رمز گشایی ساختار قدرت در جمهوری اسلامی : رضا علوی / بخش یکم و دوم


140615
کسی که با هیولا ها می جنگد باید مراقب باشد که خودش هیولا نشود ” : نیچه

یک شاه کلید – یک ضرورت :
این نوشتار در چند بخش ادامه خوا هد یافت . چند بخش ؟ نمی دانم . این پروژ ه را پنج سال پیش آغاز کردم . پس از خیزش سبز ٨٨ و جنبش اعتراضی مردم . تا پیش از آن هرگز بر این گمان نبودم که دهلیزهای بیت ولایت و ستاد پیشوا انقدر پیچیده و پرپیچ و خم باشد . می دانستم ، شنیده بودم و خوا نده بودم که قدرت ولایی هزار دستان است . اما با کنکاش بیش تر دریافتم که این حکایت ، حکایتی است دیگر از جنسی دیگر .
شناخت از دهلیز ها و حفره های پیچیده قدرت در حکومت اسلامی ایران یک ضرورت برای آنانی است که باسیاست کاری می کنند کارستان و جدی . ” شناخت ساختار قدرت ” ابزار تحلیل است . سنجش ارزیابی ها ست . مدخلی بر گشایش راه کارها ست . شاه کلید گشودن درهای قفل شده حاکمیت است . هموار کننده راه آیندگان است . بدون شناخت از ساختار قدرت راه ها به بیراهه می انجامد . آنانی که می خوا هند با سیاست و این مقولات لاس بزنند ، هنگام خود را به هدر ندهند و همین جا از خواندن این نوشتار پرهیز نمایند .
بسیارانی از سیاست ورزان وطنی [ چه در برون و چه بیرون مرز ] از ابزار های غیر علمی ، تخیلی ، رویا بافانه و آرمان خوا هانه استفاده کرده و به سرزمین تحلیل و ارزیابی سیاست گام می نهند . پس ، پس از مدتی ، حتی اگر نیت نیک داشته باشند ، در آنان دگردیسی صورت گرفته و به یک سیاست پیشه تبدیل میشوند که پاشنه پا را می برند که در کفش آرمان های خیالی شان گنجانده شود . شناخت دقیق [ نه سر سری ] و تدقیق ژرف [ نه شلخته وآر ] از ساختار قدرت ، شاه کلیدی است در دستان ارزیاب گر سیاست که به شهر سیاست گام می نهد . بدون در دست داشتن این شاه کلید ، ارزیابی از توافق هسته ای ، انتخابات ، پیش آمد های منطقه ( سوریه – داعش ، …) بحران اقتصادی ، بحران اخلاق ، مرجعیت و … سایر مسایل کلان مملکت ، می تواند سیاست ورز را به بیراهه کشانده و به ضد و نقیض گویی دچار نماید .

چند انحراف ساختاری :
یکی از پارامترهایی که سبب شد یهای کافی و ارزیابی مناسبی به “هرم حاکمیت ” و حلقه های قدرت در درون بیت ولایت داده نشود ، به بیراه کشاندن و آدرس نادرست دادن هر م قدرت بود . این آدرس های نا درست را ” انحرافات ساختاری ” می نامیم .
دهه هفتاد ؛ انحراف ساختاری یکم : شاهد بودیم که که چه گونه سوراخ دعا گم شد و فوج کلانی در بدر بدنبال عالیجناب سرخ پوش بودند . قتل های زنجیره ای , گسترش رانت خواری و فساد را در اراده هاشمی ( عالیجناب سرخ پوش ) دیدند . اکبر گنجی و اصلاح طلبان , مخترع نام” عالیجناب سرخ پوش ” بر هاشمی بودند (١) . گویا که همه نیک و شایسته عمل کرد ه بودند بجز “پدر خوانده ” (هاشمی ) . محمد قوچانی و اصلاح طلبان جوان نام “پدر خوانده ” را بر هاشمی بنهادند (٢) . عوام و خواص هر پیش آمدی را به اشارت انگشت هاشمی می انگاشتند . و بدین گونه دروازه بیت ولایت را بستند و حواد ث درون آن را نیکو جلوه دادند و نوک حمله به خیابان پاستور راهی شد . این یک انحراف بود . ما نا خوا سته , یک دهه , در این سنگ گلاخ سر در گم شدیم .
دهه هشتاد ؛ انحراف ساختاری دوم :” همه قدرت در دست سپاهیان است ” یا ” رهبر بازیچه دست سپاه است ” یا ” تمام سرمایه های مالی و نفتی در دست سپاه است ” یا …. ما را به بیراهه ی دیگری کشاند .فرمان دا ر را سپاه می پنداشتند و فرمان بر را رهبر . و رهبر در هاله ای از تقدس خرامیده بود . دهه دوم را در این تنگنا گیر کردیم .
شگفتی در این است که هر دو “انحراف ” بالا توسط سیا سیون درون کشور ارایه داده شد نه روشفکران برون مرزی .

بر کنار رفتن در پوش ها
خیزش سبز ٨٨ , اندیشه و ذات ما را عریان کرد. ما را واداشت به دیدن و دریافتن این که، چه نمی دانستیم. شروع کردیم به داوری و جستجوی الگوی حلقه های قدرت ، و فاصله گرفتن از رویا نویسی ها و خیال پردازی ها . یعنی فاصله گرفتن از ساخت های مهندسی قدرت سیاسی وقایع نگاران و مورخین و ارزیاب نگا ران که با منطق نفس گیر و حضور پر رنگ خود کامگی به بیراهه رفتند و ما را مظلوم وا ربه دنبال خود کشاندند و دو دهه در تنگنا خرامیدیم . خیزش سبز ٨٨ سبب ساز تکانه ای کم سابقه در جان و جهان روشنفکران و خرد ورزان شد و درپوش ها کنار زده شد و قله های هرم قدرت آشکار شد .

تفاوت دو رهبر : کاریزمای طبیعی – کاریزمای ساختگی :
خمینی , از زهدان مرجعیت شیعه و رهبریت سیاسی به گونه طبیعی ، در فرایندی انقلابی ، به عنوان رهبر کاریزما زاده شد .
خامنه ای ، نه مرجع تقلید بود و نه مجتهد جامع الشرایط . و در سیاست رقبایی دا شت از وی یک سر و گردن ستبر تر .
هر چند که سال پیش از این ، خمینی شرط مرجعیت را برای رهبری حذف کرده بود .
برای قبضه کامل قدرت ، رهبر نو پا ، با دو مشکل اساسی روبرو بود ؛
١- چه گونه به فرایند کاریزما آفرینی دست زند ؟
٢- چه گونه موانع و رقبای سیاسی ( رفسنجانی , منتظری ، جناح چپ ، خط امامی ها , …) و نهادهای نظارتی بر رهبر( مجلس خبرگان و …) و رقبای فقاهتی ( منتظری ، یوسف صانعی ، موسوی اردبیلی ، روحانیت سنتی حوزه و …. ) را از بین ببرد . ؟

تغیر ساختار قدرت
رهبر نو پا ، برای حل این دو مشکل ، تغیرات پایه ای در ساختار حاکمیت را بدین گونه در دستور کار خود قرار داد و مهندسی نمود :
١- تبدیل بیت رهبری به ستاد قدرت و حاکمیت
٢- عقیم کردن نهاد نظارتی بر عملکرد رهبری – خنثی سازی مجلس خبرگان
٣- کادر سازی – جریان پروری
۴- کنترل نهاد روحانیت و حوزه در مکتب تهران و مکتب قم و خنثی سازی مکتب نجف .
۵- کنترل نهادهای انتخابی – مقتدر کردن شورای نگهبا ن
۶- سازمان دهی حامیان , پرورش ذوب شدگان و آموزش مداحان با ایجاد نهاد فرهنگی در بیت .
٧- کنترل کامل حلقه های نظامی با ایجاد نهادهای سپاهی – نظامی در بیت
٨- کنترل کامل حلقه های امنیتی با ایجاد نهادهای امنیتی – اطلاعاتی در بیت

rezaalavim@yahoo.com
این مجموعه نوشتار ها ادامه خوهد یافت
========================
پی نوشت :
١- برای آگاهی بیشتر به کتاب ” هاشمی بدون روتوش ” از صادق زیبا کلام و فرشته اتفاق مراجعه کنید .
٢- برای آگاهی بیشتر به کتاب های ” پدر خوا نده و چپ های جوان ” و ” پدر خوا نده و راست های جوان ” از محمد قوچآنی مراجعه کنید .

رمز گشایی ساختار قدرت در جمهوری اسلامی / بخش دوم

140525_3
می زده را هم به می دارو و مرهم بود
چاره کژ دم زده , کشته کژدم بود
منوچهری دامغانی

تبار شناسی “بیت مجتهدین و مراجع “

در تاریخ شیعه ، در دورانی که تعامل و همزیستی در بین شریعت مداران و سلاطین نبود ، ” بیت ” مامن و پناهگاهی شرعی در برابر دربار بود . اما به مفهوم کلی تر ؛ ” بیت ” مجتهدین و مراجع ، محل دریافت وجوهات شرعی و تقسیم شهریه طلاب علوم دینی بود . اگر پادشا هان ظل اله و فره ایزدی بود ند و دردربا ر پر شکوه و جلال خود بار عام می دادند و کشور داری می کردند، مجتهدین و مراجع ، بدون تاج و تخت ، با ابزارهای مدنی ، [همچون قضاوت , دفتر داری و دریافت وجوهات شرعی] از ستاد فرماندهی خود به نام “بیت ” ، به دنبال مقلدین بیشتر بودند . تا بدین گونه اعتبار فقاهتی خود را گسرده تر بنمایند . ” بیت ” پر رفت و آمد تر ، دال بر مشرویعت و مقبولیت بیشتر “علما ” بود .
چند نمونه از تاریخ شعیه بیاوریم که بدانیم “بیت مجتهدین و مراجع ” با سلطان و مراکز قدرت سیاسی چه رابطه ای داشته اند و در رونق تشیع چه می کرده اند و در کسب مشروعیت از خلایق و کسترش مریدانشان چه اقداماتی می کرده اند :
١- در دوره صفویان : ” بیت باقر مجلسی ” , همدم سلطان بود . در اشاعه تشیع و ظل اله بودن سلطان نقش اساسی دا شت . یکی از ارکان اساسی تیبیت قدرت و مشروعیت دربار بود
٢- در دوران پهلوی اول : در سال ۱۳۰۰ دو واقعه مهم به وقوع می پیوندد؛
نخست اینکه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از اراک به قم مهاجرت می کند. دوم اینکه سردار سپه پایگاه خود را در مسایل و امورات مختلف مملکتی مستحکم می سازد. هر دو در کار خود قدرتمند و تاریخ ساز بودند ؛
اولی در “امور دینی” تغییرات اساسی به وجود آورد و دیگری در “کشورداری”. با ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم،” بیت آقا ” مرکز قدرت شریعت می شود . ” بیت ” به مدرسه علمیه فیضیه رونق می دهد و شهر فراموش شده و عقب مانده قم تبدیل به یک مرکز بزرگ تعلیم مجتهد و آخوند و محل تجمع مراجع تقلید درجه یک می شود. از آن تاریخ به بعد، علمای مذهبی و مراجع تقلید شیعه که ساکن عتبات عالیات (!؟) بودند آنتن های خود را به طرف قم هدایت می کنند و از برکت سر ” بیت شیخ عبدالکریم”، حضرت معصومه و بارگاه اش به رونق می رسد و قم از یک شهر مهجور و فراموش شده به دومین شهر سیاسی ایران تبدیل می شود.
شیخ عبدالکریم حائری مجتهدی بانفوذ بود که تحصیلات خود را در نجف به اتمام رسانده بود و “اجازه اجتهاد” گرفته بود. از سال ۱۳۰۰ تا سال ۱۳۱۵ شیخ عبدالکریم مجتهد درجه اول بود.
سه دوره در مناسبات رضا شاه و ” بیت شیخ عبدالکریم” می توان جست :
٢-١- دوره ی دلبری رضاخان از شیعه گری و ” بیت شیخ عبدالکریم”: از سال ۱۳۰۰ آغاز می شود و در سال ۱۳۰۷ به افول می نشیند. این دوره را باید دوره “همکاری علما و حکومت” نام نهاد.
٢-٢- دوران مناسبات سرد بین رضاشاه و ” بیت شیخ عبدالکریم” (از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۲)
٢-٣- دوران مشاجرات نیمه قهرآمیز بین رضاشاه با” بیت شیخ عبدالکریم” و علمای قم(۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰)
٣- در دوران پهلوی دوم :
٣- “بیت آیت الله بر وجردی ” همیشه از سیاست پر هیز می کرد و با شاه به مغازله می پرداخت .

بیت خمینی
با تکانه ی ۵٧ , واژه ” بیت ” بر سر زبان عام و خاص افتاد و از حوزه مذهبیون بیرون آمده و در فرهنک سیاسی ایران جایگاه ویژه ای جست . ساختار ” بیت خمینی ” بسیار ساده و متشکل از حدود ۵۰۰ نفر بود. وی اساسا در امور روزمره دخالت چندانی نکرده و فقط در موارد اختلاف بین سیاستمدا ران و یا رویداد‌های حساس مانند ایران گیت، انتخابات مجلس سوم، قبول قطعنامه ۵۹۸ ،… اعلام موضع می‌‌کرد . اعضای بیت آیت الله خمینی مانند بیت سایر مراجع، بیشتر از سابقه حوزوی برخوردار بوده و نفوذ سیاسی چندانی بر وی نداشتند. ” بیت خمینی ” ستاد قدرت نبود , بلکه قدرت در کاریزمای خمینی نهفته بود و با یک اشارت انگشت ، زیر و بن را جا بجا می کرد .

راز و رمز های تبدیل بیت رهبر دوم به ستاد قدرت
نبود کاریزمای خامنه ای , فقدان کفایت مرجع و مجتهد بودنش , حضور رقبای کار کشته تر از وی در زمینه شریعت و سیاست هم و ادله دیگر و افزون خواهی او در دسترسی به کل قدرت از خامنه ای , اورا به سمت و سوی یک نوع از توهم گرایی ولایت و جباریت مقدس و گسترش تخیلی تشیع هدایت نمود . پس , هر آینه ضرورت معماری یک ستاد فرمان روایی قدرت به عنوان ولی امر مسلمین جهان را لازم دانست . “بیت ” این نقش بارز را به عنوان کآنون و ستاد قدرت ایفا کرد . هر چند که از نخستین روز ولایت رهبر نوپا پیشبرد این امر پروژه اصلی بود , اما بر پایه ضرورت ها و اولویت ها مسیر صعودی خود را نا هموار و پر نشیب و فراز طی کرد . نهاد های بیت بر پایه نیازهای کلان شکل گرفت و به مرور زمان نقش فرمان دهی را بر نهاد دولت ایفا کرد و بدین گونه نهاد دولت و مجلس را به حاشیه رانده یا زیر سلطه خود نهاده و با تسلط بر اهرم های قدرت , بازیگر اصلی بازی بزرگان د ر جمهوری اسلامی شد . پدیده هایی همچون راست افراطی عنا صر زاده شده از زهدان بیت ولایت بود که بنا به خواسته و امر رهبر جایگاه خویش را در بازی بلوک قدرت می جستند . نهادهای دهلیز وار و ساختار تو در تو و پیچیده موجود در بیت رهبر را بدین گونه می توان رمز گشایی کرد :

نهاد اطلاعاتی:
این بخش کلیه بخش های رسمی اطلاعاتی‌ کشور [ همچون وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه ] رازیر نظر دارد و هدایت می کند . سیاست‌های کلان امنیتی کشور در این بخش تعیین میشود و اعضای این بخش بیشترین تعداد را در اتاق فکر رهبر دارا می باشند. سرپرستی این بخش در تمام طول زمامداری آیت الله خامنه ای، برعهده حجّت الاسلام میر حجازی بوده است. روح الله حسینیان(رئیس مرکز اسناد انقلاب)، فلاحیان(وزیر سابق اطلاعات)، قاسم سلیمانی(فرمانده سپاه قدس سپاه)و شفیع( معاون سابق وزارت اطلاعات) از اعضای دیگر این بخش میباشند.
پس از سال۱۳۶۳ با پیشنهاد سعید حجاریان ، کلیه نهادهای اطلاعاتی‌ جمهوری اسلامی، در وزارت اطلاعات ادغام شدند. از دید طراحان این طرح، تمرکز فعالیت‌های اطلاعاتی‌ کشور در قالب وزارتخانه امکان نظارت بر عملکرد آن را برای نهاد‌های انتخابی مانند مجلس امکان پذیر می‌ساخت. اگرچه این وزارتخانه تحت نظر دولت بود اما بنا عرف و به درخواست رهبر ، وزیر و رؤسای این وزارتخانه با تایید ولی‌ فقیه تعیین می‌شدند. این امر تا واپسین ماه‌های سال ۱۳۷۸ ادامه داشت اما پس از افشای قتلهای زنجیره ایی در دوران خاتمی که به کنارگیری وزیر اطلاعات وقت و جانشینی ابراهیم یونسی منجر شد، تصفیه این وزارتخانه و سیاست پاسخگو نمودن آن در دستور کار قرار گرفت. در واکنش به این تحولات، بخش اطلاعاتی‌ بیت رهبری، طرح ایجاد سازمان‌های اطلاعاتی را با عنوان «سازمان اطلاعات کشور» پیشنهاد نمود. بر مبنای این طرح، سازمان مورد نظر، از ادغام وزارت اطلاعات، حفاظت اطلاعات سپاه و سایر نهاد‌های نظامی، زیر نظر مستقیم رهبری تشکیل میشد. دولت خاتمی به محض اطلاع از چنین طرحی، کلیه تلاش خود را جهت جلوگیری از عملیاتی شدن آن به کار گرفت. ابتدا با پایین کشیدن فتیله افشاگری قتلهای زنجیره ایی و کاهش سرعت تصفیه در وزارت اطلاعات تلاش نمود نگرانی‌های بیت رهبری را بر طرف نماید. در مرحله بعد، با افشاگری در مورد زیان‌های چنین سازمانی و نوشتن نامه به رهبری، وی را به عدم قبول چنین طرحی فرا خواندند. علی‌ رغم قول مساعد رهبر، این تشکیلات این بار به صورت غیر رسمی‌ و با به هم پیوستن نهاد‌های اطلاعاتی نظامی(حفاظت سپاه و نیروی انتظامی)، امنیتی(تصفیه شدگان وزارت اطلاعات)، قضایی(سازمان تازه تاسیس حفاظت اطلاعات قوه قضاییه) به همراه چند فرد شاخص بیت رهبری (اصغر میر حجازی، حسین طائب، احمد سالک)، با محوریت اطلاعات سپاه تشکیل شد. اهداف سازمان اطلاعات موازی، به طور عمده حول تعطیلی‌ پایگاه‌های دشمن( روزنامه‌های اصلاح طلب)، پروژه سرکوب (ملی‌ مذهبی‌‌ها و فعالین دانشجویی)، مبارزه با مفاسد اقتصادی(پرونده شهرام جزایری)، تعطیلی‌ نهادهای مستقل اطلاع رسانی (پرونده موسسه نظر سنجی آینده به سرپرستی عباس عبدی و حسین قاضیان)، پروژه مقابله با تهاجم فرهنگی‌(پرونده سیامک پورزند، بهنود …) وپرونده وب لاگ نویسان متمرکز بود.

نهاد نظامی:
این بخش زیر نظر حجّت السلام سعیدی( نماینده ولی‌ فقیه در سپاه)، رحیم صفوی(فرمانده سابق سپاه)،حجّت الاسلام طائب(فرمانده بسیج) و تنی چند از فرماندهان سپاه، به سیاستگذاری های کلان نظامی، دسته بندی و تحلیل داده‌های نظامی، برنامه هسته ای و جابجایی فرماندهان نیرو‌های نظامی میپردازد.
نهاد نظامی ؛ ارتش، سپاه پاسدارن و بسیج و نیروی انتظامی را کنترل و مدیریت می کندد. با وجود اینکه خمینی صریحا نیروهای نظامی را از ورود به وادی سیاست بر حذر داشته بود، این روند توسط جانشینش به تدریج عوض شد. خامنه‌ای در اولین سخنرانی خود پس از جانشینی در جمع اعضای سپاه پاسداران به نکته ای اشاره کرد که راز آن‌ تا سالها بعد آشکار نشد. در آن‌ دیدار، وی به فلسفه وجودی سپاه پاسدارن اشاره کرد و اینکه حتی اگر تا به حال نیز سپاه تشکیل نشده بود، در این دوره(پس از فوت امام) باید سپاه تشکیل میشد. این نظر از این جهت قابل توجه بود که با پایان جنگ و دوران بی‌ ثباتی اول انقلاب، سوال‌های زیادی در مورد فلسفه وجودی یک نهاد موازی با ارتش در اذهان نقش بسته بود.
به طور کلی‌ از دو اهرم قانونی جهت تاثیر گذاری روی سپاه، استفاده شد. اول با عزل و نصب فرماندهان سپاه و دوم از طریق سازمان گسترده نمایندگی ولی‌ فقیه در سپاه. نگاهی‌ گذرا بر روند عزل و نصبها به وضوح نشان می‌‌دهد که ملاک عمده انتصابات نه بر اساس شایسته سالاری که بر اساس وفاداری به رهبر بوده است تا نقش این نهاد از یک نیروی نظامی حرفه‌ای به بازوی نظامی رهبر برای قبضه کامل قدرت تقلیل یابد. در حوزه نمایندگی ولی‌ فقیه نیز کلیه منصوبین دوران خمینی به تدریج کنار گذاشته شده و جای خود را ابتدا به عناصری از جناح راست سنتی‌(موحدی کرمانی) و در نهایت به روحانیون وابسته به جریان مصباح(ذوالنور و سعیدی) دادند. تغییرات زیر جهت کنترل کامل این نهاد به مورد اجرا گذاشته شد:

١- نمایندگی های ولی‌ فقیه –

نمایندگی‌های ولی‌ فقیه و بخش عقیدتی سیاسی در اختیار روحانیون همفکر مصباح از قبیل حجّت السلام سعیدی و ذالنور قرار گرفت. این دو، عضو بیت رهبری بوده و در طی سالیان گذشته نقش کلیدی در تغییر مسیر سپاه و کشاندن آن به عرصه سیاست ایفا نمودند که آخرین آن دخالت مستقیم سپاه در سرکوب نارآمیهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم می‌ باشد. نمایندگی‌های ولی‌ فقیه در دوران رهبری آیت الله خامنه ای گسترش فراوانی یافته و به امور زیر مشغول شدند.
* نظارت بر کلیه پرسنل سپاه و به ویژه فرماندهان آن.
* آموزش‌های عقیدتی سیاسی(عمدتا بر اساس مبانی فکری جریان مصباح) پرسنل سپاه. در خلال این آموزش‌ها افراد مستعد شناسایی شده و برای ارتقا درجه به فرماندهان معرفی می‌شدند.
* بخش رسانه ایی و بولتن سازی: انتشار نشریه صبح صادق. مواضع این نشریه طی سالیان گذشته ملاک مناسبی برای رصد مواضع سیاسی رهبر می‌‌باشد. در ایام انتخابات و حوادث مهم، این بخش به بولتن سازی و پخش آن در بین پرسنل سپاه، گروه‌های فشار و نماز‌های جمعه نیز می‌‌پرداخت.

٢- هادیان سیاسی-

این بخش از سال ۱۳۸۲ به طور رسمی‌، توسط معاونت سیاسی سپاه پایه گذاری شد که اعضای آن تا سال ۱۳۸۷ چیزی بالغ بر ۱۲۰۰۰ نفر می شد. هدف اصلی‌ این گروه، تاثیر گذاری بر فرایند انتخابات بود. اگر چه پیش از این نیز گزارش‌های زیادی مبنی بر دخالت سپاه در انتخابات وجود داشت، کلید ایجاد تشکیلاتی مجزا برای دخالت سازمان یافته در انتخابات در سال ۱۳۸۲ و در جریان انتخابات شورا‌های اسلامی زده شد که به پیروزی طیفی منجر شد که به زودی با شهردار نمودن احمدی نژاد و فتح کرسی‌های مجلس هفتم، موجبات پیروزی نهایی‌ احمدی نژاد را در انتخابات ریاست جمهوری نهم پدید آوردند.

٣- افزایش قدرت حفاظت اطلاعات سپاه –

پس از تشکیل وزارت اطلاعات در ۱۳۶۳، کلیه فعالیتهای امنیتی به آن‌ سپرده شد و حفاظت اطلاعات سپاه فقط در حوزه‌های بسیار محدودی فعال بود. این رویه در زمان دولت خاتمی و پس از قتلهای زنجیره ایی عوض شد. با افشای نقش وزارت اطلاعات در قتل‌های زنجیره ایی و آغاز پاکسازی نسبی این وزارت خانه توسط دولت خاتمی، مشاور امنیتی بیت رهبری(میر حجازی) دستور ایجاد سازمان اطلاعات موازی با محوریت حفاظت اطلاعات سپاه را صادر نمود که فرمانده این بخش مستقیماً از سوی رهبر تعیین می شد.

۴- ایجاد قرارگاه ثار الله و گردان‌های عاشورا و الزهرا –

ایجاد این قرارگاه ابتدا در اتاق فکر بیت رهبری، جهت مقابله با ناآرامی های خیابانی پایه ریزی شد. وظیفه این قرارگاه مدیریت امنیت پایتخت و کنترل شهر تهران تعیین شد. فرمانده این قرارگاه را میتوان به عبارتی فرماندار نظامی تهران دانست. فرمانده سابق این بخش سردار جعفری بود که در حال حاضر فرمانده کل سپاه میباشد و فرمانده فعلی‌ نیز سردار حجازی، قائم مقام فرماندهی سپاه می‌باشد که خود نشانه اهمیت این قرارگاه در ساختار سپاه می‌‌باشد. گردان‌های عاشورا و الزهرا نیز در اواخر دهه هفتاد به منظور مقابله با اعتراضات مردمی و شورش‌های شهری توسط نیروی مقاومت بسیج تشکیل شدند.

۵- بخش اقتصادی –

اگرچه پس از خاتمه جنگ، به دلیل بحران مالی‌ دولت و تجهیزات بلا استفاده دوران جنگ اجازه فعالیت‌های محدود اقتصادی به سپاه داده شد، با قدرت گرفتن تدریجی‌ رهبری، دست سپاه برای ورود تمام عیار به عرصه اقتصادی باز گذاشته شد. قرار گاه عظیم خاتم النبیاء به فعالیت‌هایی‌ اقتصادی سپاه رسیدگی می‌کند، فعالیت‌هایی‌که از پیمانکاری قرارداد‌های عظیم دولتی در حوزه‌های نفت، انرژی، مخابرات، ساختمان سازی گرفته تا واردات کالا‌های مجاز و غیر مجاز را شامل می شود که آخرین آن‌ خرید سهام ۵۱ درصدی شرکت مخابرات در بزرگترین معامله تاریخ بورس ایران می‌‌باشد. کارشناسان، پس از شرکت ملی‌ نفت و آستان قدس رضوی بنگاه اقتصادی سپاه را سومین بنگاه اقتصادی کشور به شمار می‌ آورند. تملک بیش از ۶۰ اسکله غیر مجاز در جنوب کشور و همچنین فرودگاه پیام کرج، سپاه را به بازیگر اصلی‌ بازار سیاه کشور تبدیل نموده است و ناگفته پیداست که داشتن چنین رانتی، از گرفتن پروژه‌های عظیم دولتی بدون انجام مناقصه گرفته تا تملک اسکله و فرودگاه جز با چراغ سبز بیت رهبری امکان پذیر نمی‌باشد.

۶- نفوذ سپاه به نیروی انتظامی و ارتش –

با ادغام کمیته‌های انقلاب با نیروی پلیس و گماردن اعضای کمیته‌ها در رده‌های فرماندهی، نیروی انتظامی در سال ۱۳۷۰ شکل گرفت. رهبر جمهوری اسلامی به این تغییرات نیز بسنده نکرد و به جز سال اول (۱۳۷۰-۱۳۷۱) کلیه فرماندهان نیروی انتظامی را از میان فرماندهان سپاه ( سیف الهی، لطفیان، قالیباف، احمدی مقدم) انتخاب نمود در حالیکه هیچ یک از آنها دوره دانشگاه پلیس را نگذرانده بودند. ارتش نیز از این نفوذ بی نصیب نماند و برخی‌ فرماندهان سپاه در راس نیرو‌های ارتشی قرار گرفتند( به عنوان مثال انتصاب سردار شمخانی از نیروی زمینی‌ سپاه به فرماندهی نیروی دریایی).

این قصه سر دراز دارد …..ادامه دارد ……
rezaalavim@yahoo.com

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است