لاهيجي: جنبش کنوني برخاسته از بطن جامعه ايران است


دستگيري منتقدان حکومت و فعالان مدني ادامه دارد. مسئولان از "وابستگي به غرب" و لزوم "پاکسازي" جامعه سخن مي‌گويند که به نظر فعالان حقوق بشر مي‌تواند به معناي سرکوبي خونين باشد. آيا مي‌توان جنبش کنوني ايران را خاموش ساخت؟

دکتر عبدالکريم لاهيجي، حقوقدان و نايب رئيس فدراسيون بين‌المللي جامعه‌هاي حقوق بشر، در مصاحبه با دويچه‌وله مي‌گويد که جنبش کنوني در ايران جنبشي شبيه به جنبش‌هاي حقوق مدني در دهه ۱۹۶۰ است و از درون جامعه مايه مي‌گيرد. براي همين به نظر او سرکوب چنين جنبشي نتيجه نخواهد داد. وي هشدار مي‌دهد که ممکن است براي درهم‌شکستن اين جنبش "حمامي از خون" به راه اندازند. در عين حال وي اين چشم‌انداز را مي‌بيند که "خيرخواهاني" ميانجيگري کنند و راه حلي عاري از خشونت پيش روي بگذارند.

دويچه وله: آقاي دکتر لاهيجي، موج جديدي از دستگيري‌ها از روز عاشورا شروع شده است. يک گروه از فعالان حقوق بشر يا وابستگان و خويشاوندان آن‌ها در ميان اين دستگيرشدگان هستند. آيا شما اين را مثل برخي از تحليلگران نشانه‌ي کيفيت جديدي در سرکوب دولتي مي‌دانيد يا چه ارزيابي‌اي داريد؟

عبدالکريم لاهيجي: واقعيت اين است که جمهوري اسلامي در تماميت‌اش، يعني چه وزارت اطلاعات، چه اطلاعات سپاه، چه قوه قضاييه و دادگاه‌هاي انقلاب، در سياست ارعاب، تهديد، اعمال خشونت، قتل و ضرب و جرح و شکنجه و تجاوز و زندان طي ماه‌هاي گذشته هيچ نتيجه‌اي نگرفته‌اند. يعني هرچه شرايط را سخت‌تر کرده‌اند، اين جنبش ادامه پيدا کرده است. محاکمات صوري‌اي که تشکيل دادند را در تلويزيون ديديم. بعد از مدتي فهميدند کارشان اشتباه بوده است.محاکمات را به دادگاه‌هاي دربسته بردند و احکام ده‌سال، هشت سال، شش سال نسبت به زندانيان صادر کردند. به کساني که کمي، به قول خودشان، با آن‌ها سر مدارا داشتند، چند روزي اجازه‌ي خروج از زندان و آزادي دادند و به بقيه ندادند. حالا در ارتباط با وقايع دو سه روز اخير هم، بخصوص روز عاشورا، فکر مي‌کنند که اگر باز شدت و حدت را بيشتر کنند، بتوانند همين سياست ارعاب و تهديد را به نتايج مثبتي برسانند و اين جنبش را متوقف کنند که من اين طور فکر نمي‌کنم. براي اين که اگر قرار بود با کشتن و جرح و ضرب و زندان اين جنبش متوقف شود، طي شش ماه گذشته آن‌ها به نتيجه رسيده بودند. ولي با توجه به اين که هرچند اطرافيان به اصطلاح سمبول‌ها و رهبران اين جنبش، آقايان موسوي، کروبي و خاتمي، بيشترشان در زندان بوده‌اند، مي‌بينيم که اين جنبش ادامه داشته است. به خاطر اين که اين جنبش رهبري مشخص تعيين‌شده از پيش ندارد و بيشتر به همان صورتي که چه موسوي و چه کروبي در صحبت‌هايشان گفته‌اند، اقداماتي است که به صورت - نمي‌خواهم بگويم آني صورت مي‌گيرد - ولي در هرحال به آن حالتي نيست که اين‌ها فکر کنند اگر آقاي باقي يا آقاي ابراهيم يزدي يا چند نفر از نزديکان موسوي يا خاتمي را بگيرند، ديگر از اين نوع تظاهرات در روزها و هفته‌هاي آينده نخواهد بود.

آيا شما اين دوره را شبيه دوره‌ي دهه‌ي شصت مي‌دانيد، يا تفاوت‌هايي مي‌بينيد؟

نه. من اين دوره را شبيه سالهاي ۵۷ـ ۵۶ مي‌بينم که در هرحال منجر به انقلاب ايران شد. يعني نيمه‌ي نخست سال ۵۶ جنبش يک جنبشي است براي کسب حقوق و آزادي‌هاي اجتماعي در چارچوب قانون اساسي مشروطيت که بيشتر هم سازمان‌ها و گروههاي جامعه‌ي مدني در رأس اين جنبش هستند، مانند کانون نويسندگان، جمعيت حقوقدانان، جمعيت حقوق بشر و به مرور دانشگاهيان. اواخر سال ۵۶ و با ماجراي انتشار مقاله‌اي در روزنامه‌ي "اطلاعات" برضد آيت‌اله خميني کم کم عناصر مذهبي پاي‌شان به جنبش باز مي‌شود و از آنجاست که سرکوب شديد مي‌شود. اگر قبل بيشتر حالت تهديد دارد، حالت دستگيري‌هاي موضعي دارد، آن‌زمان ديگر آدمکشي شروع مي‌شود. بعد آن دوراني که در تاريخ آن دوران معروف است به «چله‌گذاري»، يعني پس از آدمکشي در قم که چهل روز بعد چله‌ي قربانيان آن مراسم را مي‌گذارند، در تبريز اتفاقاتي مي‌افتد. عده‌اي آنجا کشته مي‌شوند، بعد در يزد و بعد در اصفهان است و ما به اين صورت وارد سال ۵۷ مي‌شويم و آن فازي که از آن فاز انقلاب ياد مي‌شود، بويژه در فاصله‌ي شهريور تا بهمن ۱۳۵۷. من شباهت‌هاي زيادي الان با آن يکسال نخست سال‌هاي ۵۷ـ ۵۶ مي‌بينم که ديديم در ابتدا يک اعتراضي بود و اعتراض‌ها در چارچوب نه فقط رژيم، بلکه در چارچوب سمبول‌هاي آن جنبش که آقايان موسوي و کروبي، کانديداهاي شکست‌خورده‌ي انتخابات است، ولي به مرور است که شعارها تندتر مي‌شود و سرکوب هم شديدتر مي‌شود و الان به مرحله‌اي رسيده است که حالا بايد ديد که آيا اين‌ها در ادامه‌ي اين سياست اصرار مي‌ورزند و جنبش را به طرف يک انقلاب ديگر رهنمون مي‌شوند يا اين که نه! موفق مي‌شوند و با سرکوب و کشتار بيشتر، آن چيزي که ما در اطلاعيه‌مان ديروز از آن با نگراني از ايجاد يک حمام خون در ايران ياد کرديم، مي‌تواند اين جنبش را متوقف کنند.

پاسخ شما به کساني که اين دوره را الان با دهه‌ي شصت مقايسه مي‌کنند و به آن شبيه مي‌دانند چيست؟

نه. تفاوت بزرگي که الان با دهه‌ي شصت دارد، اين است که دهه‌‌ي شصت سازمانهاي سياسي بودند و در صدر آن‌ها هم سازمان مجاهدين که يک مبارزه‌ي مسلحانه‌را با جمهوري اسلامي شروع کرده بود و با همين دستاويز جمهوري اسلامي توانست متأسفانه ابعاد سرکوب را خيلي گسترش دهد و به مرور نه فقط تعداد زيادي از هواداران و اعضاي سازمان مجاهدين را اعدام کرد، بلکه ابعاد سرکوب را به سازمان‌هاي ديگر هم گسترش داد، حتي آن احزاب و گروه‌هايي که در جنگ مسلحانه با جمهوري اسلامي هم نبودند. منظورم گروههاي چپ است. نتيجه‌ي آن هم صدها و هزاران بازداشت و محکوميت و اعدام بود که بالاخره تبلور نهايي و تظاهر نهايي‌اش هم متأسفانه کشتار بزرگ سال ۶۷ بود. در صورتي که اين جنبش ويژگي خودش را دارد. ويژگي اساسي‌اش مسالمت‌آميز بودنش است. دوم اين که سازمان‌سياسي و رهبري پشت اين جنبش يا در رأس اين جنبش نيست. منظورم اين است که آن‌ها نيستند که اين جنبش را اداره مي‌کنند. اين جنبشي‌است در داخل جامعه ايران و مي‌توانم بگويم جنبشي است نظير آنچه در بسياري از کشورها، بويژه در ايالات متحده آمريکا در دهه‌ي ۱۹۶۰ بوده است، به عنوان جنبش حقوق مدني. جنبشي که سمبولش «رأي من کجاست؟» است، يعني اين که مردم مي‌خواهند در يک چارچوب بخصوص حقي را کسب کنند. نه صحبت دموکراسي است، نه صحبت برقراري يک نظام جديد است. در شروع مردم مي‌گويند «رأي ما کجاست؟». يعني رأيي که ما داديم، مي‌خواهيم ببينيم بر سر اين رأي چه آمده. ما مي‌خواهيم کسي که اسمش را در صندوق انداخته‌ايم، او را ببينيم که از داخل صندوق بيرون آمده است. بنابراين اين جنبش نه يک جنبش ايدئولوژيک است و نه يک جنبش سياسي به معنايي که در گذشته ما ديده‌ايم. اين جنبشي است از داخل جامعه‌ي مدني که در جريان مبارزات انتخاباتي بيرون آمده و به همين صورت هم ادامه دارد. دليلش هم اين است که با وجود آن که عناصر شناخته‌شده‌ي مبارزات سياسي يک دهه‌ي اخير را دستگير کرده‌اند، آن چيزي که در اصطلاح به آن مي‌گويند گروههاي اصلاح‌طلب، اطرافيان آقاي خاتمي و دو کانديداي شکست‌خورده هم موسوي وهم کروبي را دستگير کردند، ولي جنبش ادامه دارد.

شما اين روزها حتماً از طرف رسانه‌هاي جهاني و نهادهاي حقوق بشر زياد مورد پرسش قرار مي‌گيريد. با چه پرسش‌‌هايي به طور عمده مواجه مي‌شويد و جهانيان وضع را چه طور مي‌بينند؟

جهانيان از دو موضوع در شگفت هستند. اينجا وقتي از يک تظاهرات صحبت مي‌شود، منظورم در کشورهاي دموکراتيک است، اگر در اين تظاهرات، نه تظاهرات مسالمت‌آميز چند صد هزار نفري يا چند ميليوني به صورتي که در روزهاي اول ما ديديم، در ۲۵ يا ۳۰ خرداد که خب هيچ کسي باور نمي‌کرد در آن تظاهرات دست به کشتار مردم بزنند، حتي در تظاهراتي که گاهي اوقات به درگيري کشيده مي‌شود، ماشين يا موتورسيکلتي آتش زده مي‌شود، مکاني خراب مي‌شود که خب ما بارها ديده‌ايم، در اين کشورها هم از اين دست درگيري‌ها ميان مردم و پليس بوجود مي‌آيد. اگر در اين تظاهرات يکنفر حتي تير بخورد، چه برسد به اين که کشته شود، اين‌ها فکر مي‌کنند که فوق‌العاده در سرنوشت آن جنبش که يا يک جنبش اعتراضي باشد يا يک تظاهرات با خواست‌هاي صنفي، تأثير زياد مي‌گذارد. ولي ديده مي‌شود که با وجود گذشت شش ماه با اين همه آمار متأسفانه غم‌انگيز و تأسف‌آور از تعداد کشته‌شدگان و زندانيان، اين جنبش همچنان ادامه دارد.

خبرگزاري‌هاي خارجي، در راديو تلويزيون‌ها و در روزنامه‌ها، به ما مي‌گويند چنين چيزي طي اين دهه‌هاي اخير سابقه ندارد. بخصوص در آن منطقه که متأسفانه مي‌دانيد وضعيت خيلي وخيم و بدي دارد. يعني حتي آمريکاي لاتين نيست که بالاخره نظام‌هاي کم و بيش دموکراتيک در طي ده‌ـ بيست سال پيش بوجود آمده باشد. بنابراين مي‌گويند اگر اين جنبش موفق شود، مي‌تواند تمام منطقه را تحت تأثير قرار دهد. اين يک.

دوم سرنوشت اين جنبش است. يعني آن‌ها هم مي‌پرسند و خودشان هم پاسخي ندارند که اين جنبش به کجا خواهد رفت؟ و با توجه به تحولاتي که در سطح درخواست‌هاي مردم و بخصوص شعارهايي که، همان گونه که گفتم، در گذشته بر ضد احمدي‌نژاد بوده که به هرحال جزو يکي از چهار کانديدا بوده و اسم او را از صندوق درآوردند و به مردم تحميل کردند، الان مخاطب آن‌ها شخص خامنه‌اي و رهبر جمهوري اسلامي است. نمي‌گويم در همه‌ي شهرها و ميان همه‌ي مردم، اما الان حتي شعار «جمهوري» يا «جمهوري ايراني» هم شنيده مي‌شود. خب، به کجا خواهد رفت؟ آيا اين جنبش يک‌جا متوقف مي‌شود يا اين که جنبش راه به يک انقلاب ديگري در ايران مي‌برد و جمهوري اسلامي چه خواهد کرد؟ آيا ‌آن‌ها بر اين سياست سرکوب و اختناق اصرار مي‌ورزند و مردم را به طرف يک انقلاب ديگر سوق مي‌دهند، يا اين که عده‌اي به قول معروف از «خيرخواهان»، اشخاصي نظير هاشمي رفسنجاني، بالاخره موفق مي‌شوند که راه حلي را پيشنهاد کنند و جمهوري اسلامي موفق خواهد شد که به صورتي براي اين بحران راه‌حلي پيدا کند و از اين بحران کم و بيش سر سلامت به در برد.

 

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .