بهاره هدايت: دانشگاه ‏فعال است و به حرکت خود ادامه مي دهد


بهاره هدايت، عضو شوراي مرکزي دفتر تحکيم وحدت و مسوول سابق کميسيون زنان اين اتحاديه، از ‏اعضاي قديمي و با تجربه اين تشکل دانشجويي است. او به دليل فعاليت هايش در دفتر تحکيم وحدت سابقه ‏چندين بار زندان رادارد که آخرين آن، چند ماه پيش بود. با بهاره هدايت به مناسبت روز دانشجو، درباره ‏وضعيت امروز دفتر تحکيم به گفت و گو نشسته ايم. خانم هدايت با تاکيد بر اينکه “وضعيت امروز به هيچ ‏وجه قابل مقايسه با وضعيت سال هاي گذشته نيست” مي گويد: شايد امروز به دليل جو سرکوب و خفقاني که ‏در دانشگاه ها وجوددارد، بايد به دانشجويان نمره قبولي داد.‏

‎‎خانم هدايت، شما عملکرد دفترتحکيم را در سه و سال نيم اخير چگونه ارزيابي مي ‏کنيد؟‎‎

بعد از انتخابات سال ۸۴ و در دوره ي آقاي احمدي نژاد، با توجه به شرايطي که ايجاد شد فضا نسبت به قبل ‏خيلي متفاوت شده بود. در نتيجه براي فعال کردن نسل جديدي که وارد انجمن ها شده بودند، بايد راهکارهاي ‏جديدي پيدا مي کرديم که از طريق آن بشود هم نقاط قوت فعاليتهاي سياسي دفتر تحکيم را تقويت کرد و ‏استمرار بخشيد و هم به عرصه هايي که در سال هاي قبل مغفول مانده بود پرداخت و انها را پررنگ کرد. ‏فعاليت در عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي از اين جمله بود که عملکرد تحکيم در اين سه سال در اين حوزه ‏نسبت به گذشته کاملا قابل قبول بوده در حاليکه اصولا مطرح کردن “ورود به عرصه ي اجتماعي” در دوره ‏هاي نه چندان دور “مضحک” تلقي ميشد. خوشبختانه نگاه و رويکرد جديد تحکيم در اين سه سال، که به علت ‏تغيير گام به گام تلقي دفتر تحکيم از خاستگاه و جايگاه خود بوده، کاملا ملموس است و دستاوردهاي تازه اي ‏هم براي ما داشته.‏

‎‎مثل چه مواردي؟‎‎

شاخص ان را با تشکيل کميسيون زنان دفتر تحکيم مي توانم مثال بزنم که در همان انتخابات شوراي مرکزي ‏سال ۸۴ استارت آن زده شد. تشکيل يک مجموعه دانشجويي که مشخصا به فعاليت هاي زنان بپردازد و روي ‏مسايل دختران دانشجو تمرکز داشته باشد و در عين حال از دل جريان دانشجويي برآمده باشد، تا جايي که من ‏باخبرم بي سابقه بود که به تدريج توانست اهدافش را در اين زمينه تا حدودي عملي کند. من کميسيون زنان را ‏به عنوان يک مثال و شاخصه ي جهت گيري تحکيم در دوره ي آقاي احمدي نژاد مي دانم. يا مثلا بحث ‏‏”تحکيم مهر” که از سال گذشته استارت خورد و معطوف به آسيب هاي اجتماعي برنامه ريزي شده بود که ‏البته روند آن بايد خيلي صيقل بخورد و اصلاح شود ولي به هر حال بروز اين نوع نگاه در مجموعه کاملا ‏تازگي داشته است.‏

‎‎يعني فعال کردن تحکيم در جامعه مدني؟‎‎

يعني نگاه تحکيم به خاستگاه اصلي اش. به جامعه ي مدني. ما در تداوم منطقي دو استراتژي دوري از قدرت ‏و نقد همه جانبه قدرت که تا سال ۸۴ پيگيري مي شد، ديده باني جامعه مدني را سرلوحه ي شعارهاي خودمان ‏قرار داديم. عملي شدن و کارکردي شدن اين خطوط که در تدوام منطقي هم تعريف شدند، حتي گاهي موجب ‏بروز اختلاف هايي با دوستان سياسي نزديک به مجموعه تحکيم شد. اما ما بسيار تلاش کرده ايم و مي کنيم که ‏اين تلقي را از تحکيم جا بياندازيم که رويکرد دفتر تحکيم به مسائل سياسي، نه از نگاه يک فعال حزبي بلکه ‏از درون دانشگاه با ذائقه ي يک دانشجوي آرمانخواه به فضاي سياسي جامعه است. ما “فعال دانشجويي” ‏هستيم پس برآمده از دانشگاهيم نه حزب، غايت همه ي احزاب از هر نوعش دستيابي به قدرت است که ‏دانشجو در مرحله ي مبارزه ي دانشجويي اش بايد از اين رويکرد دوري کند. در عين حال دانشجو نگاهش ‏ناظر بر کل جامعه است که تحولات سياسي تنها بخشي -البته تأثيرگذار- از آن است. اصولا اين زاويه ديد ‏سابقا در مجموعه وجود نداشت. من اين مساله را نکته ي مثبت فعاليت هاي تحکيم مي دانم که در عرصه ‏هايي به جز ساحت سياسي نيز شروع به فعاليت کرد و تحت همان عنوان ديده باني جامعه مدني هم مي شود ‏آن را تعريف کرد. ‏

‎‎يعني سعي کرديد نوعي بازتعريف از عملکرد دفتر تحکيم ارايه کنيد.‏‎ ‎

بله.‏‎ ‎يعني از اين حالتي که تحکيم را صرفا اپوزيسيون و تنها در ساحت سياسي مي شناختند و همچنين وجهه ي ‏تاريخي آن که يک تشکيلات حکومتي در داخل دانشگاه تعريف مي شد، در اين سه سال مورد بازبيني قرار ‏گرفت و سعي کرديم از اين دو تعريف فاصله بگيريم و نوع نگاه به تحکيم راتغيير دهيم. دفتر تحکيم هم اکنون ‏نه ديگر پشت بيرق احزاب اصلاح طلب سينه مي زند و نه طرح رفراندوم را مطرح مي کند ـ جدا از ‏مطلوبيت يا عدم مطلوبيت اين طرح- بلکه نگاهش نسبت به خودش و به تحولات سياسي کشور منطقي تر از ‏چند دوره ي قبل شده است. مثالم را هم روي بيانيه ي پاياني نشست اخير اين اتحاديه مطرح مي کنم که زاويه ‏ي نگاهمان را به موضوع انتخابات کاملا با معيارهاي فعاليت دانشجويي همسو نشان مي دهد. شعار دوري از ‏قدرت در دوره ي قبلي مجموعه مطرح شد و ما با درصدي ضريب خطا توانستيم آن را “عملي” کنيم، ديگر ‏‏”وابستگي” به احزاب نداريم و “ميزان رابطه مان” را با احزاب با وسواس تعيين مي کنيم. در عين حال تغيير ‏ديگري که مجموعه در اين سه سال داشته اين است که خوشبختانه در دوره ي جديد براي ايجاد حداقلي از ‏انسجام تشکيلاتي تلاش هاي مجدانه اي ميشود. چيزي که از سالها قبل نقطه ضعف محسوس ما محسوب ميشد ‏و متاسفانه ـ شايد به دليل فشارهايي که در سالهاي پاياني دوره ي اصلاحات روي مجموعه تحکيم بود- دچار ‏وضعيت بسيار بد تشکيلاتي شده بود. ما به سمت ترميم حرکت کرده ايم و من فکر مي کنم با لحاظ شرايط ‏سرکوب شديدي که با دوره ي قبل قابل قياس نيست موفق بوده ايم.‏

‎‎يعني فکر مي کنيد به همه اهدافي که مدنظر بود رسيديد؟ مثلا در مقايسه با گذشته چقدر خود را ‏موفق مي دانيد؟‎ ‎

اگر منظور از گذشته فعاليت هاي دانشجويي در دوره ي اصلاحات است بايد اول بگويم که در آن دوره ‏دانشجويان منتقد از چه طيفي از ابزارها و راهکارها براي پيشبرد اهدافشان برخوردار بودند و الان وضعيت ‏ما چگونه است؟ سرکوب ها آن زمان چگونه سازماندهي مي شد و الان نهادهاي پيشبرنده ي سرکوب دانشگاه ‏چارچوب فعاليت هاي دانشجويي را چگونه تعريف مي کنند؟ يک ابزار مهم در دانشگاه انتشار آزاد نشريات ‏دانشجويي و فعاليت آزاد تشکلهاي دانشجويي است. آيا تضييقاتي که الان در طول اين سه سال صورت گرفته ‏اصولا قابل قياس با دوره ي پيش از آن است؟ ستاره دار شدن دانشجويان در اين سه سال باب شد، آيا پيش از ‏آن چنين بود؟ جعل نشريات دانشجويي و حبس ۱۵ ماهه ي قربانيان آن در اين دوره بود و بسياري موارد ‏ديگر. در کنار اينها بگذاريد سانسور اخبار دانشجويي با دستور مقامات بالا در نشريات و روزنامه هاي ‏سراسري و بسياري موارد از اين دست، آيا با دوره ي قبل قابل قياس است؟؟ بنابراين مسلما شرايط عميقا ‏تغيير کرده، از همه لحاظ. از يک ديدگاه منصفانه هم بايد استقلال کامل مالي دفتر تحکيم از دانشگاه را به ‏عنوان نقطه اي درخشان در کارنامه ي تشکيلاتي اش تلقي کرد که در دروه هاي قبلي چنين مسأله اي اصلا ‏مطرح نبود. در کنار اينها وضعيت کلي جامعه را هم مجبوريم لحاظ کنيم. کل جامعه اي که يک زماني پيگير ‏اصلاحات و مطالباتش بوده، در عرصه هاي مختلف از فضاي روزنامه نگاري گرفته تا فعاليتهاي سياسي و ‏حزبي، سالهاست دچار رکود و سکون است. دانشگاه هم اين رکود را بازتاب مي دهد. اين نگاهي که دانشگاه ‏را منفک از جامعه تلقي مي کند به نظر من نادرست است. با اين حال اين سرکوب ها هنوز ادامه دارد و هنوز ‏کانون هاي بحراني در دانشگاه ها ايجاد مي شود و اعتراضاتي صورت مي گيرد وتعدادزيادي از دانشجويان ‏قرباني اين سرکوب ها مي شوند؛ از محروميت از تحصيل تا زنداني شدن. اين نشان مي دهد هنوز دانشگاه ‏فعال است و به حرکت خود ادامه مي دهد و هزينه اين پيگيري را نيز پرداخت مي کند. اگر اين سرکوب ها ‏کاملا موفق بود چنين تحرکاتي در دانشگاه ها صورت نمي گرفت. يعني حاکميت دليلي نداشت اين گونه مستمر ‏با دانشگاه ها برخورد کند. ‏

‎‎بحث داغ اين روزها، بحث انتخابات است و البته دفتر تحکيم هم بيانيه اي در اين زمينه داده است. ‏بعضي اين بيانيه و اعلام موضع را، نوعي عقب نشيني تحکيم از بحث تحريم که ۴ سال پيش مطرح شد تلقي ‏مي کنند.

ابدا اينطور نيست. اولا طرح “تحريم انتخابات” توسط کساني نظير همين افرادي تصويب شد که الان در ‏شوراي مرکزي تحکيم در حال فعاليت هستند. يعني ما خودمان را دخيل و اثر گذار در آن تصميم گيري مي ‏دانيم و هنوز هم از آن دفاع مي کنيم. منتها بحثي که الان هست اين است که تحريم انتخابات تصميم ۳ سال ‏پيش ما بوده و ما الان منطقاً بايد به تحليل دوباره فضا بپردازيم در عين حال چون دفتر تحکيم يک مجموعه ي ‏از پايين به بالا تعريف مي شود بايد فرايند تصميم گيري را در هر دوره به طور مجزا طي کند. لذا اتخاذ هر ‏تصميمي اولاً حق بديهي دفتر تحکيم است و کسي حق زير سوال بردن آن را ندارد و ثانيا فرايند منحصر به ‏فردي را بايد طي کند. همين رويکرد هم الان در مجموعه حاکم است. يعني ما تاکنون صرفا به تحليل فضاي ‏فعلي پرداخته ايم. بيانيه اي که شما اشاره کرديد نيز همين را تأييد مي کند. ما در بيانيه مان گفته ايم که “هيچ ‏موضع پيشيني” در مورد انتخابات اتخاذ نکرده ايم. يعني موضع تحريم انتخابات هم براي ما يکي از گزينه ‏هاي پيش روست و ممکن است با برآورد فضا به اين تصميم برسيم. ما اتفاقا گامي هم به جلو برداشته ايم و به ‏جاي اينکه تمام تمرکزمان را روي اين يا آن کانديدا معطوف کنيم براي اولين بار بحث “مطالبه محوري” را ‏به طور جدي مطرح کرده ايم. يعني مي خواهيم بازتاب مطالبات ما در فرايند انتخابات ديده شود نه اينکه ما ‏همچون گذشته در جذبه ي بحث هاي انتخاباتي و چانه زني روي اين يا آن کانديدا غرق بشويم. اتفاقا با وجود ‏اينکه طرح “مطالبه محوري” ابتدا ميان بسياري از گروه هاي سياسي جدي گرفته نميشد ولي الان مي بينيم که ‏بسياري از همان افراد خوشبختانه به فکر تدوين مطالباتشان افتاده اند و ما هم از اين استقبال مي کنيم و همه ي ‏گروه ها را دعوت مي کنيم که پيروي ازاين رويکرد را اتخاذ کنند.‏

‎‎نمونه جهاني يا داخلي در اين زمينه وجود دارد؟‎ ‎

‏نمونه تجربه شده اش را مي توان در جنبش زنان و بحث کمپين يک ميليون امضا ديد. اين تجربه ناشي از ‏همان تغيير رويکردي بود که سه سال پيش دفتر تحکيم در اقبال به جنبش هاي اجتماعي از خود نشان داد. ‏نزديکي ما به گروه هاي مختلف جنبش زنان باعث شده که از نزديک تجربه ي کمپين يک ميليون امضا را ‏لمس کنيم و حتي به نوعي در آن شريک باشيم. در کمپين يک سري مطالبات مشخص مطرح شد و در کنار آن ‏از سوي حاکميت سرکوب شديدي صورت گرفت، ولي جنبش زنان مقاومت شديدي در مقابل اين قضيه مطرح ‏مي کند و هر بار هم خلاقيت جديدي براي ادامه روند بروز مي دهد. اين يک تجربه به لحاظ زماني بسيار ‏نزديک به ماست و مي تواند الگو قرار بگيرد.. فکر مي کنم طرح مطالبات مشخص باعث مقاوم شدن جنبش ‏در مقابل فشارها مي شود. يعني نيروهاي جنبش را براي پاسخگويي و جا انداختن منطق مطالباتشان آماده ‏خواهد کرد.‏

 

شيرين کريمي

روزآنلاين