از بهارستان تا بهشت زهرا راهي نيست

 

دادگاه، زندان، اعتراف، انفرادي، شکنجه، تعرض، باتوم براي زدن، باتوم براي تجاوز کردن، زندان براي ترس و تنبيه، زندان براي تحقير، ترور شخصيت در تلويزيون، بزرگان در لباس هاي مخصوص زندان، مجري ها در لباس هاي مخصوص بازجويان. خانواده هر روز بي قرارتر از ديروز، کروبي و موسوي نيز افشاگر تر از هر روز. آنقدر قصه و حديث درد مي بارد از خانه که همه انگار يادشان رفته است انتخاب احمدي نژاد به عنوان رييس جمهور ايران، به جز زندان و زنداني، کشته و قرباني هم داده است، قبرهاي دسته جمعي هم به خود ديده است، بهشت زهرا و عزاي پنهاني هم داشته است. يعني اين روزها تا آنجا که در توان دولت و رسانه هاي ملي و غير ملي و نماندگان مجلس و تريبون هاي نماز جمعه مي گنجد، خبر از تکذيب تجاوز بود و انکار شکنجه.

 به گزارش مجلس و دولت و صدا وسيما؛ « حال همه زندانيان خوب است و جملگي در زندان دچار تحولات فکري شده اند و اقرار بر پيروزي باشکوه احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري ايران کرده اند و معترف شده اند که تقلب قصه اي بيش نبود». اما ناگهان تصاويري از قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا بر سايت رسمي جبهه مشارکت ثبت شد و بار ديگر به ياد همه مردم شهر آورد که بازجوها به جز تجاوز مشغول زنده به گورکردن زندانيان نيز هستند. شايد زنده به گور کردن واژه غريب و غلو آميزي به نظر آيد اما وقتي در پرس و جوي هاي مکرر خانواده هايي که سراغ گمشده هاي خود را مي گيرند به آنها گفته مي شود که عزيزانشان در زندان هستند و خبري از مرگ و جنازه هم نمي دهند، آنگاه براي همان خانواده ها قبر و مقداري عدد بالاي مشتي خاک و گل ، چگونه مي تواند معناي «مردن » را برايشان تداعي کند؟ در خيال و خاطر اين خانواده هاي چشم به راه، هنوز گمشده هاي پس از روزهاي انتخابات، زنده اند و در قاموس آنها کندن قبرهاي گروهي جز به معناي زنده به گور کردن عزيزانشان تلقي نمي شود. پزشکان در پزشکي مدرن براي آنکه انسان، مرگ عزيز و عضوي از خانواده اش را باور کند، او را توصيه به ديدن جسد و جنازه مي کنند و معتقدند وقتي انسان با بدن بي جان عزيزش روبه رو شود، باور مرگ اش آسان تر خواهد بود.

 حال تصور کنيد هنوز خانواده هايي در ايران گمشده هاي خرداد ماه خونين را پيدا نکرده اند، از طرفي خبر دفن چهل و چهارنفر در بهشت زهرا شهر را پريشان مي کند و مهمتر از همه آنکه بار ديگر نيز مسولان امر با تمام قوا به جاي آنکه به تحقيق بر آيند به تکديب کمر همت بسته اند.

در دو ماجراي افشاي تجاوز به زندانيان و افشاي دفن شبانه دهها انسان بي نام و نشان در بهشت زهرا ، دو واکنش کاملا مشابه از سوي حاکميت رخ داد. در هر دو مورد حاميان و هواداران دولت و آنان که اين روزها مدام نگران آبروي نظام هستند، بي مقدمه و بي وقفه اصل خبر را تکذيب کردند. يعني شتابي که براي تکذيب خبر از سوي مسولان امر وجود داشت، هرگز قابل مقايسه نيست با شتابي که مي بايد براي پيگيري صحت و سقم اين ادعا به وجود مي آمد. در اين ميان اما بخش هايي از نماندگان اصولگراي بريده از جريان اصولگرايي همچون کاتوزيان کمي منطق مند تر و انساني تر با واقعه مواجه مي شوند و در هردو مورد در خواست مستندات دو ادعاي مطرح شده را مي کنند. يعني در ماجرا افشا گري کروبي نسبت به وجود تجاوز و تعرض در زندان ها و باداشت گاهها ، از او مي خواهند تا مستنداتش را جهت بررسي بيشتر ارايه دهد. کاتوزيان حتي تاکيد مي کند مجلس امنيت کساني که قصه تجاوز به خود باز گويند را نيز تامين خواهد کرد. در ماجراي دوم نيز بار ديگر کاتوزيان که اين روزها تنها صداي برخاسته از ميان يک چهره بريده از کودتاچيان است اعلام مي کند مجلس منتطر است تا مدعيان کشف قبرها مستندات خود را به نمايندگان ارايه کنند.

اين بار يک تفاوت فاحش در دو ماجراي تجاوز و تدفين دسته جمعي وجود دارد که به نظر مي رسد نمايندگان مجلس بدون توجه به اين تفاوت آشکار همانند يک نوار صوتي ضبط شده کلمه تکذيب را مدام تکرار مي کنند. در ماجراي نخست صحبت از تجاوز وحشيانه به انسان بوده است و براي اثبات آن بايد که بار ديگر مجلس و محفلي برگزار مي شد تا تجاوزشدگان شرح درد بگويند و نمايندگان باور کنند که اسناد آن ادعا موجود است اما اينبار و در ماجراي کندن گورهاي گروهي، هيچ گره کوري وجود ندارد که مجلس به جاي دست همکاري با ملت، دندان پيش کشيده است. خبرنگاران فيلم و تصوير قطعه ۲۳۰ را منتشر کرده اند و نشاني قبرهاي بي نام و نشان را به آنها داده اند حال مقصود مجلس از اينکه منتظر مستندات مي نشيند چيست. اينجا که ديگر نه مي توان مرده هاي دست از دنيا کوتاه را به محضر نمايندگان برد براي شهادت آنچه بر آنها رفته و نه مي شود قطعه مورد نظر بهشت زهرا را از جا کند و به بهارستان برد تا نمايندگان سند ببينند و باور کنند وقتي آنها خواب بوده اند کساني را به خاک سپرده اند، بي هيچ مراسم مويه و مرثيه اي.

 اصلا فرض را هم بايد بر اين گذاشت که چنين فاجعه اي صحت ندارد و شرم باد بر هر خبرنگار و عکاس و فيلمبرداري که در انتظار تاييد چنين خبر هولناکي نشسته است. پس براي تمام جماعتي که به انتظار نادرست بودن چنين فاجعه هولناکي نسته اند، کاش مجلس زحمتي به خود مي داد و به جاي آنکه تنها ساعاتي کوتاه پس از انتشار خبر به تکذيب برآيد، کمي بيشتر وقت بگذارند چند نمايند ويژه براي بازرسي به بهشت زهرا روانه سازند و اگر آنجا با چشم هاي خودشان ديده اند که نه قبرهاي بي نشان در کار است و نه دلي نگران قبرها راي يکي يکي به اميد ديدن نشانه اي کوچک از عزيزش بو مي کشد، آنگاه با افتخار اعلام کنند که جمهوري اسلامي ايران در ايام روزه داري مسلمانان هيچ چهل وچهارنفري را بي نام و نشان در بهشت زهرا دفن نکرده است تا خيال تمامي خانواده هاي نگراني که تصور زنده بودن گمشده هاي خود را دارند، آرام شود و مدام تصوير زنده عزيزان خود را در گورهاي دسته جمعي بهشت زهرا در ذهن مجسم نسازنند. اتفاق ساده اي نيست. خبر کوچکي نيست، صحبت از دفن دهها انسان در بهشت زهراي کشوري است که مجلس اش در همين روزها بودجه کلاني را براي بررسي نقض حقوق بشر در آمريکا تصويب کرده است. براي چنين مجلسي بررسي ماجراي مرگ و دفن دهها نفر جايي خيل ينزديک تر از آمريکا، دشوار نبايد باشد.

 از بهارستان تا بهشت زهرا راهي نيست. کدام در شان يک مجلس است؟ طوطي وار تکذيب کردن يا بردبار تحقيق کردن؟

مسيح علي نژاد

 

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .