کروبي خطاب به هاشمي: آنچه در خبرگان بايد مي‌شد؛ نشد


مهدي کروبي در نامه‌اي مهم به هاشمي نسبت به عملکرداو در مجلس خبرگان انتقاد کرد.

 

متن کامل اين نامه بدين شرح است:


بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آيت الله هاشمي رفسنجاني
رياست محترم مجلس خبرگان رهبري
با سلام
اين دومين نامه اي است که پس از شبه انتخابات رياست جمهوري اخير به شما مي نويسم. نامه اول را پس ازآن به شما نوشتم که اخباري بسيار ناگوار و تکان دهنده از درون بازداشتگاهها به گوش من رسيد و بر خود ديدم که از شما بخواهم بنا بر جايگاه حقوقي خود به اين اتفاقات رسيدگي کنيد و نگذاريد در جمهوري اسلامي تعرض به جان و مال و ناموس مردم تبديل به امري معمول و عادي شود. متاسفانه اما آن نامه اثري در مسئولان نکرد و ديديد که بي توجهي و بي حرمتي به حقوق مردم، چه آتشي به خرمن اعتماد زد و چه آبرويي از نظام ما زايل کرد. البته صلاح مملکت خويش مسئولين دانند. با اين حال اگر آن نامه سرانجامي پيدا نکرد با خود گفتم که شايد رسيدگي به آن نامه از دايره اختيارات شما خارج بوده است. اکنون اما اين نامه دوم را از آن روي به شما مي نويسم که ديدم اجلاسيه مجلس خبرگان رهبري برگزار شد و آنچه در اين مجلس بايد مطرح مي شد، مطرح نشد و آنچه بايد توسط اعضاي آن مجلس مورد کنکاش قرار مي گرفت، مورد کنکاش قرار نگرفت؛ و در يک کلام مجلس خبرگان که ممتاز ترين نهاد نظارتي در نظام جمهوري اسلامي بايد باشد به نهادي بي اثر تبديل شد؛ و ماحصل اين اجلاس صرفا چند سخنراني و صدور بيانيه اي بود که بدون برگزاري اجلاس و جمع شدن اعضاي محترم آن مجلس و زحمت بردن بسيار، هم مي شد آن را انجام داد.

اينچنين بود که تصميم گرفتم اين نامه را به شما بنويسم و رشادت ها و دليري هاي حضرت امام خميني و نيروهاي انقلابي در عصر ستمشاهي را يادآوري کنم و تاکيدي که امام و شاگردان او همچون من و شما بر مقابله با ظلم و جور داشتيم را به خاطر شما بياورم، و توضيح دهم که فلسفه وجودي مجلس خبرگان رهبري و مسئوليت اعضاي آن چه بود، تا بعد شما خود داوري کنيد که در شرايط خطير کنوني چه مسئوليتي بر عهده شما بوده و هست و شما تا چه حد جايگاه صندلي اي که بر آن تکيه زده ايد را حفظ کرده و به چه ميزان در جايگاه رياست مجلس خبرگان، حافظ انقلابي بوده ايد که اصلي ترين هدف آن مقابله با بي عدالتي وتضييع حقوق مردم بوده است.
جناب آقاي هاشمي
امام خميني در شرايطي سخت و خطير و در تاريکي استبداد پهلوي، براي دفاع از اسلام و آزادي مردم از استبداد و استعمار، پنجه در پنجه نظامي انداخت که مستظهر به حمايت خارجي و تا بن دندان مسلح بود و خون جوانان را به ارزاني در خيابانها مي ريخت. شما که يکي از شاگردان امام و در رکاب ايشان بوديد مي دانيد که اگر نبود اعتقادي الهي و عزمي راسخ، مقابله با قدرت مطلقه شاه و استبداد شاهنشاهي و آن فداکاري ها و جانفشاني ها ميسر نمي شد. حتما به خاطر داريد که در آن شرايط هولناک و در راه مبارزه با جور و استبداد، ابتدا تعداد همراهان همدل در صنف روحانيت بسيار کم بود. هنگامه خطر کردن بود و زمانه زندان و شکنجه و بگير و ببند و تبعيد و دربدري و آوارگي. نه احتمالي قوي به پيروزي بود و نه برنامه اي براي تقسيم غنايم.

ايمان و باور قلبي به اسلام و عدالت و مردم در دلهاي ما حاکم بود و شوق قدم زدن در بيابان به قصد کعبه. آن رشادت ها و فداکاري ها به رهبري حضرت امام به انقلابي اسلامي و ضد استبدادي منجر شد که ما امروز وارثان آن هستيم و عدالت خواهي آن به مرزهاي کشور نيز محدود نميشد و هدفي جهاني داشت از جمله در سرزمين فلسطين و قدس شريف.
جناب آقاي هاشمي
من در مقام يکي از شاگردان مکتب امام خود را مديون ايشان و رهبري شجاعانه شان مي دانم و با خود عهد کرده ام که تا پايان عمر در رکاب آن انديشه و حافظ آن ميراث گرانقدر اسلامي و ضد استبدادي باشم. چه باک که در اين مسير در نظام جمهوري اسلامي دفتر شخصي و دفتر حزبي مهدي کروبي را پلمپ کنند و روزنامه اش را توقيف و يارانش را نيز در بند سازند. چه باک که جريده هايي دهان دريده به اسم ايران و وطن، از زمين و کيهان بر من بتازند و بيت المال را خرج فحاشي خود کنند و از اين راه مواجب بگيرند و رسانه ملي را نيز تبديل به يک توپخانه حزبي و سياسي عليه اينجانب سازند و نماز مقدس جمعه را هم به مقاصد سياسي خود بيالايند و به مرکزي براي حمله به ياران امام راحل مبدل کنند. من اما تحمل تمام اين مصائب را براي خود شيرين ساخته ام با يادآوري آنکه چگونه طوفان هاي سهمگين و فراز ونشيب هاي دوران سخت پيش از انقلاب و پس از آن سپري شد و چگونه عزم و اراده بي نظير امام و پايداري همراهان پولادين قدم، قساوت و شقاوت ساواک و دژخيمان پهلوي را به لذت پيروزي خون بر شمشير و غلبه حق بر باطل مبدل ساخت. کام من چنان از آن پيروزي ها شيرين است که تلخي برخي مصائب گذرا اثري بر من نداشته و نخواهد داشت.

نيک مي دانم که شما نيز در اين مسير در رکاب حضرت امام تمام آن مصائب و سختي ها را تجربه کرده ايد و برخلاف عده اي ديگر، مي دانيد که نظام جمهوري اسلامي متکي بر سرمايه اي بسيار گرانبها و رشادت هايي بس فراوان است. شما سي سال در خدمت اين نظام بوده ايد و ميدانيد که اين نظام چه مصائب و مراحل پرخطري را در مبارزه با گروههاي التقاطي و الحادي پشت سرگذاشته است و چه هزينه هايي براي اعتلاي نظام اسلامي و برقراري حاکميت جمهور پرداخت شده است. وا اسفا اما که امروز دستاورد ما از آن همه رشادت و مقابله با استبداد و عدالتخواهي چيست و به کجا رسيده ايم؟ مي بينم که اجلاس خبرگان برگزار مي شود و شما نه سخني در انتقاد از شرايط حاکم بر کشور بر زبان مي آوريد و نه انتقادي را بنا به وظيفه خود منتقل مي کنيد و از همه عجيب تر در اختتاميه مجلسي بدين اهميت در زمانه اي بدين حد خطير غايب مي شويد. از خود مي پرسم آيا اين همان اکبر هاشمي است با همان روحيه اي که قبل و بعد از انقلاب در او سراغ داشتيم؟ به ياد مي آورم که شما .......چگونه با رشادت در حضور امام نيز هر گاه که مطلبي را لازم مي ديديد هرچند که برخلاف نظر امام بود بر زبان مي آورديد. به ياد دارم جلسه اي را که در حضور حضرت امام بوديم و ايشان وصيتنامه خود را به ما ابلاغ کردند و نظر خواستند و همه سخن در تاييد گفتند اما شما نکته اي را که داشتيد در خود فرونبرديد و بر زبان آورديد و امام نيز با بزرگواري سخن شما را پذيرفتند و بدان عمل کردند.
جناب آقاي هاشمي
شما با راي مردم و نمايندگان آنها در مجلس خبرگان در راس نهادي قرار گرفته ايد که حساس ترين و پراهميت ترين نهاد در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران است. نهادي که مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسي عهده دار معماري و نظارت بر راس هرم قدرت در ساختار حکومتي ايران است و مسئول انتخاب و تعيين رهبري و نظارت برعملکرد آن و سازمانهاي تابعه اش. اين حقوق و اختيارات را نيز هيچ فردي به آن مجلس نداده است که بخواهد از آن مجلس پس بگيرد و وديعه اي نيست که هر وقت پسنديدند از آن مجلس بستانند. حق آن مجلس در انتخاب و نظارت و مراقبت بر رهبري برآمده از قانون اساسي است و مستظهر به راي ملت ايران. اين مجلس از چنان جايگاهي برخوردار است که هيچ نهادي حق قانونگذاري در خصوص آن را نيز ندارد و اعضاي اين مجلس خود حق تعيين شرايط کاري و نظارتي براي خود را دارند.
اجلاس خبرگاني با چنين جايگاهي منحصر به فرد، در شرايط خطير کنوني برگزار شد و پرسش من از شما به عنوان رئيس اين مجلس است که آيا اين مجلس بر اساس وظيفه خود در اين اجلاس عمل کرده است؟ آيا آن نطق هاي پيش از دستور و آن گزارش و بيانيه اي که صادر شد به واقع پاسخگوي پرسش ها و ابهامات جامعه امروز ايران بود؟ اگر جناب آيت الله دستغيب با آن سوابق درخشان و پايگاه عميق مردمي که دارند نيز در آن مجلس سخني را از سر دلسوزي گفتند چنان با ايشان برخورد شد و از ضرورت طرد و حذف و تنبيه ايشان سخن به ميان آمد که گويي در آن مجلس جز به تمجيد و تجليل نبايد سخن گفت و هيچ خبره اي حق انتقاد از شرايط کشور را ندارد و دهان آن خبره اي که از هفت خوان شوراي نگهبان گذشته و توانسته به مجلس خبرگان راه يابد را بايد با خاک پر کرد تا مبادا جز به مداحي و تجليل از شرايط موجود سخني بگويد! به راستي که ما به کجا مي رويم؟ و اگر قرار بر اين بود و هدف مقدس همه ما در مبارزه با استبداد و استعمار رسيدن به چنين نقطه اي بود چه احتياجي بود به مجلس خبرگان؟ اگر قرار بر اين است که در مجلس خبرگان هيچ خبره اي جز به تاييد سخن نگويد آيا بهتر آن نيست که اجلاس سالانه اي هم برگزار نکند؟ به راستي ديگر چه احتياجي است به هزينه کردن از بيت المال و داشتن ساختمان و دفتر و کارمند واين همه هزينه کردن. آيا بهتر نيست چنين مجلسي را بگذاريد فقط براي روز مبادا که خداي نکرده اتفاقي براي مقام رهبري رخ دهد؟

اجلاسيه مجلس خبرگان برگزار شد و توقع آن بود که نمايندگان مردم در اين مجلس نگاهي موشکافانه به آنچه روز انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد و حوادث و بحران هاي قبل و پس از آن داشته باشند. گمان اما نمي کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستي جنابعالي که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومي کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بي دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟
در عجبم که با قانون اساسي، اين ميراث گرانبهاي امام و خونبهاي شهيدان و ثمره تلاش و پايمردي رهروان انقلاب، و با يکي از اصلي ترين پايه هاي آن که همانا مجلس خبرگان رهبري است چه رفتاري مي شود! و عظمت اين مجلس و جايگاهي که مي تواند در حفظ و سلامت نظام جمهوري اسلامي و احقاق حقوق مردم داشته باشد، چه سرنوشتي پيدا کرده است!
رياست محترم مجلس خبرگان رهبري
امام اگر اين مجلس را مايه تقويت رهبري مي دانستند منظورشان نه فقط قدرداني و تاييد محسنات که نقد ايرادها از طريق اعمال و انجام وظيفه نظارتي نيز بود. متاسفانه اما جايگاه اين مجلس در سالهاي گذشته بدانجا رسيد که نمايندگان ادوار آن همچون آيات عظام رحمت الله عليهم احسان بخش و جمي و عبايي خراساني و خلخالي و آيت الله عباسي فر را قلع و قمع کردند و تيغ نظارت استصوابي بر گردن آنها نهادند و کسي هم دم بر نياورد که اين چه بلايي است که بر سر خبرگان ملت اين نظام مي آورند و مگر آنها چه گناهي کرده بودند که مستحق حذف قرار گرفتند. نتيجه آن سکوت ها است که امروز عده اي به خود جرات مي دهند به محض شنيدن صدايي ناخوشايند از يک نماينده، فرياد اخراج و حذف او را سر دهند. غافل از آنکه چنين اختناق و سختگيري هايي آن هم در حق يک نماينده مجلس خبرگان با هيچ عقل سليمي قابل توجيه نيست. چگونه مي توان براي مردم توجيه کرد خفه کردن و بستن دهان يک نماينده مجلس خبرگان را که وظيفه اي سنگين برعهده او گذاشته شده است صرفا بدان دليل که حرفي ناخوشايند عده اي زده است؟ اين دم خروس چيزي نيست که بتوان به راحتي از عهده پنهان کردنش برآمد؟ و بايد که مقام رهبري خود وارد عمل شوند و در برابر اين بي حرمتي ها در حق يک نماينده مجلس خبرگان بايستند و ممانعت به عمل آورند. و به راستي آيا مجلسي با اين ترکيب که تحقير عضو آن نيز چنين رايج و ممکن است چگونه مي تواند در هنگامه اي سخت و در روز مبادا، تصميمي شايسته و بايسته براي کشور و ملت بگيرد؟
جناب آقاي هاشمي
پاسخ شما چيست به مردمي که از وظايف مجلس تحت رياست شما در شرايطي چنين خطير پرسش مي کنند؟ آيا اگر مجلس خبرگان در اجلاس خود نگاهي گذرا به آنچه که در چهار سال گذشته بر اين مملکت رفته است مي انداخت نمي توانست بسيار بهتر زمينه هاي پيدايش بحراني که بر مملکت حاکم است - و شما البته فتنه اش خوانده ايد- را دريابد؟ شما در سخنراني هاي قبل و بعد از انتخابات خود بارها به بحران هاي اقتصادي و به هم خوردن سند چشم انداز در کشور و انحراف از آن اشاره کرده ايد ولي آيا پرداختن به اين بحران ها نبايد جايي در مجلس خبرگان پيدا مي کرد؟ آيا در وظيفه شما در مجلس خبرگان نيست که رسيدگي کنيد به آنچه که به نام خصوصي سازي و انجام اصل ۴۴ قانون اساسي انجام مي شود و نهادهاي تحت نظارت رهبري همچون سپاه و ستاد اجراي فرمان امام (که بنا به فرماني که امام به بنده و آيت الله حسن صانعي دادند قرار بود حداکثر طي دو سال کليه اموال توقيفي اش يا رفع توقيف و يا با بررسي دقيق در صورت نامشروع بودن مصادره شود و اين ستاد به کار خود پايان دهد؛ ستادي که نوه گرامي حضرت امام نيز بارها گله کرده و درخواست داشته اند که در صورت تعطيل نکردن آن حداقل لفظ "امام" را از عنوان آن بردارند) سهام يک وزارتخانه دولتي را در نيمي از يک ساعت به نام خود مي کنند و به نام خصوصي سازي حماسه اي ديگر در ادامه و تکميل حماسه انتخابات رياست جمهوري اخير مي آفرينند؟ به راستي تا چه حد در اين اجلاس به سياست خارجي بدون طرح و برنامه اي که موجب وهن نظام ما در مجامع بين المللي شده است پرداخته شد؟ آيا مشکلات اجتماعي حاکم شده بر کشور و امنيتي کردن فضاي سياسي جامعه و دانشگاه ها و مراکز مختلف کشور از هيچ اهميتي براي بررسي برخوردار نبود که اعضاي آن مجلس توجهي بدان نکردند؟ به راستي تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخي سازمانهاي تحت نظارت رهبري که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگي شد؟ آيا مروري نکرديد برآنچه در رسانه به اصطلاح ملي ما مي گذرد و افتي که مخاطبان اين رسانه پيدا کرده اند؟ آيا صحبتي در اين خصوص شد که چرا سه کانديداي به ظاهر ناکام شبه انتخابات اخير را در قوطي مي کنند و ياران آنها را در سلول انفرادي مي اندازند و آنها صرفا در گذر از سلول هاي انفرادي است که مي توانند راهي به آن رسانه ملي آن هم براي پخش اعترافات پيدا کنند و با اين حال درهاي اين رسانه اما به روي حاميان کانديداي پيروزخوانده و دادستان محترم کشور باز است که بيايند و سخنان خود را يکسويه عليه کانديداهاي ديگر مطرح کنند و بروند؟ آيا شما بر اين نکات واقف نبوديد؟ واقف بوديد و اگر در اين اجلاس به آنها اشارتي نشد آيا اين بدان مفهوم نيست که روحيه عدالت خواهي و رشادت انقلابي از ميان ما رخت بربسته و زايل شده است؟ و امروز به راستي چه پاسخي داريد در برابر آنهايي که مدعي اند اين مجلس وظيفه نظارتي خود را فراموش کرده و به نهادي بي اثر و تبليغاتي مبدل شده است؟ آيا جاي آن نبود که اعضاي اين مجلس سه کانديداي معترض به نتيجه انتخابات را که همگي از سرمايه ها و خدمتگزاران اين نظام بوده اند فرا مي خواند و سخن آنها را مي شنيد و پس از آن مبادرت به صدور بيانيه خود مي ورزيدند؟
جناب آقاي هاشمي
بر خود مي بينم که بخشي از تعبير حضرت امام در خصوص جايگاه مجلس خبرگان را براي شما و ديگران يادآور شوم که فرمودند:«اکنون شما اي فقهاي شوراي خبرگان و اي برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهي و ستمشاهي، مسئوليتي را قبول فرموديد که در راس همه مسئوليت هاست، و آغاز به کاري کرديد که سرنوشت اسلام و ملت رنج ديده و شهيد داده و داغ ديده در گرو آن است. تاريخ و نسل هاي آينده درباره شما و ملت قضاوت خواهند کرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا و اعمال شما مي باشند: والله من ورائهم مُحيط و رقيب. کوچکترين سهل انگاري و مسامحه و کوچکترين اعمال نظرهاي شخصي و خداي نخواسته تبعيت از هواي نفساني که ممکن است اين عمل شريف را به انحراف کشاند بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد».

و به راستي چه نسبتي است ميان عملکرد کنوني اين مجلس با انچه امام در خصوص جايگاه آن مجلس بر زبان آورده اند و اختياري که قانون اساسي و تدوين کنندگان آن بنا به راي مردم به اين مجلس و نمايند گان آن اعطا کرده است؟ چه جاي انکار است که مجلسي چنان مهم در زمانه اي چنين خطير به نهادي بي اثر مبدل شده است. و من مهدي کروبي امروز اين نامه را به شما نوشتم و از باب تذکر و يادآوري اين نکات را بازگو کردم تا به وجدان خويش در برابر امام راحل، انقلاب و مردم شريف ايران عمل کرده و نشان داده باشم که آنچه بر آن مجلس مي رود نه به نفع نظام است و نه به نفع مردم و نه تضمين کننده جمهوريت و اسلاميتي که بيش از ۹۸ درصد مردم در فروردين ۱۳۵۸ به آن راي دادند.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
مهدي کروبي
ششم مهر ۱۳۸۸

 

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .