ترانههای تاریخ و انقلاب
نعمت آزرم
پیشانه: با ایران
بوم و بَر ِ ما که نام آن ایران است
مجروح میان آتش و توفان است
ققنوس صفت دوباره برخواهد خاست
صد بار نشان داده که جاویدان است
*
پیری ست که از جای جوان میخیزد
هر چند که از خواب ِ گران میخیزد
این هستی ِ نوشونده ایران منست
میافتد و باز پرتوان میخیزد
*
در معبر تندبادهای تاریخ
در مهـلکههای جانگزای تاریخ
این میهن سربلند ما ایران است
همپوی زمان و پا به پای تاریخ
*
مائیم که دیرینه درین دنیائیم
دیروزی ِ رهنورد تا فردائیم
در چنبرهی زلزله خیز تاریخ
ویران شده بارها و پابرجائیم
*
ایران شکنان اگرچه صدرنگ بُدند
در کشتن و تاراج، هماهنگ بُدند
صد سیل بلا رسیدمان کان هریک،
روبندهی یک ملت و فرهنگ بُدند
*
با اینهمه بیش و کم توانا ماندیم
شایان جهانشهری فردا ماندیم
در سنگر ِ فرهنگ گرفتیم پنا ه
در گوهره مان: زبان، همانا ماندیم
*
از تازش ِ سیلهای بنیان ا فکن
در جـِرز و پی ِ خانه به جا مانده لجَن
تا پاک شود خانهی ما دیگر با ر
باید ز خرد، چراغ کردن روشن
*
هنگام ز خوابگرد برخاستن است
بیداری ِ تاریخی ِ خود خواستن است
تا در خور ناممان جهان بشناسند،
هنگام دوباره خانه پیراستن است
*
بادا که به کار خویش بینا باشیم
آگاه ز ساز و کار دنیا باشیم
دیروز اگر ز کاروان واماندیم
امروز به کار فتح فردا باشیم
*
پارهی پسین: بهمن پنجاه و هفت
چندان شب یلدای وطن طول کشید
تا رنگ فروغ صبح از یاد پرید
شبگیر چو مردهای کفن پوش از گور
برخاست، گمان زدیم: هان صبح دمید!
*
بارید هزار ابر خون بر سر خاک
تا رُست هزار دشت آلالهی پاک
ناگاه چه شد که قارچهای سمّی،
رُستند و زدند خیمهها تا افلاک؟
*
ما گمشده در شبی سیاه افتادیم
نزدیک چو شد سحر به راه افتادیم
از بس که ره نجات ناروشن بود
از چاله در آمده به چاه افتادیم
*
با جنبش خلق تا که بالنده شدیم
در دام فریب شیخ بازنده شدیم
چندان که اگر کسی ز ما کرد سئوا ل
از حاصل انقلاب شرمنده شدیم
*
هر نیک و بدی چو شد سرانجام تـَلف
میراث نهد به جای از خویش خـَـلف
ناسازی ِ بخت بین که آن بدفرجام
چون رفت به جای خویش بنهاد سَـلف!
*
ما شیخ نرُفته شاه را روبیدیم
بد را بفکندیم و بتر بگزیدیم
حافظ مگر امروز ببخشد بر ما
کو گفت به صد
زبان و ما نشنیدیم
*
چون شاه امید خویش را داد ز دست
چون دید که نیست چاره و هست شکست
می خواست که انتقام گیرد از خلق
برخاست چنان که شیخ جایش بنشست
*
تا رُفتن شاه را پی چاره شدیم
یکباره دچار
شیخ پتیاره شدیم
عمری سرو جان به راه میهن دادیم
آخِـر به هوای میهن آواره شدیم
*
زان صاعقه سوخت برگ و باغی که مپرس
افروخت هزار لاله داغی که مپرس
آن باد که از دور صبا خواندیمش
توفان شد و کشت چلچراغی که مپرس
*
توفان ننشسته سخت لرزید زمین
گفتی که بلا بود در ایران به کمین
ناسوده ز رفتگان که بودند چُنان
دیدیم که این آمدگانند چُنین
*
این زلزله هر چه بودمان ویران کرد
کاری که نکرد
دشمن ِ ایران کرد
یک آینه پیش
روی مان نیز گذاشت
ما را همه پای تا به سر عریان کرد
*
دیدیم چه زخمهای پنهان داریم
دیدیم نیازها به درمان داریم
دیدیم که ریشه میخورد آب از زهر
دیدیم که بر گزافه ایمان داریم
*
از مردم خرده پای تا اوج سریر
بودیم درون حلقهی وهم اسیر
در بی خردی به جُستن چارهی درد
دیدیم یگانهایم با شاه و وزیر
*
آن روزبهان که شاه را خواست شکست
با جنبش قوم تازیان در پیوست
هرچند که یزدگرد را کرد نگون
خود دید که هم مُغیره جایش بنشست
*
این نخل که پیر پارس آورد و نشاند
دیدیم رطب نداد و زقــّوم افشاند
پیوند هزار سالهاش سود نکرد
این نخل سرشت خود نیارد پوشاند
*
صد شکر که این حُقـّه سر انجام گشود
در پرده هر آنچه بود آمد به نمود
دیدیم پس از هزارهای بیم و امید
جز طوقهی لعنتی درین حُقـّه نبود
*
اهریمن زشت خـو همان است هنوز
و ز هر نَفـَسش مرگ وزان است هنوز
سرخابهی صبح و شام در پلک افق
خونابهی چشم مادران است هنوز
*
ما نسل نبردهای تا پایانیم
هم خسته شکسته بر سر پیمانیم
از تندر و از تگرگ ما را چه هراس
ما نسل ستاره در شب توفانیم
*
با کولهی خاطرات خونین در پشت
آواره شدیم در جهان ریز و درشت
هر لحظه ولی به پشت سر مینگریم
بفشرده کلید خانههامان در مشت
*
آواره اگر چه ایم و میهن در بند
با میهنمان به جا ست عهد و پیوند
یک روز به
خانه باز خواهیم آمد
روزی که نه دیرست به فردا سوگند
*
ایران بزرگ جاودان میماند
هم باز سرود پارسی میخواند
این خانه که چاره کرده هر آفت را
این حشر ِ وحوش ز خود میراند(۱)
_____________________
۱. برگرفته از دفتر در دست انتشار ترانههای نعمت آزرم.
با این یادآوری که به جز ترانههای با ایران که سروده و چاپ
شده در سال ۱۳۷۸ میباشد، شناسنامهی ترانههای
"بهمن پنجاه و هفت" از این قرار است: ترانههای اول و دوم از مجموعه شعر "گلخشم"، تهران ۱۳۶۰، انتشارات توس و
نوزده ترانهی دیگر - به جز چهارتایش- برگرفته از
مجموعهی شعر "به هوای میهن"، چاپ اول پاریس زمستان
۱۳۶۱ انتشارات خاوران است.
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/farhang/print/17438
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .