آنچه در زیر می آید گفتگوی"سرور خسرو سیف "دبیر کل "حزب ملت ایران" با نشریه بین المللی کورش است.

این گفتگو نکات بسیاری را پیرامون عملکرد نیروهای ملی و دلایل اختلافات درونی آنان در هنگامه رویداد 1357، تا حدی روشن می کند و مهمترین نکته مورد اشاره سرور سیف در باره عملکرد گروه موسوم به باند در جبهه ملی ایران است. بی گمان خسرو سیف را باید تاریخچه زنده نیروهای ملی ایران دانست که جدای از هر گونه هیاهوی رسانه ای و خود شیفتگی، در طی چند ین دهه، مبارزات تاثیر گذاری در بین نیروهای ملی و حزب ملت ایران داشته  است.

 

 

 

 

"سنجابی، فروهر و بختیار"

 

 

- درشرایطی که که کشور دچار بحران بود شاه از دکتر کریم سنجابی دعوت می کند که به ملاقات وی برود؛ در این مورد چه مطالبی دارید؟

 

- مساله قبلا از طریق مقدم- رییس وقت ساواک- مطرح شده بود و بعد دکتر سنجابی مساله را در شورای جبهه ملی مطرح کرد. نظر شورا این بود که ملاقات انجام شود. در روز 22 آذر این ملاقات انجام شدو بعد سنجابی گزارش این ملاقات را با احساس زیاد و توام با گریه به شورا داد.

 

-چرا احساساتی شده بود؟

 

- چون مسایل مملکت مطرح شده بود و این که مملکت در خطر است.

 

- بعد از این ملاقات، دکتر صدیقی با شاه ملاقات می کند که ظاهرا این ملاقات هم بی نتیجه می ماند.

 

- دکتر صدیقی در 29 آذر با شاه ملاقات می کند، البته این ملاقات ها چند جلسه ادامه داشته با حضور علی امینی و دکتر سیاسی. صدیقی اعتقاد داشت که شاه باید در ایران بماند که البته اعتقادش هم درست بود.

 

- اما جبهه ملی آن زمان از صدیقی فاصله می گیرد چرا؟

 

- جبهه ملی در 30 آذر اعلامیه ای می دهد و اعلام می کند که آقای دکتر صدیقی با این سازمان جبهه ملی همکاری ندارد.

 

- به نظر شما صدور این اعلامیه نوعی خود شیرینی بر علیه دکتر صدیقی نبود؟

 

- خیر جبهه ملی موضع اش را گرفته بود. می خواستند بگویند که صدیقی هر کاری می کند، ارتباطی با جبهه ملی ندارد. بعد این اعلامیه را به توصیه آقای فروهر،آقای تکیمل همایون به منزل دکتر صدیقی می برد و به او می دهد . صدیقی اعلامیه را که می بیند به شدت اعصبانی می شود بعد از این ماجرا آقای فروهر و پروانه هم به دیدار دکتر صدیقی می روند و احساساتی می شوند و گریه می کنند، که شما پیشنهاد نخست وزیری را نپذیرید و این که جالنتان در خطر است . البته جمعیت زیادی با دسته های گل نزد دکتر صدیقی می امدند که ایشان قبول نکنند.

 

- شما خودتان اعتقاد داشتید که دکتر صدیقی نباید قبول می کرد؟

 

- باید شرایط آن روز و زمان را در نظر گرفت به نظر من آن اعلامیه 3 ماده ای دکتر سنجابی شق القمر کرد زیرا سنجابی اولین کسی بود که سلطنت را کوبید.

 

- یعنی حرکت آن زمان سنجابی به نظر شما مثبت بود؟

 

- بله البته قبل از سنجابی،آقای فروهر در جمع بازاریان تهران علیه سلطنت صحبت کرده بود.

 

- صدیقی بر اثر همین مخالفت ها نخست وزیری را نپذیرفت یا علت های دیگری هم داشت؟

 

- صدیقی گفته بود که شاه بماند اما شاه می خواست از ایران برود. در هر حال عوامل دیگری هم موثر بود . مثلا بختیار خیلی جلوتر از این ها ملاقات هایی داشت و بر اساس همین ملاقات ها یک بار در ماشین به من گفت:" اگر این دوستان شما بگذارند لیست کابینه در جیب من است" به نظر من این یک سناریو بود که افرادی را نزد شاه ببرند که البته عاقبت هم خود بختیار به نخست وزیری رسید.

 

- واقعاسناریو بود؟

 

- سناریویی که شاید خود شاه هم خبر نداشت

 

- به بازرگان هم پیشنهاد نخست وزیری داده شده بود؟

 

- نه اولین باربه الهیار صالح پسشنهاد داده بودند.

 

- صالح با شاه ملاقات کرد؟

 

- خیر در سال 57 من رفته بودم به منزل صالح که خیلی هم شلوغ بود او به من خیلی نزدیک بود. صالح مرا دید و گفت آقای سیف دیرآمدی. عصبانی هم بود گفت: این آقا دوباره کارها را خراب کرده حالا که خراب شده یاد ما افتاده که بنده برو م ملاقات ایشان. گفتم که این دفعه دیگرآان دفعه نیست؛ آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت.

 

- اشاره کردی که شاید شاه خبری از سناریو نداشت.

 

- من فکر کنم که شاه کار خودش را می کرد اما اطرافیان بر نامه چینی می کردند که در راس آن ها فرح بود و بختیار هم را هم آنها انتخاب کردند. سنجابی وقتی خبر را می شنود تلفن می کند به بختیار که ایا خبر نخست وزیری شما صحیح است؟ بختیار می گوید بله. سنجابی می گوید چرا به ما نگفتی؟بختیار می گوید که نیازی به این کار نبوده تا کی نفر دوم باشم؟! به نظر من بختیارمی خواست به شدت مطرح بشود او در زمان اوج دیکتاتوری در سال 44 بر اثر فضای یاس و نا امیدی اقدام به خودکشی کرد که دوستش دکتر عبدالرحمان برومند نجاتش داد.

 

- اگر بختیار قصد مطرح شدن داشت طی سالهای 30 یا 40 با توجه به مناسبات خانوادگی اش با ملکه ثریا می توانست وارد دستگاه شود حتی شنیده بودم که پیشنهاد خوبی هم به او داده بودند.

 

- نه چنین نیست چندی قبل شنیدم که دخترش گفته که پدرش همیشه چمدانش برای زندان آماده بوده نخیر. ایشان 3 دفعه زندان رفت یک بار 6 ماه رفت بعد در سال 1340 بر سرمساله دانشگاه او را گرفتند یک بارهم در سال 1341.

 

- چرا زمانی که دکتر بختیار نخست وزیری را می پذیرد تقریبا تمام دوستانش در جبهه ملی به او می تازند و مخالفت می کنند ؟

 

- در جلسات حزب ایران در منزل حق شناس به او انتقاد می کنند که توبا قبول نخست وزیری جبهه ملی را از بین بردی. صبح روزی که نخست وزیر شد به من تلفن زد و گفت آقای سیف ما امروز از هم جدا شدیم شما درآن راه و ما در این راه اما هدف یکی است حالا ببینیم کدامیک زودتر به هدف می رسیم.

 

- شما تا چه اندازه شخص سنجابی را در فرصت سوزی جبهه ملی مقصر می دانیدآن هم در شرایطی که به هر حال جبهه ملی از حمایت مردم بهره مند بود.

 

- اولاآقای سنجابی و آقای فروهر راآقای بازرگان به آقای خمینی گفتند که وارد کابینه کنند بازرگان آنقدر انحصاری عمل می کرد که به گروه های دیگر نمی اندیشید. وقتی سنجابی را دروزارت خارجه گذاشت که بعد هم استعفا داد ایشان به من گفت که یک سفیر پایش را به دفتر من نگذاشت و سیاست خارجی را بازرگان و یزدی و امیر انتظام انجام می دادند. بعد آقای فروهر را در وزارت کار گذاشت که فکر می کرد با مساله اعتصابات کارگری او موفق برای اداره آن وزارت خانه نمی شود که البته سر فراز بیرون آمد بعد هم اورا عوض کردند و یک جوان گمنام را گذاشتند .

 

- یعنی آقای فروهر استعفا کرد؟

 

- نه ایشان وزیر سیار شد و به دستورآقای خمینی به کردستان رفت.

 

- نقش آقای سنجابی را می خواستم بدانم.

 

- به آقای سنجابی ممکن است من از نظر سازمانی ایراد داشته باشم اما از نظر کار ایرادی ندارم . بر عکس بازرگان را با تمام احترامی که برایش قائل هستم، مقصر می دانم عملکرد بازرگان می توانست وحدت ملی را ایجاد کند در حالی که یکپارچه دولتش رااز نهضت آزادی و دوستان اسلامی خود انتخاب کرد هر چندآن ها آدم های خوبی بودند. در یک جمله اگر جبهه ملی موفق نشد بیشتر تقصیر بازرگان بود .آقای سنجابی ایرادش در کار سازمانی بود که تمام عشقش به باند بازی بود.

 

- اگر بختیار نخست وزیری را رد می کرد آن وقت جبهه ملی موفق می شد؟

 

- اگر قبول نمی کرد جبهه ملی یکپارچه می ماند.

 

- آیامی توانست به قدرت برسد؟

 

- در جهتی می رفت که ارتش در دستش بود

 

- اگر خارجی ها نمی گذاشتند آن وقت چه؟

 

- خارجی ها زمانی کار می کنند که عوامل داشته باشند و فضا را در داخل آماده کرده باشند.

 

- سازماندهی جبهه ملی چهارم از چه مقطعی آغاز شد و چه شخصی نقش مهمی در این امر داشت ؟

 

- جبهه ملی چهارم را آقای فروهر سازماندهی کرد و هم زمان با اعلامیه  معروف 3 امضا (سنجابی، بختیار، فروهر) در خرداد 56 بود.آن زمان سنجابی به خانقاه پناه برده بود.آقای فروهر دستش را از خانقاه کشید وآورد بیرون . به هر حال او استاد فروهر در دانشکده حقوق بود و به اعتقاد من بسیار انسان وطن دوستی بود. البته در جبهه ملی چهارم جلسات شورای مرکزی در منازل مختلف تشکیل می شد.

 

- بعد از جریان انقلاب حزب ملت ایران از جبهه ملی جدا شد. علت این جدایی چه بود؟

 

- پس از این که مدتی از تشکیل جبهه ملی چهارم گذشت یک روزآقای سنجابی در کتابخانه منزلش جلسه داشت.  من بنا به کاری که داشتم منزل ایشان بودم. شنیدم زنگ خانه را می زدند خانم سنجابی پاسخ داد و بعد به من گفت که آقای سیف اقای دکتر حجازی آمده . از زمان تشکیل جبهه چهارم نیز خبری اصلااز حجاز ی نبود . گفتم خوب بروید به آقای دکتر خبر بدهید . پس از مدتی خانم سنجابی آمد و گفت که دکتر می گوید به او بگویید برود همان جایی که تا کنون بوده. به هر حال آن روز سلامتیان رفت و حجازی را در ب منزل دید. سنجابی هم خبر نداشت که من شاهد آن صحنه آمدن حجازی و پاسخ ایشان بودم .حدود یک ماه بعد در حالی که آقای فروهر سخنگوی جبهه ملی و مسئول انتشارات آن بود ما در جلسه شورای رهبری دیدیم که یک اعلامیه بلند بالا به نام جبهه ملی منتشر شده است . فروهر به من نگاه کرد و من به او و نمی دانستیم موضوع از چه قرار است آقای عبدالکریم انواری به سنجابی گفت:" داستان این اعلامیه چیست؟ اقای سنجابی گفت: "چیزی نیست در جهت جبهه می باشد" البته ما همچنان در جلسات جبهه ملی شرکت می کردیم تا این که دیدیم این اعلامیه ها همینطور ادامه دارد و متوجه شدیم که افرادی که در این سالها اصلا نبودند،آمده اند کنار دکتر سنجابی و کار می کنند. مثلا آقای حجازی خودش در دستگاه شاه بود رییس کارخانه قند سوفیان بود و پس از انقلاب اصلا از اداره پاکسازی شد و نامه پاکسازی او نزد من است. ما دیدیم با برخوردی که سنجابی می کند این ها را در جبهه ملی به کار گرفته و در روی همان پاشنه گذشته می چرخد و به جای این که مبارزه کنیم باید بزنیم توی سر و کله یکدیگر بدین ترتیب به این نتیجه رسیدیم که دیگر جای ما نمی باشد و در نتیجه در 31 خرداد 1358 طی یک مصاحبه مطبوعاتی از سازمان جبهه ملی کناره گرفتیم.

 

- بنابر این دکتر سنجابی به این ها بال و پر داد؟

 

- بله البته این ها گروه شان تنها سنجابی نبود چند صباحی دور سنجابی رفتند مدتی هم دور دکترآذر بودند و مدتی به آقای پارسا نزدیک شدند و اصولا معروف به باند مخصوص بودند که الان هم باز مانده های آن ها متاسفانه همان راه و روش را در پیش گرفته اند.

 

 

(ادامه دارد)

 

"امیر کاویان"

 

نشریه بین المللی کورش /زمستان 1389 و نوروز 1390 /شماره 6 /صفحه15 تا 18

www.kouroshmagazine.com