منصور باباخانی

اداره

هر روز تا اداره

هر شب تا خانه

چیزی نیست

مسیر جوانمرگی من

چه کوتاه و چه خالیست !

 

زمستان سیاه

سراسر سینه ات می کاوم و

در عرض تن ات ذوب می شوم

من تب آلوده ترین عاشق بیدل در این زمستان سیاهم

با من از دربدری هات بگو

تو که روح ات سرشار سخاوت و

لبان ات شکوفه های گل قند

 

ای تو !

داغ ترین دختر فصل

وقتی بخوابی

بی آرام ترین پلنگان قفس

در خواب تو و احوال من

وجوه مشترک اند.

 

برف و کوچه

برف و کوچه و کودکی ها

سارها و کودکان بازیگوش

ابرهای سقف دل تو

این چهار شنبه هم

میهمان تو بودم

شاعرانگی های من از تو

ویلانی های تو از من.

 

زادگاه

خرگوشه ی مزارع زادگاه

نفس ایست

خاطره،موسیقی ،باد

قلب ایست

روزی دیگر

ریزش زندگی بر مژه ی گندم.

سنگ را بالای کوه می رسانی

 

سیزیف

شانه ی تاریخ می لرزد

از دایره ی دامنه تا قله

سنگ را بالای کوه می رسانی

شب را به روز

روز را به شب

سنگ را بالای کوه می رسانی

باز...

 

حسرت عمر

١

کنار هر راهی

راه دیگری بود

به خمخانه ی خیام

زیر هر اتاقی

اتاق دیگری

به کنج ارغوانی هدایت

ما هر روز پف می کردیم گرد سوز خورشید را

دلیرمان خواندند

تا زیر ترکه ی زرد یک شمع

آن شاهدان عینی

به کوری اشان دهان گشودند

 آی عمر!

کی بر می گردی عمر !

که حسرت ات

دختریست راهی دم ایوان غروب هر پاییز

 ٢

خیال می کردیم

خیمه از آن ماست

میخ و لته و رسن

عرق ریزان به پا کردیم

کله ی صبح سحر

به صف شدیم

دشنه ای از چادر

پشت هامان به هم دوخت

آی عمر!

کی بر می گردی عمر !

که حسرت ات

دختریست راهی دم ایوان غروب هر پاییز

 

٣

گل بازی می کردیم و

معصومیت از دم گلوله می گذشت

خاطره به خواهر رسید

یاد باد برادر و سه چرخه ی نارنجی اش

موهای اش که به زر می زد

نبض دیوار کاهگلی مان

در آتش انقلاب دختری می سوخت

از صبح تا شب آزاد بودیم

شب تا صبح خواب

 

آی عمر!

کی بر می گردی عمر !

که حسرت ات

دختریست راهی دم ایوان غروب هر پاییز

۴

همه ی گلو های بریده

همه ی سرهای سردار

همه ی دل های شادی در آن نتپیده

همه ی خویشان من اند

و تو

و خویشان خود جلاد اند

کیسه ی سیاه سرش نمی گذارد

و گرنه ، آاا

نگاه کن آفتاب را

صلات ظهری به غروب خون می رسد

آی عمر!

کی بر می گردی عمر !

که حسرت ات

دختریست راهی دم ایوان غروب هر پاییز.

 

شادان و پر گزش

آوخ

چه شبانه روزی در من فراهم و

من بی ماوا

 

برداشته شده از ملودی باران

شعر و ادبیات - فیلم و عکس - نقد و بررسی