رمز بهروزي همانا ايستادگي و مقاومت است

بيانيه دفتر تحکيم وحدت به مناسبت آغاز سال تحصيلي


 دفتر تحکيم وحدت همزمان با آغاز سال جديد تحصيلي در دانشگاه‌هاي سراسر کشور بيانيه اي صادر کرد.

متن کامل بيانيه دفتر تحكيم وحدت به مناسبت آغاز سال جديد تحصيلي به شرح زير است:

رمز بهروزي همانا ايستادگي و مقاومت است


دانشگاه امسال تلخ تر از هر سال گشايش مي يابد، که هنوز داغ هاي بسيار بر دل آن است. "اکنون ما مانده ايم و زندان هايي آباد و دانشگاه هايي ويران؛ قبرستان هايي پررونق و جامعه اي رنجور. امروز بهترين روزنامه آن است که بسته باشد، بهترين زبان آن است که بريده باشد، بهترين قلم آن است که شکسته باشد، و بهترين متفکر آن است که اصلا نباشد. دانشجو، سياست پيشه و روشنفکر و روزنامه نگار همه تاوان استقلال خود را مي پردازند و هر کس سر بر آستان ندارد آستين را به خون جگر بشويد که ستاد کودتا جز مريد مطيع نمي پسندد. امروز جاني تاوان انتقادي است. هيچ جاي دنيا با دانشگاهيان خود چنان نمي کنند که درين ديار مي کنند."

دانشگاه هنوز بر زخم ها و جراحات خود مرهم نگذارده که سال تحصيلي جديد آغاز مي شود. حمله ددمنشانه مشتي بدسگال و بدانديش به دانشجويان حق خواه کوي دانشگاه تهران، دانشگاه اصفهان، شيراز و... به فاصله کمي از "نمايش انتخابات" موجب شد دمل خاطرات کهنه 18 تير 78 بار ديگر سر باز کند، اشک مظلوميت بر رخسار دانشگاه بنشيند و عفونت نفرت فوران کند. کينه انباشته دولتيان طي 4 سال گذشته نسبت به دانشگاه چنان بود که کار را به همين جا ختم نکردند و حمله به دانشگاه را با بازداشت گسترده دانشجويان در جاي جاي کشور ادامه دادند.

حمله مغول وار مشتي اراذل و اوباش با پشتيباني نيروي انتظامي به دانشجويان معترضٍ مسالمت جو، به خاک و خون کشيدن خوابگاه هاي دانشجويي و سپس بازداشت گسترده دانشجويان و شکنجه و بدرفتاري با آن ها حين بازداشت و محاکمه ايشان و صدور احکام سنگين، رنگين و ننگين براي ايشان و در مقابل، کوهي از گفتگوهاي بي حاصل و اظهار تاسف ها و محکوم نمودن حمله به دانشجويان از سوي دولت، مسئولين دانشگاه ها و نمايندگان مجلس و تشکيل هيئت هاي به اصطلاح حقيقت ياب، که هيچ گاه هم موفق به کشف هيچ حقيقتي نشده و نمي شوند، و در نهايت ختم کردن همه پيگيري ها و حقيقت جويي ها به برخورد "قاطع" با سربازي مفلوک براي دزديدن ريش تراش الحق شرح قصه پرغصه اي است که به نام عدالت گستري در طول ساليان گذشته بارها بر دانشجويان رفته است.
باري، کودتاچيان از دانشگاه ضربه ها خورده بودند و قصد داشتند حساب دانشگاه را کف دستش بگذارند. در کنار بازداشت هاي گسترده دانشجويان در روزهاي پس از انتخابات، معترضينٍ روز هجدهم تيرماه، سالروز فاجعه تلخ حمله به کوي دانشگاه تهران، را در کمپ کهريزک به بند کشيدند و شدت عمل را بر جان انسان هاي بيگناه از مرز حيوانيت گذراندند تا بار ديگر خاطره روز هجدهم تيرماه، روزي که با نام دانشگاه گره خورده، را با قساوت و شناعت همراه کنند و در اذهان همگان حکاکي کنند که اگر دوگانه "دانشگاه" و "اعتراض" در کنار هم بنشيند "قساوت" و "جنايت" در حق دانشگاه نيز از اجزاي جداناپذير آن خواهد بود. اين حوادث که روي داد نشان داد که هنوز هم دانشگاه مظلوم ترين نقطه جغرافيايي ايران است.

پروژه مضحک اعتراف گيري از سابقون فعالين دانشجويي، صدور احکام سنگين قضايي براي دانشجويان زنجان و بابل، ستاره دار کردن مجدد دانشجويان، صدور احکام محروميت از تحصيل و تبعيد براي دانشجويان و... به معناي آن بود که آزادي ستيزان تقريبا تمام راه هاي ممکن براي سرکوب و مقابله با دانشگاهيان را در طول کمتر از سه ماه آزموده اند. تنها برگماردن مجري فرمان تقلب در انتخابات اخير به صدارت وزارت علوم مانده بود که چرخه سرکوب دانشگاه و دانشگاهيان در چند ماه گذشته تکميل شود. فردي که کوس رسوايي عملکردش در انتخابات گذشته حتي صداي نمايندگان منقاد و مطيع مجلس هشتم را هم درآورد. اجراي تقلب در انتخابات کم نبود که جعلي بودن مدرک تحصيلي هم بر آن افزوده شد. تشکيک در مدرک تحصيلي حل نشده بود که دزدي علمي از دستاوردهاي ديگران بر ملا شد تا دهن کجي آشکار در همين ابتداي کار به خرمن علم و دانش جلوه اي تام و تمام بيابد.

اما با اين همه سرکوب و جنايت باز هم اقتدارگرايان از بازگشايي دانشگاه ها هراسي عظيم در دل دارند. آن ها خود مي دانند که اگر قرار بود سرکوب و داغ و درفش کارگر بيفتد بايد تاکنون اين اتفاق مي افتاد. 4 سال زمان کمي براي زمينگير کردن نهاد دانشگاه نبود. اما دانشگاه و دانشگاهيان بر حق خود و بر حق ملت ايستادند و پايمردي کردند. از همين روست که در روزهاي منتهي به بازگشايي دانشگاه ها بر گزمه هاي خود که روزي در لباس دانشجو آن ها را روانه دانشگاه ها کرده اند علنا عناوين افسر و فرمانده مي نهند و آن ها را به جان دانشگاه مي اندازند و در سوي ديگر سراسيمه دانشجويان را کرور کرور به استنطاق خانه هاي مراکز امنيتي فراخواندند و به تذکر و يا تنبيه دانگ مي گيرند و بانگ برمي آورند که نکند به فريادي يا سخن گفتني و يا حتي نجوايي خواب بامداد رحيل اقتدارگرايان و دزدان راي ملت را آشفته سازند.

دانشگاه مهد آرمان گراياني است که پاک، صادق و شجاع زيست کرده اند. هنوز هم مهر و آذر را با دانشگاه مي شناسند، دانشگاهي که سرشار از حرکت آفريني است. نهاد دانشگاه از ابتداي تاسيس در ايران زمين نهادي به غايت مظلوم بوده است. نهادي که هم مي خواستند باشد و هم مي خواستند که نباشد. باشد تا نيروي متخصص تربيت کند، باشد که گره هاي عظيم عقب افتادگي و توسعه نيافتگي اين سرزمين را به سر پنچه تدبير بگشايد، اما نباشد که جوانان آزاديخواه ايراني انتقاد و اعتراض را نياموزند، نباشد که جوانان ايراني با حقايق و دقايق امور جهان آشنا نشوند تا چشم و گوششان باز نشود، نباشد تا گريبان حاکمان را به طعنه نستانند و حق ملت را مطالبه نکنند. اما غافل از اين که علم آموزي و حق خواهي و آموختن تخصص در کنار انتقاد و اعتراض اجزائي جدايي ناپذير از يکديگر بوده و هستند.

لذا اقتدارگرايان در هر دوره به فکر چاره افتاده اند و به جاي حل پارادوکس نظري و عملي خود در قبال دانشگاه دست به جراحي هاي بي حاصل اين بدن رنجور زده اند، خاطر خرم دانشگاهيان را خصمانه خسته اند تا به خيال خام خود دانشگاه را آن گونه که مي خواهند بسازند. آن ها به تصفيه دانشگاه از اساتيد و دانشجويان منتقد و دگرانديش نيز بسنده نکرده اند و دست به تصفيه علوم نيز برده اند. در اين ميان علوم انساني بي تاب از جراحي هاي بي حاصل دهه 60 بار ديگر زير تيغ مدعيان قرار گرفته است تا دانشجويان فرا نگيرند آن چه مي بايست فرا گيرند. در اين ميان حتي تعطيلي دوباره دانشگاه ها به بهانه هاي واهي و پاك كردن صورت مسئله نيز در دستور كارشان قرار گرفته است. اين راه نيز اگر چه تن زخمي علم را کاردآجين و مجروح مي کند اما عرض خود مي برند و زحمت ما مي دارند چرا که همانند نوبت هاي پيشين اين راه نيز بي سرانجام خواهد بود. دانشجو به صفت جويندگي اش بار ديگر مي جويد و دانش را، حتي به سين، مي يابد.

زندگي براي دانشجو تماما سياست نيست اما سياست بخش انکار ناپذير آن است. دانشگاه نهايتا راهي براي بهتر زيستن، صادقانه عمل کردن به دور از دغدغه هاي روزمرگي است. آن چه که در درجه اهميت برخوردار است نحوه رفتارهاست و نهايت عمل نيز هدف مندي و انجام رسالت خطيري است که بر عهده دانشجويان است. بعد از انتخابات رياست جمهوري و نتايج غيرقابل قبول آن طبقه متوسط شهري به نتايج اعتراض و ديگر اقشار جامعه نسبت به آن شک کرد. اعتراض مدني و مسالمت آميز مردم با خشونتي خارج از حد تصور از سوي حاکميت رو به رو شد و از روز پس از انتخابات، حاکميت ارتکاب اشتباهات فاحش در برخورد با معترضين را بر طبق تحليل هاي آشفته و غلط آغاز کرد و ادامه داد.

اعتراضات فراگير مردم در شهرهاي بزرگ زماني که با ايستادگي دو کانديداي معترض اصلاح طلب همراه شد جنبش اعتراضي سبز را به وجود آورد. ماهيت شکل گيري اين جريان سياسي–اجتماعي تنها در مطالبه کلان انتخابات خلاصه نمي شود بلکه محصول تلاش طولاني و ساليان سال فعالين مدني، سياستمداران تحول خواه، فعالين اجتماعي، هنرمندان و... بود که آخرين مرحله آن بعد از بن بست اصلاحات انتخابات محور در سال 1384 شکل گرفته بود. از سال 1384 به اين سو حرکت نهادهاي مدني اعم از اقوام، اصناف، زنان و سازمان هاي غير دولتي حقوق بشري و نيز حرکات دانشجويان نگاه مطالبات گرايي را در جامعه رشد داد.

اين نگاه مطالبه گرا و جزء نگر و گام به گام به جاي نگاه کلان نگر اصلاح طلبانه قدرت محور جاي خود را در جامعه باز کرد و در نهايت ميان محدوديت هاي درون حاکميتي در انتخابات رياست جمهوري دهم وارد شد و توانست بخشي از نيروهاي اجتماعي را که نگاه سنتي–مذهبي اما صادقانه داشتند را در کنار خود ببيند. اين تعامل مي تواند فضاي تنوع اجتماعي را به همگرايي ملي سوق دهد. جنبش سبز ملت ايران نتيجه اعتراض بيشتر اقشار ميانه شهري است و در پي آن مقاومت و ايستادگي ميرحسين موسوي و شجاعت انکار ناپذير مهدي کروبي از اين حرکت خودجوش است. ريشه اين حرکت در تلاش هاي طولاني فعالان مدني و سياسي و دانشجويي و احزاب تحول خواه است که سران بسياري از آنان بدون آن که نقش رهبري در حرکات اخير مردم داشته باشند به اتهامات نادرست در زندان هستند و بسياري در معرض تهديد براي دستگيري و انواع فشارها قرار دارند.

اعتراضات مدني و گسترده مردم در پي انتخابات اخير نشان داد که به راستي دانشجويان، زنان، کارگران، معلمان و... در طول ساليان گذشته بر عبث نپاييده اند و حرکات آنان نه تنها بي فايده نبوده که ثمرات نيک و پرباري نيز داشته است. حوادث اخير نشان داد که رمز بهروزي همانا ايستادگي و مقاومت است، اصرار بر حرکت هاي مسالمت آميز و مدني است، پرهيز از تندوري، هيجان زدگي کاذب و پرهيز از خشونت ورزيدن در مقابل خشونت حاکميت است. فعالين دانشجويي در اين دوره بايستي موارد ذيل را در سرلوحه فعاليت هاي خود قرار دهند:

1- افزايش سطح تحليل و آگاهي دانشجويان: با فعال شدن عرصه عمومي، فعالين دانشجويي بايد توجه خود را بيش از پيش به دانشگاه ها، به عنوان گروهي مرجع، معطوف کنند و با استفاده از پيشينه تحولات در ساليان گذشته در ايران سعي کنند آگاهي عمومي دانشجويان را نسبت به فضاي موجود ارتقا دهند. ديد عموم دانشجويان، خصوصا دانشجويان ورودي جديد، را با توجه به ظرفيت هاي موجود در حاکميت، احزاب، اشخاص و.... واقع بين کنند تا از يک سو حرکت هاي عصبي، کور، خشن، بي نتيجه و پرهزينه به حرکت هاي عقلاني، مسالمت آميز و مدني بدل گردد و از سوي ديگر از رخنه کردن ياس و نااميدي در پيکره دانشگاه در مواجهه با واقعيات موجود جلوگيري شود. گسترش فضاي نقد منصفانه و آسيب شناسي واقع بينانه حرکت هاي اخير در دانشگاه ها مي تواند به محکم و استوار برداشتن گام هاي بعدي کمک شاياني کند. بي شک توانمندي عمومي دانشجويان در تحليل کلي مسايل و انتخاب مسير درست و راهگشا از سوي آنان مانند گذشته مي تواند اين عقلانيت را به کليت جامعه نيز تعميم و تسري دهد.

2- اتحاد حداكثري بر سر مطالبات حداقلي: پس از انتخابات رياست جمهوري دهم و آگاهي عمومي و واقع بيني خيل عظيمي از دانشجويان، خصوصا افرادي که تا پيش از اين ناآگاهانه با جبهه اقتدارگرايي براي سرکوب دانشگاه همراهي مي کردند، همچنين انگيزه بالاي عموم دانشجوياني که تا پيش از اين توجهي به مسايل اجتماعي و سياسي پيرامون خود نداشتند براي فعاليت و حضور در صحنه، فرصتي استثنايي را به وجود آورده تا نهادها و تشکل هاي با سابقه دانشجويي پيش قدم تعاملي حساب شده؛ روشن و سازنده با ساير دانشجويان شوند و سعي کنند تا حد امکان دانشجويان دغدغه مند را حول مطالبات حداقلي متحد کنند. تا از اين رهگذر بتوانند پتانسيل قوي و گسترده به وجود آمده را در مسير حصول نتايجي مشخص و ملموس سوق دهند. بازگشت دانشجويان محروم از تحصيل به دانشگاه، بازگشت اساتيدي که اجبارا بازنشسته و خانه نشين شده اند و توقف اين روند، جلوگيري از دخل و تصرف هاي غيرکارشناسي و ناصواب در قالب انقلاب فرهنگي در علوم انساني و... مي تواند پيشنهاداتي جهت طراحي مبنايي بر اساس مطالبات حداقلي جهت ائتلاف و اتحاد حداکثري دانشجويان باشد.

3- پيگيري مجدانه حقوق بشر: دانشجويان حق طلب بايد مثل گذشته فريادگر ظلم و بيدادي باشند که بر آزاديخواهان و رادمردان و شيرزنان اين سرزمين مي رود. نبايد برادران و خواهران خود که در زندان ها تحت انواع و اقسام فشارها قرار دارند را تنها بگذاريم. نبايد نمايش هاي نخ نما شده اقتدارگرايان را که از جسم رنجور اين عزيزان براي بيان مهملات ذهني خود استفاده مي کنند را باور کنيم. نبايد بر آنان که روزهاي سختي را گذارنده و مي گذرانند کمان ملامت بکشيم و با اين کار درست در مسيري گام برداريم که مورد علاقه و مد نظر کودتاچيان است. دفاع از حقوق بشر بيش از گذشته بايستي در سرلوحه فعاليت هاي دانشجويان باشد و در اين راه از هر امکاني جهت فرياد زدن حق کشي هاي موجود استفاده کرد.

4- تاكيد بر فعاليت هاي مسالمت آميز و پرهيز از خشونت: تحمل و مداراي عمومي مردم در مقابل خشونت بي حد و حصر نظاميان در ماه هاي گذشته قابل ستايش و نشانه رشد يافتگي و مدنيت عمومي جامعه است. بي شک پاشنه آشيل تداوم اين جنبش دست زدن به خشونت است. هر چند حاکمان قصد دارند که مردم را به خشونت وادارند تا بتوانند جنبش را به انحراف بکشند، فعالين با تجربه اجتماعي و سياسي بايستي به ادامه روند مسالمت آميز موجود در سطح جامعه و در دانشگاه ها تاکيد بسيار کنند.

حاکميت اقتدارگرا و خشن و نهادهاي امنيتي مرتبط با آن بايستي به کارنامه عملکرد خود در طول حداقل 4 سال گذشته و نتيجه اعمالشان نظري بيفکند. بر بي نتيجه بودن بگير و ببندها و برخوردهاي قهري خود با دانشگاه در طول اين ساليان بنگرند و رويه خويش را اصلاح کنند. دانشگاه به خاطر تمام جراحاتي که حداقل در طول 3 ماه گذشته از سوي حاکميت بر پيکرش نشسته بيش از گذشته معترض و حتي عصباني است. محيط عمومي دانشگاه ها به علت برخوردهاي غيرعقلاني متعدد اخير ملتهب است.

دانشگاه نمي تواند خالي از انتقاد و اعتراض باشد. برخورد غيرعقلاني با دانشگاه و عدم پذيرش واقعيات موجود نتيجه معکوس دارد و به سرعت نتيجه اين حرکات در محيط دانشگاه ها ظهور و بروز پيدا مي کند. گروه هاي تروريستي فرصت طلبي هستند که دل در گروي اين آب و خاک ندارند و مترصدند از فرصت به وجود آمده غيرمسئولانه در جهت اهداف خود سوء استفاده کنند. در صورت ناديده گرفتن مطالبات به حق دانشجويان و تنگ شدن عرصه براي حرکت هاي معقول دانشجويي، عرصه براي سوء استفاده اين گروه ها براي نيرو گرفتن از دانشگاه در جهت اهداف شوم خود آغاز مي شود که دود آن بيش از همه به چشم حاکميت خواهد رفت و متضرر اصلي ملت و کشور ايران خواهند بود.

در همين راستا در ابتداي سال تحصيلي جديد به اندک نيروهاي عقلاني موجود در حاکميت بايد توصيه کرد که از راه پراشتباه گذشته از هر کجا که بازگردند دير نيست. خواباندن التهاب دانشگاه ها با زدن و بستن و گرفتن امکان پذير نيست که اين خود نفتي است بر آتش التهابات موجود. براي فرونشاندن التهابات بايستي حق دانشجويان مظلوم از ظالمان بي هيچ معطلي ستانده شود، دانشجويان در بند آزاد شوند، روند محاکمه ناعادلانه، اخذ اعترافات زير فشار و صدور احکام سنگين متوقف شود، از دانشجويان اعاده حيثيت شود، قاتلين دانشجوياني چون محسن روح الاميني، کيانوش آسا، پرنداخ، امير بروايه، امير جوادي فر و... به سرعت شناسايي و مجازات شوند، حمله کنندگان به کوي دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتي اصفهان، دانشگاه شيراز شناسايي و خط و ربط آن ها به مردم معرفي شود. حق فعاليت مسالمت آميز و در چارچوب قانون در دانشگاه ها براي کليه فعالين دانشجويي به رسميت شناخته شود. تنها در اين صورت است که مي توان بر جراحات موجود بر پيکر دانشگاه مرهم نهاد و آن را آرام کرد.

دانشگاه باور به حرکت اصلاح طلبانه و مسالمت آميز دارد و نه حرکتي انقلابي، چراکه باور اصلاح طلبانه به دموکراسي مي رسد و دموکراسي از راه مطالبه محوري و احترام به جامعه مدني محقق مي شود. ميان نهادهاي مدني، احزاب سياسي و فعالان سياسي با دانشگاه بايستي رابطه تعاملي وجود داشته باشد و مکررا بايد گفت که اين رابطه با نهاد هاي اجتماعي رابطه اي مستقل و مرتبط است. تلاش دانشگاه در جهت ايجاد گفتمان اقناعي براي ترديدهاي فراوان دانشجويان و مردم است و در عين حال ايجاد فضايي براي گفتگو و گسترش حق و فرصت پي گيري مطالبات و گفتگوي مستقيم و بدون دغدغه و سانسور با دانشجويان و نهاد هاي اجتماعي است.

دفتر تحکيم وحدت ضمن تبريک آغاز سال تحصيلي جديد به عموم دانشجويان عزيز و اساتيد محترم خواستار آزادي هر چه سريعتر گروگان هاي کودتاي انتخابات اخير از زندان هاست که اکنون بيش از 100 روز است که در شرايط سخت و ناگواري را سپري مي کنند. دانشگاه بي صبرانه منتظر در آغوش کشيدن فرزندان خود دکتر سعيد حجاريان، دکتر اميني، دکتر احمد زيدآبادي، عبدالله مومني، کيوان صميمي، جهانبخش خانجاني، داود سليماني، علي تاجرنيا، ضياء نبوي، مجيد دري، شبنم مددزاده و ديگر آزاديخواهان و حق طلبان در بند است.

" دير شده است، طفل انتظار پير شده است، دل صبر ازاين شيوه سير شده است. اگر ايران است، اگر ايمان است، اگر کرامت انسان است، اگر خرد و برهان است، اگر عشق و عرفان است همه دستخوش تاراج و طوفان است. کجاست شير دلي کز بلا نپرهيزد؟"

اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان
دانشگاه هاي سراسر کشور
دفتر تحکيم وحدت
7 مهرماه 1388

 

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .