معروفترين
کودتاهاي تاريخ
صحنهاي در تهران − کودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
اقدامات توطئهآميز براي براندازي
حکومتها، در همهي دورههاي تاريخي وجود داشته است. ولي «کودتا» به عنوان مفهومي
مدرن، با مفهوم دولت ملي پيوند خورده است.
در زير نگاهي داريم به شماري از مهمترين کودتاهاي تاريخ عصر جديد، که نخستين نمونه آنها به رويدادهاي پس از انقلاب کبير فرانسه باز ميگردد. اين کودتاها صرفا از منظر دامنهي تاثير و برد آنها بر سرنوشت يک کشور گزينش شدهاند و براي معرفي آنها سنجهي ديگري در نظر گرفته نشده است.
در شماري از کشورها مانند همسايهي ما ترکيه، تا کنون سه کودتاي نظامي انجام گرفته که در اين نوشته به دو کودتا اشاره شده است. همچنين هستند کشورهايي در آمريکاي لاتين، مانند بوليوي يا آرژانتين، که داراي سنت کودتايي بسيار نيرومندي هستند. معروف است که زماني دربارهي کودتاهاي کشورهاي آمريکاي لاتين به طنز ميگفتند: هر ژنرالي صبح زودتر از خواب برخيزد، قدرت را با کودتا قبضه ميکند. ولي اين نوشته نميتوانست به همهي اين کودتاها بپردازد.
کودتاي ناپلئون بناپارت
نخستين کودتاي دوران جديد، به سال ۱۷۹۹ در فرانسه بازميگردد و به کودتاي «هجدهم برومر» معروف است. انقلاب فرانسه که جدايي دين از دولت را به کرسي نشاند، تقويم مسيحي گرگوري را ملغي کرد و تقويم انقلاب فرانسه يا تقويم جمهوري را جايگزين آن ساخت. «برومر» يکي از ماههاي تقويم تازه بود و هجدهم برومر برابر است با نهم نوامبر تقويم گرگوري.
اين کودتا را نقطهي پاياني بر انقلاب فرانسه و آغاز حکومت فردي ناپلئون بناپارت ميدانند. در سال ۱۷۹۹ دولت انقلاب با مشکلات پرشمار اقتصادي و نظامي روبرو بود. خطر کودتاي هواداران سلطنت و ژاکوبنهاي نو افزايش يافته بود. امانوئل ژوزف سيس، يکي از اعضاي هيئت رييسهي دولت انقلاب، اعلام کرد که فرانسه به «شمشير برندهاي» نيازمند است. او خواهان مرد قدرتمندي بود که ولو با قهر، نظام جمهوري را در فرانسه تثبيت کند.
بازگشت ژنرال ناپلئون از مصر، چنين امکاني را فراهم ساخت. در هجدهم برومر سال ۱۷۹۹ مجلس ملي به بهانهي کودتاي ژاکوبنهاي نو، به قصر سنکلود در حومهي پاريس نقل مکان کرد. مخالفان ناپلئون از هيئت رييسه کنار گذاشته شدند و امنيت پاريس به ناپلئون و سپاه او محول شد.
در تاريخ نوزدهم برومر، دولت انقلاب عملا بدون رهبري بود. اعضاي هيئت رييسه يا بازداشت يا برکنار شده بودند. سربازان ناپلئون قصر سنکلود را محاصره کردند. نمايندگان مجلس ملي با تغيير قانون اساسي و تفويض قدرت به ناپلئون مخالف بودند. سخنراني ناپلئون در برابر نمايندگان شوراي پانصدنفره با شعارهاي «مرگ بر ديکتاتور» ناموفق ماند.
لويي بناپارت، برادر ناپلئون که عضو شوراي رهبري هيئت پانصد نفره بود، به ياري او آمد و به سربازان اطلاع داد که ناپلئون به مرگ تهديد شده است. سربازان وارد قصر شدند و نمايندگان را بيرون راندند. سرانجام زير فشار نظاميان، شماري از نمايندگان با تغيير قانون اساسي موافقت کردند. دولتي موقت به رهبري سه کنسول تشکيل شد که ناپلئون نيز جزو آنان بود. بعدها با تغييرات تازهاي که در قانون اساسي ايجاد شد، ناپلئون بناپارت به کنسول اول تبديل شد و سرانجام توانست حکومت فردي خود را تحميل کند.
کودتاي هيتلر
آدولف هيتلر پس از کودتاي ناموفق سال ۱۹۲۳ در پشت ميلههاي سلول خود در زندان
در سال ۱۹۲۳ در ايالت بايرن (باواريا) آلمان تلاشي براي کودتا عليه جمهوري وايمار صورت گرفت که سرانجام ناکام ماند. اين کودتا به کودتاي آدولف هيتلر و اريش لودندورف معروف است که دو تن از رهبران حزب ناسيونال سوسياليست آلمان بودند.
در آن دوره ايالت بايرن صحنهي کشمکشهاي شديدي ميان نيروهاي راست و چپ در جمهوري جوان وايمار بود. هم کمونيستها و هم نازيها در اين ايالت نيرومند بودند. نيروهاي راست قصد داشتند در اقدامي تحت عنوان «راهپيمايي به سوي برلين»، جمهوري وايمار را ساقط کنند. هنگامي که هيتلر و گروه افراطي ضربت او (SA) از اين آکسيون کنار گذاشته شدند، وي فرصت را براي اعلام جنگ عليه جمهوري وايمار مغتنم شمرد.
هيتلر در تاريخ ۸ نوامبر سال ۱۹۲۳ مردم بايرن را به «انقلاب ملي» فراخواند و دولت محلي بايرن و جمهوري وايمار را بياعتبار اعلام کرد. راهپيمايي هيتلر و چند هزار تن از هواداران تا دندان مسلحاش در تاريخ ۹ نوامبر، با سد پليس بايرن روبرو شد. در درگيريهاي خشونتآميز ميان طرفين، چهار پليس و چهارده نازي کشته شدند. هيتلر بازداشت و حزب ناسيونال سوسياليست در سراسر جمهوري وايمار غيرقانوني اعلام شد. هيتلر در فوريهي سال ۱۹۲۴ از سوي دادگاهي به پنج سال زندان محکوم شد. اين حکم براي اقدامي که صورت گرفته بود، بسيار سبک ارزيابي شده است.
کودتا در اسپانيا
در سال ۱۹۳۶ افسران دستراستي اسپانيا به کودتايي دست زدند که به جنگ داخلي در اين کشور انجاميد. جامعهي بحرانزدهي اسپانيا در سالهاي دههي سي سدهي بيستم، صحنهي کشمکش نيروهاي راست و چپ بود. پيروزي جبههي متحد نيروهاي چپ در انتخابات فوريهي سال ۱۹۳۶ به بحران در اين کشور دامن زد. نيروهاي راست و راست افراطي عملا جمهوري را از دست رفته ميديدند.
اوج ناآراميها، کودتاي افسران دستراستي ارتش در ۱۳ ژوييهي ۱۹۳۶ بود که با مقاومت گستردهي نيروهاي کارگري و چپ و آنارشيستها روبرو شد و سرانجام به جنگ داخلي انجاميد. اين جنگ که ميان دولت منتخب اکثريت مردم و نيروهاي کودتاگر به رهبري ژنرال فرانکو جريان داشت، تا آوريل سال ۱۹۳۹ به درازا کشيد.
جنگ داخلي اسپانيا به زودي ابعاد بينالمللي يافت و پاي دخالت نظامي دولتهاي گوناگون را به اين کشور گشود. اين جنگ سرانجام با پيروزي هواداران فرانکو که مورد پشتيباني ارتش آلمان نازي بودند، پايان يافت. ديکتاتوري فرانکو تا سال ۱۹۷۵ در اسپانيا پايدار بود.
کودتا عليه دکتر مصدق
شعبان جعفري و اوباش هوادار او در روز کودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
کودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عليه دولت قانوني مصدق، نخستين کودتا پس از جنگ جهاني دوم و آغازگر زنجيرهي کودتاهاي دورهي موسوم به «جنگ سرد» است. اين کودتا که تحت عنوان «عمليات آژاکس» انجام گرفت، نخستين اقدام مشترک سازمانهاي جاسوسي آمريکا و بريتانيا براي سرنگوني دولت دکتر مصدق و تثبيت موقعيت محمدرضا شاه پهلوي بود. آمريکا و بريتانيا اقدام مصدق را براي ملي کردن صنايع نفت، مخالف منافع خود در ايران ميدانستند.
مديريت کودتا برعهدهي کرميت روزولت جونيور بود و دانالد ويلبور يکي ديگر از ماموران سازمان سيا او را پشتيباني ميکرد. آنان به کمک لويي هندرسون، سفير آمريکا در تهران، شاه را متقاعد ساختند که براي تحکيم پايههاي حکومت فردي خود، مصدق را برکنار کند. اقدام کودتاگران يک بار ناکام ماند و در پي آن، محمدرضا شاه ناگزير از طريق بغداد به رم گريخت.
سرانجام در روز ۲۸ مرداد، کودتاي نظامي به رهبري ژنرال فضلالله زاهدي، با هدايت CIA و MI6 و به ياري تظاهرات اوباش در خيابانها، هجوم نظاميان هوادار شاه به خانهي مصدق و نيز به وزارت خارجه و شهرباني تهران پيروز شد. بازداشت مخالفان و سرکوب نيروهاي ملي و چپ آغاز شد و محمدرضا شاه به ايران بازگشت و بر تخت سلطنت نشست. مصدق را در يک دادگاه نظامي محاکمه و به تبعيد محکوم کردند.
کودتاي نظامي در ترکيه
عدنان مندرس، اولين نخست وزير ترکيه بود که در يک انتخابات آزاد برگزيده شد. وي از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ در ترکيه حکومت کرد. برخي اقدامات افراطي او در طي اين سالها، مانند شرکت ارتش ترکيه در جنگ کره، تضعيف لائيسيته در کشور، سرکوب خشن اقليت مسيحي و بويژه يونانيان و نيز سياست نادرست در برابر کردهاي طرفدار خودمختاري، به نارضايتي شديدي در ميان نظاميان ترکيه انجاميده بود.
در تاريخ ۲۷ مه ۱۹۶۰ نظاميان ترکيه با کودتا قدرت را در اين کشور به دست گرفتند. رهبر کودتاگران ژنرال گورزل بود که بعدها رييس جمهوري ترکيه شد. مندرس و برخي از مقامهاي دولتي محاکمه شدند. وي و شماري از ياران و همکارانش را بويژه به جرم ايجاد اغتشاشات يونانيستيز در ترکيه به مرگ محکوم کردند.
بهرغم فشارهاي بينالمللي، مندرس در تاريخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۱ اعدام شد. شخصيت مندرس امروزه نيز در ترکيه مورد مناقشه است. بهرغم آن که دانشگاه و فرودگاهي را در ازمير به نام او کردهاند، ولي هنوز بسياري از مردم تندرويهاي سياسي و اقدامات خشن او را بويژه عليه مسيحيان سرزنش ميکنند.
کودتاي نظامي برزيل
ژائو گولارت، رييسجمهوري اصلاحطلب برزيل، در تاريخ ۳۱ مارس ۱۹۶۴ با يک کودتاي نظامي در اين کشور سرنگون شد. اين کودتا با پشتيباني ايالات متحدهي آمريکا انجام گرفت و نتيجهي آن خونتاي نظامي در برزيل بود که به مدت ۲۱ سال يعني تا سال ۱۹۸۵ ادامه داشت.
گولارت ميخواست در برزيل به رفرمهاي ارضي دست بزند، ولي نيروهاي محافظهکار و زمينداران بزرگ، با کمک ارتش مانع از اقدامات او شدند و با کودتاي نظامي دولت او را سرنگون ساختند. وي نخست به اروگوئه و از آنجا به آرژانتين گريخت. گولارت در سال ۱۹۷۶ در آرژانتين به مرگ مشکوکي درگذشت. علت مرگ او را بطور رسمي سکتهي قلبي ذکر کردند، ولي قراين و شواهدي حاکي از آن بود که او را مسموم کردهاند.
رژيم سرهنگان در يونان
در تاريخ ۲۱ آوريل سال ۱۹۶۷ در يونان کودتايي نظامي انجام گرفت که در جريان آن شماري از سرهنگان ارتش قدرت را به دست گرفتند. پس از پايان جنگ جهاني دوم، جنگ داخلي يونان ميان کمونيستهاي اين کشور از يک سو و نيروهاي محافظهکار و سلطنتطلب از ديگرسو تا سال ۱۹۴۹ ادامه داشت. کمونيستها از سوي اتحاد شوروي و يوگسلاوي سابق و جبههي مقابل از سوي آمريکا و بريتانيا پشتيباني ميشدند.
دکترين ترومن در سال ۱۹۴۷ با اين هدف تصويب شد تا از نفوذ کمونيستها بويژه در ترکيه و يونان جلوگيري کند. پس از پايان جنگ داخلي، يونان توسط يک حکومت محافظهکار اداره ميشد، ولي نيروهاي چپ در آن همچنان نيرومند بودند.
در انتخابات سال ۱۹۶۳ نيروهاي محافظهکار در يونان شکست خوردند و ائتلافي از نيروهاي ميانه و چپ بر سر کار آمد. نيروهاي محافظهکار بيم آن داشتند که قدرت به دست کمونيستها بيفتد. پس از آن يونان وارد مرحلهاي شد که با تنشها و ناآراميهاي سياسي و اجتماعي فراواني همراه بود. سرانجام در آوريل سال ۱۹۶۷ کودتايي نظامي از سوي سرهنگان ارتش به رهبري پاپادوپولوس انجام گرفت. ديکتاتوري نظامي در يونان تا سال ۱۹۷۴ پايدار بود.
کودتاي شيلي
سربازان کودتا جنازهي سالوادور آلنده، رييسجمهوري قانوني شيلي را از کاخ رياستجمهوري خارج ميکنند
در تاريخ ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳ دولت سوسياليست و قانوني سالوادور آلنده، رييسجمهوري شيلي، با يک کودتاي نظامي به رهبري ژنرال پينوشه سرنگون شد. اين کودتا مورد پشتيباني سياسي و مالي ايالات متحدهي آمريکا بود و به عمر سه سالهي دولت آلنده پايان داد. در روز کودتا کاخ رياست جمهوري توسط نيروي هوايي شيلي بمباران شد و پرزيدنت آلنده که با شماري از هواداران خود در آن سنگر گرفته بود کشته شد.
کودتاي شيلي نيز يکي از پيامدهاي آشکار جنگ سرد بود. آلنده که گرايشهاي سوسياليستي داشت، در انتخابات سال ۱۹۷۰ شيلي با پشتيباني نيروهاي چپ که در «اتحاد مردم» (اونيداد پوپولار) گردآمده بودند، پيروز شد. وي اصلاحات سلف خود مونتالوا را در شيلي ادامه داد و از جمله معادن مس کشور را ملي کرد. به موازات آن به اصلاحات ارضي دست زد و بانکها و صنايع بزرگ را نيز ملي کرد.
در سال ۱۹۷۱ فيدل کاسترو، رهبر کوبا، چهار هفته ميهمان شيلي بود. اين ديدار براي نيروهاي راست و محافظهکار اين هراس را ايجاد کرده بود که شيلي به راه کوبا خواهد رفت. اعتراضها و مخالفتها آغاز شد. در ميان کشاورزان نيز تحريکاتي براي دست زدن به اعتراضهاي ضد دولتي صورت ميگرفت.
در سال ۱۹۷۲ مواد غذايي در کشور جيرهبندي شد و به نارضايتي در ميان بخشهايي از جامعه دامن زد. اعتصابهاي بزرگ آغاز شد و نيروهاي دستراستي نيز براي تضعيف دولت آلنده به ترور و خرابکاري متوسل شدند. طبق آمار موجود، در دورهي حکومت آلنده، روي هم ۶۰۰ اقدام تروريستي و خرابکارانه صورت گرفت.
آخرين ماههاي حکومت دمکراتيک آلنده با درگيريهاي خشونتبار فراواني همراه بود. در ساعات بامدادي ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳، جنگندههاي نيروي هوايي به فرمان ژنرال پينوشه، کاخ رياست جمهوري را بمباران کردند. آلنده و ياران نزديکش بهرغم اين حمله به مقاومت دست زدند. بعدها جسد وي که گلولهاي به سرش اصابت کرده بود پيدا شد. به اين ترتيب، خونتاي نظامي در شيلي قدرت را به دست گرفت و سرکوب نيروهاي چپ آغاز شد. ديکتاتوري نظامي پينوشه تا سال ۱۹۹۰ ادامه داشت.
کودتاي ژنرالها در ترکيه
ترکيه در اواخر دههي هفتاد ميلادي سدهي بيستم، کشوري از نظر سياسي بيثبات و دچار مشکلات بزرگ اقتصادي و اجتماعي بود. گروههاي افراطي راست و چپ خشونت بيسابقهاي را در کشور حاکم کرده بودند. اعتصابهاي گسترده ترکيه را فلج کرده بود. به نظر ميرسيد که دولتمردان ترکيه قادر به تامين امنيت کشور و پيکار با خشونت نيروهاي افراطي نيستند. ترورهاي گروههاي افراطي راست و چپ، فضاي يک جنگ داخلي را به ترکيه تحميل کرده بود. در آن سالها حدود پنج هزار تن قرباني ترور افراطيان راست و چپ شدند. در ميان قربانيان حدود ۱۳۰۰ راستگرا، حدود ۲۱۰۰ چپگرا و نزديک به ۳۰۰ مامور امنيتي به چشم ميخوردند.
در تاريخ ۲۷ دسامبر سال ۱۹۷۹، ستاد فرماندهي ارتش ترکيه، هشداري براي رياستجمهوري اين کشور فرستاد. در اين هشدار از احزاب گوناگون ترکيه خواسته شده بود که مشترکا اقداماتي براي پايان دادن به بحران سياسي و خشونتها انجام دهند و جمهوري را نجات بخشند.
هشدار فرماندهان ارتش ترکيه چندان کارگر نيفتاد. ژنرال کنعان اورن، رييس ستاد ارتش ترکيه، در پيامي به رهبران سياسي اين کشور، از اينکه «سرزمين پدري در درياي خون غرق شده» و «نفرت بيپايان و خشونت» آن را به آستانهي نابودي کشانده ابراز نگراني کرد. وي پارلمان را متهم کرد که عملکردي ندارد و اقتدار دولت را تضعيف کرده است.
در چنين شرايطي، در تاريخ ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰، نظاميان ترکيه براي سومين بار کودتا کردند و قدرت را در اين کشور به دست گرفتند. پنج ژنرال فرمانده ستاد ارتش، نيروي زميني، نيروي هوايي، نيروي دريايي و ژاندارمري، يک شوراي امنيت ملي تشکيل دادند. ژنرال اورن، رهبر اين شورا، در کشور حکومت نظامي برقرار و احزاب سياسي را ممنوع کرد. دولت منحل شد و فعاليت سنديکاهاي کارگري و بنيادها و انجمنها نيز ممنوع اعلام شد.
هزاران تن بازداشت شدند و در برابر دادگاه نظامي قرار گرفتند. نوک پيکان کودتا عمدتا متوجه نيروهاي چپ، سنديکاليستها و کمونيستها بود. براي ۵۷۰ تن درخواست اعدام شد و ۵۰ حکم اعدام به اجرا درآمد. سازمانهاي حقوق بشري از شکنجه در زندانها گزارش دادند.
اين کودتاي نظامي، پيامدهاي دامنهداري داشت. تغييراتي جدي در قانون اساسي ترکيه ايجاد شد و در مورد فعاليت احزاب سياسي قوانين سختتري وضع شد. نظاميان ترکيه قانون اساسي تازه را در نوامبر سال ۱۹۸۲ به همهپرسي گذاشتند. ۹۲ درصد شرکتکنندگان در رايگيري به اين قانون اساسي راي مثبت دادند. کنعان اورن رييسجمهوري ترکيه شد.
کودتاي مشرف در پاکستان
پرويز مشرف، آخرين رييسجمهوري پاکستان که با کودتاي نظامي به قدرت رسيد
در تاريخ ۱۲ اکتبر سال ۱۹۹۹ ژنرال پرويز مشرف، با يک کودتاي نظامي بدون خونريزي به قدرت رسيد و نواز شريف، نخستوزير اين کشور را برکنار کرد. پس از حصر خانگي نواز شريف، حدود سي هزار نظامي در کانونهاي مهم فني و صنعتي پاکستان مستقر شدند و عملا کنترل بر اقتصاد کشور را در دست گرفتند. پرويز مشرف در تاريخ ۲۰ ژوئن ۲۰۰۱ رسما رييسجمهوري پاکستان و فرمانده کل قواي اين کشور شد. وي در دورهي زمامداري خود، به روشهاي ديکتاتورمنشانه روي آورد و همزمان سياست نزديکي به ايالات متحدهي آمريکا را در پيش گرفت.
مشرف در سالهاي پاياني حکومت نظامي خود، زير فشار فزايندهي داخلي بود. در تاريخ ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ از يک سوءقصد جان سالم به در برد. در نوامبر ۲۰۰۷ در پاکستان وضعيت فوقالعاده اعلام و رييس ديوان عالي کشور را برکنار کرد. پس از ترور بينظير بوتو فشار احزاب اپوزيسيون بر مشرف افزايش يافت و وي سر انجام در ۱۸ اوت سال ۲۰۰۸ از مقام خود کنارهگيري کرد.
در سدهي بيست و يکم و طي سالهاي گذشته، در شماري ديگر از کشورها نيز کودتاهايي نظامي انجام گرفت که برخي از آنها غيرخونين بود. از آن جمله ميتوان به کودتا در فيجي (دو بار)، موريتاني (دو بار)، ونزوئلا، تايلند، گينه و هندوراس اشاره کرد.
دويچه وله
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |