همکاری و ائتلاف با رهبران یک تشکل دست سازحکومتی در تضاد با منافع طبقاتی کارگران است!
طرح استاد شاگردی نوین یکی دیگراز اقدامات و طرحهای ضد کارگری توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران است. این طرح، با دور زدن قانون کار و تامین اجتماعی، بیحقوقی مطلق را بر بخشی از طبقه کارگر تحمیل می کند. این طرح بطور مشخص کارگران جویای کار و کارآموزان را از شمول قانون کار خارج کرده و نیروی کار رایگان و بدون هیچ حقوق قانونی را برای بهره کشی در اختیار دولت و کارفرمایان قرار می دهد. بعلاوه طبق این طرح هیچ گونه آموزش ومهارت فنی وحرفهای پیشرفته و علمی به کارگران ارائه نمی گردد و به این گونه حکومت سرمایه داران، هزینههای آموزشی در این بخش را نیز حذف می کند. اخیرا مجمع عالی نمایندگان کارگران که تشکل فرمایشی ودست سازحکومتی است، تصمیم گرفته است که به اصطلاح کارزاری را علیه این طرح سازمان دهی کند. هدف واقعی این تشکل دولتی از تدارک این کارزار، نفوذ و پیدا کردن جای پایی در میان کارگران به منظور استفاده از نیروی آنان به عنوان اهرمی در رقابتهای جناحی درون رژیم است. این تشکل در تدارک کارزار فوق تعدادی از فعالین کارگری را نیز به همکاری دعوت کرده است. متاسفانه تنی چند از فعالین کارگری در ایران این دعوت را پذیرفته و وارد همکاری با این تشکل شده اند. ما چند هفته پیش، پس از آگاهی از این امر از طریق ایمیل، پرسش هایی را برابر این فعالین نهادیم و سعی کردیم که نسبت به عواقب زیان بارهمکاری آنها با تشکل وابسته به رژیم و بطور مشخص با اعضای رهبری این تشکل، هشدار دهیم . تلاش ما متاسفانه بینتیجه ماند. از آن زمان به این سو یعنی در چندهفته گذشته ما شاهد واکنش هایی نسبت به این اقدام و بعضا پاسخ متقابل از طرف این فعالین بوده ایم که در نوشتهها و مقالات مختلف انعکاس یافته است. اکنون وظیفه خود می دانیم که مضمون پرسشها و نکاتی را که قبلا با این فعالین در میان گذاشته بودیم ، جهت ادای سهمی در نقد چنین همکاری هایی که به نظر ما در تضاد با منافع طبقاتی کارگران است، بطورعلنی انتشار دهیم . پیش از آن اما لازم است مقدمه وار بگوییم که طرح هایی نظیر طرح استاد شاگردی که با هدف دور زدن قانون کار و یا خارج کردن بخشی از کارگران از شمول همین قانون کار که اساسا حقوق بنیادی کارگران، مانند حق تشکل مستقل و حق اعتصاب را به رسمیت نمی شناسد، توسط کابینههای مختلف رژیم جمهوری اسلامی به تصویب رسیده و اجرا شده است. این طرحها و مصوبات ضد کارگری عبارتند از: - خارج کردن کارگران مناطق آزاد تجاری ازشمول قوانین کار و تامین اجتماعی براساس ماده ۱۲قانون چگونگی اداره مناطق آزاد تجاری – صنعتی، ( مصوب سال۱۳۷۲)، - خارج کردن کارگاههای زیر ۵ نفر کارگر از شمول قانون کار براساس قانون معافيت كارگاهها و مشاغل دارای پنج نفر كارگر و یا كمتر، از شمول قانون کار، (مصوب ۸اسفند ۱۳۷۸)، - خارج کردن کارگاههای زیر۱۰نفرکارگرازشمول قانون کاربرپایهآیین نامه معافیت کارگاههای کوچک دارای کمتراز ده نفر کارگر از شمول برخی از مقررات قانون کار،( مصوب هیئت وزیران در دی ماه۱۳۸۱ و تمدید آن برای ۳ سال دیگر به تاریخ دی ماه ۱۳۸۴ توسط هیئت وزیران) ، - خروج کارگران مناطق ویژه اقتصادی ازشمول قوانین کار و اجتماعی براساس ماده ۱۶قانون تشکیل و اداره مناطق ویژه اقتصادی (مصوبه ۵ آذرماه ۱۳۸۴). هر یک از این طرحهای ضد کارگری، بخشی ازکارگران را از شمول قوانین کار واجتماعی خارج کرده و تاثیرات مخرب و بسیار زیان بار بر زندگی کارگران داشته است . طرح استاد شاگردی نوین نیز در تدوام و از جنس همین طرحها و مصوبات است. مبارزه برای برای الغای همه این طرحها و مصوبات ضد کارگری فقط امر کارگرانی که این طرحها شامل آنها می شود نیست بلکه وظیفه همه بخشهای طبقه کارگر و فعالین کارگری است. رژیم جمهوری اسلامی هر زمان که توانسته کوشیده است که قانون کار موجود که در اساس به نفع کارفرمایان است را هر چه بیشتر به زیان کارگران جرح و تعدیل کند؛ بخشی از کارگران را از شمول آن خارج سازد و یا بطور مشخص مواد آن را در عمل نقض کند . در رابطه با مورد آخر یعنی نقض مواد قانون کار توسط رژیم، کافی است به یاد بیاوریم که ماده ۴۱ قانون کار در مورد حداقل دستمزد، توسط همه دولتهای جمهوری اسلامی نقض شده است. به این معنی که در تعیین حداقل دستمزد توسط شورای عالی کار که طبق همین ماده باید بر اساس نرخ رسمی تورم و بر مبنای تامین هزینه زندگی کارگر و خانوادهاش محاسبه شود، هیچگاه این دو معیار رعایت نشده و حداقل دستمزد مصوب این شورا به مراتب کمتر از نرخ تورم واقعی بوده و به هیچ رو کفاف هزینه خانواده کارگری را نداده است. و بدتر اینکه نظارت دقیق بر اجرای همین مصوبه نیز وجود نداشته و حقوقهای پرداختی در بسیاری موارد کمتر از حداقل دستمزد مصوب شورای عالی کار بوده است. به همه اینها باید معضل عدم پرداخت دستمزدها برای ماهها و گاه بیش از یک سال را نیز افزود که تاثیرات فلاکت بار آن بر زندگی کارگران و خانوادههای کارگری را می دانیم. خواست افزایش حداقل دستمزد متناسب با هزینه زندگی خانواده کارگری و خواست نظارت دقیق و درست در پرداخت حداقل دستمزد و نیز خواست پرداخت به موقع حقوق کارگران، به واقع از خواستههای عمومی کارگران و عرصه فراگیر مبارزه کارگران است. مبارزات فعالین کارگری در این عرصه، به همان اندازه ( اگر نگویم بیشتر) اهمیت دارد که مبارزه علیه طرحها و مصوبات ضد کارگری بالا و از جمله طرح استاد شاگردی نوین. روشن است که کارگران و فعالین کارگری در بخشهای مختلف بنا به شرایط و موقعیت هایی که در آن قرار دارند، بنا گزیر، اولویتهای متفاوتی را در دستور کار خود قرار می دهند؛ در جایی مبارزه برای کسب دستمزدهای پرداخت نشده، در جای دیگر مبارزه علیه اخراج سازیها ، در جای دیگر علیه قرار دادهای موقت و شرکتهای پیمانکاری و در شرایطی دیگر کارزار فراگیر برای افزایش حداقل دستمزد و ... .اهمیت می یابد. گفتن ندارد که نتایج این مبارزات، شکستها و پیروزیها در هر کدام از آنها بطور مستقیم و بنا بر ابعادشان بر موقعیت کلی طبقه کارگر اثر می گذارد. در همه این مبارزات، فعالین مستقل و آگاه کارگری وظیفه دارند که بنا به توان و امکانات خویش، بین این مبارزات پیوند ایجاد کنند و بکوشند که این فعالیتها و مبارزات به اتحاد ، همبستگی و تشکل یابی بیشتر کارگران بیانجامد. همبستگی میان کارگران و تشکل یابی کارگران، سنگ بنای پیش روی مبارزات کارگری است. پا فشاری بر استقلال طبقاتی کارگران و خواست ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، از خواست دیر پای کارگران بوده است. کارگران مبارز و فعالین کارگری در سالهای اخیر هزینهها سنگینی در این راه پرداخته اند و دست آوردهای گرانبهایی نیز داشتند. بنابراین حفظ استقلال طبقاتی کارگران باید معیار و مبنای حرکت هر فعال آگاه و مستقل کارگری در عرصه عمل باشد . به باور ما تصمیم به همکاری با یک تشکل دولتی توسط تعدای از فعالین کارگری، اقدامی است در تضاد با منافع طبقاتی کارگران و به رغم هر انگیزهای که این فعالین، ممکن است در اتخاذ چنین تصمیمی داشته باشند این اقدام نه تنها به تشکل یابی و استقلال طبقاتی کارگران کمک نمی کند بلکه به آن زیان می رساند . با در نطر داشتن این امر همانطور که در بالا اشاره شد، ما پرسشها و نکاتی را با این فعالین کارگری در میان گذاشتیم تا شاید درمورد تصمیم خود بیشتر بیاندیشیند و احتمالا در آن بازنگری کنند . پرسشها : ۱-علت عدم همکاری تشکلهای مستقل کارگری و دیگر فعالین کارگری با ائتلاف شما چیست؟ چرا می پندارید که همکاری شما با یک تشکل وابسته دولتی به جاست و دیگر فعالان کارگری و نهادهای مستقل کارگری که با تشکل دولتی همکاری نمی کنند، در اشتباه هستند؟ ۲- آیا متهم کردن کسانی که مخالف همکاری با ائتلاف شما هستند به اینکه آنها خاموشی برگزیده اند، بیاطلاع هستند و ترس از سرکوب دوران احمدی نژاد بر آنها غلبه کرده و منفعل شده اند، منصفانه است؟ شما به کسانی این اتهامها را نسبت دهید که اگر کارنامه فعالیت آنها سنگین تر از کارنامه شما نباشد سبک تر نیز نیست. .لطفا بگویید که در طول سال گذشته، برگ برجسته کارنامه فعالیت شما چه بوده است؟ در پیوند با پرسش بالا توجه شما را به این واقعیت جلب می کنیم که بنا به گفته یکی ازاعضای کمیته راهبری ائتلافی شما که در آن شرکت کرده اید، مبتکر این به اصطلاح کارزار نیز شما نبوده اید بلکه مجمع عالی نمایندگان کارگران مبتکر این کارزار بوده و شما را نیز به همکاری دعوت کرده است. ایشان می نویسد: "حالا یکی از میان همه انواع این تشکلهای اندک و موجود قد برافراشته و از قضا تنها سازمان کارگری بوده است که به شیوه خود و با توجه به جمیع جهاتی که در نظر داشته است (که ممکن است برخی از ما را خوش نیاید) همان زمان از تصویب کنندگان این طرح به دیوان عدالت اداری شکایتی حقوقی برده است و چون پس از یک سال پاسخی در یافت نکرده است به شیوه مناسب تری دست زده و خواهان همکاری گروهی از فعالان کارگری برای کارزار علیه این طرح گردیده است که نتیجه آن شکل گیری کمیته راهبری کارزار علیه این طرح است " ۳- به نظر شما چرامجمع عالی نمایندگان کارگران دست به چنین ابتکاری زده و شما را نیز به همکاری دعوت کرده است؟ آیا در این مورد اندیشده اید؟ آیا طرح خواستهای کارگری از طریق تشکلهای وابسته حکومتی، شگرد جدید حکومت برای ایجاد تفرقه بین فعالین کارگری و مانع تراشی در راه ایجاد و گسترش تشکلهای مستقل کارگری نیست ؟ در این رابطه توجه شما را به این نکته جلب می کنیم که طی سال گذشته بارها از زبان رهبران تشکلهای وابسته حکومتی شنیده ایم که خطاب به فعالین کارگری مستقل گفته اند: " اگردغدغه شما کارگران هستند چرا مطالبات خود را ازطریق تشکلهای رسمی مطرح نمی کنید واعتراضات خود را ازهمین کانال بیان نمی کنید" آیا هدف از دعوت شما به همکاری ازطرف مجمع عالی نمایندگان کارگران درراستای عملی کردن این شگرد نیست؟ ۴- شما هیج فعال واقعی کارگری را نمی یابید که دست روی دست بگذارد و در جهت منافع کارگران و علیه طرحها و اقدامات ضد کارگری دولت و کارفرمایان مبارزه نکند. زیاد دور نرویم، تلاش فعالین مستقل کارگری در همین ده سال گذشته به راستی ستایش انگیز بوده و دست آوردهای گران بهایی نیز داشته است: ایجاد سندیکاهای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، ایجاد سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه و شکل گیری دیگر نهادها و کمپینهای مستقل کارگری و سازمان دهی اعتصابات و مبارزات مختلف، و فرا گیر شدن خواست ایجاد تشکل مستقل کارگری بخشی از این دست اورد هاست. در همین روزهای گذشته نیز شاهد همکاری مشترک تعدادی از کارگران وفعالین کارگری مستقل دربرپایی تجمع اعتراضی برای افزایش حداقل دستمزد و علیه طرحهای ضدکارگری رژیم، از جمله همین طرح استاد شاگردی بوده ایم. در این رابطه پرسش ما از شما این است که شما با کدام استدلال، همکاری با رهبران یک تشکل وابسته به حکومت را به همکاری با دیگر فعالین مستقل کارگری ترجیح داده اید؟ آیا برای نمونه، فعالین کارگری مستقل با گرایشات مختلف، نمی توانند با گفتگو وهمکاری مشترک، کارزارها و مبارزاتی علیه طرحهای ضد کارگری رژِیم از جمله همین طرح استاد شاگردی و یا برای تحقق دیگر خواستهای کارگران مانند خواست افزایش حداقل دستمزد، سازماندهی کنند؟ ۵- مجمع عالی نمایندگان کارگران یک تشکل دست ساز حکومتی است با این حال کارگزاران این تشکل، در ایران این نهاد را تشکل کارگران و در خارج نیز این تشکل دولتی را سندیکای کارگری معرفی می کنند. اینان با همین عنوان، یعنی به عنوان نمایندگان یک سندیکای مستقل در مجامع بین المللی ازجمله دراجلاس سالیانه سازمان جهانی کار شرکت می کنند و به توجیه سیاستهای ضد کارگری رژیم می پردازند. پاسخ شما به فعالین کارگری در داخل و خارج از کشور که این تشکل را دولتی و قلابی می دانند و خواهان اخراج آن از مجامع کارگری بین المللی، و در عوض خواستار حمایت جنبش بین المللی کارگری از خواست ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در ایران هستند، چیست؟ ۶-اسامی کامل اعضای کمیته راهبری ائتلاف شما علنی نشده است.چرا؟ پیشنهاد ما این است که شما اسامی همه اعضای کمیته راهبری را با ذکر سوابق فعالیتهای کارگری آنها منتشر کنید. تاهمگان با ترکیب اعضای آن آشنا شوند، و بدانند که شما با چه کسانی وارد همکاری شده اید. ۷- اما نکته آخر اینکه در پیوند با شکایت بردن مجمع عالی نمایندگان کارگران علیه طرح استاد شاگردی به دیوان عدالت اداری، یکی ازاعضای کمیته راهبری ائتلاف شما پرسیده است آیا این خود زنی است؟ پاسخ ما به پرسش ایشان مثبت است. این اولین بار نیست که خود زنی، با هدف مظلوم نمایی، از سوی یک تشکل وابسته به حکومت، برای خاک پاشیدن به چشم کارگران انجام می گیرد. شورای اسلامی کار در رابطه حداقل دستمزد تعیین شده برای سال جاری، به دیوان عدالت اداری شکایت برد. رهبران شورای اسلامی کار از یک سو در شورای عالی کار شرکت نمودند و درتعیین حداقل دستمزد سال ۱۳۹۲ نقش ایفا کردند و از سوی دیگر به نمایندگی از شورای اسلامی کار این یا آن استان به دیوان عدالت اداری شکایت بردند. این نمایندگان دروغین کارگری هروقت که لازم باشد عربده می کشند و برای سرکوب فعالین مستقل کارگری دست به چاقو می برند و هر وقت نیز لازم شد برای فریب کارگران، خود زنی و مظلوم نمایی می کنند. شکایت مجمع عالی نمایندگان کارگران به دیوان عدالت اداری دررابطه با طرح استاد شاگردی دقیقا از این گونه خود زنیها و مظلوم نمایی هاست. ******* شما آزاد هستید که با هر تشکلی همکاری کنید و وارد ائتلاف با هرکسی شوید. دیگر فعالین کارگری هم بنا به ارزیابی خود حق دارند اقدام شما را نقد کنند. طبقه کارگر ایران سه دهه است از حق تشکل یابی مستقل محروم است و تشکلها و رهبران کارگری به شدت سرکوب شده اند. خزیدن به زیر پرچم تشکلهای دولتی و دست ساز و فراخوان تودههای کارگر به شرکت در این تشکلها مستقیما اقدامی برعلیه منافع طبقه کارگر و در خدمت رژیم جمهوری اسلامی و سرمایه داران است. واقعیت زندگی و مبارزه طبقه کارگر در ایران به همراه تلاش صدها فعال کارگری برای دستیابی به تشکل تودهای مستقل، مانع تحقق اهداف شما و تشکلهای دست ساز دولتی خواهد بود. علی پیچگاه، مرتضی افشاری، علی مبارکی، محسن خوش بین، ایوب رحمانی، صدیق اسماعیلی، ستار رحمانی، بهروز نوایی و شاپور موری. ۸ دسامبر ۲۰۱۳ |
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |