روزشمار نقض حقوق شهروندان بهایی فررودین ۹۰

خبرگزاری هرانا - در تدوام سرکوب اقلیت مذهبی بهایی گزارشی ماهانه از سوی واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر می‌شود که گزارش مذبور نقض حقوق بهائیان در فروردین ماه سال جاری است.

بر اساس این گزارش دست کم چهل تن از شهروندان بهایی همچنان در زندان بسر می برند.

متن این گزارش به قرار زیر است:

۸ فروردین : طی روزهای اخیر گروهی ناشناس با استفاده از تعطیلات ایام نوروز گورستان بهاییان اصفهان را تخریب و حدود ۷۰ درخت کاج این محل را از ریشه کنده و با خود بردند.

۱۴ فروردین : ۴ شهروند بهایی ساکن سمنان که در اسفند ماه سال پیش بازداشت شده بودند به قرار وثیقه آزاد شدند اسامی این شهروندان عبارتست از : ژینوس نورانی، زهره نیک آئین، ترانه احسانی و پویا تبیانیان.

۱۵ فروردین : ۲ شهروند بهایی ساکن مشهد به نام های «ضیائیه اسحاقی» و «فرهاد امری» که در دی ماه سال گذشته بازداشت شده بودند هر کدام به قرار وثیقه معادل ۱۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان آزاد شدند.

۱۸ فروردین : «نادر کسایی» شهروند بهایی ساکن سمنان که در ۲۱ اسفند ماه سال گذشته بازداشت شده بود با وثیقه معادل صد میلیون تومان آزاد گردید.

۱۹ فروردین : ۱ شهروند بهایی ساکن کرمانشاه به نام «پیمان قیامی» پس از تفتیش منزل و ضبط بعضی وسایل شخصی و مذهبی توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شد.

۲۰ فروردین : ماموران اداره اطلاعات ساری به منزل یک جوان بهایی محروم از تحصیل به نام «سارا محبوبی» هجوم آورده که پس از تفتیش منزل وی و ضبط بعضی وسایل شخصی و مذهبی، نامبرده را نیز دستگیر نمودند.

- ماموران اداره اطلاعات ساری جهت بازداشت «درسا سبحانی» (شهروند بهایی و فعال حق تحصیل و زنان) به محل سکونت وی مراجعه کرده که به دلیل عدم حضور نامبرده پس از تفتیش منزل، محل را ترک کردند.

۲۱ فروردین : «بهزاد ذبیحی ماهفروزکی» شهروند بهایی ساکن ساری که برای پاسخگویی به پاره ای سوالات به اداره اطلاعات احضار شده بود پس از معرفی خود در همان مکان بازداشت و به زندان منتقل گردید.

- جلسه دادگاه سه شهروند بهایی ساکن ساری به نام های «امید قنبری» و همسرش «فتانه نوری» و خواهرش «رویا قنبری» برگزار شد فتانه نوری به پرداخت چهار میلیون ریال جریمه نقدی و رویا نوری تبرئه گردید از حکم امید قنبری اطلاعی دردست نیست. (قابل ذکر است شهروندان بهایی فوق الذکر در زمستان سال گذشته هر کدام برای مدتی دربازداشت بوده اند).

۲۲ فروردین : جلسه دادگاه «هوشنگ فنائیان» شهروند بهایی ساکن آمل که از ۲۲ اسفند ماه سال گذشته در بازداشت می باشد در این روز تشکیل شد.

۲۳ فروردین : دوشهروند بهایی ساکن همدان به نام های «حمید جهانگیری» و «شجاع الدین جهانگیری» که چند روز پیش از این به اتهام دراختیارداشتن تعدادی کتاب مذهبی بازداشت شده بودند هر کدام با وثیقه بیست میلیون تومان آزاد شدند.

- پیمان قیامی پس از پنج روز با تودیع وثیقه بیست میلیون تومان آزاد شد.

۲۶ فروردین : بهزاد ذبیحی ماهفوزکی از زندان ساری به تنکابن منتقل شد این انتقال درحالی صورت گرفت که دادستان ساری قرار آزادی نامبرده را به قید وثیقه اعلام کرده بود.

۲۷ فروردین : «آرتین غضنفری» یکی از شهروندان بهایی که پس از وقایع عاشورا ۸۸ دستگیر و به ۱ سال زندان محکوم شده بود برای گذراندن دوره محکومیت خود را معرفی و به زندان اوین منتقل گردید.

۲۸ فروردین : جلسه دادگاه ۳ شهروند بهایی و فعال حق کودک که زمستان گذشته در کرمان و بم دستگیر شده بودند برگزار شد اسامی این شهروندان عبارتست از :سحر بیرم آبادی، نهاله شهیدی و سامان استوار. قابل ذکر است در همین روز دادگاه علی دیوسالار (عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان) و همسرش سارا حاج بهرامی که به اتهام همکاری با ۳ شهروند بهایی فوق الذکر دستگیر شده اند نیز تشکیل شد.

۳۱ فروردین : محل کسب (فروشگاه عینک) یک شهروند بهایی ساکن آبادان به نام «هدایت الله رضایی» پلمپ و نامبرده از ادامه کسب و کار منع گردید.

اسامی شهروندان بهایی که تا پایان فروردین ماه ۱۳۹۰ در حال سپری کردن دوره محکومیت یا بازداشت موقت می باشند عبارتست از :

تهران (اوین) : پیمان کشفی – شعله طائف – سوسن تبیانیان – صهبا رضوانی - منیژه نصرالهی (منزویان) و آرتین غضنفری.

کرج (رجایی شهر) : مهوش ثابت – فریبا کمال آبادی – جمال الدین خانجانی – عفیف نعیمی – بهروز توکلی – سعید رضایی و وحید تیز فهم.

مشهد : سیما اشراقی – رزیتا واثقی – سیما رجبیان – ناهید قدیری – نسرین قدیری – داور نبیل زاده – جلایر وحدت – هومن بخت آور – کاویز نوزدهی -

اصفهان : احسان الله اشتیاق – سروش پزشکی –فرهود اشتیاق – انیسا مطهر.

سمنان : علی احسانی – سیامک ایقانی – بهنام متعارفی –

کرمان : سامان استوار – نهاله شهیدی و سحر بیرام آبادی.

یزد : وحید قدرت و مهران بندی (تبعید به زندان زابل).

ساری : طره تقی زاده - بهزاد ذبیحی ماهفروزکی و سارا محبوبی.

آمل : هوشنگ فنائیان.

یاسوج : علی بخش بذر افکن.

شیراز : رها ثابت.

تهدید اعضای کانون صنفی معلمان کردستان/احضار ۱۲ معلم

خبرگزاری هرانا – نیروهای امنیتی وابسته به وزارت اطلاعات جهت مجبور نمودن اعضای کانون صنفی معلمان به تکذیب بیانیه کانون در آن روز ۱۹ اردی بهشت ماه (سالروز اعدام فرزاد کمانگر معلم کرد) به عنوان «روز نفی خشونت سازمان یافته و دفاع از حق حیات» نامگذاری شده است؛ بر معلمان اخضار شده اعمال فشار می نمایند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در چند روز اخیر آقایان بهاألدین ملکی، رامین زندنیا، علی قریشی، مختار اسدی، پیمان نودینیان، حیدر زمان، رضا حاتمی، کمال فکوریان، مصطفی سربازان، محمد صدیق صادقی، هیوا احمدی و عزت الله نصرتی از سوی اداره ی اطلاعات استان کردستان و بازجوهای این اداره که از تهران به سنندج آمده بودند احضارو مورد بازجویی و تهدید قرار گرفتندُ نیروهای امنیتی از آنان خواستند به لغو بیانیه ی صادر شده توسط این انجمن صنفی اقدام نمایند.

البته اعضای انجمن تاکنون بر اجرای مراسم ۱۹ اردیبهشت ماه ، سالروز شهادت فرزاد کمانگر و ۴ تن دیگر پافشاری کرده اند.

بنا بر این گزارش، نیروهای امنیتی بیشترین تهدیدات را متوجه آقایان پیمان نودینیان و مختاراسدی نموده اند چرا که آنها بعنوان فعالان صنفی به ترتیب نزدیک به ۳ سال در تبعید در استان زنجان و چندین ماه انفصال از خدمت و ۲ سال تبعید و ۶ ماه انفصال از خدمت را گذرانده اند.

در بیانیه مورد اشاره، کانون صنفی معلمان کردستان از عموم معلمان ایران خواسته است در این روز با روشن کردن شمع و نفی خشونت سازمان یافته و دفاع از حق حیات در کنار آموزش صلح و انسان دوستی به دانش آموزانُ یاد و خاطره فرزاد کمانگر، معلم شهید را گرامی بدارند.

مرگ سیامک پورزند؛ رژیم اسلامی بی‌رحم ‌ترین حکومت جهان

بیانیه گزارش‌گران بدون مرز: مقامات مسئول ایران مسئول مرگ سیامک پورزند هستند

گزارش‌گران بدون مرز تاثر و تاسف خود را از مرگ سیامک پورزند روزنامه‌نگار پرسابقه و چهره‌ی فرهنگی ایران اعلام می‌کند.

پس از ده سال زندان و حصرخانگی، ممنوع خروج بودن از کشور و جدایی از فرزندان و همسرش، سیامک پورزند در تاریخ ٩ اردیبهشت ١٣٩٠ به زندگش‌اش پایان داد. ما مقامات جمهوری اسلامی ایران را مسئول مرگ و اقدام تاسف‌بار سیامک پورزند می‌دانیم. علیرغم درخواست‌های مکرر خانواده و سازمان‌های مدافع حقوق بشر و از جمله گزارش‌گران بدون مرز از همه‌ی مقامات وقت و کنونی جمهوری اسلامی ایران، روسای جمهور محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد، مسوولان دستگاه قضایی آیت‌الله محمود هاشمی شاهرودی و صادق لاریجانی، این مقامات هیچگونه مساعدتی برای تغییر شرایط و کمک به وضعیت وی انجام ندادند. مرگ سیامک پورزند نشان داد که نظام جمهوری اسلامی ایران از بی‌رحم‌ترین حکومت ها جهان نسبت به روزنامه‌نگاران است.

گزارش‌گران بدون مرز مراتب تسلیت و همدردی خود را با خانواده پورزند، دختران و همسرش، وکیل سرشناس مهرانگیز کار اعلام می‌کند.

سیامک پورزند فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در در سال ١٣٣١ با همکاری با روزنامه باختر امروز آغاز کرد. درسال‌های پیش از انقلاب با بسیاری از نشریات وزین فرهنگی از جمله پیک سینما، سپید وسیاه و فردوسی همکاری داشت. پس از انقلاب و تسخیر قدرت از سوی اسلام گرایان از موسسه کیهان اخراج شد و علیرغم تضیقات و فشارهای حذفی سیامک پورزند به همکاری با نشریات خصوصی پرداخت. چند سال بعد مسئولیت مجتمع فرهنگی هنری تهران را بر عهده گرفت، در پی به قدرت رسیدن رئیس جمهور اصلاح‌طلب محمد خاتمی و آغاز انتشار روزنامه‌های اصلح‌طلب وی با بسياری از این روزنامه‌های همکاری کرد.

سیامک پورزند در ١٠ آبان ماه ١٣٨٠ ، توسط نيروهای امنيتی به هنگام ترک منزل خواهرش ربوده شده بود، به مدت چهارماه، محل بازداشت وی مخفی نگاه داشته شد. سیامک پورزند در همه مدت بازداشت خود از حق مشورت با وکیل و درمان پزشکی محروم بود. ماه‌های متمادی در سلول انفرادی بسر برد، شکنجه و فشارهای جسمی و روحی شدیدی را متحمل شد. وی مجبور شد تا در مصاحبه تلویزیونی و جلسات دادگاه همه اتهامات علیه خود را بپذیرد.

١٣ اردیبهشت ١٣٨١ يک دادگاه « ويژه » سيامک پورزند را به اتهام « اقدام بر عليه امنيت کشور و ارتباط با سلطنت طلبان و ضد انقلاب در خارج از کشور» به یازده سال زندان محکوم کرد. این حکم از سوی دادگاه تجدید نظر در تاریخ ١٦ تیرماه تائید شد. مهرانگیز کار در همان زمان با انتشار نامه‌ای سرگشاده اعلام کرده بود که همسرش در سلول‌های انفرادی زندان اوین نگاهداری می‌شود و نسبت به وضعیت او هشدار داده بود. پزشکان بیمارستان امام خمینی تهران نیز تائید کرده بودند که وی " از تغييرات شديد و پيشرفته در ديسکهای ستون فقرات بويژه در ناحيه گردن که بطور دائم باعث ايجاد درد در گردن و کمر میشود رنج می‌برد. با این حال پس از مدتی " مرخصی" دوباره به زندان بازگردانده شد. در فروردين ۱٣٨٣ سيامک پورزند، در زندان دچار حمله‌ي قلبی شد و به مدت ٣٦ ساعت در حالت اغما بسر برد، دوشنبه ٣١ فروردين و در پی حمله قلبی ديگری با پاهای زنجير شده به تخت در بيمارستان مدرس بستری شد .

سیامک پورزند سال‌های آخر زندگی خود را میان زندان، حصرخانگی و بیمارستان گذراند. و همچنان از سوی بازجویان وزارت اطلاعات حضوری یا تلفنی تهدید می‌شد. او یکی از شاهدان بی‌شمار جنایاتی بود که مسوولان امنیتی – قضایی در زندان‌های جمهوری اسلامی مرتکب می‌شوند و به همین دلیل نمی‌خواستند که از کشور خارج شود.

در اسفند ماه ١٣٨٢ سيامک پورزند در یکی از تماس‌های تلفنی با دخترش به وی گفته بود که « مرا به حساب مردن بگذاريد.»

بسیاری از روزنامه‌نگاران ایران که هم‌اکنون در زندان و یا با سپردن وثیقه های سنگین در " آزادی موقت" بسر می‌برند، شدیدا بیمار و از حق درمان محروم شده‌اند گزارش‌گران بدون مرز خواهان اعزام فوری گزارشگر ویِژه سازمان ملل به ایران است. قعطنامه تعیین گزارش‌گر ويژه‌ برای بررسی و گزارش از وضعیت حقوق بشر در ایران در تاریخ ٢٤ مارس از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصویب رسیده است.

بازداشت یکی دیگر از فعالان ستاد ميرحسين موسوی

خبرگزاری هرانا - عسل اسماعيل زاده، فعال اصلاح طلب، شب گذشته ۱۱ اردیبهشت‌ماه در حين بازگشت به منزل توسط نيروهای لباس شخصی بازداشت شد.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، ماموران امنيتی پس از بازداشت وی با مراجعه به منزل، اقدام به ضبط وسايل شخصي او نمودند. ماموران بازداشت كننده اتهام وی را «حضور در تجمعات غيرقانونی» اعلام كرده‌اند.

عسل اسماعيل زاده، در زمان انتخابات رياست جمهوری ۸۸، از اعضای ستاد تجريش ميرحسين موسوی بود. تاكنون از محل انتقال وی اطلاعی در دست نيست.

بازداشت یک فعال دانشجویی/۶ دانشجو ممنوع الورود شدند

صبح امروز اشکان ذهابیان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد وشورای عمومی دفتر تحکیم وحدت برای سومین بار متوالی پس از انتخابات بازداشت شد.

به گزارش دانشجونیوز، صبح امروز اشکان ذهابیان توسط مامورین اداره اطلاعات استان مازندران دستگیر و به زندان اداره اطلاعات ساری (شهید کچوئی) منتقل شد.

بر اساس این گزارش، مامورین امنیتی استان مازندران در چندین نوبت به خانه پدری این فعال دانشجوئی مراجعه کرده و کلیه وسایل و لوازم شخصی از جمله دست نوشته ها، سی دی ها، کتاب ها و کیس کامپیوتر وی را ضبط کردند.

این گزارش می افزاید، در روزهای اخیر هنگامی که مامورین امنیتی ساعت 10 شب به منزل پدری این فعال محروم از تحصیل مراجعه کزدند، مادر اشکان ذهابیان در اثرفشارهای ناشی از این تهدیدها به بیمارستان منتقل شد.

در همین حال مامورین اداره اطلاعات در هنگام مراجعه به منزل اشکان ذهابیان چند ساعتی در خانه، پدر و مادر وی را بازداشت نمودند و گفتند تا فرزندتان نیاید این خانه را ترک نخواهند کرد و خاطرنشان کردند در صورت عدم مراجعه این فعال دانشجویی، آنها حکم تیر فرزندشان را دارند.

این گزارش حاکیست مامورین اداره اجرای احکام شهرستان بابل جهت کارشناسی منزل پدری اشکان ذهابیان، به خانه وی مراجعه کردند و گفتند که در اسرع وقت منزل پدری وی را به مزایده خواهند گذاشت.

اشکان ذهابیان فعال دانشجوئی شمال کشور وعضو دفتر تحکیم وحدت در تجمع دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به کودتای انتخاباتی در 26 خرداد 88 توسط نیروهای انصار بابلسر مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با دخالت مامورین اداره اطلاعات استان مازندران دستگیر و به زندان اداره اطلاعات شهید کچوئی ساری منتقل شد. وی به مدت یک ماه در سلول انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل بازداشت بود.

این فعال دانشجوئی محرروم از حق تحصیل در تاریخ 11 آبان 88 برای بار دوم به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی شمال کشور دستگیر و روانه زندان شد و پس از چندی با قرار وثیقه 30 میلیون تومانی آزاد شد.

این عضو سابق شورای مرکزی فراکسیون مدرن انجمن های اسلامی دانشگاه های فردوسی و علوم پزشکی مشهد پیش از این به دلیل فعالیت های سیاسی از دانشگاه فردوسی مشهد اخراج شده بود.

همچنین وی توسط دادگاه انقلاب شهرستان بابل به صورت غیابی به 6 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود.

*****

۶ دانشجوی دانشگاه سوره ممنوع الورود شدند

فراخوان برای تجمع اعتراضی

در پی برگزاری تحصن اعتراضی هفته گذشته دانشجویان دانشگاه سوره 6 نفر از دانشجویان بنام های آناهیتا صفرنژاد، راحیل عبدالکریمی، علی رضا رضایی اقدم، علی غریب دوست، عباس جمالی و نوید ایزدیار ممنوع الورود شده و دانشجویان دانشگاه سوره با صدور بیانیه ای اعلام کرده اند که دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 در حمایت از این دانشجویان در حیاط دانشگاه تحصن خواهند کرد.

به گزارش دانشجونیوز، در بخشی از این بیانیه خطاب به دانشجویان ممنوع الورود آمده است،«دوستان خوب مان، آناهیتا صفرنژاد، راحیل عبدالکریمی، علی رضا رضایی اقدم، علی غریب دوست، عباس جمالی و نوید ایزدیار ما در حمایت از شما فردا دوشنبه 12 اردیبهشت ساعت 9:30 صبح با تجمع و تحصن در حیاط دانشگاه از شما حمایت می کنیم و حق مسلم و قانونی شما یعنی حق قانونی تحصیل را به شما باز خواهیم گرداند»

در بخش پایانی بیانیه نیز دانشجویان با تاکید بر پادگان نبودن دانشگاه آورده اند: « تا زورگویان بدانند که دانشگاه پادگان نیست و خانه ظلم دیگر توان سرکوب را ندارد و دیر یا زود نابود خواهد شد»

متن کامل این بیانیه که در اختیار وبسایت دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:

"چهارشنبه 7 اردیبهشت حیاط دانشگاه سوره شاهد حضور چشم گیر دانشجویان معترضی بود که با نظامی گری در دانشگاه مخالفت کردند و از مسولان حراست خوستند تا به برخورد های فرا قانونی پایان دهند. حضوری که تمام خبرگزاری ها و فعالان دانشجویی را به بهت وا داشت. در آن روز با شکوه ما با هم پیمانی بستیم، که در کنار هم خواهیم ماند و ذره ای از خواسته هایمان عقب نخواهیم نشست.

حال مسولین دانشگاه با وقاهت تمام 6 نفر از هم دانشگاهی های مان را ممنوع الورود کرده اند. باید به مسولین ثابت کنیم که ما از حق مسلم و طبیعی خود نخواهیم گذشت و تا آخزین لحظه خواسته های خود را مطالبه می کنیم. ما اجازه نمی دهیم با حمله رو به جلو به ما بی احترامی کنید و شان دانشجو را بیش از این زیر سوال ببرید.

دوستان خوب مان، آناهیتا صفرنژاد، راحیل عبدالکریمی، علی رضا رضایی اقدم، علی غریب دوست، عباس جمالی و نوید ایزدیار ما در حمایت از شما فردا دوشنبه 12 اردیبهشت ساعت 9:30 صبح با تجمع و تحصن در حیاط دانشگاه از شما حمایت می کنیم و حق مسلم و قانونی شما یعنی حق قانونی تحصیل را به شما باز خواهیم گرداند. تا زورگویان بدانند که دانشگاه پادگان نیست و خانه ظلم دیگر توان سرکوب را ندارد و دیر یا زود نابود خواهد شد.

زنده باد جنبش دانشجویی

جمعی از دانشجویان دانشگاه سوره

طرح تفکیک جنسیتی؛ ورود نیروی انتظامی به دانشگاه

دانشجونیوز: در ادامه ی ایجاد محدودیت ها و سخت گیری ها بر دانشجویان دانشگاه مازندران،بخشی از طرح "تفکیک جنسیتی" که مدت ها بود نظریه پردازان حکومتی در تریبون های رسمی از ان سخن می گفتند،در دانشگاه مازندران اجرا شد.

روز یکشنبه یازدهم اردیبهشت جمعی از نیروهای لباس شخصی که تابحال در این دانشگاه رویت نشده بودند به همراه بسیج دانشجویی اقدام به تفکیک جنسیتی و ضبط کارت های دانشجویی دانشجویان دختر و پسر نمودند.

بنابر این گزارش، یکی از دانشجویان دانشگاه مازندران که دقایقی به بحث با این افراد پرداخت می گوید:

"من و چند تن از همکلاسی هایم در دانشکده نشسته بودیم که ناگهان چند فرد لباس شخصی که ظاهر مشخصی داشتند به سمت ما امده و کارت دانشجویی چند نفر از دانشجویان را ضبط نمودند،ان ها می گفتند که از طرف نیروی انتظامی امده اند!و با هماهنگی حراست دانشگاه به این عمل می پردازند و من هرچه از نیت و دلیل کارشان پرسیدم پاسخ مناسبی دریافت نکردم. این اتفاق برای چند تن از دوستانم در دانشکده های مختلف پیش امده و هنوز کارت های دانشجویی مان را به ما پس نداده اند." وی می افزاید"فقط به ما گفتند برای دریافت کارت دانشجویی به اتاق ریاست حراست دانشگاه مازندران در سازمان مرکزی رجوع کنیم.." این گزارش می افزاید، در سال های اخیر ده ها دانشجو به دلایل مختلف در این اتاق توسط رئیس حراست دانشگاه و گاهی نیز توسط نیروهای امنیتی،ساعت ها مورد بازجویی قرار گرفتند.

بر اساس گزارش های قبلی دانشجونیوز و همچنین منابع خبری مازندران، در ماه های گذشته دانشگاه مازندران یکی از دانشگاه های فعال در زمینه ی اطلاع رسانی و اگاهی رسانی بوده،چندی پیش منشور جنبش سبز بصورت گسترده در این دانشگاه پخش گردیده بود که پس از این عمل دانشجویان،چندین روز فضایی امنیتی بر این دانشگاه سیطره یافته بود،همچنین هفته ی گذشته نیز اعلامیه ای تک برگی بصورت وسیع در دانشکده ها و خوابگاه های این دانشگاه پخش شد که در بخشی از ان امده بود:

"فشارها, محدودیت ها, بازداشت ها و احضارهای گسترده دانشجویان که عمری به درازی دوام دیکتاتوری در ایران دارد در این دو سال با کم نظیر ترین حجمش استمرار پیدا کرده و در آخرین هزینه هایی که بر پیکر بی دفاع دانشگاه مازندران وارد نمود باعث مهاجرت تحمیلی چهار تن از نخبگان و قدیمی ترین فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران از کشور گردیده است. اتفاقی نا خوشایند که بیم آن می رود با ادامه و تشدید سرکوب ها برای دیگر نخبگان جامعه تکرار شود. فعالین دانشگاه مازندران به کسانی که نه تنها قانون را ابزار اعمال خشونت و هجمه بر نهاد دانشگاه قرار داده اند بلکه از فشارهای غیر قانونی نیز دریغ نمی ورزند، هشدار می دهند با توجه به هزینه هایی که علی الخصوص در این دو سال بر دانشجویان این دانشگاه وارد شده دیگر تاب تحمل این سرکوب ها را نداشته و پاسخ در خور به آن خواهند داد".

بنظر می رسد این رویدادها باعث سردرگمی مسوولین دانشگاه و نیروهای امنیتی استان گشته است.بطوری که موتورهای حراست به صورت شبانه روزی در خوابگاه های دانشگاه گشت می زنند و ساعت های میانی روز نیز پیوسته در دانشکده ها به انواع و اقسام بهانه ها به جدل با دانشجویان می پردازند.

گفتنی است مسولین امنیتی استان مازندران بارها و بارها در صحبت های حضوری و تلفنی ای که با فعالین این دانشگاه داشته اند،جنبش دانشجویی مازندران را پایان یافته اعلام کرده و دستاورد سرکوب های گسترده ای که در سال 88 و 89 به بیشترین حدش رسیده بود را اغاز سکوت قبرستانی در این دانشگاه می انگاشتند.

خبرگزاری پاسداران: "پلیس اسلامی" برای برخورد با بدحجابی

خبرگزاري فارس: مگر نه اينكه ناجا در قبال تأمين امنيت اخلاقي يكايك زنان و مردان اين جامعه، مسئول اصلي است. پس شيوع بدخيم بدحجابي زنان و مردان را چگونه بايد باور كرد؟

"پليس اسلامي " عبارتي است كه شايد نياز باشد مسئولان اتاق‌هاي فكر و عمليات ناجا بيش از اين به آن فكر كنند.

در واقع نيروي قهريه و مسلح براي اعمال قانون در داخل يك جامعه اسلامي نمي‌تواند گزينه‌اي غير از پليس اسلامي باشد.

پليس اسلامي ترجماني است از تمام باورهاي يك جامعه اسلامي و شيعي كه در خط اول اعمال قانون و توسط نيرويي كه در حال حاضر آن را به عنوان نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مي‌شناسيم، نمود مي‌يابد.

يك پليس مسلمان و يا به عبارت ديگر، يك پليس شيعه كه در تحت زعامت ولايت فقيه انجام وظيفه مي‌كند براي تك به تك افراد يك جامعه احساسي دارد كه يك پدر يا برادر بزرگتر براي خانواده‌اش دارد.

چگونه است كه پدر وقتي ببيند و يا حتي احساس كند كه خطري هرچند كوچك و يا مشغوليتي هرچند فكري در حال تهديد فرزندانش است فورا براي رفع و زدودن آن دست به كار مي‌شود.

چگونه است كه پدر وقتي احساس كند رفتار و يا پوشش فرزندانش، اعم از پسر و يا دختر مي‌تواند بستر امنيت فرزندانش را تهديد كند و يا حتي موجب تهديد امنيت پيراموني براي ديگران شود، به آنها تذكر پدرانه مي‌دهد.

همين دو سؤال كوتاه كافي است تا بتوان احساسي را كه يك نيروي پليس اسلامي دارد به خوبي تصور كرد.

پليسي كه در ناجا مشغول فعاليت است همواره بايد با همين ديد وظايف خود را در قبال مبارزه با انواع ناامني و ايجاد تمام ابعاد امنيت انجام دهد.

اين سكه اما روي ديگري هم دارد. آيا مي‌توان پدري را معرفي كرد كه براي امنيت فرزندانش بي‎مبالات باشد. آيا اساسا مي‌توان حتي تصور كرد كه مسئولان ما در ناجا براي مقوله‌اي مثل امنيت اخلاقي هيچ برنامه‌اي ندارند؟

جواب هردوي اين سؤالات منفي است. اما متاسفانه بايد گفت آنچه امروز دور و اطرافمان مي‌بينيم، تعيّني دارد كه با دانسته‌هاي ما متناقض است.

مي‌بينيم كه بدحجاب‌ها، اعم از پسراني كه لباس‌هاي چسبان دارند و موهاي كج و معوج و دختراني كه به هيچ وجه از يك پوشش مناسب برخوردار نيستند به راحتي در كوچه‌ها و خيابان‌ها در حال ترددند و تو گويي حضور پليس تنها براي امنيت آنهاست نه براي تأمين امنيت اخلاقي يك جامعه كه جامعه اسلامي ماست.

ناجا و فرماندهان نيروي انتظامي اگر تمام دختران و پسران ايراني را فرزندان خودشان مي‌دانند پس اين برخوردها را چگونه توجيه مي‌كنند؟
آيا براي آنها مهم هست كه اگر پسري با ظاهر نامناسب و يا دختري با موهاي آشكار و حجاب بد در جامعه ظاهر مي‌شود و زمينه نظربازي نامحرمان را فراهم مي‌كند، نه تنها ظاهر اسلامي جامعه مورد خدشه قرار مي‌گيرد بلكه غيرت و حميت و مردانگي نيز مورد سؤال قرار مي‌گيرد،
غيرت و مردانگي هركسي كه مي‌بيند و البته غيرت آناني كه رفع كردن اين معضل بدخيم وظيفه سازماني آنهاست؟

ناجا و فرماندهان عزيز آن فراموش نكنند كه در اين حكومت اسلامي، هركس به ميزان وظيفه‌اي كه دارد پاسخگوي خداوند متعال و خون شهداست. پاسخي كه هيچ راه فراري از آن نيست و به نوعي حق‌الناسي محسوب مي‌شود كه بر گردن هر مقام و مسئولي قرار دارد.
مسئولان نيروي انتظامي آيا براي فرداي خود جوابي آماده كرده‌اند . . .؟!

اين‎همه بدحجابي آنهم در جامعه‌اي كه مركز تشيع عالم و حكومت شيعي است چه توجيهي دارد؟

 بازداشت دو شهروند كرد در سلماس

خبرگزاری هرانا - روز چهار شنبه هفته گذشته مورخ 7 اردیبهشت ماه دو شهروند کرد اهل روستاهای تابعه شهرستان سلماس توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.

بنابه اطلاع گزارشگران هرانا ، ارگان خبری مجموعه فعلان حقوق بشر در ایران، شاپور اطماني اهل روستاي "بهيك" و صمد اميني اهل روستاي "دشوان" از توابع شهرستان سلماس توسط نیروهای امنیتی این شهر بازداشت شده اند.

از اتهام و محل نگهداری این شهروندان تا لحظه مخابره این خبر اطلاعی بدست نیامده است.

بازداشت دبیرکل جامعه وعاظ ولایی از نزدیکان احمدی نژاد

سایت مشرق: عباس امیری فر دبیرکل تشکل موسوم به جامعه وعاظ ولایی و دبیر کمیسیون فرهنگی دولت شب گذشته توسط دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شد.

عباس امیری فر دبیرکل تشکل موسوم به جامعه وعاظ ولایی (حامیان مشایی) شب گذشته توسط دادگاه ویزه روحانیت به اتهام مشارکت در تهیه و توزیع سی دی انحرافی ظهور بسیار نزدیک است، تشویش اذهان عمومی ، توهین و ایراد اتهام علیه برخی شخصیت ها و گروههای سیاسی بازداشت شد.

وی همزمان با عهده دار بودن دبیرکلی تشکلی موسوم به جامعه وعاظ ولایی که از حمایت های خاص اسفندیار رحیم مشایی برخوردار است ، امام جماعت مسجد سلمان و دبیر کمیسیون فرهنگی دولت نیز بوده است.


کاندیدای احتمالی وزارت اطلاعات بعد از مصلحی

یک منبع موثق در گفتگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از بازداشت عباس امیری فر از افراد نزدیک به محمود احمدی نژاد خبر داد. این منبع مطلع گفت: ” آقای امیر فر روز یکشنبه توسط ماموران سپاه در منزلش دستگیر شد.”

عباس امیری فر از نزدیک ترین یاران احمدی نژاد هم اکنون رییس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری ، امام جماعت مسجد مسجد سلمان فارسی نهاد ریاست جمهوری و عضو شورای مرکزی جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی میباشد. او همچنین باجناق فیض الله عرب سرخی از فعالان سیاسی باسابقه اصلاح طلب به شمار می رود.

تنها یک روز پیش از بازداشت آقای امیری فر برخی رسانه های نزدیک به دولت ایران از تصمیم محمود احمدی نژاد برای جانشینی احتمالی امیری فر به جای حیدر مصلحی در پست وزارت اطلاعات خبر داده بودند.‏

وی دبیرکل تشکلی به نام «جمعیت واعظین ولایی کشور» وعضو جامعه وعاظ تهران است.جمعیت واعظین ولایی کشور به گفته وی صدها روحانی را در عضویت خود دارد. پیش از این برخی رسانه های کشور از اینکه «جمعیت واعظین ولایی کشور» توسط « یک روحانی جوان زیر نظررحیم مشایی» تشکیل شده سخن گفته بودند که عباس امیری فر آن را درمصاحبه ای تکذیب کرده بود.

به گفته منبع یاد شده جمعیت واعظین ولایی کشور تشکلی از روحانیون طرفدار محمود احمدی نژاد به شمار می رود و عملا در برابر «جامعه وعاظ تهران »که تشکل روحانیون نزدیک به جامعه روحانیت مبارز است تشکیل شده است.

گزارش از نابسامانی در بیمارستانها؛ حبس خبرنگار در بيمارستان

روزنامه تهران امروز: اورژانس بيمارستان امام‌خميني(ره) آنقدر شلوغ است كه تقريبا ورود به آن مشكل است. پرستاران و پزشكان مشغول هستند. در، ورودي اورژانس مردي روي تخت نشسته و چند لوله آزمايش را در ميان دست‌هايش گرفته است. سرش به جلو خم است. انگار كه دلش درد مي‌كند. وقت صحبت، سركج مي كند و از گوشه چشم نگاه مي كند. همسرش فقط نگاه مي‌كند. او مي گويد: از ساعت 6 صبح وارد اورژانس شده است. بايد به بخش عفوني منتقل شود اما نمي داند كي به بخش مي رود. لوله هاي آزمايش هنوز در ميان دست‌هايش هستند. مي گويد:معلوم نيست تا كي در اورژانس مي ماند. خدا مي داند. يك شب شايد هم يك هفته. دوباره خم مي شود روي بدن لاغرش. پرستاري از دور به ما نگاه مي‌كند، يك لحظه نگاهش روي ضبط كوچكي كه در ميان دست‌هايم قرار دارد دقيق مي شود. از مريض جدا مي شوم. به يكي از خدماتي‌هاي سر راه مي‌گويم: خانم چرا اورژانس اين قدر شلوغ است؟ مي‌گويد:هر بخش براي دو بيمار است اما الان در هر بخش چهار بيمار قرار دارد. سرش را تكان مي‌دهد و مي‌گويد:خب جا نيست. چرا اين همه بيمار قبول مي كنند؟! ماسكش را زير چانه اش قرار مي‌دهد:اينجا همه جور بيماري وجود دارد. از معتاد به كراك گرفته تا بيماري هاي عفوني.

حس مي كنم او هم متوجه ضبط كوچك ميان دست‌هايم مي شود. سعي مي كنم نشان دهم كه تلفن همراه است. از كنارش مي گذرم. چرخي ميان اورژانس مي زنم. در بالاي يك بخش نوشته شده است بخش بيماران قلبي. بخش هاي ديگر مشخص نيست. مرد، 50 سال را حتما دارد. خسته است. از گودي زيرچشم‌هايش كاملا مشخص است. نگاهش دردناك است. با لبخند نزديك مي شوم. خانم جواني كنار تختش نشسته است. چهار بيمار ديگر زير سرم و اكسيژن آرام گرفته اند. در اين فضاي محدود در كنار هر بيمار هم يك همراه نشسته است. بعضي از آنها روي تخت بيمار نشسته اند.خانم جوان مي گويد:شما از طرف آقاي... آمديد؟ متوجه نمي شوم چه كسي ‌را مي گويد. مي گويم:چند تا سوال دارم. مرد ادامه مي‌دهد چه سوالي؟ از وضيعت شما، از بيمارستان و كادر آن. من خبرنگارم. مي گويد: خبرنگار نيستي! كارت نشان مي دهم. مي گويد:«خواهش مي كنم.» حالا نگاهش آشناست. اعتماد مي كند.

- مشكل شما چيست؟ از بلندي افتاده‌ام.

از يك هفته پيش در اوژانس بيمارستان است.

- چرا به بخش منتقل نشده‌ايد؟ نگاه مي كند. خانم جوان همراهش مي گويد:اصلا شبيه بيمارستان نيست! اصلا كسي نمي‌آيد فشار مريض را بگيرد. معاينه اي كند!!

ورزشكار چيست؟

مرد سرش را نزديك‌تر به من مي آورد. مي‌گويد:اصلا بيمار در اورژانس باشد. خب آدم هاي ورزشكار را يك طرف قرار بدهند. مريض هاي عفوني را يك طرف قرار بدهند. سيگاري ها را ببرند كنار آن ورزشكارها. نگاهش ريزتر مي شود. با لبخند مي‌گويد:منظورم از ورزشكار، آن ورزشكارنيست‌‌ها. اين ورزشكارهاست. خنده كوتاه خانم جوان در ميان حرف هايش مي دود. مي گويد:مي داني ورزشكار يعني چه؟ صدايش آهسته تر مي‌شود. سرش را نزديك تر به من مي‌آورد. منظورم آدم‌هاي «عملي» است.منظورش آدم هاي معتاد است. سه تخت كنارش به بيماران قلبي تعلق دارد. مي گويد: الان زمان آرامش است كه شما آمده‌ايد. اين كامپيوترهاي بالاي سر ميزها را ببينيد، شب با هم شروع مي‌كنند به« بيب بيب» كردن. اصلا نمي‌توانيم بخوابيم. خب اين مريض‌ها را در يك سمت قرار دهند. به دو سمت خودش اشاره مي‌كند. چهار ديواري‌هاي كوتاهي وجود دارد كه كادر پرستاري در آن قرار دارند. يك خانم خدماتي با يكي از نيروهاي حراستي به ما نزديك مي شود: خانم شما اينجا چكار مي‌كنيد؟ فاميل هستيم. آمده ام حالش را بپرسم.

مرد بيمار نگاه مي كند. چيزي نمي‌گويد. زن جوان هم نگاه مي‌كند. مرد حراستي مي‌گويد:ضبط را پاك كن و از اورژانس برو بيرون. دوباره تاكيد مي‌كنم كه بيمار عمويم است. بلند مي‌گويم تا همراه مرد بيمار اجازه بدهد بمانم. مرد بيمار با اشاره مي گويد:پاك كن دردسر نشود. مي‌گويم: عموجان باز هم سر مي‌زنم. از اورژانس بيرون مي‌زنم. يكي ديگر از افراد پليس مستقر در بيمارستان جلوي مرا مي‌گيرد. آدرس اتاق شيشه‌اي پليس را به من نشان مي دهد. نمي‌خواهم وارد شوم. صدايش بلند مي‌شود. مي‌گويد:با اجازه چه كسي وارد اورژانس شدي؟ مي‌گويم: خبرنگارم. كارت مي خواهد. كارت نشان مي دهم. دستش را براي گرفتن كارت دراز مي‌كند. كارت را نمي‌دهم. صدايش بلند مي شود: خانم بفرماييد تو اتاق. نمي‌روم. كوله ام را روي شانه ام مي‌گذارم و به سمت در بيمارستان راه مي‌افتم. اما كوله ام را مي‌كشد و مرا داخل اتاقك شيشه‌اي پليس پرت مي‌كند. مي‌گويم:آقا ادب را رعايت كنيد. مي گويد: به پليس اهانت مي كنيد. با انگشت كشيده به سمت من مي‌آيد. آنقدر عقب مي روم تا روي يكي از صندلي‌هاي پشت سرم مي‌نشينم. تقريبا فاصله‌اي بين نگاه غضب آلوده او و نگاه متعجب و البته ترسيده من نيست. همكارش آرامش مي‌كند. مي‌گويم:رفتار شما را در روزنامه درج مي كنم. مي‌گويد: ما هم مي دانيم چكار مي‌كنيد. به يكي از همكارانم زنگ مي زنم. مي گويد:گوشي را بده، من با او صحبت كنم شايد مسئله حل شود. گوشي را به سمت يكي از ماموران بيمارستان مي گيرم و مي گويم: همكارم مي‌خواهد با شما صحبت كند. مي گويد: ما حرفي با كسي نداريم. همكارم مي گويد: به آنها بگو خبر بي‌احترامي ها را همين الان روي سايت مي فرستيم. مي گويم، شايد آرام شود. بيشتر عصباني مي شود. مي گويد:بزنيد تا پدرتان را در بياوريم. خبر روي سايت هاي مختلفي مثل«برنا» مي رود. «سجاد رضوی» رئيس اداره نظارت و اعتبار بخشی وزارت بهداشت مي‌گويد:مسئولان هیچ بیمارستانی اجازه فحاشی و توهین به افراد در هر سطحی را ندارند.

حال عزت الله سحابی وخیم تر از روز قبل شده است

ایرنا: منابع بیمارستانی در بیمارستان پارسیان می گویند که حال عزت الله سحابی وخیم تر از روز قبل شده و وی از شب گذشته به کما رفته است.

یکی از پزشکان سحابی گفت میزان پلاکت های خون سحابی بشدت پایین آمده است و در این شرایط انجام هر نوع عملیات جراحی روی وی بسیار خطرناک است.

سحابی که دچار خونریزی مغزی شده است در بخش ای سی یوی بیمارستان پارسیان بستری است.

تحریم دادستان رژیم در تهران توسط خانواده های زندانیان سیاسی

سایت تحول سبز: جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی اعلام کردند از این پس حتی برای پیگیری درخواستهای کاملا به حق و قانونی خود به جعفری دولت آبادی، دادستان تهران مراجعه نخواهند کرد ، چرا که نه فقط او به عنوان دادستان تهران به خواسته های زندانیان و خانواده هایشان هیچ توجهی ندارد، بلکه مسوولان دفتر وی با رفتارهای تحقیرآمیز و نامناسب با این خانواده ها برخورد می کنند.

براساس خبرهای رسیده به کلمه، جمعی از این خانواده ها اعلام کرده اند که دادستان تهران عملکردی را در مدت مسوولیتش ارایه کرده است که به هیچ عنوان با مسوولیتهای یک دادستان همخوانی ندارد . عباس جعفری دولت آبادی مانند قضات دادگاه انقلاب کاملا مطابق خواست بازجویان وزارت اطلاعات عمل می کند و کمترین توجهی به خواسته های قانونی و به حق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان ندارد، برای همین هم مدتی است تعداد زیادی از خانواده ها تصمیم گرفته اند که با تحریم وی بگویند که دیگر وی را به عنوان دادستان تهران قبول ندارند و برای هیچ درخواستی به وی مراجعه نمی کنند .

دولت آبادی در مدت انتخابش به عنوان دادستان تهران هر روز با عملکرد منصفانه یک دادستان بیشتر فاصله گرفته است. وی اکنون زندانیان سیاسی و خانواده هایشان را به ناحق از حق مرخصی و ملاقات محروم می کند و هم صدا با بازجوهای وزارت اطلاعات می گوید که این حقوق تنها در صورتی به زندانیان داده می شود که آنها نادم و پشیمان باشند و یا درخواست عفو و بخشش کنند.

تعدادی از زندانیان سیاسی همچون احمد زید آبادی ،سعید متین پور، حمید رضا محمدی، مهدی محمودیان، ضیا نبوی، مجید دری، عماد بهاور، مسعود باستانی ، عیسی سحرخیز، رسول بداغی و …تاکنون به مرخصی نیامده اند اما دادستان تهران این موضوع را کاملا نادیده گرفته یا اصلا به آن اهمیتی نمی دهد. او به خانواده این زندانیان در این باره هیچ پاسخ مشخصی نمی دهد . تعدادی از زندانیان بیمار مانند منصور اسانلو نیز برای مرخصی درمانی بارها ازدادستان تهران درخواست مرخصی کرده اند اما او باز هم این مرخصی ها را به دلیل عدم موافقت بازجویان نپذیرفته است .

تعدادی از زندانیان سیاسی مانند حمزه کرمی ، عبدالله مومنی و غلامحسین عرشی در نامه هایی سرگشاده شرح شکنجه هایی را که در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات توسط بازجویان بر آنها رفته بازگو کردند اما دادستان تهران از همه این موارد چشم پوشی کرد و کوچکترین و اکنشی به هیچ کدام از این نامه ها نشان نداد . خانواده های زندانیان سیاسی نیز بارها در این مدت خواستار ملاقات با دادستان تهران شده اند اما همواره دادستان نسبت به این درخواست ها ، شکواییه ها و تظلم خواهی ها بی تفاوت بوده است و هیچ واکنشی به آنها نشان نداده است

در همین حال اغلب کارمندان دفتر جعفری دولت آبادی برخوردهایی نامناسب با خانواده های زندانیان دارند و حتی تعدادی از خانواده ها معتقدند که برخوردها کادر اداری دفتر دولت آبادی در مواقعی از برخوردهای کادر دفتر مرتضوی، دادستان قبلی بدتر است چرا که حداقل کارمندان و مسوولان دفتر مرتضوی از جمله رییس دفتر وی برخورد مودبانه و محترمانه تری را با مراجعان بویژه خانواده های زندانیان داشتند .

چندی پیش، مادر مهدی محمودیان که فرزندش نزدیک به دوسال است از مرخصی محروم است در نامه ای مفصل که در سایت های سبز منتشر شد، بخشی از برخوردهای نامناسب همکاران دادستان تهران را شرح داد.

خانواده های زندانیان سیاسی معتقدند عباس جعفری دولت آبادی هرگز صدای آنان را به عنوان مظلومانی که تحت ستم قرار گرفته اند به گوش مسوولان قضایی و اطلاعاتی نمی رساند و مراجعه و هر نوع درخواست از او بی فایده است .

نام عباس جعفری دولت آبادی به تازگی در لیست ناقضان حقوق بشر اتحادیه اروپا قرار گرفته است .

بیش از ۱۵۰ شرکت هرمی پلمپ و ۸۰۰ نفر بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا - نیروهای اطلاعاتی طی علمیات‌های مختلف در طی یکسال ۸۰۰ عضو فعال شرکتهای هرمی را شناسایی، دستگیر و با حکم دادگاه وارد زندان کردند.

به گزارش خبرگزاری مهر، نیروهای اطلاعاتی در یک سال گذشته ۱۵۰ شرکت هرمی را پلمپ و بیش از ۱۱۰ سرشاخه و بیش از ۸۰۰ عضو فعال این شرکت‌ها را دستگیر و با حکم دادگاه روانه زندان کردند.

بر اساس این گزارش ۶ سرشاخه اصلی شرکتهای هرمی به نامهای مهران عنقایی، شایان امیری، مرتضی زینعلی، دیاکو صداقت، عثمان خوش رو نصب و پدرام علی یار در سال جاری دستگیر شدند و هم اکنون در زندان اوین هستند.

روز گذشته خبرگزاری فارس نیز از بازداشت ۸۰ تن از اعضای شرکت‌های هرمی خبر داد این خبرگزاری در خبری از محکومیت یکی از سر شاخه‌های شرکت‌های هرمی به اشد مجازات خبر داد و اعلام کرد حسین غفوریان، تاپ‌لیدر کوئست به ۱۵ تا۲۰ سال زندان محکوم خواهد شد.

گفتنی است شرایط بد اقتصادی در کشور موجب سوق دادن مردم به سمت شرکت های خصوصی هرمی شده است