مژگان محمدیان، فعال اجتماعی، از خرداد ماه سال جاری در زندان اوین به سر می‌برد

کمیته گزارشگران حقوق بشر- مژگان محمدیان، فعال اجتماعی و محکوم به شش ماه حبس تعزیری، از خرداد ماه سال جاری در زندان اوین به سر می‌برد.

مژگان محمدیان در تاریخ سوم خرداد ۹۱ پس از احضار تلفنی به بند امنیتی نسوان زندان اوین منتقل شده و از این تاریخ کماکان در این بند زندانی است.

این فعال اجتماعی، در تاریخ۱۱ اسفند۱۳۸۹ طی یورش نیروهای امنیتی به منزلش دستگیرشد. نیروهای امنیتی که شامل اطلاعلت سپاه و پلیس امنیت بودند پس از تفتیش و به هم ریختن خانه اقدام به ضبط لپ تاپ و رسیور و مدارک شخصی وی کردند. او پس از ۳ روز بازداشت موقت و بازجویی به اوین منتقل و پس از یک هفته با قرار کفالت از اوین آزاد شد.

اولین دادگاه وی در تاریخ ۱۴ مهرماه ۱۳۸۹ تحت ریاست قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شد که طی ان همسر وی (شاهین شبیری) نیز بازداشت و به اوین منتقل گردید.

پس از آخرین جلسه دادرسی قاضی مقیسه، خانم محمدیان را با اتهام «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» به دو سال حبس تعزیری و همسر وی شاهین شبیری را به ۶ ماه حبس تعزیزی محکوم کرد. پس از اعتراض به حکم صادره در خردادماه ۱۳۹۰، پرونده مجددا در شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب تحت ریاست قاضی موحد بررسی شد و رای دادگاه بدوی به ۶ ماه حبس تعزیری و ۱۸ ماه حبس تعلیقی به مدت ۵ سال تقلیل یافت.


افزایش نگرانی از وضعیت نرگس محمدی؛ عدم اجازه تماس تلفنی و ملاقات در بیمارستان

در مورد وضعیت جسمی نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر اخبار نگران کننده ای منتشر شده است.

به گزارش سایت ملی-مذهبی تا کنون به رغم درخواست خانواده نرگس محمدی به هیچ یک از اعضای این خانواده اجازه ملاقات داده نشده است. این در حالی است که نرگس محمدی در طول ۱۱ روزی که به بیمارستان منتقل شده است هیچ تماس تلفنی نیز با خانواده خود نداشته است. با توجه به اعمال این محدودیت، خبری تایید نشده در مورد ضرب و شتم شدید نرگس محمدی در زندان زنجان در جریان درگیری میان زندانیان قبل از انتقال وی به بیمارستان ولیعصر منتشر شده است. ظاهرا خانم محمدی در جریان این درگیری آسیب دیده است.

بنا بر این شایعه در دعوایی که در زندان زنجان زندان میان هم بندیان وی صورت گرفته است نرگس محمدی به صورت شدیدی ضرب و شتم شده و به دلیل وخامت اوضاع جسمی مسئولان زندان مجبور می شوند وی را به بیمارستان ولیعصر زنجان منتقل کنند. محمدی ابتدا به بخش مغز و اعصاب این بیمارستان منتقل می شود و این موضوع خود نشان می دهد احتمال وارد شدن ضربه به وی بالاست. بعد از مدتی نرگس محمدی به بیمارستان شهید بهشتی منتقل می شود و در بخش اعصاب و روان بستری شده است.

دو نکته احتمال درست بودن این شایعه را متاسفانه تقویت می کنند:

نکته نخست اینکه به رغم مراجعه روزانه خانواده محمدی به بیمارستان اجازه ملاقات با ایشان را نمی دهند. مسئولان بیمارستان برای این عدم ملاقات هیچ دلیل قانع کننده ای ارائه نکرده اند.

نکته دوم اینکه از حضور پزشکان معالج نرگس محمدی در بیمارستان ممانعت به عمل آمده است. این در حالی است که خانم محمدی به دلیل حاد بودن بیماری اش در وضعیت ویژه ای قرار دارد و فرآیند معالجه ایشان طولانی و تخصصی است. لذا حضور پزشکان متخصص که سیر بیماری وی را تعقیب کرده اند ضروری به نظر می رسد اما اجازه بررسی وضعیت خانم محمدی به این پزشکان داده نشده است.

خاطرنشان می شود نرگس محمدی مبتلا به بیماری مرموزی است که میراث نخستین زندان وی در سال ۱۳۸۹ است. وی به فلج عضلانی مبتلا می شود، ناگاه به زمین یا در و دیوار می خورد و این موضوع برای سلامتی ایشان بسیار خطرناک است.

نرگس محمدی مدتی پیش در نامه ای نسبت به اینکه به سرنوشت زهرا کاظمی یا هدی صابر مبتلا شود هشدار داده و تاکید کرده بود مسئولیت مرگ وی بر عهده مسئولان است. وی در نامه خود تصریح کرده بود می خواهند پروژه مرگ تدریجی اش را عملی کنند.

همچنین قابل یادآوری است که نرگس محمدی به صورت غیر قانونی به زندان زنجان منتقل شده بود و در بندی نگهداری می شد که زندانیان زن محکوم به فساد، فحشا و اعتیاد حضور داشتند و متاسفانه در این بند روزانه زد وخوردهای شدیدی صورت می گیرد . در چند مورد نگهبانان مجبور شده بودند برای حفظ سلامتی وی این زندانی سیاسی را از بند خارج کنند تا دعوا پایان یابد. این زندانیان نیز خود قربانی بحران های اجتماعی هستند که کشور را فرا گرفته اند.

انتظار می رود مسئولان امنیتی پرونده نرگس محمدی برای رفع نگرانی خانواده اجازه تماس تلفنی وی یا ملاقات حضوری اش رابدهند. عدم تماس تلفنی در طول ۱۱ روز گذشته نگرانی ها در این مورد را افزایش داده است. این در حالی است که حتی در صورت عدم اجازه ملاقات، تماس تلفنی حق طبیعی ایشان می باشد.


نامه سرگشاده کانون صنفی معلمان ایران درباره معلم دربند "سید محمود باقری"

سید محمود باقری عضو هیإت مدیره کانون صنفی معلمان ایران که در دو پرونده جداگانه مجموعا به نه و نیم سال حبس تعزیری و تعلیقی محکوم شده بود، دوشنبه ۵ تیر ماه سال جاری جهت اجرای حکم بازداشت شد. در این رابطه کانون صنفی معلمان ایران نامه سرگشاده ای را خطاب به ریاست قوه قضاییه نگاشته اند که در زیر می خوانید:

به نام خداوند جان و خرد

حضرت آیت الله لاریجانی ریاست محترم قوه قضاییه با سلام و احترام

همان گونه که مستحضرید، آموزش و پرورش ایران سال هاست که از آسیب ها و ناکارآمدی های فراوان در زمینه های مختلف از جمله مشکلات معیشتی معلمان در رنج است. نیاز به تکرار نیست و بی شک شما نیز آگاهید که قشر حقوق بگیر جامعه به ویژه فرهنگیان بیشترین آسیب ها را از فشار تورم و نابسامانی های اقتصادی متحمل شده است.

در همین راستا، کانون های صنفی معلمان در پاسخ به نیاز بخش قابل توجهی از فرهنگیان کشور که از وضع دشوار معیشتی خود در رنج بوده اند، با روش هایی کاملاً مسالمت آمیز، به طرح و پی گیری خواسته های آنان پرداخته که یکی از نتایج آن، تدوین و اجرای قانون نظام هماهنگ پرداخت بوده است. قانونی که اگر درست اجرا می شد می توانست پاسخی به بی عدالتی های موجود در نظام پرداخت حقوق در کشور باشد. متأسفانه این گونه پی گیری های فعالان صنفی معلمان منجر به صدور احکام قضایی برای شمار زیادی از آنان گردید که پرونده تعدادی از این فعالان همچنان مفتوح است و برخی دیگر نیز شرایط سختی را در زندان سپری می کنند.

اما جدیدترین و شاید عجیب ترین برخورد قضایی که در نوع خود بی نظیر است، اجرای ناباورانه ی حکم نه سال و نیم زندان برای آقای سید محمود باقری، عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان ایران است. او که سابقه ی ۱۸ ماه حضور در جبهه را در پرونده خود دارد، دبیر فیزیک خوشنام و نمونه منطقه چهار تهران با ۲۷ سال سابقه مثبت آموزشی که ۵ سال آن تدریس در مناطق محروم کشور بوده، دو بار انتخاب به عنوان معلم نمونه، دارای ده ها مورد تشویقی از مسئولان آموزش و پرورش و مدیران مدارس و ده ها ویژگی مثبت دیگر است.

بی شک خبر مربوط به بازداشت او، باعث بهت و حیرت بسیاری از فرهنگیان، دانش آموزان، دوستان و مجموعه ی کسانی گردیده است که او را به ملایمت طبع، قانون گرایی، اعتقاد به فعالیت در چارچوب های پذیرفته شده و البته استقامت در راه هدف های مقدسی که به آن ها باور دارد، می شناسند.

ریاست محترم قوه قضائیه

به راستی اینگونه برخوردها ی قضایی چه سنخیتی با رهنمودهای اخیر رهبریت نظام دارد؟ آن جا که بیان نموده اند:... سیاست قوه قضائیه را این قرار دهید که مساًله زندان حل شود. هم از جنبه ی مجازاتی و هم هرچقدر ممکن است مجازات زندان کاهش پیدا کند... زندان پدیده ای است نامطلوب برای خود زندانی، خانواده او و محیط کارش...

جناب آقای لاریجانی

آیا زندانی کردن معلمی که دغدغه اش حمایت از حقوق صنفی همکاران، آن هم به شکلی کاملاً مسالمت آمیز بوده است، در راستای رهنمودهای رهبری نظام است؟ آیا جز این است که زندانی کردن امثال باقری نه تنها اثری مثبت برای او، فرزندان نوجوان و همسر چشم انتظارش – که او نیز معلمی شریف از معلمان این کشور است- ندارد، بلکه باعث می شود خانواده به ویژه فرزندان، همکاران، دانش آموزان و همه ی کسانی که او را می شناسند و به صداقت و بی گناهی او باور دارند، نسبت به اینکه زندان محل حضور افراد بزهکار و مجرمان خطرناک و بدکاران است تردید کنند. با این وصف آیا زندانی کردن این معلم به صلاح کشور و نظام است؟ آیا حضور او در اجتماع می تواند خطر یا فسادی ایجاد کند؟

حضرت آیت الله

شما بالاترین مقام قضایی کشور هستید. بنابراین بیشترین مسئولیت هم متوجه شماست. ما، همکاران و دوستان آقای باقری، با توجه به شناختی که از ایشان داریم، باورمان این است که وی کاملاً بی گناه است و زندانی شدنش ستم بزرگی است که بر وی و خانواده فرهنگی اش روا داشته شده است. ما از شما می خواهیم به حرمت ۲۷ سال تلاش صادقانه ی این معلم کوشا و پاک زیست، دستور فرمایید ضمن توقف فوری اجرای حکم ایشان بار دیگر پرونده اش مورد بازنگری قرار گیرد. باشد که بی گناهی اش بر شما نیز نمایان گردد.

باور کنید زندان جای باقری و امثال او نیست؛ چنین افرادی سرمایه های کمیاب این کشورند. زندان جای دزدان بیت المال، ریاکاران وطن فروش و متجاوزان به حقوق ملت است. آن ها که اموال مردم را به یغما می برند و مسبب مشکلات فراوانی هستند که دامنگیر این ملت بزرگ گردیده است؛ نه معلمی که به رغم کمبودها و نارسایی ها، با کمترین حقوق و امکانات مادی، زندگی خود را وقف خدمت به فرزندان این مرز و بوم نموده است.

کانون صنفی معلمان ایران

تیر ماه ۱۳۹۱


نامه شبنم مددزاده از زندان در مورد وضعیت اسفناک زندان قرچک ورامین

شبنم مددزاده، فعال دانشجویی زندانی در زندان اوین، با انتشار نامه‌ای نسبت به وضعیت نامناسب زندان قرچک ورامین و انتقال دو تن از زندانیان سیاسی زن به این زندان ابراز نگرانی کرده است.

مددزاده که خود پیش از این، مدت کوتاهی را در زندان قرچک به سر برده و پس از اعتراض‌های گسترده نسبت به شرایط اسفناک این زندان، به زندان اوین انتقال یافته بود، به عنوان شاهد از شرایط این زندان نوشته است.

گزارش‌ها حاکی از آن است که مسئولان زندان اوین، پس از انتقال دو تن از زندانیان سیاسی زن به زندان قرچک ورامین، قصد دارند سایر زنان زندانی را نیز به مرور به این زندان انتقال دهند.

وضعیت نامناسب نگهداری زنان در این زندان، پیش‌تر موجب اعتراض‌های گسترده محافل حقوق بشری شده بود.

متن کامل نامه شبنم مددزاده که چهارمین سال حبس خود را در زندان پست سر می‌گذارد، به شرح زیر است:

بسم الحق

صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای جنگل را بیابان می کنند.

به یاران و دوستان دردآشنا! برای تمامی کسانی که قلبشان برای انسان و انسانیت می تپد، برای ارزشی فراسوی مرزهای جغرافیایی….

به عنوان شاهد حرف می زنم؛ شاهد روزهای دهشتناک شهرری، که مرگ ثقل قبای اش را به دیواری آویخته بود در جایی که نفس یاری نمی رساند. سوله های تاریک با سقفی بلند بدون پنجره و نور طبیعی، با دویست نفر جمعیت در هر سوله، با ازدحام سر و صدا، به هم ریختگی اعصاب و روان زندانیان بود و دعواها و خبرهای ناگوار که من با چشم خویش دیدم. «مسلخ انسان و انسانیت را من با چشم های خویش دیدم»

به عنوان شاهد حرف می زنم، شاهد لحظه های مبهم، مغشوش و مرگ زای که از چشم های زندانیان خشم می بارید و باتوم های گارد ویژه زندان بود برای آرام کردن. به عنوان شاهد حرف می زنم، شاهد دعواها بهر غذا و نان در سالنی به اسم سالن غذاخوری!!! پرده های نمایش و ظاهرسازی و آذین بندی هم کاری از پیش نبرد. غذایی که به عنوان جیره زندانیان داده می شد آنقدر کم بود که زندانیان گرسنه غذاهای پس مانده در ظرف ها را جمع می کردند و چند لحظه بعد دعوایی که بر سر همان غذای پس مانده شروع می شد! پرتاب سینی های غذا و صندلی بود جدا از اینکه کف کثیف و آلوده اش چندین نفر را در هر روز نقش زمین می کرد. سالنی به اسم غذاخوری که از طرف خود زندانیان به سالن «کتک خوری» تغییرنام داده شده بود.

به عنوان شاهد حرف می زنم، شاهد تلاش های بسیار برای وارونه نشان دادن شرایط نزد خانواده هایی که برای ملاقات می آمدند، سالنی که ما از وسط ویرانه و بیغوله ای رد می شدیم برای ملاقات آن سوی دیوارش از طرف درب ورودی گل کاری و باغچه های پر از گل بود –روز انتقال به اوین مشاهده کردم- تا خانواده در وسط آن نیزار دلخوش شوند به چند تا گل که گلهای خودشان چند قدم آن طرف تر دارند پرپر می شوند! دریغ!! حضور دادستان کل کشور در زندان قرچک –همان روز انتقال ما به اوین- برای تکذیب تمامی خبرهای سایت ها و خبرگزاری های خارجی حجتی محکم برای وضعیت اسفناک آنجا بود!! چیزی بود که می خواستند تکذیب کنند. همان کریدور سالن غذاخوری که جلوی دوربین ها شیک و تمیز کرده بودند روز قبل از آن لکه های خون روی موزاییک هایشان نمایان بود!! و روزهای بعد از انتقال به اوین آنچه از مأموران و زندانبانانی که بین قرچک و اوین رفت و آمد داشتند شنیدیم اینکه آنجا جهنمی بیش نیست. به اذعان خود زندانبانان! دیگر چه چیز باید تکذیب می شد!!!

آری! به عنوان شاهد حرف می زنم، شاهد برهوتی موسوم به زندان شهرری بی هیچ نشانه ای برای زیستن که گیاه از رستن بازمی ماند. که همان بدو انتقال شرایطش را نه برای خود که برای تمامی زنانی که به هر عنوانی محکوم اند غیرانسانی نامیدیم. اردوگاهی برای مرگ است نه برای حبس. جایی برای مرگ تدریجی که هنوز صدای له شدن عزت انسان را در گوشم می شنوم! یکسال و نیم می گذرد از آن روزها که دوباره آن لحظه ها برایم تکرار شد، با تبعید غیرقانونی کبری بنازاده امیرخیزی –زنی ۶۰ساله- و صدیقه مرادی روز چهارشنبه ۲۱/تیر/۹۱ دوباره خود را در میان آن جمع، آن شرایط، آن روزها حس کردم. قلبم فشرده بود و دستهای بسته که هیچ کاری نمی توانستم بکنم و تنها اینکه برای من با این شرایط جسمی و سنی آنجا مرگ زای بود چه برسد برای این دو زن با این شرایط بیماری!

دیوارها بلندتر می شوند و میله ها نزدیک تر، گرمای نفس هایم را روی صورتم حس می کردم. احساسی که به زبان نمی توانم بیاورم، باور کنید نمی توانم با کلمات شیئیت بخشم به احساس غیرقابل بیان.

باز هم به عنوان شاهد حرف می زنم، به عنوان کسی که بیش از دو سال از دیدارم با خانم بنازاده در زندان گوهردشت(رجایی شهر) و بیش از ۸ ماه از آشنایی ام با صدیقه مرادی در زندان اوین می گذرد. در این مدت هر لحظه شاهد به افول رفتن سلامت جسمی آنان در میان این برزخ، در حصار میله ها و شرایط غیرانسانی بودم. از عمل ناموفق چشم خانم بنازاده، که باعث از بین رفتن بینایی اش به علت بی مسئولیتی مسئولان، آرتروز گردن و کمر و پوکی استخوان و همین دو هفته پیش بود که برای آنژیوگرافی قلب در بیمارستان مدرس بستری بود و روز چهارشنبه منتظر اعزام دوباره برای اکو قلب بود نه تبعید، تا گرفتگی کمر و آرتروز گردن و ستون فقرات و بیماری قلبی صدیقه مرادی.

برای من که قدم در راه آزادی گذاشته ام و در عبور از این گذرگاه پرستم تن ام بس زخم ها برداشته از جفاها، تبعید و انتقال و ممنوعیت ها به بخشی از زندگی ام تبدیل شده. در حالی که ایمان دارم چون آب رودخانه باید از بستر سخت و سفت و سنگینی جاری شد و هر مانعی را با خروش و تپیدن از میان برداشت تا به دریا رسید. اعتقاد دارم که باید جلوی خودکامگی ها را گرفت، باید ایستاد.

آنچه را که من چهارشنبه شاهد بودم وقاحت بود در قساوت که به حکم هایی که در دادگاههای فرمایشی انقلاب ناعادلانه صادر می کنند راضی نشده هروقت که دلشان بخواهد زیر پا می گذارند و حکمی جدید صادر می کنند، در آن لحظه من با تمام وجود حس کردم اگر به جای برگه آزادی یکی از هم بندیانمان با حکم اعدام روبه رو شویم هیچ کاری نمی توانیم بکنیم.

یاران و دوستان اندوه گسارم! بی مقدمه آغاز کردم چرا که قلم را و ذهن را یارای واژه چیدن نبود. دوباره دستهای بسته ام را به سوی شما دراز کرده ام که چونان قبل دستهای من باشید برای درافکندن پرده ها و افشای خیمه شب بازی به اصطلاح ارج و قرب زنان!!!

دوباره صدای فریاد دردها را به گوش شما می رسانم که چون کوه طنین افکن فریاد من باشید. در جایی که نفس نمی آید غریو خشم را از گلوی پرنفس تان بکشید.

از تمامی مجامع حقوق بشر و کسانی که تنها یک لحظه دغدغه ی انسان دارند در هر کجای دنیا می خواهم برای برگرداندن این دو زن بیمار از آن ظلمت جای از هیچ تلاشی دریغ نورزند.

شبنم مددزاده

۲۴/تیر/۹۱

زندان اوین


آخرین وضعیت منیژه نجم عراقی و علی اخوان در گفتگوی با خانواده آنها

منیژه نجم عراقی فعال جنبش زنان و منشی کانون نویسندگان است که از هفتم خرداد ماه سال جاری جهت اجرای حکم خود روانه زندان اوین شد. منیژه نجم عراقی، نویسنده و مترجم از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهامات عضویت در کانون نویسندگان ایران، ارسال بیانیه‌های کانون، و شرکت در تجمع‌ها بر مزار محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و احمد شاملو به تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم شد. پیش از این مأموران وزارت اطلاعات با حکم بازرسی به منزل منیژه نجم‌عراقی مراجعه کرده و مُهر و اسناد کانون، دستگاه کامپیوتر و تعدادی کتاب و اسناد شخصی او را ضبط کرده بودند. بارها او را به اتهام تبلیغ علیه نظام مورد بازجویی قرار دادند و در تاریخ 24 مهرماه سال 89 او بازداشت کردند که پس از سه روز با قید وثیقه آزاد شد.

کانون نویسندگان ایران در بیانیه ای در واکنش به صدور حکم زندان برای این نویسنده آورده است که چنان که بارها به تاکید گفته‌ایم مسئولیت بیانیه‌های کانون بر عهده هیئت دبیرانِ منتخب آن و تک تک اعضای کانون است و از این رو هیچ مسئولیت مستقیمی متوجه منیژه نجم عراقی نیست. اتهام شرکت در مراسم بزرگداشت نیز، آن هم در گورستانی که کیلومترها از آب و آبادانی به دور است، بیشتر به یک شوخی تلخ می ماند تا اتهامی که قرار است به استناد آن یکی از فرهیخته ترین زنان این کشور را یک سال به بند بکشند.
گفتنی است، منیژه نجم عراقی نویسندهٔ کتاب‌های منبع‌شناسی زنان، زن و سینما و مقاله‌هایی در نشریات چاپی و برخط است. همچنین ترجمه‌های مهمی چون کتاب‌های جامعه‌شناسی زنان، جنسیت، رابطه و تفاوت در نگرش روان‏کاوی، درباره جنبش زنان؛ مناظره‌ای فمینیستی، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، دردسرهای پسامدرنیسم، سرمایه‌داری، خانواده و زندگی شخصی دارد.

علی اخوان، فعال کارگری و اجتماعی و از اعضای كانون مدافعان حقوق كارگر از دیگران زندانیان سیاسی است که در حال گذراندن حکم ناعادلانه خود است و نزدیک به شش ماه تنها به جرم دفاع از حقوق صنفی طبقه کارگری در حبس بسر می برد.
اولین بار در ساعت دو نیمه شب سیزدهم خرداد 1389، ماموران امنیتی به منزل شخصی علی اخوان وارد شدند و پس از تفتیش کامل منزل وی را با خود بردند. اخوان تا هشتم تیر 1389 در سلول انفرادی بند 209 زندان اوین محبوس و تحت بازجویی بود و پس از آن با وثیقه هفتاد میلیون تومانی آزاد شد. وثیقه ای که به گفته همسرش با وجود اجرای حکم علی اخوان هنوز در ضبط است.
بیتا همسر علی اخوان با ابراز ناراحتی از قطع بدون دلیل ملاقات حضوری عنوان می کند: "الان ملاقاتهایمان بشکل کابینی است البته تا چند ماه پیش ملاقات حضوری می دادند اما الان آن را قطع کرده اند. یعنی سه ماه است که ملاقات حضوری نداشته ایم و دلیل آن را هم نمی دانیم. بخصوص برای دخترم که چهار سال دارد، سخت است. آن اوایل شب ها خواب بد می دید و اذیت می شد اما الان یک کمی به شرایط عادت کرده است. در هر حال شرایط برای بچه ها خیلی دشوارتر است مثلا آقای فریبرز دانا را که می خواستند به دندان پزشکی اعزام کنند به او دستبند زدند و پسر چهارساله اش شاهد این وضعیت بود که شرایط مناسبی نیست. خب، این شرایط سخت است و سعی می کنیم تحمل کنیم."
دادگاه بدوی این فعال کارگری را به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به سه سال حبس تعزیری محکوم کرد اما در دادگاه تجدید نظر، این حکم به یك سال و نیم حبس تعزیری به اضافه یك سال و نیم حبس تعلیقی تبدیل شد.
خانم اخوان با تاکید بر اینکه همسرش تنها از حقوق صنفی کارگران دفاع کرده است، خاطرنشان می کند: "در دادگاه بدوی سه سال حبس تعزیری به علی دادند اما در دادگاه تجدید نظر این حکم تبدیل به یکسال و نیم حبس تعزیری و یکسال و نیم حبس تعلیقی در پنج سال شد. یعنی بعد از گذراندن حبس تعزیری اگر تا پنج سال همان جرم را مرتکب نشود حکم تعلیقی به اجرا در نمی آید. جرم هم که اجتماع و تبانی بر علیه نظام است، در حالیکه همسرم تنها از حقوق صنفی کارگران حمایت کرده است و کار سیاسی انجام نداده که به این جرم متهم شود. من و همسرم بعد از صدور حکم خیلی ناراحت شدیم چون واقعا او کاری انجام نداده که مستحق زندان باشد، تنها جرمش دفاع از حقوق کارگران بوده است و الان تاوان عقیده اش را می پردازد. چهاردهم خرداد هم که ساعت دو نیمه شب به منزل آمدند به همان جرم او را بازداشت کردند و حدود یکماه او را در انفرادی نگه داشتند."
فریبرز رییس دانا، اقتصاددانی که خود نیز در سن هفتاد سالگی در حال گذراندن حکم ناعادلانه و غیرقانونی در زندان اوین بسر می برد در خصوص علی اخوان نوشته است: "علی، این دوست و برادر من در برابر چشمان همه دوستان واعضای جامعه ای که این گونه مسوولانه و انسانی با آن پیوند داشت، روز به روز روحیه دارتر، مصمم تر، شادمانه تر، پرامیدتر و پرحوصله تر می شد. یقین قطعی دارم که علی در زندان پخته تر می شود... علی روحی زیبا و عاشق دارد. راستگو، صمیمی و بی شیله و پیله است. او را تحقق این و آن ایدئولوژی و یا نفس جنب و جوش سیاسی نیست که به حرکت وا می دارد، بلکه وابستگی ذاتی اش به ارزش های انسانی، علاقه ی وافرش به خدمت به آدم های نیازمند و محروم و سلیقه ی ویژه اش برای انتخاب دوستانی از وابستگان به مردم به راه می کشاند. او مطمئن شده که بی وقفه گام زدن در راه آزادی و عدالت همان چیزی است که حیات انسان ها را پربار و بیمه می کند، بیمه به خاطر پاسخ به درخواست شرافت همگانی انسانی.
از مدتها پیش مطمئن شده بودم علی اخوان مسیرهای چندی را به جز آن که در آن گام می زند، می توانسته است بپیماید آن هم برای منتفع شدن، برای زندگی راحت تر، برای پول پیدا کردن، برای حاشیه ای امن داشتن و برای تغییر محیطش به سمت بالاتر ها. علی در انگلستان زندگی و تحصیل کرده و از آنجا فقط دانش و توانایی را با خود به وطن نیاورد . او تجربه ی مبارزه در صحنه ی اندیشه و شیوه ی انتخاب راه درست از نادرست را، در هر وانفسایی که باشد، نیز با خود به ارمغان آورد. او تمام تواناییش را در خدمت بهروزی مردم قرار داد و می دهد. او بی هیچ تظاهر و طلب کاری از روزگار به ندای قلبش پاسخ می گفت: با مردم، با گارگران و با آزادیخواهان بودن. من تردیدی ندارم که او نه تنها جرمی مرتکب نشده است بلکه شایسته ی دریافت نشان عالی از سوی جریان های کارگری است به خاطر خدمات بی خدشه و همیشگی اش برای حقوق کارگران و نابرخورداران جامعه."


زانیار و لقمان مرادی،زندانیان سیاسی محکوم به اعدام ممنوع الملاقات شده اند.

در زندان رجایی شهر کرج دو زندانی کرد اهل مریوان به دستور یکی از مقامات قضایی تهران ممنوع الملاقات شده اند.

به گزارش موکریان، دو زندانی اهل مریوان به نام های زانیار و لقمان مرادی که حدود سه سال پیش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و مدتی را در بازداشتگاه بودند؛ از هفته گذشته به دستور یکی از مقامات قضایی در تهران ممنوع الملاقات شده اند.

تا لحظه تنظیم این گزارش علت اخذ این تصمیم از سوی مراجع قضایی اعلام نشده است.

لازم به یادآوری است که زانیار و لقمان مرادی که هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج بسر می برند به اتهام محاربه و… از طرف شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم و به گفته نامبردگان، این حکم در دیوان عالی کشور تأیید شده است.

بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:

• ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق زندانیان: زندانیان باید با نظارت لازم، اجازه ارتباط برقرار کردن با خانواده و دوستان خود در فواصل زمانی معین را داشته باشند. این ارتباط می تواند شامل نامه نگاری و تماس تلفنی یا ملاقات حضوری در زندان باشد.
• ماده ۱۸۰ آئین‎نامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور: کلیه محکومان و متهمان تحت نظارت کامل و طبق مقررات این آیین‏نامه مجاز به داشتن ارتباط با بستگان و آشنایان خود می‌‏باشند و این ارتباط بوسیله ملاقات و مکاتبه‏‌ها انجام می‌‏پذیرد.

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .