هرمیداس‌ باوند در گفت‌وگو با “دیدارنیوز”: احتمال بازگشت به برجام از سوی آمریکا وجود دارد


 احتمال تجدید نظر در دیدگاه آمریکا در خصوص برجام وجود دارد به خصوص آنکه دموکرات‌ها و تعدادی از اندیشمندان، نمایندگان و سناتور‌ها که حدود ۵۰ نفر هستند درخواست بازگشت به برجام را داده‌اند.

مژگان فرجی – دیدارنیوز: پس از آنکه دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا وارد کاخ سفید شد یکی از مهم‌ترین وعده‌های خود را در دوران مبارزات انتخاباتی عملی ساخت و آن هم خروج آمریکا از برجام بود. به دنبال این تصمیم آمریکا، اروپایی‌ها به شدت آن را مورد نقد قرار دادند و بار‌ها بر این نکته تاکید ورزیدند که نسبت به تعهدات برجام متعهد باقی خواهند ماند.

 

اما آنچه از این ابراز تعهد اروپا نصیب ایران شد، خروج شرکت‌های بین‌المللی از کشور بود و با وجود آنکه یک بار اروپا از کانال مالی به نام SPV نام برد، ولی در عمل نتوانست آن را به مرحله اجرا درآورد و نام این کانال مالی به اینستکس با این تفاوت که مواردی که در تحریم‌های آمریکا مورد توجه قرار نگرفته است را مدنظر قرار داد، تغییر یافت که هنوز هم اجرایی نشده است.

در رابطه با پایان برجام با داوود هرمیداس باوند، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بین‌الملل به گفت‌وگو پرداختیم که در زیر مورد توجه قرار گرفته است.

آیا فرجامِ برجام فرا رسیده است؟ اساساً بازگشت آمریکا به برجام امکان پذیر است؟

در سیاست امکان هر جهت‌گیری و تغییر وجود دارد، زیرا کشور‌ها بر اساس منافع ملی خود موضع‌گیری می‌کنند، بنابراین در صورتی که متوجه شوند ادامه خط مشی‌شان به نتایج مورد نظر منتهی نخواهد شد، در آن تغییر به‌وجود می‌آورند.

برجام تفاهمی بین پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان که به‌عنوان دستاوردی در رابطه با حفظ مصالح و منافع بین‌المللی که به تأیید شورای امنیت هم رسید، بود. در این بین دولت آمریکا در روند مذاکرات از سوی دموکرات‌ها جایگاه مسلطی داشت، اما پس از ریاست‌جمهوری ترامپ از برجام خارج شد، پس از آن اروپا اعلام کرد پایبند به برجام باقی خواهد ماند و متعهد شد که برای برداشتن تحریم‌ها اقداماتی صورت گیرد تا یک سوم نفت ایران خریداری شود، بر همین اساس بنا است تا نهاد مالی مستقل ایجاد شود تا به وسیله آن از شرکت‌های کوچکتر برای مراوده اقتصادی با ایران حمایت به عمل آید.

اما مسئله در این‌باره با، اما و اگر‌هایی مواجه شد و در نهایت آنچه اتحادیه اروپا مطرح کرد، استثنا‌هایی مانند دارو و غذا که در تحریم‌ها پذیرفته شده، مورد نظر قرار دارد، اخیرا هم اتحادیه اروپا مطرح کرده که ۲۰ میلیارد در ایران سرمایه گذاری خواهد کرد که با توجه به ایستادگی احتمال تحقق این مبلغ وجود دارد، اما با این حال احتمال تجدید نظر در دیدگاه آمریکا در خصوص برجام وجود دارد به خصوص آنکه دموکرات‌ها و تعدادی از اندیشمندان، نمایندگان و سناتور‌ها که حدود ۵۰ نفر هستند درخواست بازگشت به برجام را داده‌اند.

این احتمال در دولت ترامپ محقق می‌شود یا دولت بعدی؟

نمایندگان و سناتور‌های موجود اعلام کردند که مصلحت منافع آمریکا ایجاب می‌کند نسبت به برجام تجدید نظرصورت گیرد و این امر مربوط به آینده نزدیک خواهد بود و این در حالی است که ایران انتظار ادامه فرایند برجام را در سر دارد. بدین معنا که برداشتن تحریم‌ها، سرمایه‌گذاری، انتقال انرژی و قرارداد‌هایی که از سوی توتال و شرکت‌های دیگر انجام گرفته بود، مجدد آغاز شود، زیرا به محض اینکه آمریکا از برجام خارج شد و تحریم‌های سنگین‌تری نسبت به ایران اعمال کرد، شرکت‌های بین‌المللی که با کشورمان تعاملات گسترده‌ای برقرار کرده بودن از قرارداد خارج شدند.

طبق حقوق بین‌الملل کنوانسیون جانشین دولت‌ها معمولاً هر دولت متعهد پایبند به تعهدات دولت قبلی است و مجاز نیست تعهدات دولت قبلی را به طور کامل تغییر دهد. آن هم تعهداتی که چند جانبه بوده و به تأیید شورای امنیت رسیده است. یکی از اصول منشور این است که همه کشور‌های عضو سازمان ملل باید به تصمیماتی که شورای امنیت به خصوص در رابطه با فصل ۷ منشور انجام می‌دهد، پاینبد باشند.

دولت ترامپ این کار را کرد و همه شرکت‌های بین المللی و کشور‌های متحد از او تبعیت کردند.

درست است، هم از نظر حقوق بین‌الملل و کنوانسیون جانشینی دولت‌ها و هم اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد پایبندی به تعهداتی که دولت قبلی آمریکا انجام داده است، مورد تاکید قرار گرفته است. به‌خصوص تعهداتی که چند جانبه بوده و مربوط به حفظ، صلح و امنیت بین‌المللی است و به‌عنوان دستاوردی برای جامعه بشری تلقی می‌شود، اما در سیاست و حفظ منافع ملی امکان تغییر موضع قبلی مسئله مهمی محسوب نمی‌شود. نخست‌وزیر بریتانیا معتقد بود بریتانیا نه دوستان دائمی دارد و نه دشمنان دائمی بلکه منافع ملی دائمی دارد. دشمنان دیروز و تصمیم‌گیری دیروز ممکن است به دوستان امروز و تصمیم‌گیری جدید منجر شود. بعید به نظر می‌رسد راهی که آمریکا اتخاذ کرده با صلح به نتیجه مورد نظر برسد. امکان بحران‌های منطقه‌ای را درپی دارد.

شما اساساً قبول دارید که برجام با جنگ سوریه گره خورده است. اگر برجام محقق نمی‌شد شاید جنگ به شکل دیگری صورت می‌گرفت یا برعکس؟

برجام از لحاظ ایران به این صورت بود که کشور‌هایی تصمیم گرفته بودند تحریم‌های جدیدی را بر تحریم‌های موجود اضافه کنند و نگرانی محدودی در حد یک درصد برای اعمال یک استراتژی سخت افزاری به ایران وجود داشت و در اینجا منافع حیاتی کشورمان مطرح بود. باید بین منافع حیاتی و رژیم‌های موجود تفکیک قائل شد، زیرا رژیم‌ها ابدی نیستند، اما در صورتی که منافع حیاتی از دست رود، قابل بازگشت نخواهد بود.

با توجه به شرایط ذکر شده همه خواهان آن بودند که این اتفاق رخ ندهد، بنابراین از برجام حمایت به عمل آوردند در همین رابطه به لحاظ منطقه‌ای نکاتی مطرح شد و به موازات آن کشور‌های عضو اتحادیه اروپا ـ آلمان، فرانسه، انگلیس ـ بیانیه‌ای در مورد موشک‌های قاره‌پیما و مسئله عدم دخالت در کشور‌های منطقه و عدم حمایت از تروریسم صادر کردند و تمام این موارد مسائلی نبود که فی‌البداهه شکل گیرد.

در مسئله سوریه کشور‌های آمریکا، روسیه، ترکیه و عربستان دخالت دارند؛ بنابراین عدم دخالت و یا خارج شدن نیرو‌های خارجی موکول به حل مسئله سوریه شد. در خصوص یمن هم به همین شکل پیش رفت. نکته دیگر مسئله موشک‌های قاره پیما است که یک سیستم دفاعی محسوب می‌شود و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بار‌ها تأیید کرده که ایران به تعهداتش پایبند بوده و غنی کردن اورانیوم را کاهش داده است، بنابراین امکان دسترسی به سلاح هسته‌ای را ندارد. ممکن است برای کلاهک هسته‌ای موشک‌های قاره پیما قابل استفاده باشد، اما وقتی کشوری فاقد آن است، یک دفاع متعارف به حساب می‌آید.

در جنگ ایران و عراق، هواپیما‌های عراقی به آسانی می‌توانستند ایران را بمباران کنند و ایران توانایی مقابله نداشت؛ بنابراین با توجه به سابقه جنگ ۸ ساله که پیشرفته‌ترین سلاح‌ها با کمک شوروی سابق و غربی‌ها در اختیار عراق قرار گرفت و نارسایی‌هایی که در سیستم دفاعی ایران موجود بود، وجود موشک ضروری به نظر می‌رسد. ایران تا حالا به هیچ کشوری تجاوز نکرده است. مضاف بر اینکه پاکستان و هندوستان و اسرائیل هم به این موشک‌ها دسترسی دارد؛ بنابراین تاکید اینکه ایران سیستم دفاعی فوق را نداشته باشد، عادلانه نیست.

آیا می‌توان گفت آمریکا در دوره اوباما درصدد بود حضور منطقه‌ای ایران را تحت کنترل دربیارود؟

حضور منطقه‌ای ایران یک واقعیت جغرافیایی و خصوصیت ژئوپولتیک است. بعضی از کشور‌ها مثل کره شمالی در یک انزوای جغرافیایی قرار دارند، اما ایران در شاهراه بین‌المللی بین شرق و غرب واقع شده است. حتی در شرایطی که کشور‌هایی مثل چین و هند جهش‌های قابل‌توجهی پیدا کرده‌اند، پوتین با اتخاذ سیاست یورویی در صدد احیای جایگاه نسبی روسیه است، بنابراین به نظر می‌رسد از لحاظ مالی، اقتصادی، امنیتی و سیاسی درصدد برآمده تا کشور‌های آسیای مرکزی و دیگران را به اقمار جدید خود تبدیل سازد.

برای غرب مهم این است بین این سه قدرت که یک روند ارتقایی را در پیش گرفته‌اند، ایران حائل باشد و مقتدرانه تحت تحمیلات این قدرت‌های رو به ارتقای شرقی قرار نگیرد، لذا هم منافع غرب و هم جایگاه منطقه‌ای ایران اقتضا می‌کند تا جایگاه معتبری داشته باشد؛ بنابراین ایران در مقایسه با دیگر کشورها، منهای ترکیه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. قبل از انقلاب هم بر اساس سیاستی که دولت نیکسون در پیش گرفته بود حفظ امنیت منطقه بعد از خروج بریتانیا از شرق سوئز به عهده ایران بود. اکنون هم جایگاه ایران را نمی‌توان تغییر داد، لذا اجرای درخواست اروپایی‌ها جنبه فوری ندارد؛ بنابراین مسئله سوریه و یمن به آینده‌ای تعلق دارد که ممکن است نزدیک یا دور باشد. دولت اسرائیل با حماس قرارداد‌هایی می‌بندد، توافق‌هایی انجام می‌دهد و پدیده‌ای است که مورد شناسایی قرار گرفته است.

سیاست ترامپ این بود که دقیقاً با جمهوری اسلامی به توافق برسد و آن را با بوق و کرنا انعکاس دهد. چون تصور آن از جمهوری اسلامی نه تنها تهدیدی برای منطقه، بلکه برای جامعه بین‌الملل محسوب می‌شود. تمام تلاشش این است که توافقی با جمهوری اسلامی انجام دهد بعد آن را به‌عنوان نجات جامعه بشری به نمایش درآورد و جایگاه خود را تثبیت کند تا در انتخابات از آن بهره‌برداری به عمل آورد، اما اگر به نتیجه برسد که ممکن نیست با رویداد‌هایی که در منطقه پیش می‌آید، زمینه‌ساز یک تجدیدنظری در مشی موجود آمریکا خواهد بود.

تمام تلاش دولت اوباما این بود که با ایران به یک توافق بین‌المللی دست پیدا کند و موفق هم شد. چه اتفاقی افتاد که ترامپ به خودش اجازه داد از برجام خارج شود. آیا بخشی از این اقدام ترامپ به ایران برمی‌گردد یا اینکه صرفاً به عدم تعهد دولت جدید آمریکا مربوط می‌شود؟

خط مشی ترامپ عدم تعهد است. نه تنها تعهداتی که طبق برجام باید انجام دهد، بلکه تحریم‌های سنگین‌تری است که به گفته خود ترامپ از نظر تاریخی بی سابقه بوده است. اما یک نظری هم این بود که ایران سیاست خویشتن‌داری و مقاومت را تا پایان دوران ترامپ در پیش گیرد. چرا که به زعم آنها در انتخابات آینده پیروز نخواهد شد، لذا تا آن زمان ایران باید تمام آثار بار سنگین تحریم‌های اقتصادی را تحمل کند، اما استمرار و تشدید مشکلات داخلی ممکن است، موجب شود جریان‌های معترض در ایران شکل بگیرد.

همان‌طور که شاهد هستیم، بخش عمده‌ای از جامعه روز به روز با مشکلات جدیدی مواجه می‌شود، بنابراین در صورتی که جامعه به اوج استیصال برسد و برای معاش با مشکلات روزافزون مواجه شود، ممکن است واکنش‎هایی داشته باشد که نگران کننده خواهد بود، البته همه اینها حدس و گمان است. اما اکنون علائم و قرائن کوچکی پدیدار شده که احتمال تغییر خط مشی ترامپ نسبت به ادامه استراتژی برنامه‌ای که در قبال ایران در پیش گرفته، ممکن است در افق پدیدار شود.

این علائم چیست؟

انتظار آنها این است که بتوانند از داخل فشار‌هایی اعمال کنند تا ایران مجبور شود به توافق مورد نظر تن دهد، انتظار ایران هم این بود که اتحادیه اروپا در مقابل آمریکا ایستادگی کند، اما این ایستادگی بسیار ضعیف بوده است. نگاه به شرق هم تأمین کننده نیاز‌ها نخواهد بود. صادرات چین در سال به آمریکا ۶۰۰ میلیارد است و صادرات آمریکا ۳۰۰ میلیارد است. روسیه، چین و هند تعاملاتی با آمریکا دارند و مصالح آنها اولویتی است که خط مشی این کشور حفظ شود. به‌خصوص روسیه که همیشه از ایران استفاده ابزاری کرده، اما بار‌ها هم سو با غرب موضع گیری داشته است؛ بنابراین استراتژی نگاه به شرق مشکل ایران را حل نمی‌کند. حتی چین و دیگران قبلاً اعلام کرده بودند که پایبند به برجام هستند و تحریم‌های خارج از شورای امنیت را پذیرا نیستند، اما به جای ارز، روپیه و یا کالا به ایران می‌دهند. علی‌رغم مباحثی که شفاهاً مطرح می‌کنند، در عمل به دلیل تعاملاتی که با آمریکا دارند ملاحظلات این کشور را مورد رعایت قرار می‌دهند.

آیا ایران می‌توانست اقدامی کند که به اینجا نرسد؟

حداقل روابط بین‌الملل همزیستی مسالمت‌آمیز است که متعارف آن همکاری و فراتر از آن همگرایی محسوب می‌شود. در دنیای امروز قطع روابط حتی با قدرت‌ها از نظر تاکتیکی در کوتاه‌مدت ممکن است، اما اگر قرار باشد در یک برهه طولانی بر فرض ۴۰ سال قطع روابط صورت گیرد حاکی از این است که نوعی نارسایی و نابسامانی در سیاست خارجی وجود دارد. به‌خصوص در ایران در سیاست خارجی استراتژی واحدی مطرح نیست، زیرا هم وعاظ نماز جمعه و هم سرداران سپاه نظرات بسیار متفاوت و مبالغه آمیزی در خصوص روابط خارجی مطرح می‌کنند و وزارت خارجه آخرین نهادی است که سعی می‌کند موضع‌گیری‌ها را تعدیل کند.

به دلیل فقدان یک استراتژی در سیاست خارجی نوعی نارسایی وجود دارد، بنابراین در صورتی هدف این است روابط سازنده با همه کشور‌ها به خصوص با کشور‌هایی که در منطقه ذی نفع هستند، داشته باشیم، باید مسائل و مشکلات‌مان را بر اساس منافع متقابل حل و فصل کنیم.

وقتی ترامپ از برجام خارج شد، کشور‌های اروپایی نسبت به این رفتار ترامپ واکنش نشان دادند. به‌طور نمونه خانم موگرینی در اولین نشست خبری خیلی تند صحبت کرد. بعد گفتند ما یک کانال مالی به نام SPV راه اندازی می‌کنیم که تحریم‌ها را دور بزنیم. این کانال مالی به سرانجام نرسید و نام آن به اینستکس تغییر کرد. سازوکار این کانال جدید هم مشخص نیست. آیا ایران می‌تواند اروپا را وادار کند که هزینه اقتصادی بپردازد؟

ما نیاز داریم تا برای آینده موضع گیری‌های عقلانی اتخاذ کنیم. فرض کنید نتانیاهو به اتحادیه اروپا می‌رود که بگوید هدف ایران نابودی اسرائیل است، در همین زمان هم مقامات ایران از نابودی اسرائیل صحبت می‌کنند و آنها با زیرکی شعار‌های ایران را به قصد و نیت تبدیل می‌کنند و بابت آن بسیار منتفع می‌شوند. همانطور که در زمان احمدی‌نژاد مسئله هولوکاست مطرح شد، حتی در دهه ۵۰ و ۶۰ حقوق‌دانان و اندیشمندان فلسطینی هم آن را مطرح کردند و این مسئله سبب شد که شورای امنیت در جهت تأیید هولوکاست و نفی کسانی که تهدید می‌کنند بیانیه صادر کنند، مجمع عمومی سازمان ملل و پارلمان شورای اروپا هم قطعنامه دادند، بنابراین از نظر شرایط زمانی ضرورتی ندارد مطالبی از این دست مطرح شود، چرا که بر اساس آن اتهاماتی به ایران وارد می‌شود.

در مورد حقوق بشر و مشکلاتی که برای درویش‌ها، افراد دو تابعیتی، مسائل مربوط به محیط زیست و امثال آن اتخاذ می‌شود از نظر زمانی در دنیایی که انقلاب ارتباطات بازتاب گسترده جهانی در پی دارد، یک رویداد کوچک به یک مسئله ملی و کشوری تبدیل می‌شود. این سیاست داخلی ما تأیید کننده اتهاماتی است که نسبت به ایران مطرح می‌کنند. با در نظر گرفتن مجموعه این موارد، می‌توان نتیجه گرفت که یک نارسایی جدی در خط مشی سیاست خارجی کشور وجود دارد.

پس با توجه به صحبت‌های شما نمی‌توانیم اروپا را وادار کنیم، هزینه اقتصادی بدهد. آیا بهتر نبود زمان نگارش برجام در بندی به جبران خسارت‌ها پرداخته می‌شد؟

بله، چون مسائل قابل پیش‌بینی نیست و زمانی که رخ داد، می‌توان به مشکلات آن پی برد. اوباما برجام را یک دستاورد تلقی می‌کرد، بنابراین تصور نمی‌شد با مشکلات آنچنانی آن هم از سوی آمریکا که نقش محوری داشت مواجه شود، البته کمیسیونی پیش‌بینی شده بود که در صورت مشکل به آن ارجاع شود، اما ترامپ پایبند به کمیسیون نیست و به‌عنوان یک راست‌گرای افراطی خط‌مشی متفاوتی دارد.

ترامپ معتقد بود هر فردی باید سلاح گرم داشته باشد و سوسیالیسم برای آمریکا قابل قبول نیست. مثل بوش پدر که در قبال عراق گفت ما آینده آمریکا را به تصمیم شورای امنیت وابسته نمی‌کنیم، بنابراین با انگلیس اقدامات سخت‌افزاری را علیه عراق در پیش گرفت، اما در عمل برخی از کشور‌ها حاکمیت‌شان برابرتر است. آمریکا خود را آزاد می‌داند و اقدامات و تصمیماتی که می‌گیرد اعم از نقض فاحش حقوق بشر و حتی مغایر از تصمیمات دولت قبلی به‌عنوان یک قدرت درباره آنها تصمیم می‌گیرد.

شعار برجام برای حل مشکلات اقتصادی بود ما در یک زمان کوتاه توانستیم نفت را به فروش برسانیم. اکنون ما با مشکلات اقتصادی زیادی روبه‌رو هستیم و پیش‌بینی می‌شود سال آینده اوضاع بدتر هم خواهد شد، برخی از تحلیل‌گران پیشنهاد داده‌اند که ایران به‌طور تدریجی از برجام خارج شود تا تلنگری به اروپایی‌ها بزند. به نظر شما این پیشنهاد چقدر کارساز خواهد بود؟

گروه‌های اصول‌گرا از ابتدا مخالف برجام بودند. اکنون هم که فرایند‌های برجام بر اساس انتظار تحقق پیدا نکرده است، دال بر صحت نظریه خود می‌دانند. آنان معتقدند باید ایستادگی کرد، بر اساس این نظر ایران می‌تواند با توجه به اینکه اروپایی‌ها تعهدات خود را انجام نداده‌اند خود را آزاد بداند و تهدیداتی را در پیش گیرد، اما به محض اعلام این نظر اروپایی‌ها هم خود را آزاد خواهند دید و آمریکایی‌ها از این مسئله سوء استفاده می‌کنند، بنابراین با خروج از برجام شرایط ایران بهتر نخواهد شد.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است