چهار شنبه، چهارم فروردین ١٣٨٩- بیست و چهارم مارس ٢٠١٠


ترکیه خواهان گفت‌‌وگوی بیشتر با ایران شد ترکیه خواهان گفت‌‌وگوی بیشتر با ایران شد
 ترکیه روز چهارشنبه با وجود تلاش ایالات متحده برای تحریم‌های بیشتر ایران، اعلام کرد باید به راه‌حل دیپلماتیک در مناقشه‌‌ هسته‌ای ایران فرصت بیشتری داده شود. بیشتر بخوانید: کوشنر: ایران چاره‌‌ای جز تحریم باقی نگذاشته است وزیرخارجه روسیه: ایران فرصت گفت‌وگو را از دست می‌دهد برزیل با در خواست آمریکا برای تحریم ایران مخالفت کرد برزیل: راه حل پرونده هسته‌ای ایران، مبادله اورانیوم در کشور ثالث بوراک اوزوگرگین، سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه، که کشورش هم‌اکنون یکی از اعضای غیر دایم شورای امنیت است، در این باره گفت: «هنوز فرصتی پیش روی ما است و ما بر این باوریم که از این فرصت باید به طور موثر استفاده کرد.»سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه که در یک کنفرانس سخن می‌گفت، تاکید کرد در خصوص مناقشه هسته ای ایران همچنان به تلاش دیپلماتیک بیشتری نیاز است. هفته گذشته فیلیپ گوردون، معاون وزارت خارجه آمریکا در امور اروپا، از ترکیه خواسته بود که از تحریم‌‌های تازه علیه ایران پشتیبانی کند و در غیر این صورت ممکن است آنکارا با پیامدهای این عدم همراهی با جامعه جهانی مواجه شود.ترکیه اما تنها کشوری نیست که بر تلاش بیشتر برای رسیدن با توافق با ایران تاکید دارد؛ چین که عضو دایم شورای امنیت و دارای حق وتو است، عمده‌ترین مخالف دور چهارم تحریم‌ها علیه ایران است؛ برزیل نیز که دارای عضویت غیر دایم در شورای امنیت است، با تحریم بیشتر ایران مخالف است.برپایه بند سوم ماده ۲۷ منشور سازمان ملل، هر تصمیم شورای امنیت دست کم باید رای مثبت ۹ عضو این شورا و از جمله رای موافق یا ممتنع پنج عضو دایم را داشته باشد.هم‌اکنون، برزیل، اتریش، بوسنی و هرزگوین، گابن، ژاپن، لبنان، مکزیک، نیجریه، ترکیه و اوگاندا اعضای غیردایم شورای امنیت هستند.سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه در ادامه کنفرانس خبری خود افزود: «ما فکر می‌کنیم ایران نیت خوبی درباره این موضوع دارد و خواستار یک راه‌حل است. در غیراین صورت، ما تلاش نمی‌کردیم.»سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه افزود: «ما دوستان غربی‌مان را به طور منظم در جریان برداشت‌هایمان (از گفت‌وگو) با ایران می‌گذاریم.»بوراک اوزوگرگین همچنین بار دیگر بر موضع آنکارا تاکید کرد و گفت کشورش با دراختیار داشتن جنگ‌افزار هسته‌ای از سوی هر کشوری در خاورمیانه مخالف است و درعین حال ایران حق استفاده از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز را دارد.بررسی سرمایه‌گذاری ۵ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلاری در پارس جنوبیدر همین حال وزیر انرژی ترکیه اعلام کرد، آنکارا در طول دو هفته‌ آینده نسبت به سرمایه‌گذاری در صنعت گاز ایران تصمیم خواهد گرفت.تانیر ییلدیز، وزیر انرژی ترکیه، سه‌شنبه شب اظهار داشت که ارزش این معامله در حدود ۵ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار خواهد بود.وزیر انرژی ترکیه ‌همچنین گفت که هم‌اکنون چند شرکت در حال تحقیق بر روی پروژه پارس جنوبی هستند و تصمیم ترکیه به ارزیابی‌های این شرکت‌ها بستگی دارد.آنکارا در حالی این خبر را اعلام می‌کند که هر گونه سرمایه‌گذاری ترکیه در حوزه نفت و گاز ایران، ناخرسندی ایالات متحده را در پی خواهد داشت‌‌ تانیر ییلدیز، وزیر انرژی ترکیه همچنین تاکید کرد که این پروژه از پشتیبانی سیاستمداران در آنکارا برخوردار است. تریکه که یکی از شرکای خط لوله نابوکو است، از وصل شدن گاز ایران به این خط لوله حمایت می‌کند؛ این خط لوله از حمایت اتحادیه اروپا برخودار است و یکی از اهداف عمده آن کمتر شدن وابستگی به گاز روسیه است.


نماینده پارلمان اروپا: مقابل به مثل در مورد ارسال پارازیت ایران ریاکارانه است نماینده پارلمان اروپا: مقابل به مثل در مورد ارسال پارازیت ایران ریاکارانه است
وزیران خارجه اتحادیه اروپا، در بیانیه‌ای اختلال و ایجاد پارازیت از سوی دولت ایران بر روی امواج رادیو و تلویزیون‌هایی که از اروپا به ایران مخابره می‌شود، را محکوم کردند. در همين زمينه کلود مورس، نماينده بريتانيا در مجلس اتحاديه اروپا، به پرسش‌های رادیو فردا پاسخ گفته است. ادامه
وزیران خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا، در اجلاس روز دوشنبه دوم فروردین، درباره اختلال و ایجاد پارازیت از سوی دولت ایران بر روی امواج رادیو و تلویزیون‌هایی که از اروپا به ایران مخابره می‌شود، اطلاعیه‌ای صادر کردند و این عمل دولت ایران را محکوم کردند.اطلاعيه وزاری خارجه اتحاديه اروپا می‌گويد اين اتحاديه از مقام‌های ايران خواسته است پارازيت بر روی امواج راديو و تلويزيون و سانسور اينترنت را متوقف کند و می‌افزايد اتحاديه اروپا مصمم است از اين عمل دولت ايران جلوگيری نمايد.در همين زمينه کلود مورس، نماينده بريتانيا در مجلس اتحاديه اروپا، به پرسش‌های رادیو فردا پاسخ گفته است.آقای مورس، کارشناسان معتقدند از نظر فنی برای جلوگيری از پارازيت فرستان ايران کار زيادی نمی‌توان انجام داد. اتحاديه اروپا چطور می‌خواهد جلوی اين اقدام ايران را بگيرد؟از نظر فنی درست است که اتحاديه اروپا نمی‌تواند جلوی اين عمل دولت ايران را بگيرد اما اتحاديه اروپا دو راه برای اين منظور در نظر دارد، اول تحريم‌های ديپلماتيک است که ۲۷ کشور عضو اتحاديه اروپا می‌توانند در پيش گيرند و البته انجام آن بسيار دشوار است و دوم جلوگيری از فروش فن‌آوری لازم برای ارسال پارازيت. اتحاديه اروپا می‌تواند جلوی صدور اين وسايل را به خصوص از سوی کشورهای اروپايی بگيرد و اين کار قطعاً يکی از اقداماتی است که اروپا انجام خواهد داد.اقدام ديگر اتحاديه اروپا آن است که به ايران نشان دهد اين پارازيت‌ها روی امواج رسانه‌های اروپا نيز تأثير می‌گذارد به خصوص آنهايی که از طريق سرويس يوتل‌ست فرستاده می‌شود، اين اقدام باعث می‌شود ايران نتواند پارازيت فرستادن را انکار کند. آن وقت می‌توان مسئله را به طريق قانونی دنبال کرد.فعالان حقوق بشر ايران به کرات از اروپا خواسته‌اند فروش سرويس‌های يوتل‌ست را به ايران تحريم کنند. آيا اين درخواست در تصميم‌گيری اتحاديه اروپا منظور شده است؟من فکر می‌کنم از ميان تمام فشارهايی که اتحاديه اروپا می‌تواند در اين مورد اعمال کند، جلوگيری از فروش وسايل لازم برای رسانه‌های صوتی و تصويری از همه مؤثرتر و عملی‌تر خواهد بود. به عبارت ديگر اين قوی‌ترين کارتی است که اتحاديه اروپا در اختيار دارد.اما آن طور که من شاهد مذاکرات بودم به نظر می‌رسد وزرای خارجه کشورهای اتحاديه اروپا در نظر دارند که فشارهای ديپلماتيک به دولت ايران را افزايش دهند.ايران بيش از هفت رسانه رادیو تلویزیونی در خارج از کشور دارد، از جمله پرس تی وی در لندن. برخی می‌گويند چرا کشورهای اروپايی جلوی پخش اين رسانه‌ها را نمی‌گيرد. به نظر شما اين کار درستی است؟من مطلقاً مخالف پارازيت انداختن روی رسانه‌هايی هستم که از ايران به کشورهای ديگر فرستاده می‌شود. ما از ايران به خاطر سانسور انتقاد می‌کنيم پس چطور می‌توانيم خودمان دست به عملی متقابل بزنيم، اين يک رياکاری خواهد بود و ما هرگز اين کار را نخواهيم کرد. وجود رسانه‌های ايرانی چون پرس تی وی که از لندن برنامه پخش می‌کند نشان دهنده نهايت آزادی در کشور ما و کشورهای اتحاديه اروپا است. ما هر چقدر هم با اين رسانه‌ها مخالف باشيم به خودمان اجازه نمی‌دهيم جلوی پخش آنها را بگيريم.


دیدار فعالان سیاسی و مذهبی با کیوان صمیمی
کلمه: نمایندگان گروههای مختلف سیاسی -اجتماعی در سومین روزاز بهار به دیدار مهندس کیوان صمیمی،روزنامه نگاری که به طور موقت و تحت عنوان مرخصی نوروزی از زندان آزاد شده،رفتند.

به گزارش کلمه برخی از اعضای جبهه مشارکت،قعالان ملی -مذهبی،مادران صلح،روزنامه نگاران و دانشجویان از جمله گروههایی بودند که به دیدن صمیمی رفتند و صبر و استقامت او را در زندان ستودند.

کیوان صمیمی از فعالان ملی و مذهبی و مدیرمسوول نشریه توقیف شده «نامه» و عضو شورای مرکزی «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات»، در ۲۶ خرداد ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد.

دادگاه کیوان صمیمی در روز دوم آذرماه در شعبه ۱۶ دادگاه انقلاب اسلامی تشکیل شد و اتهام ” تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت کشور از طریق تجمع و تبانی” علیه او مطرح و در تاریخ ۱۳ بهمن ماه به اتهامات اصلی تبلیغ علیه نظام، و اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت ملی به شش سال حبس به علاوه محرومیت مادام العمر از فعالیتهای سیاسی محکوم شد.

صمیمی با تودیع وثیقه یکصد میلیون تومانی پس از تحمل نه ماه حبس، برای تعطیلات نوروزی به مرخصی آمده است.


دیدار نوروزی با خانواده عمادالدین باقی
با وجود تامین وثیقه برای عمادالدین باقی از هفته پایانی سال ۸۸، وی هنوز در سلول بسته بند ۲۴۰ زندان اوین در بازداشت موقت به سر می‌برد. همسر باقی از اینکه چه کسی یا چه نهادی با آزادی باقی علی رغم تودیع وثیقه مخالفت کرده است اظهار بی اطلاعی کرد. 

خانم فاطمه کمالی همسر عمادالدین باقی در دیدار نوروزی گروهی از فعالان اصلاح طلب با خانواده باقی با بیان این خبر ، افزود: "دو هفته قبل از پایان سال، مقامات قضایی در پاسخ پیگیری ما راجع به وضعیت آقای باقی به ما اعلام کردند خبرهای خوشی از وضعیت ایشان در پایان سال خواهند داشت و در هفته آخر سال از دادسرای مستقر از زندان اوین تماس گرفته و مبلغ وثیقه برای تامین اعلام شد که بلافاصله تامین گردید . حتی از سوی دادسرا ی مستقر در زند ان اوین و زندان اعلام شد روز سه شنبه آخر سال آقای باقی آزاد می شود اما با وجود ساعت ها ایستادن خانواده و دوستان جلوی درب اوین باقی آزاد نشد."

همسر باقی از اینکه چه کسی یا چه نهادی با آزادی باقی علی رغم تودیع وثیقه مخالفت کرده است اظهار بی اطلاعی کرد و گفت: "متاسفانه با وجود اینکه ما را به آزادی باقی امیدوار کرده بودند و ما روزهای پایانی سال منتظر آزادی او بودیم، او تنها دو ساعت مانده به تحویل سال از زندان تماس تلفنی ۲-۳ دقیقه ای گرفت و ما پس از مدت ها تنها در این حد صدای او را شنیدیم که تبریک سال نو بگوید و برای همه آرزوی سالی خوش نماید. او در این تماس یادآور شد که ده روز پیش به او قرار وثیقه ابلاغ شده و کارشناس او هم روز دوشنبه هفته گذشته خداحافظی کرده و از وثیقه صادر شده به او خبر داده است."

به گفته همسر باقی وی هنوز در سلول بسته ۲-۳ نفره بدون هیچ امکاناتی به سر می بردوحتی از دسترسی به کتاب هم محروم است. فاطمه کمالی نسبت به اینکه در مدت سه ماه بازداشت باقی فرزندانش تنها یک بار اجازه ملاقات با پدرشان را داشتند ابراز تاسف کرد و گفت:"باقی تماس تلفنی منظمی هم ندارد و بعضا دو بار در ماه به مدت کوتاهی تماس گرفته است.باقی از این مدت حدود ۵۰ روز را در سلول انفرادی در خلاء مطلق بوده و پس از آن در سلول های بسته ۲-۳ نفره به سر برده است." اتهام باقی گفت و گو با آیت الله منتظری بوده که پس از فوت آن فقیه توسط شبکه خبری بی بی سی پخش شد. همسر باقی در این باره گفت:" این گفت و گو دو سال پیش و قبل از راه اندازی شبکه بی بی سی ضبط شده بود." وی اظهار امیدواری کرد که با وجود اظهارات معاونین دادستان مبنی بر خبر خوش و آزادی باقی پیش از شروع سال جدید، این امر لااقل در روزهای ابتدایی شروع به کار در سال ۸۹ محقق شود و شاهد آزادی باقی و همه زندانیان سیاسی باشیم.

دراین دیدار با خانواده باقی جمعی از اعضای گروههای اصلاح طلب مانند جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب حضور داشتند.


الهام: کلید بحث تقلب در انتخابات را آقای هاشمی زد
غلامحسین الهام، سخنگوی سابق دولت احمدی‌نژاد

غلامحسین الهام، از نزدیکان محمود احمدی‌نژاد و سخنگوی سایق دولت می‌گوید، ریشه همه‌ی‌حوادث سال ۸۸ زیر سر اکبر هاشمی رفسنجانی است و کلید بحث تقلب در انتخابات را نیز او در نماز جمعه سال ۷۶ زده است.

غلامحسین الهام، عضو حقوقدان شورای نگهبان است و در دولت نخست محمود احمدی‌نژاد - دولت نهم- هم سخنگو بود و هم وزیر دادگستری. اعتراض‌ها به ابولمشاغل بودن وی در دستگاه احمدی‌نژاد، او را ناگزیر به کناره‌گیری از دولت کرد.

الهام در مصاحبه‌ای منتشر نشده‌ای که متن را آن در وبسیات شخصی‌اش قرار داده به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران و ریشه‌های این حوادث پرداخته است. به نظر الهام همه‌ی‌حوادث سال ۸۸ زیر سر اکبر هاشمی رفسنجانی است.

الهام در این مصاحبه که گویا با روزنامه‌‌ی «خراسان» انجام شده، منشا اتفاقات بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ را دوره‌ی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی می‌داند و می‌گوید این حوادث با شکل‌گیری «کارگزاران سازندگی» در اواسط دوره رفنسجانی کلید خورد.

اشاره الهام به مقطع آستانه‌ی انتخابات دوره پنجم مجلس است که جناح موسوم به «راست» حاکمیت از قرار دادن نزدیکان هاشمی رفسنجانی در فهرست انتخاباتی خود امتناع ورزید و موجب انشعاب گروه مهمی از اطرافیان رفسنجانی از این جناح شد که بعدها با نام «کارگزاران سازندگی» مشهور شدند. غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، عطالله مهاجرانی، برادر و دختران رفسنجانی و برخی از تکنوکرات‌های دولت رفنسجانی از اعضای اصلی این گروه بودند.

جریان شگل‌گیری کارگزاران سازندگی برای نخستین بار شکاف میان جناح راست را علنی کرد. فائزه هاشمی، دختر کوچک هاشمی که با حمایت کارگزاران نامزد مجلس شده بود، رای اول را در میان نامزدهای تهران بدست آورد. از آن روز تاحال جناح محافظه‌کار حکومت در میان تحلیل‌گران همواره با دو سر مشخص می‌شود، محافظه‌کاران میانه‌رو به رهبری اکیر رفسنجانی و متشرعین تندور به رهبری علی خامنه‌ای، که در راس نظام قدرت در جمهوری اسلامی را در دست دارد. آقای خامنه‌ای از حمایت شورای نگهبان و همه‌ی نهادهایی برخوردار است که روسا و مسئولین آن را خود وی انتخاب می‌کند.

بحث تقلب در انتخابات

غلامحسین الهام پایه‌گذاری بحث «تقلب در انتخابات» را نیز به هاشمی رفسنجانی نسبت می‌دهد که گفته وی «کلید آن را آقای هاشمی در نماز جمعه زد.»

اشاره الهام به آستانه‌ی انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری است که محمد خاتمی، نامزد مورد حمایت جناح چپ حاکمیت و ناطق نوری، نامزد مورد حمایت «نظام» و اطرافیان آیت‌الله خامنه‌ای رویاروی یکدیگر قرار داشتند.

در محافل غیررسمی گفته می‌شد جناحی که از نامزدی ناطق نوری حمایت می‌کرد، در هفته‌های پایانی رقابت‌ها با آگاهی از افزایش روزبروز مقبولیت رقیب، تقلب گسترده‌ای را تدارک دیده بود، اما سخنرانی اکبر رفسنجانی در نماز جمعه درباره احتمال تقلب و اطمینان به مردم که جلوی تقلب را خواهد گرفت، نقش برآب شد. این انتخابات با پیروزی چشمگیر محمد خاتمی به پایان رسید.

با وجود آنکه هاشمی رفسنجانی در دو دوره‌ی ریاست جمهوری محمد خاتمی زیر فشار اصلاح‌طلبان جوان قرار داشت و بیشتر به محافظه‌کاران نزدیک بود، اما با آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد زیر فشار حامیان دولت نهم قرار گرفت. این فشارها در آستانه‌ی رقابت‌های انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری تشدید شد.

در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با وجود آنکه رقیب اصلی احمدی‌نژاد در رقابت‌ها میرحسین موسوی بود، در آخرین روزهای تبلیغات انتخاباتی، به ویژه در مناظره‌های تلویزیونی نوک حمله احمدی‌نژاد متوجه هاشمی رفسنجانی و خانواده‌ی او شد. در تمام ماه‌های بعد از انتخابات نیز با وجود آنکه هاشمی رفسنجانی مواضع میانه‌روانه‌ای داشت، اما او و خانواده‌اش همچنان در کانون حملات محافظه‌کاران تندرو قرار داشت.

نقشه‌‌ای برای آینده رهبری

درباره علت این حملات بی‌امان به هاشمی رفسنجانی این نظر در میان پاره‌ای از تحلیل‌گران ایرانی وجود دارد که این حملات علیه رفسنجانی در چهارچوب نقشه‌ی کلانی صورت می‌گیرد که جناج تندرو اصول‌گرایان که از آنها با نام «محافظه‌کاران بنیادگرا» نیز نام برده می‌شود، برای آینده رهبری در ایران طراحی کرده و به اجرا گذاشته است.

بنا براین تحلیل «محافظه‌کاران بنیادگرا» در صددند که رهبری بعد از آیت‌الله خامنه‌ای را نیز در چنگ خود نگه دارند و بنابر تفسیری که آیت‌الله مصباح یزدی از «تعیین ولی فقیه» دارد، فرد مورد خود را از طریق خود آیت‌الله خامنه‌ای تعیین و به تصویب مجلس خبرگان برسانند. از این نقطه نظر، حفظ محمود احمدی‌نژاد در پست ریاست جمهوری و یکپارچه نگه‌داشتن قدرت در دست محافظه‌کاران بنیادگرا برای اجرای این نقشه اهمیت اساسی داشت.

علاوه‌براین برای "بنیادگرایان محافظه‌کار" در اجرای نقشه‌ی خود برای تضمین رهبری آینده‌ی نظام، حضور و نفوذ هاشمی رفسنجانی مانع بزرگی به شمار می‌رود و به همین آنان در صدد حذف او هستند.

به نظر این تحلیل‌گران آنچه که "بنیادگرایان" در محاسبات خود در نظر نگرفته بودند، شکل‌گیری جنبش اعتراضی سبز بود که تاحدودی نقشه‌ی آنان را برهم زده است. با این حال هنوز آنان دست بردار نیستند. بازداشت نوه رفسنجانی و مصاحبه‌ی الهام از نشانه‌های استمرار رویکرد و سیاست‌های آنها تلقی می‌شود.

DW-WORLD.DE


محکومیت «عمليات هماهنگ جمهوری اسلامی» توسط ديده‌بان حقوق بشر

سازمان ديده‌بان حقوق بشرروز چهارشنبه با صدور بيانيه‌ای آنچه «حملات هماهنگ رسانه‌های دولتی، قوه‌ی قضائيه ونيروهای امنيتی جمهوری اسلامی تحت عنوان «جنگ سايبری» عليه گروه‌های حقوق بشر» خوانده را محکوم کرده است.

جو استورک معاون بخش خاورميانه سازمان ديده‌بان حقوق بشر در اين باره اظهار داشت: «حکومت ايران برای توجيه ساکت کردن معدود صداهای منتقد باقی مانده در کشور مجددا از روش قديمی جاسوسی خارجی و تئوری‌های توطئه بهره می‌گيرد». وی اضافه کرد «اما کاملا واضح است که اين اقدام چيزی بيش از بهانه ای ديگر برای سرکوب فعالان حقوق بشر نيست».

يک هفته پيش از آغاز سال نو، دادسرای عمومی و انقلاب تهران در بيانيه‌ای اعلام کرد ۳۰ نفر در ارتباط با پروژه‌ای دستگير شده‌اند که از طريق «جنگ سايبری» درصدد بی‌ثبات کردن حکومت بوده‌اند.

در اين بيانيه با اشاره به اينکه تاکنون هويت اين ۳۰ نفر به طور رسمی اعلام نشده، آمده است که گروه‌های حقوق بشر داخلی نگرانند که برخی از همکاران آنها که پيشتر توسط نيروهای امنيتی بازداشت شده‌اند، در ميان اين گروه باشند.


نوروز و سیاست ورزی دولت تاجیکستان

در چند سال اخیر مردم تاجیکستان نوروز را چهار روز جشن می گیرند و این روزها تعطیل اعلام شده است. بدین ترتیب، ساکنان کشور یک هفته تعطیل دارند که مشابه است به تعطیلات کریسمس در کشورهای غربی.

ضمنا، در زمان شوروی که کمونیستها بر سر قدرت بودند، از نوروز تنها به عنوان جشن مردمی و فرارسی فصل بهار تجلیل می شد و این روز برای کشورهای آسیای میانه تعطیل نبود.

ولی بعد از کسب استقلال در سال 1992، دولت تاجیکستان تصمیم گرفت که در نوروز باید مردم دو روز تعطیل داشته باشند. پنج سال قبل رئیس جمهوری تاجیکستان این تعطیل را تا چهار روز تمدید کرد.

گذشته از این، در آستانه تجلیل از سال جدید میلادی در ماه دسامبر سال گذشته سر و صداهایی بلند شد که دولت تاجیکستان در صدد است تعطیل روز اول ژانویه را لغو کند و فرا رسیدن سال نو را بدون مراسم باشکوهی برگزار کند.

یک مقام فرهنگی به بی بی سی گفته بود که "جناب عالی (رییس جمهوری) تاکید کردند که باید توجه بیشتر به جشنهای ملی مبذول داریم." ولی در نهایت از فرارسیدن سال نو میلادی به گونه سالهای قبلی تجلیل شد.

به هر حال، با وجود اختلافاتی در تجلیل از دو سال نو در تاجیکستان مشاهده می شود، به نظر می رسد که برخی آیینها و مراسم این دو جشن را به هم شبیه کرده اند.

حالا از چهره های اصلی جشن نوروز در تاجیکستان "ملیکه نوروزی" و "بابای دهقان" به "بابای برفی" و ملیکه برفی" سال نو مسیحی شبیه است. هرچند به گفته پژوهشگران، این سنت در نوروز قدیمی تاجیکان وجود نداشت.

صاحب نظران می گویند که در چند سال اخیر دولت تاجیکستان، بویژه رئیس جمهوری این کشور برای فاصله گرفتن از جشنهای زمان شوروی اقداماتی انجام می دهد.

اخیرا با فرمان پرزیدنت رحمان روز بین المللی زنان، یعنی روز 8 مارس به "روز مادران" تبدیل شد و آقای رحمان این روز را با روز "مژده گیران" که از سنن قدیمی بوده است، ارتباط داد.

برخی از صاحب نظران می گویند که مقامات تاجیک از راه احیای سنن قدیمی مردم، تفکر جامعه را از عقاید زمان شوروی تازه کرده و در کنار راه اندازی رسم و مراسم قدیمی، به تبلیغ اهداف سیاسی خود مشغولند.

عالمجان سلیمزاده، رئیس کمیته فرهنگ و روابط بین المللی پارلمان تاجیکستان، بر این نظر است که برای احیا و حفظ نوروز نیازی برای به رسمیت درآوردن جشن، ازجمله مقام جشن ملی دادن به آن وجود داشت و دولت به این دلیل چنین اقدام کرد.

به اعتقاد آقای سلیمزاده، تجلیل باشکوه از نوروز راهی برای بالا بردن هویت و خود شناسی مردم تاجیک و افتخار از گذشته این ملت است. وی افزود که "این امر در ذهن مردم تاجیک احساس وطنداری را تربیت می کند."

ولی شادی شبدالف، رهبر حزب کمونیست تاجیکستان می گوید که کمونیستها در گذشته تلاش کرده اند از نوروز تنها به عنوان جشن مردمی حفظ کنند، ولی حالا "متاسفانه این جشن به خود انگیزه های سیاسی کسب کرده است."

وی افزود که جشنهایی مثل نوروز از جمله مقدساتی است که نباید با سیاست آمیخت. به گفته آقای شبدالف، "در طول صدها سال ساخت دولتداری چند مرتبه عوض شد، ولی نوروز باقی ماند. نوروز را باید به عنوان مقدسات مردم تاجیک حفظ کرد."

محی الدین کبیری، رهبر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان نیز به این عقده است که تاجیکستان نه تنها نوروز، بلکه سایر سنن ملی "تابشها و جامه سیاسی به خود کسب می کنند و این لباس به آنها به طور مصنوعی پوشانده می شود."

به اعتقاد آقای کبیری، ارزشهای ملی و مذهبی که خود استوار هستند، باید بالاتر از خواسته ها و انگیزه های سیاسی قرار داده شوند. و نباید این ارزشها "به بازیچه دست سیاستمداران و یا گروههای سیاسی تبدیل شوند."

آقای کبیری افزود که در طول صد ها سال نوروز با فشارها و بازیهای سیاسی روبرو شده بود و بزرگی این جشن در آن است که از این همه مشکلات گذشت و پابرجا ماند.

در همین حال، محی الدین کبیری تاکید کرد که نوروز همچنین توانست با دین اسلام همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد. و اسلام نیز توانست نوروز را " در بستر عقیدتی خود حفظ کند، پرورش دهد و به ما به میراث گذارد."

به اعتقاد محی الدین کبیری، دین اسلام در ظرف یک هزار و چهار صد سال کلیه ارزشهای ملی تاجیکان را از غربیل گذراند و آن عده از جشن و مراسمی که با مذهب ما سازگار نبودند، از بین رفت و مراسمی به مثل نوروز از سوی اسلام پذیرفته شد.


یک شرکت نفتی روسی از ادامه فعالیت در ایران انصراف داد

لوک اویل، دومین شرکت بزرگ نفتی روسیه، روز چهارشنبه اعلام کرد از ادامه فعالیت در ایران انصراف داده است.
این شرکت در بیانیه ای علت تصمیم خود را تشدید تحریم های بین المللی علیه ایران اعلام کرده است.
لوک اویل که بر روی پروژه نفتی اناران در استان ایلام کار می کرد همچنین افزوده است، تحریم های بین المللی سبب شده تا این شرکت در سال گذشته میلادی به خاطر فعالیت در ایران ۶۳ میلیون دلار زیان به بار آورد.
پیش از این چند شرکت نفتی بزرگ از جمله توتال وشل نیز از ادامه فعالیت در ایران انصراف داده بودند.


خانواده ندا آقا سلطان: کاسپین ماکان نماینده ما نیست

فرشته قاضی

روزنامه نگار

خانواده ندا آقا سلطان، دختری که در جريان اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران کشته شد، از سفر کاسپین ماکان، نامزد ندا آقا سلطان به اسرائیل به شدت انتقاد و تاکيد کردند که آقای ماکان نماينده ندا، خانواده آقا سلطان و يا مردم ايران نيست.

هاجر رستمی مطلق، مادر ندا گفت که نامزد ندا بودن این حق را برای کاسپین ماکان ایجاد نمی کند که به اسرائیل سفر و با شیمون پرز دیدار کند و با سوء استفاده از نام ندا، خود را نماینده مردم ایران بخواند.

در روزهای اخیر خبرهایی همراه با تصاویر دیدار کاسپین ماکان با شیمون پرز، رئيس جمهوری اسرائیل منتشر شد. براساس این گزارش ها، نامزد ندا آقا سلطان به دعوت تلویزیون کانال دو اسرائیل به این کشور سفر کرده است.

مادر ندا آقا سلطان با تایید آشنایی و نامزدی دخترش با کاسپین ماکان گفت: "ندا و کاسپین 20 فروردین ماه آشنا شدند و این آشنایی بعد از دوماه به مرحله نامزدی رسیده بود. يعنی بحث خواستگاری مطرح شده بود و قرار بود رسما با هم ازدواج کنند که تظاهرات شروع و ندا شهید شد و اگر این اتفاق نیفتاده بود ندا و کاسپین با هم ازدواج می کردند، اما حتی این نزدیکی و نامزدی نیز، چنین حقی را به کاسپین نمی دهد که از نام ندا سوء استفاده کند."
خانم رستمی مطلق با ابراز تاسف از سفر کاسپین ماکان به اسرائیل گفت: "نباید چنین کاری می کرد و قبل از شما من با خود کاسپین تلفنی صحبت کردم و به خود او هم گفتم که "با این کار خودت را خراب کردی، ندا را خراب نکن و از نام ندا سوء استفاده نکن و بگذار روحش در آرامش باشد."

به گفته خانم رستمی مطلق، کاسپین ماکان در این تماس تلفنی به مادر ندا گفته است که هدف او از سفر به اسرائیل و دیدار با شیمون پرز انساندوستانه و برای صلح بوده است.

خانم رستمی مطلق گفت: "من به کاسپین گفتم که اگر ندا شهید نمی شد او را نه به اسرائیل و نه هیچ جای دیگری دعوت نمی کردند و بهتر است بیش از این وجهه خود را خراب نکند. او از دید خودش کار درستی انجام داده است، اما من به او گفتم که اسرائیل جایگاهی بین مردم ایران ندارد و تو با این کار خودت را منفور و وجهه ات را خراب کردی."

"ندا و کاسپین 20 فروردین ماه آشنا شدند و این آشنایی بعد از دوماه به مرحله نامزدی رسیده بود. يعنی بحث خواستگاری مطرح شده بود و قرار بود رسما با هم ازدواج کنند که تظاهرات شروع و ندا شهید شد."

مادر ندا آقا سلطان

وی افزود:" نه فقط سفر به اسرائیل، بلکه کاسپین ماکان هر کاری که انجام می دهد و هر جایی که می رود تصمیم شخصی خود اوست و هیچ کسی او را به عنوان نماینده انتخاب نکرده است. او نه نماینده ندا، نه نماینده خانواده آقا سلطان و نه نماینده مردم ایران است و کارهای او را به حساب ندا يا خانواده ندا و مردم ایران نگذارید."

مادر ندا آقا سلطان در پایان از همگان درخواست کرد: " اجازه دهید روح دخترم کمی آرام بگیرد و حداقل روحش در آرامش باشد. دختر من آدمی سیاسی نبود و هیچ نکته سیاسی در زندگی او و زندگی خانواده ما وجود نداشت. او مثل سایر بچه هایی که کشته شدند ، کشته شد و هیچ فرقی با بچه های دیگرمان که شهید شده اند ندارد. روح او را آرام بگذارید."

هدی آقا سلطان، خواهر ندا نیز تاکید کرد که کارها و سخنان کاسپین ماکان باید به حساب شخصی خود او گذاشته شود و کارهای او هیچ ارتباطی به ندا و خانواده آقا سلطان ندارد.

او با رد برخی شایعات در باره رابطه ندا و کاسپین گفت:"برخی سایت ها به نقل از من ادعا کرده اند که رابطه ندا و کاسپین تمام شده بود و .... در حالی این قضیه صحت ندارد."

هدی آقا سلطان در پاسخ به این سوال که گفته می شود خود شما در ایمیلی چنین قضیه ای را عنوان کرده اید، توضیح داد: "من در آن ایمیل که برای یک کارگردان فرستاده بودم، نوشته بودم که کاسپین نامزد رسمی ندا نبود؛ دو ماه با هم دوست بودند و این دوستی تا خواستگاری پیش رفته بود و قرار بود با هم ازدواج کنند که ندا شهید شد. من می توانم متن ایمیلم را برای شما بفرستم تا ببینید که ادعای این سایت ها صحت ندارد، اما قضیه اصلی این نیست. بلکه قضیه الان این است که کاسپین حق ندارد به خاطر بهره برداری شخصی خود يا هر دلیل دیگری، از نام ندا سوء استفاده کند."

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/03/100324_makan_neda_israel.shtml


سيما بينا: محدوديت های پس از انقلاب باعث شد جايگاه هنری خودم را پيدا کنم

عنايت فانی

سيما بينا، مهمان اين هفته برنامه به عبارت ديگر، وقتی برای اولين بار در برنامه کودک راديو ايران آواز خواند، 9 سال بيشتر نداشت. در 15 سالگی خواننده برنامه گلهای راديو شد. او سال ها است که به عنوان خواننده ای پژوهشگر مشغول جمع آوری و بازخوانی ترانه های محلی از گوشه و کنار ايران بوده است. با آنکه بيش از ده سال است که در شهر کلن آلمان زندگی می کند، اخيرا مجموعه ای از لالايی های نقاط مختلف ايران را به صورت کتاب و سی دی منتشر کرده است. با اين حال پخش صدای او از رسانه های ملی کشورش ممنوع است، چون زن است.

خانم بينا! شما بعد از ده ها سال که در عرصه موسيقی ايرانی، بخصوص موسيقی محلی بسيار فعال بوديد اخيرا کتابی از مجموعه لالايی های مناطق مختلف ايران به همراه سی دی که خود آنها را خوانده ايد. چرا لالايی؟

خب من بارها و بارها در جريان سفرهايم برای گردآوری ترانه های محلی با اين نغمه ها و ترانه هايی که به عنوان لالايی در شهرستان های ما بوده، برخورد کرده بودم اما هيچ وقت اينکه تنها اين ايده و پروژه را دنبال کنم، آن قدر جدی نگرفته بودم.

بعد از اينکه خواندن آواز و صدای زن در ايران ممنوع شد، من به اين فکر افتادم که اين نغمه ها صرفا مال زن و مادر است، چه خوب است که من اين ترانه ها و نغمه ها و ترنم های ساده و زيبای لالايی را جمع آوری کنم و بخوانم چرا که اين حتما ديگر اجازه خواهد داشت به دست مادران هموطن من برسد.

اين بخشی از کار شما در گردآوری آهنگ های محلی بود که سال های سال است انجام می دهيد يا اينکه صرفا برای جمع آوری لالايی ها رفتيد؟

بعد از مدتی صرفا به جمع آوری لالايی ها مشغول شدم.

شما گفتيد که لالايی ها صرفا مال مادران است. آيا واقعا اين طور است؟ آيا شما در مسير اين کار تحقيقاتی خودتان هيچ وقت برخورد نکرديد با مردانی که لالايی بخوانند؟

البته برخورد کردم. من همه يادداشت هايم را به عنوان خاطره در اين کتاب آورده ام و خيلی جاها حتی زنانی لالايی ها را برای من خواندند که خودشان بچه نداشتند يا اينکه در بعضی جاها، مردها لالايی برای ما می خواندند منتهی آوای لالايی صرفا مربوط به زن است. يعنی مادر هميشه در آغوش خودش لالايی گفته. از ابتدا اين طور عنوان شده که مادر لالايی می خوانده برای فرزندش.

به نظر من لالايی اولين موسيقی و ترنمی است که به گوش انسان می رسد به عنوان نغمه موسيقی. بچه وقتی چشمش را به دنيا باز می کند در آغوش مادرش اين نغمه های لطيف را می شنود، البته ممکن است که معنی شعرش را نداند، اما همين که صدا و آوای مادرش را می شنود، با آن به آرامش می رسد.

جمع آوری لالايی ها صرفا به اين دليل بوده که می خواهيد چيزی ثبت شده در موسيقی ايرانی باشد يا اينکه احساس خطر می کرديد که ممکن است اين لالايی ها به مرور از بين برود؟

وقتی من ابتدا شروع به کار کردم، بيشتر عشق تداوم کار خودم بود که به دنبال نغمه های محلی به شهرها و روستاهای مختلف می رفتم. هيچ وقت ادعای تحقيق و پژوهش و کار علمی نداشتم، وليکن ضمن اينکه کار می کردم، دانه دانه اين لالايی ها را از مادرها، مادر بزرگ ها و زنان جست و جو می کردم، شهر به شهر و روستا به روستا، ديدم که هيچ کس نمی تواند جواب من را بدهد، هيچ کس يک لالايی درست و کامل برايم نمی خواند. سراغ مادر بزرگ ها رفتم، آنها هم يادشان رفته بود. بعد به مرور فهميدم که اين می تواند کار مفيدی باشد برای فرهنگ خودمان. اما قبل از هرچيز من خودم با اين پروژه زندگی و حال کردم.

شما احتمالا مجموعه خيلی زيادی از لالايی ها را جمع کرده ايد، اما در اين کتاب تنها 40 لالايی آمده. خود شما فکر می کنيد از مجموعه همه اين لالايی هايی که از مناطق مختلف جم کرده ايد، کدام دلنشين تر است؟

خيلی فرق می کند. من ابتدا شايد حدود هفت هشت تا لالايی جمع آوری کرده بودم و بيشتر هم طبيعتا از نواحی خراسان و لرستان بود و فکر می کردم اين صرفا يک سی دی شود و در اختيار بچه ها قرار بگيرد. خيلی از استادان موسيقی مرا تشويق می کردند که اين تعداد را تنظيم و منتشر کنم.

بعد ديدم که خب به هر حال اين سی دی را هم که نمی شود ارايه داد، چون صدای زن ممنوع است، فکر کردم که بهتر است که اين پروژه را ادامه بدهم و از مناطق مختلف جمع آوری کنم. اين ديگر، خيلی کار سختی می شد چون بسياری از جاها، اصلا زبان و لحن من نبود، کردی، ترکمنی، ترکی آذربايجانی. وليکن خيلی کنجکاو می شدم. با وجود آنکه اين کلام، حس اوليه ارتباط مهر مادر با فرزندش را داشت، ولی هر کسی با يک فرهنگ و هرجايی با يک زبان، هر منطقه و جايی با فرهنگ خودشان اين را بيان می کردند و همين کنجکاوی مرا بيشتر می کرد که حتما به مناطق مختلف ايران سر بزنم و تا جايی که می توانم اين لالايی های مختلف را جمع آوری کنم. هر کدام اين لالايی ها به نحوی قشنگ است، هر کدام يک ويژگی هايی دارد. طرف کردستان يک حالت، طرف بلوچستان به يک نحو، شمال ايران يک طور و مناطق مرکزی طوری ديگری زيبا است.

خانم بينا، شما در 9 سالگی برای اولين بار برای عموم در برنامه کودک راديو آواز خوانديد و بعد در 15 سالگی در برنامه گل های راديو شرکت کرديد و آنجا آهنگ های خيلی عميق تر و بهتری به نسبت برنامه های کودک خوانديد. ولی شما بيشتر عمر خود را صرف موسيقی محلی و بخصوص موسيقی خراسان کرديد. شما هيچ وقت فکر نکرديد که به موسيقی سنتی بيشتر توجه کنيد؟ چه چيز شما را به سمت موسيقی محلی کشاند؟

چرا. من از ابتدا بيشتر به موسيقی سنتی می پرداختم چون که مشوق اوليه ام پدرم بود. ايشان رديف موسيقی ايرانی را به من ياد می داد و من می خواندم وليکن من چون از اهالی بيرجند هستم و فرهنگ آن منطقه را داشتم و برايم فراهم بود که موسيقی آنجا را ياد بگيرم و پدرم هم چند تا ترانه محلی را که از قديم می دانست يادم داد. بعد ديدم که چقدر اين ترانه های محلی زيبا هستند و چرا من اصلا دنبال اين کارهای محلی نروم؟ ضمن اينکه اعتقاد داشتم و همين طور که در کار موسيقی پيش می رفتم، آموزش های لازم را در موسيقی، آوازهای سنتی و رديف موسيقی ايرانی گرفتم و با استادانی مثل عبدالله خان دوامی و آقای زرين پنجه کار کردم، ولی تخصصم را دادم به موسيقی محلی چون به اين نکته پی بردم که ريشه موسيقی اصيل ما در همين موسيقی مناطق مختلف ايران است و چقدر هم متنوع است برای اينکه ما سرزمين بزرگی با فرهنگ های مختلف داريم و اين خودش ضمن زندگی که من در موسيقی داشتم، عمری که گذاشتم برای من هم يک تنوعی بوده، يک کنجکاوی بوده که به موسيقی يک منطقه بپردازم. اين کار، مثل يک کار نو است و هيچ وقت خسته کننده نيست.

با وجود آنکه صدای زن در برنامه های راديو و تلويزيون ايران ممنوع شد، اما شما از معدود خوانندگان قديمی ايران هستيد که همچنان محبوب مانده ايد. فکر می کنيد اينکه شما را می شناسند و آثارتان به وفور خريده می شود و گوش داده می شود و بخشی از اين محبوبيت شما به دليل همين محلی خواندن شما است يا اينکه دلايل ديگری هم دارد؟

من نمی دانم اين را چطور می شود تحليل کرد، تخصص من نيست ضمن اينکه نظر لطف همه کسانی است که اين کارها را دوست دارند. ولی فکر می کنم شايد به خاطر اينکه مردم به خاطر اين نوع موسيقی با توده مردم در تماس است، بخصوص که نبايد صرفا يک آهنگ را ياد بگيرد و بازخوانی کند، بلکه بايد با آنها آشنا شود، زندگی کند، با روحياتشان، غم ها و شادی هايشان زندگی کند. طبعا آدم خيلی با مردم قاطی می شود و دل به دل راه دارد.

بعد از انقلاب، صدای زن در راديو و تلويزيون ممنوع شد و عرصه اصولا بر خوانندگان زن ايرانی خيلی تنگ شد. شما فکر می کنيد اين لطمه سی ساله لطمه ای جبران ناپذير است يا اينکه خوانندگان زنی مثل شما راه ديگری پيدا کرده اند برای اينکه صدای خوانندگان زن ايرانی را زنده نگه دارند؟

من فکر می کنم، حالا ببينيم که درست است يا نه، ولی يک وقت هايی در اين بستگی ها، ممنوعيت ها و محدوديت ها ی کار آدم نوع ديگری فکر می کند، يعنی بيشتر فکر می کند و ياد می گيرد فکر کند که چه کار می تواند بکند. اگر کسانی در اين کار می خواهند عميقا ادامه دهند و به کارشان عشق می ورزند، راهش را پيدا می کنند. و چه بسا بتوانند جايگاه خودشان را پيدا کنند و خود را قوی بکنند در تخصص و کاری که علاقه مندند، حالا درست است که نمی شود اين کار هنری را گسترش داد يعنی در سطح وسيعی ارايه داد، ولی در عوض اگر خيلی علاقه مند باشند و به کارشان عشق بورزند، در کارشان عميق می شوند.

من صادقانه بگويم که در اين بستگی ها خيلی بيشتر توانستم جايگاه هنری خودم را پيدا کنم.

"یک دفعه می خواستم دنبال یکی از این کارهای محلی بروم، درست همان مرز انقلاب بود، من همچنان به دنبال ترانه های محلی بودم درست همین آهنگ نوایی بود آن موقع با یک نواری با صدای یک محلی، یک صدای روستایی به دستم رسیده بود و من می خواستم بروم آنجا و باهاش تماس گرفتم و گفتم می آيم آنجا. او فکر کرده بود که شاید من می خواهم بروم مرز افغانستان و جنوب خراسان و یک نیت دیگری دارم و احیانا می خواهم فرار بکنم .... "

سیما بینا

شما می گوييد عميق می شوند، ولی چه فايده عميق شدن وقتی امکان بروز پيدا نمی کند؟

البته هر کار هنری بايد ارايه شود. الان خوشبختانه خيلی از رسانه ها و امکانات ضبط کردن و پخش کردن زياد است. می خواهم بگويم دنيا يک جوری به هم ارتباط دارد. در قديم دنيا خيلی محدود بود به يک شهر و يک مملکت، و من خيلی هنرمندان را می شناسم که تنها در شهر خود شناخته بودند. ولی الان اين طور نيست.

من خودم فکر کردم که حالا بر اساس علاقه ای که به آواز خواندن و موسيقی داشتم، اين ديگر يک جاهايی مرز نمی شناسد. من هميشه فکر می کنم هر کسی در رشته خودش، بخصوص اگر هنر باشد، ضمن فعاليت و حرکت ارايه دادن کارها، بايد يک فرصتی بدهد برای بازنگری در کارش و ببيند کجا هست، حالا می خواهد به کجا برود و چطوری ادامه بدهد، و چقدر زندگی می کند با این کار.

شما در عین حال، در طی این سال ها درس موسیقی و آواز هم می دادید. شاگردهای شما چه کسانی بودند؟ بیشتر زن ها بودند؟

بله. بعد از انقلاب من کلاس های آوازم را در خانه تشکیل می دادم. این کلاس ها خیلی با عشق و علاقه همراه بود. کلاس ها هم کلاس موسیقی بود و هم کلاس زندگی و گریز از مشکلات. خانم ها همه علاقه مند بودند و حتی من می گفتم که شما چه طور می خواهید با اشتیاق و اصرار این کار را بکنید و آواز بخوانید، ما که سی سال کار کردیم الان نمی توانیم کار آواز را ادامه بدهیم، ولی می گفتند که دوست داریم ردیف را یاد بگیریم، آواز را یاد بگیریم.

علاقه به موسیقی همچنان در بین زنان وجود دارد؟

بله همه چیز هم خواننده هم نوازنده این کلاس ها خیلی در ایران زیاد شد.

و یک مقطعی در ایران اجازه داده شد که خانم ها هم کنسرت بدهند، کنسرت های زنانه، آيا شما هم کنسرت داشتید؟

بله، ولی من هنوز در ایران کنسرتی نداشته ام. ولی قبل از اینکه من به اینجا یا به قول معروف به این ور آب بیايم برای بچه های کلاسم کنسرت های خیلی کوچکی از ترانه های محلی ترتیب دادم.

بسیار خوب ولی شما این کارها را کنار گذاشتید و آمدید بیرون و الان در آلمان زندگی می کنید چرا؟ فکر می کردید که دیگر این عرصه برای شما تنگ است و امکانات خیلی محدود است؟

این حرکت من صرفا همان طور که گفتم برای ارایه دادن کار موسیقی بود، ولی من ریشه های موسیقی خودم را که موسیقی فولکلور و محلی شهر و دیار خودم است ترک نکردم، ولی حس می کردم من این موسیقی را از مردم می گیرم یعنی از تمام مردم ایران، یعنی همان شهر و روستاهایی که می روم و یک جور احساسی داشتم که این چیزی را که از مردم می گیرم باید ارایه بدهم، این موسیقی در سینه من آرشیو شده بود و دلم می خواست که این را ارایه بدهم، حالا فکر نمی کردم که کنسرت باشد ولی به ضبط یک سی دی فکر می کردم.

همان طور که با اولین دعوت من آمدم اینجا، از طرف رادیو ودر آلمان بود که من را دعوت کردند، من با یک ساز دو تار آمدم اینجا و حتی انگلیس هم آمدم در استودیو و اینها را ضبط کردم. ولی خوب بعدها دعوت هايی از طرف فسیتوال های بین المللی شد که دیدم برای معرفی موسیقی محلی ایران بد نیست که با همان لباس محلی و موسیقی و سازهای محلی، نواهایی را که از مردم گرفتم ارائه بدهم.

"خب من بارها و بارها در جريان سفرهايم برای گردآوری ترانه های محلی با اين نغمه ها و ترانه هايی که به عنوان لالايی در شهرستان های ما بوده، برخورد کرده بودم اما هيچ وقت اينکه تنها اين ايده و پروژه را دنبال کنم، آن قدر جدی نگرفته بودم. بعد از اينکه خواندن آواز و صدای زن در ايران ممنوع شد، من به اين فکر افتادم که اين نغمه ها صرفا مال زن و مادر است، چه خوب است که من اين ترانه ها و نغمه ها و ترنم های ساده و زيبای لالايی را جمع آوری کنم و بخوانم چرا که اين حتما ديگر اجازه خواهد داشت به دست مادران هموطن من برسد."

سیما بینا

حالا که در ایران زندگی نمی کنید چقدر حس می کنید که آن ارتباطی که تا حالا داشتید از آن صحبت می کردید وجود دارد ؟ این موسیقی، ملودی و نت هایی که از مردم می گیرید حالا که دیگر این مردم دور و بر شما نیستند.

چرا هستند.

به چه شکل؟

من می روم پیششون ، من همیشه به ایران می روم و ارتباطم با ایران قطع نشده است. برای اینکه کار من یک کار فرهنگی است و اگر من از این ریشه ها و ارتباط ها جدا بشوم کار من متوقف می شود.

الان دارم موسیقی بلوچی را کار می کنم البته خوب یک دور خواستم بروم بلوچستان، آنجا هم شلوغ بود و نشد، ولی اینجا دوستان بلوچی پیدا کردم که در اسلو و سوئد هستند که توانستم کارم را ادامه بدهم و ترانه هایی را یاد گرفتم؛ ولی بعد می روم پیش استادان محل.

خانم بینا ما وقتی نگاه می کنیم به شمار خوانندگان در ایران، خوانندگان زن تعدادشان زیاد است، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ، عشق و علاقه هم زیاد هست در این زمینه، ولی وقتی می رویم به عرصه آهنگسازی می بینيم که شمار زنان در این عرصه خیلی کم است، چرا؟

نمی دانم اصولا خوب وقتی حساب می کنید حتی در آشپزی هم، آشپزهای حرفه ای بیشتر آقایان هستند، شاید آنها بیشتر فرصت ارایه برای کار دارند.

یعنی آقایان عرصه را از خانم ها در همه موارد از جمله آشپزی گرفته اند؟

بله.

ولی من منظورم این است که آیا این گرایش اصولا به سمت کار تدوین، تهیه و نوشتن موسیقی در بین خانم ها کمتر است یا این که اصولا همان طور که شما می گویید عرصه برایشان تنگ بوده است ؟

خوب به هر حال عرصه برایشان تنگ بوده است، چون در هر کاری این طور است حالا شما موسیقی را می گویید ولی من یک تجربه دارم که خانم ها در وهله اول به خانواده شان خیلی اهمیت می دهند، یعنی خانواده و حفظ خانواده برای زن به نظر من در وهله اول است و بعد کار بیرون. یعنی زن اصولا یک طور مادر گونه زاده شده، پرستاری بکند، حمایت بکند...

خوب شاید جامعه این طور برایشان ترتیب داده که زنان همیشه بیشتر در خانه باشند

نه بالاخره این خصلت در زن هست، طبیعت در وجودش گذاشته است وگرنه نمی توانست مادر باشد. مثلا در کارهای دیگر یک زن و یک مرد هر دو آرشیتکت هستند یا مهندس یا دکتر هستند هر دو هم با هم کار می کنند و ولی چون زن در وهله اول باید خانواده و بچه هايش را اداره بکند، یک بخشی از انرژی و تمرکزش برای این موضوع می رود، ولی مرد می تواند بی خیال در رشته خودش پیش برود.

بسیار خوب، ولی منظورم این بود که به هر حال جامعه این طور ترتیب داده یا سنت این طور بوده، ولی مرد هم می تواند این بار خانواده را بر دوش بگیرد. حالا شما خانم بینا در سفرهای زیادی که به جاهای مختلف داشته اید خاطره ای دارید از این سفرها که برایتان جالب و منحصر بفرد بوده باشد و در ذهنتان باقی مانده باشد؟

خوب خاطره که حتما خیلی هست، ولی باید از قبل به من می گفتید چون ابتدا به ساکن کمی مشکل است. ولی خوب یک دفعه می خواستم دنبال یکی از این کارهای محلی بروم، درست همان مرز انقلاب بود، من همچنان به دنبال ترانه های محلی بودم درست همین آهنگ نوایی بود آن موقع با یک نواری با صدای یک محلی، یک صدای روستایی به دستم رسیده بود و من می خواستم بروم آنجا و باهاش تماس گرفتم و گفتم می آيم آنجا. او فکر کرده بود که شاید من می خواهم بروم مرز افغانستان و جنوب خراسان و یک نیت دیگری دارم و احیانا می خواهم فرار بکنم و گفته بود من هر کاری بخواهد برایش انجام می دهم و بعد ماشین برایم فرستاد که کسی نفهمد و بعدها که با او آشنا شدم و کارهایی را ضبط کردیم به من گفت که ...

یعنی ایشان خیال کرده بود که شما می خواهید از مرز فرار کنید و ترتیب کار را داده بود که شما فرار کنید

بله فکر نکرده بود که من واقعا در چنین موقعیتی دارم به دنبال يک ترانه محلی می روم.


نوروز و چالش‌های سیاسی و مذهبی در افغانستان

جشن نوروز در افغانستان علی‌رغم چالش‌های سیاسی، مذهبی و سلیقه‌ای که بر سر راه آن وجود دارد، به صورت گسترده‌ای برگزار می‌شود.

نوروز به طور عمیقی در فرهنگ مردم افغانستان ریشه دارد و مردم این کشور مانند دیگر کشورهایی که نوروز را به عنوان آغاز سال نو جشن می‌گیرند، بزرگداشت می‌کنند.

نوروز در افغانستان همواره با سفرهای نوروزی از شهرهای مختلف به شهر مزار شریف در شمال این کشور به همراه است. شهر مزار شریف، به عنوان محل برگزاری بزرگترین مراسم نوروز در افغانستان، به طور سنتی پایتخت نوروز در این کشور شمرده می‌شود.

نوروز در مزار شریف به گونه رسمی در آرامگاه منسوب به حضرت علی با حضور مقام‌های دولتی برگزار می‌شود، ولی در عمل این جشن در میان مردم بیش از چهل روز ادامه می‌یابد.

در کابل هم زیارت سخی، که آن هم منسوب به حضرت علی است، مرکز اصلی جشن نوروز است و در روز نوروز این جشن به گونه رسمی برگزار می‌شود.
کمپیرک

در ولایت‌های مرکزی افغانستان، به ویژه بامیان و دایکندی، نوروز با به راه افتادن کاروان "کمپیرک" (مشابه به حاجی نوروز) از سوی مردم روستایی برگزار می‌شود.

کمپیرک نمادی از قدرت طبیعت و نیکوکاری است. او مردی است که با لباس رنگین همراه با کاروانی از خدم و حشم و فرزندانش به راه می افتد و "لشکر زمستان" را به زانو در می‌آورد، کمک جمع می‌کند و آن را در اختیار گروهی قرار می‌دهد که به افراد نیازمند توزیع کند.

کمپیرک با زبان فصیح کتابی و به سبک قدیمی مشابه به تاریخ بیهقی صحبت می‌کند و گاه شعر می‌خواند. ریشی دراز و کلاه بلندی دارد و تسبیح می‌اندازد. کمپیرک از روستایی به روستایی می‌رود و نمایش تمام عیاری را برگزار می‌کند.

در هرات در غرب افغانستان هم جشن نوروز به گونه گسترده‌ای برگزار می‌شود. در این شهر مردم در نخستین چهارشنبه سال نو از به محلات تفریحی و عمدتاً باغ‌ها و دامنه‌های کوه‌ها می‌روند.

در دیگر مناطق افغانستان هم نوروز به شیوه‌های خاص این مناطق برگزار می‌شود.
'جشن دهقان'

ولی نوروز از دهها سال به این سو در این کشور با چالش‌هایی به همراه بوده است. هر چند از گذشته‌های دور تقویم رسمی افغانستان خورشیدی است که بر اساس آن نوروز آغاز سال نو است، ولی در مواردی تلاشهایی صورت گرفته که نوروز از تقویم حذف شود.

در چند دهه اخیر هر از گاهی "جشن دهقان" به عوض جشن نوروز در کشور عنوان شده و از سوی دولت با همین نام در روز نوروز برگزار می‌شود.

احمد ضیا رفت، استاد دانشگاه کابل در این مورد گفت: "چند دهه پیش، در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه، تلاش شد که به جای نوروز جشن دهقان مطرح شود. این به نحوی کوششی بود در جهت زدودن فلسفه نوروز و جایگزین کردن رسم دیگری با نام دیگری که با انگیزه‌های سیاسی صورت گرفت."

جشن دهقان که همزمان با حذف اعلام نشده نوروز از تقویم کشور مطرح شد، عمدتاً شامل مراسم غرص کردن نهال است که با حضور مقام‌های دولتی برگزار می‌شود.

هنوز هم "جشن دهقان" در میان سنت‌های نوروزی در افغانستان وجود دارد و نوروز در محله "بادام باغ"، مزارع تحقیقاتی دولتی در شمال شهر کابل، با تاکید ویژه‌ای بر جشن دهقان برگزار می‌شود.
'میله گل سرخ'

جشن نوروز در شهر مزار شریف، پایتخت تاریخی و سنتی نوروز در افغانستان هم در چند دهه اخیر با چالش‌هایی به همراه بوده است.

صالح محمد خلیق، رئیس اداره اطلاعات و فرهنگ بلخ می‌گوید در زمان سلطنت محمد ظاهر "میله گل سرخ" جایگزین جشن نوروز در مزار شریف شد و در حال حاضر هم اصطلاح "میله گل سرخ" کاربرد زیادی دارد.

آقای خلیق به این نظر است که عنوان کردن "میله گل سرخ" به عوض نوروز تلاشی بوده برای حذف نوروز از فرهنگ مردم. آقای خلیق گفت که اصلاً نوروز یک "میله" نیست و خود "میله" هم واژه‌ای است که در فرهنگ نوروزی جایی ندارد.

رئیس اطلاعات و فرهنگ بلخ افزود که "جشن گل سرخ" بخشی از مراسم نوروز است که به گونه ویژه در مزار شریف برگزار می‌شود و البته این کل جشن نوروز نیست.
'حرام'؟

گروه طالبان در زمان حاکمیت خود در سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ خورشیدی، برگزاری جشن نوروز را "حرام" اعلام کرد. گروه طالبان جشن نوروز را مغایر اصول اسلامی دانست و با برگزار کنندگان آن به شدت برخورد کرد. این گروه حتی تقویم شمسی را به تقویم قمری تغییر داد.

ولی شماری از مردم، جشن نوروز را علی‌رغم مخالفت طالبان در مناطق مختلف، از جمله مزار شریف و کابل برگزار کردند. حتی در مناطق مرکزی برگزاری جشن نوروز با راه افتادن کاروان "کمپیرک" به نحوی مخالفت علنی با حکومت سختگیرانه طالبان شمرده می‌شد.

هرچند دولت کنونی افغانستان متعهد شده که با توجه به بین‌المللی شدن نوروز از سوی سازمان ملل، نوروز امسال را با شکوه بیشتری برگزار کند، ولی چالش‌هایی هنوز هم وجود دارد.

در آخرین جمعه سال ۱۳۸۸ خورشیدی، شماری از روحانیون در نماز جمعه مساجد شهر کابل بر "غیراسلامی" بودن جشن نوروز تاکید کردند. برخی از آنان اظهارات تندی علیه نوروز کردند و از نمازگزاران خواستند که آن را جشن نگیرند.

ولی محمد یاسین علوی، متولی و رئیس زیارت سخی در غرب کابل می‌گوید مخالفت با نوروز ریشه مذهبی ندارد و مخالفان نوروز بر اساس "منافع شخصی" خود با نوروز مخالفت می‌کنند.

آقای علوی گفت: "ما نوروز را به گونه مذهبی برگزار می‌کنیم. کجای این مراسم جای تکفیر دارد؟ شما بیایید و از نزدیک ببینید، چه عمل مغایر اسلام در این جا یا مزار شریف انجام می‌شود؟"

او افزود که به همین دلیل است که در افغانستان جشن نوروز عمدتاً در اماکن مذهبی برگزار می‌شود.

هنوز در بخش‌هایی از مناطق افغانستان جشن نوروز برگزار نمی‌شود و اگر می‌شود هم بیشتر بر محور امور کشاورزی و محیط زیست متمرکز است.