فعاليت سياسي بحثانگيز سپاه و بسيج
نقش
آشکار و نهان بسيج در مسائل سياسي ايران در سه دهه گذشته، موضوعي کشمکشآفرين بوده
است. حساسيت دراين زمينه با به قدرت رسيدن احمدينژاد بيشتر شد. اينک فرمانده سپاه،
از فعاليت سياسي بخشي از بسيج خبر ميدهد.
محمدصادق جواديحصار، مديرمسئول روزنامه توقيفشدهي توس و عضو شوراي مرکزي حزب اعتماد ملي در گفتگو با دويچهوله از انگيزههاي ورود رسمي بسيج به عرصه سياست ميگويد.
تفکيک بسيج به دو بخش نظامي و غيرنظامي در آستانه انتخابات، چه هدفهايي را دنبال ميکند؟
محمدصادق جوادي حصار: طراحان اين موضوع بايد به چند سوال پاسخ دهند: اول اينکه اگر قسمتهايي از بسيج غيرنظامي و صرفا فرهنگي يا سياسي است، آيا امکان تعامل اين بخش با گروههاي سياسي ديگر هست يا نه.
آيا اگر عدهاي از نيروهاي غيرنظامي بسيج در مسائل سياسي با فرماندهي سپاه و ردههاي بالاي سپاه به تعارض رسيدند، اجازه دارند از کانديداي ديگر يا موضع سياسي ديگري پيروي کنند؟
آيا گروههاي سياسي ديگر ميتوانند از اين بخش بسيج در جهت آرمان و اهداف خود استفاده کنند؟ مديريت و فرماندهي اين بخش از بسيج بر عهده نظاميان خواهد بود يا ديگران؟
آيا بسيج ادارات و دانشجويي اجازه دارند که از جريانهاي سياسي ولو مخالف با نظرات فرماندهي و مديريت سپاه، براي بحث و گفتگو دعوت کنند؟
اگر مديريت کلان اين نيروها، برعهده سپاه باشد، ديگر چه معنا دارد که بخشي از آنها بتوانند در فعاليتهاي سياسي شرکت کنند؟ با اين رويکرد ميتوان گفت اتاق تفکر در ستاد فرماندهي سپاه، دارد تصميمسازي ميکند تا از اين بدنه بهعنوان يک پياده نظام در جهت تحقق اهداف ترسيم شده بخش نظامي در ميان جامعه استفاده کند.
هنگام روي کار آمدن دولت نهم عنوان شد که احزاب پادگاني آن را ياري کردند، اما متصديان و ياران آن، هيچگاه تحليل دولت پادگاني را نپذيرفتند. سوال اينجاست که در ۴ سال اخير چه گذشته که اين پياده نظام يا اتاق فکر به شکل آشکارتري وارد صحنه شده است؟
علت اش ايناست که ماه زير ابر نميماند. حرکت دور قبل و اثري که روي انتخابات گذاشتند، انکارناپذير است و ديگر نميتوانند بگويند بسيجيها و نظاميان در آن دخالت نداشتند. الان ناچارند همان تلاشرا با وجهه قانوني دنبال کنند. بسيج يک سازمان گسترده نظامي و سياسي با لجستيک کاملا گسترده در تمام کشوراست و تحت فرماندهي واحد ميتواند در حداقل زمان، با سرعت هر چه تمامتر، رفتار واحدي را در سراسر کشور پيش برد. يعني يک حزب تمام عيار است با نام نيروي مقاومت.
با ديسيپليني نظامي که اساسا با انضباط عادي تفاوت دارد...
دقيقا. بسيجيها اطرافيان ما هستند و ما ميدانيم که به آنها در جلساتشان ميگويند اين جلسه نظامي است و نبايد حرفهاي آن بيرون برود. اينها دچار تناقض شدهاند و براي مقابله با فشار افکار عمومي و رهنمود امام، از تفکيک نظامي و غيرنظامي در بسيجيان حرف ميزنند. به همان نظامي بسيجي هم که ميگويند در مسائل سياسي دخالت نکنيد، يعني سازماندهي شده دخالت نکنيد.
به نظر من لازم است بسيجيها، مخلصانه و شجاعانه بگويند ما يک حزب تشکيل ميدهيم و از بدنه سپاه جدا ميشويم. اما به شرطي که از بيتالمال و منابع ملي براي کارهاي خود هزينه انحصاري نکنند. اگر آنها به اين شکل وارد رقابت توانمندانه با گروهها و انجياوها واحزاب ديگر شدند، ما هم استقبال ميکنيم.
مهندسي جديد انتخابات چه رويکردي دارد؟ اين جريانهاي منسجم قرار است از که حمايت کنند؟ از آقاي احمدينژاد يا محسن رضايي با توجه به همبستگيها و وابستگيهاي قديم سپاه و بسيج به ايشان؟
نيروهاي موثر در منظومه سياسي ايران متوجه شدهاند که شرايط عمومي جهاني و فشاري که روي دو دولت آمريکا و ايران براي حل بحرانشان هست، به کوپن آقاي احمدينژاد نميخورد. آنها متوجه شدهاند که با مهره احمدينژاد نميشود در شطرنج سياسي جهان نقش فعالي ايفا کرد. به عقيده من فصل عبور از احمدينژاد فرا رسيده ولي هنوز روشن نيست چه کسي جاي ايشان را خواهد گرفت. به نظر برخي، اگر دولت ائتلافي آقاي رضايي ميتوانست تاثير قابل توجهي ايجاد کند، شايد جريان راست ميتوانست حول آن جمع شود. از طرف ديگر، نيروهاي بسيجي و سپاهي و بخشي از نيروهاي اصولگرا با توجه به مجموع مواضعي که از آقاي موسوي ديده ميشود، تمايل آشکاري به ايشان دارند و تيم آقاي موسوي هم تلاش دارد تعامل مثبت خانوادههاي شهدا و بسيجيان و سپاهيان و حزباللهيهاي متاثر از جنگ را به ايشان جلب کند.
در سي سال گذشته، روساي جمهور ايران معمم يا مکلا بودند. آقاي رضايي با شانس بالا، سرلشکر بازنشسته و فرمانده سابق سپاه است. ورود سرداران به اين دور از رقابتها چه دورنما و معنايي دارد؟
البته سابقه حضور در يک نهاد نظامي صرفا منفي نيست و خلافآن هم لزوما مثبت نيست. آقاي احمدينژاد بعنوان يک چهره آکادميک پا به عرصه گذاشت اما شديدترين مواضع را اتخاذ کرد و رفتارهاي ستيزه جويانه اي در درون و بيرون کشور نشان داد. آقاي رضايي مدتهاست از سپاه بيرون آمده و چهره سياسي حرفهاي به خود گرفته است. ايشان کاراکتر غيرنظامي نمايش ميدهد، هر چند روحيات و مرام رسوب شده در اين اشخاص را نبايد از نظر دور داشت. قاليباف هم همين چهره را نشان داده و دارد کار غيرنظامي ميکند. اينها چهرههاي مردمي جنگ هستند که جنگ آنها را به ميادين دفاع کشاند و قابليتهاي بالايشان باعث شد به فرماندهي برسند. من تصور ميکنم در ميان گزينههاي موجود، رقابتهاي جدي بر سر اصلاح طلبان و اصولگرايان با دو شاخص عمده نمايندگي ميشوند.
و نمايندگان شاخص اين دو جبهه کيستند؟
آقاي کروبي تلاش ميکند بخش شفافتر اصلاحات را نمايندگي کند. در دفاع از حوزه اصولگرايان، شفافيت آقاي احمدينژاد بيشتر است. آقاي موسوي به طور ميانه روتري بين اصولگرايان و اصلاح طلبان حرکت ميکند. آقاي رضايي هم با ارسال سيگنالهاي مشخص، سعي در جلب اصلاحطلبان ميانه روتر دارد تا دولت ائتلافي تشکيل دهد. به نظر من اگر قرار باشد انتخابات در سبکهاي گذشته دنبال شود و اصلاح طلبان مساعدت بيشتري کنند، در روزهاي آينده گرايش ها به سمت آقاي کروبي بخاطر شفافيت بيشتر، زيادتر ميشود. اگر گرايش به سمت اصولگرايان سوق پيدا کند ، شانس احمدينژاد بالا ميرود. اما اگر جامعه به سمت ميانه روي متمايل شود و بخواهد از دو سر طيف انتخاباتي صورت گيرد، گزينه آقاي رضايي قابل توجه است.
مصاحبهگر: مهيندخت مصباح
تحريريه: فريد وحيدي
دويچه وله
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |