شب یلدا

 

نعمت آزرم

 

یلدا
بلندترین لحظه‌های قامت ِ تاریکی
در آستان ِ سُجده به روشنسرای زایش خورشید:
میترا!


یلدا
شمار ِ بازپسین ضرب ِ نبض‌های طاقت تاریکی
در زادروز ِ مهر جهان پیرا:
مهر سوار به گردونۀ طلائی ِ گیتی سپار ِ نیرومند
با نیمتاج ِ تافته از نیزه‌های نور
ایزد بزرگ بانوی پیمان و مهر
مهرنگاهبان ِ بوم و بر ِ ایران
از دستبرد‌های انیران
مهر نُماد پاک اهورا
پاشندۀ درخشش ِ آیین ِ مهر در زمانۀ تاریک
روی باختران
بخشندۀ شناسنامه و آیین زادروز به عیسا!

یلدا
شب دراز ِ نخفتن
تا صبحگاه پرپر خاموشی ستاره شمردن
و شادمان میان ِعزیزان به بانگ نوشانوش
از مهر و مهربانی و پیمان و عشق، سخن کردن
ز آئینه‌های یک یک دل‌ها غبار زدودن

یلدا
شب ِ حکایت ِ خورشید‌های نو دمندۀ بسیار آرزوی نیک
شنفتن
با سفرۀ بزرگ شب چلـّه
در کنار سرو
با سبز و سرخترین‌های هدیۀ این آب و خاک:
سرو و انار و سیب و از این دست گونه گونه فراوان
با نرمتاب رقص شعله در آتشدان

یلدا
شب درود به خورشید و پشت بر سرما
با یار نارگونه
انار رسیده
دانه کردن و خوردن
بر پرده بندهای درون انار تأمل کردن
بر نام و یاد بند نشینان ِ ناگزیر درود فرستادن
بر بند و بند ساز و مدرسۀ بندگی برآشفتن

یلدا
بلندترین شب
یلدا
شبی بلند نه آن سان ولی دراز که تاب آوَرَد،
تا من حدیث ِ حسرت ِ دیرین ِ بازدیدن ِ خورشید بر فراز ِ دماوند را تمام بگویم!
یارا
حکایت من و ما
قصه ای بلندتر از یلداست!
باری مگر شراره ای از آفتاب ِ سینۀ البرز را - به فالی نیک-،
در عمق چشم‌های ِ درخشان و مهربان تو در این شب سیاه بجویم!
و بوی آشنای وحشی گل‌های سرخ درۀ دربند را،
از لاله برگ‌های لبان تو بشنوم!
آن عطر را دوباره ببویم!



پاریس ۱۸ دسامبر ۲۰۰۸

 

برگرفته از "ایران امروز"