معامله قرن و متارکه با تاریخ


رونمایی دونالد ترامپ از معامله قرن در کاخ سفید و به همراه نتانیاهو، با موجی از واکنش ها در جهان و خاورمیانه روبرو شد. تعدادی از تحلیلگران و روزنامه نگاران یادداشت‌هایی درباره معامله قرن برای صفحه ناظران نوشته اند.

مدل نگاه ترامپ به دنیا، نگاه به یک سوپرمارکت بزرگ است که می‌شود با پول و امتیاز، در آن خرید و فروش کرد
نسخه پیچی به روش ترامپ معامله گر/ فرزانه بذرپور، روزنامه‌نگار
همانطور که در جمهوری اسلامی، “مردم” یعنی طرفداران رژیم؛ معترضان اغتشاش گرند یا مزدور خارجی. از نگاه اسرائیل هم “فلسطینی ها” ساکنانی هستند که سیاستهای اسرائیل را قبول دارند یا حداقل به آن تمکین می‌کنند. مردم فلسطین، کسانی اند که بیت المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل قبول دارند، غیر از اینها، دیگران “تروریست”اند.. نظام سلطه در شکل و صورت مشابه است حتی اگر محتوای متفاوتی داشته باشد. تا زمانی که حق مردم به رسمیت شناخت نشود، هیچ سیاستی به حل اختلاف کمکی نمی‌کند.

مدل نگاه ترامپ به دنیا، نگاه به یک سوپرمارکت بزرگ است که می‌شود با پول و امتیاز در آن خرید و فروش کرد. “معامله قرن”، یک طرح آمریکایی است که براساس منافع آمریکا و به تبع آن اسرائیل تنظیم شده است. وعده های سرمایه ‌گذاری ترامپ در مناطق فلسطینی نشین، مثل تجویز قرص آسپرین برای درمان یک سرطان مزمن است.

“معامله” یک مفهوم تجاری است درحالیکه با یک منازعه تاریخی نمی‌توان تجاری برخورد کرد. حل یک مشکل تاریخی، نیازمند بررسی ریشه های آن است. مساله اسرائیل و فلسطین برآمده از اختلافات قومی، مذهبی و تاریخی است و میان دو ملت، تاریخی از تنفر و نزاع وجود دارد. ضمن اینکه بحث حق سرزمینی آن همچنان حل نشده است.

در ارزیابی “معامله قرن” این سوال مطرح است که آیا ریشه مشکلات منطقه با طرح معامله‌ قرن حل می‌شود؟ اگر امروز فلسطینی ها به دلیل شرایط منطقه ای و ضعف داخلی موقتا تن به چنین معامله ی بدهند، غیر از اینست که به محض تغییر معادلات و قدرت گیری دوباره جنبش‌های آزادیبخش، زخم چرکین سرباز خواهد کرد با تنفر و سرخوردگی بیشتر؟

درصورت پافشاری ایالات‌ متحده و اسرائیل و اصرار بر تحمیل این طرح بر فلسطینیان، تبعاتی مانند دامن زدن به غرب ستیزی و آمریکا ستیزی بیشتر در خاورمیانه وجود دارد
سوء استفاده جریان‌های افراطی خشونت‌گرا /ولی آریا، تحلیلگر سیاسی و امنیتی
طرح پیشنهادی دونالد ترامپ برای حل منازعه اسرائیل و فلسطین طرح بالقوه خطرناکی ا‌ست. از آنجایی ‌که فلسطینیان و بیشتر کشورهای منطقه با این طرح اظهار مخالفت کرده‌اند، احتمال ناکامی این طرح خیلی زیاد است. سناریوی دیگر این ا‌ست که این طرح آغازی باشد برای ازسرگیری مذاکرات بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها و بعد از چهارسال مذاکره طوریکه در این طرح پیش‌بینی شده، امتیازات بیشتری به جانب فلسطینی داده شود که در نهایت به راه‌حل دائمی بیانجامد.

درصورت پافشاری ایالات‌ متحده و اسرائیل و اصرار بر تحمیل این طرح بر فلسطینیان، تبعات خطرناکی برای منطقه “خاورمیانه بزرگ” یعنی از جنوب آسیا تا شمال آفریقا دارد. دو پیامد منفی عبارت خواهند بود از بدنام شدن روند دموکراتیزه شدن منطقه و دیگری ناامنی بیشتر و سوء استفاده جریان‌های افراطی خشونت‌گرا و دامن زدن به غرب ستیزی و آمریکا ستیزی بیشتر.

این طرح توسط ایالات متحده تهیه شده است که قدرتمند‌ترین و بزرگترین دموکراسی غربی است و همچنین کاملا براساس خواسته‌‌های اسرائیل پیشنهاد شده که توسعه یافته‌ترین دموکراسی خاور میانه را دارد. بنابراین، اگر طرح پیشنهادی تعدیل نگردد و خواسته‌‌های فلسطینیان نیز در نظر گرفته نشود، جریان‌های ضد دموکراتیک منطقه خاورمیانه آن را دست‌آویز قرار خواهند داد و برای بی‌اعتبار ساختن، استعماری جلوه دادن، و ضربه زدن به دموکراسی از آن استفاده خواهند کرد و استدلال خواهند کرد که دموکراسی یعنی تحمیل امیال قدرتمندان بر مظلومان.

معامله قرن، نتیجه‌اش هر آنچه باشد،‌ صلح نیست. چرا که از دو طرف درگیر، تنها یکی از آنها در شکل‌گیری این معامله حضور داشته است
متارکه با تاریخ/فرشته پزشک، کارشناس امور بین‌الملل
جرد کوشنر، داماد دونالد ترامپ و مجری اصلی طرح معامله قرن که از کودکی رابطه خانوادگی نزدیکی با نتانیاهو داشته، در یک ویدیو می‌گوید: “من همه را تشویق می‌کنم تا تلاش کنند ابتدا خود را از تمام تحولات تاریخی که در طول سال‌ها به وقوع پیوسته جدا کنند و بعد این طرح را بخوانند.”

گرچه بسیاری این گفته او را شاهدی بر عدم آشنایی‌اش با اوضاع خاورمیانه و گواه دیگری برای شکست این طرح در بدو تولد آن دانستند، اما حقیقت این است آنچه جرد کوشنر مردم را به آن دعوت می‌کند، مدت‌هاست که دست‌کم در میان سیاست‌مداران و تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان در عمل به وقوع پیوسته. سال‌هاست که اغلب سیاست‌مداران و ناظران و کارشناسان، حداقل در پشت دوربین‌ها، اذعان می‌کنند که گسترش شهرک‌های اسرائیلی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین، در عمل امکان تشکیل دو کشور “مستقل” را از بین برده است.

در همین سال‌ها، اوضاع منطقه خاورمیانه نیز دستخوش تغییرات جدی شده است. امروز اولویت‌‌های حاکمان اغلب کشورهای عربی که حامیان سنتی فلسطین بوده‌اند، تغییر کرده است. تغییراتی که تحولات تاریخی را از حساب و کتاب تحولات فعلی جدا کرده و سبب شده تا آنها به طرحی که فلسطینی‌ها تقریبا به اتفاق می‌گویند هیچ‌ جایی برای خواسته‌هایشان نگذاشته، چراغ سبز نشان دهند و یا در مقابل آن سکوت کنند. گرچه پیش از اعلام این طرح نیز، بسیاری از کشورهای عربی در پشت پرده در تلاش بودند تا روابطشان را با اسرائیل عادی‌تر کنند. از عربستان، تا امارات متحده و عمان.

از آن سو البته برخی رهبران اروپایی مانند آلمان و فرانسه، واکنش سردی به این طرح داشته‌اند و ترکیه نیز با آن مخالفت جدی کرده است، اما هیچ یک از این کشورها جز اعلام مخالفت راه چاره‌ای برای برون‌رفت از وضعیت فعلی ندارند.

اما چه شد که کار به اینجا رسید؟ برای پاسخ به این سوال باید چند موضوع را بررسی کنیم.

۱- تحولات ایالات متحده

نقش مسیحیان راستگرای اوانجلیست (انجیلی) در سیاست داخلی آمریکا، حمایت قاطع آنها از دونالد ترامپ از زمان کمپین انتخاباتی او در سال ۲۰۱۶، حضور پیروان افراطی همین گروه در پست‌های کلیدی کابینه دونالد ترامپ (مایک پمپئو و مایک پنس) و نقش جرد کوشنر داماد ترامپ در شکل‌گیری سیاست آمریکا در مقابل اسرائیل.

۲- تحولات خاورمیانه

انقلاب ایران، تغییر موازنه قوا در خاورمیانه و تاثیرات سیاست منطقه‌ای ایران بر تغییر رویکرد کشورهای منطقه.

۳- تحولات اسرائیل

قدرت گرفتن راست افراطی در اسرائیل. نتانیاهو و تاثیر حضور بیش از دو دهه او در عرصه قدرت در این‌ کشور.

۴- تحولات فلسطین

افول رهبران موثر، فساد در میان مقامات فلسطین و تصمیم‌های نادرست راهبردی.

۵- نهاد‌های بین‌المللی

افول نفوذ هر چند اندک سازمان‌‌های بین‌المللی از جمله سازمان ملل.

بررسی دقیق تمام جوانب این ۵ موضوع از حوصله این بحث خارج است، اما با رونمایی از معامله قرن، حداقل دیگر نیازی به زمزمه‌های پشت دوربین‌ها نیست، امروز واقعیتی که بسیاری از بیانش ابا داشتند، علنی شده است.

معامله قرن، نتیجه‌اش هر آنچه باشد،‌ صلح نیست. چرا که از دو طرف درگیر، تنها یکی از آنها در شکل‌گیری این معامله حضور داشته است. اما می‌توان انتظار داشت که این معامله تکلیف این سوال را مشخص کند: آیا یک کشور می‌تواند هم فقط یهودی باشد و هم دموکراتیک؟ و اگر همانطور که انتظار می‌رود ادامه این روند به یک آپارتاید رسمی بینجامد، دنیا در برابر آن چه خواهد کرد؟

پذیرش این طرح برای فلسطینیان به معنای نابودی رویای کشور فلسطین بوده و دولت فلسطینی را به مناطقی فاقد سلطه سیاسی کامل و تحت نفوذ کامل اسراییل تبدیل می‌کند
باخت باخت برای فلسطینی‌ها/ علی معموری، تحلیلگر عراق
طرح معامله قرن دونالد ترامپ بر خلاف تبلیغات گسترده برای آن و همان گونه که پیش‌بینی می‌شد، نکته جدیدی برای فلسطینی ها نداشت.

فلسطینی ها در این طرح بخش وسیعی از زمین‌های اشغال‌شده در جنگ ۱۹۶۷ را از دست می‌دهند. بخش‌های مهم قدس شرقی از جمله مراکز مهم دینی اسلامی را که در ۱۹۶۷ به کنترل اسراییل درآمد واگذار می‌کنند. به علاوه، حق بازگشت حدود سه ملیون آواره فلسطینی لغو می‌شود.

آن چه برای فلسطینیان می‌ماند مجموعه‌ای از مناطق پراکنده است که از طریق راه‌هایی به هم متصل گشته و تحت کنترل کامل اسراییل هستند. دولت فلسطینی حق تشکیل ارتش را نخواهد داشت. این عملا به معنای تشکیل شبه‌دولتی ضعیف و تکه تکه است که امکان اعمال مشروعیت سیاسی خود را نه در داخل به شکل کامل در اختیار دارد و نه در تعامل با محیط بیرونی خود، می‌تواند مستقل و به طور کامل عمل کند.

در واقع فلسطینی‌ها تمام تعهدات لازم برای تامین منافع اسراییل و رفع نگرانی‌هایش را به عهده می‌گیرد اما از حقوق کامل ملی برخوردار نمی‌شوند. به علاوه واقعیت پدیدآمده در نتیجه اشغال‌گری به رسمیت شناخته شده و فلسطینیان حق طبیعی مالکیت بر بخش وسیعی از سرزمینهایشان را از دست می‌دهند.

پذیرش این طرح برای فلسطینیان به معنای نابودی رویای کشور فلسطین بوده و دولت فلسطینی را به مناطقی فاقد سلطه سیاسی کامل و تحت نفوذ کامل اسراییل تبدیل می‌کند.

رد این طرح نیز گزینه‌ای به سود فلسطینیان نیست. اسراییل عملا در نزاع فلسطینی – اسراییلی دست بالاتر را دارد و به شکل مستمر در حال تحمیل واقعیاتی به نفع خود در این باب است. گذر زمان عملا به زیان بیشتر فلسطینیان و تضعیف بیشتر موقعیتشان می‌انجامد.

آن چه در این بین روزنه امیدی می‌تواند باز کند این است که فلسطینیان در اثر ناامیدی از دستیابی به دولت خود به تدریج به سمت طرح ادغام در اسراییل پیش می‌روند. این به معنای تضعیف هویت قومیتی و دینی اسراییل مبنی بر یهودیت بوده و زمینه‌ای برای تقویت گرایش سکولار و ایجاد توازن در تنوع فرهنگی این سرزمین ایجاد می‌کند.

هر چند این طرح اکنون رویایی غیر واقعی به شمار می‌رود، اما تراکم‌های پدیدآمده ممکن است به تدریج راه‌حل‌های اساسی‌تری را برای صلح پدید آورد.

واکنش‌های منفی گسترده در برابر این طرح چه از سوی فلسطینی‌ها و چه از طرف بازیگران منطقه‌ای، این حقیقت را برملا کرد که در آینده نزدیک نباید چشم به راه اتفاقی خوب در این منطقه از جهان بود
طرحی برای انتخابات آمریکا/ مهران موحد، روزنامه نگار
این طرح علاوه بر نامتوازن و نا‌عادلانه بودن، گرفتار ضعف‌ها و تناقض‌های درونی نیز هست. از باب مثال، همزمان به این‌که این طرح بیت‌المقدس را زیر حاکمیت اسرائیل قرار می‌دهد و به عنوان پایتخت این کشور می‌شناسد، از این هم حرف می‌زند که بیت‌المقدسِ شرقی پایتخت کشور فلسطین خواهد بود. این نشان می‌دهد ترامپ و همکارانش در کاخ سفید بیشتر از این‌که به دنبال برقراری صلح واقعی و رفع تنش میان اسرائیل و فلسطینی‌ها باشند، در صدد بوده‌اند به منظور رسیدن به اهداف کوتاه‌ مدت سیاسی و انتخاباتی این طرح از آن بهره‌برداری تبلیغاتی کنند و چندان در اندیشه عملی بودن این طرح نباشند.

در همین راستا می‌توان گفت، ترامپ که در حال حاضر با چالش‌های جدی در درون آمریکا مواجه است و در تلاش است در انتخابات ۲۰۲۰ دوباره به کرسی ریاست جمهوری امریکا تکیه بزند مجبور است برای تضمین حمایت لابی یهودی و مسیحیان انگلیکان که در انتخابات گذشته در حمایت از او سنگ تمام گذاشتند از “معامله قرن” رونمایی کند و وفاداری‌اش را به اسرائیل بهتر نشان دهد.

تأثیر لابی یهودی در آمریکا بر دانشگاه‌ها، رسانه‌ها، اتاق‌های فکر و کنگره بسیار محسوس است و به همین دلیل می‌تواند روی دیدگاه‌های شرکت‌کنندگان در انتخابات تأثیر بگذارد و آن‌ها را به سمت رأی دادن به ترامپ سوق دهد. مسیحیان راست‌گرا نیز معمولاً با نامزدان حزب جمهوری‌خواه رأی می‌دهند، چون تصورشان این است که این نامزدان متدین‌تر اند. در انتخابات گذشته، ۸۱% از مسیحیان انگلیکان به ترامپ رأی داده بودند. بر مبنای آموزه‌های انگلیکان‌ها، تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی، مقدمه بازگشت مسیح است و به همین دلیل، حمایت از اسرائیل از واجبات دینی است.

از زاویه دیگر که به مسأله نگاه کنیم در‌می‌یابیم که هر‌چند دونالد ترامپ با رونمایی از “معامله قرن” اسرائیلی‌ها را خرسند ساخت و حمایت آنان را در انتخابات ریاست جمهوری پیش را تضمین کرد، اما مردم جهان اسلام و خاورمیانه را نسبت به آمریکا بدبین‌تر از قبل ساخت. دفاع تمام‌قد ترامپ از سیاست‌های اسرائیل و نادیده انگاشتن حقوق اساسی فلسطینی‌ها این را ثابت می‌کند که آمریکا بر‌خلاف شعارهای نوید‌دهنده‌اش، به خاطر مصالح کوتاه‌ مدتش حاضر است با دشمن هم ائتلاف کند. و

با توجه به این نکته می‌توان گفت، این اقدام آمریکا در واقع آب به آسیاب دشمنان ایالات متحده آمریکا در منطقه ریخت و “محور مقاومت” را بیشتر از پیش تقویت کرد و مخالفت‌های ایران با سیاست‌های خاور میانه‌ای آمریکا را مشروعیت بخشید و متحدان آمریکا در منطقه را بیشتر از پیش زیر فشار قرار داد. تعجب‌آور نیست که می‌بینیم محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، که محافظه‌کار‌تر و مسالمت‌جو‌تر از دیگر رهبران فلسطینی به شمار می‌رود، در برابر این طرح واکنشی خشماگین و تند نشان داد و آن را توطئه‌ای محکوم به شکست خواند.

برخی از ناظران انتظار داشتند که “معامله قرنِ” دونالد ترامپ، راه حلی برای تنش‌ها میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها ایجاد کند. واکنش‌های منفی گسترده در برابر این طرح چه از سوی فلسطینی‌ها و چه از طرف بازیگران منطقه‌ای، این حقیقت را برملا کرد که در آینده نزدیک نباید چشم به راه اتفاقی خوب در این منطقه از جهان بود و چه بسا سیاست‌های یک‌جانبه آمریکا نه تنها تنش‌ها و آشوب‌ها را کاهش ندهد بلکه هیزم بیشتری بر آتش کشمکش‌ها بریزد و اعتدال‌گرایان را به حاشیه ببرد و فضا را برای ظهور نیرومند افراطی‌ها مساعد کند.

اگر صف‌بندی‌های مستقر در جهان اسلام را تا پیش از نشست ریاض در مه ۲۰۱۷ می‌شد در پرتو مسئله سوریه فهمید و آن را در دو اردوگاه شیعی‌گری-سنی‌گری توضیح داد؛ نشست مه ۲۰۱۷ صف‌بندی‌های جهان اسلام را وارد دوره‌ای بسیار پیچیده کرد
تضعیف ایران/ حسین احسانی، پژوهشگر انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان
بعد از جنگ جهانی اول و ورود یهودیان به سرزمین های حاصل‌خیز شامات، تنش‌ها میان افراد بومی و نیروهای مهاجر بالا گرفت. این مهاجرت‌ها نه تنها برای مردم فلسطین خوشایند نبود، بلکه موجب نارضایتی کشورهای عربی هم گردیده بود. مبارزه علیه اسرائیل و آزادی فلسطین از یک سو و عطش به دست گیری رهبری جهان عرب از رهگذر مبارزه با اسرائیل از سویی دیگر، موجب پیچیدگی منازعه در زیرمجموعه‌ی امنیتی شامات گشت. چهار جنگ اعراب و اسرائیل مهم ترین تلاش‌های جهان عرب برای آزادسازی فلسطین صورت گرفت.

جنگ استقلال (۱۹۴۸)، جنگ کانال سوئز (۱۹۵۶)، جنگ شش روزه (۱۹۶۷) و جنگ یوم کیپور/یوم‌النکبه (۱۹۷۳) از مهم ترین منازعات اسرائیل و اعراب است. این جنگ‌ها در ابتدا همراه با داعیه‌ی آزادسازی فلسطین بود اما بعد از دست رفتن سرزمین‌های مختلف، کشورهای درگیر منازعه متمرکز بر بازپس گیری سرزمین‌های‌شان شدند و آزادسازی فلسطین فراموش شد. تلاش‌های نظامی سودمند واقع نشد و رهبران عرب به سازوکار صلح دست زدند. سه کنفرانس مهم اسلو، مادرید و کمپ دیوید، از جمله تلاش های دیپلماتیک کشورهای عرب برای بازپس گیری سرزمین‌هایشان بود. انور سادات، یاسر عرفات از جمله پیش‌تازان رویکرد دیپلماتیک بودند. این رویکرد دیپلماتیک، سرآغاز فرآیند عادی سازی روابط با اسرائیل بود.

اما سوال اینجاست که آیا معامله‌ قرن باعث بالا رفتن تنش‌ها میان جهان عرب و اسرائیل می‌گردد یا اینکه موجب نهایی شدن فرآیند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل خواهد شد؟ به نظر نمی رسد معامله قرن بدون چراغ سبز برخی از رهبران جهان عرب صورت گرفته باشد. سال ۲۰۱۸ نقطه عطف شکل‌گیری روابط میان برخی از رهبران جهان عرب و اسرائیل بود. حضور نمایندگان اسرائیل به مناسبت‌های مختلف در کشورهای خلیج نمایان‌گر سطحی از تنش‌زدایی میان اسرائیل و این کشورها می‌باشد. بن سلمان در آوریل سال ۲۰۱۸ در یک اظهار نظر در مورد مسئله‌ فلسطین گفته بود: “اسرائیل حق دارد کشوری برای خودش داشته باشد”.

به جز سوریه، عراق و لبنان، امارات، قطر، بحرین و عمان به مانند عربستان، سطحی از روابط را با اسرائیل آغاز کرده بودند. گام ابتدایی تنش زدایی و عادی سازی روابط میان کشورهای عرب تا حدودی برداشته شده بود. گام دوم و نهایی، عادی سازی روابط و برقراری روابط متعارف دیپلماتیک است. به نظر می‌رسد معامله‌ قرن بهترین فرصت برای رهبران جهان عرب باشد تا بتوانند ابتدا دولت اسرائیل را به رسمیت شناسند و سپس روابط متعارف دیپلماتیک را آغاز کند.

احتمال می‌رود برخی رهبران جهان عرب با به رسمیت شناختن اسرائیل به دنبال سه هدف اساسی باشند: وارد کردن اسرائیل به ساختار امنیتی منطقه، تضعیف رقیب قدرتمندی به نام ایران و یکپارچگی این بازیگران.

اما با توجه به چند وجهی بودن فضای خاورمیانه و همچنین متغیرهای مختلف و پیچیده‌ی دخیل در فرآیند صلح خاورمیانه، باید دید که آیا این عادی سازی روابط و برقراری روابط دیپلماتیک میان کشورهای عرب و اسرائیل شکل خواهد گرفت یا نه.

سه قطبی شدن جهان اسلام/ پیمان عارف، روزنامه نگار

۱-اگر صف‌بندی‌های مستقر در جهان اسلام را تا پیش از نشست ریاض در مه ۲۰۱۷ می‌شد در پرتو مسئله سوریه فهمید و آن را در دو اردوگاه شیعی‌گری-سنی‌گری توضیح داد؛ نشست مه ۲۰۱۷ صف‌بندی‌های جهان اسلام را وارد دوره‌ای بسیار پیچیده کرد.

اگرچه ترامپ آنجا نتوانست به هدف خود مبنی بر تثبیت رهبری عربستان بر جهان اسلام دست یابد اما نشست دو نتیجه مهم به بار آورد.

ثمره نخست آن سیاست طرد قطر به عنوان مهم‌ترین پایگاه اخوان بود که به محاصره و در نتیجه همگرایی‌اش با ایران و نزدیکی بیش از پیشش با ترکیه انجامید. اما نتیجه دوم آن چیزی نبود جز دیگری‌سازی ترکیه‌ تحت رهبری اسلامگرایان ترک و دو شقه شدن بلوک سنی‌گرایان.

پس از مه ‌۲۰۱۷ بلوک‌بندی‌های جدید چنین رقم خورد:

بلوک سنی-عربی با گفتمان برآمده از میراث ناسیونالیسم عرب، غرب‌گرایی و ضدیت با اخوان المسلمین و همچنین ایران؛ مرکب از مصر، عربستان، امارات و بحرین در لایه اصلی و حمایت توام با حفظ فاصله از سوی دو پادشاهی محافظه‌کار عرب، اردن و مراکش.

بلوک اخوان مرکب از ترکیه و قطر و ‌نهایتا بلوک سوم شیعی‌گرا با محوریت ایران و همراهی سوریه و حمایت بخش قابل ملاحظه ای از قدرت سیاسی در عراق و لبنان و یمن.

۲-“معامله قرن” ی که ترامپ روز دوشنبه و با یک توییت از آن رونمایی کرد چنانکه در نقشه منتشر شده در همان توییت نیز نمایان است در واقع چیزی نیست جز حل مسئله فلسطین از طریق پاک کردن صورت مسئله و پایانی بر رویای ۷۰ ساله فلسطینی‌ها برای داشتن یک کشور مستقل و یکپارچه با حاکمیت ملی به رسمیت شناخته شده.

نگاهی به واکنش‌های صورت پذیرفته در ۲۴ ساعت نخست پس از توییت ترامپ الگوی رفتاری و‌ مولفه‌های تعیین‌کننده بر سیاست‌خارجی این سه قطب را آشکار می‌سازد.

در بلوک نخست واکنش‌ها عمدتا از جنس همراهی و استقبال بود چرا که آنان ایران را مسئله اصلی‌شان می‌دانند نه اسرائیل. در نقطه مقابل آن اما بلوک حامی فلسطین و منتقد صریح معامله قرن شکل گرفت که عمده بلوک اخوان و قطب شیعی جهان اسلام را دربرمی‌گرفت.

بلوک شیعی و اخوانی که گرچه هنوز در مسئله سوریه رویاروی یکدیگر ایستاده اما در مسئله معامله قرن کم‌و‌بیش از موضعی همسان برخوردار است.

۳-مسئله فلسطین در ۷۰ سال گذشته همواره مولفه‌ای همگرایاننده در جهان اسلام بوده اما اینبار با انشقاق سه‌ قطبی موجود و بویژه شرایط حاد روابط ایران-عربستان از سویی و ترکیه-مصر از سوی دیگر بسیار بعید بنظر می‌رسد بار دیگر بتواند نقشی همسوساز ایفا کند.

برخلاف واکنش‌های ساعات نخست به نظر می رسد این معامله راه را برای همگرایی بلوک عربی با اسراییل باز خواهد کرد.

BBC

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است