نسبت تحولخواهی با اصلاح طلبی و براندازی- عیسی سحرخیز


این روزها که در محافل سیاسی حسابی بحث در مورد “اصلاحات و اصلاح طلبان”، تحولخواهی و تحولخواهان” و براندازی و براندازان” و نسبت آن ها با یکدیگر بالا گرفته است، جا دارد که یادی کنیم از خاتمی پدر و پسر؛ مرحوم حاج آقا روح الله و سید محمد خاتمی.
علت این یادآوری بحثی است که بین اصلاح طلبان و تحولخواهان پیش آمده است. به گمان من، در این میان عده ای ندانسته و ناخواسته “تحولخواهی و تحولخواهان” را مترادف گرفته اند با “براندازی و براندازان”. برخی از آن ها هم اگر گاهی احترامی برای این گروه قائل هستند در این حد و اندازه است که “تحول‌خواهان همان براندازانی هستند که فحش نمی‌دهند”.
عده ای اما پا را از این هم فراتر گذاشته و می گویند: در نهایت، “تحول‌خواهی و ارتجاع با هم پیوند می‌خورند: در حالی که تحول‌خواهان امریکا از منتقدان جدی ترامپ‌اند، تحول‌خواهان ایران امید به ترامپ بسته‌اند.”، یا ” تحول‌خواهی علاوه بر آن که یک ترم شناخته شده سیاسی نیست، در عمل همان براندازی است منتها مدعی است که خواهان براندازی از طریق شیوه‌های خشونت‌آمیز نیست که البته این هم فقط یک ادعاست”!
این دوستان یا مطالعات تاریخی چندانی ندارند یا حافظه تاریخی اشان به دلیل گذراندن عمری در “زندان” یا “بیمارستان در زمان حبس”، در پی انتخابات سال ٨٨ آسیب دیده است!
اگر این گونه نبود، آن ها به راحتی فراموش نمی کردند که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨۴ اصطلاح “تحولخواهی” در صحنه سیاسی ایران چگونه زنده شد. آن زمان که مصطفی معین، نامزد “اصلاح طلبان پیگیر و پیشرو”، به عبارتی یک گام جلوتر از اصلاح طلبانی که با نامزدهای دیکر وارد عرصه انتخابات شده بودند، خود را آماده می کرد که به پاستور برود . همان روزهای سرنوشت سازی که محمود احمدی نژاد را در انتخاباتی فرمایشی، برای اولین دوره، بر مسند ریاست جمهوری ایران نشاندند!
از ان تاریخ بود که “تحولخواهان” پا به پای “اصلاح طلبان”، و گاه فراتر از آنان در صحنه سیاسی ایران قد علم کردند و بیشتر هزینه دادند تا در حقیقت “اصلاحات ساختاری” را نمایندگی کنند- به عبارتی، بخشی از اصلاح طلبانی که تنها در پی “حفظ” یا “کسب” پست و مقام نبودند!
به این دلیل بود که درانتخابات ریاست جمهوری سال ٩٢، آن گاه که محمد رضا عارف اصلاح طلب مجبور به استعفا شد تا اجماع برای رای دادن به حسن روحانی شکل گیرد، سید محمد خاتمی با توجه به تحولات دهه ی قبل از همگان، به ویژه “اصلاح طلبان و تحول خواهان” خواست تا “وظیفه مهم خود را در این انتخابات به جا آورند” و حضور روحانی را “فرصتی مناسب برای رسیدن به خواست ها و مطالبات خود” بدانند.
حقیقت این است که در تحولات سیاسی عصر جدید ایران، “تحولخواهی” حتی بر “اصلاح طلبی” پیشی می گیرد. آن زمان که معممان و مکلاهایی چون “علامه طباطبایی، سید ابوالفضل زنجانی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان، سیدمحمد بهشتی، سیدمحمود طالقانی و مرتضی جزایری و…” در ابتدای دهه ۴٠ بانی “تحولخواهی” در حوزه و دیگر نهادهای روشنفکری ایران شدند، و پیش از آن ها مرحوم سید روح الله خاتمی.
و این زمانی بود که در سال ۴١ این دست افراد مانیفیست اعتقادی “تحول‌خواهان در نهاد روحانیت” را در قالب کتاب “بحثی درباره مرجعیت و روحانیت” منتشر کردند. البته، تاکید آن ها بر ضرورت تحول در حوزه، در اصل بهانه ای بود برای ورود به مباحث دیگر تا شفاف و روشن، و به صورت علنی و آشکار پایشان را فراتر از چارچوب مرسوم حوزه بگذارند و نظام‌های جدید آموزشی را در قالب تأسیس چند مدرسه و موسسه پی بگیرند و نسلی نو بپرورند و سپس بنیانی نو دراندازد!
این اقدام پس از صورت گرفته بود که پدر رهبر اصلاحات، سید روح الله خاتمی، حتی پیش از آن که بزرگان حوزه قم به درخواست آیت‌الله بروجردی، اصول اصلاحات حوزوی را بنویسند-درخواستی که هیچگاه اجرایی نشد- در دفتر یادبود “حجت‌الاسلام وزیری” بر ضرورت “تحول‌گرایی در حوزه و آسیب‌شناسی آن” تاکید کرد.
نمی دانم، شاید هم اشتباه می کنم. شاید این دوستان جوان اصلاح طلب حافظه تاریخی قوی تری دارند و منظور و اشاره اشان در اصل، پیامد این نوع تحولخواهی ها در ایران است. شاید از این رو بر “برانداز بودن” تحولخواهان تاکید دارند که این دست تحولات بود که عاقبت نظام شاهنشاهی را برانداخت و جمهوری اسلامی را جایگزین آن ساخت!

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است