دفاع از آزادي بيان کسب و کار ماست

مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران

گزارش کامل اولين نشست شوراي دفاع از حق تحصيل

 

شوراي دفاع از حق تحصيل اولين نشست سراسري دانشجويان محروم از تحصيل را ديروز جمعه مورخه 26/7/87 با حضور تعدادي از دانشجويان محروم از تحصيل ، فعالان مدني ، حقوق بشر و فعالان دانشجويي برگزار نمود.
از جمله شرکت کنندگان در اين جلسه آقايان کورش زعيم ، حميدرضا خادم ، اشکان رضوي ، پيمان عارف ، دکتر محمد ملکي ، اوليايي فر ، خانم پراکند ، سعيد حبيبي ، مهدي عربشاهي ، ميلاد اسدي ، عباس حکيم زاده و نماينده اي از مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران بودند.
اين جلسه که قريب به پنج ساعت به طول انجاميد با بخشهاي تريبون آزاد ، سخنراني همراه بود و در پايان ضمن توافق بر سر ايجاد کميته اجرايي جهت تدوين اساسنامه و پيگيري ساير امور مربوطه به پايان رسيد.
آنچه در ذيل مي آيد متون سخنراني شرکت کنندگان در اين نشست مي باشد ، همچنين تصاوير مربوطه در ذيل قابل مشاهده مي باشد :

گزارش برگزاري اولين نشست سراسري دانشجويان محروم از تحصيل
آقاي مجيد دري بعنوان مجري برنامه با خوش آمدگويي به حضار سخن خود را آغاز و سپس ادامه داد :
همه اطلاع داريد جريان تعليق و ستاره دار و احضار جريانيست که بشدت در دوره اخير بالاخص شروع دولت مهرورزي بغرنج تر شده و هر روز شاهد تعليق و اخراج و احضار دانشجويان به کميته هاي انضباطي مي باشيم که حکمهاي سنگيني هم صادر مي کنند. به نوعي تحصيل را محدود مي کنند به خودي و غير خودي، انتقاد هر چقدر هم که کوچک باشد جرم سنگيني تلقي مي شود. در نهايت از سالها پيش، اگر از سال 85 در نظر بگيريم اين جريان به شدت خودش را نشان داد. در اين سال ستاره دارها حرکت منسجمي را شروع کردند و تشکلي با نام کميته پيگيري دانشجويان ستاره دار را تشکيل دادند. پس از آن، کميته دفاع از حق تحصيل تشکيل شد که زير نظر تحکيم وحدت بود و بعد آقاي کيوان صميمي، انجمن حاميان حق تحصيل را با پشتيباني کانون مدافعان حقوق بشر تشکيل دادند و شوراي دفاع از حق تحصيل که ما مي باشيم و متشکل از دانشجويان محروم از تحصيل سراسر کشور است. اين شورا در نهايت برآورده از خود دانشجويان است که به نوعي زهر تعليق يا ستاره دار شدن يا اخراج را چشيده اند و با اين جريان آشنا هستند در نهايت ما از شما دعوت کرديم تا به اينجا تشريف آورده که ضمن مشورت راهکارهايي را نيز در اختيار ما قرار دهيد.
سپس آقاي کيوان صميمي (روزنامه نگار و فعال حقوق بشر ) چنين ادامه دادند : زحمت برگزاري نشست امروز را خود دانشجويان کشيده اند، آنها را هدايت کنندگان اين جلسه دانسته و از دانشجويان خواستند تا از حاميان حاضر در نشست(آقايان: مهندس کورش زعيم، دکتر محمد ملکي و ...) مشورت بگيرند. در پايان آقاي صميمي افزود: «که از مشورت دهندگان اين انتظار را نداشته باشيم تا به اين شورا سمت و سوي خاصي دهند.»
سخنران دوم، آقاي دکتر محمد ملکي(اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از انقلاب) بودند که انداختن عده اي از دانشجويان به زندان به جرم اعلام عقيده، سپس محروم کردن از تحصيل و ستاره دار کردن آنها را تاسف انگيز، نفرت انگيز و شرم آور دانستند. وي خطاب به دانشجويان گفت: «اولين کاري که بايد انجام دهيد فکر و مطالعه دقيق روي جنبش دانشجويي ايران است نه حرفهايي که اينها مي زنند و مي نويسند. واقعيت ها باشد که اين جنبش دانشجويي چه بوده، چه کار کرده و چه نقشي در تحولات کلي جامعه ايران داشته. اگر اين را مطالعه کنيد راه را پيدا مي کنيد.» اين نکته اي بود که دکتر ملکي در مراسم افطاري امسال انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي اميرکبير که در باشگاه دانشجويان دانشگاه تهران برگزار شد، ذکر کرده بودند. وي در ادامه به چند مثال از خود اشاره کرد و گفت: «در سال 1339 زمانيکه فضا مقداري باز شد بلافاصله کميته اي به نام کميته دانشجويي جبهه ملي در دانشگاه تهران تشکيل شد. بدليل مقاومتها تعدادي از دانشجويان دستگير شدند و آنها را به زندان قزل قلعه بردند. رئيس دانشگاه تهران دکتر فرهاد بود. ايشان دانشگاه را تعطيل کرد و گفت تا زمانيکه تا آخرين نفر دانشجويان آزاد نشود و به دانشگاه بر نگردد دانشگاه همچنان تعطيل مي ماند.» دکتر ملکي به يک نکته اشاره کرد و گفت: «در دوراني که من رئيس دانشگاه تهران بودم تعدادي از دانشجويان را گرفتند و من در آن زمان گرايش مذهبي داشتم. به محض اطلاع، بنده به زندان اوين رفتم، تا ساعت 6 بعدازظهر به همراه يکي از اساتيد، تا آخرين فرد دانشجو آزاد نشد ما از آنجا بيرون نيامديم.»
دکتر ملکي با طرح سوالات ديگري همچون: ما بايد چه کنيم؟ من وظيفه ام چيست؟ من مدعي مدافع آزادي چه کار بايد بکنم؟ رسالت مدعيان آزادي و استادان دانشگاه چيست؟ گفت: «اي استادان دانشگاه، ننشينيد، اين شتري است که فردا درب خانه شما است. بي توجه گذشتند، ديديد که الان شتر پاي کدام خانه است.»
وي بعد از خواندن حکم صادره براي آقاي اسفنديار ذوالقدر(استاد اخراجي دانشگاه علمي کاربردي) افزود: «ما در چنين شرايطي زندگي مي کنيم. من در اينجا اعلام مي کنم تقصير خود ما است اگر روز اولي که دانشجويان را گرفتند ما استادان اعتراض مي کرديم و مي ايستاديم امروز وضع به اينجا نمي کشيد که صدها دانشجو را دچار مشکلات کند. بنابراين من به هيچ وجه نمي گويم دانشجو چه کار بايد انجام دهد چون خودش بهتر از من مي داند که چه کار کند و آن کار را انجام مي دهد اما به آقاي صميمي پيشنهاد مي کنم هر برنامه اي که دانشجويان مي خواستند داشته باشند، رفتن جلوي مجلس، رفتن جلوي سازمان ملل، رفتن جلوي وزارت علوم و هر جايي که مي خواهند بروند، بايد آنهايي که جمعيت دفاع از محرومين هستند حضور داشته باشند، چرا دانشجو را تنها مي گذاريم؟ اگر با ده تا بيست تا دانشجويي که ميروند جلوي مجلس، 5 استاد هم باشد اينها جرات نمي کنند بيايند جلو يکدستي کنند يا بايد آن استاد هم دستگير شود ... اگر ما در کنار هم باشيم، اگر مدافعان آزادي در کنار آنهايي که آزاديشان سلب مي شود باشند، اينها عقب مي نشينند و اگر نه، دانشجو بخواهد خودش تنها عمل کند موفق نمي شود. موفقيت ما در اتحاد و همبستگي بين دانشجويان که پيشروان تحولات اجتماعي هستند گام برداريم همه با هم متحد شويم و به کمک هم اين بار را به منزل برسانيم و مطمئن باشيد اين دستگاه ضعيف تر از آن است که بتواند در مقابل شما ايستادگي کند. هر چه شما شل بياييد آنها سفت مي ايستند، وقتي در مقابلشان بايستيد مطمئن باشيد تسليم مي شوند.»
سخنران سوم، آقاي مهدي زماني(از دانشجويان سال 85 که ستاره دار شده اند) بودند که در ابتدا احساس شعف خود را از سخنان دکتر محمد ملکي ابراز نمودند. وي در ادامه افزود: «سال 85 زمانيکه هسته گزينش سازمان سنجش اقدام به اين حرکت کرد(ستاره دار کردن دانشجويان) يکسري نامه ها به دانشجويان داده شد مبني بر اينکه با توجه به قبولي شما در دانشگاه صلاحيت عمومي شما در هسته گزينش احراز نشده است. بعد از آنکه اين نامه فرستاده شد از دوستان خواسته شد که اعتراض خودشان را ظرف مدت 1 ماه به سازمان سنجش ابلاغ کنند اما واقعيت اين بود بعد از پيگيريهايي که ما انجام داديم، توسط کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس، حدود 1421 نفر از دانشجويان، محروم از تحصيل شدند که بعدها توسط پيگيريهايي که آقاي دکتر مشيري(از نمايندگان مجلس) و رسانه ها داشتند، معلوم شد که 17 نفرند و مابقي تحت عنوان دانشجويان 1 ستاره و 2 ستاره ثبت نام شده اند با اخذ تعهد در خود دانشگاه مربوطه يا تعهد در هسته گزينش سازمان سنجش. اما اين 17 نفر با توجه به فشاري هم که وزارت اطلاعات جهت تعيين صلاحيت دانشجويان انجام داده بود پذيرش نشدند. ما از همان اوايل نامه نگاريهايي را خودمان با کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس، کميسيون اصل 90 مجلس، کميسيون فرهنگي مجلس، کميسيون سياست خارجي و امنيت ملي مجلس انجام داديم و نهايتا تا الان که بنده در خدمت شما هستم هيچ گونه نتيجه اي عايد بچه ها نشد. به موازات اين، بچه ها توسط وکلايي که بودند(دکتر دادخواه و دکتر سلطاني) شکايتي را در ديوان عدالت اداري مطرح کردند. نهايتا براي اين دوستان حکمي صادر مي گردد که در آن حکم به مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اشاره مي شود که اين مصوبه خيلي جالب است. من عين مصوبه را برايتان مي خوانم: مصوبه 83 جلسه مورخه 11/06/65 شوراي عالي انقلاب فرهنگي- شرح مصوبه: مقرر مي گردد که به ديوان عدالت اداري، کميسيون اصل 90 مجلس شوراي اسلامي و بازرسي کل کشور اعلام مي شود که احکام نهايي صادر شده توسط هيئت مجلسي گزينش دانشجو و کميته مرکزي انضباطي بر اساس مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي است و با توجه به اظهار نظر حضرت امام امت نسبت به مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نهادهاي مذکور نبايستي با اين مصوبات مخالفت نمايند و احکام مذکور را مورد سوال و ترديد قرار دهند.
اين در واقع در حکم اين دانشجويان اجتناب شده بود و دانشجويان را محروم از تحصيل دانسته بودند. من مصوبه را که ديدم تنها جايي که بچه ها اقدام نکرده بودند، سازمان بازرسي کل کشور بود که با توجه به اين مصوبه اي که وجود دارد نهايتا اين چنين پاسخي خواهند داد. علي ايحال مشکلي که الان وجود دارد اين است که بچه ها تمامي مکانيزم هاي قانوني تاييد شده در جمهوري اسلامي را طي کرده اند. اولين گامش هم فکر مي کنم رسيدگي به تخلفات وزارت علوم بود. نامه نگاري، پاسخش آمد که در واقع اين شورا هيچ کمکي نمي تواند به شما بکند و اعتراضاتي که به خود هسته گزينش سازمان سنجش شد، کميسيون هاي مختلف مجلس، در کنار همه اينها حتي رايزني و کمک از خود مسئولين و معتمدين نظام هم اين مشکل را حل نکرد. از ديدار با آقاي خاتمي، آقاي کروبي، آقاي هاشمي رفسنجاني. الاايحال با توجه به اينکه همه اين گامها طي شده و الان در يک بن بستي در داخل خود نظام، بايد اين شکايت به هر نحوي به نهادهاي بين المللي داده شود و لذا فکر مي کنم اين حق بچه ها تا الان ضايع شده و در نظر بگيريد دانشجويي که 3 سال از تحصيلش گذشته و الان انگيزه اي براي ادامه تحصيل شايد نداشته باشد درگير مشغله ها و معيشت زندگي شده و اينگونه با زندگيش بازي شده بايد راهکاري برايش ارائه شود و اين مشکل حل شود هر چند فکر مي کنم که خيلي دير شده باشد اما مي شود براي دوستاني که در آينده ممکن است با چنين معضلي مواجه شوند تمهيدي و راهکاري ارائه کرد.»
سخنران چهارم، آقاي مهندس کورش زعيم(به نمايندگي از جبهه ملي ايران) بودند و سخنانشان را بدين شکل آغاز نمودند: «به نام خداوند جان و خرد، من در واقع شرم دارم در کشورم شرايطي وجود داشته باشد که من مجبور شوم در نشستي که دانشجوياني که از تحصيل محروم شده اند، براي اعتراض شرکت کنم.
سپس وي چنين ادامه داد: ،«رژيم گذشته حتي براي جواناني که شرکت در مبارزات مسلحانه عليه رژيم ديکتاتوري داشتند، هيچ دانشجويي را محروم از تحصيل نکرد. تحصيل کردن و کسب دانش يکي از بنياديترين حق بشر است و حتي همين قانون اساسي، حکومت را موظف کرده که تمام شرايط تحصيل را براي همه جواناني که مي خواهند تحصيل کنند، فراهم کند. حالا چرا از شما مي ترسند؟ به 2 دليل، يکي شما نسلي هستيد که در دوران جمهوري اسلامي به دنيا آمديد، تحت برنامه اينها تحصيل کرديد ولي نتوانستند شما را مقبول بدهند و اعتراض شما که از بروز انديشه هاتان و فعاليتهاتان است شکست اين نظام را در فراهم آوردن شرايط رضايت مندي ملت نشان مي دهد. دوم اينکه شما صاحب انديشه هستيد، انديشه را بيان مي کنيد، مغز شما پوياست، ساکت نمي نشينيد، بنابراين شما موجودات خطرناکي براي اين نظام هستيد. تصور اينکه شما که انديشه هاتان را بروز مي دهيد اگر شما را کنار بگذارند و ساکت کنند بقيه دانشجويان تسليم هستند، اين هم يکي از تصورات و اوهامي است که اين حکومت دارد، مثل توهمات ديگري که دارد و اين درک را نمي کند که بخش خصوصي از دانشجويان و جوانان ما اعتراضاتي را برپا مي کنند، بخشي عمده از بدنه دانشجويي فقط به خاطر اينکه از تحصيل محروم مي شوند اين آتش را زير خاکستر نگه مي دارند. ما ديديم که در شرايط خاص بدنه دانشجويي به اعتراض برخاسته و در ايران هم که يکي از کشورهاي معدودي است که جنبش دانشجوييش يکي از گسترده ترين و پوياترين و تاثيرگذارترين جنبشهاي دانشجويي تاريخ است. بنابراين اين آقايان مي خواهند سطح دانشگاه را با بازنشسته کردن استادان باسواد و فرهيخته و جايگزين کردن کساني که سوادي ندارند، پر کنند و تصور مي کنند که انقلاب فرهنگي ديگري را دارند پايه گذاري مي کنند. تصور نمي کنم که هيچ دانشگاهي و هيچ بدنه دانشجويي اينقدر نزول فرهنگي بخورد که آقايان توقعي که دارند در اين انقلاب فرهنگي موفق بشوند. ولي ما فعالان سياسي و اجتماعي وظيفه بسيار مهمي داريم، ما هرگز نبايد جوانانمان و بدنه دانشجويي کشور، چه فعال و چه غير فعال را تنها بگذاريم. ما وظيفه داريم که هميشه پا به پاي شما و دوش به دوش شما باشيم، از انديشه هاي شما حمايت کنيم، از خواسته هايتان پشتيباني کنيم و طوري عمل کنيم تا شما بتوانيد روي ما حساب باز کنيد. بنابراين من به شما نويد مي دهم که هر چند بايد در طول اين سال تحصيلي، تا آنجا که امکان دارد صدايتان را به همه دنيا برسانيد و همه جا اعتراض کنيد و از همه ما کمک بگيريد که به دنبالتان باشيم، پشتيبانتان باشيم، کاري را که مي توانيم انجام بدهيم. ولي فکر مي کنم امسال بايد شما تحمل کنيد همانطوريکه تحمل کرديد و به مبارزه بپردازيد. سال آينده شما حرف اول را خواهيد زد.»
سخنران پنجم، آقاي اوليايي فرد(وکيل) بودند. وي چنين آغاز کرد: «چرا اين شروع را ما هميشه از فردوسي مي گوييم؟ به خاطر اينکه کليد را در واقع به ما داده است. خداوند جان را بدون خرد نيافريده زيرا که تکامل انسان بسته به تکامل خرد است و اين خرد تنها ابزار تکامل آدمي است و با ارزش. اين خرد در واقع عنصري است که حکومتهاي اقتدارگرا هميشه از آن مي ترسند و براي همين است که اينجور حکومتها هميشه سعي مي کنند جلوي اين مسئله را بگيرند.» اوليايي فرد در ادامه گفت: «ما جامعه غير ايران را در واقع مي توانيم اينگونه تقسيم بندي کنيم که: 1- دوران قبل از مسيحيت-2- دوران بعد از مسيحيت-3- دوران پس از قرن 18
تقسيم بندي در ايران: 1- قبل از اسلام-2- بعد از اسلام-3- مشروطه-4- انقلاب 57
مشروطه صورت گرفت با نيتهاي خالصانه اما نه بطور مطلق بلکه بطور نسبي. پس از مشروطه که به وعده ها عمل نشد و متاسفانه دوباره جو ناعادلانه اي در ايران برقرار شد. تصميم بر اين گرفته شد که انقلابي شود و ايران رو به پيشرفت برود، رو به عدالت برود، رو به آزادي برود. در واقع انقلاب 57 فرزند مشروعي بود اما ناخلف تربيت شد، ناخلف تربيتش کردند و شروع کرد به قلع و قمع مادر و پدر و اطرافيان خودش و ما همه امروز که اينجا هستيم به هر نوعي چوب اين فرزند ناخلف را داريم مي خوريم، فرزندي که ديگر راهي به اصلاحش وجود ندارد. کانون تربيت و اصلاح را گذرانده، حبس را گذرانده، جريمه ها را گذرانده، همه مسائل تعليمي را گذرانده، اما امروز راهي به اصلاحش وجود ندارد. بنابراين اينکه عده اي بيايند و اصلاح طلبي را مطرح کنند، مي خواهند جمهوري را به اسلاميت جوش دهند. اينها به اعتقاد من جنگ خودي با خودي است که در نهايت نتيجه اش هم يکي مي شود. درست است که امکان دارد اصلاح طلبي در ايران يکسري آزاديهاي ظاهري را به دنبال داشته باشد ولي در 18 تير در دوران آقاي خاتمي اين آزمون اصلاح طلبي پس داده شد. چه حمايتي شد؟ دادگاهي که رسيدگي کرد به پرونده 18 تير فقط يک حکم صادر کرد و يک گروهباني را به دليل سرقت يک ريش تراش محکوم کرد. فاجعه 18 تير مصادف شد با حکم سرقت يک ريش تراش. به هر جهت البته آن نقطه عطفي بود اما حکومت دست گرفت تا همان اصلاح طلبي را هم در نطفه خفه کند و الان هم که باز مي بينيد زمزمه هاي کانديداتوري بعضي افراد مي آيد تا روز آخر نمي شود گفت که اينها مي آيند يا نمي آيند و اگر بيايند چه خواهند کرد. عده اي نسل شما و بنده را نسل سوخته مي دانند اما بنده اعتقاد به اين مسئله ندارم. مي گويند اگر طوفان آيد يکي فرار مي کند، يکي ديوار درست مي کند که ضربه نخورد، يکي آسياب درست مي کند که از اين باد بهره کافي را ببرد و چرخه آسياب به کار بيفتد. بنابراين الان وقت آن آسيابي است که شما بايد درست کنيد يعني نه از طوفان بگريزيد و نه سدي در برابرش درست کنيد، بلکه استفاده کنيد براي خودتان و براي نسلهاي آينده و بايد هزينه اش را هم بدهيد. هر چيزي را که بخواهيد بدست آوريد بايد در قبالش چيزي را از دست بدهيد، اين يک قانون است. شما که اينجا نشستيد به خودتان مباهات کنيد به خاطر اينکه شما افرادي هستيد که زانو نزديد. ما بين آزاديخواهي و مرگ يک گزينه بيشتر نداريم آنهم ذلت است. من خواهشم از شما اين است که در برابر حقي که داريد کوتاه نياييد و نه به خاطر اينکه تن بدهيد براي درس خواندن به هر جهت، نه آن حق شماست. شما در دانشگاه قبول شديد و بايد پذيرفته شويد اما بايد اين را با برنامه و تدبير انجام دهيد. بنده اين افتخار را داشتم تا وکالت اقليتهاي ديني(هموطنان بهايي) را داشته باشم و همچنين دانشجويان ديگر را. تا آنجايي که بضاعتم مي رسيده کمک کردم و کمک خواهم کرد و باعث افتخار بنده است. اما من خواهشم اينجا اين است که دانشجو دانشجوست، ايراني ايرانيه، بهايي و مسلمان و شيعه و سني نداره، پشت همديگر را نگه داريم. در خاتمه کلامم اين را عرض مي کنم ما در دعوايي که نسبت به ممنوع التحصيلي و اخراج و عدم ثبت نام هموطنان بهايي بيان کردم اقدام به اقامه دعوا کردم. روش دوستان و همکاران بنده اين بود که فقط وزارت علوم و دانشگاه مربوطه را تحت شکايت قرار دادند. بنده آمدم شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم شکايتم را قرار دادم و نتيجه اش را هم گرفتم. نتيجه اش اين بود که تا به حال شوراي عالي انقلاب فرهنگي زير بار مصوبه سياه و توحش خودش نمي رفت. دادگاه درسته که دعاوي خود را رد کرده اما سند بزرگي دست من داده است و آنکه آمده و گفته که اينها نمي توانند ادامه تحصيل بدهند به خاطر اينکه وضعيتشان با مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي تطبيق ندارد. اين دادگاه اذعان کرده بر اينکه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصوبه اي داده که هموطنان بهايي ما فعلا تا ابد و بطور دائمي نمي توانند از حق خودشون بر خلاف اصل 14 قانون اساسي استفاده کنند که در اين راستا خواهش من اين است که هماهنگي شود و دادخواستهاي متعددي، هر کسي که مي تواند بدهد، با موضوع ابطال اين مصوبه سياه، و وقتي اين حجم را ببينند مجبور به ابطال اين مي شوند. وقتي اين ابطال شود شما بزرگترين گام را در جهت انسانيت، اخلاق و قانون برداشته ايد.،»
سخنران ششم، خانم مهديه گلرو بودند. وي گفت: «بحث مطرح شدن تعليق از ابتدا قبل از دوره دکتر احمدي نژاد بوده. براي دوستاني که مدعي اصلاحات هستند بد نيست بدانند که بحث محروميت از تحصيل در دوره اصلاحات آغاز شده و کميته انضباطي از آن دوره وارد دانشگاه ها شده. بحث اوليه بر اين بود که کميته انضباطي باعث مي شود دانشجويان به خاطر هر چيز کوچکي و هر مشکلي که در دانشگاه برايشان ايجاد مي شود پايشان به کلانتري و اطلاعات باز نشود. کميته انضباطي تشکيل شد تا مشکلاتي که دانشجويان داشتند را داخل دانشگاه حل کند و پايشان به چنين جاهايي باز نشود. اما امروز ما در شرايطي هستيم که کميته انضباطي آنقدر براي دانشجويان سنگين شده که بسياري از دانشجويان حتي خود من حاضر هستم يکسال بروم زندان ولي برگردم دانشگاه، چون 15 واحد فقط دارم تا ليسانسم را بگيرم و الان يک ديپلمه محسوب مي شوم و آن هم در کشوري که همه بچه ها مي دانند که چقدر سختي کشيديم تا در دانشگاه هاي دولتي قبول شويم تا پول ندهيم، چقدر سختي کشيديم تا بتوانيم از سد کنکور رد شويم. بنابراين راه به جايي مي رسد که بعد از 4 سال درس خواندن هنوز هيچي، ديپلمه هستيم. يک نمونه ديگر که از ممنوعيت از تحصيل است، نمونه دوستانمان در پلي تکنيک مي باشد. دوستانمان در پلي تکنيک که به تازگي آزاد شدند امروز که سراقشان را از دوستانشان مي گرفتم مي گفتند که اين دوستان هنوز مشروط توانستند ثبت نام کنند آن هم با اين وضعيتي که گفتند شما 3 ترم غيبت در دانشگاه بدون دليل داشتيد. بحث ديگر روالي است که حاج آقا شريعتي در دانشگاه علامه پيگيري کرده، تعليق هاي پشت هم. اينقدر اين تعليق ها متوالي و با سنوات مي شود که در واقع آن دانشجو اخراج آموزشي مي شود مانند خودم. در واقع در دانشگاه هاي ايران امروز انتقاد مساوي شده با محروميت از تحصيل همانطور که وکيلمان آقاي اوليايي فرد فرمودند اين جريان نقض قانون است هم بند 14 هم بند 23 يا 22 اگر اشتباه نکنم که بحث تفتيش عقايد را مطرح مي کند. عدم وجود هيچ گونه قانون، کميته انضباطي مي رويم ولي هيچ قانوني وجود ندارد فقط بحث اين است که از آن فرد خوششان بيايد يا نه. هيچ قانوني وجود ندارد در مورد اينکه چند ترم و به چه شکل محروميت از تحصيله. کتاب حقوق دانشجويي که مدعي مي شوند بر اساس حقوق دانشجويي و بر اساس آن حکمها را مي زنند، اينقدر اين کتاب تبصره دارد که ما دانشجويان حقوق علامه که از دانشجويان بسيار موفق هم هستند يک تبصره اي داخل آن پيدا کرده اند که باز دانشگاه اجازه دارد به اين شکل محروميت از تحصيل داشته باشد. بحث ديگر همکاري شديد وزارت علوم و وزارت اطلاعات است که در واقع مي شود گفت وزارت علوم تبديل شده به وزارت اطلاعات ثاني در جمهوري اسلامي. بازداشتهايي که در تمام کشور دارد انجام مي شود با همکاري صد در صد وزارت علوم است و وقتي دانشگاه و وزارت علوم مي بينند که نمي توانند با حکم محروميت از تحصيل جلوي دانشجويان را بگيرند دست به دامن اطلاعات مي شوند تا شايد با زندان بتوانند جلوي آنها را بگيرند. من از دوستاني که اينجا هستند خواهش مي کنم اگر نسخه جديدي کسي دارد به ما بگويد شايد کارهايي که نتيجه بخش باشد و من حداقل 1 ترم ديگر تعليق نخورم تا اخراج شوم. اميدوارم يک روزي باشد که نشستي نگذاريم که در آن در مورد حقوق بديهيمان حرف بزنيم بلکه در مورد آزادي انديشه و آزادي بيان حرف بزنيم.»
سخنران هفتم، آقاي ميلاد اسدي(به نمايندگي از دفتر تحکيم وحدت) بودند. وي گفت: «به نظر ما تنها بحث مهم استقلال دانشگاه است. در چند سال اخير شاهد بوديم که با به روي کار آمدن دولت نهم محروميت از تحصيل در اين 2 سال اخير عريانتر خودش را نشان داد و حاکميت، دامنه محروميت از تحصيل را گسترده تر کرد. ما با 3 نوع از محروميت مواجه هستيم: 1-محروميت از تحصيل در دوران دانشجويي-2- ستاره دار کردن دانشجويان-3- محروميت از حق تدريس(بازنشسته کردن اجباري اساتيد)
شاخصه فعاليتهاي تحکيم در سالهاي اخير حمايت از حق تحصيل بود، همچنين در سال جاري نيز اين بحث را پيش خواهيم برد.
ما فکر مي کنيم که حاکميت فعلي درصدد ايجاد نوعي انقلاب فرهنگي جديد است و نبايد گذاشت تا انقلاب فرهنگي جديدي رخ دهد و بايد در برابر اين اقدام حکومت مقاومت کرد. ما هر چه بيشتر هزينه بدهيم و اين عملکرد حاکميت را نقد کنيم مي توانيم به آينده اميدوار باشيم.
وارد شدن شوراي انقلاب فرهنگي به دانشگاه براي گزينش دانشجويان و اساتيد امري بيجا و بي مورد است.»
آقاي اسدي ضمن تاکيد بر تشکيل و ادامه اين گونه جلسات و نشستها، بر کمک و استفاده از تجربه ديگران(مهندس زعيم، دکتر ملکي و ...) و تشکيل جمعي از دانشجويان ستاره دار و محروم از تحصيل(به شکل NGO يا ...) براي جلوگيري از اينگونه اقدامات حاکميت تاکيد کرد.
سخنران هشتم، خانم زهرا جاني پور(از دانشجويان ستاره دار سال 85) بودند که 4 بحث ذيل را بيان و تشريح کردند:
«بحث اول: برخوردهايي که با دانشجويان انجام مي شود فکر مي کنم دليل اصليش به خاطر انتقاد کردن دانشجويان است.
بحث دوم: مجلس و عدم حمايت نمايندگان از دانشجويان.
بحث سوم: مدرک آقاي کردان.
بحث چهارم: سهميه بندي جنسيتي در دانشگاه ها.»
سخنران نهم، آقاي آرمين لطفي(از اقليتهاي بهايي) بودند.
سخنران دهم، خانم پراکند(وکيل) بودند که به بيان راهکارهاي قانوني پيش روي دانشجويان پرداختند.
سخنران يازدهم، آقاي پيمان عارف بودند. وي گفت: «بحث بسيار ساختاري تر از اينهاست. ما با حاکميتي مواجه هستيم که اين حاکميت اساسا با ماهيت کارکردي نهاد دانشگاه مشکل دارد. ما با ساختاري مواجه هستيم که اين ساختار بالواقع ساختاري است در مقابل جهان جديد و نهادهاي جهان جديد. انقلاب فرهنگي را براي تثبيت اين ساختار انجام دادند. 18 تير روزهايي بود که ساختار را واقعا لرزاند و اشک بعضي از مسئولان و اصحاب قدرت را در آورد. در دهه 80 جنبش دانشجويي وارد دو بازي بزرگ شد. يکي بازي رفراندوم که بازي بسيار بزرگي بود، و ديگري بازي تحريم انتخابات رياست جمهوري که کار کوچکي نبود. مي خواهم اين را بگويم که جنبش دانشجويي کارهاي بسيار سترگي در دهه 80 انجام داده است.»
سخنران دوازدهم، آقاي محمد اسماعيل سلمانپور بودند. وي گفت: «محروميت از تحصيل چيزي است که در کشور ما بيداد مي کند.
آماري از اتفاقات در پلي تکنيک:
از سال 85 که انجمن پلي تکنيک را وحشيانه تخريب کردند و سناريويي را کليد زدند در خاموش کردن صداي هر انتقاد و اعتراضي که در دانشگاه هاي کشور وجود دارد، همراه با تهديدات، احضارها و ... بين سالهاي 86 تا 87 فقط و فقط از دانشگاه اميرکبير حدود 20 تن از دانشجويان به زندان رفتند و برگشتند. رئيس دانشگاه پلي تکنيک(رهايي) در برخورد با دانشجويان منتقد دل حاکميت را شاد کرد، با صدور احکام تعليق براي دانشجويان و به همراهش راه ندادن در دانشگاه، خوابگاه و ... . از ابتداي امسال هم کميته انضباطي مجددا فعال شده و عده اي از دانشجويان حکم دريافت کردند، احضار شدند و ... . در مورد بحث محروميت از تحصيل، طبق گفته مسئول نهاد رهبري در اين دانشگاه، حاکميت به اين نتيجه رسيده است به کساني که منتقد آن هستند هيچ امکاناتي را ندهد.»
آقاي سلمانپور با طرح سوال: چه مي شود کرد؟ چنين پاسخ و ادامه داد: «ما از همديگر دور نباشيم، اتحاد بيشتري لازم است و بايد به اساتيد دانشگاه و دوستان ديگر بيشتر وصل شد. فکر مي کنم همه اين تعاملات بايد با فشار بين المللي حل شود.»
سخنران سيزدهم و پاياني، آقاي شيرمحمدي(دبير تشکل غير دولتي ايرانيان طلوع فردا) بودند که 4 پيشنهاد ذيل را بيان نمودند:
1-تشکيل دبيرخانه(داشتن اطلاعات آماري دانشجويان محروم از تحصيل و ايجاد صندوق مالي يا رفاه جهت در اختيار قراردادن آنها)
2-امر سازماندهي که فقط به تهران ختم نشود بلکه به شهرستانها و دانشگاه آزاد هم برسد.
3-در خصوص بحث اساتيد، اساتيد محروم شده از تدريس، از تريبونهاي اعتراضي صنفي در دانشگاه ها استفاده کنند.
4-شرکت در تجمعات ديگر گروه ها(مثلا سنديکاي کارگران شرکت واحد و ...) تا آنها هم در تجمعات ما شرکت کنند.