‫ 
‫زندگينامه زنده ياد پروانه اسکندري (فروهر)

‫ 
‫نويسنده : علي اسماعيلي
‫ 
‫جمعه ۰۹ آبان ۱۳۸۷
Fri 31 Oct 2008‫ 


‫يك روز،
‫شايد، يك روز،
‫همراه پرواز پرستوي عاشقي
‫واژه لبخند به سرزمينِ سوخته من بازگردد
‫اميد، كوبه در را بفشارد
‫و سپيدي جاي تمامي اينِ سياهي ها را پر كند
‫آن روز بر مردگان نيز
‫سياه نخواهم پوشيد
‫حتي بر عزيزترنيشان۱

‫پروانه اسكندري در سال ۱۳۱۷ در تهران چشم به جهان گشود. پدرش مردي آزاديخواه بود كه طعم زندان را در مخالفت با رضاشاه چشيده و مادرش زن روشنفكري كه همواره در گوش جان فرزندانش شعر آزادي مي سرود. همان حس شاعرانگي به وديعه نهاده شده در جان پروانه و بعدها پرستو كه بذر افشاند وبه گل نشست.

‫پروانه از همان دوران كودكي به واسطه فضاي خانوادگي با مسائل سياسي آشنا گرديد. و در تاثير پذيري از آن پس زمينه ها، در دوران دانش آموزي، به طرفداري از جنبش ملي شدن صنعت نفت پرداخت. دستگيري و حتي اخراج، ماحصل مشاركت او در خروش دانش آموزي بود. اين علاقه مندي موجبات همكاري او را با انجمن آناهيتا كه سازمان همگام حزب ملت ايران بود، فراهم آورد.

‫با اتمام دوران دبيرستان و بعد از قبولي در دانشگاه تهران به تحصيل در رشته علوم اجتماعي پرداخت. مقطع دانشگاه فراز مهمي بود كه او را در يك ارتباط نزديك و فعال با جنبش ملي ايران قرار داد. او در بطن اين جنبش پرورش يافته و به زودي به يكي از فعال ترينِ زنان آن تبديل شد.
‫درتاريخ زندگاني سياسي پروانه چند واقعه برجسته به چشم مي خورد:

‫الف ــ قبل از انقلاب ۵۷

‫۱- بازداشت هاي مكرر به مناسبت هاي مختلف از جمله در ۱۶ آذر ۱۳۳۸ ، در بهمن ماه ۱۳۳۹ به واسطه ايراد يك سخنراني در اعتراض به نبود آزادي در دانشگاه و مجدداً در جريان تلاش براي سياسي نمودن حركت اعتراضي فرهنگيان و……..

‫۲- شكستن سكوت ۸ ساله حكومت كودتا در ۱۶ آذر ۱۳۳۹ در محوطه دانشگاه تهران با دعوت از دانشجويان جهت گرامي داشت ياد شهداي ۱۶ آذر ۱۳۳۲ . از جمله شاهدان و حاضران در صحنه آن روز از دكتر حسن حبيبي و ابوالحسن بني صدر نام برده شده است.

‫۳-ازدواج با داريوش فروهر رهبر حزب ملت ايران كه طبيعتاً او را از زمينه مناسب تري براي رشد و پرورش توانمندي هاي مبارزاتي برخوردار مي ساخت. ازدواجي ساده وسياسي. خطبه عقد توسط آيت الله سيدرضا زنجاني چهره برجسته مدافع نهضت ملي قرائت شده و مراسم بدون حضور حتي يكي از اعضاء خانواده در جمع كوچكي از فعالان ملي و ميهني صورت مي پذيرد. پرستو و آرش حاصل اين پيمان مشترك مي باشند.

‫۴- ديدار با علي اميني نخست وزير وقت به همراه ۴ دانشجوي منتخب ديگر، جهت اعلام اعتراض نمايندگان جنبش دانشجويي نسبت به رفتار غير انساني حكومت با مردم و دانشجويان.
‫۵- راهيابي به كنگره جبهه ملي دوم به همراه «همادارابي» . اين نخستين بار است كه در ميان احزاب ملي دو زن امكان آن را مي يابند كه در اين سطح از مشاركت سياسي حضور داشته باشند. حضور زنان در آن مقطع بسيار بحث برانگيز بوده كه با مخالفت برخي نمايندگان حوزه ها نيز مواجه مي گردد. اما حمايت آيت الله طالقاني و دكتر صديقي از ضرورت حضور زنان در تمامي مناسبات راه را بر اعتراضات مي بندد.

‫۶- عضو شوراي تحريريه نشريات حزب ملت ايران و خبرنامه جبهه ملي به واسطه برخورداري از توانايي تحليل گري، نوشتاري و سازمان دهي. نگارش بسياري از اعلاميه ها ونامه هاي سرگشاده اين مقطع از تاريخ جبهه ملي را به او نسبت داده اند.

‫۷- مشاركت در پيروزي انقلاب ۵۷. انقلاب براي پروانه به منزله پايان سياهي و به سرآمدن روزهاي ستم و بيداد پس از مرداد ۳۲ تصور مي شد .

‫ب ــ بعد از انقلاب ۵۷

‫۱- بر عهده گرفتن مسئوليت انتشار روزنامه جبهه ملي ايران تا زمان توقيف.

‫۲- اعلام كانديداتوري براي انتخابات دوره نخست مجلس شوراي ملي در بعد از انقلاب

‫۳- تصفيه از شغل دبيري در آموزش و پرورش به دليل فعاليتهاي سياسي و سپس در بعد از گذشت چند سال، بازنشسته گرديدن اجباري.

‫۴- شركت در هفتمينِ كنفرانس بينِ المللي بنياد پژوهش هاي زنان ايران در تيرماه ۱۳۷۵ در سياتل آمريكا، او با طرح آن كه بايد ريشه هاي تصميم هاي زن ستيزانه را در فرهنگ ناگفته و نانوشته ي جامعه ها جستجو و با اهرم هاي مناسب اجتماعي در جهت فاش سازي و عقب راندن آن تلاش كرد، از زنان ايران مي خواهد تا گلايه هايشان را از تمامي مردان جامعه شان براي زماني ديگر گذارده تا با ياري هم از ورطه سخت تاريخي اي كه در آن قرار دارند، به سلامت و سربلند عبور نمايند.

‫۵- ترور در ۱ آذر ۱۳۷۷ كه بر اثر آن به شهادت رسيد و به حيات فيزيكي اش خاتمه داده شد.
‫ پرستو فروهر با استناد به پرونده وي مي گويد:

‫«قاتلين اعتراف كرده كه دستان او را از پشت گرفته و گلو ودهانش را فشرده و بارها و بارها بر تنش دشنه وارد كرده اند. ۲۵ ضربه چاقو!» . ميزان ددمنشي روي داده به حدي بود كه هيچيك از ياران پروانه و داريوش را توان آن نبود كه ديده بر پيكر چاك چاك شده پروانه بگشايد.

‫پروانه اسكندري از ويژگي هايي به لحاظ شخصيتي برخودار بود كه دانستن آن براي هر مرد وزن جامعه ما مي تواند آموزنده باشد.

‫او به اهداف و آرمانهايش اعتقادي راسخ داشت و همه چيز زندگاني اش را در پرتو آن و به خاطر آن مي دانست. در راه نيل به آن نيز بسيار قوي و سترگ اقدام مي كرد. اوبه يمن نظام مرد سالارانه ازنوع رنجهايي از نوع رنجهاي زنان هم جنس خود نيز بهره مند گرديده بود.

‫عشق به ميهن و رهايي مردمان آن از جور ظلم وستم، وجود او را هماره از خود مشتعل مي ساخت. در اين راه نه تنها هيچگاه مانعي برسر راه اهداف همسر ايجاد ننمود كه همواره حامي، يار، راهنما، همكار و همرزم همسر و دوستانش به شمار مي رفت. به اعتراف دوستانش او با قلم، بيان، فهم و درايت و شجاعتش به تمامي اطرافيان خود براي تداوم راه انرژي مثبت تزريق مي كرد.
‫با هيچ وسيله و وعده و وعيدي براي دست برداشتن از اهدافش تطميع نمي شد. همواره در فكر مردم محروم و تلاش در جهت بهبودي وضعيت آنها بود. بارها به افراد متمول مراجعه و با تهيه امكانات به سراغ جنوبي ترين نقاط تهران رفته و براي بچه هاي آن مناطق لباس و وسيله تهيه مي كرد.

‫با دشمنان وطن و مردم بسيار شقي و با مردم بسيار مهربان و رئوف بود. از سطح زندگاني آبرومندانه ولي ساده و بدون تشريفات برخوردار بود و از حداقل ماديات در پوشش، وسايل زندگي و آرايش.

‫ارادت بسيار به رهبر نهضت ملي دكتر محمد مصدق و دكتر حسين فاطمي داشت. و همواره مصدق را پدر و پيشوا خطاب مي كردروزها و ماه هاي متمادي در زماني كه رهبر نهضت ملي در بستر بيماري قرار داشت بر بالين وي به پرستاري از او مشغول بود. چون پروانه اي برگرد معشوق. مي گويند تا ۲ سال در بعد از مرگ دكتر مصدق جامه سياه از تن خارج نكرد. او به آرايش و آراستنهاي زنانه به آن گونه كه در جامعه زنان رواج دارد، اعتقاد نداشت اما بعد از مرگ مصدق هيچ گاه برخود آرايش نگرفت.

‫شجاعت و بي باكي او زبانزد همگان بود. به گفته حسين شاه حسيني مقاومت بزرگ داريوش فروهر در طي سالهاي بسيار زندان به واسطه پشت صحنه مقاومت شجاعانه پروانه بود.
‫جنسيت در انديشه او جايگاهي نداشت و مبارزه براي او به مردانه و زنانه تقسيم نشده بود. از همين زاويه ديد به گفته آقاي خسروسيف همواره با تشكيل بخش زنان در حزب ملت ايران مخالفت مي كرد.

‫ساده، بي ريا و صادق در اعتقاد، گفتار و رفتار بود و هرگز حاضر نبود بنابه هر مصلحتي آن چيزي را از خود به نمايش بگذارد كه به آن اعتقادي ندارد. او همان گونه كه بود، خود را در معرض فهم و قضاوت و برخورد ديگران قرار مي داد. در ۱۹ آبان ۱۳۷۷ يعني ۱۱ روز قبل از ترورش در مراسمي كه به مناسبت چهل و چهارمين سالگرد شهادت دكتر حسين فاطمي برگزار شده شركت نموده و در سخنراني اش چنين مي سرايد:

‫«آنگاه كه انساني به بهاي زندگاني خويش، حقيقت زمان را واقعيت بخشيد، ديگر مرگ سرچشمه عدم نيست. جويباري است كه در ديگران جريان مي يابد. …. مرگ او را جهان برنمي تابد و رهايي كُشنده او از نفرت و بدنامي محال است. … مرگ امري گريز ناپذير است كه بايد با سربلندي آن را به زانو در آورد و خود چنين كرد«

‫و پروانه نيز خود بر مبناي اين منطق عشق چنين سوخت»

‫روانش شاد
‫و
‫خاطره اش ازلي باد!

‫پي نويس :
‫۱-ر.ك به برگزيده اشعار پروانه فروهر تحت عنوان «شايد يك روز» به كوشش علي دهباشي ــ ص ۲۰۲

‫منبع : ماهنامه نامه

‫سخنان پروانه اسکندري (فروهر) در هفتمين کنفرانس بين المللي سالانه بنياد پژوهش هاي زنان ايران در واشنتگتن .

‫
هفتمين کنفرانس بين المللي سالانه بنياد پژوهش هاي زنان ايران پيرامون "زن ايراني و حقوق بشر" روز جمعه بيست وچهارم خرداد ماه برابر با چهاردهم ژوئيه در شهر سياتل در دانشگاه واشنگتن با حضور صدها تن زنان و مردان ايراني که از سراسر جهان در آن شرکت داشتند و نيز شماري چهره هاي سر شناس غير ايراني از جمله موريس کوپيتورن فرستاده ويژه حقوق بشر سازمان ملل متحدبه جمهوري اسلامي ايران تشکيل گرديد.

‫
در اين کنفرانس که به مدت سه روز طول کشيد نماينده آمريکائي سازمان برون مرزي و دو تن از اعضاي برجسته حزب ملت ايران نيز حضور داشتند.

‫
خانم پروانه فروهر در بيست وپنجم خرداد ماه سخنراني تحت عنوان "راه رسيدن به همبود انساني " ايراد کردندکه بخش کوتاهي از آن را در زير مياوريم :

‫
...نام انسان برازنده کسي است که در برابر خود و در برابر همه دلواپسي هائي که در جهان
‫
آشفته و آن ميهن شور بخت ماست خود را مسئول بداند. به الزام و تعهدهاي انساني سرشتي مطلق و قطعي دهد و آزادي را جز در بقاي عيني آن ، آنهم براي همه ، تصور ننمايد و رسالت مساوي زن و مردرا که مبتني بر يک ساخت ذاتي و مستقل از جنسيت است، باور دارد و جز با خيز گرفتن به سوي آينده اي به غايت باز و آزاد توجيه ديگري براي هستي نشناسد.

‫
با دريغ ضابطه هاي اسلامي زن را نا تمام تر از مرد ميداند و در نتيجه از نظر عاطفي ، مدني ، اجتماعي و سياسي با او رفتار متفاوت دارد.

‫
زن هم به عنوان يک شهروند و هم در خانواده جايگاهي فروتر از مرد دارد. با چنين بينشي زن به عنوان وجودي انساني به کمال مرد نرسيده و وابسته به اوست .

‫
اين استنباط و رفتار متفاوت برغم ويژگيهاي ملي در کليات و اساس در جامعه هاي ديگر حتي در مرحله رشد اجتماعي يکسان نيست .

‫
برغم اينها زن چون مرد موجودي است انساني و هر موجودي انساني همواره فردي مستقل و متمايز است .

‫
باري آنچه به وجهي يگانه موقعيت زن ايراني را در زمان کنوني تعريف مي کند اينستکه او با همه آنکه مانند هر موجودي انساني يک آزاده واقعي است خويشتن را در ميهني شور بخت کشف مي کند که در آن همه زنان و مردان در چارچوبي بسته و جوي سنگين ، آينده اي مبهم و دلواپسي آور را انتظار مي کشند. در چنين شرايطي چگونه ميتوان شاد کامي ، ناوابستگي و آزادي را بازيافت ؟
‫
انديشه بر سو گنامه وطن و ضرورت دستيابي به رهيافت هاي خرد گرايانه و نياز به مددگيري از همت و غيرت ملت ، چنان زمان بر ما تنگ کرده که فرصت پيش آمده را برغم سنگيني سهمگيني که وظيفه زن بودن بر شانه هايم مينهد براي دست ياري دراز کردن به همه ، زن و مرد ايراني را در برون و درون سرزمينم به نجات ميهن فراخواندن واداشته تا بارگ رگم فرياد بر آورم ايران روزگار تلخ و سختي را ميگذراند، مغاک تيره اي بر هستي ملي ما کام گشوده ، تنهايش نگذاريم ، توانهايمان را در هم آميزيم . از خويشتن و همه ستم هايي که بر ما رفته بگذريم تا از اين ورطه سخت تاريخي بار ديگر سر بلند بدر آئيم .

‫
بيائيد همه گلايه هايمان را از مردان - پدران - همسران و پسرانمان که در درازي پيکارهاي ويژه مان ما را ياري ندادند يا شمار آنها که همراهي مان کردند بسيار اندک بود براي زمان ديگر بگذاريم که ميهنمان ، هويتمان ، نيا خاک ورجاوندمان ، گهواره وگورمان از ستم رها گردد.