|
“کثرت کانديداها هم
اکنون به نفع اصلاحطلبان است“ • مصاحبه
در صحنهي مبارزات انتخابات رياست
جمهوري ايران نام چند کانديداي اصلاحطلب مطرح است. کثرت کانديداها تا
چه حد تاکتيکي است؟ آيا اين کثرت به نفع يا به ضرر اصلاحطلبان خواهد
بود؟ مصاحبه با عيسي سحرخيز، تحليلگر سياسي در تهران. دويچهوله: آقاي سحرخيز، در حال حاضر چند کانديداي اصلاحطلب براي شرکت در انتخابات رياست جمهوري ايران اعلام آمادگي کردهاند، و اين روزها بحثهايي در جريان است دراين مورد که آيا اين حرکتها براي کانديداتوري خودبهخودي بوده يا تاکتيک اصلاحطلبها است. نظر شما در اين باره چيست؟
عيسي سحرخيز: در حال حاضر دو نامزد بالفعل و دو نامزد بالقوه در جبههي اصلاحات مطرح هستند. دو نامزد بالفعل، که براي نامزدي اعلام رسمي کردهاند، مشخص است که آقاي کروبي هستند و جناب آقاي خاتمي. اما دو نامزد بالقوه، که ماههاست اسمشان مطرح است، آقاي عبدالله نوري و آقاي ميرحسين موسوي، در واقع هنوز اعلام رسمي نکردهاند. با توجه به اين مسئله که بحث آقاي نوري که خيلي پيش مطرح بود، الان دارد کمرنگتر ميشود، ولي بحث نامزدي آقاي ميرحسين موسوي پررنگتر شده است. اما در مورد اين بحث که آيا اين نامزدها براساس يک برنامه آمدهاند يا نه، هرکدام براساس سياستهاي خودشان نامزد شدهاند. روشن است که برنامهاي که از قبل طراحي شود، که ما فرضا با سه يا چهار نامزد بياييم، مطرح نبوده است، برعکس، اصلاحطلبها با توجه به تجاربي که در انتخابات رياست جمهوري دورهي نهم بهدست آوردهاند و همه تصورشان بر اين است که اگر با يک نامزد واحد وارد ميشدند پيروز ميشدند و آن عدم اتحاد و ائتلاف باعث شده است که آقاي احمدينژاد الان حاکم باشد، از اول اين بحث را مطرح کردهاند که ما بايد به سمت ائتلاف برويم و با يک نامزد وارد بشويم. ولي در عمل اين مسئله تحقق پيدا نکرده است. دو نامزد اصلي که گفتم، اعلام کانديداتوري کردهاند. دو نامزد ديگر، من فکر ميکنم، با ملاحظاتي نسبت به اين دو، و بويژه آمدن آقاي خاتمي، بحثشان را پيش ميبرند. تصور و پيشبيني من اين است که اگر آقاي خاتمي تا روزهاي آخر بمانند، آقاي عبدالله نوري حتا تا مرحلهي ثبتنام هم پيش نميروند، ولي آقاي موسوي احتمالا ثبتنام ميکنند و در آخرين روزها تصميم ميگيرند که چه کاري را بايد انجام بدهند، بمانند يا به نفع چه کساني کنار بروند، يا نه، اصلا بهعنوان نماينده و نامزد اصلي اصلاحطلبها مطرح بشوند.
پيشبيني شما چيست؟ آيا به هر حال ميتوانند در آخرين روزها به سازش و ائتلافي بر سر يک کانديدا برسند؟
باور من اين است که ما حداقل شاهد حضور دو نامزد در جبههي اصلاحطلبها خواهيم بود. اين روش متکثري است که الان به نفع اصلاحطلبهاست. ما بايد توجه کنيم که بودن سه نامزد، حتا مطرح بودن اين موضوع - لازم نيست که آنها بالفعل هم بشوند - باعث ميشود که در کارزار انتخاباتي صداهاي بيشتري باشد، حرفهاي بيشتري زده بشود، نقد گستردهتري صورت بگيرد و به هرحال ما شاهد فضاي نسبي آزادي و نوعي تکثر در بحث انتخابات باشيم. اما گمان من اين است که دو حادثه ممکن است پيش بيايد. يکي اين که اگر فرض را بر حضور اين دو نامزد اصلي بگيريم، به احتمال زياد آقاي خاتمي نامزد نهايي خواهد بود. چون آخرين فاکتور، فاکتور پيروزي و اقبال عمومي است. آقاي خاتمي الان نسبت به ديگران سر هستند و آنهم نه تنها يک سروگردن، بسيار بالاتر هستند و نظرسنجيها اين را نشان ميدهد. اگر آقاي خاتمي تا انتخابات بمانند و مشکلي در اين راه پيش نيايد، طبيعتا فشارها بر روي ديگران خواهد بود که به نفع آقاي خاتمي کنار بروند. سازوکارهايي هم الان مطرح است، در حد ريشسفيدي، مطرح کردن گروههايي که نظر بدهند و بحث نظرسنجيها. روشهاي مختلفي را الان دارند صحبت ميکنند و حتا در سطوح غيررسمي هم گفتوگوهايي انجام ميشود. اما اگر اين ماجرا اتفاق نيفتد، ما در صحنهي انتخابات احتمالا با دو نامزد از طرف اصلاحطلبها و دو نامزد از طرف جريان اقتدارگرا و محافظهکار مواجه خواهيم بود. راي ملت است که در مرحلهي اول نشان ميدهد کداميک از نامزدهاي اصلاحطلب بايد حذف بشود يا احيانا به مرحلهي دوم برسد. البته با نوع استقبالي که از آقاي خاتمي وجود دارد، اين احتمال وجود دارد که حتا در مرحلهي اول بخواهد فضا عوض بشود و به مرحلهي دوم نرسد. ولي بايد اين فرض را جدي گرفت که اگر به ائتلاف نرسند، آن موقع راي مردم و در واقع سنجش و وزنکشي در باسکول اجتماع مشخص ميکند که کدام نامزد نامزد نهايي اصلاحطلبها خواهد بود.
آقايان هاشمي رفسنجاني و کروبي در مورد سلامت انتخابات ابراز نگراني کردهاند. طرح موضوع توسط آنها ميتواند باعث شود که خطاي کمتري صورت بگيرد؟
طبيعتا هر چه نظارت بيشتر باشد، حتا در سطح بينالمللي و نه فقط از داخل، هر چه دغدغهها بيشتر بيان شود و به اين موضوع بيشتر پرداخته شود، طرف مقابل که ميخواهد دست به اين اقدام بزند فکر ميکند کار پرهزينهاي را انجام ميدهد. چه در مقطع پيش از انتخابات از طريق رد صلاحيت افراد، که آنموقع بحث آزادبودن، رقابتيبودن و سلامت انتخابات و منصفانهبودنش زير سؤال ميرود، چه در زمان برگزاري انتخابات و شمارش آرا. طبيعتا وقتي مردم با توجه بيشتري نگاه ميکنند، نظارت بينالمللي و داخلي بيشتري ميشود. حال، نظارت بينالمللي که ميگويم به اين معنا نيست که حتما ناظر بينالمللي در ايران حضور داشته باشد، ولي دنيا ميبيند که چه اتفاقي در اين انتخابات سرنوشتساز دارد ميافتد، طرف مقابل ميداند که اين کار پرهزينه است و احيانا اگر به گونهاي باشد، امکان دارد در فضاي بينالمللي دولت جديد را نپذيرند و به اين راحتي گردن نگذارند که دولت ايران هر کاري را در حکومت ايران بخواهد انجام بدهد. طبيعتا اين دغدغهها بايد گفته بشود، با شدت گفته بشود و حتا در مرحلهي حرف هم نبايد باشد. همان گونه که آقاي هاشمي در انتخابات خبرگان تاکيد ميکرد که بايد نمايندهي اصلياش سر صندوقها و در مرحلهي شمارش حضور داشته باشد، من هم فکر ميکنم بايست در مورد سازوکارهاي مناسبي هم فکر بشود و طراحي بشود که اين مسئله را به حداقل برساند و آنها اجازه ندهند که سلامت انتخابات زير سؤال برود و در نتيجه تيمهاي صيانت از انتخابات و آراي مردم حتما بايد به صورت قوي و مقتدر وجود داشته باشد.
آقاي سحرخيز، مردم موضوع را الان تا چه حد جدي ميگيرند؟ در محافل خانوادگي و دوستانه بحث در مورد انتخابات شروع شده است؟
يک ماه پيش فضاي سردي را داشتيم. البته در همان فضاي سرد هم همهي نظرسنجيهاي مختلف با اندکي فاصله اين را بيش از ۵۰ درصد نشان ميداد، يعني نتيجهي نظرسنجيها حاکي از ۴۸ تا ۵۵ درصد حد مشارکت مردم در انتخابات است. اما با گرم شدن مسئله و همين طور با مطرح شدن آقاي خاتمي - چون بسياري آمدن آقاي خاتمي را تا يکماه پيش جدي نميگرفتند - ولي الان ايشان آمده و به نوعي مبارزات انتخاباتي را هم شروع کرده است، و اين نشان ميدهد که مسئله جدي شده است و مردم دارند صحبت ميکنند. افراد در سطح دوستانشان صحبت ميکنند، در دانشگاهها مطرح است، در محافل خانوادگي صحبت ميشود. ما پريروز شاهد بوديم که همان جلسهاي را که آقاي خاتمي گذاشته بود، با تمام مشکلاتي که ايجاد کردند، سالنها به گونهاي پر بود و بيرون سالن هم به همان اندازهي داخل آن مجتمع جمعيت بود و همهي اينها توجه افکار عمومي را به خودش جلب ميکند. شروع سفرهاي استاني آقاي خاتمي که از روز پنجشنبه شروع ميشود و سه استان فارس، کهکيلويه و بويراحمد و بوشهر را دربرميگيرد، همين طور سفرهاي آقاي کروبي اين مسئله را دامن ميزند. حضور پررنگتر آقاي موسوي هم که شروع شده در جاهاي مختلف، از جمله در دانشگاه، همه به هرحال براي مردم اين پيام را دارد که انتخابات اين دوره بسيار مهم است و بايد به آن توجه کنند و طبيعتا بحثاش مطرح است که از اين جناح يا آن جناح کدام يک را برگزينند و در درون جناحها بايد به کدام سمت حرکت کنند.
مردم الان اطلاعاتشان را از کجا ميگيرند؟ رسانههاي داخلي يا خارجي؟
رسانههاي داخلي طبيعتا در اين حد که موضوع نامزدها و سخنرانيها و حتا انتقادها و اعتراضاتشان را در بحث کليات مطرح کنند، دچار مشکل نيستند. در بحثهاي جزيي امکان دارد ما شاهد نوعي سانسور و خودسانسوري باشيم. ولي اين جلوي اطلاعرساني عمومي را نميگيرد. بايد توجه کنيم که فضاي انتخاباتي و فضاي رسانهاي مثل گذشته نيست. شمارگان و تيراژ روزنامهها که عمدهترين منبع اطلاعرساني هستند، بسيار محدود است و دامنهي خاصي را دربرميگيرد که عمدتا شهرنشين و جامعهي مدرن و باسواد هستند. اما بايد توجه کنيم که رسانهي ملي و صدا و سيما بحث انتخابات را بهگونهاي محدود و شايد تا حدي تخريبي مطرح ميکند. ولي مردم از همان تخريب هم متوجه ميشوند که چه نامزدهايي هستند و بحث انتخابات کجاست. در فضاي کنوني، رسانههاي مجازي نقش بسيار بالايي را بازي ميکنند. مخصوصا در جوامع شهري و بين جوانها، اينترنت و سايتهاي خبري اينترنتي، وبلاگها و اينها مطرح هستند. در اين سطح ما روز به روز شاهد رسانههاي جديد يا گسترش برنامههاي رسانههاي ديگر هستيم که ميآيند و مطرح ميکنند که گروههاي خاصي ايجاد شده است که با هم در همفکري و همنظري هستند. ازجمله اين موضوع را مطرح ميکنند که چه ميخواهيم بکنيم. آيا ميخواهيم انقلاب کنيم؟ اگر نه، انقلاب نميخواهيم بکنيم، بحث اصلاحات است. اگر اصلاحات ميخواهيم بکنيم، از چه طريقي بايد باشد؟ راي دادن را بايد انجام بدهيم يا کار ديگري بکنيم؟ اين بحثها به هر حال در گروههاي مختلفي که در رسانههاي اينترنتي و مجازي تشکيل شده، مطرح است. دامنهي برد و تعدد راديو و تلويزيونهاي برونمرزي هم افزايش
پيدا کرده است. ورود جديد بيبيسي، گسترش فعاليت راديوهايي مثل آلمان
و فرانسه و آمدن راديو زمانه، نوع توجهي که VOA دارد، همهي اينها
بههرحال مخاطبي را در برميگيرد و مخاطبشان هم کم نيست. برعکس مطبوعات
و اينترنت که گروههاي خاصي را در نظر ميگيرند، به هرحال با فضا و
نفوذي که ماهواره در خانهها و خانوادهها پيدا کرده، ميشود گفت، شايد
تقريبا دو سوم ايرانيان الان از ماهواره دارند استفاده ميکنند و بخش
زياديشان حداقل ساعتي در روز را به اينها سرميزنند - اگر آن
گروههايي که پاي ثابت اينها هستند را در نظر نگيريم - و به هرحال بخشي
از اطلاعاتشان را ميگيرند. در اين رسانهها هم بحث انتخابات، هرچند نه
بسيار پررنگ، ولي شروع شده است، در حد خبررساني که چه کسي نامزد شد و
چه گفت. به هرحال من فکر ميکنم اطلاعرساني انجام ميشود. اينها
ميتواند بخشي از بحث نداشتن رسانه يا کمبود رسانه در جبههي اصلاحات و
نبودن رسانه براي آقاي خاتمي را بپوشاند، چون مطبوعات تمام جريانهايي
را که به آقاي خاتمي نزديک بودند گرفتند، مجلهها و روزنامههايشان را
گرفتند و ايشان در حال حاضر هيچ رسانهاي را ندارند. ولي برعکس، براي
نمونه از اس.ام.اس استفاده ميکنند. يعني خبررساني جوانها در جلسهي
پريروز عمدتا از طريق اس.ام.اس و تلفن انجام ميشد. يعني از همهي
روشهاي مختلف، از همهي وسايل ارتباط جمعي دارد استفاده ميشود و فکر
ميکنم که روز به روز هم با داغ شدن تب انتخابات اين مسئله جديتر
بشود. مصاحبهگر: کيواندخت قهاري |
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |