چهار شنبه یکم اردیبهشت ١٣٨٩


ایران بطورغيرمستقيم با آمريکا در حال گفتگوست

علی‌اکبر صالحی، رئيس سازمان انرژی اتمی ايران می گويد ايران هم اکنون بطور غير مستقيم با آمريکا بر سر پيشنهاد مبادله اورانيوم غنی شده با سوخت هسته ای در حال گفتگوست. آقای صالحی افزوده که ايران با ساير اعضای شورای امنیت سازمان ملل هم درحال مذاکره است. او همچنين گفته است که جمهوری اسلامی خواهان انجام اين مبادله بطور همزمان و در داخل ايران است، اما شيوه های ديگری هم ممکن است که منوچهر متکی، وزير خارجه ايران پس از گفتگو با تک تک اعضای شورای امنیت جزئيات آن را اعلام خواهد کرد.
علی اکبر صالحی همچنين برخلاف گفته های مجتبی ثمره، مشاور ِ محمود احمدی نژاد، افزوده که مکان سايت جديد غنی سازی اورانيوم ايران، هنوز مشخص نشده است.


نمایندگان مجلس خواستار جلوگیری از واردات بی رویه کالا به ایران شدند

116 نماینده مجلس شورای اسلامی در تذکری به محمود احمدی نژاد، خواستار جلوگیری از واردات بی رویه کالا به ایران شدند.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، در این تذکر به واردات ِ دام زنده مبتلا به تب برفكی، شكر، ميوه‌جات، برنج، گوشت ومرغ، پنبه و شيرخشك اشاره شده و گفته می شود که این وضع، صدمات جبران ناپذیری را به كشاورزان و دامداران و كارخانجات توليدی زده است و همچنین زمينه انتقال بيماری ها به داخل كشور را فراهم می ‌كند. این نمایندگان همچنین به قاچاق بی ‌سابقه كالا در سال 88 از جمله پوشاك و كفش، چای و زيتون اشاره کرده اند که به گفته آنها موجب نابودی بخشي از توليدات داخلی و ورشكستگی برخی از كارخانجات شده است.


وزیر اطلاعات ایران گفت محمد خاتمی ممنوع الخروج نشده است

حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی گفت محمد خاتمی ممنوع الخروج نشده است. خبرگزاری های ایران همچنین بنقل از حیدر مصلحی می گویند که او صدور حکم جلب برای مهدی هاشمی، فرزند اکبرهاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخصی مصلحت نظام را از سوی قوه قضائیه تایید کرده است.


داوطلبان معترض به نتیجه آزمون دستیاری پزشکی در تهران تجمع کردند

نتایج آزمون دستیاری تخصصی پزشکی روز سه شنبه از سوی مرکز سنجش آموزش پزشکی وزارت بهداشت ایران اعلام شد. امروز دهها تن در اعتراض به نتایج اعلام شده، در مقابل ساختمان وزارت بهداشت در تهران تجمع کردند.
معاون آموزشی وزارت بهداشت ایران در واكنش به اعتراض داوطلبان گفته است: اینگونه اعتراض ها همیشه وجود دارد و معترضان می توانند اعتراض خود را از طريق سايت مركز سنجش آموزش پزشکی پيگيری كنند.


شکایات از دستگاههای دولتی ایران در سال گذشته 30 درصد افزایش یافت

محمد جعفر منتظری، رئیس دیوان عدالت اداری جمهوری اسلامی گفته است که هم اکنون 89 هزار پرونده شکایت از دستگاههای دولتی، مربوط به سال 88 وجود دارد. او افزوده این آمار نسبت به سال 77، 30 درصد افزایش نشان می دهد.
به گزارش خبرگزاری مهر، محمد جعفر منتظر ی همچنین گفته است که تنها در 18 روز اول سال 89 ، چهار هزار و 800 پرونده شکایت از سازمانهای دولتی تشکیل شده است. او افزوده : وقتی که در اولین ماه از سال جدید موج شکایات مردمی از سازمانهای دولتی به دیوان عدالت اداری سرازیر می‌شود به این معنی است که امسال بیش از یکصد هزار پرونده شکایت از دولت خواهیم داشت.


آیت الله خامنه ای: مجامع جهانی حق ندارند تهدید اوباما را رها کنند

آيت الله خامنه ای گفت: تهدید اتمی ایران از جانب اوباما، نقطه سياهی در كارنامه اين دولت است و مجامع جهانی حق ندارند اين تهديد را «رها كنند». آیت الله خامنه ای افزود: ما اجازه نخواهيم داد آمريكا با اين تهديدها سلطه جهنمی خود را بر ايران تجديد كند.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا اخیرا با اعلام سیاست جدید هسته ای دولت خود گفته بود که آمریکا از این پس به کشورهایی که سلاح هسته ای ندارند، حمله اتمی نخواهد کرد. او این سیاست را پیام مهمی برای ایران و کره شمالی دانسته بود.
مسئولان جمهوری اسلامی این سخنان آقای اوباما را تهدید ایران به حمله اتمی توصیف می کنند و در نامه ای رسما به دبیر کل سازمان ملل شکایت کرده اند. ظاهرا به این نامه پاسخی داده نشده است.


کشورهای 5+1 پیش نویس قطعنامه آمریکا برای تشدید تحریم های ایران را بررسی کردند

نمایندگان آمریکا، بریتانیا، روسیه، چین، فرانسه و آلمان سه شنبه شب باردیگر در جلسه ای غیرعلنی درباره برنامه هسته ای ایران گفتگو کردند. این نشست در دفتر نمایندگی چین در مقر سازمان ملل در نیویورک برگزار شد؛ و حاضران درباره پیش نویس قطعنامه آمریکا برای تشدید تحریم های ایران گفتگو کردند.
این جلسات از چهارشنبه گذشته تقربیا هرروز برگزار شده است. به گفته یکی ازدپیلمات ها، روسیه در نشست سه شنبه شب، پیشنهادهای «نسبتا سازنده ای» را ارائه کرد.


ایران سخنان وزیر خارجه امارات متحده را «نسنجیده» خواند

رامین میهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، سخنان شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه امارات متحده را نسنجیده خواند. اوافزود: جمهوری اسلامی همواره کوشیده است با رویکرد همگرایی و مشارکت بین جهان اسلام درباره اسرائیل بعنوان خطر اصلی منطقه هشدار دهد و توجه ها را به سمت آن جلب کند.
وزیرخارجه امارات متحده عربی، مالکیت ایران بر جزایر سه گانه خلیج فارس را به اشغالگری اسرائیل در سرزمین‌های عربی تشبیه کرده بود.


آخرين ديکتاتور آرژانتين به ۲۵ سال زندان محکوم شد

آخرين ديکتاتور آرژانتين روز سه‌شنبه به جرم آدم‌ربايی، شکنجه و جنايت عليه ملت در سال‌های حکومت نظاميان از ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ به ۲۵ سال زندان محکوم شد.

رِی‌نالدو بنيونه که ۸۲ سال دارد به همراه ۵ مقام نظامی پيشين در ۵۶ مورد شامل شکنجه، بازداشت غيرقانونی و جنايات در پايگاه نظامی کامپو دو مايو، بزرگترين مرکز شکنجه آرژانتين، محکوم شناخته شد.

گروه‌های حقوق بشر می‌گويند ۴ هزار نفر از مخالفان پس از بازداشت، به اين پايگاه نظامی انتقال يافتند اما تنها ۵۰ نفر از اين مرکز شکنجه، زنده خارج شدند.


نایب رئیس شورای شهر تهران: خروج ۵ میلیون نفر از پایتخت غیرعملی است

نایب رئیس شورای شهر تهران، خروج پنج میلیون نفر از تهران و رساندن جمعیت این شهر به پنج میلیون نفر را طرحی غیر عملی دانست.

حمزه شکیب، نایب رئیس شورای شهر تهران روز چهارشنبه اول اردیبهشت (۲۱ آوریل) به خبرگزاری مهر گفت که این طرح عملی نیست و حداکثر با برنامه ریزی بتوانند جمعیت فعلی را ثابت نگه دارند و یا درصد کمی از آن را کاهش دهند.

او تاکید کرد که برای تعادل جمعیت تهران باید برخورد مدبرانه ای با مساله داشت و "نمی توان این مشکل را احساسی حل کرد."

آقای شکیب تاکید کرد: "برای خروج جمعیت از تهران باید ابزارها را ابتدا فراهم کنیم تا این اتفاق بیافتد، اگر این اتفاق نیافتد و این ابزارها فراهم نشود، تاثیر هر اقدامی موقتی خواهد بود یا نتیجه منفی خواهد داشت."

اظهارات آقای شکیب واکنشی است به طرحی که از سوی دولت ایران برای کم کردن جمعیت پایتخت این کشور مطرح شده است.

چندی پیش محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در سخنانی به زلزله خیز بودن تهران اشاره کرد و گفت: "حداقل پنج میلیون نفر باید از تهران بروند."

آقای احمدی نژاد گفت که برای کسانی که از تهران بروند امتیازاتی در نظر گرفته می شود که از جمله آنها وام با سود چهار درصدی برای خرید مسکن است.

در ادامه، دولت ایران اعلام کردکه طرح خروج ۲۰۰ هزار کارمند از تهران را در دستور کار قرار داده است و برخی از سازمان ها و ادارات دولتی به شهرهای دیگر منتقل می شود.

همچنین برای تشویق کارمندان به خروج از تهران، دولت اعلام کرد که برای کسانی که از تهران به شهرهای دیگر مهاجرت کنند، فوق العاده شغل در نظر می گیرد و حقوق آنها بین ۲۵ تا ۵۰ درصد افزایش می یابد.

اعلام تسهیلات دولت برای تشویق کارمندان برای مهاجرت از تهران به شهرهای دیگر، واکنش های مختلفی به دنبال داشته است.

کارشناسان این سئوال را مطرح کردند که آیا افزایش حقوق و پرداخت وام خرید مسکن می تواند باعث شود که کارمندان ساکن تهران را به خروج از این شهر تشویق کند؟

از نظر این گروه، بسیاری از کسانی که در تهران زندگی می کنند از بالا بودن هزینه های این شهر به خوبی آگاهند ولی به دلیل تمرکز امکانات و خدمات در این شهر، حاضر شده اند تا هزینه ها آن را نیز بپردازند.

حمزه شکیب در این مورد گفت: "شرایط تهران به گونه ایست که همه به مشکلات زندگی در آن واقف هستند، اما همه مشکلات را تحمل کرده و معمولا این مهاجرت را انجام می دهند و حضور خود در تهران را نقطه عطفی می دانند."


مهدی فتاپور؛ از مبارزه قهرآمیز تا مبارزه با قهر

عنايت فانی

بی‌بی‌سی

در سال ۱۳۵۰ در ایران عده ای از جوانان آرمانگرا تحت تاثیر پارتیزان های بعضی از کشورهای آمریکای لاتین، یک گروه چریکی مارکسیستی را با هدف مبارزه مسلحانه با حکومت وقت ایران تشکیل دادند. مهدی فتاپور، مهمان این هفته برنامه به عبارت دیگر، در همان سال به این گروه چریکی پیوست، اما خیلی زود دستگیر شد و به زندان رفت.

نگاه او که حالا مثل بسیاری از رفقای سابقش در تبعید به سر می برد، به سال های زندگی مخفی و جنگ چریکی چیست؟ آیا از نظر او این جانبازی ها درسی برای نسل جوان ایران در برداشته است؟

آقای فتاپور در سال ۱۳۵۰ که عده ای جوان سازمان چریک های فدایی خلق را تشکیل دادند، آیا واقعا فکر می کردند که با چند تا بمب دست ساز و چند اسلحه کمری می توانند رژیم شاه را سرنگون کنند؟

تصور کسانی که این سازمان را بنیانگذاری کردند و این ایده ها را تئوریزه کردند این نبود که با شروع مبارزه مسلحانه شان می توانند رژیم شاه را سرنگون کنند. آنها تصورشان بر این بود که رژیم شاه با اعمال فشار و سرکوب و دیکتاتوری مانع از هر گونه مبارزه سیاسی شده است و فکر می کردند از طریق مبارزه مسلحانه می توانند در این سد و خفقانی که در جامعه وجود دارد، شکاف به وجود بیاورند و امکانی به وجود بیاورند که اشکال دیگر مبارزاتی گسترش پیدا کند.

یعنی در واقع اینها، جوانان پیشرویی بودند که می خواستند خودشان را فدا کنند که جامعه پست سرشان بلند شود؟

اینها چند هدف داشتند: یکی همین نکته که شما گفتید، دومین مسئله این بود که آنها تصور می کردند که اگر نیروهای سیاسی با صداقت و جان بازیشان به میدان بیایند می توانند اعتماد را به نیروهای پیشرو شکل بدهند و این کمک می کند به گسترش مبارزات.

"سالی که من وارد دانشگاه شدم سالی بود که رژیم شاه موفق شده بود اصلاحات را پیش ببرد، بعد از رفرم های ارضی موفق شده بود سازمان های سیاسی را سرکوب کند و تصورشان بر این بود که می توانند جوانان و روشنفکران ایرانی را در یک دوره طولانی تحت کنترل داشته باشند، حزب توده سرکوب شده بود، جبهه ملی سرکوب شده بود، نیروهای مذهبی سرکوب شده بود و یا اینکه شعارهای سیاسی که بتوانند با حکومت مقابله کنند نداشتند."

مهدی فتاپور

ولی قبل از اینکه وارد بحث نظرات آنها بشویم درست تر این است که آدم ببیند چه شرایطی آن موقع در ایران و جهان حاکم بوده و چطور این جنبش شکل گرفت. چون مبارزه و جنبشی آن سال ها در میان جوانان و روشنفکران شکل گرفت که سازمان چریکی و چریک ها جزئی از آن بودند، از چریک ها در انتهای سال ۵۰ شش نفر فقط باقی مانده بود، ولی یک جنبش گسترده رادیکالی در ایران وجود داشت که خودش را در این جهت سمت می داد و مورد تایید قرار می داد.

ولی این جنبش رادیکال در واقع دانشجویی بود و مبارزه اش سیاسی بود نه مسلحانه.

من خودم در سال ۱۳۴۷ وارد دانشگاه شدم. سالی که من وارد دانشگاه شدم سالی بود که رژیم شاه موفق شده بود اصلاحات را پیش ببرد، بعد از رفرم های ارضی موفق شده بود سازمان های سیاسی را سرکوب کند و تصورشان بر این بود که می توانند جوانان و روشنفکران ایرانی را در یک دوره طولانی تحت کنترل داشته باشند، حزب توده سرکوب شده بود، جبهه ملی سرکوب شده بود، نیروهای مذهبی سرکوب شده بود و یا اینکه شعارهای سیاسی که بتوانند با حکومت مقابله کنند نداشتند؛ در صورتی که در جهان یک دوره پر تلاطمی بود جنگ ویتنام، جنگ اعراب و اسرائیل و غیره... در سرتاسر جهان در هر نقطه از جهان جنگ و درگیری بود، در آن مقطع یک جنبش رادیکالی مرکب از جوانان و روشفنکران در سرتاسر جهان شکل گرفت، این جنبش در اروپا و آمریکا پایه گرفت و بعد در آمریکای لاتین و ایران و کشورهای دیگر گسترش پیدا کرد.

تصور آنها این بود که از طریق یک مبارزه رادیکال می توانند دنیایی را که وجود دارد تغییر بدهند و یک دنیای دیگری بسازند. مبارزاتی سرتاسر اروپا و آمریکا را دربرگرفت و رادیکالیسم خصوصیت مشخص این مبارزات بود. در ایران هم من معتقدم که جنبشی که جنبش فداییان نمود آن بود، بخشی از همین جنبش است، نمود ایرانی شده این جنبش بود، همان شرایطی که آن جنبش را در اروپا شکل داد، در ایران هم شکل داد.

یعنی در واقع تحت تاثیر جنبش به قول شما جهانی...

من معتقد نیستم که مستقیما تحت تاثیر این جنبش بود بلکه بیشتر می توانم بگوییم که یک شرایط اجتماعی وجود داشت که حتی ما در ایران مستقل از آن جنبش تاثیر می پذیرفتیم، ولی مستقل از آن جنبش، آن تاثیرات روی ما هم همان خصوصیت را داشت.

ولی آقای فتاپور اغلب این جوانان چه آنهایی که سازمان چریک های فدایی خلق را تشکیل دادند و چه آنهایی که بعدها به آن پیوستند اغلب جوانان بسیار باهوشی بودند، اغلب دانشگاهی بودند و اینها قاعدتا باید می فهمیدند که این یک مبارزه بسیار نابرابر است که طی آن می توانستند در عرض چند روز نابود بشوند.

اتفاقا نکته ای که شما بیان می کنید باید مورد تاکید قرار بگیرد، کسانی که سازمان را بنیانگذاری کردند و کسانی که در این سازمان شرکت داشتند اغلب از نخبگان بودند، مثل پرویز پویان به عنوان کسی که جزوه را نوشت. وقتی امروز شما کتاب های ایشان را می خوانید می بینید عجب آدم با استعداد و توانایی بوده است.

من هم بحثم همین است یعنی آدمی مثل پویان نمی فهمیده که این جنبش یک جور خودکشی است؟

"آنها تصورشان بر این نبوده که این جنبش که شروع می شود به جایی می رسد و به نتیجه ای می رسد و آنها مقام هایی به دست می آورند. تصور و شعار جنبش در آن زمان این بود که شما از زمانی که به جنبش می پیوندید تا زمانی که کشته می شوید حداکثر شش ماه طول می کشد، یعنی تصور این بود که ما می رویم، مبارزه می کنیم و کشته می شویم و از طریق این مبارزه ای که می کنیم راه باز می شود."

مهدی فتاپور

البته آنها می خواستند خودکشی کنند. این مسئله را من این جا مطرح کنم که آنها تصورشان بر این نبوده که این جنبش که شروع می شود به جایی می رسد و به نتیجه ای می رسد و آنها مقام هایی به دست می آورند. تصور و شعار جنبش در آن زمان این بود که شما از زمانی که به جنبش می پیوندید تا زمانی که کشته می شوید حداکثر شش ماه طول می کشد، یعنی تصور این بود که ما می رویم، مبارزه می کنیم و کشته می شویم و از طریق این مبارزه ای که می کنیم راه باز می شود برای جنبش هایی که بعدا شکل می گیرد و این جنبش ها هستند که تغییرات را به وجود می آورند. ولی این موضوع فقط در ایران نیست در سرتاسر اروپا شما می بینید نخبه ترین جوان های اروپا، تحصیل کرده ها و تمام روشنفکران بزرگ اروپا از یک جنبش بسیار رادیکالی حمایت می کنند، اما در اروپا به دلیل اینکه دموکراسی است جریان های چریکی، جریان های حاشیه ای هستند ولیکن به شکل دیگری به شکل خاص خودش شما می بینید که این رادیکالیسم در اروپا هم جریان دارد، یعنی شما می بینید که تروتسکیسم نفود دارد، هیپی گری نفوذ دارد، اشکال مختلف و مبارزات رادیکال در اروپا نفوذ دارد، همه نیروهای اروپا و آمریکا حمایت می کنند...

به هرحال نوعی مبارزه با وضع موجود ...

بله نوعی مبارزه با وضع موجود در شکل رادیکالش. مثلا چگوارا چهره ای می شود که محبوب تمام این کشورها است. در یک چنین شرایطی یک مبارزه رادیکال در ایران شکل گرفت، این مبارزه رادیکال در شرایط ایران به سد دیکتاتوری برخورد کرده است و رادیکالیسم، در عالی ترین شکل خودش یعنی مبارزه مسلحانه برای شکستن این سد را منعکس می کند. یعنی این شرایط بوده که وضعیتی را به وجود آورد که این جوان هایی که در ایران بودند و این جوان هایی که در اروپا بودند تصور کنند که کارشان درست بوده است و آنها تصور کنند که می توانند با این مبارزه سد را بشکنند و آنها هم تصور کنند که کار این جوان ها درست بوده است.

شما خیلی زود به سازمان چریک های فدایی خلق پیوستید یعنی همان سالی که تاسیس شد، سال ۱۳۵۰ ، هر چند انگار از قبل با تعدادی از افراد آنها در ارتباط بودید؟

من از سال ۴۷ وارد دانشگاه شدم و جزو رهبران جنبش دانشجویی بودم و همان طور که قبلا گفتم این جنبش در واقع از دل جنبش روشنفکری و دانشجویی بیرون آمد و به همین دلیل تمام کسانی که با ما کار می کردند و در این جنبش شرکت داشتند همه جزو تاثیرگذاران بودند. مثلا حمید اشرف دوست نزدیک من بود. من سال ۵۰ دستگیر شدم یعنی شاید اگر اتفاقی دستگیر نشده بودم، الان خدمت شما نبودم. ما نه نفر بودیم که نشسته بودیم در سینما رادیو سیتی در خیابان مصدق، آمدیم بیرون سر چهار راه طالقانی که آن زمان تخت جمشید بود و جدا شدیم، چهار نفر از یک طرف رفتیم و پنج نفر از سمت دیگر. گشت ساواک ما را شناخت و ما را دستگیر کردند و آن پنج نفر همه کشته شدند.

و اساسا این را در نظر داشته باشید که اکثر قریب به اتفاق کسانی که به این سازمان پیوستند، زیر ۲۵ سال بودند.

به هر حال شما پیوستید به این سازمان و این سازمان تشکیل شده بود و یک سری عملیات مسلحانه در ایران ترتیب می داد، قصدم از اینکه شما خیلی زود به این سازمان پیوستید این بود که در این تشکیلاتی که شما رفته بودید، با این زندگی مخفی که داشتید شما چطور تصمییم می گرفتید؟ چطور طرح یک عملیات را می ریختید که جایی بمب بگذارید؟ یا اینکه چه کسی را ترور بکنید؟

البته من در دوران سال ۵۲ تا ۵۶ در ارتباط با سازمان بودم، ولی دستگیر شدم. من در زندان بودم و در درون زندان در ارتباط با سازمان بودم، ولی از سال ۵۶ به بعد من جزو تشکیلات چریکی نبودم.

ولی اطلاع دارید؟

"چریک ها وقتی وارد تیم چریکی می شدند، رابطه هاشان با زندگی عادی قطع می شد. صبح تا شب در یک خانه تیمی بودند، صبح تا شب آماده درگیری بودند، هر لحظه فکر می کردیم که ممکن است پلیس به ما حمله کند و برای همین همیشه کفش پایمان بود، همیشه اسلحه به کمرمان بسته بود، همیشه سیانور به همراه داشتیم، شب تا صبح موقع خواب با کفش و لباس روی زمین می خوابیدیم."

مهدی فتاپور

بله اطلاع دارم. شما صرفا روی عمل مسلحانه سازمان چریکی تکیه نکنید، یک مجموعه وظایف بود، عملیات مسلحانه تنها یک بخش این جریان بود و خوب گروه ها و شاخه های مختلفش در تصمیم گیری اختیار داشتند و تصورشان بر این بود که کسانی را که در سرکوب شرکت داشتند و مبارزات مردم را سرکوب می کردند و مستقیما عامل ساواک یا سرکوب هستند، اینها را می شود به قول آن زمان اعدام انقلابی کرد، یا در جاهایی که بر می گشت به ارگان هایی که این کار را انجام می دادند بمب گذاشت و خوب اگر طبیعتا امکانی پیدا می کردند این عملیات را انجام می دادند.

خوب سوال من این بود که چطور؟ یعنی شما می نشستید دور همدیگر در این تشکیلات و با هم دیگر بررسی می کردید و تصمیم می گرفتید؟ یا اینکه یک نفر تصمیم می گرفت و به شما می گفت بروید و این کار را انجام بدهید؟

نه در آن زمان اساسا به دلیل فشار پلیس و شرایط بسیار سختی که سازمان های چریکی در آن به سر می بردند امکان جمع شدن مجموعه در یک جا اصلا وجود نداشت شما هر لحظه در خطر حمله بودید...

من منظورم در سلول های کوچکتان بود.

خوب مسولین شاخه ها می نشستند و تصمیم می گرفتند و طبیعتا شاخه ها عمل می کردند.

برای من توضیح بدهید که زندگی مخفی جدی چطور بود؟ احیانا باید سه الی چهار نفر در یک جا با هم زندگی می کردید. شما جایی صحبتی کردید که روان شناسی خاص زندگی مخفی داشتید؟ این روانشناسی خاص زندگی مخفی چه بود؟ یعنی چطور شما فرق داشتید با آدم های معمولی؟

ببینید چریک ها وقتی وارد تیم چریکی می شدند، رابطه هاشان با زندگی عادی قطع می شد. یعنی اینها می رفتند سه نفر یا چهار نفر در یک خانه با یک نام مستعار، با پاسپورت جعلی و بدون اینکه رابطه داشته باشند با محیط گذشته و دوستان گذشته در آن تیم زندگی می کردند. صبح تا شب در یک خانه تیمی بودند، صبح تا شب آماده درگیری بودند، شما هر لحظه فکر می کردید که ممکن است پلیس به شما حمله بکند و برای همین همیشه کفش پایمان بود، همیشه اسلحه به کمرمان بسته بود، همیشه سیانور به همراه داشتیم، شب تا صبح موقع خواب با کفش و لباس روی زمین می خوابیدیم، همیشه نگهبان داشتیم، خوب بنابراین، شما در یک شرایطی بودید که هر لحظه در امکان درگیری خطر و مرگ را در مقابل خودتان می دیدید و خود همین روان شناسی خاصی را پدید می آورد.

خود شما و باقی کسانی که مثل شما زندگی کردند، بعد ها که به آن دوره نگاه کردید اثرات این شیوه زندگی را چطور دیدید؟ عملا شما داشتید نقش بازی می کردید؟ در بیرون از مخفیگاهتان یک طور دیگر بودید؟ اثر روانی این چیست؟

ببیند شما در نظر بگیرید کسانی که در این زندگی هستند افراد بسیار جوانی بودند و طبیعتا بخشی از اینها تجربه ای شده در زندگی آینده آنها. ولی خوب یک نکته وجود دارد که آن فشار سنگین عصبی که به عنوان مرگ و درگیری مرتب شما را تهدید می کند، خوب تاثیرات خودش را می گذارد و تاثیرات دراز مدتی هم می گذارد و طبیعتا چریک ها از این موضوع بری نبودند. مثلا در یک مقطعی ممکن است که خشونت کمی طبیعی تر جلوه کند. مساله مرگ آن ابعادش را از دست می دهد. شما هر لحظه با مرگ مواجه هستید و به همین خاطر بعدها هم شما خیلی ساده تر با مرگ مواجه می شوید و این تاثیرات را می گذاشت.

آن وقت روابط شخصی شماها چگونه بود؟ یعنی با هم شوخی می کردید؟ می گفتید؟ می خندید؟ آواز می خواندید؟

"جوانانی که به این جنبش می پیوستند جوانانی بودند آرمانخواه، جوانانی بودند که از مبارزه یک درک رومانتیک داشتند، به این معنی جوانانی بودند عاشق پیشه، به این معنی جوانانی بودند که از زندگی چیز بیشتری می خواستند، این جوانان این خصوصیات را دارند و در نتیجه چه در زندگی چریکی چه در زندگی زندان در روحیات آنها منعکس است."

مهدی فتاپور

این بر می گشت به آدم.

ولی علتی که این سوال را می کنم این بود که بعضی می گویند، یعنی کسانی که تجربه کرده اند می گویند زندگی چریکی مثل افراد خیلی متعصب و مذهبی بود یعنی دیدشان یه این شکل بود که خودشان را از خوشی های جامعه کنده بودند.

نه. من این را نمی توانم به این شکل بیان کنم. من الان خاطراتی دارم که اگر شما آنها را بخوانید ما شاد ترین آدم های روی زمین بودیم قبل از اینکه مخفی بشویم. یعنی جزو عجایب است که ما شادترین آدم هایی بودیم که شما می توانستید پیدا کنید که صبح تا شب دنبال لذت بردن از همه امکانات زندگی بودیم.

من بحثم بر سر زندگی مخفی چریکی بود؟

ما دنبال مرگ بودیم. این خصوصیت را ما با خودمان در تیم های چریکی هم می آوردیم. این نکته که شما تیم های چریکی را تصور کنید که به دلیل این فشار عصبی که وجود دارد آدم هایی بودند که از زندگی بریده بودند این جوری نبود، هم بیرون هم در زندان، من بیشتر در زندان بودم تا در تیم چریکی. من بیشتر می توانم در باره زندان نظر بدهم، ما در زندان زندگی می کردیم. البته زندان دوران شاه خیلی فرق می کرد با زندان جمهوری اسلامی در دهه شصت. در آنجا ما امکانات بیشتری داشتیم، در آنجا اعمال فشار بعد از بازجویی ها دیگر مستقیم روی ما نبود. ما صبح تا شب فوتبال بازی می کردیم، برنامه داشتیم. تئاتر بازی می کردیم، صبح تا شب استفاده می کردیم، خوب ما همان آدم ها بودیم همان آدم هایی که چریک هم بودند.

ولی شرایط زندان متفاوت بوده، شما چاره ای نداشتید غیر از این ولی اگر بیرون بودید این طور زندگی می کردید؟

ببینید جوانانی که به این جنبش می پیوستند جوانانی بودند آرمانخواه، جوانانی بودند که از مبارزه یک درک رومانتیک داشتند، به این معنی جوانانی بودند عاشق پیشه، به این معنی جوانانی بودند که بیشتر از زندگی می خواهند این جوانان این خصوصیات را دارند و در نتیجه چه در زندگی چریکی چه در زندگی زندان در روحیات آنها منعکس است. اینکه ما می توانستیم در زندان چنین شرایطی را بسازیم که زندگی کنیم که برای خیلی ها ملموس نبود که ما در زندان هستیم و به معنای کامل زندگی می کردیم، به دلیل آن خصوصیات آرمانگرایی و خصوصیات رومانتیک دیدن مبارزه و رومانتیک دیدن آینده بود که به یک جوان که احساس می کند زندگی اش معنا دارد امکاناتی می دهد که سختی ها را تحمل کند.

آقای فتاپور چطور یارگیری می کردید، این افراد چطور به شما می پیوستند؟ چطور به افراد اعتماد می کردید که مثلا نفوذی ساواک نباشند؟

"در آن زمان در سرتاسر ایران و جهان این تصور غالب بود که به قهر ضد انقلابی که نیروهای سرکوبگر به کار می برند، فقط با قهر انقلابی می شود پاسخ داد. به عبارت دیگر، اصطلاحی در آمریکای لاتین و ایران مطرح بود که بر اساس آن، به سیاستی که از لوله تفنگ بیرون می آمد، تنها با لوله تفنگ می شود پاسخ گفت."

مهدی فتاپور

معمولا دو نوع عضوگیری در سازمان چریکی بود. یک سری برمی گشت به روابط شخصی و فردی یعنی آدم هایی بودند که کسی را از قبل می شناختند و کار کرده بودند، فامیل، برادر یا خواهر یا دوست و همسایه کسی بود و در نتیجه بعضی افراد از طریق روابط شخصی جذب می شدند و برخی از طریق محیط های اجتماعی. مثلا من خودم در محیط دانشجویی بودم، مسئول امور دانشجویی بودم و ما یک مجموعه ارتباطات گسترده با فعالین دانشجویی داشتیم و توی این ارتباطات دانشجویی، چریک ها کسانی را که در محیط های اجتماعی عمومی در برنامه های کوهنوردی و غیره تمایل داشتند به برنامه های چریکی باهم آشنا می شدند و از این طریق عضوگیری می شدند. بنابراین هر دو شکل آن وجود داشت هم روابط شخصی و هم محیط های اجتماعی.

به هر حال سازمان چریکی همانطور که از اسمش پیداست یک سازمانی است که برای مقاصدش اعمال خشونت می کرد، این خشونت از کجا ناشی می شد؟ یکی اینکه شما اعتماد به نفسی داشتید که اعمال خشونت بکنید؟ و دیگر اعتماد به نفسی داشتید که راهتان درست است، همه این اعتماد به نفس از کجا پیدا شد؟

ببینید، همان طور که خود شما هم گفتید کسانی که به این مبارزه پیوستند نخبه ترین و برجسته ترین جوانان جامعه ایران بودند. کسانی بودند که رتبه های ممتازی به دست آورده بودند و به دانشگاه رفته بودند و جامعه به آنها این روحیه و اعتماد به نفس را داده بود که شما سازندگان جامعه فردای ایران هستید، کسانی که در جنبش عمومی دانشجویی و جنبش جوانان و روشنفکران شرکت داشتند به دلیل همین خصوصیتی که در آنها وجود داشت، فکر می کردند که فردا را آنها باید بسازند.

در آن زمان، همان طور که توضیح دادم، در سرتاسر ایران و جهان این تصور غالب بود که به قهر ضد انقلابی که نیروهای سرکوبگر به کار می برند، فقط با قهر انقلابی می شود پاسخ داد. به عبارت دیگر، اصطلاحی در آمریکای لاتین و ایران مطرح بود که بر اساس آن، به سیاستی که از لوله تفنگ بیرون می آمد، تنها با لوله تفنگ می شود پاسخ گفت.

آن زمان معدود بودند کشورهایی که از طرقی غیر از مبارزه قهرآمیز توانسته باشند به هدف برسند. نمونه هایی مثل گاندی معدود بود. شما در هر گوشه جهان که نگاه می کردید، درگیری و جنگ و کودتا می دیدید. در آن شرایط بود که چنین ایده هایی می توانست مطرح شود.

شما وقتی امروز در شرایط امروز جهان نگاه می کنید خیلی راحت می توانید این ایده ها را رد کنید ولی در آن شرایطی که ما آن ایده ها را می پذیرفتیم در چنین جهانی به سر می بردیم. جهانی که در آن حتی روشنفکران بزرگی مثل ژان پل سارتر، که خودش در تمام زندگی اش ضد خشونت بود، پذیرفته بود که قهر انقلابی با قهر ضدانقلابی فرق دارد. در چنین شرایطی بود که این ایده ها مطرح و پذیرفته می شد.

اما این خشونت تنها محدود به دشمنانتان نبود. شما در جایی می گویید: "برخی اقدامات و اتفاقات یا تصمیم فردی یا جمعی برخی از مسئولان رخ داده که با هیچ توجیه سیاسی و نظری قابل توجیه نیست و به نظر من می توان آنها را به عنوان جنایت محسوب کرد"؛ منظورتان چگونه اقداماتی است؟

در درون سازمان چریکی، یکی دو مورد تسویه وجود داشته است و اینها بعضا به عنوان تصمیم فردی بوده یا اقداماتی بوده که با چارچوب فکری و سیستم عمومی آن سازمان انطباق نداشته است. مواردی بوده، کسی بوده که مایل بوده از مبارزه کنار بکشد و این تصور وجود داشته که اگر او از مبارزه کنار بکشد، ساواک دستگیرش می کند و او لو می دهد و این هم واقعی بود به خاطر فشاری که وجود داشت و سازمان تصمیم گرفت که او را بکشد. این یک جنایت است.

شما فکر می کنید الان با این جنایت چه باید کرد؟

جنایت، جنایت است دیگر.

یعنی افرادی که این تصمیم را گرفتند باید محاکمه کرد؟

"مشی مسلحانه چریکی کاملا خطا بوده، لطمه هم زده و مفید نبوده و خطایی بوده که در آن زمان در ایران و کشورهای دیگر صورت گرفته است. ولی اگر شما بخواهید این جوانان را، این جنبشی را که شکل گرفته یعنی جنبش جوانان و روشنفکران را در آن زمان نگاه کنید که جنبش چریکی هم جزئی از آن است، می بینید که در آغاز دهه پنجاه، به تمامی طرفدار چریک ها است."

مهدی فتاپور

باید رسیدگی حقوقی صورت بگیرد. البته محذوریت های سیاسی آن زمان، اینها را توضیح می دهد. برای اینکه استدلال می شد که اگر این فرد دستگیر شود ما با کشته شدن ده ها نفر مواجه هستیم در حالی که ما اینجا با یک نفر رو به رو هستیم. ولی به هر حال جنایت را باید در چارچوب جنایت مطرح کرد. من حقوقدان نیستم که راجع به این موضوع اظهار نظر کنم، من فقط می توانم از نظر سیاسی و اخلاقی این بحث را توضیح بدهم.

اجازه بدهید بحث مربوط به مسایل گذشته را با یک سوال تمام کنم. حالا که شما به آن دوران نگاه می کنید و تحولاتی که صورت گرفته، فکر می کنید جنبش چریکی به جز جوانمرگ کردن عده ای جوان در آن زمان، جوانانی که واقعا می توانستند در شرایط عادی در عرصه علم و هنر و ... ثمر بیشتری داشته باشند، چه چیز مثبتی عاید جامعه ایران کرده است؟

من موافق نیستم که شما جنبش چریکی و عملیات چریکی را از آن مبارزه عمومی که جریان فداییان داشت، مجزا بکنید.

من سوالم صرفا مشی مسلحانه چریکی است.

مشی مسلحانه چریکی کاملا خطا بوده، لطمه هم زده و مفید نبوده و خطایی بوده که در آن زمان در ایران و کشورهای دیگر صورت گرفته است. ولی اگر شما بخواهید این جوانان را، این جنبشی را که شکل گرفته یعنی جنبش جوانان و روشنفکران را در آن زمان نگاه کنید که جنبش چریکی هم جزئی از آن است، می بینید که در آغاز دهه پنجاه، به تمامی طرفدار چریک ها است. یعنی شما در اوایل دهه پنجاه، مرزی بین جنبش روشنفکری جوانان ایران و فداییان و حتی مجاهدین در جای دیگر نمی توانید رسم کنید. در آن زمان که من فعال بودم در دانشگاه ها هواداران نیروها و سازمان دیگر بسیار کم بودند.

شما با یک جنبشی سر و کار دارید که می خواهد نه بگوید. می خواهد رها بشود، مایل است به نارسایی های جامعه پاسخ خاص خودش را بدهد و نقطه مرکزی همه اینها این است که فکر می کنند که از طریق رادیکال می شود این کار را کرد. این هم در ایران بود و هم در اروپا و آمریکا. شما اگر بخواهید نتایج آن دوران را بررسی کنید باید مجموعه این جنبش را بررسی کنید. این جنبشی بود که در واقع برای رها شدن از قید و بندها وارد میدان می شد و نمودش را مثلا می توان در ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی دید. وقتی صمد بهرنگی ماه سیاه کوچولو را نوشت، اساسا جنبش چریکی وجود نداشت سال ۱۳۴۶ بود و خود او هم با مبارزه مسلحانه مخالف بود.

بسیار خوب، شما جواب سوال مرا دادید. برگردیم به شرایط حاضر. الان جنبشی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران به وجود آمده و موسوم به جنبش سبز است، کاملا با آنچه که در زمان شما بود، متفاوت است. یعنی اگر شما گرایش شدیدی به خشونت داشتید، برعکس، خشونت گریزی خصلت عمده این جنبش و این جوانان است. به نظر شما چرا این تحول صورت گرفته است؟

"کسانی که با آن انگیزه ها آمدند و امروز وقتی به این نتیجه رسیدند که آن روش ها نتوانستند عمل کنند، انگیزه هایشان را حفظ کردند و آمدند پاسخ خود را در جنبش های مدنی دیدند. انگیزه مبارزه برای رها شدن، انگیزه مبارزه علیه تبعیض را، انگیزه هایی که آن جنبش را شکل داده بود، امروز شما در جنبش سبز می بینید. تداوم عمومی این چند نسل را می بینید. در جنبش سبز، این انگیزه ها با قوت وجود دارد با چهل سال تجربه مبارزه در ایران و جهان."

مهدی فتاپور

خب شما از این تحول فقط در رابطه با این جنبش نگویید، حتی می توانید در مورد کسانی مثل ما هم این تحول را ببینید. یعنی شما می بینید تحولی صورت گرفته که بخش بزرگی، تقریبا اکثریت قریب به اتفاق فعالان جنبش دهه چهل و پنجاه چه چریک بودند و چه نبودند ولی به هر حال در جنبش آن دو دهه شرکت داشتند، امروز در یک چارچوب دیگر فکر می کنند. آن زمان، آرمانگرا و رمانتیک به مبارزه فکر می کردند، امروز پراگماتیست هستند، آن زمان آرمانگرا بودند دنبال اهداف بزرگ بودند، امروز اهداف مشخص و معین را پیگیربی می کنند، آن زمان فکر می کردند می شود قهر انقلابی را در برابر مقابل قهر ضد انقلابی گذاشت، امروز معتقدند باید قهر را ریشه کن کرد. تمایزاتی به وجود آمده است. ولی توجه کنید که این تمایزات چگونه به وجود آمده است. این پدیده در سراسر جهان چرا اتفاق افتاد؟

در اروپا شما می بینید که رژی دبره، که یکی از تئوریسین های جنبش چریکی بود و خود ما در ایران کتاب های او را به عنوان کتاب های مرجع مورد استفاده قرار می دادیم، می آید و می شود یکی از مشاوران برجسته فرانسوا میتران، رئیس جمهوری وقت فرانسه. یا یوشکا فیشر، از برجستگان آن جنبش می شود وزیر امور خارجه آلمان و هشت سال هم وزیر می ماند و در چارچوب دیگری فعالیت می کند.

شما می بینید که بخش بزرگی از فعالان و رهبران آن جنبش، در سال های بعد از برجستگان جنبش مدنی و پایه گذاران جنبش فمینیستی و جنبش سبز و ... می شوند. در ایران هم همین اتفاق افتاد. اما چرا این اتفاق افتاد؟ آن نسلی که جنبش چریکی هم جزئی از آن است، انگیزه پیوستنش به این مبارزه، انگیزه ای رهاجویانه است.

داشتم همین را در مورد ماهی سیاه کوچولو می گفتم که صحبتم قطع شد. صمد بهرنگی به خوبی این انگیزه را در کتابش ترسیم می کند و می گوید آن برکه و چشمه ای که ماهی سیاه کوچولو در آن هست، برای این ماهی تنگ است...

وقتمان تنگ است، خیلی کوتاه به من جواب بدهید که آیا دیگر مرحله جنبش خشونت آمیز و مسلحانه کاملا منتفی شده است؟

همین نکته است که می گویم. این پدیده کاملا قانونمند است. کسانی که با آن انگیزه ها آمدند و امروز وقتی به این نتیجه رسیدند که آن روش ها نتوانستند عمل کنند، انگیزه هایشان را حفظ کردند و آمدند پاسخ خود را در جنبش های مدنی دیدند. انگیزه مبارزه برای رها شدن، انگیزه مبارزه علیه تبعیض را، انگیزه هایی که آن جنبش را شکل داده بود، امروز شما در جنبش سبز می بینید. تداوم عمومی این چند نسل را می بینید. در جنبش سبز، این انگیزه ها با قوت وجود دارد با چهل سال تجربه مبارزه در ایران و جهان.


نمایشگاه کتاب لندن: ایران پیدا و ناپیدا

امیر حکاک

بی بی سی

سی و نهمین دوره نمایشگاه کتاب لندن از روز۳۰ فروردین آغاز شده و تا روز ۱ اردیبهشت (۲۱ آوریل) ادامه می یابد.

در این نمایشگاه، ناشران، نویسنده ها و مترجمان، کارگزاران ادبی، مؤسسات تبلیغاتی و گرافیکی، شرکت های کامپیوتری و کتابفروشان دور هم جمع می شوند، کپی رایت خرید و فروش می کنند، و قرارداد همکاری، توزیع و بازاریابی می بندند.

برخلاف نمایشگاه کتاب تهران که برای بازدیدکنندگانش فرصتی است برای خرید کتاب، در نمایشگاه کتاب لندن، با وجود حضور بسیاری از ناشران سرشناس جهانی، تقریبا کتابی به فروش نمی رسد.

با این حال این نمایشگاه برای کتابخوان ها فرصتی است تا با تازه ترین عناوین انتشاراتی های بزرگ و کوچک جهان آشنا شوند، برای عناوین آتی آنها فرم اشتراک پر کنند، با ناشرانی که در حوزه های مورد علاقه آنها فعالیت می کنند، آشنا شوند و از محصولات جدید دنیای تکنولوژی در زمینه کتابخوانی خبر بگیرند.

همچنین علاقمندان به نویسندگی و نشر هم در فرصتی استثنایی از مشاوره و توصیه های مشاوران ادبی، ناشران باسابقه و نویسندگان سرشناس بهره مند می شوند.

در نمایشگاه کتاب لندن طبیعتا نام بسیاری از بنگاه های انتشاراتی جهانی به چشم می خورد از جمله پنگوئن، رندوم هاوس، سایمون و شاستر، هارپر کالینز، مک گراو هیل.

ناشران دانشگاهی فراوانی از جمله انتشارات دانشگاه هاروارد، آکسفورد و کمبریج هم در این نمایشگاه شرکت دارند.

جز ناشران بریتانیایی، ناشران ۵۸ کشور از جمله لبنان، استرالیا، عمان، جمهوری چک، دانمارک، چین، اتیوپی، مصر نیجریه، رومانی، ترکیه، سری لانکا و آذربایجان در این نمایشگاه غرفه دارند.

ناشران پشت دیوار آتشفشان

نمایشگاه کتاب لندن برخلاف سال های گذشته خلوت بوده است.

بسیاری از غرفه ها خالی مانده اند؛ هرچند نام ناشران شرکت کننده روی سردر غرفه ها چاپ شده اما صندوقی روی میزهای خالی داخل غرفه ها به بازدیدکننده می گوید "به دلیل آتشفشان، متاسفانه به نمایشگاه نرسیده ایم. پیام خود را در این صندوق بیندازید تا به محض اینکه برسیم با شما تماس بگیریم."

در گفت و گو با مدیر غرفه چک خبردار می شوم که هیچ کدام از ناشران شرکت کننده موفق نشده اند خود را برسانند.

این ناشران با حمایت وزارت فرهنگ جمهوری چک، همگی در غرفه ای بزرگ در کنار هم جا گرفته اند هرچند که از جمهوری چک هنوز کسی نرسیده است.

تعدادی از ناشران عرب هم در این نمایشگاه شرکت دارند.

یکی از غرفه داران اهل ابوظبی می گوید که هدف آنها از شرکت در این نمایشگاه، بازاریابی، و تشویق ناشران و موسسات انتشاراتی است برای شرکت در نمایشگاه کتاب ابوظبی که سال آینده پنجمین دوره آن برگزار می شود.

*

ایران؛ پیدا و ناپیدا

در کتابچه راهنمای نمایشگاه زیر مدخل ایران تنها نام دو ناشر به چشم می خورد:

انتشارات موزه هنرهای معاصر و انتشارات اسلیمی. هیچ یک از این دو ناشر به لندن نرسیده اند و بازدیدکننده ها با غرفه خالی روبه رو می شوند.

با این حال نمی شود ایران را از نمایشگاه غایب دانست؛ در دیدارم با برخی از مدیران انتشاراتی های بریتانیایی و آمریکایی به چند مدیر ایرانی هم برمی خورم از جمله مدیر انتشارات وان ورلد کلاسیک و آی بی توریس.

اما مهم تر از آن، این است که کتاب های فراوانی پیرامون ایران یا به قلم ایرانی ها به چشم می خورد.

در مروری کلی و نگاهی سریع به ویترین غرفه ها به تعداد زیادی کتاب درباره ایران برمی خورم از جمله:

نامه به شکنجه کننده من اثر هوشنگ اسدی،

بین دو جهان؛ زندگی و اسارتم در ایران که خاطرات رکسانا صابری، روزنامه نگار ایرانی-آمریکایی که سال گذشته چندماه در ایران زندانی شد و انتشارات هارپر کالینز کمتر از یک ماه پیش چاپ کرده،

مجموعه هجده جلدی تاریخ ادبیات پارسی با سرپرستی احسان یارشاطر،

و خاتمی و گورباچف: سیاست تغییر در جمهوری اسلامی و شوروی که نوشته زند شکیبی از مدرسه اقتصاد لندن است.

جز ایران، خاور میانه، اسلام و موضوعات جاری برخی کشورهای عربی هم در کانون توجه خیلی از ناشران است و تعدد و تنوع عناوین آنها نشان دهنده اقبال عمومی به این حوزه است. هم ناشران فراوانی از خاور میانه در این نمایشگاه حضور دارند و هم کتاب های فراوانی درباره موضوعات روز این ناحیه دیده می شود. باز در نگاهی کلی به این عناوین برمی خورم:

من نجود هستم، ۱۰ ساله، مطلقه؛ نوشته نجود علی و دلفین مینویی که زندگینامه دختری است عرب که پس از ازدواجی زودرس، همسرش در 10 سالگی طلاقش داده است،

بزرگ شدن بن لندن؛ همسر و پسر بن لادن ما را به درون زندگی مخفی شان می برند،

بذرهای وحشت درباره بن لادن و القاعده،

اسلام به صورت مصور،

و در تقاطع بحران که به بحران های مرزی افغانستان و پاکستان می پردازد.

*
در حاشیه

کافه قلم ادبی

انجمن قلم ادبی بریتانیا در این سه روز برنامه های فراوانی داشته است از جمله گفت و گو و پرسش و پاسخ با نویسنده ها و مراسم امضای کتاب.

از نویسنده های مهمان این برنامه هیلاری منتل، نویسنده تالار گرگ و برنده جایزه بوکر 2009، آندرا برینک، از نویسندگان سرشناس ادبیات مدرن افریقا، و ایون کالفر نویسنده مجموعه کودکانه آرتمیس فول بوده اند.
۱۵۰ نشست در ۳ روز

در این نمایشگاه بیش از ۱۵۰نشست در حوزه های مختلف برگزار شده است. عمده موضوعات این نشست ها در این محورهاست:

دیجیتالیزه کردن، کتاب های کودکان، فیلم و تلویزیون، کتابداری، و تمرکز بر بازار آفریقای جنوبی.

در بخش تمرکز بر بازار افریقای جنوبی، ۵۰ شرکت انتشاراتی و تبلیغاتی و ۴۰ نویسنده از افریقا در نشست های ادبی و فرهنگی حضور داشته اند.

مرکز ترجمه ادبی

برنامه های متعددی در غرفه این مرکز در طول سه روز نمایشگاه برگزار شده است.

این مرکز همان طور که از نامش پیداست به بررسی وجوه مختلف ترجمه ادبی، یافتن بازارهای تازه و ارائه چشم انداز روشن تر در ترجمه های زبان های گوناگون به انگلیسی می پردازد.

برخی از عناوین برنامه های این مرکز از این قرار است:

ادبیات روسیه در ترجمه، رونمایی کتاب ترجمه کاربردی، "صداهای جدید، ادبیات جدید، فرصت های دیجیتالی"، و بررسی بازار ترجمه های عربی به انگلیسی

*
به منطقه دیجیتال خوش آمدید

یک بخش از سالن شماره دو نمایشگاه منطقه دیجیتال نام دارد.

تازه ترین محصولات نرم افزاری و فناوری های نوین در عرصه دیجیتال سازی محتوا در این قسمت معرفی و عرضه می شود.

روی تابلوی یکی از این غرفه های این بخش نوشته است: "آیا فکر می کنید مطالب شما به درد دیجیتالی شدن می خورد؟ به سراغ ما بیایید."

در این بخش شرکت های بزرگ و کوچک محتواهای مختلف اعم از کتاب و غیره را برای ارائه در قالب های نوین مثل آی فون و آی پد و ای بوک دیجیتالی می کنند.

شرکت های طراحی سایت، نرم افزارهای مدیریت فروش و اطلاعات برای ناشران، و سازندگان کتابخوان های دیجیتالی در این بخش به معرفی کالاهای خود می پردازند.

*

کمکم کن بهتر کتاب بخوانم

انواع چراغ قوه های ریز و گیره دار برای روشن ترکردن کتاب، گیره های مختلف، نشانه کتاب، ذره بین های مخصوص کتابخوانی و چیزهایی از این دست را در گوشه ای از نمایشگاه می شود پیدا کرد.

وسایلی ساده و در عین حال کارامد که ساخته طراحانی خلاق و احتمالا کتابخوان است تا به کتاب خواندن آدم ها کمک کند.

مثلا برای اینکه کتاب خود را راحت به دست بگیرید، به سادگی می توانید از کتابگیر ساده پلاستیکی استفاده کنید.

نمایشگاه کتاب امسال برای چهارمین سال در مرکز ارلزکورت لندن برگزار می شود.

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .