چهارشنبه بیست و ششم خرداد ١٣٨٩

جـــرس:  مسعود لواسانی روزنامه نگار زندانی، روز سه شنبه ۲۵ خرداد ماه، در بند ٣۵۰ زندان اوین، دچار حمله عصبی شد.

این منبع خبری خاطرنشان ساخت این زندانی سیاسی در پی این حمله عصبی، به بهداری اوین منتقل شد ولی علیرغم نیاز به مراقبت در بیمارستان، از انتقال وی به بیمارستان جلوگیری شده است .

گزارش مذکور همچنین اعلام کرد لواسانی در اثر این حمله، به صورت موقت و به مدت یک ساعت بینایی اش را از دست داده بود.

گفتنی است لواسانی که از چهارم مهرماه گذشته تا کنون در زندان به سر می برد، بیش از ۱۰ سال از همکاران مطبوعات اصلاح طلب، از جمله شرق، کارگزاران و اعتماد ملی بوده و دادگاه تجدید نظر استان تهران، فروردین ماه امسال، وی را به شش سال حبس تعزیری و ده سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم کرد.


پدر یکی از جان باختگان: در دادگاه فهمیدیم چه جنایتی کرده اند

پدر محمد کامرانی، نوجوانی که در بازداشتگاه کهریزک به شهادت رسید، در مصاحبه با "روز" خواهان برگزاری دادگاه آمران جنایات کهریزک شد. او که گریه دائما کلامش را می برد، می گوید: "زمانی که از زبان بچه ها و سایر کسانی که شاکی بودند و در دادگاه می گفتند چه بلاهایی سرشان آورده اند می شنیدیم تازه فهمیدیم که چه جنایت هایی شده و انگار تازه از خواب بیدار شدیم. خدا ازشان نگذرد. امیدوارم زنده باشم و مجازات تمام کسانی را که در این جنایت ها دست داشتند و آمر بودند ببینم."

وی گفت: عزیر ترین کسم را، جگرگوشه ام را، بدون هیچ دلیل و توجیهی به بدترین شکل ممکن از من گرفته اند. بزرگترین سرمایه زندگی ام را گرفته اند. من تا آخر عمر، یک زنده متحرک هستم و اگر به خاطر سه فرزند دیگرم نبود زندگی را رها میکردم و می رفتم گوشه ای و... به چه دلیل فرزند من را در خیابان که حق دارد تردد کند و حقوق شهروندی خود را مطالبه کند می برند ضرب و شتم میکنند و می فرستند به مکانی بدون هیچ گونه امکانات و بدون بهداشت و بدون آب و غذا با آن شرایطی که... ای کاش یک روز پرونده دادگاه کهریزک را به دنیا نشان دهند تا همه بدانند چه به سر بچه ها آمده است... بنویسید فریاد ما را و بگویید که ما حرف بی حساب نمی زنیم و باید پاسخگوی ما باشند. به امید روزی که حکومت عدل همه ظالمان را به سزای اعمالشان برساند. زبان من قاصر است برای تشکر از مردم؛ از همه کسانی که نمی شناسیم و همه جوره با ما همدلی و همدردی کردند.


 ۴۰۰ کارگر در سیرجان دست به اعتصاب زدند

۴۰۰ نفر از کارگران کارخانه گندله‌سازی شرکت سنگ آهن گل‌گهر سیرجان از روز دوشنبه ۲۴ خرداد دست به اعتصاب زده اند.

به گزارش خبرنگار کلمه،صبح دیروز از ۵۰۰ کارگر کارخانه گندله سازی، نزدیک به ۴۰۰ از آن ها در اعتراض به اعلام نتایج آزمون استخدامی این شرکت ،دست از کار کشیده اند.

این اعتصاب پس از آن شکل گرفت که در نتایج آزمون استخدام گندله سازی، تنها ۴۰ تن از کارگران سابق پذیرفته شده اند و سایر کارگران و تکنسین‌های مجتمع پذیرفته نشده اند .

کارخانه گندله سازی سیرجان (شهرستانی در غرب استان کرمان)،۱۴ فروردین امسال به دست محمود احمدی نژاد افتتاح شد.

کارگران اعتصاب کننده صبح دیروز و امروز در بلوار مالک اشتر سیرجان در مقابل واحد اداری شرکت گل‌گهر تجمع کرده‌اند. یکی از کارگران حاضر در تجمع که خواست نامش فاش نشود به خبرنگار کلمه گفت:« ما نزدیک به ۵ سال برای راه اندازی گندله سازی زحمت کشیدیم اما مسوولان به بهانه برگزاری آزمون می‌خواهند ما را اخراج کنند و برخی افراد دارای رابطه را جایگزین ما کنند.»

او با اشاره به وعده مسوولان ارشد گل‌گهر برای در اولویت قرار دادن کارگران فعلی در مرحله استخدام، افزود: «قبلا آقای مهندس شفیع مدیرعامل کنسرسیوم مجری طرح گندله‌سازی در پاسخ اعتراض‌ها، وعده داد که نیروهای فعلی در اولویت باشند اما با اعلام نتایج آزمون مشخص شد که فقط ۴۰ نفر از کارگران فعلی را پذیرفته‌اند که تازه باید در مرحله گزینش هم شرکت کنند.»

یکی دیگر از کارگران شرکت کننده در این تجمع، برگزاری آزمون را «نمایشی» می‌داند و می‌گوید: « از همان اول معلوم می خواهند ما را مرخص کنند. الان چند هفته هست که می بینیم افرادی که با برخی مسوولان شهر و خود شرکت نسبت دارند گروه گروه وارد گندله سازی شده اند و آمد‌ن‌ها هیچ ربطی هم به برگزاری آزمون ندارد. زیرا افراد نهایی استخدام شده هنوز اعلام نشده است.»

این اعتراض‌ها در حالی صورت می‌گیرد که پیش از این در فروردین‌ماه امسال و در زمان حضور محمود احمدی‌نژاد برای افتتاح مجتمع گندله‌سازی،کارگران به رییس جمهور گفته بودند که مسوولان قصد اخراج آن ها را دارند.

احمدی‌نژاد هم پس از گفته های کارگران،در حالی که خطاب به “محمد جلال‌ماب” مدیرعامل شرگت گل‌گهر گفته بود «به مشکلات کارگران رسیدگی کنید» به کارگران معترض هم تاکید بود که “نگران نباشند چون قرار نیست کسی اخراج شود.”

این وعده احمدی نژاد اما عملی نشد زیرا تنها چند روز بعد، بیش از ۱۰ نفر از کارگران و کارشناسان مجتمع گندله‌سازی برای تسویه حساب نهایی به امور مالی فراخوانده شدند.

اعتراض‌ها همچنین در اردیبهشت‌ماه هم ادامه داشت تا جایی که مدیرعامل شرکت گل‌گهر با حضور در جمع معترضان به آنان اطمینان داد که برای رفع مشکلات تلاش کند و راه حل بینابینی را اتخاذ نماید، تا نه کارگران قبلی ضرر کنند و نه پذیرفته شدگان در آزمون دچار مشکل شوند. این وعده‌ ها اما تاکنون عملی نشده است.

پس از عملی نشدن این وعده ها و اعلام نتایج آزمون استخدام، بیش از ۹۰ درصد نیروهای گندله سازی از حضور بر سرکار خود خودداری کرده‌اند.

در همین حال جمعی از پیمانکارانی که در سال های پیش در راه اندازی و نصب دستگاه های این مجتمع فعالیت داشته اند،هنوز نتوانسته اند مطالبات مالی خود را دریافت کنند.

یکی از پیمانکاران معترض در این زمینه می‌گوید: « الان دو ماه از افتتاح گندله‌سازی می‌گذرد و کار پیمانکاران تمام شده است اما تاکنون با هیچ پیمانکاری تسویه حساب نشده است.» به گفته وی بیش از ۲۰ پیمانکار در حال حاضر بین ۲۰ تا ۴۰۰ میلیون تومان طلبکارند، اما مسوولان هیچ تاریخی برای پرداخت این مطالبات اعلام نکرده اند و دایما از پیمانکاران طلب زمان بیشتر می‌کنند.

این پیمانکار به ارسال نامه کتبی به مسوولان بلند پایه گل گهر هم اشاره می کند اما به گفته وی این نامه ها هم تاثیری در روند پرداخت مطالبات نداشته است. در همین حال تلاش ما برای گفت‌وگو با مسوولان مجتمع گندله‌سازی و مسولان شرکت گل‌گهر بی نتیجه ماند.

در کارخانه گندله سازی سیرجان ۵۰۰ نفر به طور مستقیم اشتغال دارند. محصول تولیدی این کارخانه ۵ میلیون تن است و تا ۸ میلیون تن گندله قابلیت ارتقا دارد.

امروزه در دنیا استفاده از سنگ آهن در شرکتهای فولادی به دو روش انجام میشود.مجتمع های فولاد سازی به روش احیاء مستقیم برای تهیه فولاد از آهن اسفنجی استفاده می کنند.گندله در فولادسازی به روش احیاء مستقیم به گلوله‌هایی از پودر سنگ آهن و آهک گفته می‌شود که برای احیا به کوره احیای مستقیم می‎رود. این گلوله‌ها را در واحد گندله‌سازی تهیه می‌کنند. گندله معمولاً گلوله‌ای به قطر ۶ تا ۲۵ میلیمتر است.


اسكناس 10هزار تومانی تا پايان خرداد

رئيس كل بانك مركزي خبر داد: اسكناس 10 هزار توماني تا پايان خرداد روانه بازار مي‌شود.

به گزارش خبرنگار اقتصادي خبرگزاري فارس، محمود بهمني در گفت‌وگو با خبرنگاران اعلام كرد: اسكناس 10 هزار توماني تا پايان خرداد روانه بازار مي‌شود و به تدريج جايگزين چك‌پول‌هاي موجود بانك مركزي خواهد شد. رئيس كل بانك مركزي افزود:‌ اگر مجوز چاپ اسكناس 50 هزار توماني وجود داشت، چك‌پول‌هاي موجود از رده خارج مي‌شد. بهمني تأكيد كرد: حجم پول با توليد اسكناس‌هاي 10 هزار توماني تغيير پيدا نمي‌كند و در ازاي هر 5 برگ اسكناس 10 هزار توماني يك چك‌پول 50 هزار توماني بانك مركزي از رده خارج مي‌شود.


اتحاد ناقضان حقوق ‌بشر با رژیم؛ ناکامی آنها در شورای...

۵۶ کشور جهان با امضای بیانیه‌ای در شورای حقوق‌بشر سرکوب معترضان در ایران را محکوم کردند. برغم مخالفت نماینده جمهوری اسلامی این بیانیه در شورا قرائت شد

رادیو آلمان: برغم مخالفت نمایندگان دولت ایران، ۵۶ کشور جهان موفق به قرائت قطعنامه‌ای در شورای حقوق‌بشر سازمان ملل شدند، که در آن به شدت از اعمال سرکوب‌گرانه‌ی دولت جمهوری اسلامی انتقاد شده است.

این بیانیه از سوی نماینده نروژ در مقر شورای حقوق‌بشر در ژنو در روز سه‌شنبه (۱۵ ژوئن) قرائت شد. بیانیه از جمهوری اسلامی می‌خواهد که به قرارهای بین‌المللی در زمینه رعایت حقوق‌بشراز جمله "اعلامیه وین" گردن گذارد.

نقض آشکار حقوق‌بشر در ایران

نمایندگان جمهوری اسلامی به همراه برخی کشورهای دیگر نظیر چین، پاکستان، سودان، کره‌شمالی و کوبا ادعا کردند که گفت‌وگوهای شورا تنها باید درباره موارد کلی حقوق‌بشر باشد و از ذکر نام کشورها خودداری شود.

اتحاد کشورهای ناقض حقوق‌بشر با ایران، به منظور جلوگیری از قرائت بیانیه موجب شد که نشست شورا چند ساعت متوقف شود، اما سرانجام به دستور بلژیک، که ریاست جلسه را برعهده داشت، متن بیانیه در شورای حقوق‌بشر خوانده شد.

در این بیانیه آمده است، که نشست شورای حقوق‌بشر نمی‌تواند بدون توجه و اشاره به سالگرد رویدادهای انتخاباتی در ایران برگزار شود. کشورهای امضا‌کننده «سرکوب خشونت‌آمیز مخالفان، دستگیری و اعدام‌های غیرقانونی‌، تبعیض علیه زنان و اقلیت‌ها از جمله بهاییان و نقض آزادی بیان و مذهب» در جمهوری اسلامی را به شدت محکوم کردند.

بیانیه از ایران می‌خواهد که اجازه بازدید کمیسیاری عالی حقوق‌بشر از زندان‌ها را فراهم کند و در مورد کشتارها و بازداشت‌هایی که در پی انتخابات سال ۱۳۸۸ رخداده امکان تحقیق مستقل را بوجود آورد.

تمام ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا از جمله امضاکنندگان این بیانیه هستند.

حربه غنی‌سازی برای مقابله با تحریم‌ها و انتقاد غرب از وضعیت حقوق‌بشر

جمهوری اسلامی شدیداَ به افزایش تحریم‌ها و بیانیه اتحادیه اروپا پیرامون وضعیت حقوق‌بشر در ایران اعتراض کرد. کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در سالگرد انتخابات شرایط حقوق‌بشر در ایران را وخیم خوانده و از استقرار «فضای ترس و وحشت» در جمهوری اسلامی انتقاد کرده بود.

از سوی دیگر در پی تشدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی از جانب اتحادیه اروپا و آمریکا، حال ایران نیز خواهان مقابله به مثل است. به گزارش خبرگزاری‌های داخلی، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی در ابتدای جلسه علنی در روز چهارشنبه (۲۶ خرداد) گفت: «به آمریکا و برخی کشورهای ماجراجو هشدار می‌دهیم در صورتی که وسوسه بازرسی محمولات هواپیما و کشتی ایرانی را در سر داشته باشند، مطمئن باشند در خلیج‌فارس و دریای عمان به خدمت کشتی‌های آنان رسیدگی خواهد شد. و این مقابله به مثل بخشی از دفاع از منافع ملی ما است.»

لاریجانی در سخنان خود همچنین اظهار داشت که به میزان افزایش فشار خارجی بر ایران، روند غنی‌سازی ۲۰ درصدی در درون کشور نیز گسترش خواهد یافت.

گیدو وستروله، وزیر امورخارجه آلمان تشدید تحریم‌هاعلیه ایران از سوی اتحادیه اروپا را «پیامی قاطع در قبال رهبران جمهوری اسلامی» خواند. این تحریم‌ها از جمله محدودیت‌های معاملاتی، ممنوعیت فعالیت بانک‌ها ایرانی، خودداری از سرمایه‌گذاری در صنایع نفت و گاز و همچنین عدم اجازه ورود کشتی‌های ایرانی به بنادر اروپایی را در بر می‌گیرد.


ورود 19 میلیارد دلار قاچاق مهمتر است یا نسبت یک دخترو پسر؟

آیا 19 میلیارد دلار کالای قاچاقی که وارد ایران می شود و بسیاری از آن هم از همین مبادی رسمی وارد می شود اولویت اول رسیدگی و فریاد کشیدن در تریبون های رسمی را دارد یا یافتن نسبت بین یک پسر و دختر!

سایت ریشه: این روزها بخش زیادی از امواج و فضاهای رسانه ها، به بحث فساد اجتماعی و کنترل پوشش زنان و مردان تعلق گرفته و بسیاری را حساس و سؤالات زیادی را در اذهان مطرح ساخته است.

شاید مهمترین سوال موجود این است که چرا با اینکه هنوز مسئله مفاسد اقتصادی در چند مورد مشخص به سرانجام نرسیده هجمه وسیعی در ضرورت مبارزه با مفاسد اجتماعی ایجاد شده است.

در این که باید با مفاسد اجتماعی مقابله شود تردیدی نیست ولی آیا با طرح آن در زمان کنونی موجب لوث شدن شعار مبارزه با فساد اقتصادی که در راس سیاست‌های ظلم‌ستیزانه انقلاب و نظام و ریشه بسیاری از مفاسد اجتماعی است نشده ایم. با اینکه همه می دانند بسیاری از مفاسد اجتماعی ریشه در نابرابری‌های اقتصادی، معیشتی و رفاهی دارد. چرا عده‌ای سعی می‌کنند بسیاری از معضلات و مشکلات را به حوزه اجتماعی آن هم خاصه در بحث پوشش و یافتن نسبت افراد! ربط دهند و تصویر سیاهی از وضعیت اجتماعی ارائه دهند؟

بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی مثل فحشا، سرقت، اعتیاد و... معلول هستند نه علت و یکی از آن علت‌ها انباشت مال و ثروت حرام و نامشروع است که ریشه در مفاسد اقتصادی دارد . لذا اگر جوانی در خیابان به دلیل برخی از ناهنجاری ها با فلان مدل و فلان وضعیت دیده شد یادمان نرود که اولا این مدیران فرهنگی مملکت هستند که مسئول چنین نتایجی هستند وثانیا مقصر بعدی کسانی اند که به دلیل مشکلات اقتصادی نفوذ کلام و اثر گذاری معنوی خود را بر روی دیگران به خصوص جوانان از دست داده اند. به خصوص آن که همه کسانی که در سمت های حکومتی و دولتی هستند، همواره در معرض این خطرند که پول هایی به آنان پرداخت، و انتظارات گوناگون، پارتی بازی ها، قانون شکنی ها و اعمال قدرت ها در پی آن مطرح شود. واقعا سوال اینجاست که آیا 19 میلیارد دلار کالای قاچاقی که وارد ایران می شود و بسیاری از آن هم از همین مبادی رسمی وارد می شود اولویت اول رسیدگی و فریاد کشیدن در تریبون های رسمی را دارد یا یافتن نسبت بین یک پسر و دختر! آیا همین قاچاقچیان و رشوه گیران و فاسدان اقتصادی نیستند که انبوهی از مدها و ناهنجاری ها را وارد ایران می کنند و البته با گذر زمان برخی از قدرت داران و صاحب منصبان را هم در خدمت خویش می گیرند تا اگر کسی به آن ها نزدیک شد، داد وا اسفاه مفاسد اجتماعی شان را از تریبون ها ی دیگر فریاد کشند و اذهان جامعه را به سمت ناکجا آباد مبارزه با فحشاء سوق دهند. چگونه است که این همه دستگاه های اجرایی و قضایی نمی توانند چند بدهکار بانکی را که برای همه هم مشخص و شناخته شده اند را وادار به پرداخت بدهی خود نمایند اما به را حتی می توانند به پوشش جوانها و پیران گیر داده و به قول رییس جمهور از نسبت آن ها سوال نمایند! به نظر می رسد امروز با توجه به وضعیت اقتصادی و رانت های بی حد و حصری که همه مسئولین مملکتی به آن معترفند و در برابر این همه مشکلات موجود بحث اولویت یافتن مفاسد اجتماعی انحرافی جدی و خطرناک باشد که ریشه آن ر اباید در مسائلی دیگر جستجو نمود.


کلیه ام را فروختم دیگر چیزی برای فروش هم ندارم

الف نیوز: صبا تمام بهانه زندگی مان است، هر روز و شب نفس با نفس او در كنار بسترش، خدا را نزديك و نزديك‌تر حس كرده‌ام، با هر ضربان نبضي كه زير انگشتانم، حس بودن، حس حيات را از قلب پاره تنم به من انتقال مي‌دهد و با هر ضربان دنيايي حرف را برايم بازگو مي‌كند.

به گزارش خبرنگار ایسنا از شیراز، این بخشی از صحبت های پدر و مادر صبا است، دختری که در فاصله‌اي كوتاه، از حياتي طبيعي به مرحله‌اي سخت از زندگي پا گذاشت تا آزمايش سخت خانواده‌اش آغاز شود، آزمايشي براي خدايي شدن.

زيبا‌ست، با آن چشم‌هايي كه ديگر فروغي ندارد، لبخندهاي كودكانه زيباترش هم مي‌كند، چه سخت است براي مادري كه ديروز در لباس مدرسه شانه بر موهاي دلبندش مي‌زد و امروز بر تخت بيماري، موهايش را گيس مي‌كند.

مادر صبا، دختر نباتي، مي‌گويد: آرزوها داشتيم براي تنها فرزندمان، حالا دختركان را كه مي‌بينم، وقتي از مدرسه باز مي‌گردند يا به مدرسه مي‌روند، دلم مي‌گيرد و به خدا پناه مي‌برم، به دعا، به نيايش، به نماز و نگاهش مي‌كنم و از خود مي‌پرسم، به چه گناهي!!

او مي‌گويد: اگر بيمار نشده بود، حالا بايد قبولي كلاس دوم دبستان را برايش جشن مي‌گرفتيم بايد صداي زيبايش را وقتي گنجشكك اشي مشي مي‌خواند در ميان ديوارهاي خانه مي‌شنيديم، اما امروز صداي ديوانه كننده مكش دستگاه ساكشن و صداي ريز تنفس‌هاي خش‌دارش را مي‌شنويم.

مي‌گويد: دوسال است آرزوي شنيدن كلمه مادر را از زبان دختركم دارم، دو سال است چشم به چشمان بي‌فروغش مي‌دوزم و از خدا مي‌پرسم، فقط جاي دختر من در ميان اين جهان به اين بزرگي كم بود،‌او جايي را تنگ كرده بود؟ و باز به‌خودم نهيب مي‌زنم كه ناشكر نباش، لااقل حالا هست، دستانش را حس مي‌كني، وگرماي تنش را، تر و خشكش مي‌كني، گمان كن نوزاد است، بي‌پناه و نيازمند به پرستاري تو.

به گزارش خبرنگار ايسنا، وقتي نامه دوستش را مي‌خوانم، سخت مي‌شود نگه‌داشتن اشك‌ها، وقتي مادرش را نگاه مي‌كنم كه چه صبور كنارش مي‌نشيند و آرام به او مي‌رسد، دلتنگ حقوق كودكان،‌ حقوق بيماران، حقوق بشر مي‌شوم.

پدر صبا مي‌گويد: به همه جا رفته‌ام، وزراي بهداشت و رفاه، معاونانشان، رئيس دانشگاه پزشكي شيراز و رئيس بيمارستان نمازي، سازمان نظام پزشكي و ... اما هيچ كس نمي‌شنود، همه به‌ظاهر هم‌دردي مي‌كنند، اما در عمل، هيچ، دريغ از يك عذرخواهي.

مي‌گويد: مگر مي‌شود، كودك من تا ساعت شش صبح كه مادرش كنارش بود، آرام به حرف‌هاي او گوش مي‌داد اما بعد از آنكه گاز زير تراكش تعويض شد ناآرام مي‌شود و بعد هم مادرش را به دليل اعتراض از اتاق مراقبت‌هاي ويژه بيرون مي‌كنند و ساعتي بعد هم، جسم ناتوان دخترم را كه اينگونه معصوم بي‌پناه نيازمند دست لطف ديگران شده است، به‌ما تحويل دادند، واگذارشان به خدايي كه همه چيز را مي‌داند.

پدر صبا در حاليكه دستش را روي پهلوي چپش گذاشته مي‌گويد: ديگر چيزي براي فروش نداشتيم، همه زندگيمان را براي صبا هزينه كرده‌ايم، مجبور شدم كليه‌ام را بفروشم تا شايد بخش بسيار كوچكي از هزينه‌ها را تامين كنم.

او كليه‌اش را به چهارميليون تومان فروخته و با رضايت مي‌گويد: اگر لازم باشد همه اندامم را خواهم فروخت اما هزينه‌هاي صبا را تازنده‌ام تامين خواهم كرد، مطمئنا گدايي پول نكرده و نمي‌كنم، اما من و صبا ايراني هستيم و در اين مملكت حقوقي داريم.

مي‌گويد: اگر نتوانم حقوق خود را ثابت كرده و بگيرم، به مراجع بين‌المللي عارض خواهم شد، ما ديگر بعد از صبا چيزي براي از دست دادن نداريم، همه داشته‌هايمان همين دختر بود،‌كه امروز ....

بغض امانش نمي‌دهد، راه را بر حرف‌ها مي‌بندد تا در سكوت با چشم‌هايي كه هنوز بعد از دوسال مي‌بارد، براين زخم، حرف‌ها را مي‌زند.

مادر صبا مي‌گويد: قصد نداريم زحمت‌هاي هيچ فرد و گروهي را زير سووال ببريم،‌به حتم بيمارستان نمازي يكي از بهترين بيمارستان‌ها و كادر آن از بهترين‌ها هستند، اما كسانيكه در بخش ... كار مي‌كنند، خدا خيرشان بدهد، آنها را با وجدانشان به محضر خدا مي‌خوانم، بايد جواب بدهند و به‌درستي آنجا حق هيچ كس پايمال نخواهد شد.

قصه صبا، قصه واقعی خانواده ای است که در این دیار، در گوشه ای از این شهر، با تقدیر شومی مقابله می کنند، تقدیری که یک آن بی احتیاطی و بی دقتی گروهی از پرستاران و پزشکان در معروف ترین بیمارستان جنوب کشور برایشان رقم زد، بی آنکه کسی خود را ذره ای مقصر بداند و حقی برای آنان قائل باشد.

پله های تند و تیز ورودی خانه استیجاری صبا را بالا می روم، آرام و شمرده، خانه ای خالی از هر وسیله ای، تنها فرش ماشینی را قسطی خریده اند، همین چند روزه و تنها مبل خانه هدیه ای است تا گوشه ای را برای نشستن میهمانانی که به عیادت دخترک می آیند، پر کند. وقتي در ذهن كودك و كودكي‌هاي يك كودك را مرور مي‌كنيم، بيشتر عروسك و بازي، خنده و شادي، مدرسه و نقاشي و ضبط و ثبت تجربه‌ها را به‌خاطر مي‌آوريم. دختر يا پسري كه با شادي و بي هيچ خيالي از سرسره زندگي سر مي‌خورد، توپ غم‌هاي پدر و مادر را با شكلك‌‌ها و نازكردن‌هايش شوت مي‌كند و با خيال مادر و روياهاي پدر گرگم به هوا بازي مي‌كند، همه تصوير و تصور ما از كودكي است، اما تمام كودكي صبا اين نبود، از آن زمستان به قول پدرش، نحس كه سرش درد گرفت تا تابستاني كه ديگر نخنديد، حرف‌نزد،‌نخوابيد، گريه نكرد، زمان زيادي نبود، ماه‌هايي كه همه خاطرات آنهايي كه صبا را مي‌شناختند تلخ شد. صبا به‌واسطه يك تشخيص اشتباه زماني را از دست داد تا پزشكان متوجه تومورش شدند و كسب تجربه گروهي پزشك جوان در نبود استادشان مثل بسياري وقت‌ها كه ما خبر نمي‌شويم، زمينه اتفاقي رنج‌بار را فراهم كرد، آغاز غصه‌هاي اين قصه به تعبيري از شانتي بود كه به اشتباه در سر قرار گرفت و از عفونت بيمارستاني كه آرام آرام در تن صبا دخترك قصه‌ما نشست و چيني زندگيش را شكست هرچند تن بند خورده و رنجورش در ميان بستر آراميده اما در دل او چه مي‌گذرد؟ صبا با قريب به 20 بار تجربه اتاق عمل شايد يكي از ركورد داران دوران باشد! ركورد داري كه هر بار با رفتن به اتاق عمل بخشي از جانش فسرد و در نهايت براي آنكه اعصاب ديگراني كه نامشان را آرام جان گذاشته و جايگاه‌شان را تا مرتبه زينبي بالا برده‌ايم، مي‌خواست آسوده باشد، براي هميشه به زندگي ديگري پيوند خورد. امروز صبا در گوشه خانه خوابيده، در جايي كه ديگر پرستاران و رزيدنت‌هاي بخش مغز و اعصاب بيمارستان نمازي در آن شش ماه، از زمستان سرد 86 تا تابستان گرم 87، ديگر او را نمي‌بينند، تا يادشان باشد كه مي‌شد اين اتفاق نيفتد، مي‌شد با صداي آلارم دستگاه‌هاي اتاق مراقبت‌هاي ويژه هم در استيشن پرستاري ماند، مي‌شد به‌جاي برگزاري امتحان از همه رزيدنت‌ها در يك روز و يك ساعت و سپردن تمام بخش‌ها به يك نفر، امتحان را از گروه‌هاي كوچكتر گرفت تا هيچكدام در پيشگاه وجدان و در امتحان زندگيشان بازنده نباشند. بي‌شك صبا فردا در جايي باريك‌تر از مو بار ديگر در مقابل كساني قرار مي‌گيرد كه هوشياريشان مي‌توانست زندگي او و خانواده‌اش را از نابودي برهاند، اشتباهي كه اگرچه به عمد نبود، اما عوامل زمينه‌ساز آن همه عوامل تعمدي بودند.

دل های مادر و پدر صبا اما خالی نیست، پر است، پر از غصه تنهایی هایشان، غصه تنها ماندشان در میان این ازدحام که مدام فریاد عدالت خواهی سر می دهند، قصه غصه های دخترکی است که قرار بود امید دل خانواده اش باشد، قد بکشد و بزرگ شود و زندگی کند، دخترکی که حالا زندگی اش به چند لوله پلاستیکی و مهربانی های مادرانه و پدرانه گره خورده است.

میان طبقه های تخت صبا قرص و دارو و دستگاه های کمکی برای تنفس غذا خوردن، جای عروسک و کتاب های قصه را اشغال کرده است تا اسباب بازی ها به امید روزی که دستان کوچک صبا باز در آغوششان بگیرد، میان گنجه مخفی بمانند، مبادا چشم های مادر با دیدنشان، باز نمناک شود.

صبا سلامم را با لبخندی کودکانه و چرخاندن سرش پاسخ می گوید، دست تکان می دهم، اما پدرش می گوید: او نمی بیند، بینایی اش را از دست داده است، تنها واکنشش به صداها است اما دکترها این راهم قبول ندارند، همانطور که اشتباهاتشان را قبول نمی کنند.

فروزنده ادامه می دهد: دوسال است که همه زندگی و وقت ما به صبا رسیده است، و حالا تنها دارایی مان دلهای دردمندی است که در حسرت یک معذرت خواهی ساده مانده است.

مادر کنار تخت موهای دخترک را می بافد و زیر لب آرام قصه می گوید: یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود، یه دختر ناز و خوشگل بود که صداش می زدن صبا، صبای مامان، اما یه روز یه غول سیاه اومد تو خواب صبا، خوابش و آشفته کرد، صبا رو دزدید و برد....

گریه هایشان هم آرام است و صبورانه، تا مبادا صبا افسرده و دل تنگ شود، صبایی که با هر نوازش مادر لبخند می زند و ناز می کند.

مادر صبا می گوید: نفسم به او بسته است، با وجودیکه دوسال گذشته حتی برای انجام کارهای خودم از خانه خارج نشده ام، تنها یکبار به پابوس آقا امام رضا رفته ایم و چندباری صبا را به خیابان گردی برده ایم، تمام وقت کنار صبا هستم، نفس هایمان به هم گره خورده و از خدا خواسته ام توان مضاعفی بدهد تا کنار دخترم بمانم.

بغض راه حرف هایش را می گیرد، آرام می شود، کمی تامل می کند و با زحمت اشک هایش را نگه می دارد انگار باز خاطره روز آخری که صبا با زندگی عادی خداحافظی کرد را در ذهن مرور می کند.

خاطره آن صبح هيچ وقت از ذهنم نمي‌رود، لحظات كوتاهي كه گاه خوابم مي‌برد، كابوس آن روز را مي‌بينم، روزي‌كه يك سهل‌انگاري كوچك يك بي‌اعتنايي، يك خودخواهي، دخترم را اينطور به تخت گره زد، طناب زندگيش را پاره كرد و اينطور زندگيمان را تلخ!

مادر صبا با بغض می گوید: هیچ وقت نگاه های پر از خواهش صبا را وقتی از اتاق مراقبت های ویژه بیرونم می کردند فراموش نمی کنم، این نگاه همیشه با من است و حالا چشم های بی فروغ دخترم هنوز آن نگاه را با خود دارد.

انگار پژواک صدایی میان دیوارهای خانه می پیچد، به کدامین گناه باید صبا تا پایان عمر اسیر تخت باشد، سکوت سنگینی تمام فضا را پر کرده است، تمام حرف های دنیا اینجا روی این تخت دراز کشیده، با معصومیتی که بر دل چنگ می زند.

مادر چه با حزن مي‌خواند؛ بخواب اي كودك نازم، به‌روي سينه بازم، بخواب آرام جان صباي نازم، بخواب اي همه عشق و صفاي دل، صبا جان، صباي مادر نالان، بخوابه كودك نازم ... و آرام‌تر اشك مي‌ريزد مبادا هق‌هق‌هايش رنجشي به دخترك برساند.

با خود به حرف های پدر صبا فکر می کنم، وقتی از دکتری می گفت که به آنان پیشنهاد داده بود دخترشان را در اختیار علم و پیشرفت علم قرار دهند!! و بلافاصله سوگندنامه پزشکان از خاطرم می گذرد.

پدر صبا مي‌گويد: اكنون دو سال است كه ماهيانه نزديك به يك و نيم ميليون تومان صرف نگهداري صبا مي‌شود، غير از هزينه سنگين 18 بار عمل جراحي و بيمارستان و فيزيوتراپي و ... و اين جداي از هزينه‌هاي جاري يك خانواده است كه ديگر لبخند زدن را فراموش كرده است.

او مي‌گويد: نمي‌دانم تصور اينكه دوسال چنين وضعيتي را تحمل كرده و شبانه‌روز مراقب باشي مبادا اتفاقي بيفتد، و به‌گونه‌اي عمل كني كه همه بگويند، بهترين شكل بوده است، سخت است، سخت، سخت.

پدر صبا مي‌گويد: هيچ وقت راضي نيستم اين اتفاق براي دشمنم هم بيفتد، اما آقايان كه جواب سربالا به ما داده‌اند، آيا اگر فرزند خودشان در چنين وضعيتي گرفتار بود، همين‌گونه عمل مي‌كردند. خدا در مورد همه ما به عدالت رفتار خواهد كرد و اين اعتقاد قلبي من و مادر صبا است. به‌ياد نامه نيوشا دوست دبستاني صبا مي‌افتم، نامه‌اي كه با صميمت از زبان يك كودك براي صبا دعا شده است، نيوشا در نامه‌اش نوشته بود: سلام دوست مهربونم صباي عزيز حالت چطوره؟ چند روزيه كه ازت بي خبرم آخه صبا جون خونه نيستم پيش مامان و بابا نيستم رفتم پيش دخترخاله‌ام كيميا. ميدوني كه مدرسه ها هم تموم شده و من كارنامه‌ام را گرفتم نميدونم بهت گفتم يا نه معدلم ٢٠ شد راستي كيميا هم ديروز كارنامه‌ گرفت اون كلاس پنجمه اونم معدلش ٢٠ شد. خيلي دوست دارم كه يه روزي توهم مثل ما بري مدرسه كارنامه بگيري بعدش هم به من يا كيميا زنگ بزني بگي معدلم ٢٠ شده . من با كيميا همين الان كه داريم اين نامه رو واست ميفرستيم از خداي مهربون خواستيم هرچه زودتر تورو از رختخواب بيماري بلند كنه بتوني بازي كني و مهمتر از همه اول مهر بتوني بري مدرسه . ما امروز موقع ظهر واست نماز خونديم از خداي مهربون خواستيم هرچه زودتر حالت خوب شه كيميا ميگه به صبا بگو از راه دور ميبوسيمت واست دست تكون ميديم اون ميگه نيوشا من ميدونم وقتي باباي مهربون صبا يا مامان جونش واسش اين نامه هارو بخونن حتما خوشحال مي‌شه. ما هرروز و هرشب به فكر توهستيم و برات دعا ميكنيم . اي خدا خداجون كمك كن به صباي عزيز كمك كن ما صبارو از تو ميخواهيم . به گزارش ايسنا، دوساعت ديدار با خانواده صبا چه سخت گذشت، واگويه دردها، سخت‌تر خواندن نامه‌هاي دوست و همكلاسي دخترك بود، نامه‌هايي كه از صميم قلب نوشته شده و آنقدر ساده همه احساساتش را نوشته، كه قلب هر خواننده‌اي منقلب مي‌شود.

كاش مسوولان براي يك‌بار تمام تعصب‌ها را كنار بگذارند و باور كنند كه بيمارستان‌ها دست‌به گريبان مشكلاتي عديده‌اند، مشكلاتي كه نيش زهر آلودش تن خسته و دردآلود بيماران را نشانه‌رفته و آنان را براي هميشه مجروح مي‌كند.

بي‌ترديد هستند دردمنداني كه زخم‌هايي اين‌چنين برتن و دل دارند، اما يكي از اين ميان آستين همت بالا زده و با تمام وجود پيگير موضوع شده است، يك‌نفر قصد دارد كه از هر مرجعي اين مسئله را به‌نتيجه واقعي برساند.

زمان خداحافظي از صبا رسيده، دختركي كه دو سال است نخوابيده، گريه نكرده، نخنديده، حرف نزده و .... دختركي كه مادرش آرزو مي‌كند بارديگر عروسك بازي‌اش را ببيند، لبخندهايش را حس كند، فريادهاي كودكانه‌اش را بشنود و تا مدرسه همراهيش كند، اميدوارانه به انتظار روزي است كه دلهره‌هاي بزرگ شدن دخترش را آنگونه كه مادران ديگر تحمل مي‌كنند، تجربه كند.

كاش مي‌شد حرفي زد، كلامي كه تمام احساس انسان‌دوستانه تو را نثار آنان كند،‌ خانواده‌اي كه با اين همه، هنوز مصمم ايستاده‌است.

گفتني است تمام اسناد و مدارك اين گزارش در خبرگزاري موجود بوده و نام‌ گروه پزشكي و پرستاري، بخش و زمان انجام جراحي‌هاي مختلف، اسناد پزشكي و .... به‌عنوان آرشيو نگهداري مي‌شود.


بنگاه های زود بازده؛ طرحی كه بيكاران را بدهكار كرد

ایران اکونومیست: اگرچه عنوان بنگاه‌های زود بازده بسیار سریع در نظام اقتصادی کشور جا افتاد، اما طرح پرطمطراق بنگاه‌های زودبازده، از ابتدا با انتقادها و مخالفت‌های فراوان محافل کارشناسی مواجه شد و احتمالا این انتقادها و مخالفت‌ها هميشه براي طرح‌هايي با خاصيت زودبازده وجود خواهد داشت.

به گزارش ایلنا كمتر كسي مي‌تواند وجود اختلاف درباره طرح بنگاه‌هاي زودبازده را رد بكند. اين طرح كه در ابتدا به عنوان برگ زرين فعاليت دولت نهم درخصوص اشتغال مطرح شد با گذشت5 سال از اين طرح و آثار نه‌چندان موفق در اشتغال و آثار نسبتا مخرب در افزايش نقدينگي و تورم سبب شد تا به‌تدريج موافقان اين طرح را به منتقدان جدي آن تبديل كند. در همان آذر سال 84 كه دولت اين مصوبه را تهيه كرد. طرح بنگاه‌هاي زودبازده از ابتدا مخالفاني داشت كه معتقد بودند طرح بنگاه‌هاي كوچك زودبازده به اشتغال مولد و دائم منجر نخواهد شد. به عقيده مخالفان، توزيع گسترده تسهيلات ارزان به‌تنهايي نمي‌تواند به ايجاد فرصت‌هاي پايدار اشتغال منجر شود چون اغلب طرح‌ها توجيه اقتصادي نداشته و كساني هم كه از آن استفاده مي‌كنند، سابقه اداره چنين بنگاه‌هايي را ندارند. در شرايطي كه نظام بانكي كشور به‌دليل دخالت‌هاي همیشگی دولت در سيستم مالي با كمبود شديد منابع مواجه است وقتي به‌صورت تكليفي اعلام مي‌شود كه اين سيستم بايد ميليارد‌ها تومان از منابع محدود خود را به طرح‌هاي زودبازده اختصاص دهد، اين امر موجب شده تا آمارهاي متفاوتي از سوي بانك مركزي و وزارت كار و امور اجتماعي در مورد ميزان انحراف تسهيلات پرداخت شده، اعلام شود. طرح بنگاه‌هاي زودبازده، طرحي است كه هرچند شروع و حين انجام آن با منتقدان و مخالفاني مواجه بود اما وزارت كار دولت نهم به‌هيچ قيمتي حاضر نشد كه دست از اجرا و ادامه اين كار بردارد. اين امر موجب شد تا با توجه به سودآوري سال‌هاي ابتدايي اين طرح، زمين و مسكن در بازار كشورمان به احتمال زياد بسياري از اين اعتبارات از بازارهاي ياد شده سر درآورد. تاكنون آمارهاي دقيق و صحيحي از نتيجه اين برنامه ظرف مدت برنامه چهارم توسعه ارائه نشد، آمارهاي متناقض بانك مركزي، وزارت كار و ساير دستگاه‌هاي كم و بيش مرتبط موجب شد كه آمارهاي ارائه شده در برنامه چهارم درخصوص بنگاه‌هاي اقتصادي محقق نشود زيرا تحقق نرخ بيكاري كمتر از 9 درصد هيچ‌گاه صورت نگرفت و در هر سال از برنامه توسعه چهارم نه‌تنها ميزان اشتغال تعهد شده، ايجاد نشد بلكه شاهد انحراف قابل توجه از برنامه بودجه سالانه نيز بوديم. مصطفی پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کل کشور در آخرین گزارش این سازمان اعلام کرد برآورد این سازمان انحراف 25 تا 30 درصدی بنگاه‌های زود بازده از برنامه بودجه سالانه بوده است. گزارش سازمان بازرسی کل کشور در حالی از انحراف حدود 30 درصدی بنگاه‌های زودبازده حکایت دارد که این موضوع در دولت نهم به چالش اساسی میان طهماسب مظاهری رئیس کل وقت بانک مرکزی و محمد جهرمی وزیر وقت کار تبدیل شده بود. در این میان، بانک مرکزی همان زمان در حالی از انحراف حدود 40 درصدی بنگاه‌های زودبازده سخن به میان آورد که وزارت کار و امور اجتماعی با انتقاد شدید از این آمار، بر انحراف به میزان حدود 4 درصد تاکید داشت. وزیر سابق کار و امور اجتماعی در آخرین اظهار نظر خود در مورد گزارش اخیر سازمان بازرسی کل کشور در مورد انحراف 25 تا 30 درصدی زودبازده‌ها ضمن رد آن اعلام کرده است که گزارش‌های مربوط به انحرافات 30 درصدی را نمی‌پذیرم. چرا اين طرح نتوانست باعث كاهش نرخ بيكاري در دولت نهم شود؟ آيا طرح بنگاه‌هاي اقتصادي زودبازده ايراد داشت يا مشكل در روش و برنامه اجرايي اين طرح بود؟ اين سوالي است كه هنوز دولت پاسخ آن را كارشناسانه بررسي نكرده و در ارائه بودجه سال جاری نیز با چشمي بسته براي اين بخش اعتبار منظور کرد. هدف از ذكر اين مطلب حذف اعتبار نيست چراكه در بيشتر اوقات ما عادت به پاك كردن صورت مساله داريم درحالي كه عدم كار كارشناسي در اين بخش موجب شده است بنگاه‌هاي اقتصادي زودبازده آنچنان شتابان گسترش يابد كه بازدهی مطلوب از آنها بدست نیامد. دیگران چه کرده اند؟ در حال حاضر بنگاه‌هاي اقتصادي زودبازده اعم از بنگاه‌هاي كوچك با سطح اشتغال بيشتر در بسياري از كشورها در دست اجراست كه سهم قابل توجهي در توليد ثروت و ايجاد درآمدهاي ناخالص ملي دارد، كشورهاي جنوب شرق آسيا خصوصا تايلند، اندونزي، فيليپين و ميانمار ظرف سال‌هاي اخير با توسعه و گسترش همين بخش ضمن كاهش نرخ بيكاري در بهترين شرايط ممكن نشان دادند كه بنگاه‌هاي زودبازده اقتصادي در يك نظام اقتصادي مي‌توانند جايگاه قابل توجهي داشته باشند. اما متاسفانه در ايران بنگاه‌هاي زودبازده اقتصادي به لحاظ قابليت‌هاي سريع گردش نقدينگي در شرايط بهبود بازار عموما موجب جوگيرشدن صاحبان اين بنگاه‌ها شده و بدون هيچ برنامه‌اي اقدام به فعاليت مي‌كنند در حالي كه ثبات و پايداري يك بنگاه اقتصادي خصوصا از نوع زودبازده به سرعت توليد و سرعت گردش نقدينگي نيست. عموم صاحبان اين بنگاه‌ها به تنها موضوعي كه فكر نمي‌كنند ايجاد پايداري در توليد است، به همين جهت عمده سرمايه و نقدينگي خود را صرف كالايي مي‌كنند كه براي بازار آن هيچ‌گونه برنامه‌اي وجود ندارد و بسيار سريع شاهد فروپاشي اين بنگاه‌ها خصوصا در نظام پولي انقباضي هستيم. این بنگاه ها که قرار بود به نوعی بیکاری را در کوتاه مدت کاهش دهد اما نه تنها شاهد کاهش بیکاری نیستیم بلکه مشکلات نقدینگی شدیدی برای بیکاران به وجود آورد و در حقیقت از خیل عظیم بیکاران بدهکار ساخت. سردرگمي كارجويان در حالي رئيس جمهور از طرح بنگاه‌هاي زودبازده به عنوان يكي از عوامل موثر در رسيدن به نرخ 7 درصدي بيكاري در برنامه پنجم سخن مي‌گويد كه سياست‌هاي دوگانه وزارت كار و بانك‌ها موجب سردرگمي كارجويان و نامشخص بودن سرانجام اجراي پروژه بنگا‌ه‌هاي زودبازده شده است. شيخ الاسلامي وزیر کارو امور اجتماعی چندين بار در گفت‌وگو با رسانه‌هاي خبري تصريح كرده است كه وزارت كار مسئوليت مستقيم براي ايجاد بنگاه‌هاي زودبازده ندارد و نمي‌تواند در قبال ايجاد اشتغال آن پاسخگو باشد اما بايد اذعان كرد اين اظهارات در حالي گفته مي‌شود كه وزارت كار به دنبال اجراي طرح مشاغل خانگي با ظرفيت ايجاد بيش از يك ميليون شغل در سال براي كاهش نرخ بيكاري و ساماندهي و حمايت از اين مشاغل است. عدم موفقيت اجراي طرح بنگاه‌هاي كوچك و زودبازده براي ايجاد اشتغال و كاهش بيكاري در كشور و انحراف مالي بارها از سوي كارشناسان اقتصادي و صاحب‌نظران و برخي دولتمردان عنوان شده است. به زعم كارشناسان اقتصادي كه بنگا‌‌ه‌هاي زودبازده را ميراث دولت نهم مي‌دانند اين طرح براي وزارت كار در دوره جديد مانند فرزند ناخوانده محسوب شده كه با در پيش گرفتن سياست دوگانه در قبال آن معلوم نيست با وضعيت كنوني چه سرنوشتي در انتظار هزاران جوینده کار براي رهايي از بيكاري خواهد بود. براين اساس با گذشت پنج سال از اجراي طرح بنگاه‌هاي زودبازده، به نظر مي‌رسد كه تاكنون مشكلات مالي و مسير ناقص و طولاني بررسي و انعقاد قرارداد اين‌گونه طرح‌ها ميان دولت و بانك‌ها تمام نشده است.


شلیک نقابداران مسلح به دو بسیجی در کازرون

روزنامه حکومتی ایران: در جریان شلیک‌های کور موتوسیکلت‌سواران نقاب‌دار یک مأمور بسیجی به شهادت رسید و بسیجی دیگری نیز مجروح شد. سحرگاه یکشنبه 23 خرداد اهالی روستای «بوزکی» از توابع بخش خشت شهرستان کازرون، با شنیدن صدای شلیک‌های پی در پی، سراسیمه به کوچه و خیابان دویدند. آنها لحظاتی بعد با پیکرهای خونین 2 مأمور بسیج به نام‌های جابر - 22 ساله - و محسن - 23 ساله - روبه‌رو شدند که هدف گلوله قرار گرفته بودند. کمی دورتر نیز دو موتوسیکلت را به همراه یک قبضه کلاشینکف روی زمین دیدند. اهالی روستا بلافاصله موضوع را با مأموران در میان گذاشته و مأموران پلیس جنایی شهرستان کازرون به همراه بازپرس «کشتکار» از شعبه اول دادسرای بخش خشت و کنار تخته خود را به محل رساندند. تیم جنایی در نخستین بررسی‌ها دریافتند «محسن» لحظاتی پس از تیراندازی بر اثر اصابت 3 گلوله جان باخته و جابر نیز به بیمارستان انتقال یافته است. بدین‌ترتیب برای کشف ماجرا، از جابر که به سختی حرف می‌زد تحقیق کردند. بسیجی مجروح گفت: ساعتی قبل من و محسن بر حسب وظیفه در روستا گشت می‌زدیم که ناگهان با دو موتورسوار نقابدار روبه‌رو شدیم. بلافاصله دستور ایست دادیم، اما آنها متواری شدند. سرانجام در جریان تعقیب و گریز، ما را به رگبار بستند.


صنعت نفت ايران، عدم سرمايه گذاری تا اعتصاب خاموش

گزارش خبرنگار ما از تهران: از اولين شعارهاي انتخاباتي محمود احمدي نژاد مبارزه با مافياي نفتي بود. موضوعي كه با گذشت 5 سال از دوران رياست جمهوري او همچون بسياري ديگر از طرح هاي دولت او در حد شعار باقي ماند.

احمدي نژاد و يارانش بارها در سخنراني هاي مختلف تحريم ها را بي اثر خوانده و اظهار داشتند كه اين تحريم ها پشيزي نمي ازرد و حتي در گام هاي بعدي تحريم هاي پيش رو را فرصتي خواندند كه خداوند پيش روي ملت ايران قرار داده است تا كشور غرب و همپيمانانش بي نياز باشد. افزايش مقطعي بهاي نفت در گذشته اي نه چندان دور چراغ محفل شادي آنان را نيز روشن كرده بود.

با گذشت زمان مشخص شد نفتي كه قرار بود با پول آن سفره هاي مردم را رنگين شود براي توليد و استخراجش بيش از آنكه به شعار نياز داشته باشد به سرمايه گذاري و تامين تجهيزات مدرن نيازمند است و اين همان گره اي است كه سياست هاي خارجي دولت احمدي نژاد بر روابط ايران با كشورهاي قدرتمند دنيا زده است و باعث دور شدن كمپاني هاي بزرگ نفتي از صنعت نفت ايران شده است. كشورهايي امروز كه حتي دوستان سابق ايران يعني چين و روسيه هم در صف آنها قرار دارد.

اما مشكلات اين صنعت تنها در سرمايه گذاري هاي كلان و نبود برنامه خلاصه نمي شود. بلكه نارضايتي هاي شديد كاركنان و مديران نيز بر روند نزولي اين صنعت سايه افكنده است.

كمي حقوق و دستمزد كاركنان به نسبت درآمد ناشي از توليد نفت، عدم رسيدگي به خواسته هاي اوليه آنان و بي توجهي به مشكلات معيشتي كاركنان، نبود قراردادهاي محكم و معتبر بين كاركنان و پيمانكاران، كبود پرسنل و...شرايطي را مهيا كردند كه حتي هفته گذشته از رسانه هاي داخلي خبر خودسوزي يكي از بانوان شاغل در يكي از شركت هاي نفتي در مقابل ساختمان اين شركت مخابره شد!

با روي كار آمدن دولت احمدي نژاد دستوري از طرف دولت صادر شد تا براي صرفه جويي غذاي پرسنل صنعت نفت قطع شود اما گويا مشكلات به اينجا ختم نشد و اخيرا حتي گاز برخي شركت هاي نفتي نيز قطع شده است تا پرسنل آن از گرم كردن غذاي نيمروزي نيز خودداري كنند. ج-د" يكي از كاركنان شركت نفت طي نامه اي به ميركاظمي وزير نفت نوشته است:آقاي ميركاظمي، از اوایل امسال غذای نیمروزی نمی دهند تا حالا غذا با خودمان می آوردیم ولی اخیرأ گاز را هم قطع کرده اند تا غذا در اداره گرم نکنیم !

"زهرا-ح" يكي ديگر از شاغلين در صنعت نفت مي گويد: به رسم هرسال در روز زن هديه اي به بانوان داده مي شد، امسال نه تنها هديه ندادند بلكه از جشن مختصري هم كه برگزار مي شد خبري نبود.

اين در حاليست كه تنها در يك مورد آنهم در نمايشگاه بين المللي نفت و گاز كه اخيرا برگزار گرديد ميلياردها تومان هزينه تبليغات شد در حاليكه كمترين ميزان بازديد كننده خارجي در تمام دوران برگزاري اين نمايشگاه راه شاهد بوديم.

اما اين تنها بخشي از مشكلات پرسنل ستادي شاغل در صنعت نفت است و به نظر مي رسد مشكلات وسيعتر از اينها باشد و آنچنان گريبان اين صنعت را گرفته كه حتي توليد نفت را به خطر انداخته است. عدم دستيابي با وعده ها براي افزايش توليد شاهد اين مدعاست. حدود يك ماه پيش در كمتر ازيك هفته، دو حادثه فاجعه بار در صنعت نفت ايران رخ داد. انفجار یک دکل نفتی در نفت شهر كه سه کشته بر جای گذاشت و با گذشت چندين روز از وقوع اين حادثه فاجعه بار هنوز آتش سوزي آن مهار نشده است و صدا و سيماي جمهوري اسلامي نيز در اين مورد تنها سكوت خبري را محور كار خود قرار داده است و همينطور انفجار يك مخزن نفتی در منطقه ای از خلیج فارس حوادثي هستند كه وقوع مجدد آنها با توجه به فرسودگي و عدم توانايي براي تامين تجهيزات لازم در صنعت نفت قابل پيش بيني است.

"رضا"يكي از مديران مياني شاغل در يكي از شركت هاي نفتي مي گويد: هر شركت نفتي براي تهيه تجهيزات مورد نياز خود بايد علاوه بر معرفي شركت به كمپاني هاي تامين كننده يا تجهيز كننده قطعات با آنها در تماس باشد. من به نوبه خود با اين وضعيت فعلي هرگز سعي خاصي براي اين كار نمي كنم كه مثلا از كانالهاي خاص تجهيزات خاص را با آن همه دردسر پيدا كنم، گرچه اگر این تجهیزات در بازار هم باشد با توجه به تحريم به ما نمي فروشند يا قاچاقي 3برابر قيمت اصلی آن قطعات یا سیستم ها را به ما تحميل مي كنند!

آنچه امروز از آن مي توان به عنوان اعتصاب خاموش در صنعت نفت نام برد شايد براي آنان كه دستي در اين صنعت ندارند چندان قابل لمس نباشد اما به گفته كاركنان و با توجه به شنيده هايي كه از زبان شاغلين اين صنعت گفته مي شود از وجود اعتراضات گسترده خبر مي دهد كه به واسطه سانسورهاي هميشگي در جمهوري اسلامي صداي آن كمتر به گوش ديگران مي رسد. اعتصابي كه شايد در عدم رغبت شركت هاي واسطه و دلال هاي نفتي براي سرمايه گذاري در نفت ايران هم تاثير گذاشته است. اعتصاباتي كه اثرات آن در نيافتن قطعات و تجهيزاتي است كه سابق بر اين به راحتي در بازار سياه نفت توسط دلالان و يا تامين كنندگان داخلي مهيا مي شد.

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .