ما و قوم گرایی افراطی

 پیوند زبان بختیاری با زبان پارسی ناگسستنی است

 

محمدحسین امیربختیار، شاعر و منتقد ادبی، در یادداشتی به مقاله بهمن کیهان بختیار با عنوان «زبان قوم بختیاری کهن تر از پارسی است و ریشه متفاوتی دارد»، پاسخ داد و آن را حاوی گزاره های غیرعلمی و اثبات ناپذیر دانست و پیوند زبان بختیاری با زبان پارسی باستان را ناگستنی دانست.

به گزارش آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، متن یادداشت محمدحسین امیربختیار به این شرح است:

قرن ۲۱ یکم ظاهراً با طلوع خود علاوه بر دست آوردهای حیرت آور علمی، واپس گرایی های تاریخی را نیز درمیان اقوام ستم دیده دامن زده است؛ اقوامی که در طول تاریخ حقوق انسانیشان پایمال شده است. البته این پدیده بیشتر در کشورهای در حال توسعه (اصطلاحی که درباره ی آن تردید بسیار وجود دارد) به چشم می خورد. این روزها مقالات بسیاری درباره ی تبار شناسی قومی و زبانی اقوام مختلف نشر می شود. بختیاری نیز برکنار از این جریان نمی باشد.

آن چه مسلم است بسیاری از اقوام ایرانی در طول تاریح زیر سایه ی حکومت های سرکوب گر حقوق شان پایمال شده است. کسی درباره این موضوع تردید ندارد و سخن به جایی است. اما این که همه ی این پیش آمد هارا به آریایی ها و پارس ها نسبت بدهیم، آدرس غلط دادن است. در کشورهای اروپایی به دلیل ساختار پیش رفته جامعه، طبقه ای که ثروت و ابزار تولید را در دست دارد به کمک احزاب حامی خود قدرت را در اختیار می گیرد. اما در کشور های جهان سوم این گونه نیست که طبقه ی ممتاز با ابزار قانونی که در اختیار دارد قدرت را در دست بگیرد. بلکه کسانی که بسوی قدرت خیز برمی دارند، این را درک کرده اند که قدرت برای ایشان همه چیز را مهیا خواهد کرد. نمونه اش دیکتاتوری هایی که در خاور میانه وجود داشت و یا دارد؛ این حکومت ها زاده روند قانونی جامعه نیستند.

در چنین جوامعی، بازار قوم گرایی و تبار سازی قومی حتی برای دست یافتن به هدف جعل پا به میان می گذارد.

همتباران ما باید بسیار آگاه باشند. ما مردمی بودیم وهستیم؛ تولید کننده و با زندگی کوچ نشینی مشقت بار. اکنون با شریطی رو در روهستیم که اگر آگاه نباشیم چیزهای بسیاری را از دست خواهیم داد و انبوهی از مردم ما در شهرها و روستاهای هم جوار استحاله خواهند شد.

(تصویر: محمدحسین امیربختیار، شاعر، نمایشنامه نویس و منتقد ادبی بختیاری)

به همین دلیل حفظ هویت خود در چارچوب سرزمین ایران واجب است اما نه هویت جعلی که کسانی می خواهند برایمان رقم بزنند. ما با قوم لر وابستگی داریم اما با ویژگی های فرهنگی خود. اما با چیزی به نام ملت لر هیچ گونه ارتباطی نداریم و آن را به رسمیت نمی شناسیم. با تمدنی به نام تمدن عیلامی نه سر ستیز داریم و نه از نظر تاریخی و فرهنگی و زبانی خود را وابسته به آن می دانیم. زبان ما براساس داده های زبان شناسی، خویشاوند پارسی است و خود را یکی از اقوام ایرانی می دانیم.

اما برگردیم به موضوع این نوشتار:

آقای بهمن کیهان بختیار در نوشتاری که در ایبنانیوز منتشر شد، در نقد سخن آقای فریدون مجلسی گفته اند:

«گوینده این سخن – یعنی آقای فریدون مجلسی – ابتدا گفته است زبان مردم بختیاری کهن است. این سخن، مورد تأیید ما هم هست. سپس گفته اند زبان مردم بختیاری اصیل ترین و نزدیک ترین زبان به زبان پارسی باستان است. در اینجا، ایشان معیار و مبنا را زبان پارسی گرفته است. و توضیح نمی دهد قبل از ورود مهاجمان آریایی به پهنه تمدن الیمائیدی در قلمرو کنونی مردم لر بختیاری، چه زبانی در این پهنه رایج بوده است. در واقع، بخش اول سخن یعنی کهن بودن زبان مردم بختیاری، درست است. ولی بخش دوم یعنی نزدیکی آن به پارسی، غلط است. شاید بهتر باشد بگوییم زبان مهاجمان آریایی به زبان مردم بختیاری نزدیک شد چون در زمان حمله آریایی ها به ایران، مردم بختیاری در قالب تمدن الیمائیدی یکی از درخشان ترین دوره های تمدن ایلامی را تجربه می کردند و مهاجمان آریایی، ناگزیر از ارتباط فرهنگی با پایتخت نشینان ایلامی شدند؛ آنچنانکه ایالت سیماش که یکی از ایالت های بختیاری کنونی بود، در اثر این اختلاط و تبادل فرهنگی، پارسیماش (پارس+سیماش) نامیده شد و - متأسفانه یا خوشبختانه - همین پارسیماش بعدها منشاء و مبداء تسلط آریاییها بر سراسر حوزه تمدن ایلامی گردید».

من آقای فریدون مجلسی را تنها از طریق نوشته هایش می شناسم. آقای بهمن کیهان بختیار را نیز همچنین. آن چه آقای مجلسی درباره زبان قوم بختیاری می گویند، صحیح است. حتی اگر ایشان هم نمی گفتند، درست بود. زیرا پیش از این که ایشان بگویند، دانش زبان شناسی با بررسی قواعد زبانی در هر دو زبان به این نتیجه رسیده بود. و این هیچ ربطی به آقای مجلسی و حکومت ها و غیره و ذالک ندارد. براساس اسناد زبان شناسی که در اختیار داریم زبان بختیاری خویشاوند نزدیک زبان پارسی باستان است. و این، به سادگی قابل اثبات است.

اما آنچه آقای بهمن گیهان بختیاری می فرمایند - با تمام احترامی که برای ایشان قائلم - نادرست می باشد. به این دلیل که امروز چند هزار لوح هخامنشی به زبان عیلامی وجود دارد. این گوی و این میدان؛ بفرمایید ثابت کنید.

بر اساس این اسناد انکار ناپذیر، زبان عیلامی نه تنها با زبان بختیاری بلکه باهیچ یک از زبان های رایج و مرده ای که در سرزمین ایران از دوره ی باستان تا امروز با آن ها آشنا هستیم هیچ خویشاوندی ای ندارد. تنها ممکن است واژگانی از زبان عیلامی به پارسی باستان راه یافته باشد که این درباره ی همه زبان ها صدق می کند که واژگان را از یکدیگر وام می گیرند و زبان وامگیرنده تواناتر می شود. اما از نظر ساخت و صرف و نحو، در یک خانواده نمی گنجند.

امروز کتیبه هایی از مراحل سه گانه ی تحول زبان عیلامی در دست است. یعنی اسنادی به خط تصویری متعلق به هزاره ی سوم پیش از میلاد و کتیبه های عیلامی به خط میخی قرنهای ۱۶ تا ۸ پیش از میلاد (که الفبای آن مشتق از اکدی است) کتیبه هایی از مرحله ی سوم به خط میخی و رایج در دوره ی هخامنشی.(۱)

در ضمن در کاوش های تخت جمشید حدود سی هزار لوح به خط میخی از این زبان در دوره ی هخامنشیان یافت شده است. فکر کنم این اسناد برای اثبات یا نفی این موضوع کافی است. کسی که باور دارد زبان بختیاری بازمانده عیلامی باستان است، همچنان که در بالا گفتم این گوی و این میدان؛ بفرمایید ثابت کنید.

نکته ی دوم؛ ما امروز نه طرفدار آریایی هاهستیم نه مخالف ایشان. و درباره ی عیلامی ها هم همچنین. اما چگونه است که آریائیانی که به این سر زمین آمده اند مها جم اند اما عیلامیان که به گفته ی تورات دنباله ی تمدن بنی اسرائیل هستند که به این سر زمین آمده اند – و به روایتی دیگر از هند و پاکستان به ایران مهاجرت کرده اند - مهاجم نیستند؟ تمدن عیلامی ها با شکوه می شود و تمدن آرایی ها که اتفاقاً همین میهنی که ما حاضریم جان خود را در راهش فدا کنیم، یادگار ایشان است (چون تا پیش از مادها که نامی از ایران نبوده است) بی شکوه، زشت، مهاجم و خونریز می شود؟!

در ضمن تمدن با شکوه عیلام را - که آقای بهمن کیهان بختیار و دوستانشان (در سایت های مختلف) این همه برایش سینه چاک می کنند - آشوری ها نابود کردند. چرا تلافیش را بر سر شاهنامه فردوسی درمی آورید؟

اما درباره این که نوشته اید «زبان مهاجمان آریایی به زبان بختیاری که در قالب تمدن ایلمائید ی یکی از درخشان ترین دوره های تمدن عیلامی را تجربه می کردند، نزدیک شد»، شما نیاز به ارائه سند دارید که چنین سندی وجود ندارد. شک کردن در نظریات علمی، پایه ای منطقی می خواهد. مثلاً من می توانم به نظریه ی نیوتون یا هر نظریی دیگری شک کنم. اما داده های علمی براساس استدلال های منطقی در اختیار دارم؟ اگر غیر از این باشد، مغلطه است. و ربطی به دانش ندارد. پس در این باره همان نکته کافی است. یعنی زبان عیلامی براساس اسناد موجود هیچ نسبتی با هیچ یک از این زبان ها که شما زیرمجموعه زبان با شکوه عیلامی برشمردید، ندارد. دانش که دیگر مغلطه برنمی دارد.

اصل مطلب را بگویید. شما می خواهید یک ملت جعلی به نام «ملت لر» به خورد ما بدهید. اگر می گفتید «خلق لر» باز یک حرفی؛ چون خلق ها می توانند در یک کشور با هم زندگی کنند اما اگر شد «ملت»، دیگر وضعیت فرق می کند. شما و دوستانتان متوجه هستید که من چه می گویم؟!

آقای بهمن کیهان بختیار در بخش دیگری از نوشتارشان که در ایبنانیوز منتشر شد، در نقد سخن آقای فریدون مجلسی گفته اند:

«گوینده این سخن – یعنی آقای فریدون مجلسی - «با اشاره به علاقه و ارادت بختیاری ها به فردوسی و شاهنامه، توجه به شاهنامه خوانی در بین بختیاری ها را نشانه هم ریشه گی زبانی آنان با پارسی» دانسته است. بهتر است در این باره توضیحی بدهم. جنگنامه فردوسی که شاهنامه اش می خوانند، از دو منظر قابل اعتنا است؛ یکی از منظر محتوا که تقابل رستم و اسفندیار یا تقابل ادیان باستانی این پهنه با دین جدید آریاییان مهاجم را به تصویر می کشد. و دیگری از منظر فرم ارائه و زبان. از منظر نخست یعنی محتوا، مردم بختیاری که باورمند به آئینهای کهن پیشاآریایی بودند، همسو با رستم که بر پرستش زوان و میترا و آناهید بود، با اسفندیار نوآئین به نبرد کشیده می شوند. علاقه مردم بختیاری به جنگنامه فردوسی، علاقه به مرام پهلوانی و آئینهای کهن مرزوبوم است که از سوی اسفندیار نوآئین به خطر افتاده است. مردم بختیاری، خود را در آئینه رستم می دیدند و می بینند. علاقه مردم بختیاری به جنگنامه فردوسی، دقیقاً نشانه تنافر آنان با مهاجم آریایی بوده است که تلاش می کردند تمدن درخشان الیمائیدی با محوریت بختیاری کنونی را نابود کنند. بنابراین، مردم بختیاری در تقابل رستم و اسفندیار، تقابل خودشان و مهاجمان آریایی و بعدها مهاجمان تازی (عرب) را می دیدند و از این رو به این داستان دلبسته شدند. هرگونه تفسیر دیگر، دروغی بزرگ است. مثالی بزنم. فیلم تایتانیک ساخته ایلات متحده امریکا در تمام جهان مورد اقبال قرار گرفت. آیا توجه مردم جهان به این اثر فرهنگی، نشانه «هم ریشه گی زبانی با زبان انگلیسی» است؟! پاسخ منفی است. جهانیان، پیام و محتوای این فیلم را دریافت کردند. و بسیاری از مخاطبان تایتانیک، اصلاً زبان انگلیسی را نمی دانستند. همانطور که بختیاریها، تا زمان سرکوب رضاشاهی، جنگنامه فردوسی را می خواندند ولی نه به زبان پارسی بلکه به زبان لری بختیاری. همانطور که جهانیان هم پیام فیلم تایتانیک را با دوبله یا زیرنویس یا سایر ابزارهای واسط زبانی دریافت می کردند. در اینجا به برخی فعالان فرهنگی استان لرستان هم انتقاد دارم که همچون فریدون مجلسی، زحمت تحقیق را به خود نمی دهند و با سطحی نگری، عشق لرهای بختیاری به جنگنامه فردوسی را به منزله پارسگرایی تفسیر می کنند که این طرز تفسیر، خطا و ظلمی بزرگ در حق بختیاری و بلکه کل مردم لر است».

آنچه در این بخش از نوشتار آقای بهمن کیهان بختیار تأسف انگیز است، «جنگ نامه» خواندن شاهنامه است. تحلیل های ایشان تحلیل های ذوقی است که بسیار در میان نویسندگان ما رایج است و جنبه ی علمی ندارد. هیچ کدام از گفته های ایشان قابل اثبات نیست و در ضمن تازگی هم ندارد. دیگران هم گفته اند. تنها چیزی که ایشان بر آن افزوده اند، این است که رستم ایلمائی می شود و اسفندیار آریایی مهاجم، و نماینده ی دین آریایی.

اما آنچه ایشان بدان توجه ندارند، این است که ادیان زاده تحول جامعه ی انسانی هستند؛ نه ساخته و پرداخته ی قومی علیه قوم دیگر. این امر مسلمی است که دین آریایی یعنی زردشتی - که ایشان دین اقوام مهاجم آریایی می نامند - به مراتب از ادیان پیش از خود کامل تر و گامی به جلو بوده است وگرنه براساس نظر ایشان جهان باید در عهد زروانیت و جوامع پیش از آن در جا می زد. پس، از دید ایشان، تکامل تاریخی امری است تباه. زیرا تکامل جامعه باعث می شود که همه ی باورهای پیشا تاریخی که آن ها را به مردم ما نسبت می دهد، فرو ریزند. در ثانی، زروانیتی که ایشان آن را کهن می دانند، چندان هم کهن نیست بلکه مولود جامعه ی بشدت طبقاتی دوران ساسانی است.

اما درباره «جنگ نامه» ی فردوسی، من بسیار متأسف شدم. از صمیم قلب می گویم.

نام واقعی این اثر با شکوه، «شاهنامه» است نه «جنگ نامه». و این، تحریفی دور از انصاف است. براساس این دیدگاه، ما از این پس ایلیاد را باید جنگ نامه ی هومر بخوانیم و تراژدی های بی همتای شکسپیر را جنگ نامه های شکسپیر.

اما آن چه ایشان درباره رابطه مردم بختیاری با شاهنامه می فرمایند، بکلی بی اساس است. زیرا درصد بزرگی از مردم ما نه تمدن درخشان ایلمائی ایشان را می شناسند و نه خبراز آریائیان مهاجمی دارند که این تمدن باشکوه ایشان را به محوریت بختیاری (که این هم خود جای حرف دارد) درهم کوبیدند. که در پس این آگاهی، رستم بشود «ایلمایی» (باز خوب است که نگفتید لر) و اسفندیار بشود آریایی خون ریز مهاجم.

آن چه ایشان بدان توجه ندارند این است که هنر پدیده ای است که همه ی مردم دنیا با هر دیدگاه و مذهبی می توانند با آن پیوند برقرار کنند. و روابط بیان شده در آن را درک کنند. و به بازنگری و از آن خود کردن آن بپردازند. حتی اگر ایلیاد و ادیسه را بخوانند، چنین خواهد شد. این بیهوده ترین حرفی است که علاقه ی مردم ما به قول ایشان به «جنگ نامه» فردوسی، این است که رستم ایلمایی، اسفندیارآریایی را به خاک و خون کشیده است.

آقای بهمن کیهان بختیار در بخش دیگری از نوشتارشان که در ایبنانیوز منتشر شد، در نقد سخن آقای فریدون مجلسی گفته اند:
 
«گوینده این سخن – یعنی آقای فریدون مجلسی - در باب زبان شناسی هم حرف درستی نزده است. اگر به دنبال ریشه های زبان امروز مردم بختیاری هستیم، بهتر است حوزه تمدن ایلامی را مرور کنیم. گستره تمدن پرافتخار ایلامی که در دوره نوایلامی با محوریت بختیاری کنونی استمرار داشت و با هجوم آریاییان رنگ باخت، را پیش چشم خود تصور کنیم. اکنون مردم ساکن در آن گستره ی باستانی، با چه زبانهایی سخن می گویند؟ زبانهای لری و گویشهای زیرمجموعه آن نظیر لکی، کومزاری، سیوندی، بشاکردی، اچمی. پس نیای زبان مردم بختیاری، عیلامی باستان است. و عیلامی باستان، چیزی نیست جز لری و پنج گروه زبانی زیرمجموعه آن که البته به غلط به آن «گروه زبانهای ایرانی جنوبغربی» گفته می شود و بهتر است آنها را «زبانهای حوزه تمدن عیلامی» بنامیم. در این باره باید بیشتر بنویسم. زبان مردم بختیاری، لری است و با پنج گروه از زبانهای زیرمجموعه لری یعنی لکی، کومزاری، سیوندی، بشاکردی و اچمی نیز ارتباط و هم خانوادگی دارد. در این میان، زبان مردم بختیاری کهن تر از زبان پارسی است و با آن تفاوت زیادی دارد».

در نقد این سخن باید ضمن ابراز تأسف، بگویم پافشاری ایشان بر تبارشناسی زبان بختیاری سراسر جعل است. و برخلاف همه ی داده های زبان شناسی است. هیچ یک از نظریه های زبانی بر دعوی ایشان یاری نمی رساند. و دعوی ایشان غیر علمی و اثبات ناپذیر است. من برای این که این حرف بیهوده را کش ندهم، عرض کردم این گوی و این میدان؛ بقول بختیاری ها «دوز حاضر و بز حاضر»؛ منتظریم که ثابت کنید؛ لوح های هخامنشی هم که موجود است؛ بفرمایید.
 
به این عبارت دقت کنید. ایشان بدون هیچ تامل می فرمایند: «تبار زبان مردم بختیاری، عیلامی باستان است. و عیلامی باستان چیزی نیست جز لری و پنج گروه زبان های زیر مجموعه آن که البته به غلط به آن "گروه زبان های ایرانی جنوب غربی" گفته می شود». و شگفت آورتر این که اندکی پایین تر، کلمه "ایران" را هم حذف می کنند و یک نام جعلی به نام "زبان های حوزه ی تمدن عیلامی" را اختراع می کنند که نه ارزش علمی دارد و نه سابقه ی تاریخی. فقط مانده بود که بفرمایند لوح های به جا مانده از دوره هخامنشی را - که عدم خویشاوندی زبان ایلامی را با زبانهای ایرانی تأیید می کند - "پارسیهود" ها جعل کرده اند!

و اما درباره آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) که ناشر این مقاله بوده است. من برخلاف کسانی به ایبنانیوز برای چاپ این مقاله خرده می گیرند و هیاهو به راه می اندازند، کاملاً موافق انتشار ان توسط ایبنانیوز بودم و هستم. و کار اینان را تایید میکنم. و بعنوان کوچک ترین ایلتبار بختیاری، همه ی همتباران بختیاری را به دوری کردن از افراط گرایی قومی که یکی از شاخک های فاشیسم است و این روزها بعضی سایت ها در آن می دمند، دعوت می کنم.

پی نوشت:
خانلری، پرویز، تاریخ زبان پارسی، ج ۱، ص ۱۸۲، بنیاد فرهنگ ایران



تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .