موسوي: روز قدس نشان داد حيات جديدي که مردم انتخاب کردهاند امري گذرا نيست
ميرحسين موسوي سيزدهمين بيانيه خود پس ازکودتاي 22 خرداد را منتشر کرده است.
متن کامل اين بيانيه به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
راهپيمايي روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون ترديد يک نقطه عطف محسوب ميشود. نتايجي بسيار مبارک از آنچه در اين مناسبت اتفاق افتاد انتظار ميرود که مختص به يک سليقه و يک گرايش نيست، بلکه فضلي عام و دستاوردي براي تمام کساني است که در اين سرزمين ريشه دارند، حتي اگر برخي از آنها به خاطر پيشداوريهاي نادرست اينک و امروز نتوانند اين نعمت و رحمت را لمس کنند.
اين برکت، ميوه دورانديشيهاي امام بود. او بارها به ما ميگفت بنيانهاي درست را چنان بگذاريد که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شايد ما نتوانسته باشيم حق اين رهنمود را به درستي ادا کنيم، ولي او خود در سيرهاش اينگونه عمل ميکرد؛ تمامي ستونهاي جمهوري اسلامي را بر پايههايي از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندين سنت و ميعاد براي حضور عملي آنان در صحنه قرار داد، تا كسي قادر نباشد اين شالوده را ديگرگون كند.
روز قدس از جمله اين ميعادهاست. با چنين سنتي نميتوان مردم را از صحنه دور کرد. با چنين دعوتي نميتوان بدون تامين و ترويج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او اين مناسبت را نه فقط مختص به فلسطين، که روز مستضعفين و اسلام ناميد تا کمترين شائبهاي باقي نگذارد. اينک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز براي پر کردن مستمر صحنه از حضورهاي ميليوني مردم معلوم ميشود.
سي سال پيش از اين امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوتهايشان بر روي درد مشترکي که تمامي آنان را ميآزرد همصدا شوند. چقدر اين پيام با سخن امروز ما نزديک است؛ اسلام نگفته است براي آن که وحدت پيدا کنيم بايد مثل هم بينديشيم. آن وحدتي که ما بدان دعوت شدهايم در عين قبول تفاوتهاست و قدس روزي است كه مسلمانان بايد با تحمل تنوع در ديدگاههاي خود درمان دردهاي مشتركشان را دنبال کنند. از اين روست که اگر اين مناسبت به يک پسند سياسي تعلق يابد سال به سال شکوه خود را از دست ميدهد؛ آثاري که برايش آرزو شده است باقي نميگذارد و ديگر نميتواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.
آرمان اين روز آن است که رنگهاي گوناگون را آميخته با يکديگر به صحنه بياورد. روز قدس امسال ما اين گونه نبود، اما براي چنين چيزي بود. اتفاقا اينجانب آخرين جمعه از رمضان امسال را در ميان کساني حاضر شدم که جمعي از آنان با مشتهاي گره کرده به پيشوازم آمده بودند و برايم آرزوي مرگ داشتند. در مسير پرهياهويي که بايکديگر همراه شده بوديم سيمايشان را مرور ميکردم و ميديدم که آن چهرهها را دوست دارم. و مي ديدم پيروزي ما آن چيزي نيست که در آن کسي شکست بخورد. همه بايد با هم کامياب شويم، اگرچه برخي مژده اين کاميابي را ديرتر درک کنند.
از قضا آنها که از رخدادهاي قدس امسال احساس شکست ميکردند بيشترين بهره را از آن بردند. آنها به واضحترين شکل دريافتند که سه ماه خشونت بيسابقه کمترين اثري در حضور مردم به جاي نگذاشته ، بلکه آن را فراگيرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه ديگر که ميقات بهمن فرا برسد، آنان بينتيجه و پرخطا بودن سياستهاي خود را ملاقات نميکردند و زماني با هزينههاي سنگين عملکرد خود روبرو ميشدند که براي چاره کردن بسيار دير بود.
خشونت چاره ساز نيست. ادخلوا في السلم کافه؛ همگي در مسالمت وارد شويد. خشم مرکبي است که سوار خود را به زمين ميزند. درمقابل رفتارهاي زشت امنيتي و تحريکهاي مدوام تبليغاتي مردم حق دارند عصباني شوند، اگرچه اين حقانيت تغييري در تبعات خشم آنان ايجاد نميکند. ما به اندازهاي که از خود صبر و خرد نشان بدهيم از کوششهايمان نتيجه ميگيريم و اگر به سوي تندرويهاي بيدليل بلغزيم چه بسا که حاصل يک هفته و يک ماه تلاش را در يک روز و يک صحنه جا بگذاريم. مردم ما از آن رو خود را شايسته رفتارهايي مناسبتر از سوي حاکمان ميبينند که هوشيار و خردمندند، و خردمند کسي است که نه فقط ميان خوب و بد، بلکه ميان خوب و خوبتر و بد و بدتر تميز بدهد.
خوبتر از نتايجي که در روز قدس به دست آورديم هنوز وجود دارد، کما اين که بدتر از وضعيتي که از آن رنج ميبريم و بدان اعتراض ميکنيم نيز هست. در پيشرو و در شرايط تاريخي ما تصوير روشني از نتايج رفتارهاي ساختارشکنانه نيست. همانگونه كه در نامه فرستاده شده براي تمامي مراجع تقليد به عرض رسيد افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوي سرزمين ما هستند که هرگز نبايد آنها را از نظر دور کنيم. البته اين عبرتها ما را از استيفاي حقوقمان منصرف نميکنند، زيرا ما آن صبوري و دانايي را داريم که بدون پرداختن چنين هزينههاي سنگيني سرنوشت خود را بهبود ببخشيم.
آن چيزي که ميتواند اين هدف بزرگ را محقق کند پايبندي به شعارهاي زريني است که انتخاب کردهايم. هيچ كلمهاي که دوستي و برادري ميان مردم را تحت تاثير قرار دهد به بازسازي هويت و وحدت ملي ما نميانجامد. ما اسلام رحماني را درمان دردهاي خود ميدانيم و آن چيزي را که اينک به نام دين از سوي بخشي از حاکميت معرفي ميشود پوستيني وارونه ميبينيم.
ما خواستار اجراي بدون تنازل قانون اساسي و بازگشت جمهوري اسلامي به اصالت اخلاقي نخستينش هستيم. ما جمهوري اسلامي نه يک کلمه کم نه يک کلمه زياد را ميخواهيم، و آناني را ساختارشکن و هرج ومرج طلب ميشناسيم که با بهانه و بيبهانه از موازين اسلامي عدول ميکنند و بنا بر اميال شخصي به تعطيل اصول قانون اساسي دست ميزنند.
فضاي سياسي امروز كشور آن چيزي نيست كه سي سال پيش از اين ايرانيان آرزويش را داشتند. مردم اينك از خود ميپرسند چه چيز ما را از رسيدن به آرمانهايمان بازداشت و به شرايط فعلي رساند. اين سوالي اساسي است كه جا دارد درباره كوششهاي امروز و فرداي ما نيز پرسيده شود. ما چه بايد بكنيم تا سي سال بعد از نو با همين پرسش روبرو نشويم؟
ما تنها در صورتي به اين اطمينان ميرسيم که دستاوردهاي سياسي - اجتماعي خود را به زندگيهاي روزمرهمان متکي کنيم. در طول يك قرن گذشته مردم ما از اين قبيل دستاوردها کم نداشتهاند، اما همه آنها متکي به مبارزه بوده است؛ تا فضاي جهاد و تلاش وجود داشت اين دستاوردها زنده بود و همين كه مردم خسته ميشدند يا تصور ميكردند بايد به خانههايشان بازگردند محصول از ميان ميرفت. مبارزه امري مقدس است، اما دائمي نيست. آنچه دائمي است زندگي است.
اين درسي است كه ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختيم. در آن سالها دو گروه در جبهههاي جنگ حاضر ميشدند؛ گروه نخست ايام جنگ را مبارزه كردند و سپس به نظرشان رسيد وقت زندگي كردن رسيده است؛ وقت آن كه پول روي پول بگذارند و برج روي برج بسازند. و گروه دوم كه براي معنويتي سرشارتر به جبهه ميرفتند. آنها براي ايثار کردن عازم جبهه نميشدند؛ ميرفتند تا از فضاي نوراني آنجا بهرهمند شوند.
شايد براي کساني که آن فضا را تجربه نکردهاند هضم اين کلمات آسان نباشد، اما واقعيت دارد. نه آن که ايثار نميکردند؛ نامدارترين قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهايي که به دست ميآوردند باور نداشتند که دارند از خودگذشتگي ميکنند. آنها سالهاي جنگ را زندگي کردند و پس از آن مبارزهشان شروع شد؛ مبارزهاي آرام براي پاسداري از حياتي، يا لااقل خاطره حياتي که چشيده بودند. اگر آنها نبودند ما نميتوانستيم هشت سال با دستان خالي بايستيم.
در زمان انتخابات وقتي گروهي از آنان مرا مفتخر کردند و کميته ايثارگران را به عنوان يکي از فعالترين بخشهاي ستاد اينجانب شکل دادند احساس سربلندي ميکردم و چون ميگفتند به اميد تجديد نورانيت ايام امام گردهم جمع شدهاند بار خود را به مراتب سنگينتر ميديدم. بعيد ميدانم کسي در ميان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزي قرار دارند که همه ما را به يکديگر پيوند داده است.
به تاسي از آنان ما نيز بايد راه سبز اميد را زندگي کنيم؛ در اين صورت همان معجزهاي که آنان آفريدند در انتظار ما نيز هست. اهميت روز قدس امسال در اين بود که نشان داد حيات جديدي که مردم انتخاب کردهاند امري گذرا و موقتي نيست. اگر همه در خانههايمان نشسته بوديم و در عين حال اين پيام با همين صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هيچ کمتر نبود.
راه سبز را زندگي کردن يعني هر روز و همزمان که در خانههايمان و سرکارمان و
در کوچه و خيابان و بر سر معيشتهاي روزمره خود هستيم اين پيام با غيرقابل
انکارترين ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ايراني بودن و اين زماني بودن
ما تکرار ميشود.
وقتي که سخن از تقويت شبکههاي اجتماعي و يا زندگي کردن راه سبز ميشود بلافاصله
ميپرسند چگونه؟ همانگونه که هستيد. سخن از آن نيست شبکههاي اجتماعي که وجود
ندارند را شکل دهيم و قدرتمند کنيم؛ سخن از آن است كه قدرت مردم در شبکههاي
اجتماعي است که به صورت طبيعي و به هدايتي فطري درميانشان شکل گرفته است. بايد
اهميت آنها را درک کنيم.
روز قدس امسال نشان داد اين شبکه همچون نوزادي که به راه افتاده باشد با سرعتي باورنکردني در حال رشد است؛ به زودي سخن گفتن را هم آغاز ميکند و به زودي بالغ ميشود و همگان را به تحسين و احترام نسبت به خود وا ميدارد. آن وظيفهاي كه بر عهده ما قرار دارد آن است كه با تكثير انديشههايي كه در حوالي آن شكل ميگيرد و با تذكر دائمي اهميت اين پديده مبارك از آن پرستاري کنيم.
به همين ترتيب اگر گفته ميشود راه سبز را بايد زندگي کرد سخني پيچيده و تازهاي و دعوت به امري ناشناخته نيست. بلکه توجه دادن به همان چيزي است که داريد تجربه ميکنيد، و اين که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهاي پيشين، آغاز نوعي از زندگي است. در همصداييها و پيوندها و چشمپوشيها و يکرنگيها و هوشمنديها و سرزندگيهايي که ادامه اين مسير مستلزم آن است حظي وجود دارد که زندگي را سرشارتر ميکند.
علاوه بر آن در دانايي ملت ما قدرتي هست که او را از تحمل بسياري رنجها بينياز ميکند. مردم ما براي استيفاي حقوق خود از پرداختن هزينه مضايقه ندارند، زيرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عين حال اگر براي نتايجي که از حرکات اجتماعي خود به دست ميآوريم دوام ميخواهيم بايد شجاعت و فراست را به هم بياميزيم.
اينک بر اثر سياست خارجي غلط و ماجراجويانه دولتي که مردم ما بدان دچار شدهاند کشور در آستانه بحرانهايي قرار گرفته است که بيشترين خسارت آن را قشرهاي محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پيش ميرفتيم شايد سادهانگارانه تصور ميكرديم كه اين يک امتياز براي راه سبز ماست، اما زماني که ميخواهيم مسير سبز را زندگي کنيم چنين نيست.
اينجا کشور ماست و اين زندگاني ماست و اين ما هستيم که بايد نسبت به چنين مشکلاتي نگران باشيم و حساسيت نشان دهيم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهاي رسمي منتشر شده از سوي مراجع رسمي همين دولت دهها ميليارد دلار از درآمدهاي ارزي کشور را ظرف سالهاي گذشته مفقود اعلام ميکنند و و مراجعي که بايد درمقابل اين امر واکنش دهند بيتفاوت نسبت به حجم اين ارقام که ميتواند چند ارتش را تجهيز کند در گيرودار يارکشيهاي سياسي افتادهاند.
از کداميک از آنان انتظار داريم به رنجهايي که بر اثر رفتارهايشان بر مردم تحميل ميشود اهميت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگي در اين خاک و بوم را مختل ميکند حساسيت نشان ندهيم ديگري نشان نخواهد داد؛ كما اينكه اقتصاددانان ما بيمناك از آن كه سرنوشتي شبيه به معترضين نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندانها داشته باشند در اعتراض خود كاملا تنها هستند. زماني مفقود شدن بيست هزار دلار درخزانه كشور براي ساقط كردن يك دولت كافي بود. اما اينك فريادهاي اخطار نسبت به گم شدن چنين ارقام گزافي كمترين واكنشي بر نميانگيزد.
اخيرا گروهي از اساتيد ايراني مقيم خارج در نامهاي ضمن تشريح برداشت خود از راه سبز اميد هر چيزي که منافع ملت ايران را تامين کند هدف اين جنبش معرفي کرده بودند. بر اين اساس آنان توصيه ميكردند که با سپاسگزاري از حمايت ملتهاي ديگر ظرف اين چندماه از آنها بخواهيم در هيچ تحريمي بر عليه ايران شرکت نکنند. اينجانب نظر آنان را پسنديدم و بر آن صحه گذاشتم، زيرا اين نه تحريم يک دولت، بلکه تحميل رنجهاي بسيار بر مردمي است که مصيبت دولتمردان ماليخوليازده برايشان کافي است. راه سبز را زندگي کردن به اين معناست و ما با اعمال هرگونه تحريمي بر عليه ملت خود مخالفيم.
اين يک نمونه است. کسي به کساني که اين خواسته را با ما در ميان ميگذارند از ضرورت زندگي کردن راه سبز نگفته بود. ما بقي ما نيز از اين ضرورت آگاه باشيم يا نباشيم به هدايتي فطري در همين مسير هستيم، لذا ضرورت ندارد که اين شيوه را به يکديگر تلقين کنيم؛ تنها کافي است از آن آگاه باشيم و پرستاري کنيم.
زندگي ادامه دارد و افراد موقتي هستند. هر جمعي و جماعتي كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پيوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمي براي به تني يا افرادي از همراهان عادي خود امتيازات بيدليل قائل شدند سرانجام تشخيص عقلاني خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند.
مردمي كه ميخواهند سرپاي خود بايستند و حياتي كريمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستين قدمهايي كه به ناكاميشان ميانجامد بابيشترين دقتها پيشگيري كنند. تولد اينجانب نه هفتم مهر كه روز آشنايي با شماست. حتي اگر روز هفتم مهر به دنيا آمده بودم نيز جا نداشت حركت شما به كيش شخصيت آلوده شود. اميدوارم اين كلمات مرا صميمانه و از سر نگراني و نه يک شكسته نفسي بيحقيقت و تعارف گونه تلقي كنيد.
برادر شما - مير حسين موسوي
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |