تبریز شهر
شگفتی
ها،شكست
تركان عثمانی از
تبریزیان مصیبت
دیده از زلزله
نویسنده:مرحوم
صمد سرداری نیا
نگارش تاریخ
شهرى مثل تبریز،
كار گستردهاى
را مىطلبد،
چرا كه هر
برهه از پیشینه
این شهر شگفتى
ها، پر از
حوادث و
رخدادهائى
است تاریخ
ساز، كه آن
دوره خود مىبایست
در كتابى
مستقل تالیف و
به رشته تحریر
درآید و آن رویدادهاى
تاریخى نیز كه
در سرنوشت آینده
این شهر و
منطقه تاثیرگذار
بودهاند،
مورد مداقه
قرار گیرد. یكى
از این اعصار،
دوران خان نشینى
است كه مردم
تبریز و دیگر
نقاط آذربایجان،
طى چند سالى،
شرایط ویژهاى
را تجریه
كردند.
چنان كه در این
كتاب اشاره
شده است، تبریز
در ادوار
مختلف، داراى
موقعیت ممتاز
و كانون حوادث
تاریخى بوده و
به همین علت
شاه اسماعیل
صفوى، در آغاز
خیزش خود دریافته
بود كه براى پیشبرد
اهداف خود مىبایست
تبریز را پایتخت
خود قرار دهد
و از این شهر،
برنامههاى سیاسى
خود را پیگیرى
نماید. بدین
ترتیب در آن
برهه حساس، نه
تنها تبریز،
مهد رسمیت یافتن
مذهب تشیع، از
سوى بنیانگذار
سلسله صفوى
گردید، بلكه
وحدت مناطق
مختلف ایران نیز
تحقیق یافت.
در دوران صفویه
ایالت آذربایجان
به چهار بیگلربیگى
بدین شرح تقسیم
شده بود:
1ـ تبریز 2ـ
شروان 3ـ قرهباغ
4ـ چخور سعد.
براین
اساس، در آن
سالها تبریز
نه فقط پایتخت
ایران بود،
مركز ایالت
آذربایجان نیز
بود. وقایع
ناگوارى كه بر
اثر حملات
عثمانىها به
آذربایجان پیش
مىآید، سبب
مىشود شاه
طهماسب، احتیاط
بیشترى به خرج
دهد و پایتخت
را از تبریز
به قزوین
منتقل كند. در
عهد دیگر سلاطین
صفوى نیز با این
كه تبریز پایتخت
ایران نبود،
ولى همچنان
ابهت خود را
حفظ كرده بود،
حتى در دوران
سلطنت شاه سلطان
حسین، در سال 1134
ه.ق كه زمین
لرزهاى سهمگین،
تبریز را ویران
و عده كثیرى
از اهالى این
شهر را كشت و
پس از سقوط
اصفهان به دست
افاغنه، روس و
عثمانى
خواستند با
استفاده از این
فرصت، بخش هایى
از ایران را
تصرف كنند.
عثمانىها با
سپاهى عظیم،
تمام منطقه
شمال غربى ایران
یعنى آذربایجان
كردستان و حتى
قزوین را
اشغال كردند.
آنها گمان مىكردند
شهر تبریز را
كه بر اثر
زلزله، به ویرانه
اى تبدیل شده
بود به آسانى
به دست خواهند
آورد، ولى در
برابر مقاومت
سرسختانه
مردم مصیبت دیده
این شهر، چنان
با شكست فضاحت
بارى روبرو
شدند كه بنا
به نوشته حزین
لاهیجى: “از
هنگامىكه
جهان به وجود
آمده، چنین
دلاورى بى
مانندى در میان
ساكنین شهرها
ندرتا اتفاق
افتاد.”
در دوران
سلطنت
نادرشاه
افشار، تبریز
باز موقعیت
ممتاز خود را
حفظ كرد.
نادرشاه تقسیمات
دوران صفویه
را )كه ایالت
آذربایجان به
چهار بیگلربیگى
تقسیم شده
بود( لغو نمود
و برادرش
ابراهیم خان
ظهیرالدوله
را به حكمرانى
آذربایجان
واحد به مركزیت
تبریز منصوب
كرد. ابراهیم
خان “شاه دوم”
نامیده مىشد.
در عهد جانشینان
نادر نیز تبریز
مركز
رخدادهاى مهم
تاریخى بود.
گفتنى است در
د وران سلطنت
نادرشاه، نخستین
عصیانها از
آذربایجان
آغاز شد، چرا
كه نادر در
سالهاى آخر
عمرش ستم را
از حد گذرانده
بود و این عصیان
سبب گردید كه
كمر رژیم
ستمگر در هم
شكست و شرایط
نوینى در كشور
به وجود آمد.
درایالت
آذربایجان 20
خان نشین، 5
سلطان نشین و 5
ملیك نشین ایجاد
شد و این وضعیت
سالها ادامه یافت.
جالب توجه
است مردمانى
كه به نداى
شاه اسماعیل
صفوى لبیك فته
و او را در تحكیم
وحدت ملى یارى
رسانده
بودند، بر اثر
ظلم و اختتاق
بیش از حد
نادر شاه، بر
عیه او به پا
خاستند.
جالب توجهتر
آن كه در سال
هایى كه پس از
قتل نادرشاه و
آمدن عباس میرزا
نایبت
السلطنه به
تبریز و به
عنوان حكمران
آذربایجان،
دوران خان نشینى
نامیده مىشود،
حكمرانان این
خطه در حوزه
ولایت خود با
استقلال و یا
نیمه مستقل به
حكومت
پرداختند و
حتى مدتى از
آن برهه، كریمخان
زند با از بین
بردن آنان به
شیراز،
حكمرانان
مزبور را در
اداراه
حكومتشان
آزاد گذاشت و
به قول دكتر
محمد امین ریاحى
در كتاب “تاریخ
خوى”: سلطنت كریمخان
زند به تعبیر
امروز به صورت
“فدراتیو” بود
كه با آن سرشت
آمیخته به
بدگمانى به
كوچكترین
گناهى، حكام و
سركردگان را
اعدام مىكرد
و نیز بر عكس شیوه
فتحعلى شاه
بود كه حكومت
را منحصرا در
حق فرزندان بى
شمار خود مىشمرد
و این سیاست،
قلع و قمع خانها
و سرداران
آذربایجان در
این سوى ارس
به دست فتحعلى
شاه، به
اعتقاد مصطفى
سعدآبادى كه
خود شاهد و
ناظر آن حوادث
تاریخى بود، یكى
از علل شكست
شاه قاجار در
جنگهاى ایران
و روس بود.
در كتاب تبریز
در دوران خان
نشینى، ضمن
اشاره به نحوه
تشكیل خان نشینهاى
آذربایجان و
چگونگى اداره
و حدود و ثغور
آن ولایات؛
از جمله خان
نشینهاى
هشتگانه اى كه
در این سوى
ارس در شهرهاى
ماكو، ارومیه،
خوى، مراغه،
تبریز، سراب،
اردبیل و قره
داغ پا به
عرصه وجود
گذاشتند، رویدادها،
حكمرانان و دیگر
نقش آفرینانى
كه به ویژه در
شهر تبریز تاریخ
ساز شدند، در
فصلهاى
مختلف شرح
داده شده است.
به ویژه زمین
لرزه مهیبى كه
در آخرین روز
سال 1193 و اولین
روز سال 1194 ه.ق،
تبریز را زیرورو
كرد و تعداد
بى شمارى از
مردمان این
شهر را از قید
هستى ساقط
نمود. در آن
سانحه مصیبت
بار كه نجفقلى
خان دنبلى
حكمرانى این
شهر بلادیده
را به عهده
داشت و یك پسر
محبوبش در آن
سانحه هولناك
در زیر آوار
كشته شده و
پاى خودش نیز
شكسته بود،
بارونى با هشت
دروازه بر پیرامون
تبریز پى
افكند كه دو
دروازه از آنها
هنوز هم باقى
هستند.
موضوع شایان
دقت، آن كه
شهر تبریز در
آن سالها
بارها بر اثر
این گونه
بالهاى طبیعى
و یا یورش و
قتل و غارت
مهاجمان، آن
همه خسارات
مادى دید و
تعداد كثیرى
از نیروى
انسانى خود را
از دست داد،
چنان كه پس از
زلزله
وحشتناك سال 1134 ه.ق
كه نیمى از
جمعیت 550 هزار
نفرى آن كشته
شد. اغلب نقاط
شهر و حتى قلعه
شهر نیز تخریب
گردیده بود،
با یورش نیروهاى
عثمانى به این
شهر، تبریزىها
در نبردى نا
برابر، قواى
مهاجم را شكست
دادند، ولى از
مردان شهر فقط
پنج هزار نفر
باقى مانده و یا
پس از اندك
مدتى ققنوسوار
از زیر آن همه
ویرانى و
خسران سر
برآورده و
باشكوهتر و
سرفرازتر از
گذشته به حیات
خود ادامه
داده است. به
همین علت هم
باید تبریز را
شهر شگفتىها
نامید. و این
سروده “هوشى مینه”
رهبر فقید خلق
و یتنام،
درباره
مردمان تبریز
قهرمان نیز
مصداق دارد:
ما از مرگ قوى
تریم
ما
چون
برنجزارهاى
“چه هوا”
هر سال درو مىشویم
و سال دیگر
دوباره، با
ساقههاى پر
بارتر مىروئیم
نساء مصطفى یوا
مىنویسد:
یكى از
شهرهاى بزرگ و
قدیمى آذربایجان
تبریز بود. از
دهه نخست قرن
هیجدهم تا نخستین
ربع قرن
نوزدهم، این
شهر مركز
رخدادهاى
بزرگ سیاسى
بود. علاوه
بر این، بر
اثر زلزله
هائى كه در
سالهاى 1727، 1780 و 1787
رخ داده بود،
شهر تبریز در
معرض ویرانههاى
وحشتاكى قرار
گرفته بود.
لكن در ربع
اول سده
نوزدهم، وضعیت
بهتر تبریز
نسبت به دیگر
شهرها، این
واقعیت را به
اثبات مىرساند
كه این شهر
جلال و شكوه
گذشته خود را
تمجید كرده و
در بین شهرهاى
آذربایجان یكى
از موقعیتهاى
برتر را یافته
بود.
گردشگر
فرانسوى
“گاسپار دروویل”
كه در اوج
دوره اول جنگهاى
ایران و روس
در تبریز به
سر مىبرد، این
شهر را این
گونه به تصویر
مىكشد: “تبریز
كه زمانى یكى
از شهرهاى
بزرگ آسیا
بود، مركز و
شهر مهم آذربایجان
است. این شهر
بارها بر اثر
زمین لرزه،
خسارت دیده
است، لكن همیشه
نیز پس از ویرانىها
مجددا قد بر
افراشته ...”
به قول
داوود محمدى:
“راز تبریز،
در سر سختى آن
است، سرسختى
شهرى كه با
زلزلههاى بسیار،
ویران شده و
دوباره در حول
و حوش مكان
اولیه بر پا
شده، سر سختى
شهرى كه بارها
درآن، حكومت
دست به دست
گشت و هر بار
هجوم اقوام و
قبایل مختلف
به سبب كشت و
كشتارها شهر
از سكنه خالى
شد، اما بار دیگر
قد علم كرد و
آبادى یافت.
گرچه به واقع،
تاریخ شهر پر
از ویرانىهاى
ناشى از سیل و
زلزله و كشتار
نو غارت
قلدران تاریخ
است، اما تاریخ
حقیقى شهر،
قصه استقامت
نو پایدارى
است. بى شك، این
راز در متن
حوادث تاریخى
بزرگتر قابل
گشودن است.”
شهرى كه بر
اثر زمین لرزه
سال 1194 ه.ق/1780 میلادى
به كلى از بین
رفته و تقریبا
ساكنانش را از
دست داده بود
و تا به خود نیامده،
هفت سال بعد،
درسال 1201 ه.ق/1787 میلادى
نیز زلزله دیگر،
ضربات و
خسارات سنگینى
هم بر خود شهر
و هم به نیروى
انسانى آن
وارد آورده
بود، پس از
چند سال نه
تنها قد علم
مىكند، بلكه
داراى موقعیت
خطیرى مىگردد.
چنان كه: “دكتر
بارنز انگلیسى
كه در سال 1833 میلادى،
پنج سال پس از
انعقاد
عهدنامه
تركمانچاى در
ایران سیاحت
كرده، نوشته
كه جمعیت شهر
تهران 25هزار
نفر است، ولى
تبریز در آن
موقع بنا بر
نوشته همان
جهانگرد انگلیسى،
چهار صد هزار
نفر جمعیت
داشته است و
اروپائیان در
تبریز، تقریبا،
خود را در یك
شهر اروپائى
مىدیدند و
احساس
ناراحتى نمىكردند
و به همین جهت
ترجیح مىدادند
كه در تبریز
سكونت كنند.
یورتى نینیانوف
نیز مىنویسد:
“در سال 1829 میلادى
كشور ایران شبیه
دوران ایوام
سوم و یا شاید
شبیه دوران
حكومت آلكسه ى
میخایلوویچ
بوده،
احتمالا
پطرى وجود
نداشته، یا این
كه وجودش را
نادیده گرفتهاند.
رقابت میان دو
شهر تبریز و
تهران كه یك
بزرگتر و دیگرى
كوچكتر است.
بسان رقابت میان
مسكو و
پطرزبورگ به
چشم مىخورد.
حال آن كه
تبریز از قرن
هشتم )میلادى(
وجود داشته،
در صورتى كه
تهران از زمان
تیمورلنگ به
وجود آمده
است.
تهران را
اولین شاه
قاجار، یعنى
سرسلسله
قاجاریه پایتخت
قرار داد ...”
پس از پایان
دوران خان نشینى
و استقرار
سلطنت قاجاریه،
كشور ایران،
تحت عنوان
“ممالك محروسه
ایران” اداره
مىشد و ایالات
مختلف، داراى
اختیارات
داخلى بودند.
در این دوران
نیز تبریز به
علت اهمیت تاریخى
و موقعیت بر
جسته اش به
عنوان شهر ولیعهدنشین،
نقشى كانون سیاسى،
اقتصادى و
فرهنگى ایران
ایفاء مىكرد.
محیط مترقى این
شهر، در آن
سالها مركز
پرورش و عرض
اندام رجال
نخبه اى مثل عباس
میرزا، میرزا
عیسى و میرزا
ابوالقاسم
قائم مقام
فراهانى، امیركبیر،
میرزا صالح شیرازى
و .. بود.
نتایج
جنگهاى خفت
بار ایران و
روس كه
ناكارآمدى
ساختار سنتى
حكومت ایران
را به وضوح عیان
ساخت. مردم
آگاه این شهر
به این نتیجه
رسیدند كه باید
بساط كهنه را
برچیده و طرحى
نو در انداخت.
به همین علت،
در فاصله یك
قرن، از جنگهاى
ایران و روس
تا انقلاب
مشروطیت، تبریز
مركز
تجددخواهى و
اصلاح طلبى
گردید و مردم
با فرهنگ این
شهر با
ابتكارات،
نوآورىها و
حماسه آفرینىهاى
خود توانستند
تحولات
شگرفى در زمینههاى
مختلف سیاسى،
اجتماعى و
اقتصادى و
فرهنگى در
سراسر كشور به
وجود آورند و
تبریز و شهر
اولینها
شهره گردد.
تبریزنیوز
تارنمای
طرح نو آنلاین