تابناک - ۲۰ فروردين ۱۳۸۷ 
حسن گلي

فرزند رشيد آذربايجان، محروم از مجلس

ناگفته‌هايي از قيام شيخ محمد خياباني

مقدمه
هرگاه تاريخ ايران را ورق مي‌زنيم، بيش از هر موضوعي، با رشادت و از جان‌گذشتگي مردان و زنان غيور آذربايجان روبه‌رو مي‌شويم که در تاريخ براي نجات ايران از سيطره استبداد داخلي و دخالت‌هاي خارجي تا آخرين قطره خون خود ايستادگي کرده و سرانجام نيز جان شيرين خويش را در راه آرمان‌هاي مقدس خود از دست داده‌اند؛ از جمله افرادي که در تاريخ آذربايجان، نقش ارزشمندي دارد، «شيخ محمد خياباني» است.
نظر به اين‌که در هشتاد و هشتمين سالگرد قيام تاريخي اين مبارز نستوه واقع شده‌ايم، در اين نوشتار تلاش خواهد شد درباره شخصيت شيخ محمد خياباني و نيز پيرامون قيام ايشان به بحث و بررسي بپردازيم.

شيخ محمد خياباني
وي فرزند حاج عبدالحميد تاجر خامنه اي در سال 1259شمسي در خامنه، نزديکي شهرستان شبستر متولد شد و تحصيلات مقدماتي و ادبي را در همان جا گذراند. پدرش در شهر پتروفسکي، پايتخت آن روز جمهوري داغستان، تجارتخانه داشت. در نوجواني همراه پدر به پتروفسکي رفت و مدتي را در تجارتخانه او به کارهاي تجاري گذراند و پس از بازگشت به خامنه، تجارت را رها کرد و در تبريز به تحصيل علوم ديني پرداخت. ايشان در مدرسه طالبيه تبريز، ادبيات عرب، منطق، اصول، نجوم، فقه، رياضي و... را خواند و سپس دوره عالي فقه و اصول را نزد مرحوم آيت‌الله العظمي انگجي و هيأت و نجوم را در محضر منجم معروف مرحوم ميرزا عبدالعلي ياد گرفت.
شيخ به سبب اقامتش در محله خيابان تبريز به اين نام معروف شد. ايشان در مسجد کريم خان، واقع در محله خيابان تبريز، نماز جماعت مي‌خواند و پس از مدتي شيخ محمد خياباني با دختر يکي از علماي بزرگ تبريز، مرحوم آيت‌الله سيد حسين خامنه‌اي، مشهور به سيد حسين پيش‌نماز که در مسجد جامع تبريز اقامه نماز مي‌کرد، ازدواج كرد. پس از آن، خياباني گاهي در مسجد جامع تبريز به جاي پدر زنش، حاج سيد حسين خامنه‌اي، نماز جماعت اقامه مي‌کرد و از همانجا نيز مشهورتر شد. بدين ترتيب، شيخ از دوران جواني، از طريق مسجد با عموم مردم درارتباط بود و مسائل ديني و علمي و فرهنگي و اجتماعي را براي آنان بازگو مي‌نمود.

فعاليت‌هاي سياسي شيخ محمد خياباني
پس ازپيروزي انقلاب مشروطيت در سال1285و تأسيس انجمن ايالتي آذربايجان در تبريز، زندگي شيخ محمد خياباني وارد مرحله جديدي شد. شيخ محمد خياباني از اعضاي برجسته انجمن بود و از ارکان فکري و رهبري آن به شمار مي‌رفت و درهدايت انجمن نقشي مهم داشت.
او با لباس روحاني و تفنگ بر دوش در سنگرها به دفاع از شهر و ناموس و حيثيت مردم مسلمان در مقابل سپاه متجاوز عين‌الدوله مي‌پرداخت و با مبارزان و مجاهدان در سنگرها مي‌خوابيد و به آنان دلگرمي مي‌داد و بر مقاومتشان مي‌افزود و راه آينده را روشن مي‌کرد؛ «ياران من! ما ضد حکومت ارتجاعي و استبداد قيام کرده‌ايم... هرگز نبايد به خستگي و يأس تن در دهيم، به خصوص وقتي که بار سنگين زندگي ملتي از مويي باريک آويزان شده باشد... طوري رفتار کنيد که شرافت تاريخي ما حاصل شود و قاطبه ملت ايران با امتنان و تشکر بگويند که تبريز، ايران را نجات داد.»

در انتخابات دور دوم مجلس شوراي ملي که پس از خلع محمد علي شاه از حکومت برگزار شد، شيخ محمد خياباني که ميان مردم محبوبيت چشمگيري داشت، به همراه ميرزا اسماعيل نوبري، نماينده ديگر مردم تبريز، راهي مجلس شورا شد. مجلس دوم در 24 آبان 1288 گشايش يافت و در سي‌ام آبان به صورت رسمي آغاز به کار کرد.
خياباني پس از ورود به مجلس، خود را ادامه‌دهنده راه شهداي انقلاب مشروطيت مي‌دانست و در کنار نمايندگاني همچون آيت‌الله مدرس در مبارزه با استبداد داخلي و نفوذ خارجي از هيچ کوششي فروگذار نمي‌کرد.
از جمله كارهاي ارزشمند شيخ محمد خياباني در دور دوم مجلس شوراي ملي، اعتراض شجاعانه و مثمر ثمر او عليه اولتيماتوم استعمارگرانه دولت تزار روس بود.

در اين اولتيماتوم چنين آمده بود:
«1ـ دولت ايران، مستر شوستر، خزانه‌دار و مستر لکوفر را از کارها برکنار نمايد.
2ـ دولت ايران، متعهد شود که از اين پس، بدون اطلاع و رضايت روسيه و انگليس، مستشار از کشورهاي خارج استخدام نکند!
3ـ مخارجي را که دولت روس براي لشکرکشي به خاک ايران (رشت و انزلي) تحمل کرده، بايد توسط ايران پرداخت شود!
دولت روس و انگليس براي دريافت جواب فقط 48 ساعت مهلت مي‌دهند و در صورتي که دولت ايران متن اولتيماتوم را قبول نکند و تسليم نشود، سالدات‌ها و قزاق‌هاي روس به سوي قزوين پيشروي خواهند کرد و ايران را به اشغال خود درخواهند آورد! و در صورت پرداخت نکردن مخارج، مبلغ آن دو برابر خواهد شد.»

مقاومت سرسختانه شيخ محمد خياباني در برابر تصويب اين التيماتوم، موجب شد تا مجلس اين التيماتوم را رد نمايد. در تاريخ 24 آذر ماه 1290 سفارت روس به دولت ايران (دولت موقت ناصر الملک) خبر داد که سپاه روس در قزوين گرد آمده است، اگر تا شش روز ديگر، همه خواسته‌هاي روس‌ها پذيرفته نشود، آهنگ تهران خواهند کرد!
در 29 آذر ماه مجلس تشکيل جلسه داد. باز هم خياباني و ديگر نمايندگان سخنراني کردند و به رد اولتيماتوم رأي دادند.
دولت موقت ناصرالملک در روز دوم دي ماه، نشستي با حضور هيأت وزيران و نمايندگان سازشکار مجلس تشکيل داد. وثوق الدوله، بستن در مجلس را پيشنهاد کرد. ناصرالملک بي‌درنگ اين درخواسته را پذيرفت و دستور انحلال مجلس را داد و اجراي فرمان به عهده رئيس شهرباني تهران واگذارشد. پس از انحلال مجلس، التيماتوم روس‌ها از سوي دولت پذيرفته شد.
دو ماه پس از تعطيلي مجلس دوم، شيخ محمد خياباني به مشهد مسافرت كرد و پس از زيارت امام هشتم، راهي روسيه شد. در جمهوري ترکمنستان، آذربايجان، گرجستان و داغستانف بسياري از واقعيت‌ها را به چشم ديد؛ در آذربايجان، کارگران ايراني را ديد که به سبب نبودن کار مناسب در کشور خودشان، سرگردان و دور از وطن مي‌گشتند و در ازاي دستمزدي کم، سنگينترين کارها را انجام مي‌دادند.

دليل سفر شيخ محمد خياباني به روسيه اين بود که پس از انحلال مجلس، صمد خان شجاع‌الدوله به درخواست روس‌ها، حاکم تبريز شده و محل انجمن ايالتي را ويران و بسياري از آزاديخواهان را قتل‌عام کرده بود و منتظر خياباني و همکاران و همفکرانش نيز بود. اگر خياباني از تهران يا مشهد، به تبريز برمي‌گشت، بي‌شک به دست جلادان صمدخان گرفتار و کشته مي‌شد.
زماني که شيخ محمد خياباني بدون اطلاع قبلي، وارد تبريز شد، پس از مدتي زندگي مخفيانه با مشورت دوستان نزديکش مقرر شد تا حضور ايشان در تبريز به آگاهي شجاع الدوله رسانده شود. حاکم تبريز که در مقابل کار انجام شده واقع شده بود، با توجه به اوضاع تبريز و ترس از قيام مردم در صورت برخورد با شيخ محمد خياباني، پذيرفت حکمي مبني بر مصونيت خياباني، مشروط بر اين که جز به امامت جماعت و کار و تجارت نپردازد، صادر كند.
در مهر ماه سال ،293؛ تاريخ مصرف شجاع الدوله براي روسها به پايان رسيد و از کار برکنار شد و آزادي تا حدودي به تبريز بازگشت و پس از آن با ظهور انقلاب اکتبر روسيه، روسها نيز تبريز را ترک كردند.

در اين شرايط خياباني از آزادي نسبي ايجاد شده استفاده كرد و دوستان آزاديخواه و مبارزش را ـ که اغلب دمکرات ناميده مي‌شدند ـ گرد آورد و کميته‌اي تشکيل داد. سپس همه نمايندگان دمکرات و آزاديخواه را از سراسر آذربايجان به تبريز دعوت و کنفرانسي برگزار کرد. در اين کنفرانس استاني، حدود چهار صد و هشتاد نفر شرکت داشتند. تشکيلات فرقه دمکرات، که پنج سال پيش تعطيل شده بود، دوباره راه‌اندازي شد. در همان کنفرانس، انتشار روزنامه «تجدد» ارگان تشکيلات دمکرات، مورد تصويب قرار گرفت و خياباني، مدير مسئول و صاحب امتياز روزنامه شد. نخستين شماره تجدد در بيستم فروردين ماه 1296 انتشار يافت. شيخ در نخستين شماره تجدد، مقاله‌اي با نام «نور حقيقت خواهد تابيد» نوشت و لزوم اجراي قوانين مشروطيت و احياي آن را بيان کرد.

در همان سال خياباني به رهبري فرقه دمکرات آذربايجان برگزيده شد و فرقه دمکرات را توسعه داد و اصلاحات اساسي در آن ايجاد کرد. همگام با انتشار روزنامه تجدد و سرپرستي آن و درج مقالات، كارهاي ديگري در راستاي پيشبرد اهداف و تأمين آسايش مردم و تعيين والي براي آذربايجان كرد تا مردم را براي حرکت عظيم و همگاني آماده سازد. در آن سال، خشکسالي بود و با رسيدن زمستان، مردم دچار قحطي و فقر شدند. خياباني با تشکيل کميسيون آذوقه، اعانه، دارالمساکين و... توانست مشکلات مردم را از پيش پاي بردارد و مردم را نجات دهد. او با گرانفروشي و احتکار فرصت‌طلبان مبارزه کرد.

در واپسين روزهاي جنگ جهاني اول، در حالي که مردم تبريز با مشکلاتي چون قحطي و فقر شديد، سر در گريبان بودند، نيروهاي دولت عثماني (ترکيه) در ظاهر به بهانه تنبيه مسيحيان آشوري که با همکاري سالداتهاي روس، مردم اروميه را قتل و غارت کرده بودند و در حقيقت براي ضميمه نمودن آذربايجان به خاک خود ـ براي جبران سرزمين‌هاي مستعمره از قبيل عراق و سوريه و... که از دست داده بود ـ و پياده كردن سياست‌هاي پان‌ترکيستي خود به خاک آذربايجان حمله كرده و به غارتگري تبريز پرداختند.
شيخ محمد خياباني در برابر يورش آنان به پا خاست و پس از وارد كردن تلفاتي به عثماني‌ها، ايشان به همراه برخي از همرزمانش توسط مهاجمان عثماني دستگير شده و بيش از دو ماه در اروميه در اسارت و شکنجه آنان بود و پس از آن نيز حدود پانزده روز در شهر «قارص» زنداني بود. شيخ محمد خياباني پس از آن از زندان قارص آزاد شده و به ايران باز گشت.

در مرداد ماه سال 1298 انتخابات مجلس چهارم آغاز شد. خياباني با داشتن آراي چشمگير حايز شرايط ورود به مجلس چهارم بود. در اين روزها، دولت وثوق الدوله قرارداد 1919 را با دولت انگليس بست که بر پايه آنريال، اختيار کامل امور گمرکي و نظامي ايران به دست انگليسي‌ها مي‌افتاد و ايران عملا تحت‌الحمايه انگليس قرار مي‌گرفت.
با انتشار متن قرارداد 1919 موجي از اعتراض سراسر ايران را فراگرفت و مردم و علماي بزرگ آن زمان از جمله آيت‌الله مدرس به مخالفت با اين قرارداد پرداختند.
فرقه دمکرات در تبريز به رهبري خياباني عليه قرارداد1919وارد عمل شد و روزنامه تجدد نوشت: «تا زماني که قرارداد به تصويب مجلس نرسيده، ورق پاره‌اي بيش نيست و اعتباري ندارد».

دولت ايران (وثوق الدوله) به خوبي مي‌دانست چنانچه خياباني در مجلس چهارم حاضر باشد، هيچ گاه مهر تأييد مجلس شوراي ملي زير قرارداد 1919 نخواهد خورد. براي همين، در يک ترفند سياسي انتخابات آذربايجان را برهم زد و در نتيجه در آن دوره نمايندگان آذربايجان به مجلس راه نيافتند.
شيخ محمد خياباني که حاضر نبود به هيچ وجه قرارداد 1919 بر ايران تحميل شود، به تهران سفر و تلاش كرد با برخي رجال سياسي تبادل‌نظر كند تا زمينه‌هاي مخالفت با قرارداد فوق را آماده نمايد، ليکن شرايط وفق مراد نبود. خياباني در اين سفر به علت سکوت بسياري از صاحب‌منصبان در برابر اين قرارداد و ديگر اقدامات دولت، پي برد، چرا که وثوق الدوله مبلغ شصت هزار تومان به عنوان حق سکوت به ايشان پيشنهاد نمود تا با گرفتن اين مبلغ، کاري به کار دولت نداشته باشد. خياباني پس از رد پيشنهاد يادشده و با نااميدي تمام از اصلاح امور توسط حکومت مرکزي، به تبريز بازگشت.

 

همان گونه که پيشتر گذشت، نمايندگان آذربايجان نتوانسته بودند در دوره چهارم به مجلس شوراي ملي راه يابند. براي همين شيخ محمد خياباني به تاريخ 22 اسفند 1298 شمسي در تبريز مجلس محلي را راه‌اندازي نمود. اين مجلس در امور سياسي و اجتماعي آذربايجان تصميم‌گيري مي‌نمود و مصوبات آن در روزنامه تجدد به آگاهي مردم مي‌رسيد.

قيام شيخ محمد خياباني
مردم تبريز نوروز سال 1299را در وضعيتي متفاوت از سال‌هاي پيش گذراندند و در حالي که مردم تبريز هيچ نماينده‌اي در مجلس شوراي ملي نداشتند، هر روز خبرهاي جديدي از دخالت گسترده بيگانگان در ايران به گوششان مي‌رسيد و آنان را بيش از پيش نگران مي‌ساخت. مردم تبريز منتظر فرصتي بودند تا خشم و نفرت خود را از رژيم حاکم و نفوذ بيگانگان در کشور نشان دهند.
روز سه‌شنبه، هفدهم فروردين ماه 1298، تعداد بسياري از آزاديخواهان در حياط ساختمان تجدد تجمع کرده بودند و خواستار دستور شيخ محمد خياباني براي آزادي مير باقر از کلانتري نوبر بودند؛ ميرزا باقر از ياران شيخ محمد خياباني به سبب مخالفت با «ماژور بيورلينگ»، رئيس شهرباني تبريز که فردي خارجي بود و از طرف وثوق الدوله منصوب گشته بود، زنداني شده بود. شيخ محمد خياباني با ديدن خشم و خروش مردم دستور آزادي مير باقر را صادر کرد و تعدادي از آزاديخواهان با حمله به کلانتري نوبر، موفق به آزادي او شدند و مأموران کلانتري نتوانستند کاري از پيش برند.

بامداد هجدهم فروردين 1299 در تبريز، يکي از باشکوه‌ترين قهرماني‌هاي تاريخ ايران ترسيم و بازار تعطيل شد. شعارهاي ضد دولت وثوق‌الدوله و مزدورانش، در فضاي شهر طنين افکنده بود. دانش‌آموزان مدارس، به حالت راهپيمايي در ساختمان و اطراف ساختمان تجدد گرد آمدند. مردم آزاديخواه، مسلمان و قهرمان تبريز به اشاره پيشواي مذهبي خود شيخ محمدخياباني به شهرباني ريخته، آزاديخواهان بازداشت شده را از زندان نجات دادند. ادارات شهر همه به دست آزاديخواهان افتاد. شيخ به مأموران وثوق‌الدوله در تبريز اخطار کرد که هر چه زودتر تبريز را ترک گويند و آنان چهارشنبه شب، تبريز را به قصد تهران ترک کردند.

بدين ترتيب در کمترين فرصت ممکن، تبريز از مأموران دولت وثوق الدوله خالي شد و اداره شهر به دست خياباني و يارانش افتاد. در روز پنجشنبه، خياباني هيأت مديره‌اي را براي اداره اجتماع مردم و تصميم‌گيري‌هاي لازم، برگزيد. اين هيأت، در همان روز، بيانيه‌اي به زبان فارسي و فرانسه نوشته و به ديوارهاي شهر آويخت:
«آزاديخواهان شهر تبريز در مقابل تمايلات ارتجاعي برخي افراد ضد مشروطيت که در حکومت‌هاي محلي و در مرکز ايالت آذربايجان ظهور کرده بود، به هيجان آمده و دست به اعتراض و قيام زدند. آزاديخواهان تبريز اعلام مي‌کنند که برنامه آنان عبارت است از تحصيل اطمينان کامل در احترام به قانون اساسي و اجراي صادقانه آن. آزاديخواهان موقعيت فوق‌العاده حساس فعلي را در نظر گرفته و مصمم هستند که نظم و آسايش را به هر وسيله که باشد، برقرار دارند.

 

برنامه آزاديخواهان در دو عبارت خلاصه مي‌شود:
1ـ برقرار داشتن آسايش عمومي
2ـ از قوه به فعل آوردن رژيم مشروطيت»

قيام مردم تبريز به رهبري شيخ محمد خياباني تا شهريور ماه همان سال ادامه داشت. در اين مدت تلاش‌هاي فراواني از ناحيه دولت مرکزي براي شکست قيام انجام شد که همه به شکست انجاميد و خياباني با سخنراني‌هاي پر شور در حياط ساختمان تجدد، تلاش مي‌نمود روحيه انقلابي مردم را زنده نگه دارد.
در زماني که تبريز به دست خياباني اداره مي‌شد، وثوق الدوله از نخست‌وزيري احمد شاه، عزل و مشير الدوله به جاي وي منصوب شد. نخست وزير جديد براي شکست قيام شيخ محمد خياباني، مهدي قلي خان هدايت، معروف به مخبرالسلطنه که در آن زمان تا حدودي چهره موجه و ملي داشت، برگزيد و او بدون سرباز و محافظ وارد تبريز شد. مخبرالسلطنه در آغاز، تلاش کرد از طريق صحبت با دوستان خياباني، او را از ادامه نهضت باز دارد، ولي خياباني چون صلاح مملکت را در ادامه قيام مي‌ديد، اعتنايي به مخبرالسلطنه نکرد و از طرفي، گمان نمي‌كرد او قصد خيانت داشته باشد. مخبرالسلطنه چون از راه تزوير و مذاکره نتوانست خياباني را از راهي که در پيش گرفته منصرف سازد، با رئيس قزاقخانه تبريز که يک کلنل روسي بود، گفت‌وگو كرده و پس از تباني، نقشه سرنگوني قيام مردم تبريز را طرح‌ريزي نمود.
سرانجام در صبح 21 شهريور 1299 که بسياري از نيروهاي مسلح خياباني براي برچيدن اشرار محلي به اطراف تبريز رفته بودند و نيروي ‌اندکي در شهر و اطراف عالي‌قاپور (مقر حکومت خياباني و مرکز قيام ) مانده بود، قزا‌ق‌هاي مسلح به دستور کلنل روسي و مخبرالسلطنه، به شهر ريختند و نيروهاي شيخ محمد خياباني را يا کشتند يا خلع سلاح کردند و همه مراکز آزاديخواهان و ادارات را به تصرف خود درآوردند و عالي قاپور را از اختيار شيخ خارج نمودند.
پس از آن، قزاق‌ها به فرمان مخبرالسلطنه به خانه خياباني ريختند، ولي پيش از اين‌که به او دست بيابند، خياباني از راه پشت بام به خانه همسايه‌اش، شيخ حسنعلي ميانجي، پناهنده شده بود. شيخ حسنعلي پافشاري کرد که پيش مخبرالسلطنه برود و ميانجيگري کند، ولي خياباني نپذيرفت. تا اينکه بعد از ظهر 22 شهريور 1299، مخفيگاه خياباني پيدا شد و با شليک چند تير به دست اسماعيل قزاق، در زير زمين خانه شيخ حسنعلي ميانجي به شهادت رسيد. پيکرش را بيرون آوردند و در گورستان سيد حمزه تبريز به خاک سپردند.

بدين ترتيب، قيام شيخ محمد خياباني که از تاريخ هفدهم فروردين ماه 1299 آغاز شده بود، در تاريخ 22 شهريور ماه همان سال به پايان رسيد.

نتيجه‌گيري
با تأمل در زندگاني و قيام شيخ محمد خياباني، مي‌توان به چند نکته اساسي پي برد؛ نخست اين که گستره نگاه ايشان کل ايران بود و براي همين ايشان در فکر اصلاح امور در تمام ايران بودند، ليکن از آنجايي که مقتضيات زماني ايجاب مي‌كرد، اصلاح امور آذربايجان را به عنوان جزيي از ايران در دستور کار خود قرار داده بودند و بديهي است آنهايي که قيام شيخ محمد خياباني را اقدامي براي تجزيه ايران و يا حرکتي در راستاي استقلال آذربايجان از ايران معرفي مي‌کنند، سخت در اشتباه بوده و درحقيقت به آرمان ايشان خيانت مي‌كنند.

شيخ محمد خياباني، خود به اين موضوع اشاره دارند: «با تمام مردم ايران دست به دست هم داده و کشور خود را از نابودي نجات خواهيم داد.» علاوه بر آن، ايشان در آخرين نطق خود چنين مي‌گويند: «تبريز مي‌خواهد حاکميت به دست ملت باشد. تمام ايران فعلا با زبان حال خود اين را تقاضا مي‌نمايد. هرگاه تهران از قبول اين نظريه سرپيچي کند، ما با اصول راديکاليسم ايران را تجديد بنا خواهيم نمود. ما مي‌گوييم حاکميت دمکراسي بايد در سراسر ايران جاري باشد. اهالي ايالات و ولايات بايد رأي خود را آزادانه اظهار دارند. براي مدافعه اين حق، آخرين مرحله مردن است و مردن در اين راه را ما بر زندگي بي‌شرمانه ترجيح مي‌دهيم.»
همان گونه که مي‌بينيم، شيخ محمد خياباني با الهام از مکتب امام حسين ( ع) مرگ همراه با عزت را بر زندگي توام با ذلت ترجيح داده و در صدد اصلاح امور در کل ايران است.

مطلب دوم آن که مهمترين شاخصه قيام شيخ محمد خياباني، مخالفت جدي ايشان با دخالت و نفوذ بيگانگان در امور داخلي ايران است و در اين راه به همه بيگانگان با يک چشم مي‌نگريست و به نيات واقعي آنان آگاه نبود، براي همين، همان‌ اندازه که با پذيرش اولتيماتوم روسيه مخالف بود، با قرارداد 1919 که منافع ايران را در اختيار انگليسي‌ها قرار مي‌داد نيز مخالفت مي‌کرد و همان گونه که ديديم در جريان حمله عثماني‌ها به آذربايجان ايران که درصدد اجراي سياست‌هاي پان‌ترکيستي خود بودند، نيز به مخالفت برخاسته و حتي زنداني شد.
براي همين، امروزه افراد وگروه‌هايي که با سرسپردگي به کشورهاي بيگانه، خود را طرفدار مردم آذربايجان اعلام مي‌کنند و بعضا خود را وارث شخصيت‌هايي چون شيخ محمد خياباني و ستارخان و باقرخان و... معرفي مي‌کنند؛ بايد به اين نکته توجه داشته باشند که مهمترين ويژگي و بارزترين دليل محبوبيت شخصيت‌هايي نظير شيخ محمد خياباني، در بيگانه‌ستيزي آنان خلاصه مي‌شود.

البته سوءاستفاده از محبوبيت شيخ محمد خياباني و قيام ايشان، مسبوق به سابقه است. در سال1324سران دولت روسيه که تلاش ميكردند آذربايجان را از ايران جدا كنند، دستور دادند تشکيلاتي با عنوان فرقه دمکرات در تبريز تشکيل شود، چرا که مي‌دانستند مردم تبريز از شيخ محمد خياباني و ياران او که عموما دمکرات ناميده مي‌شدند، يادهاي نيک دارند.
مطلب آخر اين که انقلاب اسلامي ايران که حدود 58 سال پس از قيام شيخ محمد خياباني به پيروزي رسيد، در حقيقت، آرمان‌هاي ايشان و همه شهدايي را که در راه استقلال و آزادي ايران جان خود را فدا کرده بودند، محقق ساخت. اگر مهمترين دغدغه خياباني، مقابله با نفوذ و دخالت بيگانگان در امور ايران بود، جمهوري اسلامي ايران نيز از آغاز پيروزي خود، شعار «نه شرقي نه غربي» را سرلوحه سياست خارجي خود قرار داد و تا به امروز در اجراي اين اصل بنيادين خود، به هيچ قدرتي اجازه نداده است در امور داخلي ايران نقش‌آفريني نمايد.
اگر شيخ محمد خياباني در آخرين نطق خود، خواستار حاکميت کشور به دست ملت بود، امروزه در سايه انقلاب اسلامي ايران همه مسئولان مملکتي، مستقيم يا غير مستقيم با مراجعه به آراي مردم انتخاب مي‌شوند و اگر شيخ محمد خياباني به دنبال جاري كردن اصول دمکراسي در سراسر ايران بود، امروزه ملت ايران، مردم‌سالاري ديني را به عنوان بهترين نوع دمکراسي تجربه كرده و به سوي آينده‌اي روشن حرکت مي‌كنند.

منابع:
1ـ قيام شيح محمد خياباني در تبريز، علي آذري، چاپ چهارم، تهران، 1362.
2ـ قيام آذربايجان و ستارخان، اسماعيل اميرخيزي، تبريز، 1339.
3ـ شيخ محمد خياباني خروش حماسه‌ها، مصطفي قليزاده، تهران، 1372.
4ـ شرح حال و اقدامات شيخ محمد خياباني، به قلم جمعي از دوستان شيخ شهيد، جاپ برلين، 1304 ش.
5ـ تاريخ هيجده ساله آذربايجان، احمد کسروي، ج 2.
6ـ تاريخ بيست ساله ايران، حسين مکي، ج 2، ص 34 ـ42.

 

   

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .