حقوق از کف رفته اهل سنت ایران، سخنی با مولوی عبدالحمید، مازیار شکوری گیل‌چالان


مازیار شکوری گیل‌چالاناز حضرت‌عالی خواهانم تا تغییر رویکرد در مواجهه با دیکتاتور فقیه را برگزیده و به هیچ وجه من‌الوجوه در نشست‌های ترتیب داده شده از سوی حکومت ظلم و جور شرکت ننمایید. حضور شخص شخیص شیخ‌الاسلام در چنین نشست‌هایی فقط و فقط ابزار دست دیکتاتور خواهد شد
باسمه تعالی
حضرت شیخ الاسلام مولوی عبد الحمید اسماعیل زهی
با سلام و احترام
با نظر به اینکه حضرتعالی مورد وثوق جامعه اهل سنت و اهالی اندیشه بوده و می باشید بر آن شده ام تا خدمت آن مقام روحانی جسارت روا داشته و مطالبی را در راستای احقاق حقوق هم وطنان به گونه اعم و برادران اهل سنت را به گونه اخص به سمع و نظر برسانم. بی شک از تلاش های مستمر اینجانب در احقاق حقوق تضییع شده اهل سنت ایران مطلع میباشید. مدت زمانی ست جوانان سنی مذهب از رویه ای که حضرتعالی و برخی از دوستان تان در مواجهه با دیکتاتوری فقیه پیش گرفته اید نزد اینجانب گلایگی نموده و بر این باور می باشند که مشی و منش حضرتعالی در احقاق حقوق از کف رفته برادران سنی مذهبمان کارگر نیافتاده. از این جهت حق را چنین یافتم تا به بهانه پیش آمد های اخیر مطالبی را در این خصوص به محضر شریف مکتوب دارم. امید است جسارت اینجانب را عفو و عذر حقیر را بپذیرید.

تا بدانجا که بر همگان واضح و مبرهن است حضرت مولانا قصد بر این دارند تا با تعامل با حکومت مسلط بر کشور در جهت احقاق حقوق برادران اهل سنتمان بر آیند. گویا از این حیث بوده که در مورخه نوزدهم دی ماه اخیر در بیست و هشتمین کنگره بین المللی وحدت اسلامی که در راستای اهداف تبلیغی رژیم حاکم ایران برگزار شده شرکت داشته اید. اما آنچه از شرکت حضرتعالی و همراهانتان در چنین کنفرانسی حاصل شد در خور تأمل و تعجب می باشد. ممانعت از برپایی نماز جماعت اهل سنت در نمازخانه های خانگی اهل سنت در پایتخت که ممانعت نیروهای امنیتی رژیم از حضور حضرت شیخ الاسلام در این مراسم مذهبی را هم در بر داشت. همچنین در همین روز و همزمان با برپایی کنفرانس وحدت رژیم حاکم در ایران مراسم عمر کشان در خیابان های قم را با جمعیتی قابل توجه شکل داده و جالب اینکه رسانه های حکومتی این عمل را به آیه الله سید صادق شیرازی و حامیانشان منتسب نموده اند. بی شک حضرت مولانا در مورد حوادث اخیر با بسیاری از شهروندان هم رأی می باشند که در چنین شرایطی خاص نه تنها در جهت ایجاد وحدت اسلامی رقم نخورده و نخواهد خورد بلکه بهانه لازم برای فتنه انگیزی افراطیون و آنهایی که مخالف اتحاد قلبی و عملی سنی و شیعه هستند را فراهم فراهم می آورد.

اما آنچه اصل کلام در آن نهفته است اینکه همراهان و هم فکران حضرت مولانا قصد بر آن دارند تا به هر ترتیب که شده در جهت توجیه حوادث اخیر بر آمده و یک بام و دو هوای بر ثمر نشسته را به جریان های خود سر و افراطی خارج از مدار حکومت فقیه منتسب نمایند. اما حضرتعالی نیز همچون دیگر مطلعان بر این واقعیت وقوف کامل دارید که در ساخت کنونی قدرت نیروهای خارج از سلطه و سیطره قدرت تهی از هر معنی و مفهومی بوده و تمام این قبیل رفتار و سکنات فقط و فقط با طرح ریزی قبلی و هدفمند از رأس قدرت تئوریزه و در لایه های تحتانی جامه عمل به تن میکند. اگر بواقع ممانعت از برپایی نماز جماعت اهل سنت و حضور شیخ الاسلام توسط نیروهای افراطی و خودسر خارج از مدار حاکمیت بوده چگونه اقلیت قابل توجه اهل سنت تا کنون نتوانسته باب میل خود کوچکترین حرکتی مغایر با خواست حاکمیت داشته باشد؟؟ حتی اگر بر فرض محال بنا را بر این مدعا استوار نماییم که چنین حرکتی از سوی نیروهای خودسر افراطی طرح و به اجرا در آمده چگونه است که حاکمیت فقیه که هر روز در متن و حاشیه مناطق تسنن نشین ایران جوانان اهل سنت را به اتهام جرایم انجام نشده بازداشت و به مکان های نا معلوم منتقل مینماید اکنون در پایتخت حکومت فقیه از طرح و برنامه چنین افراطیونی بی خبر مانده باشد؟؟

همانگونه که در سطور فوق به عرض شریف رسید و حضرتعالی هم کاملا مطلع می باشید، اینکه رژیم کنونی ایران برپایی مراسم عمرکشان در قم را مرتبط با آیه الله سید صادق شیرازی و حامیان ایشان دانسته و سعی در القاء چنین صدق یا کذبی به جامعه ایران دارد. از سوابق ضد استبدادی و ضد استعماری اخوی مرحوم ایشان و اعتراضاتشان به اعدام های بی ضابطه مخالفان حکومت و مصادره اموال آنان پرداخته که در نهایت منجر به جمع آوری کتب ایشان و حصر خانگی انجامید در گذریم. این پیشینه را مقدمتا معروض داشتم تا حضرت مولانا آگاه باشند که علی رغم اینکه آیه الله سید صادق شیرازی و رسانه های وابسته به ایشان اخبرا توهینی هایی نسبت به اهل سنت داشته اند از سوی جمهوری اسلامی نیز تحت فشار امنیتی بوده و حاکمیت فقیه قصد بر این داشته و دارد تا به بهانه ایجاد تفرقه از سوی ایشان به حذف ایشان همت گمارد. حرکت شنیع عمرکشان در خیابان های قم که البته بعید هم به نظر نمی رسد که از سوی ایشان بوده باشد چگونه از سوی نیروهای امنیتی رژیم منع و پیشگیری نشد؟؟؟ چنین خیمه شب بازی آشکاری حتی با سکوت و نظاره مأموران امنیتی با شکوه تمام و کمال هم در خیابان های قم بر صحنه اکران شد. آنچه سئوال است اینکه چگونه نیروهای امنیتی در هفته وحدت برخوردی با بازیگران و کارگردانان چنین سناریویی انجام ندادند؟؟؟ پر واضح است حتی اگر چنین حادثه مخربی از سوی بیت ایشان اجرایی شده باشد دیکتاتوری فقیه در صدد ممانعت از آن برنیامده تا همواره با دستاویز قرار دادن آن جریان ایشان را در راستای مصالح و منافع دیکتاتوری فقیه محذوف نماید نه در جهت وحدت مسلمین و حقوق اهل سنت ایران. پر واضح است که در این کشمکش قدرت میان دیکتاتوری فقیه و بیت آیه الله صادق شیرازی حاکمیت قصد دارد تا از وحدت شیعه و سنی فقط به عنوان ابزاری در جهت حذف رقیب استفاده نماید. در هر صورت تغییری در صورت مسئله روئیت نشده و حقوق اهل سنت در معادله فوق بلاموضوع تلقی شده و میشود.

مضاف بر اتفاقات اخیر سیل اعدامی ها، محبوسین و شکنجه شده های اهل سنت که از روزهای ابتدای تثبیت رژیم حاکم تا کنون در فقدان محاکم صالح و به گونه غیر علنی در خفا صورت پذیرفته و میپذیرد را شاهد بوده ایم. چنین رویه ای با عرض تأسف روز به روز رو به شدت و فزونی نهاده. اما آنچه محل تأمل است اینکه، رویکرد جناب شیخ الاسلام در مقام مأمن مظلومان اهل سنت چه بوده و میباشد؟؟

چند شب قبل در تلویزیون کلمه در خصوص حوادث روی داده در هفته وحدت این توفیق نصیب شد تا به همراه برادر بزرگوار، مولوی عبد المجید مرادزهی در برنامه مشارکت نمایم. به نظر میرسد رویکرد حضرت شیخ الاسلام همان باشد که در برنامه مذکور از لسان مولوی عبد المجید مرادزهی بیان گردید. آنگونه که از بیان برادر بزرگوار مان در برنامه مذکور و عملکرد حضرت شیخ الاسلام بر می آید گویی مشی و منش عزیزان در مواجهه با مظالم حاکمیت در قبال اهل سنت همان مشی اصلاح طلبی میباشد. البته ابتدا باید محضر شریف معروض دارم مشی اصلاح در قبال حاکمیت کنونی منتج به نتیجه نشده و نخواهد شد. چرا که هر سیستمی فقط و فقط در راستای ساختار و خاستگاه خود قابل اصلاح و تغییر و تکامل میباشد. اصلاح در جهت معکوس ذات سیستم هرگز قابلیت تصور نبوده و نیست. تجربه حاکمیت اموی ولایت فقیه هم تا کنون چنین معرفتی را بدست داده و می دهد. حاکمیتی که در آن ولایت جمهور مردم محل اعراب نبوده و ولایت فقیه جای آن نشانده شده است. مسلم حضرت شیخ الاسلام که خود فقیه میباشند معنی ولایت را به خوبی در نهاد های حمایتی فقهی و حقوقی ادراک نموده اند. چنین دیدگاهی قائل به شخصیت و اهلیت برای جمهور آدمیان قائل نبوده و از آنجا که همگان را محجور می پندارد در صدد بر آمده تا همواره با عنوان ولایت بر هست و نیست جمهور آدمیان سلطه یافته و به برقراری رابطه سلطه همت گمارد. این نگاه تاریخی به عملکرد چنین سیستمی دقیقا نشانگر آن است که مداما در مسیر عمیق تر نمودن خاستگاه سلطه طلبانه اش به تغییر و تکامل همت گماشته و می گمارد. ولایت فقیه مندرج در قانون اساسی که تا سال شصت و هفت فاقد پسوند مطلقه بوده با ایجاد همه پرسی کذایی واجد پسوند مطلقه شده تا نتیجه آن شود که شده است. همچنین با نگاهی به قانون اساسی کاملا در میابیم که چگونه در همان همه پرسی فرمایشی سازمان صدا و سیما و قوه قضائیه به گونه مطلق در ید اختیارات ولی فقیه ظلم و جور در آمد. این تغییر و تحول در تمامی حوزه ها و عرصه ها در جهت خاستگاه سیستم دیکتاتوری فقیه مسیر تکامل را طی نموده است. مع الوصف ایجاد هرگونه تغییر، تحول و اصلاح در خلاف میل ساخت قدرت ذاتا منتفی میباشد. اما معضل اصلی در تفکر اصلاحی در مواجهه با حکومت فقیه را در کدام نقطه باید جست؟؟

در پاسخ به این پرسش و تبیین موضوع ابتدا به بیان جناب مولوی عبد المجید در برنامه پژواک تلویزیون کلمه استناد میکنم. ایشان علت مشی و منش اصلاح طلبی برگزیده از سوی شیخ الاسلام را به دو مورد قائم نموده بودند.

اول: تعامل با حاکمیت در جهت منافع اهل سنت.

دوم: در نظر گرفتن شرایط و فشارهای موجود.

در مورد اول باید به یک نکته اساسی توجه مبرم رود و آن اینکه آنچه در اسلام اصل و اصول نیات، اعمال و رفتار میباشد حق است نه منفعت و مصلحت. بنا بر این آنچه را که برادر یزرگوار ما، مولوی عبد المجید منافع اهل سنت قلمداد نموده اند از موضوعیت خارج است. آنچه باید جایگزین ترکیب اضافی منافع اهل سنت شود حقوق اهل سنت است. از این زاویه است که کلام الله حق را میزان و ملاک معرفی و میفرماید:

«اللَّهُ الَّذِی أَنزَلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِیزَانَ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَهَ قَرِیبٌ»
«الله همان است که کتاب را به حق و میزان و تو چه دانی باشد که زمان نزدیک باشد»

نتیجه اینکه حق اصل و میزان بوده نه منفعت و مصلحت. حتی در برخی مواقع قرآن از قصص انبیا بیان میدارد که چگونه اقوام و ملل در پی منفعت و مصلحت حق را قربانی نموده اند و اعمال منفعت گرایانه نافی حقیقت را تقبیح مینماید. در این مورد قرآن میفرماید:

«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الِّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»
«همانا کسانی که پنهان میکنند آیات الله را و میکشند انبیا را نا حق و میکشند کسانی را که از میان انسان ها امر میکنند به قسط پس بشارت باد به آنها عذاب دردناک»

مسلم در آیه شریفه فوق آنان که انبیا را و آمران به قسط را به نا حق میکشند به حقایق آشکار منکر بوده و این انکار از منفعت آنان بر میخیزد. در اینجا منفعت ناقض حقوق بوده و چنین جنایاتی در راستای بهره برداری از چنین منافعی به بار مینشیند. البته این ظن نیز قابل تصور است که در توجیه منفعت و مصلحت به قول قرآن استناد شده و گفته شود:

« فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی»
«پس تذکر دهید همانا منفعتی در این تذکر است»

مسلم در این آیه شریفه منفعت در تقابل با حقیقت صف آرایی نکرده. بنا بر این اصل اصیل جهت عمل ها و عکس العمل ها حق است و حقوق نه منفعت و مصلحت و هر منفعت و مصلحتی میباید در ترازوی حق و حقیقت قدرش تعیین گردد. کنون آنچه باید بدان رجوع شود سئوالی ست بسیار اساسی و آن اینکه، منافعی که حضرت شیخ الاسلام با مستند نمودن آن اعمال و رفتار کنونی را در مواجهه با حکومت فقیه اتخاذ نموده اید تا چه حد و حدود مطابق با حقوق اهل سنت میباشد؟؟؟ مشارکت شیخ الاسلام در کنفرانس های حکومتی مانند کنفرانس وحدت اسلامی و کنفرانس مبارزه با جریان های تکفیری که توسط آیه الله ناصر مکارم شیرازی از رئوس دیدگاه تکفیری برپا شده بود تا چه اندازه در راستای حقوق اهل سنت بوده است؟؟؟ آیا تا بدین لحظه دیکتاتوری فقیه اجازه ساخت و احداث مسجد اهل سنت در پایتخت را صادر و مجوزش را به دست شیخ الاسلام داده است؟ آیا در قبال ترور روحانیون، طلاب و فعالان اهل سنت عذر خواهی نموده و به تأدیه خسارت اهتمام ورزیده؟ آیا تمایل یافته است فوج عظیم جوانان اهل سنت را که با اتهاماتی مبهم در زندان ها محبوس و مورد شکنجه قرار داده است در محاکم صالحه و با حضور وکیل و هیئت منصفه محاکمه نماید؟ آیا بر استبداد فقیه مقبول افتاده جوانان اهل سنت در برخی از رشته های تحصیلی که ممنوع التحصیل میباشند تحصیل نمایند؟ آیا قانون اساسی حکومت تبعیض قرار است تغییر یافته و اهل سنت مجاز به تصدی پست ریاست جمهوری باشند؟ آیا ارتحال مجاهد کبیر، شریعتی اهل سنت، مرحوم کاکه احمد مفتی زاده در اثر شدت رنج هایی که در سالهای زندان این رژیم و شهادت استاد مسلم تلاوت قرآن ، استاد ربیعی به دست ایادی جمهوری اسلامی در جریان قتلهای زنجیره ای ، خود دلیلی بر دشمنی عیان حکومت فقیه با اهل سنت مظلوم نیست و آیا نباید زعیم اهل سنت ایران از این وقایع تلخ ، تجربه حاصل کند!؟

همانگونه که در سطور فوق بدان اشاره رفت برادر گرامی، مولوی عبد المجید یکی دیگر از علل رویکرد کنونی اتخاذ شده از سوی شما بزرگواران در مسائل کنونی اهل سنت را فشارهایی که در شرایط حال بر برادران سنی مذهبمان میرود عنوان داشتند. در ارتباط با از این دست توجیهات مقبول آن است که همواره به یک نکته اساسی توجه رود و آن اینکه شرایط موجود واقعیت است. و با معرفت به واقعیت میباید بر میزان قرار دادن حق یا به حفظ واقعیت همت گماشت و یا اگر واقعیت در تقابل با عنصر حقیقت قد علم نموده بود در طریق حق به دگرگون نمودنش کمر به مجاهدت بست. برابر این تفکر آدمی فعال و واقعیت موجود منفعل خواهد بود. اما اگر آدمی در برابر واقعیت سر تعظیم فرود آورده و سعی بر انطباق خویشتن با آن را داشته باشد بی شک در این مناسبات نقش منفعل را به خود گرفته و واقعیت موجود را بر خود فعال نموده است. مسلم منفعل بودن آدمی در برابر واقعیت موجود تسلط خود خواسته طبیعت بر آدمی را در بر داشته و انسان را از ماهیت وجودیش که ودیعه ای الهی ست تهی مینماید. اگر آدمی را قرار بر انفعال در برابر واقعیت بود تا کنون میباید محبوس اعصار اولیه خلقت میبود و متعاقبا پا از عصر حجر فرار نمیگذاشت. در این باب کلام وحی حجت را بر نسل بشر به اتمام رسانده و در بسیاری آز آیات شریفه انسان را محق و مکلف بر تسخیر و تغییر شرایط موجود در راستای حق خوانده و میخواند.

«وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَهً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَی الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»
«و اوست کسی که دریا را رام گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید و پیرایه‏ ای که آن را می‏پوشید از آن بیرون آورید و کشتیها را در آن شکافنده می بینی و تا از فضل او بجویید و باشد که شما شکر گزارید»

این آیه شریفه در مقام خبر بر این مدعا استوار است که خالق یکتا عالم واقع را آنگونه تدبیر نموده است که آدمی بر آن سلطه داشته و بتواند از آن در مسیر تکامل حق بهره جوید. آنگونه که در پایان آیه اشاره میرود ” وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ” گویی بر آن است که آدمی اگر بر قاعده فعالیت خود در برابر انفعال طبیعت کافر بوده و در صدد انجامش بر نیاید هرگز نتواند تکلیف شکرگزاری را بجاآورد.

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»
«آیا ندیده‏ ای که الله آنچه را در زمین است به نفع شما رام گردانید و کشتیها در دریا به فرمان او روانند و آسمان را نگاه می‏دارد تا مبادا بر زمین فرو افتد مگر به اذن خودش. در حقیقت‏ الله نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است»

این آیه شریفه در مقام استفهام برآمده. گویی قصد آن دارد تا آدمی را مخاطب قرار داده و به نوع بشر ندا دهد که اگر از توان وجودیش که فعالیت در برابر انفعال وضع موجود بوده بهره نجوید مسلم از تکلیف خود سر باز زده و حقوق مسلم خود را انکار نموده. در این صورت به جهت تخطی مورد محاکمه قرار خواهد گرفت. در این صورت آنگونه که در پایان آیه شریفه میفرماید ” إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ” منکر رئفت و مهر الهی نسبت به خود گشته است.

حال حضرت شیخ الاسلام باور ندارند که با توجیه وضعیت موجود انفعال پیشه نموده و واقعیت را بر خود و اهل سنت مسلط و فعال نموده اند؟

حضرت شیخ الاسلام، بنده حقیر به تکلیف مسلمانی و مستند بر “لقد کرمنا بنی آدم” مدافع حقوق نوع بشر و عزیزان اهل سنت بوده، بر این اساس از حضرتعالی خواهانم تا تغییر رویکرد در مواجهه با دیکتاتور فقیه را برگزیده و به هیچ وجه من الوجوه در نشست های ترتیب داده شده از سوی حکومت ظلم و جور شرکت ننمایید. حضور شخص شخیص شیخ الاسلام در چنین نشست هایی فقط و فقط ابزار دست دیکتاتور خواهد شد تا همواره با چنین ابزاری وقیحانه در خارج از مرز های کشور به تبلیغ وحدت اهل سنت پرداخته و در داخل با کمترین هزینه برادران سنی مذهب من شیعه مذهب را به زندان ها، شکنجه گاه ها و قتلگاه ها رهنمون باشد. مضاف بر این آنچه از اعمال و رفتار دیکتاتور فقیه و ایادی نا بکارش بر همگان روشن است اینکه، اکنون دیکتاتور خود فرعون زمان بوده و رژیمش رژیم ظلم و جور. آگاه باشید که کلام وحی همنشینی و همراهی با ظلم و جور را بر همگان تحریم نموده است.

« وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا»
« و به کسانی که ظلم کرده‏ اند متمایل مشوید»

حضرت شیخ الاسلام گمان ندارند که شرکتشان در همایش های حکومتی که موجبات چنین تبلیغات گوش نواز در خارج و سرکوب و افزایش مظالم بی سر و صدا بر اهل سنت را در داخل موجب میشود خواه ناخواه در حکم همان تمایل یافتن به ظالمین است؟؟

« فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»
«پس منشین بعد از ذکر با جماعت ظالمین»

یقینا خیر آن است که شیخ الاسلام به پیروی از نهی الهی از همنشینی با ظالمین پرهیز روا داشته و نشست و رو به ملت ایران نموده، گفتگو با عامه هم وطنان را جایگزین گفتگو با فقیه ظالم نموده. همچنین به جای شرکت در کنگره های حکومتی، البته اگر نیت بر وحدت و اخوت است نشست و برخاست با فقهای بزرگ شیعه که دست به بیگناهان آلوده نکرده اند هچون، صانعی و ابراهیم جناتی را از سر تجربه بگذرانند.

امید آن میرود که حضرت شیخ الاسلام جسارت این حقیر را به دیده عفو نگریسته و در مقام زعامت اهل سنت کشور با تغییر رویکرد در راستای احقاق حقوق از کف رفته هم وطنان اهل سنت گامی مؤثر بردارند.

ایام عزت برقرار
مازیار شکوری گیل چالان
۱ / ۱۱ / ۱۳۹۳

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است