گفت‌وگو با محمدعلی دادخواه، وکیل دادگستری، در مورد حکم صادره برای وی

محمدعلی دادخواه: بسیار خوشحالم که حکم اعدام به من نداده‌اند

 وحید پوراستاد

محمد علی دادخواه، وکیل دادگستری و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر ایران در دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به ۹ سال زندان، ۱۰ سال محرومیت

 از وکالت و تدریس، پنج ضربه شلاق و جزای نقدی محکوم شده است. وی درباره این حکم در مصاحبه با رادیو فردا توضیح داده است.

آقای دادخواه، لطفا در مورد حکمتان بگویید که این حکم از چه شعبه‌ای صادر شده و اتهامات شما و میزان مجازاتی که برایتان در نظر گرفته شده چیست؟

دادخواه: در ابتدا بگویم که من از این حکم بسیار خوشحالم که حکم اعدام برایم صادر نکرده‌اند. چون کانت می‌گوید که «وقتی خدا را برداری هر اتفاقی ممکن است بیافتد»

 به قولی «وقتی قانون از منظر دادرس محو شود، هر حکمی امکان دارد صادرشود»، بنابر این من خیلی خوشحالم که برایم حکم اعدام صادر نشده است.

ولی من هشت سال به زندان محکوم شده‌ام با این عنوان که در پی «براندازی نرم» بوده‌ام. و در کانون مدافعان حقوق بشر، نسبت به بنیانگذارای و سخنگویی آن اقدام کردم.

ده سال محرومیت از تدریس دارم در هر یک از دانشگاه‌های ایران. ده سال محرومیت از وکالت در ایران، یکسال هم به علت تبلیغ علیه نظام زندان دارم.

همچنین پنج ضربه شلاق دارم که قابل تبدیل به پول است، ۳۰۰ هزار تومان محکومیت مالی دارم به علت داشتن ماهواره.

آقای دادخواه چرا حکم را به شما ابلاغ نکرده‌اند؟

احکام را دادگاه انقلاب ابلاغ نمی‌کند. یکی از مواردی که نشان می‌دهد «قانون مهمان ناخوانده است» در نزد اینها، این است که بدیهیات آیین دادرسی مدنی را رعایت نمی‌کنند.

می‌بیند که برای قانون هیچ اعتباری قائل نیستند. علیرغم اینکه طبق قانون دادگاه مکلف است که حکم را برای متهم ارسال کند.

حکم شما توسط چه شعبه‌ای از دادگاه انقلاب صادر شده است؟

شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست آقای صلواتی

مصادیق صدور احکام زندان شما- آن یکسال حبس و هشت سال حبسی که به آن اشاره کردید- چه بوده است؟

می‌گویند که کانون مدافعان حقوق بشر در صدد براندازی نرم در ایران بوده است و آن را یک تشکیلات غیر قانونی تلقی کرده‌اند.

این در حالی است که ما موافقت کمیسیون ماده ده احزاب را گرفته بودیم و این مسئله توسط خبرگزاری مهر که از سوی وزارت کشور تایید شده منتشر شده است.

دادگاه نمی‌تواند نسبت به مفاد اسنادی که صدور آن از ناحیه کسی که به آن نسبت داده شده محرز باشد، ترتیب اثر ندهد.

اما خوب این دادگاه به این موارد ترتیب اثر نمی‌دهد.

مصادیق حکم شما در مورد اتهام «تبلیغ علیه نظام» چه بوده است؟

راجع به میراث فرهنگی و اعتراض من نسبت به قبر کوروش و عبور مترو از خیابان چهارباغ و راجع به خانه مشروطه و مسائلی که من تعقیب می‌کردم، گفته‌اند که قصدم

 سیاه نمایی بوده است.

من گفته بودم که آقای مرتضوی – دادستان تهران- آیا ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی کیفری را می‌داند یا نمی‌داند.

اگر می‌دانسته پس چرا خلاف دانسته خود، قبل از اینکه حکم من قطعی شود، برعلیه من در روزنامه‌های متفاوتی اظهار کرد که من اسلحه، مواد مخدر و کتب ضاله داشته‌ام؟

 لذا به اعتقاد من کسی که می‌داند و خلاف دانسته‌های خودش، لجاج می‌ورزد صلاحیت ندارد.

و اگر نمی‌دانسته، باید بگویم چنین آدمی که این امر بدیهی را در امور کیفری نمی‌داند، صلاحیت دادستانی ندارد.

شما بعد از حوادث انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ بازداشت شدید. چه مدت در بازداشت به سر بردید؟

من حدود سه ماه بازداشت بودم.

با چه وثیقه‌ای آزاد شدید؟

با وثیقه ۷۲۰ میلیون تومانی آزاد شدم. می‌دانید که دیه هر انسان ۶۰ میلیون است. پس مثل این است که من چندین نفر را کشته‌ام.

آیا نسبت به این حکم تقاضای تجدید نظر خواهید کرد؟ یا خیر؟

بله. حکمت ایرانی بر این است که «گر چه دانی که نشوند، بگوی/ آنچه دانی تو از نیک خواهی و پند»

من اینها را هشدار می‌دهم که این رای نه منطبق با دادرسی عادلانه و منصفانه است و نه منطبق با شرع و عرف است. این رای نه منطبق با اصول است و نه منطبق با

قانون.

حالا گوش بدهند یا نه. تکلیف من دادن این هشدار است که این نحو دادرسی باطل و خلاف دادگری است.

 

  برای  همکارم آقاي محمد علي دادخواه

محمد مصطفايي

جناب استاد محمدعلي دادخواه، شنيدن خبر محکوميت شما که الگو و اسوه بسياري از وکلاي دادگستري به خصوص وکلاي جوان و کارآموزان وکالت بوده و هستيد، بسيار دهشتناک و تاسف برانگيز بود. 

آقاي دادخواه، حقير از جمله وکلايي هستم که از نزديک با فعاليت هاي شما آشنا بوده ام. شما را استاد خود دانسته و به وجودتان هميشه و در همه حال افتخار مي نموده ام و تا زنده ام افتخار خواهم کرد. شما چنان با لسان ادبي و حقوقي در محاکم دادگستري دفاع مي نموديد که هر زمان در محاکماتتان شرکت مي کردم و دفاعيات شما را مي شنيدم، مو بر اندامم سيخ مي گشت. سخنراني هاي شما پربار و پر معنا بوده اند. شما صرفا، وکيل دادگستري نبوده ايد، شما يکي از بهترينها در زمينه ادبيات و ميراث فرهنگي بوده ايد. 

جناب آقاي دادخواه، هرگز فراموش نمي کنم، که در دادگاهي که با هم در پرونده اي داشتيم، قاضي صلواتي، هماني که شما را ناجوانمردانه محکوم کرد. چندين بار سخنانتان را در دفاع از موکلتان قطع کرد تا شما ابيات ادبي را بر زبان جاري نکنيد از حافظ و سعدي و فردوسي نگوييد سخنان عدالت منشانه شعراي پارسي را به زبان جاري نکنيد.  قاضي صلواتي به ادبيات شما و به هنرتان و به انسانيتتان غبطه مي خورد و اشعارتان را تيري بر قلب سنگي و دور از انسانيت خود مي دانست. اما شما گوش به فرمان اين قاضي گستاخ نداده و همچنان با ادبيات شيوايي که داشتيد آرامش را بر او تنگ مي کرديد. 

شما وکيلي ممتار، مبرز و دانشمند هستيد و هيچ وکيلي بر هنر دفاع شما ترديدي نمي کند و شما محکوم شده ايد به اين خاطر که انسانيد، دانشمنديد، مدافع حقوق مظلومين هستيد، مدافع دانشجويانيد، مدافع حق و عدالتيد و مدافع بسياري از بازداشت شدگان پس از انتخابات هستيد. شما محکوم به اقدام عليه امنيت و تبليغ عليه اين نظام پست نشده ايد، چرا که اين نظام نيازي به تبليغ عليه خود ندارد. حاکمان اين نظام چنان پست و فرمايه هستند که نيازي به تبليغ عليه آنها نيست و همه اين را به خوبي مي دانند. از کودک و بزرگ و از زن و مرد همه مي دانند که بسياري از حاکمان اين حکومت، حيوان صفت هستند.

آقاي دادخواه عزيز من از شما آموختم که عدالت بالاترين ارزش هاست و اين جمله را ملکه ذهنم نموده ام و هرگز از ياد نخواهم برد. اين جمله را همه شاگردان شما به خوبي مي دانند.

آقاي دادخواه، قاضي صلواتي هيچ بويي از انسانيت شما، هنرتان، دفاعياتتان، و هزاران خصلت و خويي که داشته ايد نبرده بودند والا نه تنها شما را محکوم نمي کردند بلکه تمام بازجويان و يا ماموراني که شما را به ناحق شکنجه کرده اند و بر آزاي شما در دفاع تعرض کرده اند، به پاي ميز محاکمه مي کشاندند. 

هرگز فراموش نمي کنم که شما قسمتي از دارايي تان را وقف شادي کرديد، وقت پيوند جواناني کرديد که براي ازدواج و برگزاري جشن شادي شان، هيچ مالي نداشته و امکانات ازدواج را براي آنها مهيا مي کرديد. 

آقاي دادخواه عزيز، باورم نمي شود که اينگونه محکوم شده ايد، نمي توانم حتي تصورش را کنم که انسان هاي حيوان صفتي چون صلواتي شما را صرفا به خاطر دفاع از حقوق نيازمندان، محکوم کرده اند و اميدوام، همکارانم در داخل ايران و به خصوص در هيات مديره کانون وکلاي دادگستري، به خود آيند، دست از قدرت طلبي بر دارند و نگذارند اين حکم به منظه ظهور در آيد. 

در اين زمان که اين نوشته را مرقوم مي کنم، شديدا متاثرم و به اين فکر مي کنم که آيا انساني يافت مي شود که شلاق به دست گيرد و بر اندام پاک شما بزند، به خدا قسم قاضي صلواتي حيواني بيش نيست و کساني که اين پرونده را براي شما ساخته اند نيز حيواناني هستند که هيچ اصل و نسبي ندارند. باز هزار رحمت به حيوان که لااقل به هم نوعش آسيبي نمي رساند و برايش ارزش قائل است. 

چه بگويم که حال قدرت در دست عده اي خون آشام قرار دارد، عده اي که نه از انسانيت بويي مي برند و نه قائل به انسانيت هستند، اين عده بايد بدانند که خود روزي نه چندان دور مي بايست پاسخگوي ظلم و ستمي باشند که نسبت به شهروندان ايراني به خصوص روشنفکران و خادمين حقيقي اين مرز  نموده اند. قاضي صلواتي ها بايد بدانند که جاني عليه بشريت  هستند و به زودي به جرم خيانت و جنايت به بشريت محاکمه خواهند شد. 

آقاي دادخواه، مي دانم که شما همچون ستوده و سيف زاده و دهها وکيل ديگر که آزادي شان را براي دفاع از عدالت به خطر انداخته اند، استوار خواهيد ماند و  همکاراني در ايران دارم که راه شما را ادامه خواهند داد. 

آقاي دادخواه، من به خوبي از شکنجه هايي که بر شما در دوران بازداشتتان رفت، آگاهم مي دانم که بازجويان چه بلاهايي برستان آوردند و شما خم به ابرو نياورديد. مي دانم که آنها از چه شيوه هاي ناجوانمردانه اي براي اخذ اقرار از شما استفاده مي کردند و شما لب به سخن نياورديد و سکوت اختيار کرديد و مي دانم که چطور روز و شب در سلول انفرادي، بدترين سختي ها را تحمل کرديد و به خوبي مي دان چه بر شما گذشت. 

آقاي دادخواه، نامتان برازنديتان است. شما به جرم دادخواهي محکوم شده ايد، به جرم عدالت طلبي به جرم وکالت، به جرم دفاع از بي گناهان محکوم شده ايد و من از محکوميت شما متاسفم

شرم بر اين حکومت باد که جاي انسان هايي بزرگوار همچون شما را زندان مي داند.

 شرم بر همه آنان باد.

محمد مصطفايي

12 تيرماه سال 1390