نابود باد اسلحه، زنده باد انسان- باقر مرتضوی


خبر کوتاه بود: ارمنیها و آذربایجانیها بر سر منطقه قاراباغ دگربار جنگ آغاز کردهاند. جنگ، جنگ و باز جنگ. این چه سیاستی است که تا کنون جهان را به کام خویش کشانده و میکشاند. انگار همیشه باید باشد. و در این همیشه بودن مثل اینکه منطقه خاورمیانه جای ثابتی در این سیاست دارد. لبنان، سوریه، عراق، ایران، افغانستان، پاکستان و…اگر اندکی دورتر برویم به آفریقا میرسیم؛ سودان و اتیوپی و…

اسلحهها از کجا میآیند؟ فروشندهها کیستند؟ خریداران چه کسانی هستند؟ در این معامله چه کسانی میمیرند؟ لازم نیست دور برویم. بزرگترین فروشندگان اسلحه در جهان عبارتند از آمریکا، روسیه، چین، انگلیس، آلمان و فرانسه و..خریداران اما همه همین کشورهای بدبخت و بیچارهای هستند که سالهاست به آتش جنگ گرفتارند.

در این میان حال مسئله جنگ میان آذربایجان و ارمنستان است. موضوع جنگ هم ظاهرأ اشغال بخشی از خاک آذربایجان توسط ارمنىهاست.

من یک آذربایجانى هستم یعنى در آذربایجان بدنیا آمدهام و الان آلمانى هستم. به علت حاکمیت دو رژیم ضد بشرى شاه و شیخ از خانه و کاشانه کنده شده و سالهاست که در آلمان زندگى مىکنم. دوستى نظر مرا در باره جنگ آذربایجان و ارمنستان جویا شد. چون ظاهرأ من آذرى تبارم این سئوال از من شده است. حال من چه پاسخی باید به این دوستم بدهم.

من چنین گفتم :دوست عزیز سالهاست که من از برخوردهاى ایدئولوژیک و وطنپرستانه و ناسیونالیسم بدورم. برای من خاک و خون هویت انسان نیست. این موضوع شاید خوشایند خیلى از دوستان و هموطنانم نباشد، اما برای من یک اصل است. من به انسان میاندیشم و انسانیت در مرکز ثقل خیلى از رویدادهاى امروز جهان، بنیاد فکرى مرا تشکیل میدهد. چگونه مى توانم قبول کنم که بخاطر یک تکه زمین هزاران انسان بىگناه نیست و نابود گردند. چگونه مى توانم بپبذیرم که براى گرفتن و باز پس گرفتن کشورى، منطقهاى، شهرى یا خیابانى باید خون انسان ریخته شود و یا باید دست بدامن قدرتها جهانى گردیم که به ما اسلحه دهند تا دشمن خیالى را از خاک و کشور خیالى با اسلحه خارجی آزاد گردانیم. آیا نمى شود به عنوان انسانهایی متمدن، آذربایجانىها و ارمنىها در کنار هم بنشینند و مشکلات خودشان را حل کنند؟

من هم به آذربایجانىها وهم به ارمنىهایی که به انسانیت میاندیشند، اعتماد کامل دارم و میدانم که این توان را دارند که مشکلات خود را بی هیچ خون و خونریزی و مداخله حل کنند. آیا باید حتمأ جنایتکارانى مثل پوتین، اردوغان، ترامپ و خامتهاى وارد معرکه شوند و ماشین آدمکشى خود را به حرکت درآورند و مردم آذربایجان و ارمنستان را به اعتبار سلاحهای خویش مورد حمایت قرار دهند. آیا واقعاً اسلحه حرف آخر را میزند و صلح میآفریند؟

و تازه این حرفها را چه کسى قبول کرده و میکند، و اصلاً چه کسى به نظر من و تو گوش فرامیدهد. بعضى از دوستان مىگویند از نظر تاریخى قرهباغ به آذربایجانىها تعلق دارد. اگر از فرضیه حرکت کنیم و به تاریخ نه چندان دور نگاه کنیم، قفقاز به چه کسى تعلق داشت، آیا عثمانیها تا اطریش پیش نتاختند؟ خود آذربایجان در اختیار کدام کشور بود؟

من به عنوان یک آذربایجانی وقتی از ارمنیها میشنوم، دوستیهایشان را به یاد میآورم، اینکه چنان فرهنگ و زندگیشان در طول تاریخ با فرهنگ و زندگی ما تنیده شده است که نمیتوان جدایشان کرد. اصلاً چرا جدایشان باید بکنیم. از آن خوشم میآید و کیف میکنم. کدام آذربایجانی باشعوری یافت میشود که مثلاْ از موسیقی «ساری گلین» بدش بیاید؟ دلم نمیخواهد همراه و همگام و همآواز احمقهایی بشوم که نمیخواهند ببینند موسیقی و فرهنگ و تاریخ و تمدن ما و ارمنیها چقدر نقاط مشترک دارد و تا چه اندازه از هم تأثیر گرفته و بر هم تأثیر گذشتهاند.

دوست عزیزم! مسخره است که آدمی چو من با این پیشینه سیاسی حالا بیایم و از انسانیت خویش خارج شوم و زبان بربرها را تکرار کنم و بر طبل جنگ بکوبم. از هر آنچه سیاست که به کشتن نظر داشته باشد متنفرم. دوست ندارم هیچ انسانی، حتا دشمنم کشته شود. چرا منِ نوعی نباید در شیپور صلح و آشتی بدمد؟

اگر انسانی دمکرات باشیم و معتقد به دمکراسی، در نهایت خویش خواهیم گفت که شرایطی فراهم آوریم تا مردم خود برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرند، بدون هیچ خشونت و اسلحه و جنگ. برای شعور انسانها ارزش قائل شویم و بپذیریم که آنان عقل و هوش دارند و میتوانند برای خویش خود تصمیم بگیرند. میگویند انسان در گذر از تمدن از بربریت خویش فاصله میگیرد و متمدنتر و با فرهنگ میشود.

در این روند که طبیعتاً باید به صلح و آشتی و رواداری و دوستی و عدالت اجتماعی برسیم، گاه انسانها به گذشته حیوانی خویش بازمیگردند و دشمن انسان میشوند، به روی هم آتش میگشایند و میکوشند آن دیگری را نابود کنند.

و مشکل هموطنان آذربایجانی من نیز همینجاست. عدهای از آنان به بربریت خویش بازگشتهاند و هیاهوی مرگ بر ارمنی سر میدهند. فکر میکنند که باید برای توده مردم تصمیم بگیرند. در برج عاج خویش نشستهاند و میکوشند با دو شعار احساسی ذهن تودهها را به نفع افکار ارتجاعی و بربرمنشانه خویش مصادره کنند. اینان مرگ را نه برای خود بلکه دیگری میخواهند.

من اما وقتی واژه ارمنی میشنوم، ناخودآگاه به محله «بارون آواک» تبریز بازمیگردم. دوستان ارمنی خویش را به یاد میآورم. به همشهریهایی فکر میکنم که سالهای سال به مهر و محبت با ارمنیها به دوستی زندگی کردهاند. به جنبش مشروطه نیز فکر میکنم که همین ارمنیها در کنار مردم آذربایجان و دیگر نقاط ایران برای آزادی ایران جنگیدند. حال اما دریغ و درد که از تبریز صدای «مرگ بر ارمنی» شنیده میشود. بوی خونی که به حتم با بوی پولهایی مشکوک درآمیخته است. اسلحهها باید به فروش بروند. کنسرنهای اسلحهسازی دارند از احساسات این شعاردهندگان به نفع خویش بهره میبرند.

در دورانى که صلح و دوستى و انسانیت میتواند شعار مردمی باشد به دور از قدرتها، و همزیسى انسانها به یکى از مهمترین اصل جوامع بشرى تبدیل شده، به راستی دفاع از یک تکه خاک چه بهانه مسخرهای است برای کشتار. برای من ارزش انسانها بیشتر از هر تکه خاک و مرز و بوم است. چه کسى امروز میتواند پاسخگوی میلیونها خانواده ایرانى و عراقى باشد که در جنگ ایران و عراق به خاک و خون غلطیدند. چه کسى مى تواند بگوید که چرا رژیم جنایتکار بشار اسد در دفاع از خاک وطن این همه انسان را آواره از وطن کرده است؟ پس رفیق عزیزم بگذار با تمام خلوص نیت به تو بگویم: من یک انسانم، برای انسانها و انسانیت ارزش قائلم. نژاد، زبان، خاک ، خون، جنسیت و رنگ پوست برایم ارزشى ندارند. من تجربه همسایه بودن و دوستی بسیار خوبى با ارمنىها دارم. بحث ارمنى و فارس و آذربایجانى محصول ذهنهای بیمار است.

به یاد دارم ارمنیهای ده خودمان را. تنی چند از آنان تمام کارهاى تکنیکى ده را اداره میکردند. یکى ماشینالات تعمیر میکرد، یکى قیچى و چاقو و داس و اره تیز میکرد و آن دیگرى چرخ خیاطى عهد بوق مادرم را راه مىانداخت. یعنى صنعت ده ما در دست ارمنىها بودند. و ما در کنار این انسانهای دوستداشتنی به صلح و دوستی زندگی کردهایم. ننگم باد که حالا مرگ آنان را فریاد برآورم. من مرگ هیچ انسانی را فریاد نمیکنم. زندگی برای آنان آرزو میکنم.

دوست عزیز! حق یک زندگی خوب و انسانی برای همگان شعار من است و در این شعار استثنایی وجود ندارد.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است