نامه ۳۵ تشکل دانشجویی به سید محمد خاتمی و اتمام حجت با او


جناب آقای سیدمحمد خاتمی!

با سلام؛

امروز عملکرد اصلاح‏‌طلبان مورد پرسش‏‌هایی اساسی قرار گرفته‌ و رسالت جنبش دانشجویی در جایگاه دیدبان جامعه‏‌ی مدنی آن است که در این وضعیت بحرانی، جدی و بی‌پرده به نقد کنش‌های اصلاحات تحت رهبری شما بپردازد تا افق‌هایی تازه‌ در سیر تاریخِ ملت ایران بگشاید. به باور ما اصلاحات و انحصار درون‏‌گروهی و درون‏‌گفتمانی با یک‌دیگر در تضاد آشکارند؛ اما درک اصلاحات کنونی به‏‌مثابه ساختاری گرفتار در انحصارِ فردی، ما را به آن واداشت که این نامه را به فردی که به زعم عموم مردم، «چهره‌ی اصلاحات» ‌باشد، یعنی جنابتان بنگاریم.

امروز در وضعیتی به سر می‏‌بریم که بحران‏‌های زیست‏‌محیطی، فسادهای اقتصادی و اجتماعی، شکاف‏‌های قومیتی، ناکارآمدی نهادهای حافظ حقوق شهروندان و فاصله‏‌ی طبقاتی به اوج خود رسیده و ناکارآمدی‌های حاکمیت، بیش از پیش خود را نمایان ساخته‏‌اند. به‏‌همین سبب، نیاز به اصلاحات ساختاری بر همگان –جز آنان که از فساد و رانت و افزایش شکاف‏‌های طبقاتی و قومیتی سود می‌برند– آشکار شده است.

حال که دولت اعتدالی و لیست‌های اصلاح‏‌طلب، کنش‌های مؤثری را به‌منظور ایجاد این تحولات ساختاری از خود نشان نداده‌اند، سوال اساسی و تاریخی جامعه این‌ است که چه نیروهای سیاسی می‌توانند پی‌ر‌یزی این تحولات ساختاری را بر عهده بگیرند؛ به تعبیر دیگر، چه نیروی سیاسی حائز صلاحیت لازم برای ایفای نقش مصلح اجتماعی است؟ در زمانه‌ای که برخی جریان‌های سیاسی از بیم ترامپ و استیلای بیگانه، جانب سرکوب و خفقان داخلی را می‌گیرند؛ و برخی دیگر از شدت سرکوب و برای رهایی از خفقان داخلی، استیلا و دخالت خارجی را تجویز می‌کنند؛ کدام نیروی مترقی می‏‌تواند با مرزبندی علیه استعمار و خفقان، و همچنین بازگشت به عرصه‏‌ی عمومی و قدرت مردمی، راه تحولات آتی را روشن‏‌تر بنماید؟

نیروی سیاسی‏‌ای که با رسواسازی فسادهای ساختاری و نه تقلیل آن به تخلفات جزئی و فردیِ عده‌ای محدود، به جای سیاست انتخاباتی برای جایگزینی افراد فاسد در پی ساماندهی نهادهای نظارتی مستحکم باشد. نیرویی که با مدنظر قراردادن جایگاه ایران در اقتصاد جهانی، آن‏‌هم در وضعیتی که تعدیلات اقتصادی کمر بخش تولید را شکسته است، نسبت به تبدیل ایران به بازار مصرف قدرت‌های اقتصادی بدبین بوده و موضعی مشخص داشته باشد؛ همچنین با تمرکز بر الگوهای اقتصاد مولد و تأکید بر توسعه‌ای پایدار و همه‏‌جانبه، هدررفت سرمایه‌های انسانی و سرمایه‌های ملی این کشور را هدف گرفته و در پی بهبود وضعیت معیشتی تمامی احاد جامعه باشد. نیرویی که با بازگشت به عدالت، جمعیت بزرگ مردم زیر خط فقر را ببیند و فریاد تظلم‌خواهی گرسنگان و مظلومین را بشنود.

امروز باید به صراحت گفت که تنها معدودی از کنشگران با منظرگاهی استراتژیک برای ایجاد تغییرات ساختاری، آگاهانه پای در میدان گذاشته‌اند. در این میان اصلاح‏‌طلبان نیز به‏‌جای آن‏‌که در راستای تحقق آرمان عدالت در انقلاب ۵۷ همت گمارند، از اقشار فرودست که پایه‌های اصلی انقلاب بودند، چشم‏‌پوشی کرده‌اند. از طرف دیگر نیروهایی که آگاهانه پای در میدان گذارده‌اند نیز به‏‌مرور توسط اصلاح‏‌طلبان “غیر خودی” قلمداد شده و گوشه‌گیر می‌گردند.

به زعم ما جریان اصلاحات که خود با نقد به حاکمیت در سال ۷۶ متولد شد، اکنون نیاز به قبول نقدهای دلسوزانه‏‌ی درون‏‌گفتمانی و ایجاد یک بازسازی اساسی دارد. گفتمانی که از ابتدا با تأکید بر «تقدم توسعه‏‌ی سیاسی» صدای محرومان را فراموش کرده بود، امروز دیگر حتی قادر به عملی کردن شعار اولیه‌ی خود یعنی “توسعه‌ی سیاسی” هم نیست.

از نگاه ما، در بازسازی مورد نظر، هیچ‌یک از دو خواست عدالت و آزادی نباید فدای یک‌دیگر شوند. افزایش اختلاف طبقاتی و کاهش قدرت خرید مردم از یک‌‌سو و بی‏‌اعتبارتر شمردن حقوق اولیه‌ی شهروندان از سوی دیگر، وجود ارتباط معنادار و پیوند ناگسستنی بین دو خواست “آزادی” و “عدالت” را بیش از پیش نمایان ساخت؛ امروز نمی‌توان سخن از آزادی گفت و حق زباله‌گردهای زیر برج‌های شهر را برای تأمین حداقل مسکن، شغل و بهداشت نادیده انگاشت. از طرف دیگر نمی‌توان با شعار عدالت، به حذف و خشونت علیه دیگری و زیر پا گذاشتن حقوق اولیه‏‌ی افراد پرداخت.

جناب آقای خاتمی!

چندی پیش جناب‏‌عالی راهکارهای خود را برای برون‏‌رفت از وضعیت موجود در ۱۵ مورد بیان کردید؛ راهکارهایی که نه‏‌تنها ضمانت اجرایی و نحوه‌ی نهادمندشدنِ آنها در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، بلکه وجود نیرویی سیاسی‌‌ که ایفاگر این تغییرات باشد نیز با تردیدهای جدی روبرو است. آنچه به زعم ما در سخنان و راهکارهایتان مورد غفلت قرار گرفته، لزوم بازسازی ساختاری‏‌ــ‏‌‏‌روشی جریان اصلاحات است. اگر امروز زنگ خطر بحران‏‌های سیاسی و اجتماعی به صدا درآمده، مسئولیت اخلاقی این را ایجاب می‌کند که بگوییم اصلاح‏‌طلبان نقش پررنگی در ایجاد شرایط بحرانی فعلی داشته‌اند و عملکرد آنها موجب ناامیدی مردم از اصلاحات در قالب‌های فعلی شده است. عملکرد ضعیف و دور از انتظار لیست امید در مجلس شورای اسلامی و شورای شهر، در کنار عدم قبول مسئولیتِ «محافظه‌کاری و ناکارآمدی لیست‌ها و گاهی فساد برخی نمایندگان» توسط اصلاح‏‌طلبان، خود به تقویت بیش‌ از پیش این ناامیدی و عدم باور به کارآمدبودن شورای عالی اصلاح‏‌طلبان دامن ‌زده‌است.

در چهار سال گذشته، ما تشکل‌های دانشجویی با زنده‏‌نگاه‏‌داشتن مسئله‏‌ی حصر، راهکار خود برای این بازسازی را نشان دادیم؛ آن‏‌چه که پیوند اکنون با سال ٨٨ را نمایان می‌ساخت و خود یکی از دلایل پیروزی‌های انتخاباتی برای اعتدالیون و لیست‌های مختلف اصلاح‏‌طلبان بود. اما رویکردهای اقتصادی و منش سیاسی این نیروها، مطالبه‏‌ی همگانی آزادی محصورین را تا سرحد یک شعار توخالی برای مناسبت‌های انتخاباتی کشاند؛ تاجایی که تفاوت دیدگاه‌های طیف مردمی و عدالت‌خواه اصلاح‏‌طلب با سایر طیف‏‌ها، در عرصه‏‌ی عمومی محو و محوتر گشت. خواست رفع حصر برای ما به معنای ارجح‌ دانستن آزادی محصورین از آزادی سایر زندانیان سیاسی نبود، بلکه پیوندی بود میان ما و هویت ناگسستنی‌مان. ما خواست رفع حصر را زنده نگاه داشتیم نه صرفاً برای آزادی سه زندانی سیاسی –که در جای خود بسیار مهم است– بلکه برای یادآوری لزوم بازگشت به گفتمان مردم محور سال ٨٨. جریانی که بزرگان آن هیچ‌گاه ادعای رهبری نکرده و با گذار از اندک‌سالاری و سهم‌بندی، تمامی اعتبار و توان خود را در مسیر تحول تاریخی ملت ایران قرار دادند.

اگر امروز بخشی از جریان اصلاح‏‌طلب با ادامه‏‌ی «منطق خودی و غیرخودی» حاکمیت، نیروهای اصلاح‏‌طلبی که توسط سیاست‏‌های پلیسی به حاشیه رانده شده‏‌اند را نادیده انگارد، خود موجب بازتولید ساختارهای غیردموکراتیک خواهد بود. همان‏‌طور که مهدی کروبی در نامه‏‌ی اخیر خود با برشمردن لزوم آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، این منطق خودی و غیرخودی را فروریخت و با کنش‏‌گری فعالانه‏‌ی خود در حصر، انفعال اصلاح‏‌طلبان را غیرقابل توجیه ساخت.

به راستی زندانیان سیاسی اعتبار جریان تاریخی اصلاح‏‌طلبی به‏‌معنای عامِ کلمه‏‌اند. آنها یادآور این نکته هستند که در راه اصلاحات هزینه‌های بسیاری پرداخت شده و تداوم مسیر نیز نیازمند چنین نیروهایی است که آمادگی حضور آگاهانه و تحمل هزینه‌ها را داشته‌باشند.

اگر امروز از میرحسین موسوی نام می‌بریم او را نماینده‌ی جریانی از اصلاح‏‌طلبی می‌دانیم که امروز گوشه‌گیرشان کرده‌اند. در وضعیتی که نیروهای اعتدالی کمر به سیاست‌زدایی از حصر و تقلیل مسئله به یک خواست حقوق بشری کرده‌اند، ما با تکیه بر بُعد سیاسی حصر، و به میانجی این مطالبه سعی در پیوند زدن اصلاح‏‌طلبان با سیاست مردمی و عدالت‏‌محور داشتیم.

اصلاح‏‌طلبان در انتخابات سال‏‌های ٩٢، ٩۴ و ٩۶ تنها راه تغییرات را تسخیر نهادهای انتخابی و حضور در قدرت دانستند؛ غافل از این‌که با پُتکِ نظارت استصوابی، اکثر نیروهای کارآمد حذف شدند. در ادامه نیز بخش بزرگی از منتخبین دسته‌چندم انتخابات که با حمایت اصلاح‏‌طلبان روی کار آمده بودند، با ارجح قراردادن حفظ قدرت، پی‌گیری آرمان‌های مردمی را به فراموشی سپردند.

ما بر آنیم که تحقق اصلاحات بر پایه‏‌ی حضور در نهادهای انتخابی برای ادامه‌ی چانه‌زنی‌های پشت پرده امکان‏‌پذیر نخواهدبود و این مسیر تنها صرف انرژی سیاسی مردم بر راهکارهای از پیش باخته خواهدبود. به زعم ما تحقق اصلاحات بر پایه‏‌ی رجوع به پایگاه مردمی و احیای سیاست مردمی و عدالت محور امکان‌پذیر است.

اگر امروز از آزادی و عدالت اجتماعی سخن می‌گوییم، مطالبه‌ی ما بازگشت به آرمان‌های انقلاب ۵۷ در بستر مدنی قوام یافته‏‌ی ۸۸ است. آرمان‌هایی که گویی همواره در سپیده‌دم تحولات تاریخی و انقلاب‌ها، غروب کرده و متذکران آن‌ها نیز به سایه‌ها رانده شده‌اند. عدالت فراگیر، جمهوریت و مدنیت تا امروز، یک به یک در خلال سهم‌بندی‌ها و منفعت‌طلبی‌های حزبی و فردی به خاک سپرده‌ شده‌اند؛ خاکسپاری‌‌ای که اصلاح‏‌طلبان نیز سهم کمی از وقوع آن نداشته‌اند. عاقبت اما از خواب غفلت خویش بیدار گشته‌ایم و هشیارانه عزم بازگشت به همان آرمان‌های تاریخی‌مان را داریم.

به زعم ما امروز وقت آن رسیده که نیروهای مختلفی که بر لزوم اصلاحات ساختاری و دموکراتیک باور دارند به بازسازی خود اقدام نمایند و هم‌پیمان و مصرانه به عرصه‌ی عمومی بازگردند. اصلاحاتی ساختاری با تکیه بر مردم و در جهت باز پس‌گیری حق تعیین سرنوشت و نفی تحمیل آن.

در انتها به جناب‏‌عالی عارض می‌شویم که تکرار و پافشاری بر روندهای گذشته و نادیده انگاشتن لزوم بازسازی جریان اصلاحات، پایگاه مردمی اصلاح‏‌طلبان را به خطر انداخته و امکان و توان جریان‌ تاریخی اصلاح‏‌طلبی را برای تغییر و اصلاح با مخاطره‌ای جدی روبرو خواهدکرد.

لیست تشکل های امضا کننده:

۱. انجمن دانشجویان ایران اسلامی دانشگاه ارومیه

۲.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز

۳.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهرکرد

۴. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز

۵.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بناب

۶. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی کرمانشاه

۷.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه لرستان

۸. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان

۹.انجمن‌اسلامی دانشجویان دانشگاه ولی‌عصر(عج) رفسنجان

۱۰.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه هنر اصفهان

۱۱.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اراک

۱۲. انجمن فرهنگ و تمدن اسلامی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل

۱۳. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه خلیج فارس (بوشهر)

۱۴.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران

۱۵. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه کردستان

۱۶. انجمن ایران اسلامی دانشجویان دانشگاه مازندران

۱۷.انجمن اسلامی دانشجویان ترقی خواه پلی تکنیک

۱۸. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه هنر تهران

١٩. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه هرمزگان

۲۰.انجمن اسلامی آرمان دانشجویان علم و صنعت

۲۱.مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا

۲۲.انجمن اسلامی دانشجویان پیرو خط امام دانشگاه سیستان و بلوچستان

۲۳.مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان

۲۴. انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه زنجان

٢۵.انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شیراز

٢۶. انجمن اسلامى دانشجویان دانشگاه صنعتى شاهرود

۲۷. تشکل اسلامی انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه بین المللی امام خمینی ره قزوین

۲۸.انجمن اسلامی دانشجویان پیرو خط امام ره دانشگاه یاسوج

۲۹.انجمن اسلامی دانشجویان ترقی خواه دانشگاه علوم پزشکی همدان

۳۰.انجمن فرهنگ و سیاست دانشجویان دانشگاه بیرجند

۳۱. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه گلستان

۳۲.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه

۳۳. انجمن اسلامی فرهنگ و سیاست دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان

۳۴. انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبایی

۳۵. انجمن اسلامی دانشجویان نواندیش دانشگاه فردوسی مشهد

تشکل های اسلامی دانشجویان متحد

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است