عباس پالیزدار به چه کسی خدمت می کند

 

 

8.6.08

 

خبر داغ مثل چای داغ می ماند، مثل گفته های این آقای عباس پالیزدار که خیلی ها این روزها سعی می کنند آن را نقل کرده و به نفع خود بهره برداری کنند. آن چه این آقا گفته مانندد چای داغ است و واکنش ها به آن مانند این است که کسی یکراست آن را سرکشیده باشد. بعد که زبانش سوخت، تازه از خود می پرسد، چ بود، چرا این کار را کردم و این که از این کار، چه عاید من شد.

آنچه آقای پالیزدار مطرح کرده، واکنش برانگیز است و به شدت تحریک کننده. کمی سعی کنیم با آرامش این خبر را با هم تحلیل و تجزیه کنیم:

چه کسی در این زمان از این خبر نفع می برد؟

اگر احیانن فکر می کنید که این آقا ناگهان دچار وجدان درد شده و سر به بیابان گذاشته و دست آخر سر از یک تریبون دانشجویی درآورده و آن جا سفره دل خود را باز کرده است، به نظر من که سخت در اشتباهید. سخنانی که ایشان می گوید، از سر دلسوزی نیست، دلیل آن را هم با هم بررسی کنیم:

طیفی که ایشان آن ها را مورد حمله قرار داده، دستچین شده اند و از قضا از دانه درشت ها هستند اما از حرکت و سیاست های آن ها در سی سال گذشته مشخص است که آسان به کسی سواری نمی دهند. شاید در این شک نباشد که هر یک از این آقایان دست در مال و منال کلانی داشته باشد اما هر کدامشان هم به ویژه روحانیونی که اشاره کرده، از دست افرادی نیستند که به این راحتی سواری بدهند به ویژه اگر این فرد که درخواست سواری کرده، شخصی به نام محمود احمدی نژآد باشد. اگر ایشان، یعنی آقای پالیزدار با کار کارشناسی و از سردلسوزی این سخنان را می گفت، خیلی خیلی بزرگتر از این هستند که از قضا دست در امور مالی سنگین تر از این دارند. خیلی راحت تر می شد مجموعه ای از همه آنان درست کرد. نمونه های آن خیلی خیلی زیاد است اما در فضای بسته رسانه ای در ایران و با ترس مسوولان از روکردن مدرک ها و با نداشتن رسانه و قوه قضاییه مستقل، تقریبن رو کردن این مسایل محال است مگر این که نظام تشخیص داده باشد که فردی را به محکمه بکشاند. کما این که خیلی ها از غلامحسین کرباسچی پرونده سنگین تر، و خیلی خیلی سنگین تر داشته و دارند اما کسی به آنها حتی چپ نمی تواند نگاه کند. شهرام جزایری از قضا پاک ترین طعمه بود، پاک نه از این نظر که تقصیر نداشت، پاک از این نظر که راحت بود و خیلی کار بیخ پیدا نمی کرد و از قضا تمام افرادی که در پرونده دست داشتند، در آن جا هم یک طیف خاص بودند.

زمان این افشاگری هم مهم است. از نقطه نظر سیاسی زمانی که  در تلویزیون جمهوری اسلامی و به شکل علنی، محمود احمدی نژآد با بنی صدر مقایسه می شود، نشان از این دارد که نارضایتی از احمدی نژآد به وزنی رسیده که این اجازه را توانسته پیدا کند واین گونه عرض اندام کند. تلویزیون جمهوری اسلامی قویترین سلاح پروپاگاندای نظام است و به سختی از آن محافظت می شود. زمان این افشاگری زمانی است که لاریجانی، رقیب جدی احمدی نژآد که به دلیل اختلافات جدی از دبیری شورای عالی امنیت ملی، پستی که به وی داده شده بود تا از او دلجویی شود، کنار گذاشته شد، به ریاست مجلس رسیده. آن هم از استان قم، یعنی آقای لاریجانی توانسته اجماع روحانیون دانه درشت در حوزه را به دست آورد تا به مجلس راه یافته و بدون هیچ گونه چالش جدی به ریاست مجلس تکیه بزند. این کار یعنی این که اگر امروز بنی صدر و خیانت به انقلاب و احمدی نژآد مترادف هم شده اند، فردا ممکن است احمدی نژآد و بنی صدر و رای عدم کفایت مترادف هم بشوند.

این جا البته باید یک پرانتز باز کرد و ابوالحسن بنی صدر را از این قضیه جدا کرد چرا که به هیچ وجه نمی توان او را به احمدی نژآد چسباند و از قضا این کار ظلمی بزرگ به بنی صدر است. بنی صدر هر چه باشد، سوادش از احمدی نژآد خیلی بیشتر است. آن چه مسلم است، قیاس احمدی نژآد و بنی صدر، قیاس درستی نیست.

افشای خبرهایی که آقای پالیزدار مطرح کرده و در این زمان، بیشتر نوعی پروپاگاندا( خبرسازی و شبه پراکنی) برای نوعی مقصد خاص است. این حرکت در راستای همان حمله ای است که احمدی نژآد بر علیه هاشمی رفسنجانی راه انداخته و هنوز هم ادامه می دهد. مثال های آن زیاد است اما یک مثال بارز آن: حمله ای که به دانشگاه آزاد و جاسبی شروع شد. هدف این حمله جاسبی نبود، دانشگاه آزاد نبود و اصلن ربطی به دانشگاه آزاد نداشت. هدف رفسنجانی بود. من شخصن در دو رسانه با جاسبی همکاری کرده ام. عبدالله جاسبی انسانی بلند پرواز و جاه طلب و به شدت محافظه کار است. در کار رسانه ای جاسبی هیچگاه اجازه نداد در آن زمان و تا به امروز، قوه قضاییه به هیچ شکلی به نقد و چالش کشیده شود. تحقیقات نشان می داد خیلی چیزهاهست که جاسبی می خواهد کسی از آن خبر نداشته باشد و از قضا همه آن ها ربطی به یک سری پرونده در قوه قضاییه دارد. جاسبی و دانشگاه آزاد را می شد با یک تحقیق کارشناسی و یک تیم کوچک به زیر اخیه کشید. استانداردهای آموزشی، بهره برداری های مالی و نظام اداری دانشگاه آزاد آنقدر ایراد دارد که در هر واحد دانشگاهی آزاد، دست کم یکصد دانشجو پیدا می شود که حاضر و آماده و با مدارک در دست آماده شهادت دادن علیه نظام بد آموزشی و اداری دانشگاه آزاد اسلامی است. یک تیم تحقیق در هر زمینه ای، می توانست یک شبه جاسبی را به زمین گرم بیاندازد. اما هدف، جاسبی نبود، هدف دانشگاه آزاد نبود، هدف شخص رفسنجانی بود که از لحاظ سنی بزرگ است ( هاشمی رفسنجانی یک سال از آقای خامنه ای بزرگ تر است) ، از لحاظ سوابق و تاریخ، خود شخصن یک بایگانی اسناد و گفته ها است که فقط با یک نامه و یا یک نقل قول، می تواند جریان ها را به هم بیاندازد. کل کل معروفش با محسن رضایی بر سر ادامه جنگ و نامه ای که پارسال تابستان منتشر کرد را فکر کنم هنوز به یاد داشته باشیم. به قول خودمان محسن رضایی را سوسک کرد.

گفته های آقای پالیزدار، یک جریان مشخص برای پاکسازی از افرادی درون نظام است که اجازه پروبال گرفتن به احمدی نژآد و کسانی که او را جلو انداخته اند، نمی دهد.

اما در مورد این که چقدر این گفته ها اصولن باید جدی گرفته شوند یا نه، من شخصن به هیچ وجه این گفته ها را جدی نمی گیرم چرا که به قولی از حب علی نیست. پرونده های پیش پاافتاده تر ولی مهم تری هستند که حتی افراد عادی جامعه هم می توانند برملا کنند و نیازی به تیم تحقیق و تفحص ندارد. یک مثال آن را به نوعی با آن درگیر بوده ام، که از ابراز جزییات آن معذور هستم، اما پرونده یک روحانی بود که یکی از افراد دفترش به یکی از مراجعه کنندگان خانم تجاوز کرده و به قدری خشونت به خرج داده بود که کار به کما و خونریزی شدید کشیده شده بود و آمبولانس خبر کرده بودند. از خانواده دختر رضایت گرفتند و پول آن رضایت و خرج دوا و دکتر را از بیت المال دادند و قضیه را هم مختومه اعلام کردند.

به یک پرونده هم در سازمان قضایی نیروهای مسلح برخورد کردم از یک سردار سپاه که با ماکسیما در جاده شمال، به یک خودروی دیگر که سرنشینان آن دختر و پسر بودند گیر می دهد و قصد می کند دخترها را به ویلای خود در شمال ببرد. دخترها راضی نمی شوند و وقتی به زور اسلحه سوار ماکسیمای سردار می شوند، از پنجره خود را به بیرون می اندازند. پسرها با ماشین خود سر رسیده و دخترها را سوار می کنند تا بگریزند اما سردار عصبانی و احیانن حشری، محکم به ماشین آن ها کوبیده و هر دو ماشین از جاده خارج شده و به دره می افتند. باز قضیه با پرداخت مبلغی کلان حل می شود.

این ها خیلی پرونده های دست پایینی است، پرونده هایی که حتی یک خبرنگار هم کمی با پیگیری می تواند رد آنها را بگیرد اما یک گروه تحقیق و تفحص باید بتواند خیلی پرونده های کلان تر را برملا کند. برای مثال، از زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژآد، موافقت نامه های تجاری حمل کالا از دبی، یا همان ال سی ها، فقط با مجوز یک شرکت خصوصی که سهامدار آن آقای سعید لو هستند صادر می شود. کسی هم جرات ندارد صدایش را دربیاورد. مبلغی می گیرد و کار را راه می اندازد و از قضا برای آن کسانی که با آن دفتر کار می کنند، مبلغ جزیی است و ارزش پرداخت و غر نزدن را دارد.

چنین اشاراتی از سوی شخصی به نام عباس پالیزدار و این گفته ها، خیلی دست پایین تر از این است که یک تیم تحقیق و تفحص بخواهد پیگیری کند. این هایی که این آقا اشاره کرده اگر بنشینید پای صحبت همین شیخ کروبی، همه را برای شما می گوید و صدالبته خیلی بیشتر از این ها. همین آقای مصباح یزدی که تنها روحانی نسبتن میان پایه است که احمدی نژآد می خواهد به دنبال خود راه بیاندازد، یک پرونده خیلی خیلی جدی دارد که از قضا هنوز مختومه نشده است. شرمنده ام که جزییات آن را نمی توانم بازگو کنم.

این حرکت و سخنان آقای پالیزدار، الان برای برهم زدن افکار عمومی، آماده کردن فضا برای برخی حمله ها و یا احیانن یکی دو ترور مانند قضیه سعید حجاریان و بعد دور کردن تفکرات مردمی از قضایای اصلی و آماده کردن فضا برای قدرت بیشتر محمود احمدی نژآد و تیم همراه اوست.

اما در کل و برای خبرهای این چنینی، توصیه می کنم اول یک قدم عقب بنشینید و به آن نگاه کنید تا اصل خبر مشخص شود. کسی که کار پروپاگاندا می کند، می خواهد خبر را توی صورت خواننده یا بیننده و یا شنونده بچپاند که طرف فرصت فکر کردن به آن را پیدا نکند و با شنیدن آن، تصمیم بگیرد که صد البته آن تصمیم عقلانی نخواهد بود. در مقایسه با اخبار تحریک برانگیز provokative باید فقط کمی به عقب رفت ،کمی صبر کرد و همه جای آن را دید. حالا اگر با کمی آرامش این خبر را دنبال کنید، می بنید چه طیف هایی از آن سود می برند. تلویزیون ها و رسانه های خارجی خود را با آن خفه می کنند، ناراضیان سطحی نظام آن را در شیپور می کنند و بعد یک حرکت علیه چند نفر آغاز می شود و در کل، سودی برای یک عده خاص قرار است در پی داشته باشد. اگر خبر واکنش برانگیز واقعی را بخواهید که با این خبر مقایسه کنید، بهتر است به سخنان دانش جعفری در زمان از کار برکنار شدنش برگردید. حرف منطقی، قوی، مستدل، محکم و معتبر است و امکان ندارد بتوان آن را تکذیب کرد اما کسی از آن موج درست نکرد. حالا این یکی و گفته های عباس پالیزدار، دقیقن عکس این مسئله است.

آنچه احمدی نژآد در پی آن است، فضایی و فرصتی برای پاکسازی درونی در نظام است بدون این که توجه داشته باشد خود ایران الان طعمه مشتی گرسنه و جهانخوار است که مشغول برنامه ریزی برای حمله به ایران هستند.

 

بر گرفته از: هزاران نقطه

http://kambiztheone.wordpress.com/2008/06/08/palizdar_provocative_comments/