چرا آقا‌زاده ها به انگلیس می‌روند؟

 

به گزارش تعامل نیوز، کاهش رابطه ایران و انگلیس با وجود این که می‌تواند جنبه‌های فراوان تجاری و اقتصادی داشته باشد از زمان طرح مسئله تاکنون حول محور کاهش روابط علمی چرخیده است.
رابطه‌ای که بخشی از آن به اعزام دانشجو و کوچ فرزندان مسئولین کشور(آقازاده‌ها) و همچنین نخبگان علمی به این کشور مربوط می‌شود.
افزایش فشارها برای بازگشت دانشجویان ایرانی و "آقازاده‌های" شاغل به تحصیل در انگلستان نشان دهنده حساسیت ویژه نماینده مجلس و مسئولین دولتی دربرابر این مسئله است. حساسیتی که شاید ریشه در مسائل دیگری داشته باشد.
پس از انتخابات رسانه‌های اصولگرا با تمام توان خود به انتقاد از حضور مهدی هاشمی فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در انگلیس پرداختند غافل از این که هاشمی تنها فرزند یک مسئول کشوری نیست که در انگلیس تحصیل می‌کند بلکه بنا به گفته نمایندگان مجلس 400 آقازاده دیگر در این کشور مشغول به تحصیل هستند.
با این حال با توجه به این که میزان 400 نفر مربوط به تحصیل در کشور انگلستان است و باقی کشورهای غربی در نظر گرفته نشده‌است؛ پرسش‌هایی اساسی در افکار عمومی جاری است؛ فرزندان مسئولین ایرانی از چه طریقی برای ادامه تحصیل به غرب می‌روند؟ نفوذ و قدرت سیاسی در این مسئله چه نقشی دارد؟ چرا اینان تمایل شدید به تحصیل در خارج از ایران را دارند؟ و ... پرسش‌هایی است که تاکنون کسی به آن پاسخ نداده است.
« روند مهاجرت فرزندان مقام‌های جمهوری اسلامی به بریتانیا در سال‌های اخیر افزایش چشمگیری داشته که این مسئله با اعتراض‌هایی نیز مواجه شده است.

این اعتراض‌ها تا جایی پیش رفت که ادریبهشت ماه امسال کریم عابدی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس اعلام کرد وزارت امور خارجه تحصیل فرزندان سفرای ایران در کشور‌های اروپایی از جمله بریتانیا را ممنوع کرده است.

 

جذب آقازاده‌ها اولویت دیپلماسی انگلیس

 

به گزارش تعامل نیوز به نقل از مشرق، شورای انگلیسی موسوم به "شورای بریتانیا" (British Council) در گزارشی در زمینه دیپلماسی عمومی، به بررسی جوامع هدف دیپلماسی عمومی انگلیس پرداخت و به صراحت دانشجویان خارجی مشغول به تحصیل در انگلیس را پلی برای دسترسی و نفوذ به رهبران جوامع آنها دانست.
پایگاه اطلاع‌رسانی این شورا، با اشاره به اینکه سیاست‌گذاری‌ و اولویت‌بندی خود را در عرصه‌های "ژئوپلیتیک" و "دموگرافیک" بر اساس جوامع هدف تعریف می‌کند، نوشت: گزارش سالانه شورای بریتانیا که مربوط به سال کاری 10-2009 می‌شود، پنج دسته از کشورها را به عنوان جامعه هدف مشخص کرده و برای هر دسته مثال‌هایی را نیز ذکر کرده است.
این کشورها عبارتند از:
گروه کشورهای موسوم به "شاهراه" نظیر برمه و زیمباوه،
گروه کشورهای موسوم به "اعتماد ساز" نظیر کشورهای خاورمیانه و پاکستان،
گروه کشورهای "صاحب اقتصاد رو به رشد" نظیر هند و چین،
گروه "کشورهای در حال توسعه" نظیر نیجریه
و سرانجام گروه کشورهای "آزاد و توسعه‌یافته" که انگلیس از پیش نیز روابط مستحکمی با آنها دارد، همچون فرانسه و آمریکا.
بنابر این گزارش و بر اساس برنامه‌های اعلام شده شورای بریتانیا بین سال‌های 2008 تا 2011، سه گروه اول از گروه‌های فوق‌الذکر دارای "اولویت جغرافیایی" هستند.
این گروه‌ها ماهیتا دربرگیرنده کشورهایی هستند که مردمشان اعتماد کافی به انگلیس نداشته یا پتانسبل این بی‌اعتمادی را دارند؛ همچنین کشورهایی همچون ایران، عراق، افغانستان، فلسطین، زیمباوه و برمه که به علت عدم دسترسی یا مجادلات سیاسی با بریتانیا فضایی پرچالش را در عرصه دیپلماسی عمومی برای بریتانیا رقم زده‌اند. کشورهای رو به رشد از نظر اقتصادی یعنی چین و هند نیز از اولویت جغرافیایی برخوردارند.
این گزارش حاکی است که گروه‌های هدف در این جوامع، بر اساس گزارش سال 2008 "دفتر بازرسی ملی انگلیس" به سه دسته ذیل تقسیم می‌شوند:


گروه‌ موسوم به تی1 ؛
که شامل تصمیم‌سازان و رهبران رده اول در جوامع هدف شده و کسانی را در برمی‌گیرد که پست‌های کلیدی را در اختیار دارند. این اشخاص شامل وزرای دولتی، مدیران رسانه‌ها، ورزشکاران و چهره‌های فرهنگی تاثیرگذار، شخصیت‌های مذهبی و ملی و سفرای دیگر کشورها در بریتانیا می‌شوند.

گروه موسوم به تی2 ؛
که از آنها به عنوان "ذی‌نفوذهای کلیدی" نام برده می‌شود شامل رهبران بالفعل یا بالقوه سازمان‌ها، گروه‌ها و شبکه‌هایی هستند که در تدوین سیاست‌های جوامع هدف تاثیر به‌سزایی دارند و یا اینکه نقششان در زندگی دیگر اقشار جامعه کاملا مشهود است و می‌توانند بر افکار دیگر اقشار تاثیر گذارند. این افراد را باید دروازه‌های دسترسی به گروه تی‌1 دانست.

گروه موسوم به تی3 ؛
که شامل افرادی می‌شود که دارای پتانسیل‌های سیاسی – اجتماعی هستند و بالطبع تعدادشان زیاد است. این گروه شامل افرادی می‌شود که عموما جوان بوده و کمتر از 35 سال دارند و عموما در پست‌های کلیدی نیستند. از مهمترین اعضای این گروه دانشجویان شاغل به تحصیل در بریتانیا و یا دانشجویانی هستند که تمایل به ادامه تحصیل در در خارج از کشور را دارند.
از این سه گروه (تی1، تی2 و تی3) در گزارش سالانه شورای بریتانیا به عنوان رهبران، ذی‌نفوذها و داوطلبان یاد شده است.
بر اساس این گزارش، نحوه تخصیص منابع شورای بریتانیا، کاملا نشان‌دهنده اولویت‌های مدنظر سیاست خارجی بریتانیا است.

 

آقازادگی و ظلم به سرمایه نظام!

 

اشاره: گفتگو با دکتر غلامحسین الهام به دلیل مشغله فراوان ایشان به سختی مهیا شد.

در سوابق اجرایی، سیاسی و فرهنگی وی استادیار گروه جزا و جرم شناسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران، عضو حقوقدان و سخنگوی شورای نگهبان قانون اساسی و قائم مقام و معاون سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها و وزارت دادگستری دولت نهم و ریاست نهاد ریاست جمهوری و مشاور ویژه وی به چشم می‌خورد.

وی در مسئولیت‌هایی چون معاون اداری و مالی دانشگاه تهران و رئیس مرکز تحقیقات شورای نگهبان قانون اساسی فعالیت داشته است.

الهام همچنین رئیس مرکز پژوهش‌های سازمان تبلیغات اسلامی بوده و دارای سابقه کار قضایی و حقوقی در بخش‌های مختلف قوه قضاییه، دادسرا، دادستانی کل و وزارت دادگستری است با هم این مصاحبه را می خوانیم

*********

تعامل- با سلام و تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید به عنوان سوال نخست بفرمایید پدیده آقازادگی از چه زمانی در ایران شکل گرفت ؟و آغازش از کجا بود ؟

- شاید من نتوانم دقیق اعلام کنم اما  به نظرم این پدیده در جامعه ما می تواند ریشه داشته باشد همانطور که در قبل از انقلاب هم وجود داشت در فرهنگ اسلامی موضوع بر خلاف سالهای قبل بود یعنی ویژگی های خاندان اهل بیت مبتنی بر معیار های تقوا و عصمت می باشد. در فرهنگ اسلامی ما یک جوری آقا زادگی مثبت وجود دارد و اشکالی هم ندارد مثلا برای ازدواج می گویند بروید دنبال خانواده های اصیل ، منتها این اصالتها اصالتهای فرهنگی است و نه اصالتهای طبقاتی یا مادی و مالی و این اصالتها اصالتهای منتهی بر معیار می باشد. اگر یک فردی از یک بزرگ زاده ی علمی است گاهی شاید از نظر اقتصادی در فقر است ما به اون آقا زاده می گوییم او آقا زاده است به این معنا که پدر او عالم و متقی می باشد و خود این آقا زادگی به مثبتش در فرهنگ اسلامی ما وجود دارد که آقا زاده در اسلام به فرزندان علمای بزرگ می گفتند و البته با این نشان که اینها از فضیلت و تقوا بهره دارند که در یک بستر متعالی رشد کرده اند و میراث دار معنویت و اخلاق می باشند . به هر حال ما اینجا با دو نکته رو برو هستیم : نکته مثبت میراث داری متعالی و فرهنگی و نقته ی منفی انتقال قدرت ، ثروت و فساد که بعد از انقلاب ما نکته مثبت را مورد تقدیر قرار دادیم و با بخش منفی اون شروع به مبارزه کردیم . بخش منفی این می باشد که افرادی که وابسته به اصحاب معنویت ، علم و بعضا قدرت هستند با اتکا به این جایگاه دخالت های نامشروعی می کنند و خواسته های زیادی دارند که اینها نامشروع می باشد و اولین کسی هم که با اینها به مخالفت برخاست حضرت امام خمینی (ره) بود .

حتی امام در نامه ای به رئیس جمهور اعلام کردند که من شنیده ام از طرف بستگان من نامه هایی برای شما برای عزل و نسب برخی افراد می رسد که من به شما توصیه می کنم که به هیچ وجه به این نامه ها توجه نکنید و این نامه ها را به دیوار بکوبید . وقتی اول انقلاب کمیته وقت ، پسر مرحوم آقای طالقانی را دستگیر کردند که جرمش ظاهرا عضویت در یک گروه مارکسیستی بود که منافقین جنجال کردند اما امام در آنجا می فرمایند که اگر فرزند من احمد را هم دستگیر کنند که اگر به حق باشد هیچ اشکالی ندارد .و باید بر اساس قانون با او برخورد کنند و باید قانون در موردش تصمیم بگیرد .

ببینید امام معیار گرایی را در پیامی که به رزمندگان فرستادند تاکید کردند که می فرمایند برای همیشه در کشور باید جهاد و تقوا معیارسنجش واگذاری مسولیتها به افراد باشد چه در صلح چه در جنگ و این یک تعارف لفظی نیست و این باید وارد قانون بشود و اینها معیار گذاری های اصیل امام می باشد . من حتی در آن موقع از بچه هایی که نزدیک به جنگ بودند می شنیدم که فرزندان آقا جوان بودند که یکی از بچه های آقا در لشکر 27 خدمت می کردند یعنی از داوطلبان بسیجی جنگ بودند گاهی این بچه ها پیغام هایی می دادند که شما مثلا از آقا بخواهید که این کار را راه اندازی کنند و چنین چیز ها که طبیعی هم بود چون این فرد فرزند رئیس جمهور بود که بچه های آقا می فرمودند که آقا به ما گفته که شما در این کارها دخالت نکنید یعنی اساسا برای اینکه تفکرات غلط و جو سازی های غلطی شکل نگیرد ، آقا فرزندانش را از نوجوانی این جوری تربیت کردند که این فرزندان در امر حکومتی دخالت نکنند .اما متاسفانه در دوره های بعد از امام در خارج از رهبری این پدیده در برخی ها رشد کردند و بعد ها کم کم تبدیل به یک سرطان شد که در دوره ی آقای هاشمی متاسفانه این کار زیاد شد که علاقه و محبت ایشان به حمایت از فرزندان یک سنت بدی را به وجود آورد و کار را بر آسیب های سنگین به خصوص ورود این پدیده در عرصه اقتصادی رساند.

ببینید مهمترین سرمایه ی نظام ما اعتماد مردم بر نظام است که انجام چنین کارهایی این اعتماد را برهم می زند که این اتفاق بدی بود که رشد کرد و در دوره اصلاحات هم همین پدیده به صورت سیاسی رشد کرد .

تعامل- در دوره آقای هاشمی این کارها تبدیل به نوعی فرهنگ شده بود وگرنه آقای هاشمی که نمی گفتند شما این کار را انجام بدهید حتی این کار در رده های استانی هم وجود داشت و سوال این است که این فرهنگ از کجا نشات گرفته است ؟

- ببینید وقتی در راس حکومت جلوی یک ناهنجاری گرفته نشود این موجب ایجاد یک فرهنگ سازی خود به خودی می شود . که آقا از ابتدای دولت سازندگی به همه این موارد تاکید کرده و توصیه می کردند که مراقب اینگونه فرهنگ سازی ها باشید . ببینید وقتی رئیس حکومت تجمل پرست باشد تجمل پرستی در خانواده وارد شده و تبدیل به فرهنگ می شود . ببینید امام خمینی جلوی اینگونه کارها ی تجمل پرستی را گرفت و اجازه نداد که اینها تبدیل به فرهنگ شوند اما این ها این کار را انجام ندادند .

مردم نیز از روی اعتماد و صداقت نمی خواستند اینگونه کار ها را تکذیب کنند و عده ای هم که از روی علم این کار ها را تکذیب می کردند دلیلش را واقعا می دانستند زیرا که هم می دانستند یک کار نا بحق در حال انجام است دوم اینکه آثارش را در آینده پیش بینی می کردند و اعتقاد داشتند که این جور کارها در آینده باعث بی اعتمادی در بین مردم خواهد شد . الان هم اگر از این جور اتفاق ها بیفتد  باید نظام شروع به مقابله با آنها  کند که دیگر این کارها را انجام ندهند ، مگر  نظام یک نظام  اسلامی نیست  ؟و خدای ناکرده تبدیل به یک حکومت سلطنتی شده است ؟. اصلا مهمترین اختلاف اسلام اموی که امام آن را در مقابل اسلام ناب قرار داد این بود که نظام اسلامی را به سلطنت تبدیل کرده بود .

این انحراف اگر ریشه بیاندازد ، نظام اسلامی منحرف خواهد شد که البته من مراقبت می بینم . مردم معیار ها را می فهمند ، اگر یک فردی آقا زاده هم باشد ولی خودش هم آقا باشد مردم با اون فرد مشکلی ندارند اما اگر یک کسی به زورآقایی بخواهد آقا زادگی و آقایی بکند مردم نسبت به او واکنش نشان می دهند من مثالی از آقای بهشتی می زنم : ببینید یک زمانی دو نفر کاندیدای نخست وزیری بودند که در حزب جمهوری که حزب غالب بود  که یکی آقای میر سلیم و یکی شهید رجایی که آقای میر سلیم عضو حزب جمهوری اسلامی و شهید رجایی عضو حزب نبود. که توی حزب رای گیری کردند که اکثریت حزب به آقای رجایی رای دادند. آقای بهشتی در جلسه ای به صراحت فرمودند که من اون روز به حزب جمهوری تبریک گفتم، گفتم این که در برابر یک کاندیدای حزبی و در برابر یک کاندیدای غیر حزبی  یک کاندیدای غیر حزبی انتخاب می شود این یعنی بنیان درست یک حزب.

ببینید اگر فردی به صرف پدر، برادر و یا فامیل سو استفاده کند از برخی چیزها، این جور کارها باعث سو استفاده از احساسات مردم می شود.

در زمان امام(ره) در یک جلسه ای که همراهان امام(ره) حضور داشتند یک فردی ابراز علاقه به خانواده امام کرد که مردم به شما ابراز علاقه می کنند در خطاب به خانم امام که ایشان بلافاصله جواب می دهند که مردم به چه مناسبت ابراز علاقه می کنند که اون فرد هم در جواب گفته بود که چون شما همسر امام هستید که همسر امام گفته بود که حساب آقا از حساب من جداست. مردم به امام علاقه دارند به من چه ارتباطی داره. یک نقل قول دیگر:

در زمان رئیس جمهوری آقا ، آقای دکتر مرندی نقل می کند که وزیر بودم، یک خانمی، بچه اش رانزد متخصص اطفال آورد و ایشان را هم زیاد معطل کرده بودند که به ناحق هم معطل کرده بودند و بعدا هم آمد شکایت کرد که چرا نوبت را رعایت نمی کنند که من هم جواب دادم و توضیحاتی ارائه کردم که بعدا متوجه شدم که این خانم همسر رئیس جمهور می باشند که بچه اش را برای درمان آورده بود که من ازش پرسیدم شما چرا نوبت می گیرید ؟ خودتون رو معرفی می کردید که ایشان جواب دادند چه مناسبتی داره که من خودم را معرفی کنم، من هم مثل بقیه مردم هستم و هیچ برتری نسبت به آنها ندارم. ببینید این یک نوع فرهنگ سازی است و این خیلی مهم است .