درگیری خونین میان اوباش حکومتی جلوی نمایشگاه

سایت فردانیوز: نیروی انتظامی در نمایشگاه کتاب امروز در قبال خشونت عده‌ای از اراذل و اوباش واکنشی دیرهنگام از خود بروز داد و این انفعال نیروی انتظامی در برخورد با اراذل و اوباش نمایشگاه کتاب نشان می‌دهد.

در ساعت 13 امروز در مقابل درب شمالی متروی مصلی و در بدو ورود به نمایشگاه کتاب، بازدیدکنندگان با حیرت تمام شاهد کمربندبازی عده ای از جوانان شدند که با کمی دقت در جدیت طرفین متوجه شدند که این یک بازی نیست و در واقع درگیری خیابانی است، در این درگیری که طرفین با کمربند و زنجیر به جان هم افتاده بودند عده‌ای از آنها از ناحیه سر دچار شکستگی و خونریزی شده بودند.

این درگیری تا جایی ادامه پیدا کرد که این افراد بعد از فحاشی‌های ناموسی به یکدیگر در برابر خانواده‌‌‌هایی که برای بازدید از نمایشگاه آمده بودند خودبه خود پراکنده شدند و این اقدامات در حالی اتفاق افتاد که نیروی انتظامی در فاصله 10 متری آنها دارای یک ایستگاه با تعداد قابل توجهی نیرو بود.

یکی از ماموران نیروی انتظامی در پاسخ به خبرنگار ما مبنی بر اینکه "خسته نباشید، خیلی زحمت می‌کشید" گفت "خب چه کار کنیم؟"

قطع تلفن و نگرانی از انتقال نسرین ستوده به کهریزک دوم

سایت تغییر برای برابری: از 10 روز پيش که نسرين ستوده را به بند متادون منتقل كرده‌اند تماس های تلفنی او با خانواده قطع شده است.

رضا خندان در گفتگو با تغییر برای برابری ضمن اعلام این موضوع افزود:« اولين بار پس از اين جابجايي به سالن ملاقات مراجعه كرديم و متاسفانه از ملاقات حضوري بچه‌ها ممانعت كردند اين در حالي بود كه از چند ماه پيش بچه‌ها مي‌توانستند 5 دقيقه‌ به طور غير رسمي مادرشان را حضوري در راهرو ملاقات كنند.»

نسرین ستوده در آخرین ملاقات با همسرش گفته بود كه قرار است به همين زودي آنها را به زنداني در اطراف چرم‌شهر ورامين منتقل كنند. اين در حالي است كه نسرين ستوده نه تنها محكوميت قطعي ندارد بلكه در حال حاضر قرار بازداشت موقتي هم از 4 ماه پيش به اين طرف به او ابلاغ نشده است و در اين مدت به طور غير قانوني نگهداري شده است.

رضا خندان با ابراز نگرانی از انتقال همسرش به زندان چرم شهر ورامین می گوید:« بردن بچه‌ها به بيابانهاي اطراف ورامين كه اصلا معلوم نيست حتي جاده‌ي امن و سالمي هم داشته باشد كاملا مخاطره آميز است. مخصوصا در گرماي تابستان و شرايط آن منطقه تقريبا غير ممكن است و اصلا معلوم نيست بتوانند ملاقات حضوري داشته باشند يا نه»

انتقال برخی از زنان زندانی به زندان های ورامین بر میزان نگرانی های خانواده ها افزوده است. زندان قرچک ورامین زندانی است که به كهريزك دوم معروف شده است و زندانياني كه ظرف چند روز گذشته از گوهر دشت كرج به آنجا منتقل شده‌اند وضع آنجا را بسيار هولناك و غير قابل تحمل توصيف كرده‌اند .

در ایران فروش مواد مخدر آسانتر از فروش پوشاک است

سایت خبرآنلاین: یک تولیدکننده مطرح پوشاک با ارسال نامه ای به وزیر صنایع و معادن مشکلات پیش روی صنعت پوشاک را بازگو کرد و از وزیر صنایع خواست برای جلوگیری از سقوط تولیدکنندگان این بخش و نابودی صنعت پوشاک در کشور چاره اندیشی کند.

مهدی رهبری،مدیرعامل آرین جین در نامه خود آورده است که "عطای پوشاک را به لقای آن خواهد بخشید و زندگی آرامی را در زیر چتر سودهای سپرده های 19 درصدی بانکی و دور از این کار سخت آغاز خواهد کرد."

او در بخش دیگری از نامه خود خطاب به علی اکبر محرابیان، نام ارگان ها و سازمان هائی که صنعت پوشاک با آنها دست به گریبان است را قید کرده و آورده است :" فروش مواد مخدر در ایران آسان تر از فروش پوشاک است."

در ادامه نامه مدیرعامل آرین جین خطاب به وزیر صنایع را می خوانید:

با سلام و تقدیم احترام ، لازم میدانم مشکلات بسیار خطرناکی که مقررات نا هماهنگ وضع شده برای صنعت و تجارت و صنف پوشاک بوجود آورده را بعرض برسانم

چندین ماه پیش اینجانب با شرح مشکلاتی در گمرکات ورودی ، تعرفه ها ، ورود موقت ، هزینه های داخلی و وضعیت مالی و اعتباری صنعت پوشاک به عرض رساندم که این صنعت به زودی ضعیف و ضعیف تر خواهد شد و ضمن تعطیلی صادرات واردات جای آن را خواهد گرفت ، توجهی به عرایض بنده و بقیه بزرگان صنعت نشد و حاصل آن کاهش شدید صادرات و افزایش واردات شد . که در رأس آنها کارخانه جامه گران که 10 سال صادرات موفق به ایتالیا را در پرونده خود داشت صادراتش تعطیل شد و خریدار کلیه سفارش خود را به کشوری که بروکراسی اداری کمتر از ما داشته باشد یعنی سریلانکا منتقل کرد. واحد تولیدی آرین جین نیز برای حفظ بقای خود تصمیم به کاهش تولید و افزایش فروش داخلی از طریق سیستم صحیح عرضه کالا یعنی گسترش فروشگاه های زنجیره ای آرین جین کرد، اما مشکلاتی روبه روی ما قرار گرفته است که واقعا می توان گفت مشکلات صادرات کمتر از این مشکلات داخلی است.

1- مشکلات اداره اماکن
بخشی از قوانین حاکم در اداره اماکن برای فروشگاه های پوشاک تقریبا نوعی توهین محترمانه به فروشگاه های لباس است ، مثلا می گویند داخل فروشگاه باید از بیرون قابل رویت باشد یعنی اینکه اگر شما صاحب یا مدیر فروشگاه در داخل فروشگاه کاری غیر شرعی انجام دادید ما از بیرون بتوانیم ببینیم و جلوی شما را بگیریم یا می گویند سقف اتاق پروها بسته باشد چون ممکن است شما از بالای اتاق پرو داخل آن را که یک خانم در حال تعویض لباس است ببینید . آیا این توهین محترمانه نیست؟ آقایان ما تولید کنندگان و عرضه کنندگان پوشاک را با چه قشری از مردم عوضی گرفته اند ، یا می گویند حضور مانکن زن داخل فروشگاه ممنوع است آیا مانکن زن که حجاب کامل دارد و از گچ و پلاستیک درست شده چه عامل تحریک آمیزی می تواند داشته باشد ؟

2- مشکلات تعزیرات حکومتی
افراد غیر متخصص در این اداره با حمله به فروشگاه ها و ثبت چند عدد قیمت که به نظرشان گران می آید بدون در نظر گرفتن کیفیت و قیمت تمام شده فروشگاه را به دادگاه معرفی و جریمه ای سنگین می گیرند .

من می خواهم بگویم پس تکلیف سرمایه گذاری های سنگین در کارخانه های تولیدی برای حفظ کیفیت و رقابت با مشابه خارجی که تاثیر مستقیم به قیمت تمام شده دارد چه می شود ؟ پس تکلیف هزینه های بازاریابی ، طراحی چه می شود؟ پس تکلیف حقوق و عوارض گمرکات ورودی که برای ملزومات درجه یک پرداخت کرده ایم چه می شود؟

پس کجاست حمایت از شعار برند سازی ، اشتغال زائی ، حفظ کیفیت و غیره؟ پس کجاست تفاوت بین تولیدی زیر پله ای کپی ساز که با حداقل کیفیت ممکن به قول معروف گنجشک را رنگ کرده و جای قناری می فروشد با کارخانه های عظیم تولید کننده پوشاک که سرمایه گذاری های سنگین و هزینه های سنگین برای کیفیت ، طراحی ، نوآوری برند سازی و غیره می کنند؟ اینگونه می خواستید حمایت کنید ؟

3- مشکلات شهرداری و زیبا سازی
ساماندهی به زیبائی شهر امری است پسندیده ولی چرا این هزینه سنگین نصب تابلوی نام فروشگاه را باید ما پرداخت کنیم ؟ آیا تمام پارامترهای زیبا سازی شهر درست است و فقط تابلوهای لباس فروشی اشکال دارد؟

4- اجاره بهای سنگین
اجاره اماکن تجاری بسیار سنگین است که طی نامه های قبلی محاسبه درصد هزینه اجاره در قیمت فروش یک محصول را تا 30 درصد قیمت مصرف کننده به عرض رسانده بودم دلیل این اجاره سنگین گران بودن عوارض احداث واحد تجاری است که شهرداری اخذ می کند و تاوان آن را مستاجر باید به صاحب ملک پرداخت کرده و در نهایت از مصرف کننده بگیرد که این هزینه در هیچ کدام از محاسبات دادگاه های تعزیراتی محاسبه نمی شود.

5- عوامل انتظامی
علاوه بر اماکن و تعزیرات و زیبا سازی شهر اخیرا از نیروی انتظامی نیز به عنوان طرح امنیت اجتماعی به فروشگاهی مراجعه و پس از کنترل مدارکی چون جواز کسب و تابلو که در بالا اشاره شد که متولی این دو مورد سازمان های دیگری هستند ! موارد دیگری را نیز کنترل و در صورت مشاهده مسئله ای خارج از خوشایند ماموران موضوع را صورتجلسه و امضا و اثر انگشت می گیرند که نمی دانیم عوابق آن چیست. تجسم کنید در وسط روز 2 نفر مامور کلانتری به دفتر کار یا منزل شما مراجعه کنند چه حالی می شوید؟

6- عوامل دیگر نیروی انتظامی
گروه دیگری از نیروی انتظامی به فروشگاه ها مراجعه و پس از سین جین کردن می فرمایند کلیه مدارک پرسنل ، بیمه ، جواز کسب را به کلانتری ببریم، چرا؟ بعدا معلوم می شود وقتی مراجعه می کنیم برگه بازجوئی جلوی ما می گذارند و ما در مقام متهم باید پاسخ دهیم .

سوالاتی از این قبیل که صاحب مغازه کیست ؟ پرسنل کی هستند ؟ از کی اینجا مشغول هستید ؟ صاحب فروشگاه به کدام کشور تردد دارد و الی آخر ، من نمی دانم آیا صاحبان دیگر فعالیت های اقتصادی هم اینطور سین جین می شوند ؟

من نمی دانم فروش لباس یا پوشش چه جرم یا ابزار ارتکاب به جرم است که این چنین عوامل مختلف در کنترل دخیل هستند؟

7- نمایشگاه پوشاک
اخیرا نمایشگاه پوشاک برگزار شد ، من همیشه وقتی اتوبان چمران حواشی نمایشگاه تردد می کنم و ترافیک را می بینم متوجه وجود نمایشگاه پر بیننده از جمله کامپیوتر ، کتاب ، خودرو ، لوازم خانگی ، گل و گیاه می شوم ، چون کارم پوشاک است از 3 الی 6 دی ماه که زمان برگزاری نمایشگاه پوشاک بود نیز انتظار ترافیک در حوالی نمایشگاه داشتم ، دریغ از کوچکترین ترافیک . این موضوع عدم مراجعه و تمایل به شرکت یا بازدید از نمایشگاه را نشان می دهد. چرا؟
چون وقتی عوامل مختلف در نحوه برگزاری نمایشگاه دخالت می کنند و در نهایت از اجراء صحیح آن از نظر دکوراسیون ، نمایش زنده ، چاپ و پخش بروشور و کاتالوگ جلوگیری می کنند چگونه این صنعت نوآوری خود را نشان داده و در نهایت منجر به توسعه شبکه فروش شود .

8- مشکلات مالی
چندی پیش ریاست محترم جمهور جهت مهارکردن تورم که عامل اصلی ایجاد آن خود دولت بود دستور دادند نقدینگی را از بازار جمع کنند یعنی جلوی عطای تسهیلات را بگیرند. در واقع چون در شهر چند نفر دزد بودند ایشان دستور دادند همه را به جرم دزدی بگیرند و بدین وسیله تولیدکنندگان واقعی که با همین تسهیلات ادامه بقاء می دادند نیز در این آتش گرفتار شدند و عواقب آن هم کاملا مشخص است کم کم معوقه شدن بدهی آنها سپس به حراج گذاشتن اموالشان سپس تعطیلی .

خلاصه چنان کلاف سردرگمی است که نمی دانیم چه کنیم . بنده که در اتحادیه تولید و صادرکنندگان شعار فروش صحیح داخلی نوعی صادرات است را قوت دادم و هیئت مدیره محترم نیز برای آن اهداف معرفی کرد ، حال متاسفانه باید بگوئیم فروش مواد مخدر آسانتر از فروش حتی صحیح داخلی پوشاک است .

در پایان به عنوان تولید کننده ضروری است که اگر اینگونه فشارها از روی تولید ، صادر کنندگان و فروشندگان رسمی و واقعی پوشاک برداشته نشود به زودی تولید کنندگان تماما واردکننده خواهند شد چون لااقل وقتی وارداتی فروش می کند لااقل مشکلات تولید را ندارند و به طور کل سود در واردات است و یا اینکه مثل بنده به زودی عطای پوشاک را به لقای آن خواهم بخشید و زندگی آرامی را در زیر چتر سودهای سپرده های 19 درصدی بانکی و دور از این کار سخت آغاز خواهم کرد .

در پایان جهت یادآوری نام ارگان ها و سازمان هائی که صنعت پوشاک با آنها دست به گریبان است را عرض می کنم تا خود قضاوت نمائید که برای تولید و فروش پوشاک با این همه دردسر و اشتغال چقدر درگیر بروکراسی هستیم .

در سطح تولید (به جرم کارخانه دار بودن )
شهرداری - فضای سبز - سازمان زیبا سازی شهر - سازمان حفاظت از محیط زیست - بهزیستی محل - کلانتری محل - دانشگاه محل - دبستان محل - مسجد محل - ادارات آب و برق و گاز و تلفن - گمرکات ورودی - ادارات وابسته به ورود موقت - اداره بیمه اجتماعی - وزارت دارائی - اداره آتش نشانی - اداره حفاظت کار - اداره بهداشت - وزارت بهداشت و ....

در سطح فروش محصولات
شهرداری - سازمان زیبا سازی شهر - کلانتری محل - تعزیرات حکومتی - اداره اماکن عمومی - اداره امنیت اجتماعی - نیروی انتظامی- ادارات برق و آب و گاز تلفن - سازمان تامین اجتماعی - وزارت ارشاد - اداره مالیات و از همه مهمتر مالکین فروشگهای تجاری و ....

 

آغاز چهارمین مرحله از اعتصاب اعتراضی زندانیان رجایی شهر با پیوستن چهار زندانی سیاسی دیگر

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: چهارمین مرحله از اعتصاب غذای اعتراضی زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر (گوهردشت) کرج، در اعتراض به شرایط بسیار بد زندان و همچنین نقض سیستماتیک حقوق بشر از سوی حکومت جمهوری اسلامی، امروز یکشنبه هجدهم اردیبهشت ماه و با پیوستن چهار تن دیگر از زندانیان سیاسی این بند آغاز شد.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، دور جدید برنامه اعتراضی زندانیان سیاسی سالن 12 بند چهار زندان رجایی شهر به گفته اعتصاب کنندگان از امروز آغاز و با پیوستن لقمان مرادی، زانیار مرادی، کریم معروف عزیز و ابراهیم پیروزی، تحت فشار مقامات امنیتی و سرکوب زندانیان سیاسی این بند به مدت چهار روز ادامه خواهد یافت.

هفته گذشته نیز هم‌زمان با آغاز دور سوم اعتصاب غذای زندانیان سیاسی، مقامات امنیتی و قضایی اقدام به احضار و تهدید و پرونده‌سازی بر علیه تعدادی از زندانیان سیاسی این بند از جمله حشمت‌الله طبرزدی نمودند.

در بیانیه زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر که در اواخر فروردین ماه سال جاری و هنگام آغاز دور نخست این اعتصاب منتشر گردیده بود ضمن درخواست از «بان کی مون» دبیرکل سازمان ملل متحد برای «اعزام نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای بازدید از شرایط ایران و تهیه گزارش کامل از وضعیت آزادی و حقوق بشر در ایران و به ویژه وضعیت زندان‌ها و زندانیان سیاسی» آمده است: «ما زندانیان سیاسی- عقیدتی اعم از فعالان سیاسی، حقوق بشری، مطبوعاتی، دانشجویی و صنفی در اعتراض به شرایط تحمیلی، که ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول مربوط به حقوق اساسی شهروندان حتی در قانون اساسی ایران است، ضمن اعتراض به روند بازداشت و محاکمه خویش اعلام می‌داریم تا زمانی که در شرایط حاکم بر جامعه و محدودیت‌های اعمال شده علیه خود و خانواده‌هایمان بهبود اساسی صورت نگیرد و دست کم شرایطی که مسئولان جمهوری اسلامی برای مردم منطقه می‌خواهند در کشورمان نیز حاکم نگردد، به اعتراض مسالمت آمیز خود با "نه به دیکتاتور" ادامه خواهیم داد».

زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج طبق برنامه زمان‌بندی اعلام شده از سوی ایشان، روزهای هجدهم تا بیست و یکم اردیبهشت به مدت چهار روز، و هفته آینده نیز روزهای بیست و پنجم تا سی ام ماه جاری به مدت پنج روز را در اعتصاب غذا به‌سر خواهند برد و در صورت بی‌توجهی مسئولان به خواسته‌های ایشان این برنامه اعتراضی از روز یکشنبه اول خردادماه سال جاری به صورت «اعتصاب غذای نامحدود» دنبال خواهد شد.

اسامی کامل شانزده زندانی سیاسی اعتصاب کننده به شرح زیر می‌باشد:

حشمت‌الله طبرزدی، عیسی سحرخیز، خالد حردانی، مجید توکلی، رسول بداغی، کیوان رفیعی، سید مهدی محمودیان، بهروز جاوید تهرانی، حسن طفاح، رضا شریفی بوکانی، علی عجمی، جعفر اقدامی، زانیار مرادی، لقمان مرادی، کریم معروف عزیز و ابراهیم پیروزی.

از جمع زندانیان سیاسی اعتصاب کننده زندان رجایی شهر کرج، در دور چهارم برنامه اعتراضی این زندانیان تنها منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران که به علت مشکلات حاد قلبی و بی‌توجهی مسئولان مربوطه به وضعیت جسمانی این فعال کارگری از اواخر هفته گذشته در بیمارستان به سر می برد حضور ندارد.

هم اکنون نیز بسیاری از زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج، به علت محدودیت‌های اعمال شده از جانب مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی از جمله محدودیت ارائه خدمات درمانی مناسب در وضعیت جسمی نامناسبی به سر می‌برند.

از زمان انتقال زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی این زندان به سالن 12 بند 4 این زندان که پیش‌تر محل نگهداری توجوانان بزهکار این زندان بوده است، مسئولان این زندان با هماهنگی دستگاه قضایی-امنیتی جمهوری اسلامی و به منظور افزایش فشار به زندانیان سیاسی و همچنین قطع تماس‌های این زندانیان با بیرون از زندان و تسهیل انجام اعمال و فشارهای خلاف قانون بر علیه زندانیان این بند، اقدام به قطع تمامی ملاقات‌های حضوری و تماس‌های تلفنی این زندانیان با خانواده‌های خود، و محدودیت امکان دسترسی ایشان به دریافت خدمات دریافتی مناسب کرده‌اند.

تفتیش دزدانه منزل یک زندانی سیاسی

سایت کلمه: منزل مهدی کریمیان اقبال از اسرای سبز، در ساعات حضور خانواده وی در دادستانی و بدون اطلاع ایشان مورد تفتیش قرار گرفت.

این اتفاق زمانی که مهدی اقبال از مرخصی به بند ۳۵۰ بازگشته و همسر وی در داستانی پیگیر مسایل حقوق وی بوده و دو فرزند نوجوانشان در مدرسه بوده اند، روی داده است.

در این تفتیش وسیله ای از منزل خارج نشده و مقادیری پول و طلا که در منزل بوده دست نخورده اند، چه دزدان به دنبال گم شده احتمالی دیگری بوده اند. در این تفتیش کل منزل تا ریزترین اجزای خانه مورد بازرسی قرار گرفته، تا حدی که به هم ریختگی شدید خانه اسباب نگرانی و ترس دو فرزند نوجوان اقبال را فراهم کرده است.

به نظر می رسد ماموران با توجه به شناختی که از روحیه آرام و مایل به عدم اطلاع رسانی خانواده اقبال داشته اند، این حرکت را برای ارعاب آنها و خانواده های سایر زندانیان سیاسی با توجه به ارتباط طبیعی آنها در روزهای ملاقات و هروله های بین زندان و دادستانی، بی هراس از هزینه اطلاع رسانی عمومی این گونه رفتار غیرقانونی و غیر انسانی انجام داده اند

 

زندان قرچک ورامین؛ یک فاجعه انسانی در حال وقوع است

سایت کلمه: خانواده های زندانیان سیاسی زن در قرچک ورامین با نوشتن نامه ای خطاب به دکتر محمدحسن ضیایی‌فر، ریاست کمیسیون حقوق بشر اسلامی از وی برای رسیدگی فوری به وضع عزیزان شان در این زندان استمداد طلبیده اند.این خانواده ها در بخشی از نامه خود نوشته اند:« اگرچه در روزهای گذشته از شنیدن آنچه بر عزیزانمان در زندان می‌گذرد، قلب‌هایمان آزرده شده است و نمی‌دانیم باید دادمان را از کدام مقام مسئول در این کشور بستانیم. اما امروز تنها برای جان زندانیان سیاسی چانه نمی‌زنیم. آنچه در زندان قرچک ورامین می‌گذرد، نقض ابتدایی‌ترین حق انسانی افراد است. هم‌اکنون ۶۰۰ انسان در این زندان در خطر مرگ قرار دارند و ما بوسیله این نامه، می‌خواهیم توجه شما را نسبت به شرایط ویژه این زندانیان جلب کنیم .»

متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:

ریاست محترم کمیسیون حقوق بشر اسلامی

جناب آقای محمدحسن ضیایی‌فر

با سلام و احترام

این نامه را درحالی برای شما می‌نویسیم که مستاصل و نگران، ذره ذره آب شدن عزیزانمان را در زندانی به نام ” قرچک ورامین” به نظاره نشسته‌ایم و افسوس که از پس ماه‌ها نامه‌نگاری و دادخواهی نزد ریاست قوه قضائیه، نه تنها بهبودی در وضعیت عزیزان زندانی ما حاصل نشد که امروز به زندانی انتقال یافته‌اند که اگر نبود، تجربه بازداشتگاه ” کهریزک”، شاید نمی‌توانستیم، درک صحیحی از آنچه زندانیان از شرایطشان می‌گویند داشته باشیم.

هم‌اکنون حدود ۶۰۰ زن زندانی، با اتهام‌های مختلف، به زندان قرچک انتقال یافته‌اند، هنوز علت این نقل و انتقال بر ما روشن نیست. این ۶۰۰ زن، در یک سالن، بدون تخت، بدون امکانات ابتدایی زندگی و بهداشتی روزهایشان را سر می‌کنند. مسئولان زندان از دادن آب و غذا به زندانیان خودداری می‌کنند و به گفته زندانیان، وعده‌های غذایی مرتب در این زندان وجود ندارد و نگهبانان هرگاه دلشان بخواهد غذا در اختیار زندانیان قرار می‌دهند. ۴ سرویس بهداشتی برای ۶۰۰ زن زندانی وجود دارد که تمامی کارهای خود از قبیل لباس شستن، ظرف شستن و حمام کردن را نیز می‌بایست در همین سرویس‌‌ها انجام دهند. در حالی‌که در بیشتر ساعات روز نیز آب زندان قطع است.در روزهای گذشته اعتراض زندانیان نسبت به وضعیتشان با واکنش غیرانسانی و غیر قانونی مسئولان زندان مواجه شده است، به طوری‌که ماموران با باتوم تمام معترضان را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند. زندانیان می‌گویند:” کسانی که قصد فرار از دست ماموران را داشتند تا کتک نخورند، زیر دست و پای سایر زندانیان می‌افتادند و صدمه می‌دیدند.”

واضح است که در چنین شرایطی، سخن گفتن از نبود امکانات پزشکی و درمانی، توقع گزافی است. چرا که زندانیان ما، برای زنده ماندن مبارزه جانفرسای روزانه‌ای را آغاز کرده‌اند.

جناب آقای ضیایی‌فر

زندانیان سیاسی زن هم‌اکنون در میان شمار زیادی از زندانیان با جرایم مختلف از قبیل قتل، قاچاق، دزدی، و .. زندگی می‌کنند. آنها در تماس‌هایشان با خانه تنها اعلام کرده‌اند که در صورت ادامه یافتن نگه‌داری آنان در زندان قرچک ورامین، به دلیل شرایط اسف‌بار موجود جانشان در مخاطره است. زندانیان سیاسی، از امروز در اعتراض به شرایطشان دست به اعتصاب غذای نامحدود زده‌اند و بیم آن می‌رود که در پی بی‌توجهی مسئولان، نامشان به عنوان اولین قربانیان این زندان ثبت شود.

پیش از این نیز در بازداشتگاه ” کهریزک” زندانیان در شرایط مشابهی نگه‌داری می‌شدند که در پی آن، سه تن از افراد زندانی در این بازداشتگاه جان باختند.

اکنون در زندان قرچک ورامین، یک فاجعه انسانی در حال وقوع است و قرار است قربانیان آن این بار، زندانیان زن باشند.

آقای ضیایی‌فر

اگرچه در روزهای گذشته از شنیدن آنچه بر عزیزانمان در زندان می‌گذرد، قلب‌هایمان آزرده شده است و نمی‌دانیم باید دادمان را از کدام مقام مسئول در این کشور بستانیم. اما امروز تنها برای جان زندانیان سیاسی چانه نمی‌زنیم. آنچه در زندان قرچک ورامین می‌گذرد، نقض ابتدایی‌ترین حق انسانی افراد است. هم‌اکنون ۶۰۰ انسان در این زندان در خطر مرگ قرار دارند و ما بوسیله این نامه، می‌خواهیم توجه شما را نسبت به شرایط ویژه این زندانیان جلب کنیم .ما از شما می خواهیم حتی یکساعت هم وقت را تلف نکنید و به وضع این زندانیان فوری رسیدگی کنید.

واضح است که زندانیان سیاسی، زندانیان عقیده و آرمانشان هستند و هیچ گناهی مرتکب نشده‌اند که شایسته چنین زندگی‌ای باشند، ما می‌خواهیم پیش از آن‌که دیر شود، در خصوص وضعیت زندانیان زن در زندان قرچک ورامین اقدامات فوری انجام گیرد.

ریاست کمیسیون حقوق بشر اسلامی

ما از شما می پرسیم، آیا آنچه در این زندان می گذرد، همان چیزی است که شما به عنوان حقوق بشر اسلامی وعده‌اش را داده بودید ؟
اگر نمی‌توانید، موازین اسلامی را در زندان‌ها رعایت کنید. حداقل اقدامی انجام دهید تا موازین حداقلی انسانی در مورد زندانیان زن در این زندان رعایت شود.

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان می‌کنند
دست خون‌آلود را در پیش چشم خلق پنهان می‌کنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می‌کنند

خانواده های زندانیان سیاسی زن در قرچک ورامین

رونوشت:

ریاست قوه قضائیه- جناب آقای صادق لاریجانی

دادستان تهران- جناب آقای جعفری دولت آبادی

رئیس سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور- آقای اسماعیلی

حجت‌الاسلام محمدابراهیم نکونام رئیس کمیسیون اصل۹۰ مجلس شورای اسلامی

اعلام اعتصاب زندانیان سیاسی زندان ارومیه در روز ۱۹ اردیبهشت

خبرگزاری هرانا - در آستانه روز ۱۹ اردبهشت ماه، اولین سالگرد اعدام زندانیان سیاسی شیرین علم هویی، فرهاد وکیلی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان و مهدی اسلامیان در زندان اوین تهران زندانیان سیاسی زندان مرکزی ارومیه با ارسال پیامی از زندان اعلام کردند در جهت گرامی داشت یاد اینجانباختگان روز ۱۹ اردیبهشت ماه دست به اعتصاب غذای یک روزه خواهند زد.

بنابه اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زندانیان سیاسی ارومیه در پیام خود اعلام کرده‌اند که اعتصاب عمومی روز ۲۳ اردبهشت ماه سال ۸۹ که در اعتراض به اجرای حکم اعدام این ۵ فعال سیاسی و مدنی در زندان اوین در سطحی کاملا گسترده در بیشتر شهرهای کردستان برگزار شد، پیامی بود به دولتمردان که با اعدام نمی‌توان رویش جوانه‌های آزادی را متوقف کرد.

این زندانیان همچنین از عموم مردم خواسته‌اند که به وسیله حرکتهای مدنی همچون اعتصاب، حضور در کنار خانواده جانباختگان و... یاد اینجانباختگان راه آزادی را گرامی بدارند و دیگر زندانیان سیاسی که هر لحظه احتمال اجرای حکم اعدام آن‌ها وجود دارد را از یاد نبرند.

 

فروش پیاز 90 تومانی با نرخ 500 تومان

خبرگزاری مهر: با وجود اینکه مسئولان استان کرمان طی روزهای گذشته از برطرف شدن مشکل کشاورزان جنوب کرمان خبر دادند اما سود 5 برابری محصول پیاز کشاورزان این مناطق همچنان به جیب دلالان می‌رود.

با شروع فصل برداشت محصولات کشاورزی در جنوب کرمان و بروز مشکلات مختلف برای کشاورزان از جمله کاهش شدید قیمت محصول، افزایش نرخ حمل و نقل از یک سو و از سوی دیگر کمبود کامیون و اشباع شدن بازار از محصول برخی مسئولان استان کرمان در اظهارنظرهایی از لزوم حل مشکل کشاورزان پیاز کار کرمانی خبر دادند.

یکی از مهمترین اقداماتی که برای حل مشکل کشاورزان انجام شد صفر شدن تعرفه صادرات محصول پیاز بود اما حقیقت این است که برداشت تعرفه صادرات در درجه اول برای کشاورزان عمده و همچنین دلالان مطلوب بود زیرا کشاورزان خرد توان صادرات این محصول را ندارند و همچنان محصول پیاز با قیمت بسیار اندک در زمینهای کشاورزی خریداری می‌شود و در نهایت همان پیاز در بازار شهر کرمان 450 تا 500 تومان فروش می‌رود، این درحالی است که این نرخ در بازارهای استان‌های مجاور کرمان بیشتر است و این تفاوت قیمت نیز درنهایت به جیب دلالان می‌رود.

دلال بازی مهمترین مشکل کشاورزی جنوب کرمان

نکته قابل توجه این است که برای حل مشکل کشاورزان نرخ خرید تضمینی از سوی سازمان تعاون روستایی جنوب کرمان تنها 90 تومان تعیین شد.

که درنهایت موجب می‌شود کشاورزان با نقدینگی بسیار کم مواجه می‌شوند و از سوی دیگر همان پیازها در بازار مصرف با قیمت بالا فروش می‌رود.

لزوم نظارت بر قیمت حمل و نقل / افزایش بی‌رویه نرخ‌های جابجایی محصول ادامه دارد

از سوی دیگر عدم نظارت بر نرخ حمل و نقل کالا در جنوب کرمان و از سوی دیگر برداشت اهمزمان نواع محصولات کشاورزی در جنوب کرمان موجب شده است کامیون داران خواستار قیمت‌های بالا برای حمل و نقل باشند و این مسئله علاوه بر مشکل کمبود کامیون افزایش بی رویه نرخ را نیز به دنبال داشته است و این رویه موجب شده است کشاورزان علاوه بر نرخ کارگر بخش قابل توجهی از سود محصول را نیز به کامیون داران پرداخت کنند و درنهایت نیز به دلیل عدم رعایت استانداردهای حمل و نقل بخش قابل توجهی از محصول هدر می‌رود.

معضل کمبود کامیون نیز تا حدودی در جنوب کرمان برطرف شده است اما با توجه به تقاضای فراوان این مسأله بعضا مشکل ساز است و از سوی دیگر هیچ دستگاهی نیز بر قیمت و نرخ بارنامه‌ها نظارت ندارد.

هر چند عدم مدیریت در کشت محصول موجب بروز مشکل در نرخ‌گذاری محصول می‌شود اما باید به این نکته توجه کرد که مشکلات حمل و نقل محصول در جنوب کرمان در سال‌های گذشته وجود داشته است و این درحالی است که تمام محصول جنوب کرمان که میلیون‌ها تن محصول تخمین زده می‌شود تنها از طریق کامیون‌ها و در مقادیر کم جابجا می شود و از روی همین نکته می‌توان به بار ترافیکی بسیار سنگین جاده‌های جنوب کرمان نیز پی برد.

روزانه هزاران کامیون از جاده‌های کم عرض جنوب کرمان عبور می‌کنند

به همین دلیل همزمان با آغاز برداشت محصول‌های کشاورزی طرح‌های ترافیکی ویژه در جنوب کرمان ایجاد می‌شود اما حضور هزاران کامیون در این جاده‌ها بار ترافیکی بسیار سنگینی را به این جاده‌ها می‌دهد این درحالی است که جاده جیرفت به کرمان با بیش از 40 سال قدمت بدلیل دو طرفه بودن و عرض کم به یکی از خطرناک‌ترین راه‌ها کشور برای عبور و مرور تبدیل می‌شود.

ترافیک سنگین جاده‌ها در حالی به وجود می‌آید که این محور مهمترین جاده برای ارتباط بین بندرعباس و بندرچابهار با استان‌های مرکزی است.

نرخ خرید تضمینی بسیار پائین است

محمد سالاری، یکی از کشاورزان جنوب کرمان در خصوص ادامه مشکلات کشاورزان جنوب کرمان افزود: هم اکنون در بهترین حالت ممکن محصول پیاز از سوی سازمان تعاون روستایی با قیمت هر کیلو 90 تومان خریداری می‌شود این درحالی است که همین محصول در بازار کرمان در حال حاضر 500 تومان فروخته می‌شود.

وی گفت: برخی دلالان با نرخ بیشتر از 90 تومان محصول پیاز را خریداری می‌کنند و درنهایت هم با چند برابر قیمت محصول را در بازارهای استان‌های دیگر می‌فروشند.

15 سال انتظار برای بازگشایی مجدد فرودگاه جیرفت

سالاری ادامه داد: درحالیکه هر سال میلیون‌ها تن محصول در جنوب کرمان تولید و به بازار عرضه می‌شود همچنان تنها یک گزینه برای حمل و نقل محصول وجود دارد در حالیکه فرودگاه جیرفت بعنوان تنها فرودگاه منطقه 15 سال تعطیل است.

وی گفت: در صورت بازگشایی فرودگاه جیرفت می‌توان بسیاری از محصولات را به بازارهای مصرف منتقل کرد اما با وجود مصوبه هیأت دولت اقدامی در راستای حل مشکل این فرودگاه نشده است.

کشت تمام محصولات با مشکل کاهش نرخ مواجه می‌شود

عباس شعبانی دیگر کشاورز پیاز کار جنوب کرمان گفت: طی سال‌های گذشته بارها در خصوص احداث خط راه آهن به جیرفت صحبت شده است اما با وجودی که خط راه آهن تنها چند کیلومتر با جیرفت فاصله دارد اما این وعده هنوز عملی نشده است.

این کشاورز افزود: خشک‌سالی و کمبود آب از یک سو، افزایش نرخ گازوئیل برای موتور پمپ‌ها از سوی دیگر و افزایش نرخ کود و سم و بذر در حالی در سال جاری روی داده است که نرخ محصول با سال گذشته هیچ تغییری نکرده است.

وی در خصوص کشت هماهنگ کشاورزان گفت: در جنوب کرمان گزینه‌های خاصی برای کشت وجود دارد که همه به سمت آنها روی می‌آورند در حال حاضر هم پیاز کاران و هم گوجه‌کاران با مشکل مواجه هستند وقتی فصل خیار سبز هم می شود وضعیت همین‌گونه است.

شعبانی گفت: هم اکنون برداشت محصول گندم نیز شروع شده که برای حمل و نقل گندم نیز مشکلاتی وجود دارد و درنهایت خواهیم دید قیمت گندم نیز پائین می‌آید.

شعبانی افزود: باید با توجه به پتانسیل‌های بالای جنوب کرمان در راستای استفاده از این توانمندی برنامه‌ریزی شود نه اینکه بگویند کم تولید کنید چرا کسی نمی‌رود که بازار جدیدی برای این محصولات پیدا کند؟ چرا کارخانه های فراوری محصول در جنوب کرمان افزایش نمی‌یابد؟ مگر نه اینکه می‌گویند باید به سمت صادرات غیر نفتی برویم پس چرا کسی در راستای استفاده از این توانمندی کاری نمی کند.

نرخ خرید تضمینی باید افزایش یابد

احمد صدقی، دیگر کشاورز جنوب کرمان با اشاره به نرخ 90 تومانی خرید تضمینی پیاز گفت: این نرخ بسیار پائین است و عملا این نرخ از کمترین نرخ‌های پیشنهادی برای فروش محصول است.

وی ادامه داد: با این نرخ کشاورز هیچ‌گونه سودی نمی‌کند و فقط از ورشکستگی نجات می‌یابد و ضرر کمتری می‌کند.

این کشاورز از مسئولان خواست قیمت خرید تضمینی پیاز را افزایش دهند.

صدقی گفت: بلاخره کی باید مشکل وجود دلالان در بازار رفع شود زیرا تمام سود و تلاش ما درنهایت به جیب دلالان می‌رود و دلیل اصلی آن این است که سیستم مشخصی برای ارائه محصول به بازار مصرف وجود ندارد و هر سال دلالان سود تلاش ما را به جیب می‌زنند.

برای حل مشکلات کشاورزان جنوب کرمان اقداماتی نیز از سوی مسئولان استان کرمان صورت گرفته است و برخی مشکلات تا حدودی رفع شد اما بدلیل بنیادی بودن این مشکلات این اقدامات هم تاثیر چندانی در حل مشکلات نداشته است.

سهمیه سوخت کامیون‌های جنوب کرمان افزایش یافت

معاون برنامه‌ریزی استاندار کرمان چندی پیش از افزایش میزان ورود کامیون‌های باربری برای حل مشکل حمل و نقل جنوب کرمان خبر داد و گفت: این مسأله در پی مذاکرات انجام شده صورت گرفته است.

محمد تکلوزاده افزود: از سوی دیگر سهمیه سوخت کشاورزان هم افزایش یافته است و عملا بجای 180 لیتر گازوئیل 250 لیتر گازوئیل در اختیار کشاورزان قرار می‌گیرد.

وی همچنین گفت: با هماهنگی پلیس راه و نیروی انتظامی کار نظارت بر ترافیک و امنیت منطقه نیز بخوبی انجام می‌شود.

تکلوزاده همچنین از صفر شدن تعرفه صادرات محصول پیاز خبر داد.

نرخ خرید تضمینی را وزارتخانه تعیین می‌کند

از سوی دیگر رئیس تعاون روستایی جنوب کرمان نیز دلیل اعلام نرخ 90 تومانی برای محصول را کارشناسی های انجام شده دانست و گفت: با این اقدام قیمت محصول از این نرخ پائین تر نخواهد آمد و نرخ نیز توسط وزارتخانه تعیین شده است.

غلامرضا میر کهنوج افزود: این اقدام در راستای جلوگیری از افت شدید محصول انجام گرفت که درحال روی دادن بود.

وی ادامه داد: این خرید نیز از محصول سالم و بسته‌بندی انجام می‌شود و کشاورزان هم باید معرفی نامه از جهاد کشاورزی مناطق محل زندگی خود داشته باشند.

مشکلات کشاورزان کرمانی در خصوص محصول گوجه فرنگی ادامه دارد و برخی از گندم کاران منطقه نیز درخصوص فروش محصول خود با نرخ پائین توسط دلالان ابراز نگرانی می‌کنند.

قیمت موز ناگهان دو برابر شد

مدیرعامل تعاونی میوه و تره بار استان تهران با بیان اینکه هم اکنون قیمت هرکیلوگرم سیب درختی به 3500 تومان رسیده است، گفت: قیمت هر کیلوگرم موز هم به طور ناگهانی دو برابر شده است.

حسین مهاجران در گفتگو با مهر با اشاره به گرانی نوبرانه ها در بازار، اظهار داشت: قیمت نوبرانه ها همچنان بالاست به طوریکه هرکیلوگرم توت فرنگی تا حدود 6 هزار و 500 تومان و هرکیلوگرم گوجه درختی با قیمت 7 هزار تومان به فروش می رسد.

مهاجران با بیان اینکه قیمت سیب درختی همچنان رکورد می زند، افزود: میوه های زمستانه مانند سیب درختی با قیمتهای بالایی به فروش می رسند به طوریکه هر کیلوگرم سیب داخلی با قیمت 3500 تومان و سیبهای وارداتی با قیمت 2700 تومان در بازار میوه و تره بار به فروش می رسند.

وی به گرانی عجیب موز اشاره کرد و گفت: قیمت موز به طور ناگهانی از هر کیلوگرم 900 تومان به 1700 رسیده که حتما در خرده فروشی ها 2 هزار تومان است که این قیمت واقعی موز نیست.

مدیرعامل تعاونی میوه و تره بار استان تهران درپاسخ به این پرسش که آیا واردکنندگان عامل گرانی موز هستند، اظهار داشت: این بار واردکنندگان در این فاجعه نقشی نداشته اند و باید دید که این قیمت غیر کارشناسی از سوی چه نهادی اعلام شده است.

مهاجران در خصوص قیمت پیاز در بازار میوه وتره بار گفت: الان قیمت پیاز از قیمت عادی هم پایین تر رفته و در بازار تهران حداکثر هرکیلوگرم 200 تومان به فروش می رسد.

وی افزود: تمامی پیازها هم تولید داخل است، زیرا در کشور ده ها منطقه تولید این محصول وجود دارد که به زودی هم از استان اصفهان وارد تهران می شود.

در برخی از استانها قیمت پیاز با افزایش زیادی مواجه شده و حتی گران تر از تهران به فروش می رسد.
 

حكم مخالفت با نظر ولی فقیه

......از نظر عقلی نیز باید گفت که در مرحله اختلاف به دلیل مجتهد بودن ولی فقیه این احتمال می رود که ایشان به دلیل آشنایی بیشتر با امور دینی بیشترین نزدیکی به امامان معصوم از آن ایشان بوده و احتمال بیشتری می رود که واجد حرف حق در مسائل اجتماعی حوزه دین باشند.

صراط نیوز: بیش از هزار سال از آخرین نامه های امام زمان (عج) در زمان غیبت صغری می گذرد. زمانی که در یکی از نامه های ایشان بلاتکلیفی و حیرت شیعیان مومن در کشف صاحبان امر مورد تاکید قرآن به راویان حدیث سپرده شد.

چنین نامه ای شیعیان مومن را از همان ابتدای غیبت متوجه راویان حدیثی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ مرتضی و سپس شیخ طوسی نمود. با وجود چنین نامه ای شیعیان مومن در حیرانی ها نه همچون اهل سنت به صاحبان امر با هر خصوصیتی سپرده شدند و نه چون مردمان یونان باستان و رنسانس اروپا به تنها خرد جمعی. عدم امکان حکومت امامان شیعه، شیعیان را با این مسئله درگیر ساخت که آیا در دوران غیبت همین فقها که مورد تایید امام قرار گرفتند می توانند تشکیل حکومت دهند یا وظیفه آنها همچون امامانی است که فرصت و امکان حاکمیت نیافتند و تنها به ارشاد مردم پرداختند؟ پاسخ این مسئله اگرچه اشکال گوناگونی داشت ولی به دلیل عدم امکان ، فقها نیز که به امضاء امام عصر ادامه مفهوم صاحبان امر مورد تاکید قرآن بودند، همچون امامان شیعه نتوانستند تشکیل حکومت دهند.

هنگامی که در قرن 14 هجری و در زمان انقلاب اسلامی ایران فقها برای اولین بار امکان حاکمیت یافتند مسئله اجرایی حکومت توسط فقها که همان راویان حدیث بودند شکل جدی به خود گرفت. یکی از مشکلات اجرایی حکومت فقها در زمان حال به لزوم اجرایی بودن احکام اجتماعی آنها بر می گردد.

در برخوردها و صحبتهایی که در باب ولایت فقیه با افراد مختلف صورت می گیرد به نظر می رسد عده بسیار زیادی از مردم (چه موافقان و چه مخالفان) در باب ولایت فقیه و لزوم اطاعات از او چنین بر ذهن می گذرانند که پذیرش این بحث به معنای این است که ولی فقیه عاری از خطا بوده و یا در نقطه مماس بر عصمت در حرکت است. بر همین اساس بسیاری از افراد به دلیل درست عدم عصمت ولی فقیه، این امر یعنی اطاعت از او را بر نتافته و در مقابل عده ای با پذیرش ولایت فقیه بر این باورند که افعال و رفتار ولی فقیه تقریبا عاری از خطاست و هیچ انتقادی را بر این مقام بر نمی تابند.

این نوشتار در پی آن است که نشان دهد هر دو گروه بر اشتباه و سوء تفاهمی قرار دارند که بر مدار این اشتباه به بیراهه سیاسی و مذهبی کشیده می شوند. قبول نداشتن حکم ولی فقیه گناه نیست اینکه ولی فقیه عصمت نداشته و مانند هر فرد دیگری احتمال بر خطای او می رود امری بدیهی به نظر می آید. پیروان هیچ دینی بر ادامه و یا حتی امکان عصمت در زمان حال تأکید ندارند و مسئله عصمت و سطح آن حتی در مورد پیامبران نیز مورد مناقشه مومنان ادیان مختلف بوده و هست.

بر همین اساس چنین نتیجه عقلی بدیهی است که ولی فقیه نیز ممکن است اشتباه کند و برای همین به هیچ عنوان عقلایی به نظر نمی رسد که مخالف حکم ولی فقیه را فردی کافر یا بی دین بدانیم چرا که در هر صورت به احتمال بسیار کوچک هم که باشد ممکن است در امری ولی فقیه اشتباه کند و فردی که نظر او را قبول ندارد بر صراط درست قرار گرفته و حق با او باشد. با این حساب بر اساس هیچ قاعده عقلی نمی توان گفت که در چنین حالتی فردی که حکم ولی فقیه را قبول ندارد فرد بی دین و یا کافری است.

یکی از دلایل لزوم اطاعت از ولی فقیه همین مسئله وحدت فرماندهی است. علاوه و از نظر عقلی نیز باید گفت که در مرحله اختلاف به دلیل مجتهد بودن ولی فقیه این احتمال می رود که ایشان به دلیل آشنایی بیشتر با امور دینی بیشترین نزدیکی به امامان معصوم از آن ایشان بوده و احتمال بیشتری می رود که واجد حرف حق در مسائل اجتماعی حوزه دین باشند

پس از این مقدمه سوالی که به ذهن خطور می کند این است که آیا چنین مقدمه ای مجوز عدم اجرای حکم می شود؟ آیا حتی وقتی که ما تشخیص دادیم ولی فقیه حکم اشتباهی صادر کرده می توانیم آن را اجرا نکنیم؟ اجرای حکم ولی فقیه لازم است ؟ قبل از پاسخ به سوال فوق باید به این سوال جواب داد که نقش ولی فقیه در حکومت چیست؟ آیا ولی فقیه به مسند حکومت نشسته است تا کشف حقایق کند یا اینکه حضور او در جهت حل مشکلات و مسائل و دستیابی به پیشرفتهای جامعه دینی است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که ولی فقیه می تواند کارکرد کشف حقیقت داشته باشد ولی این کارکرد تنها مختص به او نیست و برای همین مزیت او بر دیگران در این امر نهفته نیست.

در امور علوم طبیعی به طور قطع می توان گفت که وظیفه کشف حقایق مادی بر عهده دانشمندان هر رشته خاص می باشد که البته ولی فقیه هم می تواند در صورت صلاحیت علمی در آن مسائل نیز نظر دهد. در امور شرعی فردی نیز بنابر خصوصیت فقاهت و اجتهاد ولی فقیه می تواند بار مرجعیت دینی را بر عهده داشته باشد اما آن چیزی که ایشان را از دیگران متمایز می کند امور و مسائل عمومی اعم از سیاسی، اجتماعی و غیره است.

نامه امام زمان علیه السلام در معرفی فقها به عنوان جانشین خود حکایت از آن دارد که ایشان علی رغم عدم عصمت مرجع مومنان هستند وحتی اگر فردی در امری اجتماعی بر این عقیده بود که نظر ولی فقیه اشتباه است باید جهت از ایشان پیروی کند.علت این امر در وحدت فرماندهی که از اصول اساسی مدیرت است نهفته است. بر اساس دوره حیرت و زمانی که معصومی برای صدور حکم قطعی و تمام کننده اختلافات وجود ندارد، باید یک حکم به عنوان فصل الخطاب وجود داشته باشد چرا که اگر غیر از این باشد سیستم به هم پیوسته اجتماع و حکومت دچار اختلاف شده و از هم خواهد پاشید. چنین روشی در تمامی سیستم های سازمانی و حکومتی دنیا وجود دارد که بر اساس آن امور طوری چیده شده است که اگر در مسئله ای اختلاف نظر پیش آمد و کسی از حد خود کوتاهد نیامد یک تمام کننده حرف باید وجود داشته باشد تا سیستم دچار فروپاشی نشود.

یکی از دلایل لزوم اطاعت از ولی فقیه همین مسئله وحدت فرماندهی است. علاوه و از نظر عقلی نیز باید گفت که در مرحله اختلاف به دلیل مجتهد بودن ولی فقیه این احتمال می رود که ایشان به دلیل آشنایی بیشتر با امور دینی بیشترین نزدیکی به امامان معصوم از آن ایشان بوده و احتمال بیشتری می رود که واجد حرف حق در مسائل اجتماعی حوزه دین باشند.

اطاعت بی چون و چرا الزاما هنر نیست. با توجه به مطالب فوق روشن می شود که بر خلاف نظر عده ای که گمان می کنند اطاعت بی چون چرا از حکم ولی فقیه برای مجریان آن هنری بزرگ است ، اتفاقا هنر اطاعت از ایشان مختص کسانی است.که نظری بر خلاف ایشان در امری دارند ولی بنابر اطاعت آن را اجرا می کنند.چنین افرادی ولایت پذیری خود را به نمایش می گذارند ولی گروه اول بدون ایجاد تضاد ذهنی از ایشان اطاعت می کنند و بنابراین فشار روانی این موضوع را ندارند.

لازم الاجرا بودن احکام ولی فقیه به جانشینی فقیه به جای امامان به واسطه نامه امام زمان و همچنین نزدیکی اطلاعات دینی فقها به امامان بر می گردد

نتیجه:
بر خلاف نظر عده قابل توجهی از مردم احکام اجتماعی ولی فقیه لازم الاجراست ولی این به آن معنی نیست که این احکام عین حقیقت هستند و کسی که نظری بر خلاف آن دارد کافر و بی دین است. بنابراین داشتن نظری خلاف ولی فقیه و عدم موافقت با نظر ایشان گناه نیست ولی عدم اجرای حکم ایشان و یا مخالفت اجرایی با آن از سوی کسی که وظیفه اجرایی دارد مخالفت با نظر امامان معصوم و نشان دادن صاحبان امر مورد تاکید قرآن است. لازم الاجرا بودن احکام ولی فقیه به جانشینی فقیه به جای امامان به واسطه نامه امام زمان و همچنین نزدیکی اطلاعات دینی فقها به امامان بر می گردد.

همچنین عدم انطباق تمامی احکام ولی فقیه با حقیقت محض نیز به عدم عصمت ایشان بر می گردد و بنابراین افراد می توانند نظری بر خلاف حکم ولی فقیه داشته باشند و دلایل خود را نیز بیاورند ولی در نهایت باید در صورت شکل گیری حکم به دلایل مدیریتی و همچنین بیشتر بودن احتمال انطباق حکم ایشان با حقیقت به دلیل اجتهاد ، حکم ولی فقیه را به اجرا درآورند.

نگارنده معتقد است با این دید می توان هم شبهات عده ای از ناباوران به ولایت فقیه را بر طرف نمود و هم عده ای از تند روها و افرادی که از زیاده روی در اعلام حمایت از ولی فقیه راه به بیراهه می برند را از زیاده روی بر حذر داشت و هم میدانی به افراد متملق و چاپلوسی که از این رهگذر دکانی برای خود می بینند نداد.

منبع: الف

نرخ رمالی در نواحی مختلف تهران

سایت فردانیوز: یک فالگیر می‌تواند یک زندگی را به سادگی از هم بپاشد. هستند کسانی که تمام زندگی خود را به فالگیر می‌سپارند. آن‌ها برای شروع کار خود هیچ سرمایه‌ای نیاز ندارند، مالیات نمی‌دهند و روی قیمت‌هایشان هیچ نظارتی نیست. اشتغالی ایجاد نمی‌کنند و نه کالایی به جامعه می‌دهند و خدمات واقعی هم ارایه نمی‌دهند.

واقعیت دشمن آنهاست و خرافات بهترین فضا برای رشد آن‌ها. اگرچه خود این اشخاص مقصر باشند اما باید ان‌ها را محصولی از واقعیت‌های دیگر داسنت. در حقیقت آن‌ها واکنشی هستند به کنشی که قبل‌تر رخ داده است.

اکثر زنان فالگیر، از همسر خود جدا شدند و سپرست خانوار هستند، نبود شغل مناسب برای امرار معاش آن‌ها، نبود بیمه‌های لازم در چنین شرایطی و.. آن‌ها را وا داشته تا برایی امرار معاش به این کار دست بزنند.

همه فالگیر‌ها که سیاسی نیستند! خیلی از آن‌ها آدم‌های عادی هستند که نه با نیت‌های بزرگ و حساب شده، بلکه به خاطر فقر مالی که شرایط اقتصادی کشور به آن‌ها تحمیل کرده است تن به این کار می‌دهند.
بنابراین مشکلات معیشتی از یک سو و آمادگی ذهنی جامعه برای پذیرش خرافات از سوی دیگر، زمینه فعالیت فالگیر‌ها را فراهم ساخته است.
آیا در جامعه‌ای با تکیه بر «واقعیت‌ها» و با اقتصاد شکوفا، مبتنی بر تولید و با اشتغال بالا، ایا اصولا فضای کاری برای فالگیر‌ها وجود خواهد داشت؟

پدران و مادران ارزوی ازدواج فرزدانشان را دارند. پسران می‌خواهند تشکیل خانواده بدهند و دختران دوست دارند ازدواج کنند. اما، پسران ما به خاطر فضای اقتصادی حاکم بر جامعه که اتفاقا در فنجان قهوه نیست و «واقعی» به نظر می‌رسد، بی‌کار هستند. خرید مسکن در حد یک رویا برای سنین بالای ۴۰-۵۰ سال به شمار می‌رود و دختران هم از نبود فرد مناسب برای زندگی می‌گویند.
در ایین فضا است که فالگیر می‌ی تواند با القاء رویاهای شیرین رشد کند. در اینجا نگاهی داریم به بازار مالی فالگیری و روش‌های آنان برای جذب مشتری.

***
امروزه فال و فالگیری دیگر از حالت یک تفریح خارج شده است. بازار مالی گسترده‌ای در حاشیه خرافات شکل گرفته است، فالگیر‌ها خود را بروز کردند تا دیگر انگ امل بودن به آن‌ها نچسبد.
فالگیرهای تحصیلکرده و مطلع از اخبار روز دنیا، با وقت‌های قبلی و دفتر و... همگی به ما می‌گویند دیگر فال و فالگیری از آن حالت قدیمی خود خارج شده است. البته هنوز هم کولی‌های کنار خیابان هستند، اما خانواده‌های ثروتمند ترجیح می‌دهند فال خود را پیش فالگیر‌های تخصصی و با وقت قبلی بدانند.
در مورد اینکه چطور زندگی و حیات و اینده افراد را می‌شود از ته مانده یک قهوه یا روی چند برگ ورق دید، صحبت زیاد شده است. فالگیرهای دو دسته مشتری دارند، یا آن‌ها که معتاد به فال هستند و مشتری همیشگی، که در مورد این شاخاص معمولا فالگیر بیوگرافی آن‌ها را می‌شناسد و با مشکلاتشان اشنایی دارد.
یا مشتریان غریبه هستند که با یک گپ قبل از فال می‌تواند خصوصیات کلی در مورد آن‌ها را استنباط کند و بر آن اساس سخن بگوید. در هر دو صورت فالگیر آنچه را استنباط کرده است رنگ و لعاب می‌دهد و دوباره به مشتری پس می‌دهد. اگر درست استنباط کرده باشد که یک مشتری به جمع مشتریان معتقد و وفادار به او اضافه شده است و اگر خطا بگوید، چیزی از دست نداده و فرد مشتری او نمی‌شود!
دور فالگیر‌ها همیشه مشتریانی حضور دارند که او را قبول دارند، این طبیعی است. بنا براین ما در مورد همه فالگیر‌ها می‌شنویم که کارش خیلی خوب است و توانسته وقایع مهمی را پیشبینی کند، این را می‌شنویم چون از تعریف کسانی که به دلیل خلاف گویی‌های او مشتریش نشدند را نه دیده‌ایم و نه وصفشان را شنیده‌ایم.
به هر تقدیر فالگیر‌ها سعی می‌کنند کار خود را از طریق شبکه‌ای از بازاریابان که خودشان هم مشتری هستند گشترش دهند. این شبکه باید به فالگیر اعتقاد داشته باشد تا بتواند به بهترین شکل تبلیغات کند.

فال شمع
در سال‌های اخیر، فالگیر‌ها برای بقای خود روش‌های جدیدی را ابداع یا وارد کردند. این روش‌های جدید مشتریان جدیدی را به آن‌ها جلب می‌کند. کف بینی، فال قهوه، فال ورق و... روش‌های قدیمی بودند. چیزی کمه در سال‌های اخیر وارد شیوه‌های فالگیری شده است، فال شمع است. فال شمع عمومیت کمتری بین فالگیر‌ها دارد و به همین لحاظ بازار را رقابتی کرده است.

فالگیر در ابتدا یک شمع عادی را به دست مشتری می‌دهد و از او می‌خواهد نیت کند، همزمان نام کامل، تاریخ تولد (روز، ماه، سال)، نام مادر، نام پدر و گروه خونی را می‌پرسد. در همین حال نت‌هایی را در سررسید خود یادداشت می‌کند. به نظر می‌رسد از این نام‌ها اسم ابجد فرد را استخراج می‌کند و از روز و ماه تولد فرد ستاره او را در طالع‌بینی‌های سنتی (هندی و چینی) تشخیص می‌دهد. گروه خون هم طالع‌بینی جدیدتری است که در بعضی از کشور‌ها مرسوم است.

اطلاعات کلی را از همین طریق استخراج می‌کند. کتاب‌هایی وجود دارند که بر اساس تاریخ تولد و یا گروه خونی، افراد را در طبقه بندی‌های خاصی از نظر شخصیت و پیش آمد‌ها قرار می‌دهند. پس تا اینجا فالگیر کار زیادی نکرده است. اسم ابجد هم فال سنتی است که در کشور ما مرسوم بوده و با علم «جفر» رابطه نزدیکی دارد. بر این اساس حروف اسم افراد هر کدام عدد خاصی دارند، با جمع و تفریق آن اعداد به عددی می‌رسند که اسم ابجد فرد به شمار می‌رود و این اسم ابجد کلیاتی را در مورد زندگی او در خود دارد.

بعد از اینکه فالگیر جمع و تفریق‌هایش را کرد، شمع را از دست مشتری می‌گیرد. یک کاسه پر از آب روی میز قرار داده است، شمع را روشن می‌کند و کبریت را در آب کاسه خاموش می‌کند. بعد شمع را با زاویه حدود ۳۵ درجه به فاصله حدود ۳ سانتی‌م‌تر از سطح آب قرار می‌دهد تا پارافین ذوب شده شمع داخل آب بچکد. در این حالت حسی اسرارآمیز به خود می‌گیرد و به چکیدن پارافین به داخل آب خیره می‌شود. با تکان دست شکل خاصی به پارافین جمع شده روی سطح آب می‌دهد. حدود ۴ دقیقه این عمل را پیاده می‌کند، هنگامی که حدود یک سوم شمع سوخت، شمع را داخل آب خاموش می‌کند.

حالا به کاسه آب و پارافین خنک شده بر روی سطح آب خیره می‌شود و شروع به گفتن فال می‌کند. فالی که می‌گوید‌‌ همان چیزهایی است که از صحبت‌های ابتدایی دستگیرش شده و اطلاعات کلی طالع‌بینی‌های هندی و چینی و گروه خونی و شاید کمی چهره‌شناسی. باور کنید یا نه، داخل کاسه آب هیچ چیز اسرار آمیزی وجود ندارد.

مشتریان پر و پا قرص
در گفت‌وگو با چند نفر از مشتریان فال گیر‌ها به نتیجه می‌رسید که اگرچه فالگیر‌ها قدرت پیش‌گویی را ندارند، اما واقعا اساتید روابط عمومی و روان‌شناسی هستند. به یکی از مشتریان سال‌ها است که وعده آمدن خواستگار پولدار را داده، و هر بار بعد از دو تا سه ماه با اینکه او هنوز مجرد است، باز هم به فالگیر مراجعه می‌کند. دیگری هنوز هم منتظر شغل مناسب و قبول شدن در دانشگاه سراسری است.
از همه جالب‌تر افراد بزرگ‌سالی هستند که از سطح تحصیلات و روابط اجتماعی قابل قبولی هم برخوردارند، اما با کمال تعجب به فالگیر مراجعه می‌کنند.

بعضی از آن‌ها از فالگیر‌ها طلسم و نسخه‌های متافیزیک هم دریافت می‌کنند و این عجب که تا این حد پشتکار و ممارست در پیگیری اشارت‌ها او را در زمینه زندگی واقعی به کار نمی‌بندند!

انواع فال
عموم فالگیر‌ها معتقدند انواع فال زیاد مهم نیستند و در واقع آن حس ششم فالگیر است که راهگشا است. فالگیر‌ها کف‌بینی را برای تعیین سیر کلی زندگی و فال‌های شمع و قهوه و تفاله چای و تاروت را برای بررسی پیشامدهای نزدیک مناسب می‌دانند.

آن‌ها به شدت با چاپ و نشر کتب آموزش فالگیری مخالف هستند و آن را کاری غیرتخصصی می‌دانند. یکی از این فالگیر‌ها می‌گوید «این بچه‌ها این کتاب‌ها را می‌خوانند، فکر می‌کنند فالگیر شدند، یک چیزهایی به مردم می‌گویند که زندگی افراد را به هم می‌زنند....» این زنگ خطر زیاد هم بی‌جا نیست، اگر چه او نگران زیاد شدن دست در بازار خودش است، اما باید سوال کرد که ناشران با چه انگیزه‌ای این کتب را منتشر می‌کنند؟

فال قهوه
فال قهوه در دو مرحله انجام می‌شود، قهوه تلخ توسط مشتری نوشیده می‌شود، بعد فنجان را به صورت بر عکس با زاویه‌ای ۱۵ درجه‌ای روی پیش دستی قرار می‌دهند تا باقی‌مانده قهوه به اطراف فنجان ماسیده شود، قسمتی از آن هم داخل پیش دستی بریزد. بعد مشتری یک انگشت به سطح باقی‌مانده قهوه می‌زند و بر اساس اشکال تشکیل شده در سطح فنجان فالگیر به قضاوت در مورد آینده فرد می‌پردازد. این فال به همراه فال تاروت در کافی شاپ‌ها مورد اقبال قشر فرهیخته هستند!
 

فال تاروت
فال تاروت، یک فال وارداتی به شمار می‌رود کارت‌های تاروت (یا تارو) مجموعه‌ای کارت هستند برای پیشگویی یا الهام بخشی. در نسخه‌های گوناگون، تعداد و مفهوم این کارت‌ها تفاوت می‌کند؛ ولی در مشهور‌ترین نسخه (رایدر وایتز) کارت‌های تاروت شامل ۷۸ کارت است که ۵۶ عدد مجموعه تاروت صغیر و ۲۲ کارت تاروت کبیر نامیده می‌شوند. بسیاری مدعی هستند که ریشه کارت‌های تاروت به قرن ۱۵ میلادی و به کشور ایتالیا بر می‌گردد، بعضی هم آن را به ترتیب منتسب به کشور فرانسه و هند می‌دانند.

گرفتن فال تاروت روش‌های مختلفی دارد که در هر کدام، مشتری با انتخاب کارت‌ها و بر اساس چینش آن‌ها فال خود را می‌فهمد. کف‌بینی هم بر اساس خطوط کف دست که هر کدام مربوط به زمینه‌ای خاص از زندگی فرد مربوط می‌شوند، اختصاص دارد. کف دست راست و کف دست چپ هر کدام تقدیر و آنچه در زندگی اتفاق افتاده را تشکیل می‌دهند.

پس از طلاق فالگیری را به طور جدی برای امرار معاش آغاز کردم
شادی ۳۵ سال سن دارد ودر یکی از اتاق‌های خانه مادرش کار می‌کند. خانه مادر او در یک آپارتمان ۱۰ واحدی در یکی از شهرستان‌های کرج واقع است، اما از تهران مشتری‌های زیادی دارد! مشتری‌هایش او را مثل یک پزشک متخصص کردند، از شهرستان برای دیدنش وقت قبلی می‌گیرند و با صرف هزینه به دیدنش می‌آیند. شادی پس از جدایی از همسرش به این حرفه به صورت تخصصی با یک دوره آموزشی فشرده وارد شده است و حالا از اهل فن به حساب می‌‌اید، حتی با عکس هم فال «غیر حضوری» می‌گیرد. «فردا» گفتگوی کوتاهی با وی انجام داده که در ادامه می‌‌آید:

ایا شما خودتان هم به فال معتقد هستید؟
بله طبیعتا من به کاری که انجام می‌دهم معتقدم. اتفاقا هر روز برای خودم فال می‌گیرم چون از صمیم قلب به آن اعتقاد دارم.

کجا آموزش دیدید و چند سال است که این کار را انجام می‌دهید؟
من برای شروع کارم به مدت یک ماه در کناریکی از فالگیران خبره که تعریف آن را خیلی شنیده بودم و مشتری‌های زیادی داشت آموزش دیدم و برای آن یک ماه ۸۰۰ هزار تومان هزینه کردم و بعد از یک ماه از طریق دوستان و آشنایان و همسایه‌ها تبلیغاتی را در مورد خودم و کارم انجام دادم و خوشبختانه الان به مدت ۵ سال است که این کار را انجام می‌دهم و از نظر خودم و مشتری‌هایم در کارم موفق می‌باشم.

درآمدتان حدودا چقدر است؟
من هر روز از ساعت ۹ صبح تا ۲ بعد از ظهر کار می‌کنم. تقریبا در روز ۱۰ تا مشتری دارم و بابت هر فال ۴۰۰۰ تومان دریافت می‌کنم و در کنار مشتری‌های حضوری –مشتری‌هایی هستند که نمی‌توانند حضوری تشریف بیاورند و با دادن عکس و نامشان من فال آن‌ها را برایشان می‌خوانم و از این کار درامد مناسبی دارم.

چرا فالگیری را انتخاب کردید؟
من از ۲۵ سالگی یعنی ۱۰ سال پیش برای دوستان وآشنایان فال می‌گرفتم تا اینکه ۵ سال پیش از همسرم جدا شدم و مجبور شدم برای خودم شغلی پیدا کنم و من تصمیم گرفتم از طریق فال قهوه برای خودم در امدی داشته باشم چون می‌دانستم مردم و مخصوصا خانم‌ها علاقه خاصی به فال گرفتن دارند.

شما چه فال‌هایی می‌گیرید؟
بیشتر فال قهوه می‌گیرم، اما در کنار آن فال‌های دیگری مثل: فال ورق و تاروت را هم بلدم ولی من فال قهوه را انتخاب کردم چون در ان مهارت بیشتری دارم و فال رایج تری هم هست. شیوه فال و ارتباطش با مهارت فالگیر خیلی مهم است. اگر نتوانید با شیوه‌ای که از آن استفاده می‌کنید خوب ارتبتاط برقرار کنید، فال درست از آب در نمی‌‌اید.

آیا از کاری که انجام می‌دهید راضی هستید؟
بله من از کاری که انجام می‌دهم راضی هستم چون من مردم را نسبت به واقعیت‌های تلخ و شیرین زندگیشان که قرار است در آینده نزدیک با آن روبرو شوند آگاه می‌کنم. وقتی خبرهای خوش را به ان‌ها می‌دهم و لبخند را در چهره آن‌ها می‌بینم یا آن‌ها را از اتفاقات ناگواری که در پیشرو دارند آگاه می‌کنم و به آن‌ها اخطار می‌دهم احساس رضایت می‌کنم.

آیا مشتری‌های شما به حرف‌هایی که شما می‌زنید معتقدند؟
همه مشتری‌های من به حرف‌هایی که من می‌زنم و چیزهایی که در فالشان می‌بینم معتقدند چون من هر انچه می‌بینم و می‌گویم واقعیتی است در آینده نه چندان دوری که قرار است برایشان اتفاق بیفتد. من مشتری‌هایی دارم که در سال چند بار پیش من می‌آیند و با خود مشتری‌های جدیدی می‌اورند. من فکر می‌کنم این دلیل رضایت و اعتقاد آن‌ها است.

تا به حال از لحاظ قانونی با مشکل روبرو شدید؟
طبیعتا کاری که من و همکارنم انجام می‌دهیم غیر قانونی است چون قانون کار ما را کلاهبرداری می‌داند ولی خوشبختانه من تا الان از لحاظ قانونی به مشکل نخوردم و به لطف همسایه‌ها توانستم کارم را تا الان بدون هیچ دردسری انجام بدهم.

قیمت آینده
قیمت فال را نمی‌شود با شاخصی به جز خود فالگیر تعیین کرد. گاهی در جنوبی‌ترین نقاط شهر تهران، فالگیرهای صدهزار تومان پیدا می‌شود و گاهی در نقاط شمالی تهران، فال به قیمت رایج گرفته می‌شود.
قیمت بالای فال، خود وسیله‌ای برای اطمینان دادن به مشتری در خصوص حقانیت فالگیر نیز تلقی می‌شود. پیش فالگیر، هیچ کس از قیمت و چانه زنی روی قیمت صحبت نمی‌کند. هزاران هزار تومان پول را با شرمندگی به فالگیر می‌دهند، چرا که کار او و صنف او، صنف و کاری عادی نیست.

فالگیر‌ها اتحادیه ندارند و نهادی هم نمی‌تواند به دریافتی‌های آنان نظارت داشته باشد، یک نکته که از همه مهم‌تر است، ندادن مالیات و عدم نیاز به سرمایه است. یک فالگیر در منزل شخصی خودش (که غالبا هم چنین است) می‌تواند با در اختیار داشتن حداقل امکانات، به کار مشغول شود و در آمد خوبی داشته باشد.

 

تلاش اصول‌گرایان برای جلوگیری از دخالت دولت در انتخابات

ايسنا: عضو فراكسیون اصول‌گرایان مجلس شورای اسلامی گفت: 9 نفری كه قرار است رییس‌جمهور از بین لیست 13 نفره انتخاب كند در واقع كمک‌كار گروه 3 نفره حداد عادل، ولایتی و عسگراولادی هستند و وظیفه آن‌ها وحدت و پرهیز دولت از دخالت در انتخابات مجلس است.

اسدالله بادامچیان با اشاره به انتشار لیست 13 نفره برای پیگیری اتحاد بین اصول‌گرایان، گفت: انتخاب این افراد به معنای دخالت آن‌ها در انتخابات نیست، بلكه آن‌ها تلاش می‌كنند روابط صحیحی بین دولت، به عنوان مجری انتخابات، حاكم باشد؛ چراكه ممكن است برخی اطرافیان دولت همچون استانداران، فرمانداران و بخشداران دخالت غیرمجاز در انتخابات انجام دهند لذا 9 نفر انتخابی رییس‌جمهور از بین این 13 نفر، قرار است كمک‌كار دولت باشند.

وی خاطرنشان كرد: دولت و به خصوص نزدیكان رییس‌جمهور باید از هرگونه فعالیتی كه شائبه تاثیرگذاری در انتخابات مجلس نهم را داشته باشد، پرهیز نمایند.

بادامچیان اظهار كرد: پرهیز دولت از هرگونه تاثیرگذاری در انتخابات مجلس نباید همراه با دعوا و اختلاف باشد. آن‌ها باید با همراهی و با همفكری و با دقت بر این‌كه كسی خارج از محدوده وظایفش عمل نكند در انتخابات آینده وارد شوند.

نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به گردهمایی پیشین جبهه پیروان خط امام(ره) و رهبری، گفت: این نوع گردهمایی‌ها و فعالیت‌های انتخاباتی در راستای ایجاد وحدت بین اصولگرایان و نزدیكی بیشتر اصولگرایان است كه در همین راستا 9 نفری كه قرار است از بین 13 نفر انتخاب شوند در جهت هر چه صحیح‌تر برگزار شدن انتخابات فعالیت می‌كنند.

وی گفت: بعد از بررسی لایحه بودجه در مجلس و با نزدیک‌تر شدن به موعد انتخابات، فعالیت‌های انتخاباتی سامان خواهد یافت و شاهد تحركات بیشتری در بین اصول‌گرایان خواهیم بود.

تاكتيک رسانه‌ ای جريان انحرافی

روزنامه تهران امروز: طي يك هفته گذشته اتفاقات سياسي عجيب و غريبي در صحنه سياسي رخ داد كه همگان كم و بيش از آن مطلع‌اند. برخي حرمت‌ها و ساحت‌ها بايد رعايت مي‌شد كه نشد و همين باعث ناراحتي و تامل گرديد. پيگيري اخبار چند روز گذشته نشان مي‌دهد جريان انحرافي اتفاقا به دنبال تداوم حرمت‌شكني در حوزه‌هاي مختلف و كشاندن آن به عرصه عمومي و رسانه‌هاست تا از اين طريق بتواند قدرت چانه‌زني خود را در عرصه سياسي افزايش دهد. تحليلي كه بيشتر شبيه خيالي خام است تا برداشتي واقع‌بينانه از ساختار قدرت در جامعه.

ناگفته پيداست اگر ملاك صرفا گفته و گفتار باشد، خيلي از معيارها و چارچوب‌ها به هم خواهد ريخت و خداي ناكرده تزوير و ريا جاي ارزش والايي چون صداقت به عنوان يك اصل همگاني اخلاقي را خواهد گرفت. ولايت‌پذيري امري صرفا ذهني و انتزاعي نيست كه بخواهيم در مورد آن به تفسير متوسل شويم يا مثلا يادداشت بنويسيم. بلكه معيارهاي روشن عملي دارد و اتفاقا تجربه چند سال گذشته نشان مي‌دهد ولايت‌پذيري عملي يا همان التزام عملي بسيار موثرتر از التزام زباني و گفتاري است.

اي‌بسا اصولگراياني كه بنابر دلايل مختلف فرصت تبديل ولايت‌پذيري عملي به گفتاري را نداشتند و در مقابل عده‌اي بودند كه تريبون‌ها و رسانه‌هاي متعددي در اختيار داشتند و با بازي گفتاري و بازي با كلمات قلب واقعيت كردند كه به لطف خدا امروز كه پرده‌ها در حال افتادن است، نيات پنهان آنها نيز هر روز آشكارتر از ديروز مي‌شود.

جريان انحرافي در سال‌هاي گذشته تلاش كرده يك موج رسانه‌اي ايجاد كرده و بر آن سوار شود تا بتواند به اهداف عمدتا سياسي خود برسد. جريان‌سازي رسانه‌اي يكي از دستور كارهاي اصلي آنها در چند سال اخير بوده، جريان‌سازي حول برخي افراد و بزرگنمايي آنها به قصد استفاده در شرايط مناسب يا در صورت امكان ارائه تصوير مطلوب از اين افراد در ميان گروه‌هاي خاكستري سياسي. براساس اين رويكرد حتي انتقاد و منفي‌نمايي اين افراد در نهايت منجر به مطرح كردن آنها در جامعه مي‌شد كه از نظر سياسي اهميت داشت و مي‌توانست در موعد مقتضي مورد استفاده قرار گيرد. البته عمر اين تاكتيك خيلي كمتر از آن بود كه تصور مي‌شد. ناشيگري در عملياتي‌كردن اين رويكرد و از همه مهم‌تر اقدامات عملي مغاير با شعارهاي مطرح شده توسط اين گروه خيلي زود ابعاد آن را مشخص كرد و خوشبختانه امروز كمتر رسانه اصولگرايي است كه در دام اين بازي رسانه‌اي بيفتد. جريان انحرافي قصد داشت با جريان‌سازي رسانه‌اي از برخي اتفاق‌هاي سياسي و قهر و آشتي‌ها، فضاي عمومي جامعه را به نفع خود برگردانده، مظلوم‌نمايي كند. ليكن تدبير نظام كارگر افتاد و اين جريان‌سازي رسانه‌اي امكان مانور پيدا نكرد ولذا زماني كه ناكارآمدي اين روش بر طراحان آن اثبات شد، به صورت تاكتيكي دست از اين كار كشيدند تا در فرصت مناسب بازي خود را با شكل وشمايل جديد ادامه دهند. البته اين جريان هنوز اميدوار است از برخي ملاحظات سياسي نظام و خويشتن‌داري آن حداكثر استفاده را ببرد، ليكن عملكرد اصولگرايان نشان مي‌دهد هوشياري لازم در مقابله با اين امر وجود دارد.

 

خبرگزاری پاسداران: شکنجه؟! زندانی بازجو را هم ندیده!

خبرگزاری فارس: عبدالله رمضان زاده قائم مقام حزب منحله مشاركت كه به اتهام اقدام عليه امنيت ملي و تبليغ عليه نظام و فعاليت‌هاي غيرقانوني در حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري 88 به حبس محكوم شده، به خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس گفت كه با موافقت مقامات دادستاني براي حضور در مراسم چهلمين روز درگذشت پدر همسرش به مرخصي 48 ساعته آمده است.

وي با رد خبر برخي سايت‌هاي فتنه‌گر در خصوص شكنجه‌اش در زندان و بازنشستگي تحت فشار بازجويان اظهار داشت: واقعيت امر اين است كه با توجه به اينكه در حال گذراندن دوران محكوميت در زندانم و امكان حضور در دانشگاه را ندارم، شخصا از قانون بازنشستگي پيش از موعد استفاده و تقاضاي بازنشتگي كردم كه مورد موافقت رئيس دانشگاه تهران قرار گرفت.

اين محكوم حوادث پس از انتخابات 88 اين نكته را هم متذكر شد كه "طي دو ماه و نيم گذشته كه به زندان بازگردانده شده تا كنون بازجويي نداشته و بازجويي را نيز نديده است كه مورد شكنجه قرار گيرد و در زندان مشغول ترجمه يك كتاب تخصصي در حوزه مديريت منازعات قومي است. "

رمضان زاده در پايان با رد اخبار منتشر شده در خصوص ضرب و شتم همسرش توسط برخي افراد در دادگاه، خاطرنشان كرد: خانم بنده هرگز به دادستاني و مراكز قضايي مراجعه نداشته و مورد حمله هيچ فردي هم قرار نگرفته است و اين موضوع به هيچ وجه صحت ندارد.

 

احتمال توقیف یک روزنامه دیگر

سایت اعتدال: نسخه امروز روزنامه «روزگار»، علیرغم به زیر چاپ رفتن توزیع نشد.

تیتر نخست این روزنامه، ذیل عنوان «نگرانی های جدید اصولگرایان»، گفتار برخی چهره های شاخص جریان اصولگرایی در كشور از طائب تا رضایی را مورد واكاوی قرار داده بود.

همچنین در این شماره یادداشتهایی از مجید انصاری ، محمد علی زم و سید محمد حسین عادلی به چشم می خورد و این روزنامه در گزلرشی به تركیب شركت كنندگان در مراسن عزاداری بیت رهبر معظم انقلاب، در ایام عزاداری حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها پرداخته است .

گفتنی است تا لحظه انتشار این خبر، اطلاعی از توقیف موقت و یا دائمی این روزنامه و همچنین مرجع این جمع آوری، در دست نیست.

 

ناگفته های تازه هاشمی رفسنجانی

سایت آینده نیوز - جناب آقای هاشمی رفسنجانی! با توجه به این كه به زودی خاطرات سال 1367 جنابعالی منتشر می‌شود، خاطراتی كه تاكنون منتشر شده است، تمام مسائل مربوط به جنگ و دهه اول انقلاب را به نوعی پوشش می‌دهد. این خاطرات در واقع اولین گفته‌های نیمه‌رسمی حوادثی است كه اتفاق افتاده. خاطرات شما علاوه بر اینكه در گزارش‌ها و اخبار همان روزها آمده است، بحث‌ها و گفتگوهای زیادی را ایجاد كرده‌كه به نظر می‌رسد در تاریخ انقلاب یكی از مهم‌ترین اسناد و روایات محسوب شود.
بنابراین احساس كردیم حواشی و ابهاماتی درباره بعضی از موضوعاتی كه در خاطرات شما به آنها اشاره شده، وجود دارد. مطمئناً مسائلی وجود دارد كه یا ناگفته مانده و یا نیاز به توضیحات بیشتری دارد. در این چارچوب درخواست كردیم سلسله گفتگوهایی با حضرت‌عالی داشته باشیم كه موضوع اصلی آن خاطرات دهه اول و به‌ویژه مسائل مربوط به دفاع مقدس می‌باشد.
 

○ آنچه كه در نگاه اول نظر هر كسی را جلب می‌كند، این است كه این خاطرات چگونه تنظیم شده است؟ چه میزان سانسور داشته است؟ آیا مطالبی وجود دارد كه اساساً منتشر نشده باشد؟ روش انتشار خاطرات شما به چه شكل می‌باشد؟ با دفتر مقام معظم رهبری و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) چگونه هماهنگی می‌شود؟ اصلی‌ترین دغدغه ما این است كه این روزها متأسفانه به خاطر مواضع سیاسی افراد و اختلافات دیدگاهی كه وجود دارد، بسیاری از افراد دارند تاریخ دیروز را به شكل دلبخواه می‌نویسند. البته برعكس این عقیده نیز وجود دارد كه بعضی‌ها دارند زندگی سیاسی خویش را رفو می‌كنند. یعنی ممكن است بسیاری از مسائلی كه این روزها مطرح می‌شود، در تاریخ اتفاق نیفتاده باشد، ولی افرادی دارند این‌گونه وانمود می‌كنند.

به هر حال نوشتن خاطرات از سوی شما یك جنبه مثبت بسیار خوبی دارد كه پیشتازید. یعنی جلوتر از دیگران روایت‌های دسته اول انقلاب را به مردم ارائه می‌دهید. در عین حال از نظر بعضی‌ها كمی نكات منفی دارد كه می‌گویند دست خودتان را بستید. به طوری كه بعدها نمی‌توانید تغییر بدهید و یا آن‌گونه كه دلتان می‌خواهد، بعدها بنویسید. البته بر عكس این تحلیل نیز وجود دارد كه بعضی‌ها می‌گویند این‌گونه تاریخ‌نویسی شما ابهاماتی دارد. یعنی به گونه‌ای نوشتید كه بعدها بتوانید دلبخواه، تفسیر و یا تحلیل كنید. البته شاید استدلال شما چیز دیگری باشد. اجازه می‌خواهم بحث را از اینجا شروع كنم كه شما این یادداشت‌ها، به‌خصوص آن روزنویسی‌ها را چگونه شروع كرده‌‌اید؟ چگونه می‌نوشتید؟ چقدر برایش وقت می‌گذاشتید؟ در مقدمه و پانویس خاطرات سال 1366 خود اشاره فرمودید كه دو دفتر فراهم كرده بودید. برخی بر این باورند كه به خاطر بی‌اعتمادی به اعضای خانواده‌ مجبور شدید دو دفتر برای نوشتن خاطرات فراهم كنید. این خاطرات چگونه نوشته شد؟چه قدر دقت داشتید تا مطالبی كه می‌نویسید بعدها دقیقاً مورد استفاده قرارگیرد؟

 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، قبل از انقلاب كه به خاطر مسائل امنیتی نه‌ تنها خاطرات بلكه مذاكراتی را كه با مبارزین در خصوص مسائل مبارزه داشتیم، نمی‌نوشتیم. بعد از انقلاب نیز تا مدت‌ها همان وضع را داشتیم. مثلاً زمانی كه شورای انقلاب كارش را شروع كرده بود، دیگر رژیم سابق نبود، اما اوضاع به‌گونه‌ای بود كه دوستان عضو شورا ترجیح داده بودند كه مذاكرات را ضبط نكنیم. شاید اشتباه بود و باید ضبط می‌كردیم تا حفظ می‌شد. ولی عجیب است كه تمام كارهای دوره شورای انقلاب ضبط نشده است. از مذاكرات شورای انقلاب فقط یادداشت‌های خیلی مبهم دكتر شیبانی موجود است كه بعدها در مجلس تدوین و تایپ شد كه الان متن تایپ شده آن موجود است. ولی خیلی ناقص است، مثلاً یك یا دوصفحه درباره یك جلسه مذاكره اعضای شورای انقلاب می‌نوشت كه دو تا سه ساعت بحث‌های بسیار فشرده درباره موضوعات بسیار مهم بود. شاید در سال‌های اول انقلاب همه این‌گونه فكر نمی‌كردند، ولی ما به خاطر نگرانی‌های به ‌جا مانده از دوران مبارزه به این نتیجه رسیده بودیم كه ضبط نكنیم. البته تصمیمات و مصوبات شورا به دقت تهیه، ابلاغ و منتشر می‌شد.

من از سال 1360 به این فكر افتادم كه كارنامه خودم و مطالب مهم را بنویسم. انقلاب هم تثبیت ‌شده بود و بعضی از ملاحظاتی كه داشتیم، دیگر نبود. كارهای ما هم واقعاً زیاد بود. صبح از لحظه‌ای كه از خواب بیدار می‌شدیم، تا شب كه می‌خوابیدم، یكسره كار می‌كردیم. كارهای متنوعی در دست ما بود. فرصت این كه یادداشت‌های مفصلی داشته باشیم، نبود. آن موقع به این فكر افتادم كه الان به صورت مختصر بنویسم تا جای پای هر موضوعی كه روشن باشد.

بر اساس مشاهدات عینی خودم و اطلاعات واقعی كه بود، یك مسیر تاریخی را مشخص می‌كردم و می‌نوشتم. برای اینكه نظمی هم داشته باشد، ترجیح دادم كه در یك تقویم بنویسم.یك صفحه تقویم چقدر ظرفیت دارد؟ معمولاً آخر شب می‌نوشتم. گاهی دو روز نمی‌نوشتم و مطالب آن دو روز را یك شب در دو صفحه از همان تقویم می‌نوشتم.

در اكثر روزها معمولاً آخر شب كه همه كارها تمام می‌شد، خاطرات آن روز را در یك صفحه تقویم می‌نوشتم. بعضی روزها صفحه پر می‌شد و مطالب اضافه را در صفحات دیگر تقویم و یا صفحات یادداشت می‌نوشتم. خاصیتی كه داشت این بود كه در هر صورت می‌نوشتم. اگر می‌خواستم مفصل بنویسم، هر موضوع آن یك تا دو صفحه را می‌گرفت. اگر واقعاً به صورت تفصیلی مطالب را می‌نوشتم، می‌بایست هر موضوع را در چند صفحه بنویسم. ولی من سعی می‌كردم خاطرات یك روز را در یك صفحه بنویسم كه هنوز هم همان‌گونه ادامه می‌دهم.

مثلاً درباره مصاحبه امروز شما، امشب در یك یا دو سطر می‌نویسم كه آقایان آمدند سؤالاتی را راجع به خاطرات مطرح كردند و من هم جواب‌هایی دادم. شرح كامل این مصاحبه را به زمانی موكول می‌كنم كه این خاطرات به همراه اسناد آن منتشر می‌شود. چون شرح كامل این مصاحبه با همه سؤال‌ها و جواب‌ها ضبط می‌شود و در اسناد می‌ماند.

بعد از شما نیز اگر ملاقاتی داشته باشم، همین مقدار می‌نویسم. گاهی روزی چند ملاقات دارم كه دربارة هر كدام كمی می‌نویسم. گاهی سخنرانی می‌كنم، مثل سخنرانی مفصلی كه دیروزدر دیدار با پژوهشگران دانشگاه آزاد اسلامی داشتم. چند كلمه سخنرانی را در خاطرات می‌نویسم و بقیه آن در متن كامل سخنرانی هست. هر كس بخواهد، می‌تواند به فایل صوتی یا نوشتاری آن مراجعه كند. معمولاً وقتی قرار شد خاطرات امسال چاپ شود، سخنرانی‌ها نیز چاپ می‌شود.

ناكنون هر سال همراه با خاطرات چند كتاب دیگر با عناوین سخنرانی‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، نامه‌ها، احكام و... چاپ شده و خاطرات سالهای 57، 58 و 59 هم با استفاده از همان اسناد تهیه شده كه تدوین و منتشر كرده‌ایم. روزانه و نسبتاً تحلیلی است. جلسات گروهی یا فردی هم كه ضبط می‌شود. در خاطرات به فهرست مطالب آن اشاره می‌شود و در زمان نشر خاطرات به پیوست یا مستقل منتشر می‌گردد.

مختصرنویسی را انتخاب كردم تا بتوانم كار را در هر شرایطی ادامه بدهم. به جبهه نیز كه می‌رفتم، همان شب آن مقداری را كه می‌توانستم، یادداشت می‌كردم. گاهی مطلب یا موضوعی از قلم افتاده و گاهی اتفاق می‌افتاد كه دو سه روز نمی‌نوشتم، ولی عناوین را در كاغذهای همراهم یادداشت می‌كردم تا فراموش نشود و روزهای بعد آنها را در تقویم خویش بیاورم. سبك من در نوشتن خاطر این‌گونه بود. در سفرهای خارجی و داخلی هم همین وضع وجود داشت و دارد.

○ آیا قبل از آن از این، خاطراتی را هم دیده و یا خوانده بودید؟

 بله

○ مثلاً خاطرات چه كسانی؟

 كمی خاطرات ناصرالدین شاه و شخصیت‌ها سیاسی دوران مشروطه و معاصر را خوانده بودم. با نوع خاطره‌نویسی آشنا بودم. به هر حال كار را شروع كردم و ادامه دادم.
○ آن دو دفتر را كه گفتید، برای چه انتخاب كرده بودید؟ آیا هر سال این كار می‌كردید؟

 هر سال نبود. به‌طوركلی دیدم مسائلی است كه كاملاً سرّی تلقی می‌شود. من كه دفتر خاطراتم را در جاهای كاملاً سرّی نمی‌گذاشتم. در منزلم بود و یا وقتی به مسافرت می‌رفتم، همراهم می‌بردم. بعضی از مطالب كاملاً سرّی بود. آن‌ها را در دفتر جداگانه می‌نوشتم. فكر می‌كنم یكی از مسائل مهم ما كه در آن تاریخ، شروع شده بود، كسالت امام بود. روزانه هم مسائلی پیش می‌آمد، اما كسالت امام خیلی برای ما مهم بود. چون از آن ناحیه احساس خطر می‌شد.

بعضی از مسائلی هم كه مربوط به جنگ بود كه خیلی سرّی بود. آبروی اشخاص را مراعات می‌كردم كه هنوز هم مراعات می‌كنم. گاهی افرادی می‌آمدند و درباره اشخاص و افراد دیگر گزارش‌هایی می‌دادند و شكایاتی می‌كردند. ثابت نشده بود. فقط كسی به من گفته بود. یادداشت می‌كردم و نمی‌خواستم قبل از اینكه آن فرد را ببینم و یا دادگاهی درباره آن حكم دهد، جایی نوشته و در جامعه گفته شود. مطمئناً اسباب اشكالات واقعی می‌شد.

دو سال این كار به صورت دو دفتر بود. الان دو دفتر مكرر دارم. دفتر به كلی سرّی خیلی كوچك است. یك تقویم بغلی است كه مطالب مهم را در آن یادداشت می‌كردم. بقیه سالها در اوراق جداگانه بود. الان كه می‌نویسم، به آنها مراجعه می‌كنم كه اگر مطلب قابل انتشاری در آن باشد، به تقویم اصلی اضافه می‌كنم. آن كار از لحاظ امنیتی، حیثیتی و بعضی چیزها كار درستی بود. اگر چنان كاری نمی‌كردم، ممكن بود اشكالاتی پیش می‌آورد.

○ این كه مجبور بودید یا به آن صفحه سررسید مقید بودید و فقط می‌خواستید ردّپایی از حوادث را كه خودتان با آن درگیر بودید، در جایی ثبت كنید تا اگر روزی لازم شد، به آن مراجعه شود، منطقاً پذیرفتنی است. اما ابهامی را ایجاد كرد. یعنی به هر حال مبهم نویسی است. شما ملاحظاتی داشتید. ملاحظاتی كه آن را لحاظ كردید و نه ملاحظات مقطع انتشار. سؤال من این است كه آیا ملاحظات مقطع انتشار آن موقع هم در ذهن شما بود؟

 بله، بود.

○ واقعاً بود؟

 بله

○ یعنی این درست است كه بعضی از موضوعات آن در موقع عمداً مبهم نوشته شده كه بعدها به‌دلخواه تفسیر شود؟

 البته دوسه نوع است كه حتماً عمدی بود. بعضی از مسائل مربوط به جنگ بود. آن‌موقع حتماً گفتنی نبود و شاید هنوز هم گفتنی نباشد.
بعضی از مسائل كه خیلی روشن است. مثلاً خاطرات من از مجلس خیلی مختصر است. مشروح مذاكرات مجلس ثبت است و تمام آن منتشر می‌شود و در تاریخ می‌ماند. شما كه می‌خواهید تاریخ بنویسید، وقتی خاطرات مرا می‌بینید، به اسناد اصلی همان نوشته‌های كوتاه من مراجعه می‌كنید. یا ملاقات‌هایی كه با افراد داشتم، مخصوصاً ملاقات‌های حساس خارجی و یا ملاقات‌های سیاسی داخلی كه همه آنها ضبط می‌شد و نوارها موجود است. یا مسائلی كه در نمازجمعه مطرح می‌كردم. چه لزومی دارد كه كاملاً بنویسم؟ رادیو و تلویزیون پخش می‌كردند و روزنامه‌ها می‌نوشتند. كاملاً علنی بود. می‌بایست چند كلمه می‌نوشتم كه نوشته‌ام.

○ درباره جلسات سران چطور؟

 در جلسه سران حرف‌های زیادی مطرح می‌شد. می‌بینید كه كوتاه عبور می‌كنم.

○ ضبط می‌شد؟

 ممكن است ضبط نشده باشد. معمولاً ظبط نمی‌كردیم. هر كسی بحث‌های مربوط به خودش را قاعدتاً می‌نوشت. از كارهای رهبری كه آگاهی داشتم، كم‌وبیش می‌نوشتند.

○ یعنی رهبری هم خاطرات روزانه می‌نویسند؟

 چیزهایی می‌نویسند. همان موقع می‌دانستم كه می‌نویسند. همین الان كه گاهی با هم مذاكره می‌كنیم، ایشان به دفترشان مراجعه می‌كنند و می‌گویند این مسئله این‌گونه بود و یا من می‌گویم این‌گونه بود. ایشان آن مقدار كه می‌نوشتند، مفصل‌تر از من می‌نوشتند. همه را نمی‌نوشتند، اما چیزهایی كه برایشان مهم بود، می‌نوشتند. لابد آقای موسوی، حاج احمدآقا و آیت‌الله موسوی اردبیلی هم می‌نوشتند. دقیقاً نمی‌دانم.

○ اگر اجازه بدهید از یكی از موضوعات نسبتاً جدّی كه الان طرح ابهام در باره آن جدّی شده، شروع كنم. یكی از اشكالاتی كه به مواضع حضرت عالی، از جمله درباره خاطرات می‌گیرند و آن را در جامعه مطرح می‌كنند، مسئلة انتخاب آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری است. جنابعالی در مقدمه‌ یكی از جلدهای خاطرات اشاره فرمودید كه حضرت امام این انتخاب را نهی كرده بودند، ولی مجدداً پیغام دادند كه حرف مرا نشنیده بگیرید و هر طور كه صلاح می‌دانید، عمل كنید. گزارش‌هایی كه بعدها به تدریج جمع‌آوری‌شده، مثل خاطرات آقای محمدی گیلانی، حكایت از این دارد كه امام خیلی جدّی می‌خواستند این اتفاق، یعنی انتخاب آقای منتظری به عنوان قائم‌مقام رهبری رخ ندهد.
آنچه كه در مجلس خبرگان گذشت و شما توضیحاتی درباره آن دادید، بر اساس فیلم آن جلسات، - به نقل از كسانی كه فیلم را دیدند - آن نهی امام را تقریبا رفع رجوع كردید و توضیح روشنی نداید. واقعاً این ماجرا چه بود؟ دغدغه های شما و بزرگانی مثل مقام معظم رهبری برای آینده انقلاب قابل فهم بود. نگاهی كه حضرت امام به ماجرا داشت، علت نهی و ماجرای پیام بعدی چه بود؟ آیا شما در پیام بعدی خبر واحد تلقی می‌شوید یا دیگرانی هم از آن مطلع هستند ؟

 ما از همان روزهای اولی كه امام آمدند، نگران حال ایشان بودیم. امام هنگام ورود به كشور 81 ساله بودند. قبلاً تب مالت داشتند و كم‌وبیش مریض بودند. در قم و نجف كه بودند، سابقه مریضی داشتند. بعد از برگشت به كشور خیلی طول نكشید كه كسالت قلبی‌شان پیش آمد و عمل كردند. نگرانی ما جدّی بود كه خدای نكرده اگر در این شرایطی كه هنوز انقلاب تثبیت نشده، حادثه‌ای برای امام پیش بیاید، انقلاب چه سرنوشتی پیدا می‌كند؟ حتماً می‌بایست جانشینی برایشان انتخاب می‌شد. پس از آنكه اصل ولایت با اختیارات وسیع تصویب شد، جانشین گذاشتن برای آن مقام كه مشروعیت نظام به آن وابسته شده بود، خیلی مهم به نظر می‌رسید. این بحث بین ما بود و با خود امام هم مطرح می‌كردیم كه باید فكر كنیم تا هیچ وقت در رهبری خلایی پیش نیاید. خود امام هم توجه داشتند. به ‌همین دلیل احتیاطات خود را به آقای منتظری ارجاع می‌دادند. آن موقع هنوز بحث آقای منتظری برای قائم‌مقامی نبود. در قانون اساسی شرط مرجعیت بود و راه مرجعیت هم همین بود كه ایشان احتیاطاتشان ‌را به آقای منتظری ارجاع می‌دادند كه مرجع شده بود. مردم هم در جاهایی مراجعه می‌كردند و فتاوای ایشان را می‌گرفتند.

كم‌كم ما به فكر افتادیم كه ایشان باید بیشتر آماده شوند. تصمیم گرفته شد كه بحث مرجعیت ایشان مطرح شود. كم‌كم به مقطعی كه شما سؤال كردید، رسیدیم. برای همه ما، یعنی سران و امام روشن بود كه بناست اگر حادثه‌ای پیش بیاید، آقای منتظری را جایگزین كنیم. اما رسمی نبود. به زمانی رسیدیم كه می‌خواستیم در خبرگان مطرح كنیم. خوشبختانه سند خوبی در اجلاس بعد از رحلت امام كه می‌خواستیم آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان رهبر انتخاب كنیم، ثبت شد. همین بحث كه مطرح شد؛ آقای محمدی گیلانی در جلسه بود، آمد و به خبرگان گزارش داد و اصل ماجرا را گفت. مفصلش را به خاطر ندارم ؛ولی خلاصه‌اش را می‌گویم.

ظاهراً ماجرا از این قرار بود؛ چند روز قبل از آن كه قرار بود در خبرگان مطرح شود، آقای محمدی پیش من آمد و گفت: امام خواستند شما را ببینند. در جلسه خبرگان گفت: به امام ‌گفتم كه الان مصلحت نیست آقای منتظری مطرح شود و ادلّه‌ام را به امام گفتم. امام گفتند:بروید بگویید. نظر مرا هم بگویید كه قبول دارم. به امام گفتم: من جرأت نمی‌كنم بگویم، چون دوستان آقای منتظری بعدها مرا راحت نمی‌گذارند. ولی كسی غیر از آقای هاشمی نمی‌تواند جلوی این كار را بگیرد. چون آقای مشكینی در اداره جلسه دخالت نمی‌كنند و آقای هاشمی اداره می‌كنند. اگر شما به ایشان بگویید، فكر می‌كنم كافی باشد.

فكر می‌كنم چند روز قبل از اجلاس خبرگان بود كه آقای محمدی گیلانی به دفترم در مجلس شورای اسلامی آمد و گفت كه امام به من پیغام دادند كه حتماً شما ایشان را ببینید.
دعوتنامه علمای بلاد را برای اجلاس خبرگان با صراحت دستور جلسات فرستاده بودیم، بعد كه خدمت امام رسیدم و گفتم: موضوع پیغام آقای محمدی گیلانی و پس از آن تلفن آقای صانعی چیست؟ ایشان فرمودند: آقای محمدی گیلانی چیزهایی گفت، ولی دیدم صلاح نیست كه مطرح شود. چون در دستور كار شما هم آمده و خبرگان هم می‌دانند. فكر كردم كه نظر من آثار بدی برای آقای منتظری و نظام خواهد داشت و دست همه را می‌بندد. به آقای صانعی گفتم كه به شما اطلاع دهد.

○ این جلسه حضرت‌عالی با امام بعد از تصمیم خبرگان بود؟

 نه، قبل از جلسه خبرگان و بعد از آنكه آقای محمدی گیلانی پیغام آورده بود.

○ این سؤال را از این بابت مطرح می‌كنم:آیا این كه در ملاقات شما با حضرت امام، نظر امام را تغییر داده باشید، اتفاق نیفتاد؟

 نه؛ اصلاً این‌گونه نبود. اگر امام به من می‌گفتند، آن كار را نمی‌كردم. آقای محمدی خیلی احتیاط می‌كرد كه دوستان آقای منتظری ایشان را اذیت نكنند.

○ این توضیح حضرت‌عالی ذهن بنده را به اینجا می‌برد كه وقتی مجلس خبرگان تصمیم گرفت، جنابعالی و برخی بزرگان مجلس در جریان نظر امام نبودید.

 خود آقای محمدی گیلانی در اجلاس خبرگان توضیح دادند. بعد از پیغام ایشان كه امام گفتند آقای هاشمی را ببینم. بعد از آنكه من خدمت امام رفتم، پرسیدم برای چه می‌خواستید خدمت برسم؟ گفتند: آقای محمدی مسائلی را مطرح كرده بود كه دیدم خوب است شما بیایید تا به شما بگویم و بعد با خودم گفتم آنچه مطرح شد، تمام شود تا ببینیم چه می‌شود. واقعاً صحبت‌های آقای محمدی گیلانی در اجلاس خبرگان سال 68 خیلی مهم است.


○ بله، از اسناد بسیار مهم است. البته بعضی از مراكز این فیلم‌ها را در اختیار بعضی از افراد قرار دادند و آنها دیدند در جهت‌گیری مؤسسات و مراكز تاریخی آنها به شكل دلبخواه اثر گذاشته است. از این بابت عرض می‌كنم كه اگر مجموعه مخالفت نكند و ضرورتی داشته باشد، گزارش آن اجلاس منتشر شود، خیلی به صلاح انقلاب است.

 اجلاس خبرگان پس از رحلت امام را كه منجر به انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای شد، من اداره می‌كردم، آن بحث؛ آن هم توسط پسرعموی من، حاج شیخ محمد هاشمیان، مطرح شد و آقای محمدی گیلانی كه در جلسه حضور داشتند، صحبت كردند. صحبت‌هایشان ضبط ‌شده و متن نوشتاری آن هم موجود است. ایشان (آیت الله محمدی گیلانی) گفت:

«و اما اینكه آقای حاج شیخ محمد هاشمیان راجع به آن اشاره كردند، مسئله این بوده كه آقایان می‌خواستند نام آقای منتظری را ببرند برای مرجعیت و قائم مقامی، یعنی، خبرگان و ما مضطرب بودیم كه ایشان، میوه‌ای است هنوز پخته نشده، این را بچیینند، پلاسیده می‌شود. الان، شما می‌دانید این مسئله، خیلی مشكل بوده برای حضرت امام صحبت كردن، یا یك جایی ممكن است یك رِندی، این را بشنود و خبر بدهد كه فلانی با مرجعیت آقای منتظری، مخالف و آن اصحاب كه آن مرد بزرگوار را ملكوك كردند، همان اصحاب، به جان من بیفتند.
صبح روز شنبه هم بود، صبح زنگ زدم برای آقای توسلی كه من می‌خواهم خدمت امام برسم، شما دارید می‌روید؟ گفتند: بیا. ما رفتیم و آقای رسولی و آقای توسلی داشتند می‌رفتند، من روی كاغذی همین مقدار كه دست من است، نوشتم «كه یك مطلب ضروری است، تكلیف ایجاب می‌كند كه من باید خدمتتان برسم، خودتان می‌دانید. اجازه می‌فرمایید، بسیار خوب و اگر نه، من افراغ وظیفه كرده‌ام.» آقای توسلی، اندرون رفت و برگشت، نگاه كرد و گفت: مگر نمی‌دانید كه ملاقات ندارند؟ ملاقات هم نداشتند، گفتم «ایشان می‌داند كه نوشته، مطلب ضروری است.» گفتند: «بگو بیاید.» ما هم رفتیم. آقای حاج شیخ حسن صانعی هم طبق دأب و سنتش می‌آمد در آن حیاط كوچولو می‌ماند، اگر وقت زیاد می‌شد، اشاره می‌كرد، یعنی بلند شو. ولی آن روز، امام، شاید حدود 35 دقیقه صحبت كردند.

من به ایشان عرض كردم «آقا! آقایان خبرگان مصمم اند كه نام آیت‌الله منتظری را برای مسئله رهبری ببرند.» من، آن عبارت امیرالمؤمنین(ع) با تعبیر مجتنی الثمره را نگاه كرده بودم، حاضرالذهن بودم، برایشان خواندم، كه حالا فراموش كردم كه خلاصه «مجتنی الثمره لغیر وقت ایناعها» [نهج البلاغه، خطبه 5] و این، پلاسیده می‌شود، حیف است و البته ما غیر آقای منتظری كه وارد انقلاب باشد، خوب نداریم مثل ایشان.

ایشان شروع كردند به درد دل و گله از آقای منتظری كه «همین‌طوری كه شما می‌گویید، [نظر] من هم، همین است. مسئله مرجعیت و اینها، یك دسته از جا بلند بشوند. "ما، آقا را مرجع كردیم" این كه نمی‌شود آن مرجعیت، مردم به طبع خودشان، رفته رفته یكی، خود به خود تعیّن پیدا می‌كرد و من هم میل ندارم، راضی نیستم، راضی نیستم كه آقای منتظری، ایشان بیاید، به نام ایشان این كار را انجام بدهند و من هم راضی نیستم.» و بعداً صحبت طولانی كردند از بعضی نقاط ضعف بیتشان. با احترامی كه به ایشان می‌كرد، حتی این را هم اضافه كرد، فرمودند: «شما می‌دانید احمد، - این را من، اولین بار از ایشان شنیدم- شما می‌دانید احمد، عزیزترین فرد خاندان من است. فلان یكی از كاركنان بیت آقا را نام برد- او، در قید حیات است- فلان كارهایی كه او كرده، اگر احمد می‌كرد، گردن احمد را می‌زدم. شما آنجا بیشتر تردّد كنید آقای فاضل، آقای جوادی آملی، آقایان را وادار كنید كه آنجا بیشتر تردّد كنند.»

و ایشان، چیز، آن چیزی را كه حاج احمد آقا، در «رنجنامه» مرقوم فرموده‌اند و اسناد به ما داده بودند، مطلب همین بوده كه خود ما، پیشنهاد [داده بودیم]. بعداً هم ایشان فرمودند كه «خوب، من چكار كنم؟» گفتم «رئیس مجلس خبرگان، آقای مشكینی است، ولی واقعاً رئیس، آقای هاشمی است، ایشان می‌تواند كنسل‌اش كند، تأخیر بیندازد.» آقای خمینی، همه شما آشنا بودید. ایشان، انسان مؤدبی بود، میل نداشت ولو آنجا كه واجب می‌شد، تكلیف بكند، فرمودند «احمد كه نیست، شما می‌روید دنبال آقای هاشمی به ایشان بگویید؟» گفتم: «البته می‌روم دنبال آقای هاشمی». گفتم «آقا! این مطلبی كه گفته شد، خدمت شما باشد.» گفت «می‌دانم.» گفتم «حتی به آقای هاشمی هم نگویید. ممكن است از آقای هاشمی درز كند، بیرون برود، اسباب زحمت برای ما بشود.» گفت: «نه، شما بروید به آقای هاشمی بگویید.» من، آمدم. حدود ساعت یازده بود. آقای هاشمی از مجلس تشریف برده بودند و آقای كروبی، آقای یزدی نائب رئیسشان بود. من رفتم دفتر، خدمت ایشان گفتم «من، صبح خدمت آقا رسیده بودم، كاری داشتم، ایشان، من را فرستادند خدمت شما كه كار لازمی دارند، زودتر بروید.» بعداً نمی‌دانم آقای هاشمی [چه كرد؟] آن تتمه را، باید از ایشان بشنوید كه چطور شد.

 

○ یك نكته مهمی است كه جایگاه آقای منتظری در مجموعه نیروهای منتسب به امام خیلی فراتر از دیگران بود. به خاطرم هست كه در نامه مشهور شهید بهشتی به حضرت امام به بحث "درود بر منتظری؛ امید امت و امام" اشاره و آن موقع مطرح شد كه یكی از مرزهای ما با بنی‌صدری‌ها و بقیه این نوع جهت‌گیری در مورد آیت‌الله منتظری است. این سؤال را مطرح می‌كنم تا قرابت مواضع حضرت‌عالی با رهبری را در این موضوع، قضیه آقای منتظری و انتخاب ایشان و نسبت شما دو بزرگوار با آقای منتظری كمی باز شود. چقدر مواضع حضرت‌عالی با مواضع رهبری در موضوع انتخاب قائم مقام رهبری همسان و مشابه بود و چقدر اختلاف داشتید؟
 

 كاملاً مشابه بود. در جلسه سران هم مطرح كردیم. همه ما قبول داشتیم و مخالفت مهمی نداشت. چون كس دیگری نبود كه هم انقلابی باشد و هم شرط مرجعیت را داشته باشد. مثلاً آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله اراكی و آیت‌الله نجفی مراجع خوبی بودند، ولی فكرنمی‌كردیم بتوانند انقلاب را اداره كنند. به همین خاطر آیت‌الله گلپایگانی در اجلاس خبرگان سال 68، با اینكه امام هم نبودند، وقتی در مقابل آیت‌الله خامنه‌ای قرار گرفتند؛ 13 یا 14 رأی آورد كه رأی اعضای جامعه مدرسین بود.
همه ما آیت‌الله گلپایگانی را به عنوان مرجع تقلید، مدرس سطح بالا، آدم متدین و خیلی خوب قبول داشتیم و بیشتر ما در جلسات درس ایشان شركت می‌كردیم، ولی ذات و شخصیتش، شخصیت رهبری سیاسی نبود. در سیاست نبود. آیت‌الله نجفی و همچنین آیت‌الله اراكی چنین وصفی داشتند. آن موقع شرایط منحصر در آیت‌الله منتظری بود و همه می‌دانستیم كه منحصر است.

○ در خاطرات سال 64 احساس شد آیت‌الله خامنه‌ای اصرار بیشتری روی این موضوع داشتند. حتی وقتی اعضای خبرگان آن ‌نامه را دربارة قائم‌مقامی نوشته بودند، از فحوای كلام خاطرات حضرت‌عالی این‌گونه استنباط می‌شود كه بیشتر از همه آیت‌الله خامنه‌ای بحث قائم مقامی آیت‌الله منتظری را مطرح می‌كردند.
در خاطرات شما آمده است: «در جلسه مجلس خبرگان متن عبارت برای رهبری آیت‌الله منتظری مطرح بود. بالاخره پس از بحث زیاد، پیشنهاد آیت‌الله آقای خامنه‌ای با اصلاحات جزئی به تصویب رسید. ایشان «به عنوان منتخب مردم برای جانشینی امام و مورد تأیید مجلس خبرگان» معرفی شدند. قرار شد متن مصوبه به امضای همه اعضای مجلس برسد.


 آنچه كه شما براساس خاطرات من درباره نقش آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویید، مربوط به جلسه روز بعد از انتخاب آیت‌الله منتظری است. فكر می‌كنم خبرگان روز 18 آبان، ایشان را به عنوان قائم مقام انتخاب كرد و در جلسه فردای آن روز بیشتر بحث ها بر سر عنوان بود كه مثلاً جانشین بگوییم یا قائم مقام یا رهبر پس از امام. در آن جلسه آیت‌الله خامنه‌ای پیشنهاد متن فوق را دادند كه همان رأی آورد.

اما قبل از اجلاس خبرگان، من با آیت‌الله خامنه‌ای و حاج احمد آقا صحبت كرده بودم و واقعاً هیچ كدام ما نشانه‌ای از مخالفت امام ندیده بودیم. گفتم كه امام در توضیح پیغامی كه به آقای محمدی گیلانی داده بودند، به من گفتند: می‌ترسم در كارهای ایشان كارشكنی كنند.

حاج احمدآقا كه از همه ما به امام نزدیك تر بودند، در آن مقطع هیچ حرفی به من نگفتند. شب قبل از اجلاس خبرگان هم با ایشان در این باره صحبت كرده بودم. مطمئناً اگر امام(ره) به حاج احمد آقا می‌گفتند، ایشان مطرح می‌كرد. چون اولاً در بیان نظرات امام(ره) با هیچ كس رودربایستی نداشتند و ثانیاً ما آن‌قدر به هم نزدیك بودیم كه مسئله‌ای به این مهمی را بگویند.

در خصوص دیگر بزرگان هم واقعاً در آن شرایط جای شبهه‌ای نبود كه حرف‌های سیاسی مطرح شود. هرچه در خاطرات خود نوشتم، خلاصه اتفاقات و واقعیت‌های آن روزهاست. الحمدلله آقای محمدی گیلانی مشروح گفتگوی خودش با امام و پس از آن با من را گفت.

البته روز رأی گیری، اول نامه‌ای از آیت‌الله منتظری به اجلاس خبرگان رسیده و خوانده شده بود كه با انتخاب خودشان مخالفت كرده بودند. شاید امام در جریان این نامه آیت‌الله منتظری بودند. به هر حال آن روز ایشان با رأی بسیار بالا انتخاب شدند.

 

ولايت فقيه هرگز در برابر دشمن كوتاه نخواهد آمد

روزنامه رسالت: آيت‌الله نوري همداني يكي از اركان نظام را ولايت فقيه ذكر كرد و گفت: ولايت فقيه هرگز در برابر دشمن كوتاه نخواهد آمد.

به گزارش خبرگزاري فارس از استان البرز، آيت‌الله نوري همداني با حضور در كانون بسيج جوانان كرج در جمع مردم انقلاب را مانند يك مثلث كه سه ركن دارد، عنوان كرد و افزود: اسلام، مردم و ولايت فقيه سه ركن اصلي اين انقلاب هستند.نوري همداني به تلاش‌هاي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در به ثمر نشستن انقلاب در ايران اشاره نمود و ادامه داد: نخستين جرقه‌اي كه در ذهن امام به وجود آمد اين بود كه مسلمانان در صدر اسلام داراي عظمت فراگيري بودند لذا اسلام را در بين مردم ترويج داد.آيت‌الله نوري همداني گفت: امروز بايد قدر اين نظام را بدانيم و فرهنگ انقلاب و دستاوردهاي انقلاب را حفظ و پشتيباني كنيم.وي با تأكيد بر اينكه مردم اصل هستند و بايد در صحنه باشند، افزود: در اين راستا مسئولان نبايد مردم را تنها بگذارند و مسئولان بايد قدر مردم را بدانند و براي رفاه مردم گام بردارند.

دفع متحجرين جديد از اردوگاه اصولگرايان

سایت ملت آنلاین: «جريان انحرافي اصولگرايان» نه نام كتابي است كه روانه بازار شده و نه عنوان فيلمي است كه در جشنواره پخش شده باشد. اين عنوان را عده كثيري از اصولگرايان باسابقه براي جرياني به كار مي‌برند كه به نوعي در كشور حضور دارند. اين اصولگرايان با اين ادعا كه عده‌يي از مدعيان اصولگرايي هيچگونه اعتقادي به اصولگرايي كه حتي به انقلاب و ارزش‌ها ندارند با اقدامي بدلي خود را در اردوگاه اصولگرايان جا زده و تلاش دارند تا قطار اصولگرايي و انقلاب را همزمان منحرف سازند.

اما در اين ميان برخي از چهره‌هاي شاخص اصولگرايي جريان انحرافي يا متحجرين جديد را مرتبط با مرتاض‌هاي هندي و عالم ماوراءالطبيعه و اجنه دانستند. در همين حال از چند روز قبل خبري در برخي رسانه‌ها و سايت‌هاي خبري مبني بر دستگيري فردي با نام«عباس غ» به عنوان ليدر جريان انحرافي منعكس شد.

سايت جهان نيوز نيز مدعي شد كه عمليات شناسايي اعضاي شبكه جريان انحرافي و مرتبطين با آنها آغاز شده و كليه فعاليت‌هاي آشكار و پنهان اين جريان تحت رصد نهادهاي مسوول قرار گرفته است و در همين رابطه مدتي است كه عناصر مياني و واسطه‌هاي اين جريان تحت تعقيب قرار گرفته‌اند. برخي از اين نفرات نيز طي روزهاي گذشته دستگير شده و برخي هم فراري و تحت تعقيب هستند. اما در روزهاي گذشته برخي شخصيت‌هاي علمي و سياسي مانند آيت‌الله مصباح‌يزدي، حسين فدايي، غلامعلي حدادعادل و مرتضي نبوي نيز نسبت به اينگونه اقدامات و رفتارها هشدار دادند.

آيت‌الله مصباح‌يزدي رييس موسسه پژوهشي امام خميني(ره) در ديدار با تعدادي از نيروهاي سپاه پاسداران گفته است: دين را بايد به كمك علما از قرآن و كلمات معصومين آموخت؛ نه از مرتاض و جن‌گير. آيت‌الله مصباح‌يزدي با ذكر اينكه اگر پس از بررسي ادله ولايت فقيه به حقانيت آن پي برديم، بايد پاي آن بايستيم تاكيد كرده كه مخالفت با ولي‌فقيه، مخالفت با ائمه و براساس روايات در حد شرك بالله است.

حسين فدايي دبيركل جمعيت ايثارگران نيز گفت: «جريان انحرافي توسل به اجنه را مطرح مي‌كند». وي در اظهارات خود به شاخص‌هاي فكري جريان انحرافي اشاره و تصريح كرد: جريان انحرافي، عصر غيبت را پايان‌ يافته می‌داند. وي ادامه داد: مطالب ديگري نيز از جريان انحرافي و نفوذي ديده و شنيده شده كه غيبيات و توسل به اجنه و شياطيني را مطرح مي‌كنند كه درخور انسان مومن، شيعه، مقلد و مقيد به خط فقاهت نيست.

فدايي ادامه داد: حركات منحرف و شيطاني جريان انحرافي برگرفته از غيبيات و عرفان‌هاي كاذب به شكل من‌درآوردي و خودساخته و خودپرورش داده است و اين فكر عقبه اجتماعي ندارد.مرتضي نبوي، عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام اما گفته است كه به نظر مي‌رسد جريان انحرافي از «اجنه» و«مسائل شيطاني» براي رسيدن به مقاصد خود بهره‌برداري مي‌كنند.

مدير مسوول روزنامه رسالت در جلسه هفتگي اخير انصار حزب‌الله گفته است: «به نظر مي‌رسد اين جريان انحرافي با توسل به يك سري مسائل شيطاني كه دور از واقعيت هم نيست و طبق آيات قرآني جزو اعتقادات مسلمانان هم هست، سعي مي‌كنند، افراد را تحت تاثير قرار دهند.» به گفته او، شايد اين جريان انحرافي با توسل به بعضي از افرادي كه از طريق راه باطل، فسادانگيز و انحرافي به برخي توانمندي‌هاي ماورايي رسيدند، سوءاستفاده مي‌كنند و جاذبه‌هاي اين گروه توانسته تاثيري روي برخي افراد بگذارد و حمايت ايشان را جلب كند.غلامعلي حدادعادل نماينده مردم تهران نيز در اظهاراتي گفت: «رمال و غيبگو مشكل نظام را حل نمي‌كند.»

وي در ادامه انتقاد خود از رفتارهاي جريان انحرافي اظهار داشت: «شما كجا ديده‌ايد كه رهبري با جوانان و مسوولان در زمينه اداره كشور سخن از امور ماوراءالطبيعه به ميان بياورند؟ ايشان از همه مي‌خواهند كه فكر و استدلال كنند بايد مراقب باشيم اين گفته ماوراء‌الطبيعه مسلط بر جامعه نشود اين امور اصلي و اساسي است اما جا و اندازه دارد. اين شيوه اگر رواج پيدا كند چه معنايي دارد؟ اول اينكه راه را براي شيادان باز مي‌كند حداقل در كنار يك نفر كه به حقيقت چشم باز كرده، 10 نفر مدعي دروغين وجود دارد مي‌بينيد كه در جامعه چه خبر است رمال و غيبگو هر روز بيشتر مي‌شود و ببينيد كه وزارت اطلاعات در اين حوزه با چه علف‌هاي هرزي روبرو است».اما ابعاد انتقاد و هشدار درباره رواج خرافه‌پرستي از سوي جريان انحرافي تنها از سوي سياسيون و فقها مطرح نشده است و دامنه اين موضوع به سپاه كشيده شد تا سردار عزيز جعفري در كسوت فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در اظهاراتي به اين جريان هشدار داده باشد. وي با اشاره به اينكه برخي به دنبال به انحراف كشاندن مسير انقلاب اسلامي هستند و توجه خود را به توسعه سياسي و مسائل داخلي معطوف كرده‌اند، گفت: بعضي در درون نظام اسلامي، ارزش‌هاي انقلاب را به وادي فراموشي سپرده و به دنبال توقف و برهم زدن معنا و جوهره اسلام هستند.وي خاطرنشان كرد: مردم هيچ‌گونه انحرافي را تحمل نمي‌كنند و به دنبال شيطان داخلي و جن و انس نيستند.اگرچه برخي خبرها حكايت از تشكيل پرونده‌هاي امنيتي براي افراد جريان انحرافي دارد و برخي سايت‌ها همانند جهان نيوز به انتشار اين خبر پرداخته‌اند اما فارغ از جنبه رسانه‌يي اين قضايا به نظر مي‌رسد كه هشدارهاي علما درباره ادعاهاي برخي ارتباطات با عالم ماوراءالطبيعه بايد مورد توجه بيشتري قرار بگيرد. شايد نشنيدن فريادهاي پي در پي فقهاي قم باعث شد تا آيت‌الله استادي به انتقاد از اين غفلت بپردازد و قضاياي 3-2 هفته اخير كشور را مرتبط با اين مساله بداند. آيت‌الله استادي در اظهاراتي تصريح كرد: «با وجودي كه مراجع معظم تقليد همواره نسبت به انحرافات هشدار مي‌دادند، اما در سال‌هاي گذشته، از توجه نسبت به اين دغدغه‌ها غفلت شد؛ ازاين‌رو مي‌توان گفت كه قضاياي 3-2 هفته اخير كشور معلول همان بي‌توجهي‌ها به دغدغه مراجع معظم تقليد بود.» با توجه به افزايش هشدارها يقينا بايد به انتظاربرگزاري روز محكمه مدعيان ارتباط با عالم غيب نشست. مدعياني كه حتي روز ظهور منجي عالم را تعيين مي‌كنند. شايد چنين باشد كه غربالگري در اردوگاه اصولگرايان براي دفع و رفع سرشاخه‌هاي جريان انحرافي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي كنوني سران اصولگرايي باشد.

 

تغییر نام دانشگاه ایرانشهر به دانشگاه ولایت

خبرگزاری مهر: شورای گسترش آموزش عالی با تغییر نام یک دانشگاه، ایجاد سه دانشکده جدید، تاسیس یک موسسه آموزش عالی غیردولتی و غیر انتفاعی، دو موسسه آموزش عالی آزاد، یک پژوهشکده و یک گروه پژوهشی موافقت کرد.

شورای گسترش آموزش عالی با تغییر نام دانشگاه ایرانشهر به دانشگاه ولایت، ایجاد دانشکده فیزیک در دانشگاههای شهید باهنرکرمان و شهید بهشتی و همچنین ایجاد دانشکده فنی و مهندسی در شهرستان ابهر موافقت قطعی کرد.

این شورا با تاسیس پژوهشکده حج وابسته به سازمان حج و زیارت، گروه پژوهشی اقتصاد فناوری دانش بنیان برهان(موافقت آزمایشی دوساله)، موسسه آموزش عالی غیردولتی و غیرانتفاعی انرژی در شهرستان ساوه و همچنین موسسات آموزش عالی آزاد " کیمیا گستر راشد" در مشهد، موسسه آموزش عالی آزاد "مدت" در تهران با زمینه فعالیت زبان خارجی و تغییر نام موسسه آموزش عالی سفیرعلوم به ترجمان علوم موافقت کرد.

از دیگر مصوبات شورای گسترش وزارت علوم می توان به راه اندازی رشته های مهندسی مکانیک و مهندسی برق گرایش کنترل در دانشکده فنی و مهندسی ابهر اشاره کرد.

قدیمی ترین کارخانه خوزستان در معرض تعطیلی

خبرگزاری مهر: نماینده اهواز در مجلس با انتقاد از ناکارآمدی بخش خصوصی فعال در کارخانه لوله سازی خوزستان از تعطیلی قریب الوقوع این کارخانه به عنوان قدیمی ترین کارخانه خوزستان خبر داد.

ناصر سودانی اظهار داشت: بعد از واگذاری کارخانه لوله سازی خوزستان به بخش خصوصی ناکارآمد، کارخانه لوله سازی خوزستان با مشکلات عدیده ای مواجه شد.
نماینده اهواز در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه پس از واگذاری این کارخانه تعداد کارکنان آن به شدت کاهش یافتند، ادامه داد: مدیران کارخانه حتی قادر به پرداخت حقوق همین تعداد کارگر هم نیستند.

وی با اشاره به اینکه بعد از اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها، وضعیت این کارخانه بسیار بدتر از قبل شده است،‌ تصریح کرد: علاوه بر مشکل پرداخت نشدن حقوق کارگران، مشکلاتی مثل پرداخت قبوض گاز و برق هم بر مشکلات افزود.

سودانی تصریح کرد: با ادامه این روند با سابقه ترین و قدیمی ترین کارخانه صنعتی خوزستان به طور کامل ورشکسته خواهد شد و به زودی تعطیل می شود.

عضو کمیسیون انرژی مجلس گفت: در سفر یک سال پیش هیئت وزیران به خرمشهر، رسیدگی به وضعیت این کارخانه از مصوبات اصلی آن سفر بود.

پیش از این عضوشورای کارگری کارخانه لوله سازی خوزستان اعلام کرده بود که به زودی بانک ملت به دلیل طلب هشت میلیارد تومانی خود، کارخانه لوله سازی خوزستان را مصادره خواهد کرد.

مالکیت این شرکت که از معدود شرکتهای تولید کننده لوله های مورد نیاز وزارت نیرو در کشور محسوب می شود و تولیدات آن نیاز اساسی کشور محسوب می شود در سال 1381 از بانک صنعت و معدن سلب و به بخش خصوصی واگذار شد که دقیقا از همان زمان، روزهای تیره این شرکت آغاز و حتی در مقاطعی با توقف تولید مواجه شد.

نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرنگار مهر در اهواز در این خصوص گفت: اشتباه اساسی در خصوص این شرکت واگذاری آن به افرادی بود که هیچ سر رشته ای از فعالیت این شرکت بزرگ تولید نداشتند و این یک اشتباه غیر قابل بخشش محسوب می شود.

سید شریف حسینی افزود: بعد از آن مالکیت این شرکت بارها و بارها دست به دست چرخید و روز به روز وضعیت تولید و فعالیت آن بدتر شد و به روزی رسید که حتی از پرداخت حقوق کارگران ناتوان شد.

با تمام این مشکلات اما نماینده اهواز در مجلس شورای اسلامی بر لزوم راه اندازی فاز دوم این کارخانه تاکید کرد و گفت: اکنون محصولات تولیدی این کارخانه که به شدت مورد نیاز وزارت نیرو است تنها در این کارخانه و تهران تولید می شود، بنابراین ادامه حیات این واحد صنعتی برای خوزستان و کشور حیاتی است ضمن اینکه از وزارت صنایع انتظار داریم فاز دوم این کارخانه را نیز راه اندازی کند تا قدرت درآمدزایی این کارخانه افزایش یابد.

وی افزود: ولی یک مشکل در راه اندازی فاز دوم این کارخانه وجود دارد و آن هم این است که متاسفانه وام ساخت فاز دوم این کارخانه چند سال پیش توسط بخش خصوصی دریافت شده ولی در جای خود هزینه نشده ولی اکنون این موضوع یکی از موانع راه اندازی خط دوم تولید است.

دومین رنجنامه همسر زندانی بهايی 71 ساله

کمیته گزارشگران حقوق بشر- وجیه الله میرزا گلپور، شهروند 71 ساله بهایی ساکن ساری که سه شنبه هفته قبل با پابند و زنجیر در شهر تنکابن گردانده شد، هم اکنون در بند اعدامی های زندان این شهر بسر می برد. گفتنی است که در هنگام بازجویی جهت اخذ اعترافات دروغین، این زندانی بهایی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

همسر وجیه الله میرزا گلپور نامه ای را خطاب به او نوشته است که متن این نامه به شرح زیر است:

گفتند مرا که پاش دربند کنید

دیوانه دل است پام در بند چه سود؟

(مولانا)

همسر عزیزم! از تو به ظاهر دور و در قلبم از هر زمان به تو نزدیکترم. تو در بند اعدامی ها و من دربند دوری تو گرفتارم. تو را در بند اعدامی ها حبس کرده اند تا از ترس لب به سخن بگشایی، غافل از آنکه حتی قاتلین و محکومین به اعدام نیز حرمت تو را نگه می دارند و تنها قلب پرکینه بازجوست که می پذیرد به تو لگد بزند و سرت را بر میز بکوبد و چنان فشار دهد که گویی می خواهد جان از سرت به در آرد.

تو را در شهر گرداندند. با پابند و زنجیری فولادی که تحقیرت کنند، اما با نگاه پر مهرت و لبخندی که هیچگاه از لبانت جدا نمی شود، ولوله مهر و دوستی در شهر افنکندی . می خواستند بی آبرویت کنند، اما آبروی همه دادخواهان این مرز و بوم شدی. شهره عشق ورزیدن در شهر گشتی. اهالی شهر از استقامت و پایمردی ِ پیرمردی سخن می گویند، که نگاه نافذش پاسخ به بی حرمتی و هتاکی بازجویش بود. اگر پابند فولادین به پایت بسته اند ، من پایبند مهر توام. اگر او تو را در شهر گردانده و شهر آشوب خوانده است، من در شهر دلت آرام یافته ام.

محبوب خوبم! در بازجویی به تو گفته اند که تبلیغ علیه نظام کرده ای. ایکاش بازجویی که حرمت موی سفیدت را نگاه نداشت درک می کرد که با کارهای غیر قانونی اش، اوست که تبلیغ علیه نظام می کند. اوست که نه تنها تبلیغ علیه نظام می کند، تبلیغ حقوق ضایع شده شهروندی مردم این دیار را می کند، تبلیغ دیانت بهایی می کند. اوست که با تلاش برای گرفتن اعتراف دورغین از تو، تبلیغ بی گناهی بسیاری از زندانیان عقیدتی و سیاسی را دراین مرز و بوم به همه اهل عالم می نماید. اوست که تبلیغ مجرم بودنش را می کند. اوست که شکنجه هایش که طبق قانون اساسی ایران مستوجب مجازات است، این سوال را در ذهن هزاران هموطنم ایجاد می کند که پیرمردی هفتاد و یک ساله چه می توانسته بکند، که بازجویش از حضور قانونی وی در دادگاه صالحه قضایی می هراسد و خود حکم بر شکنجه و آزار و اذیتش می کند؟

می گویند تبلیغ علیه نظام می کنی! آخر اگر می خواستی تبلیغ علیه نظام کنی، همان سی سال پیش که مانند سایر بهاییان که در دوایر دولتی مشغول به کار بودی و بعد از انقلاب فرهنگی از شغل فرهنگی ات - یعنی معلمی- اخراج شدی تبلیغ علیه نظام می کردی. چطور آندم که شور جوانی داشتی و فشارهای اقتصادی در اثر بیکاری می توانست خشمگینت کند، تبلیغ علیه نظام نکردی و تنها از طرق قانونی و در نهایت احترام تظلم و دادخواهی نمودی و حال که زیر سختی های روزگار چون پولاد آبدیده شدی و با کهولت سن نیاز به آرامش داری، عَلم تبلیع علیه نظام برافراختی؟ می گفتی مولایم فرموده اند " اگر زهر دهند، شهد دهید. اگر جفا کنند، وفا کنید." در برابر سال ها جفای برخی ستمکاران، وفا کردی و پس از 71 سال تبعیت از قوانین جمهوری اسلامی، بازجوی اطلاعات اینگونه پاسخ سال ها رفتار انسانی و قانون مدار تو را می دهد؟

مهربانترینم! گیریم که تبلیغ علیه نظام کرده باشی - که هیچگاه چنین نکرده ای – آیا باید برای اعتراف گیری سرت را به میز بکوبند؟ آیا باید به گونه ای به پایت لگد بزنند که در ملاقات توان درست راه رفتن نداشته باشی و لنگ لنگان راه روی؟ گیریم تبلیغ علیه نظام کرده باشی – که هیچگاه چنین نکرده ای – آیا باید پیش از آنکه در دادگاه صالحه محاکمه شوی و اتهامت اثبات شود، تو را در زندان آنهم در بند اعدامی ها نگه داری کنند؟ در میان کسانی که امیدی به زندگی ندارند و به گمان باطل بازجو ممکن است در اثر تحریک ، تطمیع و یا تعصب دینی دست به فاجعه ای دیگر بزنند؟ اما نمی دانند که تو برای آنها از امید خواهی گفت و درس عشق به ایشان خواهی داد.

همسر خوبم! حتی اگر تبلیغ علیه نظام کرده باشی – که هیچگاه چنین نکرده ای – من که بارها به مسئولین قضایی گفته بودم که پیش از بازداشتت آنژیو گرافی کردی، اما رگ قلبت باز نشد و دکتر برای باز شدن رگ قلبت برایت دارو تجویز کرد و دوران نقاحتت را می گذرانی. چرا بعد از گذشت یک هفته از بازداشتت داروهایت را به دستت نرساندند؟ چرا به دروغ به ما گفته شد که در سلامت کامل هستی و داروهایت را مصرف می کنی درحالی که تحت شکنجه بودی و دسترسی به داروهایت نداشتی؟ آیا کسی که متهم به تبلیغ علیه نظام است از حقوق متهمین برخوردار نیست؟

به کجا می رویم؟ پیامبر اسلام هزار و چهار صد سال پیش فرمود :"خدا شما را از کسانی که با شما کارزار در دین نمی کنند و یا از بلادتان اخراج نمی کنند، نهی نمی کند. در میان ایشان قسط برقرار کنید که خداوند دادگران را دوست دارد؟" و بر این اساس در قانون اساسی جهموری اسلامی دستور به رافت اسلامی در قبال غیر مسلمانان داده شده است. آیا تو بر کدام مسلمان شمشیر قهر کشیده ای که مستوجب چنین جفایی گشته ای؟ چه کسی را از بلادش رانده ای که چنین از روستایت رانده شدی و به حبس افکنده ؟ به این سوالات تنها همسایگان ما درروستای صفرآباد ساری که در طی همه این سالها شاهد صبوری و بردباری ات بوده اند می توانند پاسخ گویند. آخر از این جفا چگونه می توان دادگری استباط نمود؟ آیا چنین رفتاری نشانه رافت اسلامی با غیر مسلمانان است؟ بازجوی اطلاعات چگونه خود را به خدا و دوستی با حق نسبت می دهد؟

عزیزم! کجای قانون اساسی اجازه می دهد کسی را که هنوز جرمش اثبات نشده و مراحل تحقیق را می گذراند، دور شهر با پا بند بگردانند؟ یکی از مراجع قضایی استان که این خبر را شنید، گفت این مجازات طاغیان و یاغیان است که افرادی که از وی شکایت دارند، متهم را در خیابان ببینند و شکایت خود را مطرح کنند و با تاکید می گفت باز هم با پای پیاده نباید چنین مجرمی را ببرند، بلکه باید سوار برماشین بر همگان اعلام کنند. حال آنکه تو نه شرور بودی، نه مفسد فی الارض، نه قاتل، نه طاغی ، نه یاغی و نه باغی. تو بهایی هستی و تنها جرم تو دگر اندیشی است. مانند بسیاری دیگر از هموطنانت که دراین مسیر توسط برخی عاملان تعصب دربند ظلم اند. حتی اگر شرور بودی، تو که ساکن روستای صفرآباد در ساری هستی، چه کسی تو را در تنکابن می شناسد که بخواهد از تو در دیار غربت شکایت نماید؟ راستی را! که رسم میهمانوازی این است؟

می گویند که تبلیغ علیه نظام کرده ای! اما نمی دانند تبلیغ ابزار خود را می خواهد. تو در کدام تربیون، مجلس وعظ عمومی، رادیو، تلویزیون، ماهواره، سایت و هررسانه ی دیگری بر علیه نظام سخن گفته ای؟ آیا منظورشان این است که وقتی هموطنان مسلمان ما که بر اثر تحریک متعصبین مذهبی از ما می پرسند که شنیده ام شما جاسوس امریکا هستید؟ سکوت کنیم و این اتهام بی پایه و اساس را بپذیریم؟ وقتی آشنایی در نهایت شرمساری از من می پرسد که شنیده است بهاییان خواهر و برادر با هم ازدواج می کنند، دم مزنم و این بی حرمتی را بپذیرم؟ خوب خود این دروغ ها را در رسانه ها نگویند، تا مردم سوال نکنند و یا به مردم دستور دهند که سکوت کنند و در تضادهای ذهنی خود میان داده های نادرست رسانه های دولتی و اعمال درست و پاک بهاییان باقی بمانند.

همسر مهربانم! بیش از هر لحظه از دوران زندگی مشترکمان به تو افتخار می کنم و عاشقانه دوستت دارم. محبتی که هر لحظه فروزان تر می شود. نه سن می شناسد و نه زمان. به تو افتخار می کنم که با کهولت سن زیر بار تهمت و دروغ نرفتی. به تو افتخار می کنم که در سخت ترین لحظه های زندگیت عاشقانه زیستی و عشق به پروردگار و محبوب یکتا را در عمل نشان دادی. به تو افتخار می کنم زیرا نشان دادی که عقیده مانند لباس نیست که بتوان هر دم عوض کرد و یا زیر با شکنجه از راستی و درستی گذشت. برایت طلب صبر و استقامت می کنم و درد فراقت را چون شهد عشق می پذیرم، بدان امید که بار دیگر در کنار آزادی تو، آزادی همه بیگناهان را جشن گیریم و رهاییت روزنه ای به سوی آسمان دادگری و خورشید جهانتاب برابری باشد.

فدای روح پاکت!

وجیه ناشری

 

نامه تظلم خواهی زندانیان سیاسی زن زندان ورامین

پس از گذشت نزدیک به یک هفته از انتقال زندانیان سیاسی زن زندان رجایی شهر کرج به "زندان قرچک ورامین"، خبرهای ناگواری از وضعیت این زندان گزارش شده است.

به گزارش دانشجو نیوز، شماری از زندانیان سیاسی منتقل شده به زندان قرچک ورامین با انتشار نامه ای می گویند: "ما که تجربه ی اسارت در زندان رجایی شهر را نیز در کوله بار خود داریم، هرگز گمان نمی بردیم که پس از خروج از رجایی شهر شاهد چنین وضع اسف باری باشیم."

آنها با "محیر العقول" خواندن اتفاقاتی که در زندان قرچک ورامین در جریان است از مقامات جمهوری اسلامی ایران، مجامع حقوق بشری، آیات و مراجع عظام تقلید، می خواهند تا به وظیفه ی شرعی، انسانی و اخلاقی خود عمل کرده و خواستار رسیدگی به وضعیت نگهداری زندانیان زن در زندان قرچک ورامین شوند.

گفتنی است پیش از این ضیا نبوی دانشجویی زندانی در اهواز، از وضعیت اسف بار آن زندان نیز گزارش داده بود.

متن کامل نامه تظلم خواهی زندانیان سیاسی زن زندان قرچک ورامین به شرح زیر است:

ملت شریف ایران وجدان های بیدار آیات و مراجع عظام تقلید مقامات مسئول جمهوری اسلامی مجامع حقوق بشری در سراسر دنیا

حدود یک هفته از انتقال ما زندانیان سیاسی زن زندان رجایی شهر به "زندان قرچک ورامین" می گذرد. آن چه ما را وادار به نوشتن این نامه کرده است، حجم عظیم اتفاقاتی ست که جز محیر العقول خواندنشان واژه ای دیگر برایتوصیفشان نمی یابیم. از بدو ورود به این اصطلاح "ندامتگاه" چنان از آن چه در اطرافمان می گذرد شگفت زده ایم که باور نمی کنیم سال هاست جمعی از زندانیان را در جمهوری اسلامی ایران به قصد "تادیب" به چنین مکانی می فرستند. ما که تجربه ی اسارت در زندان رجایی شهر را نیز در کوله بار خود داریم، هرگز گمان نمی بردیم که پس از خروج از رجایی شهر شاهد چنین وضع اسف باری باشیم.

در بند زنان زندان رجایی شهر، هر روز شاهد انواع و اقسام بی حرمتی ها، قانون شکنی ها، موارد متعدد تعدی به حقوق زندانیان و چه بسا در مواردی قتل زندانیان توسط مجرمین خطرناک بودیم. به هر روی پیگیری های مداوم اینجانبان، منجر به اختصاص دو اتاق مخصوص زندانیان به اصطلاح امنیتی گردید. تا این که زمزمه ی انتقال زندانیان زن به زندان کچویی کرج آغاز شد. با خود می پنداشتیم که هر جایی بهتر از رجایی شهر باشد، اما پس از انتقال بخش اعظم زندانیان به زندان کچویی کرج، از شرایط ناگوار زندانیانی شنیدیم که همه به قصد "تادیب" و " تربیت" بدانجا فرستاده شدند! از ابتدای این انتقال، شایعات گوناگونی نیز در رابطه با زندانیان سیاسی آغاز شد. دیری نگذشت که سه شنبه هفته گذشته ما را نیز با دست بند و پا بند و تحت شرایط فوق امنیتی ای که حتی در دوران بازجویی نیز به خود ندیده بودیم، در بد ترین وضع ممکن راهی جاده ورامین کردند، تا پس از گذران سه ساعت و نیم راه، که منجر به بدحال شدن تنی چند از زندانیان نیز گردید، ما را به زندان قرچک ورامین واقع در بیابان های اطراف تهران، منتقل کردند. در رابطه با جایگاه جغرافیایی این زندان، همین بس که ما همچنان در عجبیم از آن که خانواده های ما چگونه خواهند توانست برای ملاقات با ما به این ینگه دنیا بیایند؟ بگذریم از این که با گذشت چیزی حدود یک هفته هنوز نه حرفی از ملاقات هست و نه دیداری با خانواده ها. به هر روی ما از آنچه تحت عنوان حقوق زندانیان نامیده می شود می گذریم و تنها از بدیهی ترین حقوق انسانی آدمیانی می گوییم که در این زندان مدت هاست نگهداری می شده اند و هم اکنون ما نیز به لطف مسئولین سعادت تجربه ی چنین شرایطی را پیدا کرده ایم. زندان قرچک ورامین شامل هفت سوله است که هر سوله با تخت هایی به ظرفیت چند ده نفر تجهیز شده است. این در حالی ست که در هر کدام از این سوله ها بیش از ۲۰۰ زندانی نگهداری می شوند.

عدم وجود کوچک ترین سیستم، برای تهویه هوا، وضعیت اسف بار بهداشتی به نحوی که بوی فاضلاب و شدت گازهای ناشی از آن برای بسیاری از زندانیان ناراحتی های تنفسی جدی به وجود آورده است. دو سرویس بهداشتی برای بیش از ۲۰۰ نفر، دو اتاقک حمام برای همین تعداد از زندانیان در نظر گرفته شده. محدودیت های به وجود آمده به خاطر سرویس های بهداشتی، عملا باعث شده است تا بسیاری از زندانیان از محیط سوله و مابین تخت ها به عنوان "سرویس بهداشتی" استفاده کنند. لازم به ذکر است که به دلیل نبود حتی یک شیر آب جداگانه زندانیان برای شستشوی لباس و ظروف خود باید از همین حمام و سرویس بهداشتی استفاده کنند. روزانه به اصطلاح "سه وعده" غذایی در سلف سرویس این زندان ارائه می شود.

مجددا از پرداختن به وضعیت بهداشتی سلف سرویس و کیفیت غذا اجتناب می کنیم و تنها این که در هفته گذشته به دلیل کمبود جیره غذایی، چندین بار وعده نامبرده به بسیاری از زندانیان نرسید. وعده مذکور نیز اغلب دو قرص نان خشک و یک سیب زمینی، و یا مقدار بسیار اندکی ماکارونی را شامل می شود. از آنجا که بسیاری از زندانیان کم سن و سال حتی زیر ۱۸ سال نیز در این زندان نگهداری می شوند، به وضوح می توان مشکل سوءتغذیه جدی را در میان بسیاری از زندانیان مشاهده کرد. بگذریم از نحوه برخورد مسئولین سلف سرویس، نگهبانان و ... که با توهین آمیز ترین شکل ممکن زندانیان را خطاب کرده و مرتب نهیب می زنند. و باز بگذریم از عدم وجود امنیت جانی در سلف سرویس، به خاطر درگیری های زیادی که بر سر غذا به وجود می آید. تا جایی که غذاخوری زندان از جانب زندانیان به طعنه "کتک خوری" نامیده می شود.

در زندان های دیگر اغلب مکانی تحت عنوان فروشگاه جهت تهیه مایحتاج ضروری زندانیان از مواد خوراکی تا بهداشتی در نظر گرفته می شود که ما چنین چیزی را نیز در این زندان ندیده ایم. محیط هواخوری زندان نیز فضایی ست که در حالت ایده آل ظرفیت چند ده نفر را داراست که همیشه به عنوان محل هواخوری بیش از ۴۰۰ نفر استفاده می شود. محیطی با دیوار های سیمانی بلند که هیچ شباهتی با هواخوری زندان هایی همچون اوین و رجایی شهر ندارد. بزرگ ترین لطف مسئولین این زندان به زندانیان اجازه ی دوبار استفاده از آب جوش جهت نوشیدن چای است، که در هفته گذشته و بر اثر پرتاب ظرف آب جو ش به سمت یکی از زندانیان، چند تن از ایشان دچار جراحت جدی گردیدند.

تنبیهات بسیار شدید و برخوردها و درگیری های میان زندانیان بسیار دور از شان و مقام و منزلت انسان است. چرا که از خود می پرسیم در کجای دنیا نتیجه ی درگیری بر سر آب جوش و تنبیه متعاقب آن کشیدن ناخن های دستان یک زندانی باشد؟ در کجای دنیا عده ای مرد باتوم به دست را به بند نگهداری زنان زندانی به قصد ضرب و شتم می فرستند؟ در کجای دنیا کودکان ۱۴ و ۱۵ ساله را در چنین شرایطی نگهداری می کنند؟ دریغا که شرمساریم از آنچه در اطرافمان می گذرد و دو چندان شرمساریم از آن که نظیر چنین فجایع غیر انسانی در مملکت ما به وقوع می پیوندد. کشوری که کباده ی تاریخ و فرهنگ و هنرش، دبدبه ی اسلام گرایی و انسان دوستی اش گوش فلک را کر کرده است.

ما زندانیان سیاسی زن زندان قرچک ورامین پس از مشاهده ی شرایط فعلی تلاش های بسیار کرده ایم تا موارد مذکور را که تنها به مثابه ی قطره ای از دریای بی عدالتی ها و بی قانونی های موجود در این زندان بوده است را به عرض مقامات زندان برسانیم. تا به امروز تنها صحبت از انتقال به بند زندانیان مالی، در راستای "کنترل تراکم جمعیت سوله ها" بوده است. اگرچه بند زندانیان مالی نیز تنها سوله ای ست با شرایط مشابه، که کاملا با محل نگهداری فعلی مرتبط بوده و هیچ برتری ای بر جایگاه فعلی ندارد اما مشکل ما تنها اجرای حقوق زندانیان نیست، که اگرچه آن را نیز حق مسلم خود می دانیم اما با توجه به آنچه ذکر شد، سخن از بدیهی ترین حقوق انسانی، زندانیانی ست که جملگی به قصد تادیب و تربیت بدین جا فرستاده شده اند. مگر آنکه مسئولین قضایی کشور، تمام آنچه شرع و قانون و اخلاق بدان معتقد است را به گوشه ای افکنده باشند، و سیستم نظارتی خود را بر این اصل استوار کرده باشند که تمامی مجرمین، از کوچک ترین مرتکبین به جرم تا بزرگ ترینشان مستحق مرگ اند. که اگر چنین بود امر به معروف و نهی از منکر به چه منظور به عنوان یکی از اساسی ترین مبانی شریعت اسلام شناخته شده است؟ قانون اساسی، آیین دادرسی کیفری و قانون مجازات را برای چه و که تدوین کرده اند؟ در ابتدای این عریضه، وجدان های بیدار را خطاب قرار دادیم، دگرباره از مقامات جمهوری اسلامی ایران، مجامع حقوق بشری، آیات و مراجع عظام تقلید، خواهشمندیم، تا به وظیفه ی شرعی، انسانی و اخلاقی خود عمل نمایند و خواستار رسیدگی به وضعیت نگهداری زندانیان زن در زندان قرچک ورامین شوند.

در پایان خاطر نشان می شویم که در ابتدای مشاهده این وضعیت و هتاکی ها و برخوردهای غیر قانونی ای که با زندانیان می شد، تصمیم به اعتصاب غذا گرفتیم، و کماکان بر این حق خود اصرار می ورزیم که در صورت تداوم شرایط فعلی، بیمی برای گذشتن از جان خود نداریم که اگر داشتیم هیچ کدام امروز در این جا نبودیم. اگرچه تجربه به ما ثابت کرده است که بی ارزش ترین چیزها در زندان، جان آدمی ست. آن هم چنین زندانی، که اساس وجودش نه قانون، نه نظام جمهوری اسلامی، نه مقامات قضایی که اصل انسانیت را به زیر سوال می برد. به هر روی دست به دامان وجدان های بیدار شده ایم تا اگر ذره ای انسانیت در وجودمان باقی مانده باشد، در برابر این بی حرمتی ها به شان و منزلت انسانی که ملائک بر او سجده برده اند سکوت نکنیم.

زندانیان سیاسی زن در زندان قرچک ورامین

گفتگو با خانواده‌های اعدامیان ۱۹ اردی‌بهشت

چشم به راه پیکر‌ها

خبرگزاری هرانا - ۱۹ اردی بهشت ماه ۱۳۸۹، پنج زندانی سیاسی به نام‌های فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان به طور ناگهانی و بدون اطلاع وکیل و خانواده در محوطهٔ پارکینگ زندان اوین به دار آویخته شدند.

در اولین سالگرد این اعدام دسته جمعی، گزارشگران هرانا ضمن برقراری تماس و عرض تسلیت به خانواده‌های داغدار، اطمینان حاصل نمودند که کماکان مسئولان از تحویل اجساد و حتی نشان دادن محل دفن ایشان سرباز می‌زنند.

همسر فرهاد وکیلی در این زمینه گفت "با اینکه ما بار‌ها به مکان‌های مختلف مثل ستاد خبری مراجعه کردیم ولی مسئولان هیچ جواب مشخصی تاکنون نداده‌اند."

وی در پاسخ به سوال گزارشگر هرانا منبی بر نتیجهٔ وعده‌ای که پیش‌تر برخی نمایندگان مجلس و استانداری کردستان به ایشان در رابطه با پیگیری امور مربوط به تحویل اجساد داده بودند، افزود: "آن‌ها به خودشان قول می‌دهند. قولشان به ما عملی نمی‌شود و زیر قولشان می‌زنند. البته یکی از مسئولان به نام کریم‌پور که واسطه شده بود هم سکته کرد و بعد از آن هیچ وقت این موضوع مطرح نشد. یکبار هم که من به ستاد خبری رفته بودم، گفتند مسئولین مربوطه یک روزی محل دفن را اعلام خواهند کرد که آن روز هنوز نرسیده..."

خانم وکیلی در پایان گفت: "طی این یکسال، حرف‌های ما را مردم ایران و کردستان زدند و با اعتصاب سراسری حمایت قلبی خودشان را به ما نشان دادند و با ما همدردی کردند."

این در حالیست که برادر علی حیدریان، دیگر اعدامی ۱۹ اردی بهشت نیز از عدم تحویل پیکر برادرش سخن می‌گوید: "بله قول دادند، ما هم به همهٔ نهاد‌ها مراجعه کردیم. ولی هیچ پاسخی ندادند."

عبدالله حیدریان در مصاحبه با گزارشگر هرانا هم چنین از برگزاری مراسم سالگرد علی حیدریان در روز دوشنبه در منزل پدری‌اش خبر داد.

در همین زمینه ملائکه علم هولی، عمهٔ شیرین علم هولی می‌گوید: "اولین روز که خانوادهٔ همه شهیدان به زندان اوین مراجعت کردند مسئولان گفتنه بودند که بروید و فردا بیایید؛ روز بعد که رفتند هم گفتند باید پزشک قانونی کهریزک اجساد را تحویل دهد. اما خانواده‌ها که برای تحویل جنازه، آنجا رفتند هیچ جواب قطعی نگرفتند. روز بعد هم خانواده‌ها به دادگاه انقلاب رفتند که مسئولان آنجا هم، اینگونه پاسخ دادند که ما خودمان در یک جایی دفنشان می‌کنیم و بعدا به شما زنگ می‌زنیم. بعد از این سه روز هم باز مراجعه می‌کردند اما جوابی ندادند. آخرین حرف‌های مسئولین این بود که چون آن‌ها ضد انقلاب هستند یا مسلمان نیستند، نباید جنازه‌شان را تحویل بدهیم. اگر جنازه دست خانواده‌ها باشد امنیت ملی در خطر می‌افتد و از این قبیل صحبت‌ها. ما هم متاسفانه هر کاری کردیم تا لااقل بگویند کجا دفن کردند، آن‌ها چیزی نگفتند."

خانم علم هولی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا خانوادهٔ شیرین هنوز هم تحت فشار قرار دارند، اظهار داشت: "بله همچنان تحت فشار هستند و کماکان از سوی وزارت اطلاعات با آن‌ها تماس گرفته می‌شود."

وی در مورد برگزاری مراسم سالگرد اعدام شیرین علم هولی یادآور شد: "خانواده تصمیم دارند و خودشان را برای برگزاری مراسم آماده کرده‌اند اما ممکن است دولت اجازه ندهد که مراسم رسمی و بزرگی برگزار کنند و آن‌ها نهایتا مجبور شوند که بر طبق آداب و رسوم مسلمانان برایش نذری بدهند. البته هنوز مشخص نیست که چه پیش بیاید و من اطلاع دقیقی ندارم."

ملکه علم هولی در پایان افزود: "سال گذشته برای ما به عنوان اعضای خانوادهٔ شیرین سالی پر از درد بود و تمام سختی‌ها و دشواری‌های اعدام شیرین با تحویل ندادن جسدشان برای ما دو برابر گران تمام شد. بالاخره انسان‌هایی که در این راه اعدام می‌شوند، راه‌شان را خودشان انتخاب کردند اما اینکه خاکی هم ندارند برای اطرافیان واقعا سخت است.
اما من از همهٔ آزادیخواهان یک خواهش دارم که دیگر مدارا بس است، ما جسد بچه‌هامان را می‌خواهیم. این تنها خواستهٔ ماست...

وی هم چنین در پایان از تمام کسانی که طی این مدت از شیرین پشتیبانی کرده و برای نجاتش تلاش کرده بودند تشکر نمود.

از سویی دایه سلطنه، مادر فرزاد کمانگر، معلم و فعال حقوق بشر کرد اعدام شده در تاریخ مذکور گفت: "طی این یک سال از تحویل پیکر هیچ خبری نشده و هیچ جایی دست مارا نگرفته. ما بار‌ها رفتیم پیش مسئولین و گفتیم جنازه‌ها را بدهید. رفتیم پیش ملا، گفتم شما در تهران قول دادی که حتما جواب من را بدهی. هم چنین گفتم حداقل به من قبرش را نشان بدهید. من یک مادر پیر هستم و انتظار دارم و بهتان قول می‌دهم که فقط خودم زیارتش کنم و هیچ کسی نفهمد، درسته که قولِ شما، قول نیست؛ اما من قول واقعی می‌دهم. ولی با این همه التماس هیچ کدام قبول نکردند و گفتند حتی اگر دنیا هم خراب شود ما نمی‌توانیم قبرش را به تو نشان بدهیم. یعنی من که یک مادر پیر هستم این حق را ندارم که بروم زیارت قبر فرزندم؟"

مادر فرزاد کمانگر ادامه داد: "من فرزادم را پروردم و تقدیم کردم به ملتم ولی حالا نمی‌توانم زیارتش کنم و جنازه‌اش را ببینم. ولی خوشحالم که اسمش برای همیشه ماند. در دنیا روز شهید شدنش را روز معلم می‌خوانند. من هم این روز را به تمام معلمین تبریک می‌گویم و امیدوارم معلمان زندانی آزاد شوند. این روز بهار آزادی برای تمام ملت و این خاک است. شهید همیشه زنده است و تا دنیا هست شهید زنده خواهد ماند. فرزاد شهیدی ست که برای مدرسه و دانش آموزانش و این آب و خاک زحمت کشیده. فرزاد همیشه خوشحال بود که به کودکان درس می‌داد و حالا هر کدام از آن‌ها برای من فرزاد کمانگری هستند. به نظر من اسمی که در دنیا زنده می‌ماند مهم هست."

سلطنه رضایی در پایان گفت که روز دوشنبه مراسم اولین سالگرد شهادت فرزاد کمانگر را برگزار خواهند کرد.