ناسیونالیسم کورد، کوبانی و موقعیت آن : شمال میرزا


mirza-shomal

 امروز ۵۵مین روز مقاومت کوبانی است. در این مدت سیلی از مقالات، کامنتها، اظهارنظر‌ها منتشر شد، تحلیلهای فراوانی ارائه‌ و هر یک از اینها از گوشه‌ نگاه‌ خود به‌ تحلیل کوبانی پرداختند. حجم توجه‌ رسانهای و گوناگونی تحلیها در باره‌ کوبانی به‌ حدی زیاد بود که‌ مخاطبان گاهی در موقعیتی قرار میگرفتند که‌ نمیتوانستند درک درست و واقعبینانه‌ای در رابطه‌ با‌ کوبانی و جوهر مبارزه‌ در این شهر داشته‌ باشند و این گوناگونی در ارزیابی کوبانی به طبیعت چند بعدی بودن کوبانی بر میگردد که‌ خود ناشی از موقعیتی است که‌ کوبانی در آن قرار دارد.
هنگامیکه‌ از موقعیت کوبانی صحبت میشود دیگر منظور از موقعیت جغرافیای این شهر نیست که‌ در مرز میان دو کشور سوریه‌ و ترکیه و یا اینکه‌ در کوردستان‌ واقع شده‌ باشد بلکه‌ منظور از موقعییت، مختصاتی است که‌ این شهر به‌ لحاظ فکری درادبیات سیاسی در مدت زمان کوتاه‌ پیدا کرده‌ است. منظور این است که‌ چگونه‌ یک موقعیت جغرافیایی به‌ واسطه‌ ظلم تاریخی که‌ بر آن شده‌ است به‌ یک موقعیت فکری- تحلیلی تبدیل میشود و مرزهای فیزیکی را درمینوردد.‌
امروز کوبانی پیش از اینکه‌ یک شهر باشد یک مقوله، یک مفهوم کلیدی و یا یک چهار چوب فکری، تئوری‌- تحلیلی است که‌ هر کس و یا گروهی ‌آن را با باورهای سیاسی و اعتقادی خود سنجده‌‌ و آن را تفسیر میکند. دامنه‌ وسعت مفهوم کوبانی به‌ لحاظ فکری به‌ حدی گسترده‌ شده‌ است که‌ همه‌ را میتواند در خود جا دهد، یک ناسیونالیسم، یک کومنیسم، یک آنارکیسم، یک اکولوژیست، یک اسلامیسم و یک ایتیسم ؛ کورد، ترک، عرب، چیچن، سنی، شیعه‌ و یک یزیدی؛ جوان، زن، مرد و حتی یک کودک میتواند در همه‌ رنگی کوبانی رنگ خود را بازیابد و در عین حال جای است که‌ هیچ یک از اینها را به‌ تنهای در خود جا نمیدهد. در واقع میتوان گفت که‌ داشتن چنین ویژگیهای منحصر به‌ فرد کوبانی است که‌ تحلیلهای متفاوتی را بدنبال داشته‌ است. مادامیکه‌ داشتن تحلیلهای متفاوت به‌ غنی شدن مفهوم کوبانی کمک میکند در عین حال اشکالی بودن این تحلیلها در این است که‌ کوبانی را در جهت منافع گروه و یا ایدئولوژی خاص به‌ بهای کم اهمیت کردن کوبانی تفسیر کرد.
در اینمدت کوتاه‌ خصوصآ در خاورمیانه آشوب زده‌‌ احزاب، دولتها، ایدئولوژیستها و افراد خود و دیگران را با این مختصات سنجیدند و در آنالیزهای خود از مختصات کوبانی جهت شناساند و شناسایی دیدگاه‌ خود و دیگران استفاده‌ کردند. میخواستند بگویند چون ما از کوبانی دفاع میکنم پس ما خوبم، میگویند چون ما به‌ کوبای اسلحه‌ و نیرو فرستادیم پس ناسیونالیسم خوبی هستیم، آنارکیسمی میگوید رویایی ما برای جامعه‌ بدون دولت دارد میسر میشود، کومنسیتها میگویند جامعه‌ مورد نظر کوبانی عین جامعه‌ ایدال و بی طبقه‌ ماست، فمنیستها میگویند این اولین قدم در راه‌ رهایی زنان از یوغ بردگی مردان است؛ در این میان هم کسانی بودند که‌ به‌ واسطه‌ دشمنی با کوبانی منفور واقع شدند. به‌ مختص کردن کوبانی تنها به‌ این خطه‌ جغرافیایی محدود نشده‌ و در خارج از این محدوده،‌ در جهان نیز کوبانی را به‌ معیاری برای اندازه‌گیری میزان باورمندی به‌ ارزشهای انسانی خود و دیگران تبدیل کردند. برای مثال عملکرد دولتها، افراد و گروها‌ حداقل در این برهه‌‌ زمانی به‌ میزان دوری و نزدیلکی به‌ کوبانی سنجیده‌ شد. کسی نمیتوانست بیطرف باشد و هیچ فرد، گروه‌، دولت و یا حزبی حتی کسانی که‌ تا دیروز مرگ کوبانی را آرزو میکردند هیومانیسم مآبانه‌ لاف‌ حمایت از کوبانی را سر زدند؛ آنانکه‌ آرزوی سقوط آنرا‌ میکرند نمیتوانستند در مقابل موجی انسانی که‌ کوبانی با خود به‌ دنیای پر هیاهوی مرگ خاورمیانه‌ آورده‌ بود بی تفاوت نظاره‌گر باشند و عکسل العمل نشان ندهد و یا در جهتی تغییر موضح ندهند و بلاخره‌‌ دم از حمایت کوبانی نزنند، ناسیونالیسم کورد هم بیطرف نمیتوانست بنشیند گاهی که‌ فکر میکرد کوبانی در حال سقوط است همان سیاست دوری از کوبانی که‌ پیشتر آن را با خندق مارک زده‌ بود، را دنبال میکرد و از آن دوری میکرد و گاهی که‌ شکست ناپذیری آن را حس میکرد نمیتوانست خود را از پیروزیهایی آن بی بهره‌ ببیند بهره‌ نه‌ به‌ سود ناسیونالیسم بلکه‌ بهره‌ بردن در جهت منافع گروهی‌ به‌ بهانه‌ ناسیونالیسم. در واقع چنین ناسیونالیسمی از کوبانی سهم خواهی پیروزی میکرد.
بلاخره‌ در این میان، ناسیونالیسم کورد، کمونیسم، آنارکیسم، فمنیسم وحتی آن امپریالیسم و کاپیتالیسمی که‌ میخواهد دستاوردهای کوبانی را با ریختن بمب از آن خود کند در تفسیر کوبانی دچار اغراق و تفریط به‌ سود خود شدند. علت ساده‌ است و آن این است که‌ کوبانی پیروز شده ‌است حتی اگر هم این شهر به‌ لحاط نظامی سقوط کند باز به دلیل‌ اینکه‌‌ به‌ سنتهای دیرین و مرسومی چون ‘تسلیم’ که‌ سالهاست بر جامعه‌ حاکم است، پشت کرده‌ و تسلیم نشد، بنابراین پیروز است. منظور از تسلیم آن مفهوم عامیانه‌ای نیست که‌ عموما در میدان و میانه‌ جنگ روی میدهد یا منظور از تسلیم آن نیست که‌ کوبانیها در برابر داعش تسلیم نشدند بلکه‌ منظور این است که مردم کوبانی برای مبارزه‌ و مقاومت تسلیم هیچ یک از ایدئولوژیهای دینی، ناسیونالیسم و کمونیسم، اسلامیسم و تقسیم بندیهای اتنیکی نشدند و تنها به‌ ایسم انسانی و هیومانیسم که‌ ایسمی در بر گیرنده‌ است، متوسل شدند. آنها در واقع از ایسمهای رایج و متداول امروزی گذر کردند و به‌ ایسمی متوسل شدند که‌ میتوانست جامع و همه‌ گیر باشد.
بنابراین ویژگیهاست که‌ میتوان کوبانی را تسلیم ناپذیر دانست و پیروز شدن آن مدیون تسلیم ناپذیر بود آن است؛ و همین خصلتهاست که‌ کوبانی را از پیروزیهای دیگر متمایز کرده‌ است، کوبانی بر خلاف دیگر ایسمها که‌ در آن بین آزادی انسان و مبارزه‌، ایدیولوژی مرگ واسطه‌ است در کوبانی خبری از چنین ایدولوژی که‌ حاوی تفسیرهای گوناگون از آزادی به‌ واسطه‌ مرگ باشد، نیست؛ بلکه‌ بین انسان و آزادی واسطه‌ای نیست مگر مبارزه‌، مبارزه‌ عین آزادی است، مبارزه‌ و آزادی ترکیبی جدا ناشدنی هستند که‌ هیچ چیزی در میان آنها وجود ندارد حال آنکه‌ در ایسمها مرسوم آزادی تنها از دریچه‌ تنگ ایدولوژی مرگ نگریسته‌ میشود، در ایدولوژی اسلام، مرگ واسطه‌ای است بین انسان و بهشت ( آزادی) ، بنابراین مرگ تقدیس میشود و از آن به‌ عنوان بالاترین درجه‌ یاد میشود که‌ به‌ وسیله‌ای آن میتوان به‌ بهشت رسید. چنین نگرشی به‌ آزادی نمیتواند مرز بین آزادی و مرگ را به‌ درستی مشخص کند و تا هنگامیکه‌ میان مرگ و آزادی فاصله‌ای نباشد مبارزه و آزادی‌ معنی واقعی خود را باز نخواهند یافت. ناسیونالیسم از این قاعده‌ مثتثنی نسیت. در دکترین ناسیونالیسم مرگ تقدیس میشود تا تقدیس شده‌ای دیگری را نگه‌ دارد، ناسیونالیسم سمبلهای ناسیونالیستی مانند پرچم، مرز، سرود ملی، همگونی را به‌ وجود آورده‌، سپس مقدس کرده‌‌ و آنگاه‌ مرگ را برای حفظ آن مقدس میپندارد. هر آنچه‌ را که‌ در ناسیونالیسم مقدس است به‌ وسیله‌ انسانها تقدیس شده‌اند. در این جا منظور از چنین تحلیلی صرفا تحلیل فاصله‌ بین کوبانی با ناسیونالیسم است نه‌ اینکه‌ ناسیونالیسم را صرف تقبیع کنیم، ناسیونالیسم یکی از راههای رسیدن به‌ آزادی حداقل در دوران کولونالیسم بوده‌ است، ناسیونالیسم و مقدس کردن سمبلها آن گاهی وسیله‌ای بوده‌ اند برای همیاری، حس با هم بودن، حس وابستگی و تعلق که‌ خود دارای بار ارزشی فراوانی هستند. اما آنچه‌ در کوبانی میگذرد ایدئولوژی زندگی است که‌ راه‌ رسیدن به‌ زندگی آزاد را تنها و تنها در مبارزه‌ میبیند. ‌ این آزادی است که‌ تقدیس میشود، آزادی مانند مقدسات ناسیونالیسم نیست که‌ ما خود آن را تقدیس کرده‌ باشیم بلکه‌ آزادی به‌ طور طبیعی مقدس است. ناسیونالیسم برای اینکه‌ مقدسات را همیشه‌ مقدس نگه‌ دارد نیازمند این است که‌ به‌ طور مدام و پیوسته‌ نیروی دوباره‌ به‌ مفاهیم و سمبلهای مقدس شده بدهد آنها را بنابر زمان و مکان باز تعریف کند و اگر نتواند و یا در تقویت تقدیس این سمبلها سهل انگاری کند ممکن است نتواند به‌ زندگی خود ادامه‌ بدهد چون در اینجا ما برای آزادی، سمبلها را مقدس و آنها را واسطه‌ کرده‌ایم و در نهایت به‌ آن سمبلها تکیه‌ زده‌ایم و حال آینکه در کوبانی‌ آزادی واسطه‌ همانند سمبلهای ناسیونالیستی ندارد و این خود آزادی است که‌ مقدس شمرده‌ میشود لذا تکیه‌ گاه‌ محکمتر از ناسیونالیسم برای مبارزه‌ دارد و این یکی از دلایلی است که‌ میتوان با آن شکست در شنگال و پیروزی در کوبانی را تحلیل کرد. در شنگال شهر حفظ نمیشود چون میان مبارزه‌ و آزادی گسست عمیقی وجود دارد و آن گسست نبود سمبلهای ناسیونالیستی است که‌ مبارز را از‌ مردم شنگال جدا میکند در حالی که‌ بین کوبانی، آزادی و مبارزه‌ و مبارز فاصله‌ای وجود ندارد.
ویژگیهای که‌ کوبانی دارد ویژگیهای یونیڤرسال و جهانی هستند، به‌ جامعه‌ خاص دینی، فکری، نژادی تعلق ندارد از اینرو به یک‌ مفهوم عام و انسانی تبدیل شده‌ است، آزادی در کوبانی هیچ مرزی را نمیشناسد. شاید به‌ خاطر داشتن چنین اختصاصات ویژه‌ است که‌ ایسمها هر یک به‌ نحوی سعی در تحلیل کوبانی دارند که‌ بتوانند پیروزی کوبانی را با خود و یا خود را با پیروزی کوبانی در یک راستا قرار دهند اگرچه‌ ممکن است با آرمان کوبانی در تضاد باشند. ولی برای اینکه‌ بتوانند از کوبانی نهایت استفاده‌ را بکنند دستاوردهای کوبانی را گلچین کرده‌ و آن در جهت منافع خود بکار میگیرند. بدون شک اگر کوبانی شکست میخورد کسی خود را با آن نمیسنجید، از آن سخن نمیگفت، به‌ آن نیرو نمیفرستاد و شکست کوبانی را شکست خود به‌ حساب نمیاورد. حال کوبانی که‌ پیروز شده‌ است صاحبانی بسیاری برای آن پیدا شده‌ است که‌‌ ناسیونالیسم کورد از آن جمله است‌.
مرتبط کردن کوبانی به‌ ناسیونالیسم کورد، بی انصافی بزرگی است به‌ ارزشهای والای کوبانی، کم جلوه‌ دادن مبارزه‌ انسانهایست که‌ برای انسانیت و در میان آن کورد، جانفشانی کرده‌اند، مرتبط کردن کوبانی به‌ ناسیونالیسم کورد مصادر کردن اندوخته‌ مبارزه‌ انسانیت است به‌ سود هیچ کس، چرا به‌ سود هیچ کس چون هنگامیکه‌ اندوخته‌ مبارزه‌ انسانیت کم جلوه داده‌ میشود دیگر کسی نیست که‌ از آن سود ببرد از جمله‌ ناسیونالیسم کورد. ناسیونالیسم کورد تنهای چیزی که‌ میتواند در باره‌ کوبانی اذعان کند این است که‌ بگوید کوبانی محصول شکست پروژه‌ای است که ناسیونالیسم کورد نتوانسته‌ است‌ آن را به‌ انجام برساند، ناسیونالیسم کورد نتوانسته‌ است هولیر و سولیمانیه‌ را به‌ هم برساند نتوانسته‌ است سورانی و بادینی را به‌ هم برساند چگونه‌ میتوا ادعا کرد که‌ کوبانی را به‌ هه‌ولیر رسانیده‌ است، چنین برداشتی به‌ یقین نادرست است اما کوبانی توانست کورد، ترک ،افغانستانی، فارس، آمریکایی، سنی، شیعه‌، کومونیست و آنارکیست و ناسیونالیست را در‌ یک نقطه‌ به‌ هم برساند و آن آزادی انسان است صرف نظر از هر هویتی. ‌

شماڵ میرزا
mirzas@tcd.ie

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است