کرونا ؛ پساجهانی شدن یا بازگشت به ناسیونالیسم؟ پیمان عارف


۱-هنوز دهه نود میلادی به پایان نرسیده و از فروپاشی اتحاد شوروی یک دهه نیز نگذشته بود که فوکویاما تاریخ را پایان یافته اعلام کرد تا ندای تفوق و جهانی شدن لیبرالیسم و ارزشهای لیبرال را به گوش جهانیان رسانده باشد.
به این ترتیب مفهوم جهانی شدن وارد ادبیات سیاسی جهان شد و دو مفهوم به یاری آن شتافت: از سویی مفهوم عصر ارتباطات و از سوی دیگر عصر اطلاعات و جامعه اطلاعات محور.
مفهوم عصر ارتباطات و دهکده جهانی سویه جهانی شدن در جهان بیرونی آدمیان را توضیح میداد که حکایت از هر چه کوچکتر شدن جهان بیرونی و آفاقی انسان بود و مفهوم عصر اطلاعات سویه درونی و انفسی جهانی شدن را بازگو میکرد و حکایت از انباشت دانش و عمومی شدن آن در فردیت انسانها به واسطه وضعیت جهانی شده داشت.
اما جهانی شدن در وجه سیاسی آن در نظام روابط بین الملل نیز به پایان یک عصر می انجامید:
عصری از روابط بین الملل که از سال ۱۶۴۸ با اتکاء بر دولت-ملت ها و بر بنیاد دولتهای ملی شکل گرفته و به واسطه انعقاد پیمان صلحی که در سالن شهرداری شهر مونستر آلمان منعقد شده و به عنوان پیمان وستفالی شناخته میشد ؛ به عصر وستفالیایی روابط بین الملل اشتهار یافت.
پیمانی که به جنگ های ۳۰ ساله مذهبی در اروپا پایان داد!
در عصر وستفالی که قریب به ۳۵۰ سال به طول انجامید نهاد دولت به عنوان یگانه بازیگر روابط بین الملل شناخته میشد و حتی تاسیس سازمانهای بین المللی غیردولتی چون جامعه ملل و سازمان ملل متحد در قرن بیستم نیز نتوانست خلل چندانی به جایگاه یگانه آن وارد آورد چرا که این سازمانها نیز در واقع نه غیردولتی بلکه بین دولتی بودند.
مهمترین میراث عصر وستفالی همچنین ناسیونالیسم به عنوان اراده جمعی دولت-ملت برای تامین بیشینه منفعت خود در جهان مبتنی بر رقابت بین دولتها بود. ناسیونالیسم گرچه در اکثر دولت-ملت ها موج مدرنیته سیاسی را نیز همراه خود آورد اما در بسیاری از کشورها تاریخی از رقابت با ارزشهای جهانشمول لیبرال را نیز رقم زد تا امروز بتوان از تفکیک دو سنخ محافظه کار و لیبرال متجددسازی در عصر جدید سخن گفت.
از همین روی بود که جهانی شدن در پایان قرن بیستم ناسیونالیسم را هدف گرفت! چرا که در نظم جهانی شده با کمرنگ شدن حاکمیت های ملی تصمیم سازی و سیاستگزاری از انحصار دولت ملی خارج شده در اختیار واحدهای جهانی فراملی چون اتحادیه های منطقه ای چون اتحادیه اروپا ، نفتا و ناتو از سویی و شرکت های بین المللی چندملیتی از سوی دیگر قرار میگیرد.
۲-جهان به مدت دو دهه از مزایای جهانی شدن بهره مند شد. با کمرنگ شدن حاکمیتهای ملی و مرزهای ملی گروههای بزرگتری از انسانها توانستند دست به مهاجرت و جابجایی در سطح جهانی بزنند ؛ نیروی کار ارزان تری وارد مرکز شد و سرمایه و فناوری بیشتری از مرکز روانه پیرامون شد تا با کاهش نرخ بیکاری در پیرامون و گردش جهانی سرمایه و کالا ، شهروندان به مراتب رفاه بیشتری را نسبت به گذشته تجربه کنند.
جهانی شدن اما با ایجاد امکان جابجایی در فضای فراملی برای انسانها از جمله امکان شیوع بیماری های اپیدمیک میان آنان را نیز به مقیاسی رساند که در گذشته حتی قابل تصور نبود.
تجربه شیوع کرونا از گوشه شرقی جهان تا اعماق غرب آن نیز از دستاوردهای جهانی شدن است. دستاوردی که حال با اهمیت بخشیدن دوباره به نهاد دولت ، مرزهای ملی و منافع ملی بنظر میرسد اصل جهانی شدن را با مخاطره جدی مواجه ساخته است.
دولت هایی که در کرونا نه تنها مرزهای خود را به روی “غریبه ها” بستند بلکه حتی وقتی نوبت به کالاهای حیاتی درمانی چون دستگاه تنفس مصنوعی رسید با سرقت از یکدیگر نشان دادند جهان روابط بین الملل کماکان همان عرصه کشمکش جنگل واری است که تامس هابز کلیت مناسبات آدمیان را بر مبنای آن توضیح داده بود.
حال پرسش این است که آیا کرونا ما را به عصر ناسیونالیسم بدون ارزشهای لیبرال بازخواهد گرداند و به برآمدن دولتهای هر چه راست گراتر ، محافظه کارتر ، اقتدارگراتر و پوپولیست تر خواهد انجامید یا آنکه جهانی شدن نظمی باثبات و خودانگیخته در روابط بین الملل است که به راحتی مغلوب نخواهد شد؟ و یا آنکه خواهیم توانست از موقعیتی جدید و پساجهانی شدن در روابط بین الملل سخن بگوییم؟
۳-بسیاری از تحلیلگران روابط بین الملل برآنند که گرچه جهانی شدن با مخاطره جدی مواجه شده و اینبار طبیعت به کمک عناصر نظم سابق شتافته تا مدعاهای ملی گرایانه سیاستمداران راست گرایی که در این سالها کشور به کشور به قدرت رسیده اند واجد حقانیت نماید و زورآزمایی جهان گرایان و ملی گرایان به نفع ملی گرایان پیش رود اما جهانی که تجاربی چون اتحادیه اروپا ، اتحادیه گمرکی ، سازمان تجارت جهانی و صدها نهاد برآمده از تصمیم سازی فراملی را تجربه کرده و با جهانی شدن اقتصاد به شغل و درآمد بیشتر ، کالا و خدمات بیشتر و رفاه بالاتر دست یافته دیگر به نظم گذشته ای تن درنخواهد داد که در آن نیروی کار گران داخلی ، کالای داخلی و غیرانبوه تولید میکرد تا قیمت تمام شده آن خواه ناخواه گران دربیاید و در نتیجه مصرف کمتری صورت گیرد ؛ انباشت سرمایه کمتری شکل گیرد و شغل کمتری تولید شود تا سطح رفاه عمومی کاهش یابد و مکانیسم های تامین اجتماعی نیز تضعیف شود.
مکانیسم هایی که نهایتا وابسته به مالیات هستند ومالیات نیز وابسته به تولید و انباشت ثروت.
پس جهان بعد از کرونا چگونه جهانی خواهد بود؟ چه بلایی بر سر جهانی شدن خواهد آمد؟
نگارنده برآن است که موقعیت پساجهانی شدن موقعیتی جدید است که گرچه در آن جهانی شدن تعدیل خواهد شد اما مغلوب خیر!
احتمال بسیار زیاد تعدیل جهانی شدن از اروپا آغاز میشود. اتحادیه اروپا این دستاورد حیرت آور بشری گرچه با برگزیت شکاف برداشت اما با پیروزی مکرون بر مارینه لوپن در فرانسه و امکان تشکیل دولت با ائتلاف دموکرات مسیحی ها و سوسیال دموکرات ها در آلمان علیرغم افزایش رای حزب دست راستی آلترناتیو توانست مرحله دشوار از حیات خود را در سالهای ۲۰۱۷-۲۰۱۸ پشت سر بگذارد. اما اکنون این جنوب اروپاست که در بدترین شرایط اپیدمی دست یاری اتحادیه را لمس نکرده است و گمان نمیرود عذرخواهی اورزلا فن درلاین –کسی که ریاست قوه مجریه اتحادیه اروپا را در اختیار دارد- از مردم ایتالیا ۲ ماه پس از آن روزهای دشوار ابتدای مارس ، چیز زیادی از نارضایتی ایشان از اتحادیه بکاهد و مانع از آن شود تا در اولین انتخابات پیش روی به حزبی چون حزب لیگ به رهبری سالوینی رای ندهند.
رایی که با وعده های پیشین سالوینی به معنای خروج ایتالیا از اتحادیه خواهد بود!
تعدیل جهانی شدن همچنین بنظر میرسد با تعدیل نقش نفت و انرژی های فسیلی در اقتصاد جهان همراه باشد. شوک نفتی ۲۰ آوریل نشان داد که جایگاه نفت در جهان جدید دیگر به موقعیت گذشته باز نخواهد گشت.
جهان پساجهانی شدن جهان جدیدی است که نه تمامی مولفه های مبتنی بر دولت ملی را در بر خواهد گرفت و نه تمامی عناصر جهان گرایانه دو دهه اخیر را.
جهانی جدید که به آرامی حجاب از رخ خود برخواهد کشید.
جهانی عادلانه تر؟
جهانی بهتر؟
احتمالا!

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است