زمینه های شکل گیری داعش و آینده پیش رو / گفتگوی تلویزیون رها (کامیار بهرنگ) با کورش زعیم


پیشگفتار: موضوع داعش موضوعی نیست که بخواهیم با یکی دو برنامه از آن بگذریم و در سیر تحولاتی که در منطقه می گذرد، ما تلاش می کنیم که برنامه های متعددی را و زاویه های مختلفی ان را بررسی کنیم. در این برنامه امروز هم با آقای کورش زعیم از اعضای جبهه ملی ایران در تهران در خدمت شما خواهیم و از دید ایشان بررسی بکنیم زمینه های شکل گیری داعش و البته سئوالات دیگر که به اخبار روز باز می گردد. اما پیش از اینکه با آقای دکتر زعیم در خدمت شما باشیم، گزارش کوتاهی را تهیه کرده ام که زمینه های شکلگیری داعش و اخبار داعش می پردازد. بعد از دیدن این گزارش در خدمت شما خواهیم بود.

بهرنگ: آقای دکتر زعیم عزیز، سلام و درود بر شما، به برنامه ما بسیار خوش آمدید. ما در برنامه های مختلف نگاه کردیم به زاویه های مختلفی از شکلگیری داعش. از زبان شما بشنویم، زمینه های شکلگیری داعش را شما چگونه می بینید و این گروهی که این روزها دیگر یک گروه اسلامی عراق و شام نیست و داعیه دار حکومت اسلامی شده است و ولی امر مسلمین تعریف کرده است. شما این را چگونه ارزیابی می کنید؟

کورش زعیم: شکل گیری داعش در پرده ای از ابهام قرار دارد. برخی آن را شاخه ای از القاعده می شمارند که در سوریه می جنگیده؛ ولی دو جنبه از موجودیت آن کنجکاوی را تحریک می کند. یکی نام آن به عنوان داعش (یعنی دولت اسلامی عراق و شام) و هم حضور ناگهانی آن در عراق با تجهیزاتی جنگی که هیچکدام از گروههای جهادی هرگز از آن بهره مند نبوده اند، و شباهت زیادی به تجهیزات ارتشی برخی کشورهای همسایه داشت. دوم اینکه ناگهان بوجود آمد و ناگهان با فقط چهار هزار نفر شهر دو میلیونی موسل را تصرف کرد، پادگان قدرتمند زرهی آن شهر با دریافت دستور از بغداد پادگان را تخلیه کردند.

نام دولت اسلامی عراق و شام ما را به یاد موافقتنامه سایکس- پیکو در جنگ جهانی اول می اندازد که عراق و سوریه را که با کمک قبیله های عربستان از عثمانی آزاد کرده بودند به شریف مکه، ملک حسین بن علی از قبیله هاشمی که حکمران مکه بود قول داده بودند. ادعای داعش (دولت اسلامی عراق و شام) اکنون باز زنده سازی همان موافقتنامه است.

من دست اندرکاری جناح های تندرو و ماجراجوی سه کشور را در این ماجرا باورکردنی می دانم: عربستان (پول و جنگجو)، ترکیه (ترابری و جنگ افزار) و اسراییل (طرح و جنگ افزار). داعش بدون پشتیبانی قدرتمند برخی کشورها نمی توانست ناگهان از هیچ کجا با آن تسلیحات و تجهیزات ارتشی و قدرت کوبنده هویدا شود. دولت اسلامی داعش که همه مسلمانان جهان را به فرهنگ صدر اسلام و زندگی ساده و خشن قبیله ای آن زمان فرا می خواند، خود از پیشرفته ترین تکنولوژی رایانه ای و تبلیغاتی غربی و بکارگیری متخصصان غربی برای پیشبرد مقاصد خود استفاده می کند و رهبرانش از تجملی ترین امکانات شخصی استفاده می کنند، و غرب هم از برخورد با آن پرهیز می کند.
داستانی که اکنون دستاویز این گروه بسیار خشن، که القاعده و طالبان آنها را تندرو می خوانند، شده بر می گردد به رویدادهای پس از جنگ اول جهانی و تقسیم سرزمینهای اشغال شده عثمانی توسط بریتانیا و فرانسه. در مه سال ۱۹۱۷، سر مارک سایکس و فرانسوا ژرژ-پیکو سرزمینهایی را که از ترکان عثمانی آزاد کرده بودند، بجز شبه جزیره عربستان که نفوذ بریتانیا در آنجا حاکم بود، به منطقه های نفوذ برای کنترل خاورمیانه در “موافقتنامه آسیای صغیر” که به سایکس-پیکو مشهور شد تقسیم کردند. در این تقسیم بندی بسیار سری که به سلیقه این دو نفر مرزبندی آن انجام گرفت، جنوب خاوری ترکیه، شمال عراق، سوریه و لبنان به فرانسه واگذار شد؛ بریتانیا از حاشیه رود اردن تا جنوب عراق و فلسطین و بندر حیفا و آکره را برداشت، و به روسیه استانبول و ولایت ارمنی نشین ترکیه و تنگه بوسفور را قول دادند، که قول به روسیه را با انقلاب اکتبر همان سال منتفی کردند.
پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، روسها که از بدقولی بریتانیا و فرانسه دلگیر شده بودند، متن موافقتنامه بسیار سری سایکس-پیکو را در روزنامه های پراودا و ایژوستیا منتشر و ادعا کردند که بریتانیا و فرانسه از پیوستن عثمانی به انقلاب بلشویکی جلوگیری کردند. این افشاگری عربستان را خشمگین کرد که تمامی آن منطقه باید به آنها واگذار می شد، زیرا افسر ارتش بریتانیا توماس لارنس، مشهور به لارنس عربستان، در سال ۱۳۱۶، هنگام متحد کردن قبیله های پراکنده عرب برای حمله به ترکان عثمانی قول داده بود تمام آن منطقه را به حجاز واگذار کند. وزارت خارجه بریتانیا هم جداگانه همین قول را به شریف مکه داده بود که حجاز آن منطقه را می تواند از مرکز دمشق اداره کند. فرانسه مخالف بود، زیرا آنها برای منطقه نفوذ خودشان برنامه داشتند و می خواستند از سوریه و لبنان تونس دیگری بسازند. صهیونیست ها هم با این تقسیم مخالفت کردند، زیرا آنها اورشلیم و کرانه باختری را جزو سرزمین موعود خود می دانستند.
در نوامبر آن سال، بیانیه بالفور، توسط آرتور بالفور (وزیرخارجه بریتانیا) و والتر روتشیلد (رهبر جامعه یهودی بریتانیا) که هیچ آگاهی از طرح سایکس-پیکو نداشتند، اعلام شد به این مضمون که دولت بریتانیا واگذاری فلسطین را به اسراییل به رسمیت می شناسد. پس از جنگ، در سال ۱۳۲۰، بریتانیا ملک فیصل فرزند شریف مکه را به پادشاهی سوریه و عراق نشاند که او آغاز به ترویج پان عربیسم کرد. فرانسه که با واگذاری سوریه و لبنان (لوانت) به حجاز مخالف بود به سوریه حمله نظامی کرد و فیصل را از آنجا بیرون راند، و او از آن ژس فقط پادشاه عراق شد.
من می خواهم نشان بدهم که سه گروه از سیاستمداران و ماموران رسمی دولت بریتانیا در طی مه، ژوئن و نوامیر ۱۳۱۷، سه موافقتنامه متضاد و سه تصمیمگیری ناقض یکدیگر را انجام دادند که نشانه یک راهبرد آینده نگر و یکپارچه نبود.
ولی طرح مرزبندی های جدید خاورمیانه که اکنون دوباره مطرح شده، بر می گردد به کتاب و طرح برنارد لوییس در سال ۱۹۷۷، که نومحافظه کاران امریکا، تندروان اسراییل و بریتانیا آن را پی گرفتند و مقاله های زیادی در این باره نوشته شد. به تصور من نظریه “برخورد تمدنها”ی ساموئل هانتینگتون که در سال ۱۹۹۳، ارائه کرد به احتمال قوی پیش بینی روند برخورد تمدن غرب با تمدن اسلامی بوده است. سیاست ایجاد و مسلح کردن و تقویت گروههای جهادی اسلامی در پاکستان و افغانستان برای بیرون راندن شوروی از افغانستان، نطفه آغازین برخورد تمدن ها را با زنده کردن بنیادگرایی اسلامی کاشت. از آن تاریخ به بعد، یعنی پس از فروپاشی شوروی، آغاز حمله های تروریستی که در منطقه و حتا در کشورهای غربی آغاز شد، از همین نطفه سیاست کاربرد تعصب مذهبی علیه شوروی کمونیست پرورش یافت که روز بروز گسترده تر و بیرحمانه تر شده است. کیسینجر در فوریه ۲۰۱۲، در یک مصاحبه با مرکز پژوهشهای جهانی گفت که جنگی فراگیر و نابودساز در پیش است و آنها که طبل جنگ را نمی شنوند ناشنوا هستند. او به خاورمیانه به عنوان مرکز درگیریهای اشاره می کرد. احتمال دارد که او از طرح کاربرد جهادی های خشن برای پیشبرد طرح تغییرات در خاور میانه آگاه بوده یا خود در آن دست داشته است.
اکنون این بحران خشونت آمیز، بهره برداری زیرکانه ابزاری از قولهای بریتانیا به شریف مکه است، که دستاویز برخی کشورهای ماجراجو و بلندپرواز منطقه با هدایت گروههای تندرو در امریکا و بریتانیا و اسراییل شده است. آنها با استفاده ابزاری از این پیشینه تاریخی و دخالت دادن گروههای خشن تکفیری و جهادی در بحرانهای اخیر در سوریه و عراق، گروهی را به نام دولت اسلامی عراق و شام، قصد دارند نقشه جدید خاور میانه را به سود خود اجرا کنند. ولی من در این ماجرا بی خردی و خودسری برخی گروههای تندرو برخی کشورهای غربی را می بینم که ناتوان از پیش بینی آینده آنچه این ماجراجویی های مذهب-پایه می تواند به بار بیاورد، سالهاست کشورهای بنیادگرایی چون عربستان را تقویت و ایران مذهبی میانه رو را تضعیف کرده اند.
داعش نمی توانسته بدون طراحی و پشتیبانی قدرتمند برخی کشورها ناگهان از هیچ کجاآباد با آن تسلیحات و تجهیزات جنگی ارتشی و قدرت کوبنده هویدا شود. دولت اسلامی داعش که همه مسلمانان جهان را به فرهنگ صدر اسلام و زندگی ساده و خشن قبیله ای آن زمان فرا می خواند، خود از پیشرفته ترین تکنولوژی رایانه ای و تبلیغاتی غربی و بکارگیری متخصصان غربی برای پیشبرد مقاصد خود استفاده می کند و رهبرش گرانترین ساعت اشرافی جهان رولکس بدست می کند؛ و جالب اینکه دولتهای غرب از برخورد با آنها پرهیز می کنند!
برای درک بیشتر رویدادهای اخیر، باید توجه کنیم که اوباما در ۷ خرداد (۲۸ مه) در سخنرانی خود در آکادمی نیروی دریایی امریکا، سیاست رسمی خود را مبنی بر کاربرد دیپلوماسی بجای جنگ در حل مسائل بین المللی تاکید کرد که درست مخالف سیاست محافظه کاران تندرو و ماجراجوی کنگره و برخی محافل اطلاعاتی و نظامی امریکا و بریتانیا و اسراییل بود. فردای آن روز نشست سه روزه ای در کپنهاگ رخ داد که در آن ژنرال پترائوس، فرمانده پیشین نیروهای امریکا در خاور میانه و رییس سابق سازمان سیا که مرد بلندپروازیست، جان ساورس، رییس ام آی ۶ (اینتلیجنت سرویس) بریتانیا، و احتمالا نمایندگانی از موساد هم باید بوده باشند. حضور نمایندگانی از عربستان که شایع است بودجه این عملیات را تامین کرده و ترکیه که شایع است تسلیحات را فراهم کرده هم می توان حدس زد. نمی دانیم در این نشست چه گذشت، ولی ده روز بعد در ۲۰ خرداد، ناگهان گروهی ناشناخته با نام داعش با حدود دو تا چهار هزار نفر مجهز به پیشرفته ترین ابزار جنگی و ارتباطات و ترابری که تا کنون در اختیار جهادگرایان سوریه دیده نشده بوده، به موسل دو میلیون نفری حمله و آن را بی هیچ مقاومت تصرف کردند، پادگان ارتش عراق به دستور منبعی در بغداد تحویل داعش داده شد و سربازان با دست خالی پادگان و شهر را ترک کردند. نخستین کار داعش اعدام ۱۷۰۰ دانشجوی آکادمی دریایی بود و جنایت هایی آنچنان وحشتناک با مردم بی دفاع آنجا کردند که توصیف پذیر نیست. این جنایتهای ددمنشانه برای ایجاد رعب و وحشت در بقیه ارتش و مردم عراق بوده که در مقام پایداری اقدام نکنند. همزمان با این تحولات، در افغانستان سران طالبان و پاکستان پشتیبانی خود را از اشرف غنی احمدزی اعلام و احمدزی هم از طالبان حمایت می کند؛ و ناگهان در شمارش دور دوم انتخابات، عبدالله عبدالله که در دور اول با فاصله زیادی نفر اول شده بود، در دور دوم با فاصله زیادی دوم می شود! حال شما پیدا کنید پرتقال فروش را.

بهرنگ: آقای زعیم، شما جایگاه ایران در تحولاتی که تازگی رخ داده، که نام ایران در بسیاری از رسانه ها در اخبار همواره ذکر شده، حالا جدا از همکاری آن با امریکا در مقابله با داعش، و بحث هایی از این دست در مقابله با دفاع از مکانهای مقدس شیعیان در عراق و بسیاری دیگر از خبرهایی که مطرح شده است، شما جایگاه ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟

کورش زعیم: ایران، من تصور می کنم که در مرکز این طرح خاورمیانه است که اکنون با ورود داعش دارد باززنده سازی می شود. و همانطور که خود فرمانده داعش اعلام کرده، هدفشان ایران است و قول داده که در تهران حضور پیدا کند. تجزیه ایران مهمترین هدف آن جناح های تندرو برخی کشورهای غربی و البته عربستان و ترکیه قرار دارد. عربستان رقابت دیرینه با ایران دارد و ایران را سر اژدهای خاورمیانه می داند که باید قطع شود، و کمک می کند به همه این گروههای جهادی. بنابراین، با توجه به قدرت مالی این گروهها و کشورهای خواهان تکه تکه کردن ایران و توان وحشت آفرینی این گروهها، ایران به تصور من در معرض خطر بزرگی قرار دارد که اگر با این بحران با قدرت و خردمندی رویارو نشود، آنچه میتواند رخ دهد دورانی طولانی از وقایعی شبیه سوریه و سرانجام تکه تکه شدن ایران خواهد بود.

بهرنگ: آقای دکتر زعیم، واکنش هایی که تا امروز ایران انجام داده، از صحبتهایی که روحانی یا برخی از نظامیان مطرح کرده اند، از روزهای اول که تند و صریح بود و یواش یواش این صراحت کمتر شد تا به اینکه حتا ما شاهد هستیم در چند روز اخیر حتا اظهار نظری هم دیگر در این مورد نمی کنند. اما بطور کل این سیر را شما چگونه ارزیابی می کنید؟

کورش زعیم: جمهوری اسلامی عادت دارد نخست دهانش را باز می کند و سپس بیاندیشد. این کار در مورد نظامیان بسیار نابخردانه تر است. ولی خوشبختانه چهار عامل به سود ما عمل می کند که اگر از آنها بهره برداری درست بکنیم، می توانیم از از این بحران بسیار خطرناک جان سالم بدر ببریم. نخست اینکه حاکمیت ایران از دوران نابودساز هشت ساله دولت نهم و دهم گذشته خود را رها کرده و خوشبختانه در این هشت سال نتوانستند کشور را به جنگهای داخلی قومی و مذهبی بکشانند. همچنین حکومت ما شباهتش را به دورانهای یزدگرد سوم و فتحعلی شاه تا حد زیادی از دست داده، هرچند که هنوز در برخی نهادهای نظامی و شبه نظامی ما تا حدودی هرج و مرج سیاستگذاری وجود دارد که روز بروز کمتر می شود.
دوم اینکه، به باور من، دولت امریکا و اتحادیه اروپا به این نتیجه رسیده اند که با وجود کشورهای شرور و تروریست پرور در منطقه، که البته خودشان در ایجاد آنها دست داشته اند، اکنون که خطر آنها برای جوامع غربی هم جدی بنظر می رسد، اگر یک مرکز ثبات و پایداری در منطقه وجود نداشته باشد، جریان این خشونت ها دامان خودشان را هم خواهد گرفت و در کشورهایشان نفوذ و لانه خواهد کرد. ایران تنها کشور ریشه دار و با فرهنگ صلح دوستی است که می توان به آن اعتماد کرد. مذاکرات هسته ای دو سال گذشته نشان می دهد که امریکا و اروپا به اهمیت یک ایران قدرتمند و با ثبات باورمند شده اند، و اقدامات تخریبی مخالفان ثبات و نقش محوری ایران، در خارج و داخل کشور تا کنون عقیم مانده است.
سوم اینکه، به ارزیابی من، عربستان که مرکز پرورش جنگجویان جهادی و کمک مالی به آنها در کشورهای مختلف است، خود در مسیر فروپاشی سیاسی و تغییرات ساختاری و بنیادین است. همچنین ترکیه که بلندپروازی باززنده سازی امپراتوری خشن و نامحبوب عثمانی را در سر می پرورانده، خود در مسیر تغییرات مثبت قرار گرفته است. با بنیانگذاری دموکراسی در افغانستان که اکنون متاسفانه در همان شرایط سال ۸۸ ما قرار گرفته منطقه می تواند هسته سازمانی تروریسم موجود در پاکستان را محدود کند که باعث تضعیف تروریسم در غرب خاورمیانه و افریقا هم خواهد شد.
چهارم، اینکه دو سوی مذاکرات هسته ای، با وجود سنگ اندازی های برخی اشخاص در درون نظام، چه شخصی از روی ناآگاهی و چه دستوری یا سازمانی، سازش را پیگیری می کنند تا ایران از این بن بست دهشتناک که کشور ما را در سه دهه یک سده عقب انداخته بیرون بیاید. من فقط به مذاکره کنندگان خودمان می گویم به این اشخاص مورد دار اعتنایی نکنید، وقت کم است و دشمن در مرز. ما باید به سرعت ان پی تی را که سالهاست امضاء کرده ایم تصویب کنیم. مهم نیست امروز چند سانترفیوژ یا چند کیلو از این اورانیوم لعنتی داشته باشیم که صدها میلیارد و یک ملت را فدای آن کرده ایم، مهم اینست که ایران پایا باشد. فرصت این بچه بازیها و دزدیها را در آینده هم خواهیم داشت، اگر امروز فقط به آینده ایران و ملتمان بیاندیشیم.

بهرنگ: آقای دکتر زعیم، در چند روز گذشته صحبت های بسیاری در مورد شکست تشکیل دولت وحدت ملی در عراق شده است. بسیاری بر این باورند که نوری المالکی باید از قدرت کناره گیری کند، و دولت وحدت ملی تشکیل بشود تا بحران عراق به نحوی به پایان برسد. حتا آیت الله سیستانی، یکی از بزرگترین مراجع شیعیان در جهان، صحبتی را مطرح کردند و مالکی را دعوت به کناره گیری از قدرت کردند. اما اگر این مذاکرات و این بحث ها در تشکیل دولت وحدت ملی به شکست بیانجامد، شما عواقب آن را چگونه ارزیابی می کنید؟

کورش زعیم: تردیدی نیست که نوری مالکی مست قدرت متکی به پشتیبانی جمهوری اسلامی، برداشت درستی از شرایط بحرانی عراق ندارد. همچنین تردیدی نیست که در دو دوره نخست وزیری خود نتوانسته شایستگی خود را برای اداره عراق و گذر از مرزبندی های مذهبی برای ایجاد یک همبستگی ملی در عراق نشان بدهد. البته ایجاد همبستگی ملی در عراق که هیچگاه تجربه یک کشور-یک ملت را نداشته و همیشه جزوی از یک امپراتوری بزرگ، مانند ایران و خلافت اسلامی و عثمانی، بوده بسیار دشوار است. دلیل اینکه مردم جنوب عراق گرایش به ایران دارند فقط مذهبی نیست، بلکه یک حافظه تاریخی ملی ناخودآگاه، آنان را به ایران پیوند عاطفی می دهد. نوری مالکی بجای بهره برداری مثبت از این امتیاز، تحت نفوذ سیاست مذهب گرای جمهوری اسلامی، آنرا برای ایجاد و تثبیت دایره قدرت شخصی و به زیان مردم عراق بکار برده است.
اکنون مهمترین اقدام ایران باید اصلاح چهره دیکتاتور پرور، و مذهب محور جمهوری اسلامی در عراق و همچنین در سوریه باشد. برای این کار نخست باید نوری مالکی را وادار کند خود را از نخست وزیری کنار بکشد تا فاجعه سوریه برای عراق تکرار نشود. یاری ایران در کنار گذاشتن نوری مالکی چهره ایران را برای مردم عراق کمی دوستانه خواهد کرد. نفوذ رو به رشد ایران در عراق همه مثبت نبوده، ولی چنین اقدامی برای نجات عراق نفوذ ما را تا حدودی مثبت خواهد کرد. این کار را می تواند محترمانه انجام داد. نخست وزیر بعدی باید یک سنی خوشنام میانه رو سکولار و بی حاشیه باشد تا در جو بشدت مذهبی و فرقه گرایی که در عراق ایجاد شده، بتواند از واگرایی ملی جلوگیری و مردم را به آینده امیدوار کند.

بهرنگ: آقای دکتر زعیم، صحبت از استقلال کردستان به میان آمده و برگزاری رفراندوم برای جدا شدن بخشی از خاک عراق. شما این استقلال کردستان را چگونه پیش بینی می کنید؟ آیا فکر می کنید محقق می شود یا اینکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به فرض اگر این رفراندوم برگزار و کردستان از عراق جدا شود، آینده منطقه را چگونه پیش بینی می کنید؟

کورش زعیم: من امروز نمی خواهم درباره کردستان اندیشه هایی را که دارم، به علت حساسیت آن برای ایران، به وضوح ابراز کنم. ولی آقای مسعود بارزانی خیلی عجله کرده اند. ظهور داعش و مصون ماندن پرسش انگیز اقلیم کردستان از حمله های داعش، همان فرصتی را به کردستان عراق داده که اعلام پرواز ممنوع امریکا در زمان حمله به صدام حسین. دلیل اینکه داعش پشت به کردستان کرده، همه اش ترس از پیشمرگان کردستان نبوده، کما اینکه با آنها درگیر نشده اند. من می پندارم آقای بارزانی زیاد به قولهای برخی نیروهای خارجی اعتماد نکند و باید کمی تامل کنند تا معادلات عراق و سوریه شکل روشنتری بخود بگیرند. پشتیبانی یک کشور بانفوذ در منطقه یا عدم اعتراض یک کشور همسایه دلیل تضمین اینده این آرزو نیست.

بهرنگ: آقای دکتر زعیم به عنوان سئوال پایانی، شما چه عنصر و یا عناصری را در این بحران می بینید که با توجه به آنها بتوانیم بحثی را باز بکنبم تا منافع ملی ایران بیشتر تامین شود؟ یعنی مسیری که می تواند حداقل منافع ایران را که در سالهای اخیر همواره به شکست انجامیده، و هر روز این منافع کمتر شده است را بتوانیم بدست بیاوریم یاحداقل از دست ندهیم. فکر می کنید که چگونه و با چه رفتاری می شود واکنش به بحران اخیر در عراق نشان داد؟

کورش زعیم: ایران در معرض خطری بسیار جدیست. در صحنه بین المللی، از یک سو سیاست دیپلوماسی بجای جنگ دولت اوباما و اتحادیه اروپا که عجله دارند بحران ساختگی هسته ای به پایان برسد و غرب معتدل بتواند روی ایران برای ثبات در منطقه و جلوگیری از گسترش تروریسم مذهبی حساب کند؛ از سوی دیگر جناحهای تندرو ماجراجو در غرب هستند که خواب دیگری برای خاورمیانه دیده اند تلاش می کنند با ایجاد درگیری های مصنوعی و کشاندن منطقه به جنگهای مذهبی، به هدف راهبردی خود نزدیک شوند. در درون ایران هم، بخشی از حاکمیت کم کم متوجه شده اند که روش کنونی رفتار بین المللی جمهوری اسلامی می تواند عاقبت فاجعه باری داشته باشد که موجودیت و زندگی خودشان را هم تهدید می کند. از سوی دیگر، شمار معدودی که آینده خودشان را در همکاری با نیروهای ماجراجوی بین المللی می بینند، آتش نفاق و مخالفت با کوشش دولت برای کاهش بحران را شعله ور نگه می دارند. با ارزیابی تطبیقی من، آنقدر که امروز در کشور ما جاسوس در درون حاکمیت کاشته شده، نه در دوران بحران ملی شدن نفت سابقه داشته و نه در دوران پس از انقلاب.
امروز تنها راه نجات ما برای مصون ماندن از چهره جدید و کریه طرح “خاورمیانه بزرگ” که یک مشت ماجراجوی بین المللی پی می گیرند، امضاء و تصویب سریع قرارداد نهایی با امریکا و اتحادیه اروپا و آغاز به بازسازی کشور و دلجویی از همه شهروندان محروم شده از حقوق مدنی در جمهوری اسلامی است. ما حد اکثر دو سال وقت داریم که بافت حکومتی کشور را برای کاهش نارضایتی ها بطور ریشه دار تغییر دهیم. پس از این مدت، استراتژی برخی کشورهای قدرتمند جهان شایددیگر به سود ایران نباشد.

بهرنگ: من تشکر می کنم از شما آقای دکتر کورش زعیم که امروز همراه ما بودید، و امیدوارم در نوبت های بعد همین امکان فراهم شود، و از دید شما اتفاقات و مسائلی که در کشور و منطقه جاری هست بررسی و تفسیر بکنیم. باز هم تشکر که وقتتان را به ما دادید.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است