گزارش اختصاصي «موج سبز آزادي» از نشست تحليل آينده‌ي جنبش سبز در دانشگاه سواس لندن
صداي مردم، صداي خداست

دانشگاه سواس لندن، روز گذشته شاهد انبوه علاقه‌منداني بود که در سالن برونئي اين دانشگاه گردهم آمده بودند تا ديدگاههاي عبدالکريم سروش، عطاءالله مهاجراني، مسعود بهنود و فرخ نگهدار را در خصوص شرايط ايران پس از تحليل انتخابات ۲۲ خرداد و آينده جنبش سبز بشنوند.

نشست تحليل انتخابات 22 خرداد و آينده جنبش سبز ايران که با دعوت انجمن سخن لندن و در مرکز مطالعات آفريقائي و شرقي دانشگاه سواس لندن برگزار شد، در ابتدا با سخنراني نيم ساعته‌ي دکتر سروش آغاز شد و سپس با ميزگردي با حضور آقايان بهنود، مهاجراني و نگهدار پيرامون انتخابات اخير و وقايع پس از آن، ادامه يافت.

به گزارش «موج سبز آزادي» سالن برونئي دانشگاه سواس از ساعتي پيش از شروع اين برنامه، مملو از جمعيت بود و جايي براي نشستن وجود نداشت. حضار در حالي که ايستاده بودند، سرود «اي ايران اي مرز پرگهر» را با يکديگر زمزمه مي‌کردند و دست‌هاي خود را به علامت پيروزي بالاي سر برده بودند.

سروش پس از تشويق مکرر حضار، لب به سخن گشود و در بدو کلام خود، ضمن تسليت به مناسبت شهادت تني چند از جوانان برومند وطن در اعتراضات اخير، داغديدگي ملت ايران در اين باره را فوق توصيف خواند و از اينکه دست اقتدارگرايان به ننگ تقلب خونين آلوده شد و چنين نتايجي به بار آورد و چشم جهانيان را به ايران دوخت، ابراز تاسف کرد. سروش همچنين بازشناسي اين پديده را براي همه اهالي فکر فريضه خواند و ابراز اميدواري کرد که نشست‌هاي مشابه به نتايج پربرکتي منتهي شود.

يادي از فضاي باز اول انقلاب

اين روشنفکر برجسته ايراني، در بخش نخستين کلام و پيش از ورود به بحث اصلي، از حضور خود و فرخ نگهدار در کنار يکديگر سخن گفت و عنوان کرد:‌ «جوان‌ترهايي که تاريخ انقلاب را خوانده باشند و يا آناني که سن و سالي را سپري کرده باشند، مي‌دانند که ۲۹ سال پيش، يک سال بعد از انقلاب، حوادث به گونه‌اي رقم خورد که من و نگهدار را روبه‌روي هم در مناظره‌هاي تلويزيوني نشاند. اي کاش آن فضا ادامه مي‌يافت و همه چيز با مباحثه و گفت‌وگو حل مي‌شد. بارها به خاطر شرکت در آن مناظره‌ها مورد ملامت قرار گرفته‌ام، اما مفتخرم که کار نيکويي بود و البته امروز مي‌بينيم که از کجا به کجا رسيده‌ايم. از روي همين حل و فصل‌ها مي‌توانيد نتيجه بگيريد که چه جدايي‌ها و چه بازپيوستن‌ها صورت گرفته است.»

به گزارش «موج سبز آزادي» دکتر سروش در توصيف فضاي مناظرات اوايل انقلاب گفت: «در آن سال‌ها من و آيت‌الله مصباح يزدي در يک‌سو مي‌نشستيم و احسان طبري، تئوريسين حزب توده و فرخ نگهدار، رهبر چريک‌هاي فدايي اکثريت، در سوي ديگر و در باب ماترياليسم ديالکتيک و حق بودن يا نبودن آن سخن مي‌گفتيم. حال از آن زمان سي سال گذشته است و چرخ سياست چرخ‌ها خورده و غلتش‌ها کرده و کشور ما از کوچه‌ پس کوچه‌هاي زيادي گذر کرده است. امروز به اينجا رسيده‌ايم که جوانب حرکت حق‌مدارانه‌اي که بالاخره مي‌بايد روزگاري سايه‌ي خود را بر سر کشورمان بگسترد، اکنون آشکار شده است و اين نخستين انگيزه‌ي شادماني من از حضور در اين مجلس است. اما انگيزه‌ي ديگري هم داشتم که البته چندان شادمانه نيست. بسياري از جوانان از طريق ايميل از داخل و خارج از کشور قصه‌ي افسردگي و سرخوردگي خود از حوادث اخير را با من در ميان گذاشته‌اند، چنان که دريافتم اميد ميليون‌ها بني‌آدم را به باد داده‌اند و دست خيانت به صندوق امانت مردم دراز کرده‌اند و به غرور و شعورشان توهين کرده‌اند. اين کم چيزي نبود، چرا که وقتي غرور نشانه برود، شورش و آشوب ايجاد مي‌شود.»

عبدالکريم سروش با قياس شرايط پس از انتخابات ۲۲ خرداد با شرايط سرکوب و اختناق بعد از کودتاي ۲۸ مرداد ۳۲ و سرکوب و کشتار بعد از ۱۵ خرداد ۴۲، گفت: « من آن يأس و بازنشستگي نسبت به آينده کشور را در اين مدت ديدم و براي درک حال و روز آن روزهاي تاريخي، گريزي به ادباي آن روزگاران زدم.»

سروش سپس يأس عظيم جامعه‌ي روشنفکري را با گريزي به اشعار نادرپور، فروغ و اخوان ثالت توصيف کرد و به دوران انقلاب رسيد؛ دوراني که به گفته‌ي او اميد در دل‌ها روييده شد و آرزوها به آسمان رسيد و مردم روي فراخي و آزادگي را ديدند و در ساختن کشور خود شرکت کردند.

اما به گفته‌ي سروش، آن جريان سرخوردگي و انسداد دوباره کم کم آغاز شد و باز هم خود را در آثار شعراي متعهد به انقلاب چون حسن حسيني و عليرضا قزوه نشان داد. اين شعرا علي‌رغم تعلق خاطري که به انقلاب و جنگ و شهدا داشتند، با مشاهد کج‌روي‌ها، در منظومه‌هايي بلند، شکوه‌ي خود را از وضع دوران بر لب آوردند.

سروش اين سرخوردگي و و شلختگي‌ها را خاصيت هر انقلابي عنوان کرد و از ضرورت و فضيلت صبر هم سخن گفت و انتخابات را يک نهاد فوق‌العاده مهم براي اميد انداختن در دل‌هاي مردم و تنها راه مشروعيت بخشيدن به نظام عنوان کرد. او اتفاقات اخير را ناگوار توصيف کرد و ستانده شدن قدرت تغيير و اصلاح توسط مردم و به واسطه‌ي انتخابات را فاجعه‌بار توصيف کرد.

صداي مردم، صداي خداست

سروش همچنين با نقل از يکي از فيلسوفان معاصر و در بخش مهمي از سخنان خود، صداي مردم را صداي خدا دانست که چون سايه‌ي مبارکي بايد جامعه را فرا بگيرد و افزود: «آناني که مي‌خواهند صداي خدا را بشنوند، بايد بدانند که اين صدا تنها از حلقوم مردم بيرون مي‌آيد و چه پرواي خلق داشته باشيم و چه پرواي خالق، به يک جا مي‌رسيم.»

به گزارش «موج سبز آزادي» اين فيلسوف و روشنفکر شهير ايراني بخش ديگري از سخنان خود را به مبحث عدالت و مشروعيت اختصاص داد و گفت: «آدميان نمي‌توانند مرکب قدرت را بي‌مهار رها کنند. در مقابل قدرت بي‌مهار، دو راه بيشتر وجود ندارد: اول اينکه عطاي قدرت را به لقايش ببخشيم و به جايش به رستگاري فردي بينديشيم، و دوم هم اينکه قدر اين قدرت را بدانيم و براي مهارش تدابيري بينديشيم. در اين صورت است که انديشه‌ي سياسي، فلسفه‌ي سياسي و علوم سياسي پديدار مي‌شود. قدرت بي‌امان، به زيان همه است و نمي‌توان رهايش کرد و تسليمش شد.»

سروش در باب اهميت مفهوم عدالت و کمرنگ بودن نقش آن در مباحث متفکران ايراني مسلمان هم سخن گفت و تأکيد کرد که: «هر وقت در روزگاران گذشته از عدالت بحث مي‌شد، منظور فقه اسلامي بود و عدالت مساوي با گناه نکردن يا گناه کم کردن بود. اما در جريان امروز، در مبحث عدالت بحث مشروعيت مطرح شد و در تئوري سياسي هم وقتي از مشروعيت سخن گفته مي‌شود، منظور مطلوب شرع بودن شرايط موجود نيست، بلکه موضوع اصلي حقانيت است و کسي که سوار بر قدرت مي‌شود، اول بايد اين قدرت، حق او باشد.»

سروش همچنين افزود: «حال حقانيت حق حاکم يا از خدا مي‌آيد و يا از مردم، و لذا مشروعيت يا الهي است و يا مردمي. آنچه امروز شيخ محمد يزدي از آن سخن گفت، مشروعيت الهي بود که در تقابل با سخن هاشمي در نمازجمعه بود که از مشروعيت مردمي حرف زد.»

سروش در باب اين دو شاخه‌ي کلان فکري گفت: »در ايران آنچه فربه شده است، مشروعيت الهي است. در حالي که بعد از دوران روشنگري، انحصار کشنده و روح‌کش کليسا که حقانيت الهي را تبليغ مي‌کرد، به حقانيت مردمي تبديل شد و علاوه بر تئوري جمهوريت، نظريه‌ي حق طبيعي پديد آمد که يکي از کشف‌هاي تاريخ بشري بود.»

اين روشنفکر ديني در باب ضرورت شکستن قدرت مجتمع نيز سخن گفت و تاکيد کرد: «خطر تنها زماني کمتر خواهد شد که قدرت مطلقه مهار شود و اين مهار تنها از طريق عمل به حقيقت‌خواهي و رعايت اصول عادلانه در روابط حاکم و مردم امکان‌پذير است.»

وي همچنين افزود: «در انقلاب اسلامي، ما قدرت مشروعه‌ي شاه را کم کرديم، اما اتفاقي که افتاد، اين بود که مفهوم حق پشتوانه‌اي نيافت و هنوز هم اهميت خود را نيافته است و در ميان ما آنچنان که بايد ريشه‌دار نشده است. اما انتخابات اخير، جلوه‌گاه حق‌مداري مردم بود.»

تقلب در انتخابات، معصيت خجسته

عبدالکريم سروش در پايان سخنان خود، تقلب خونين اخير در انتخابات اخير را «معصيت خجسته» نام نهاد و در توضيح آن گفت: «معصيت از آن جهت که گناه حاکمان بود و خجسته از آن جهت که مردم راه خود را يافتند.»

وي گفت: ‌«اگر اين شيوه‌ي غلط به همين يک نتيجه منتهي شده باشد که مساله غيرت‌ورزي به حقوق خويشتن را جدي‌تر بگيريم، بايد بگوييم که زيان نکرده‌ايم، چرا که همين حوادث تلخ است که راه مردم را براي احقاق حقشان روشن مي‌کند.»

سروش سخنانش را با قرائت شعر کوتاهي از سهراب سپهري پايان برد و خواند: تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي‌/ همت کن/ و بگو ماهي‌ها / حوضشان بي‌آب است/ باد مي‌رفت به سر وقت چنار / من به سر وقت خدا مي‌رفتم.

سروش در بخش پرسش و پاسخ نيز در دفاع از تز جامعه‌ي باز پوپر، آن را جامعه‌اي توصيف کرد که مردم در آن مي‌تواند به حقوق خود آشناتر شوند و جامعه‌ همه را زير چتر خود مي‌گيرد.

فرخ نگهدار: اين راه، بي‌بازگشت است

در ادامه‌ي برنامه و پس از سخنراني سروش، مهاجراني، بهنود و نگهدار هر يک به مدت پانزده دقيقه به ارائه سخناني در باب انتخابات پرداختند.

قبل از شروع سخنراني نگهدار، تفرشي بازي اخير را که توسط حاکمان در ايران صورت گرفت، يک بازي باخت- باخت توصيف کرد و گفت: «از انتخاباتي که در آن نهاد اصلي برگزارکننده از اسپانسرهاي اصلي مالي دولت فعلي و قائم‌مقام آن يکي از نزديک‌ترين رايزنان رئيس‌جمهور است، انتظاري جز اين هم نمي‌رفت.»

تفرشي در پايان ابراز اميدواري کرد در چنين شرايطي که دودستگي و دو قطبي بودن در بالاترين رده‌هاي نظام هم آشکار شده است، حداقل شرايط طوري پيش برود که ملت نيز خودش را برنده احساس کند.

پس از اين مقدمه، فرخ نگهدار تريبون را به دست گرفت. او در آغاز سخن خود ضمن ابراز تاسف از کشته شدن تعداد زيادي از جوانان معترض به نتايج انتخابات، از شرکت‌کنندگان برنامه خواست که به احترام خون‌هاي ريخته شده، يک دقيقه بايستند و سکوت کنند.

او سپس حکمرانان فعلي ايران را مسئول اين خون‌ها خواند و با قرائت قطعه شعري از نيما و فروغ گفت: «وقتي ما به سمت ۲۲ خرداد مي‌رفتيم، همه‌ي ايران با اميدي به پا خواسته بود تا زندگي را به خاک خود بازگرداند. اما متأسفانه حکمرانان اين اميد را برنتابيدند و بر روي مردم گلوله گشودند.»

به گزارش «موج سبز آزادي» نگهدار هدف اصلي از اين گردهمايي را يافتن راه برون‌رفت از وضعيت فعلي عنوان کرد و اولين راه چاره براي اين هدف را طرح اين سوال که «بايد بدانيم چه مي‌خواهيم» عنوان کرد.

وي جنبش اخير ايران را جنبش سبز عنوان کرد و هدف عالي آن را آزادي همه در تعيين نوع زندگي‌ خود و از بين رفتن ترس در دل مردم خواند. نگهدار همچنين از احترام به رأي هر انساني به عنوان دومين خصيصه‌ي اين جنبش سخن گفت.

وي همگان را به تسامح در مقابل کساني که از مواضع نامقبول قبلي خود دست شسته‌اند و به سمت اين جنبش آمده‌اند يا خواهند آمد، دعوت کرد و همچنين از ضرورت فراموش کردن گذشته و چشم گشودن به روي آينده سخن گفت.

نگهدار اتکا و قدرت جنبش سبز را بر دست و پاهاي مردم ايران دانست و گفت: «اين مردم ايران هستند که اين جنبش را بازتوليد مي‌کنند و صندوق رأي منشأ حل اختلاف است.»

فرخ نگهدار در بخش پاياني سخنان خود با طرح اين سوال که قاتل سهراب اعرابي کيست، از آناني که با ناآگاهي خود به چاه جمکران و هاله‌ي نور فروشان با رأي خود اعتبار مي‌دهند، به عنوان رستمي ياد کرد که نادانسته دست به خون سهراب شسته است و جهل چنين افرادي را سرمنشأ اين جنايات دانست.

نگهدار به عنوان آخرين جمله‌ي خود، به سخن موسوي در خانه‌ي سهراب اعرابي که راه کنوني را راه بي‌بازگشت عنوان کرده بود، اشاره کرد و گفت: «ما بايد سعي کنيم که زنجيره‌ي سبز را در سراسر ايران گسترش دهيم و بدانيم که در آينده‌اي نزديک دست به مزرع سبز فلک خواهيم يافت و بايد بدانيم که هنگام درو نزديک است.»

مسعود بهنود: اين قصه، تاريخي است

سخنران بعدي برنامه، مسعود بهنود بود که با شرح داستاني تاريخي، از رأي‌گيري در دوران مخبرالدوله در مدرسه‌ي ارکان و قصه‌ي ساختن صندوق و تقلب در رأي مردم سخن گفت و تأکيد کرد: «۱۰۲ سال است ايران درگير چنين پروسه‌اي است. از اولين انتخابات در دوران مشروطه که نگاه مي‌کنيم، ۲۴ دوره انتخابات مجلس برگزار شده و بارها انتخابات رياست‌جمهوري و همواره اين داستان کم و بيش وجود داشته است. در هيچ دوره‌اي رأي ملت به عينه از صندوق بيرون نيامده است.»

بهنود جريان فروختن دين به دنيا بر سر قدرت گرفتن را هم قصه‌اي تکراري در تاريخ سياسي ايران عنوان کرد.

مهاجراني: اين سرنوشت همه‌ي انقلاب‌هاست

در پايان اين نشست تحليلي، عطاءالله مهاجراني در باب تفسير حکومت‌ها از قدرت و بازتاب اين تفاسير سخن گفت. وي آرمان‌هاي مساوات، آزادي و شادماني را از اهداف مشترک همه‌ي انقلاب‌ها خواند و نيز تن دادن به وضع موجود در پي حفظ قدرت را نيز از وجوه مشترک همه‌ي انقلاب‌ها دانست.

به گزارش «موج سبز آزادي» وزير ارشاد دولت اصلاحات، به شرح داستاني از دئودوراکيس، سازنده‌ي فيلم «زورباي يوناني» و آهنگ «زد» پرداخت و شرح داد که چگونه در يک زندگي کموني کوچک سه نفره، در پي قدرت گرفتن يکي از سه نفر و زورگويي او به دو نفر ديگر در گرفتن جا و تهيه‌ي غذا، آن دو نفر در پي تصفيه و حذفش بر مي‌آيند.

وي در نتيجه‌گيري از اين داستان گفت: «حتي در يک هسته‌ي مخفي پارتيزاني که تمام مايملکش دو اتاق است، به زودي براي حفظ قدرت، مکان و غذا، آدم‌کشي هم اتفاق مي‌افتد.

مهاجراني اين دست اتفاقات را در جوامع انقلابي، معمول خواند و به مساله‌ي جابه‌جايي آرمان در شرايط پساانقلابي اشاره کرد که در آن بعد از پيروزي انقلاب، انقلابيون به انگيزه‌ي حفظ قدرت و مصلحت موجود، دست به اين قبيل امور مي‌زنند. وي گفت: «انتخابات هم در چنين شرايطي تا بدانجا که در تأييد حفظ وضع موجود باشد، برتابيده مي‌شود و انتخابات پرشور، اگر نتيجه‌اي غير از احمدي‌نژاد داشته باشد، با قلع و قمع مردم مواجه مي‌شود.»

وي با ذکر اين توضيح، از دو نوع انتخابات نمايشي و واقعي نام برد و گفت: «انتخابات وقتي نمايشي است که حکومت قدرت تشخيص خودش را بهتر از قدرت تشخيص مردم بداند، يعني همان بحثي که ميان هاشمي و بزدي پيش آمد و همين مبناي الهي و مردمي بودن مصلحت را دربر مي‌گرفت.»

مهاجراني در بخش دوم سخنان خود، براي جوامعي که جمهوريت را مبناي کار خود قرار مي‌دهند و آناني که جمهوريت را حذف مي‌کنند، ده ويژگي را به اين شرح برشمرد: «در جوامع داراي جمهوريت، حقوق همه‌ي مردم با هر مذهب و از هر قوم و نژادي، برابر است؛ زمامداران از طرف مردم وکالت دارند؛ مردم وکلاي خود را انتخاب مي‌کنند؛ زمامداران موقتي و مسئول وقايع و خون‌ مردم‌اند؛ فقيه بودن شرط لازم زمامداري نيست؛ رابطه‌ي مردم و حکومت يک قرارداد اجتماعي محسوب مي‌شود و عقل جمعي مبناي عمل است. در حالي که اگر جامعه‌اي فاقد اصل جمهوريت باشد، مردم و حاکمان حقوق برابر نخواهند داشت، مردم مهجورند و حکومت تصميم‌گيرنده، زمامداران بر مردم ولايت دارند نه وکالت، اين شارع است که حاکم را انتخاب مي‌کند نه مردم، زمامداران مادام‌العمرند و مسئول خون مردم هم نيستند، فقاهت شرط زمامداري است، حکومت اعمال حکم شارع است و عقل فردي مبنا قرار مي‌گيرد.»

وي تاريخ استبداد ايراني را تاريخي بسيار درازآهنگ و ديرپا و سنگين توصيف کرد و انقلاب مشروطيت را گامي براي رام کردن قدرت دانست. وي همچنين انتخابات اخير را فرصتي براي مقيد کردن قدرت خواند و يکي از مهم‌ترين تغييرات را احترام به صندوق رأي ملت دانست.

اين انديشمند فرهنگ‌دوست ايراني، راهي را که جنبش سبز ايران در پيش دارد، به دو استفامت امدادي تشبيه کرد و هرگونه يأسي براي زنده نگه داشتن اين چراغ را مضر دانست و گفت: «نبايد فراموش کنيم که در هر نقطه‌اي از مسير ايستاده باشيم، به هدف رسيده‌ايم.»

مهاجراني با ذکر آيه‌اي از قرآن مجيد در باب ضرورت استقامت و بردباري و به خرج دادن خردورزي، سخن خود را با اين بيت مولوي به پايان برد که: «هر که دايم مشت بر سندان زند / ناگهان روزي بيابد فتح باب».

پرسش و پاسخ

در بخش پرسش و پاسخ اين برنامه، تعداد بسياري از حضار موفق شدند سؤالات خود را به صورت کتبي و شفاهي در جلسه مطرح کنند و پاسخ بگيرند. فرخ نگهدار در پاسخ به يکي از سؤالات در باب مشروعيت سياسي، مشروعيت حکومت را ناشي از رأي ملت دانست و حق نمايندگي را تنها از آن آناني دانست که از صندوق رأي ملت بيرون مي‌آيند. وي نه فقط ميزان که تنها ميزان را رأي ملت دانست.

بهنود نيز در پاسخ به سوالي در باب مفهوم اصلاحات گفت که اصلاحات از نظر او، فقط آنچه که در چارچوب دوم خرداد معنا يافت، نيست و گسترده‌تر از آن است و به اين معنا هدف اصلاحات و جنبش سبز هم‌پوشاني دارد.

مهاجراني در پاسخ به انتقاد يکي از حضار مبني بر اينکه موضوع اين جلسه قرار بود بحث در باب «چه بايد کرد» باشد اما در اين باره صحبت خاصي نشد، گفت که مهم‌ترين وظيفه ما در اين برهه اين است که نفس حضور و استقامت را براي بازپس‌گيري آرا و نيز غيرمشروع دانستن احمدي‌نژاد حفظ کنيم.

وي همچنين عدم استقبال توليت آستان قدس رضوي از احمدي‌نژاد و عدم تبريک علماي قم به وي را از جمله مصاديق نامشروع بودن احمدي‌نژاد دانست. مهاجراني همچنين تأکيد کرد که کانون همه‌ي حرکت‌ها بايد موسوي باشد و ما به خودي خود نمي‌توانيم کاري خودسرانه انجام دهيم.

به گزارش «موج سبز آزادي» مهاجراني همچنين در پاسخ به سؤالي مبني بر اينکه آيا سخن هاشمي تأثيري بر آزادي زندانيان سياسي خواهد داشت يا خير، توضيح داد که طول ساليان طولاني همکاري نزديک با هاشمي، سخنان اين هفته‌ي او در نمازجمعه را دور از انتظار خود يافته است و اين سخنان نشان‌دهنده‌ي اين بود که وضعيت جامعه به جايي رسيده که هاشمي مجبور به انتخاب شده است. وي گفت: «مهم سخن گفتن از بازداشت شدگان نبود، بلکه آنچه در سخنان هاشمي اهميت داشت، سخن گفتن در باب صلاحيت حکمراني بود و اينکه مردم مبناي مشروعيت حکومت‌اند.»

در بخش پرسش و پاسخ اين برنامه، بحث‌هايي شنيدني هم در باب لزوم جدايي دين از حکومت صورت گرفت. مازيار بهروز، استاد دانشگاه کاليفرنيا و نويسنده‌ي کتاب «شورشيان آرمانخواه» در سؤالي از مهاجراني گفت که در ايران بعد از انقلاب هميشه ولايت بر جمهوريت غالب بوده است و از مهاجراني خواست يک مصداق را که تجربه‌ي موفقي از يک دموکراسي ديني باشد، عنوان کند.

مهاجراني در پاسخ به اين سؤال گفت: «بستگي دارد درباره‌ي کدام دين و کدام دموکراسي سخن بگوييم. من به عنوان کسي که مسلمان هستم، اعتقاد دارم که بر اساس نص قرآن مي‌شود حکومتي داشت که در آن حق مردم به رسميت شناخته شود. دين و دموکراسي در اين حالت قابل جمع‌اند، اما طبيعي است که در راه دموکراسي حداکثري، به شکلي که در غرب تجربه شده است، زاويه‌هاي مختلفي وجود داشته باشد که لازم است در نظر گرفته شود و از جوانبي هم اين امر مي‌تواند مشکل‌زا باشد. اما آنچه واضح و مبرهن است، اين نکته است که مشکلات سي ساله‌ي دموکراسي و دين در ايران را نمي‌شود در اين جلسه حل کرد.

مهاجراني همچنين تأکيد کرد: «به جاي دست گذاشتن بر اختلافات، اکنون وقت پيدا کردن مشترکات است وگرنه بايد به قول شاملو، همچنان دوره کنيم شب و روز را، هنوز را». اين سخن مهاجراني با تشويق مکرر حضار همراه بود.

مسعود بهنود نيز در پاسخ به اين پرسش که امروز وظيفه‌ي ما چيست، گفت: «بايد مراقب باشيم که شرايط حال حاضر کشور و مردم کل ايران را در نظر بگيريم و به طور منطقي‌ به دنبال خواسته‌هاي دست‌يافتني خود باشيم که در حال حاضر و در وهله‌ي اول بازپس‌گيري آراي مردم است، و بايد از دادن شعار‌هاي شيک و دست‌نيافتني پرهيز کنيم که حالت سنگ بزرگ زدن را پيدا نکند.»

فرخ نگهدار هم در پاسخ به سؤالي ديگر در باب موضع جنبش چپ در باب وقايع اخير، گفت: «چپ ايران در مقابل جنبش سبز نايستاده است، بلکه همراه آن است؛ هم اسلامي و هم چپ، نه با عناوين قبلي که با هويتي جديد و مشترک، در اين جنبش حضور دارند. در جنبش سبز ايران، حق به جاي ايدئولوژي قرار گرفته است و صندوق رأي معيار و محک حکومت است.»

اين برنامه با طرح پرسش‌هايي ديگر درباره‌ي ايران ادامه داشت و در انتها، خيل عظيم جمعيت با سر دادن شعر «اي ايران» سالن را ترک کردند.

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .