“این دولت  ۶ ماهه سرنگون می شود”.  این جمله منتسب به محسن رفیقدوست، رئیس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان و از چهره‌های حزب موتلفه اسلامی درباره دولت خاتمی بود که هیچگاه توسط خود او تائید نشد.

پس از پیروزی غیرقابل انتظار سید محمد خاتمی در دوم خرداد سال ۱۳۷۶ نگرانی از کودتا و سرنگونی دولت یکی از بحث‌های مطرح در محافل سیاسی بود.  نیروهای مخالف دولت اصلاحات اما این نگرانی اصلاح‌طلبان از کودتا را جنجال رسانه‌ای می‌نامیدند.  آنان البته روش‌های دیگری برای شبه‌کودتا سراغ داشتند که کم هزینه‌تر بود، از حمله به کوی دانشگاه تهران گرفته تا توقیف فله‌ای مطبوعات.

دولت حسن روحانی از آن جا که شباهت‌های زیادی به دولت خاتمی دارد، باید منتظر شبه کودتاهایی از همان جنس باشد.  شبه کودتاهایی که به دلیل ماهیت دولت حتی ممکن است بخش‌هایی از نیروهای دولت را هم به کار گیرد.

در روزهایی که دولت روحانی از بازگشت آرامش به فضای سیاسی  با  تدبیر و امید می‌گوید، فضای سیاسی در تهران  متشنج شده و فضای امنیتی  در برخی از استان‌های مرزی هم گویا میل بازگشت به دوران احمدی‌نژاد را دارد. درحوزه سیاست خارجی هم وقتی که دولت در راه کاهش تنش‌ها است بیلبوردهایی برای تخریب مذاکرات احتمالی با آمریکا  از راه می‌رسند.

افتخار به کارشکنی

مخالفان دولت امیدوارند که با این کارشکنی‌ها تجربه از کارانداختن دولت خاتمی را تکرار کنند.  کارشکنی‌هایی که رد آن را می‌توان در سخنان  مخالفان دولت دنبال کرد. احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد،  با افتخار از کارشکنی‌های متعدد در راه دولت گفته، از جمله اینکه ” دولت یازدهم شش نفر را برای استانداری خراسان رضوی تا مرز حکم دادن جلو برده است؛ اما نتوانسته از این میان شخصی را بر این مسند بنشاند.”

علم‌الهدی سخنان رهبری درباره ۴ میلیون رای جلیلی را به حاضران گوشزد کرده است. ۴ میلیونی که از نگاه رهبر جمهوری اسلامی “جوهره انقلابند. ” با  این  ۴ میلیون مخالفان دولت  می‌توانند، ضرب‌المثل مشهوری را تکرار کنند که پس از دولت خاتمی می گفتند: “یک سانت شاخ، بهتر از یک متر دم است.”

آنان برای از کار انداختن دولت روحانی نیازی به ۴ میلیون هم ندارند. بسیجیان فعال هم شاید برای این کار کافی باشند. بسیجیانی که به تعبیرعلم‌الهدی حاضر باشند روی مین بروند و یا به تعبیر دیگر حاضر باشند به سمت رئیس جمهور کفش پرتاب کنند و یا آنگونه که سید محمد خاتمی ابراز نگرانی کرده “دست به ترور بزنند.

مبدا شبه کودتا

سعید حجاریان ۱۴ سال پس از ترورش  گفته که بعد از نقد سخنان مصباح یزدی، به دست یک بسیجی ترور شده است . یک ماه و اندی پس از این ترور تمامی مطبوعات اصلاح‌طلب و مستقل توقیف شدند. ۷ ماه پیش از این اتفاقات هم حادثه کوی دانشگاه تهران رخ داده بود.  اما برخی می‌گویند این اتفاقات آغاز شبه کودتاها علیه دولت خاتمی نبود و به سال‌های دورتر می‌رون؛ به  دادگاه کرباسچی یا حصر آیت‌الله منتظری.

در این میان وقتی بحث کم‌کاری  دولت خاتمی برای مقابله با شبه کودتاها به میان می‌آید یک نکته پررنگ است و آن هم  اینکه خاتمی هیچ چشم‌انداز و خط قرمزی برای ایستادگی بر روی برنامه‌های خود متصور نبود و  تا هر جا مخالفان پیش آمدند، عقب‌نشینی کرد. به تعبیری خاتمی برای مقاومت نه سنگر اول داشت و نه سنگر آخر.

اینک با تجربه دولت خاتمی شاید لازم باشد دولت روحانی سنگر اول و آخر مقاومت خود را تعریف کند.  دراین میانه شاید دولت بتواند به روش رهبر جمهوری اسلامی تاسی بجوید. رهبر جمهوری اسلامی وقتی در مقابل مخالفانش بنای ایستادگی داشته باشد ترجیح می‌دهد در سنگر اول مقاومت کند تا در سنگر آخر.

سنگر اول دولت خاتمی براساس وعده‌های انتخاباتی اش سیاست بود و فرهنگ، اما او نه تنها در این سنگر مقاومت نکرد بلکه در سنگرهای آخر هم فشار مخالفان را تاب نیاورد ، تا آن جا که در حوزه اقتصاد هم نمایندگان مجلس هفتم با تصویب طرح‌هایی حتی راه را بر انعقاد قرارداد درباره ” فرودگاه امام خمینی” بستند.

اینک سنگر آخر خاتمی سنگر اول دولت روحانی شده است. جای سنگر اما فرقی نمی‌کند، مهم نوع ایستادگی است. روحانی اگر اقتصاد و توسعه را به عنوان سنگر اول خود انتخاب کرده باید در همین سنگر مقاومت کند، چرا که اگر مخالفان دولت به این باور برسند که روحانی نیز مانند خاتمی هیچ خط قرمزی برای خود قائل نیست بدون ملاحظه به پیشروی ادامه می‌دهند.

سنگر جدید روحانی

روحانی یک سنگر جدید هم برای خود یافته است: سنگر سیاست خارجی.  خوش اقبالی دولت او  این است که تاثیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران انکارناپذیر شده و رهبر جمهوری اسلامی علیرغم میل باطنی،  فضا را برای مذاکرات هسته‌ای باز کرده است.

دولت روحانی اگر قدر این سنگر و فضای ایجاد شده را بداند می‌تواند دولتی تاریخ‌ساز شود. ابتکاری حداقلی در این حوزه نام حسن روحانی را به عنوان اولین رئیس جمهور ایرانی مکالمه‌کننده با رئیس جمهور آمریکا ثبت کرده است. این ابتدای راه است و دولت روحانی با استقامت خود می‌تواند رکوردهای دیگری نیز برای خود ثبت کند.

دولت روحانی برای ایستادگی در سنگرهایش همچنان نیاز به همراهی حامیان سیاسی و مردمیش دارد.  ناامید کردن مردم و باورپذیر کردن این نکته که هیچ چیزی تغییر نکرده استراتژی آزموده شده برای شکست دولت خاتمی بود.  این استراتژی برای از کار انداختن دولت روحانی هم کاربرد پیدا کرده است.

نحوه رفتار دولت کمک زیادی به موفقیت این استراتژی می‌کند. دولت خاتمی در بسیاری از حوزه‌ها به جای ایستادگی تلاش کرد نقش اپوزیسیون مظلوم را بازی کند و این خود به باورپذیری ناتوانی دولت کمک کرد.  دولت روحانی اما با این تجربه می‌تواند با مسئولیت‌پذیری و ایستادگی در حوزه‌هایی که توانایی دارد راه را بر دلسردی مردم ببندد.

حامیان روحانی همراه با دولت خواهند ایستاد به این شرط که بدانند مرز ایستادگی و عقب‌نشینی کجاست تا به سرنوشت سربازانی دچار نشوند که دستور عقب‌نشینی به آنها نمی‌رسد و اسیر دشمن می‌شوند.