سدی که میراث فرهنگی و تاریخی ما را غرق کرد گفتگوی نشریه حقوق ما (نیک آهنگ کوثر) با کورش زعیم



پرسش ۱: امروز به روزگاری رسیده ایم که ورودی و خروجی سد سیوند به صفر نزدیک شده است. بعد از ساخت و قبل از آب گیری، شما و گروهی از فعالان به اطلاع رسانی در مورد آثار مخرب این سد پرداختید. علت این حرکت شما چه بود؟
کورش زعیم: اعتراض به ساخت سد سیوند، نخست توسط کمیته نجات پاسارگاد که با همت بانو شکوه میرزادگی در امریکا تشکیل شده بود آغاز شد. بانو میرزادگی نخست از شادروان دکتر پرویز ورجاوند که تخصصش در میراث فرهنگی و تاریخی و هم در این زمینه هم بسیار فعال بود درخواست کرد که در اعتراض به ساخت سد سیوند مشارکت کند. دکتر ورجاوند برای بررسی فیزیکی جریان ساخت سد سیوند من را درگیر کرد و برای بررسی حقوقی امکان جلوگیری از آن دکتر محمدعلی دادخواه را. در آن زمان دکتر دادخواه که خود به مسایل میراث فرهنگی بسیار علاقمند بود نسبت به ساخت ساختمانی چهار اشکوبه در تخلف استانداردهای سازمان یونسکو جلوی میدان نقش جهان اقدام حقوقی کرده بود. دکتر ورجاوند من و دکتر محمدعلب دادخواه را برای همکاری به بانو میرزادگی معرفی کرد.
فکر میکنم سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) که بحث آبگیری سد سیوند در حال ساخت بود مطرح شده بود، من که نسبت به تاریخ کهن ایران و کورش بزرگ از نوجوانی بسیار حساس بودم، مقاله ای در انتقاد از برنامه آبگیری نوشتم که در تارنمای کمیته نجات پاسارگاد منتشر شد . همان سال یا سال بعد بود که با آغاز شدن گفتگو و اعتراضات درباره آبگیری سد سیوند که نیم ساز شده بود، ایشان از دکتر پرویز ورجاوند، دکتر محمدعلی دادخواه و من خواستند که عضو بشویم و تلاش کنیم از ساخت سد سیوند که گمان میرفت پاسارگاد و آرامگاه کورش را زیر آب ببرد جلوگیری شود.
دکتر ورجاوند که خود در امور میراث فرهنگی تخصص داشت و فعال بود، بررسی پروژه را به من محول کرد. من که از تصور اینکه چنین جنایت فرهنگی در شرف رخ دادن است بسیار تحریک شده بودم بی درنگ به پژوهش درباره ساختمان سد که تا آن زمان انجام شده و در حال تکمیل بود و پیامدهای آن پرداختم. آنچه دریافتیم بسیار وحشتناک بود و باید خبررسانی میکردیم تا بلکه از فاجعه ای جبران ناپذیر جلوگیری شود. نگرانی نخستین ما از زیر آب رفتن محوطه پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ بود که اگر ما اقدام نمیکردیم شاید این فاجعه ای بسیار بزرگتر رخ میداد. سد با بلندای ۵۷ متر در حال اتمام بود و ما باید بیدرنگ اقدام می کردیم وگرنه شاید آرامگاه کورش ۱۰ تا ۱۴ متر زیر آب میرفت.
پرسش ۲: داستان این پروژه و چرایی تصمیم به ساخت چنین سدی و انگیزه و هدف آن چه بود؟
کورش زعیم: پروژه سد سیوند نخست در ۱۳۴۹ مطرح شده بود و شرکت مهندسان مشاور “جاستین و کورتنی” پیمان مطالعاتی آن را داشتند. شرکت امریکایی احداث سد در سیوند را نادرست و غیر ضروری و آسیب زا تشخیص داده بود. در سال ۱۳۷۱، دوباره پروژه سد سیوند مطرح شد و شرکت مهندسان مشاور سکو برای بازنگری و بررسی دوباره پروژه طرف پیمان قرار گرفتند. همزمان عملیات اجرایی تونل‌های انحرافی توسط شرکت سابیر ( وابسته به وزارت نیرو) آغاز شد که سه سال طول کشید. پروژه ظاهرا به علت اختلافاتی که در وزارت نیرو رخ داده بود متوقف یا کُند شد. در سال ۱۳۸۳، پروژه این بار توسط جهاد کشاورزی (اداره کل توسعه شبکه های آبیاری) به شرکت مهندسان مشاور “کنکاش عمران” واگذار شد و تکمیل ساختمان سد و لوله گذاری به شرکت پارس گرما (وابسته به وزارت دفاع) واگذار شد. هدف از ساخت سد سیوند رساندن آب رودخانه موسمی و کم آب پُلوار با لوله های بزرگ ۲۰ تا ۶۰ سانتیمتر قطر به دشتهای ارسنجان بوده است! آن زمینها متعلق به چه کسانی بوده من خبر ندارم. شایع بود که این پروژه آغاز دست اندازی سپاه پاسداران به پروژه های بزرگ ملی از جمله سدسازی بوده است. سدی به بلندای ۵۷ متر که تا ۴۰ متر آبگیری شود. هزینه ساخت سد هم ۳ میلیارد تومان برآورد شده بود.
وقتی ما وارد داستان شدیم، پیمانکاران مشغول تکمیل بلندای سد برای افتتاح توسط رییس جمهوری جدید، محمود احمدی نژاد، بودند که تصمیم گرفته بود سد را زود هنگام برای استفاده تبلیغاتی آبگیری کنند.
من از مهندس محمد اسدی، کارشناس ارشد زمین شناسی وزارت نیرو، کمک خواستم و ایشان پس از مطالعه تاریخ زمین شناسی و مدارک وزارت نیرو و بررسی محل سد به من اطلاعاتی دادند که من شگفت زده شدم چرا مهندس مشاور اجرایی سد گزارش های مهندسان مشاور گذشته را مطالعه نکرده یا به آنها توجه نکرده بوده است. نقشه های جغرافیایی که از روی آنها بلنداهای سطح زمین برای طراحی سد بکار برده شده بود، همه اشتباه بودند و طراحان بجای کاربرد نقشه های رسمی سازمان جغرافیایی ارتش یا سازمان زمین از نقشه های سازمان جهانگردی استفاده کرده بودند که بطور حرفه ای کشیده نشده بوده است. به این ترتیب ارتفاعات استفاده شده در طراحی سد،
از دیدگاه مهندسی و فنی زمین شناسی و زیست محیطی پروژه دارای اشکالات و خطاهای بسیار بود. ما از چند زاویه به این پروژه سدسازی نگاه کردیم. یکی اینکه جای سد به هیچوجه برای سد سازی مناسب نبود: زمین دریاچه پشت سد که کف رودخانه پُلوار بود آبرفتی داشت و آب رودخانه پُلوار گاهی از روی زمین جریان داشت و گاهی به زیر زمین میرفت و چند صد متر جلوتر از زمین بیرون میامد و این در درازای دریاچه برای کیلومترها تکرار میشد و زمین زیر سد تا ژرفای ۲۰۰ توان نگهداری آب را نداشت. بنابراین، روی چنین زمینی سدسازی حماقت محض بود.
دوم اینکه دیواره های دریاچه سد، بالاتر از ده تا پانزده متر، از سنگهای آهکی و آبرفتی بود، بنابراین، دریاچه سد به علت نشت آب نمی توانست بالاتر از ده متر و برخی جاها تا پانزده متر، که بسیار پایین تر از سطح چهل متر پیش بینی شده در طر بود آبگیری شود، که سطح آب مرده پشت سد بشمار می آید. بنابراین، برخلاف محاسبه مساحت ۱۶۰ کیلومتر مربع برای دریاچه، سطح آب دریاچه نمی توانست از ۶۰ کیلومتر مربع فراتر رود.
سوم اینکه ارتفاعاتی که برای طراحی سد از روی نقشه سازمان جهانگردی برداشت کرده بودند همه غلط بود. ما آنها را با نقشه های رسمی ارتش و نقشه های سازمان زمین مقایسه کردیم و حدود ۱۷ متر خطا در ارتفاع دیدیم!
چهارم اینکه آب جاری (دِبی) رودخانه پُلوار با هیچ محاسبه ای برای پر کردن دریاچه طراحی شده پشت سد کافی نبود. بنابراین، محاسبات طراحی ارتفاح سد و حجم آب دریاچه همگی اشتباه بود که ما تذکر دادیم.
پنجم اینکه انباشت آب در پشت سد و افزایش چشمگیر سطح آب دریاچه، یعنی همان ده متر ۶۰ کیلومتر مربع که با آفتاب تماس پیدا میکند، سبب بخار شدن حدود یک سوم آب دریاچه در طول سال می شد. یعنی بجای صرفه جویی در مصرف آب، همان آب اندکی هم که از رود پلوار برای مصارف کشاورزی و انسانی بدست می آمد، کاهش می یافت.
یک روز ما رفتیم روی سد ایستادیم و گفتیم دیگر اجازه نمیدهیم سد ساخته شود. سرانجام پذیرفتند که سد را در ارتفاع ۲۷ متری متوقف کنند. بعد دیدیم که بلندای ۵۷ متر را در پایان کار فهرست کرده اند. پرسیدیم چرا ۵۴، گفتند ۱۷ متر هم زیر زمین است! بعدها شنیدیم که باز روی آن چند متر افزوده ساخته اند. در پایان کار هزینه سد که قرار بود ۳ میلیارد تومان باشد در طی سالها به نزدیک ۱۰۰ میلیارد تومان رسید!
از لحاظ انگیزه، بجز طمع پول، ما بدگمان شده بودیم که جمهوری اسلامی که نتوانسته بود در آغاز انقلاب تحت جمشید و پاسارگاد را توسط حجت الاسلام صادق خلخالی ویران کند، اکنون قصد دارد به بهانه سدسازی پاسارگاد را در آب غرق کند. در این مدت، دکتر محمدعلی دادخواه وکیل مدافع شجاع میراث فرهنگی که تازه از مبارزه برای نجات میدان نقش جهان اسپهان از حذف ثبت در یونسکو به علت ساختمان بلندی که در برابرش ساخته شده بود فارغ شده بود، وارد میدان شد برای اقدام حقوقی برای جلوگیری از آبگیری سد سیوند. وکالتنامه ایشان را ۴۰۰۰ تن امضاء کردند!
تلاش های ما تا آبان ۱۳۸۶ ادامه داشت. چند روز پیش از هفتم آبان که روز ورود کورش به بابل و خواندن لوح حقوق بشر او بود، بانو میرزادگی مسئول کمیته به زنده یاد پرویز ورجاوند پیشنهاد کرد در پاسارگاد سخنرانی بکند و توجه مردم را به این میراث مهم تاریخی ایران جلب کند. دکتر ورجاوند فوری این وظیفه را به من محول کرد. من بامداد هفتم آبان در محوطه پاسارگاد حاضر شدم و توسط حدود ۵۰ تا ۶۰ دانشجو خوشامد گویی شدم و سخنرانی خود را با عنوان: “کورش، تو هرگز نخفته ای که روح تو در وجود ما بیدار است” انجام دام و در طی این سخنرانی این روز را “روز ملی ایران” نامگذاری کردم . سخنرانی من چنان ساختار شکن و احساساتی بود که زود پخش شد و در دانشگاهها دست بدست گشت. از آن پس جمعیت در پاسارگاد در روز هفتم آبان سال به سال افزوده شد. در دو سال بعد، ۸۷ و ۸۸، ماموران امنیتی از سخنرانی من جلوگیری و تهدید به زندانم کردند. از آن پس، سال به سال بر دیدارکنندگان پاسارگاد افزوده شد و به فاصله چند سال پاسارگاد زیارتگاه صدها هزار ایرانی جوان و میهن پرستان شد که به میلیون هم رسید و جمهوری اسلامی را وحشت زده و وادار به مسدود کردن ورودی های پاسارگاد کرد. البته من هر سال آیین روز کورش را همراه با یک پیام در خانه یا در زندان میگرفتم.
پرسش ۳: آیا آنچه در باره اش هشدار داده بودید، به واقعیت پیوست؟
کورش زعیم: سد سیوند که بر روی رودخانه پلوار در منطقه سیوند بنا می شد نه تنها آسیب های فراوانی به میراث فرهنگی و تاریخ ایران زمین و بشریت وارد میآورد، که آسیب های جبران ناپذیری به محیط زیست، اکوسیستم، کشاورزی، حقوق ساکنان آن منطقه، میراث گرانبهای تاریخی تنگ چشمه (تنگه بلاغی)، پاسارگاد و آرامگاه کورش وارد میاورد. من همه این آسیب ها را در جرئیات مطرح کردم، و همه هم بلا استثناء رخ دادند.
ما هشدار دادیم که زمین پشت سد سیوند، از دید زمین شناسی، آبرفتی است و ساختار بستر تا ژرفای نزدیک به دویست متر یا بیشتر توان نگهداری آب را ندارد؛ بنابراین، سطح آب دریاچه ایجاد شده پشت سد، به علت نشت آب، هرگز نخواهد توانست به حد طراحی شده برسد. افزون بر آن، فشار ناشی از وزن آب انباشت شده دریاچه پشت سد، نشت آب را سریعتر می کند. بهمین دلیل پس از آب اندازی شدن سد، سفره آب زیرزمینی طوری بالا آمد که دشت پاسارگاد تا سطح زمین خیس شد.
من با این مسئله در سد لار هم رویرو شده بودم، هنگامی که یک پیمانکار سد ساز یوگوسلاو پیمانکار وزارت نیرو شده بود که جلوی نشت آب زیر سد را بگیرد. پس از مدتی تلاش ناموفق با پر کردن چندین حفره زیر سد، من را به مشاوره گرفتند. من پس از بررسی تلاش آنها نتیجه گرفتم که این حفره زیر سد خود حفره ای بزرگتر زیر خودش دارد و اگر حفره هفتاد متر مکعبی را با بتن ریزی پر کنند سنگینی بتون ممکن است حفره بزرگتری را در زیر خود باز کند. همینطور هم شد و حفره ای ۷۰۰ متری نمایان شد و آنها مجبور شدند کار را متوقف کنند.
من همچنین هشدار داده بودم که جریان رودخانه پُلوار برای پر کردن دریاچه سد بسنده نیست و بلندای آب دریاچه سد هرگز از ده متر بالاتر نخواهد رفت. همینطور هم شد. تقریبا همه آب رودخانه پلوار متعلق به مالکان حق آبه های مسیر آن است که هزاران سال است وجود داشته و به مصرف کشاورزی و انسانی میرسد. طراحان سد، محاسبه نکرده بوده اند که بخش عمده ای از آب رودخانه مالکان خصوصی دارد و نمی توانند آب را بجای دیگر برد و به کسان دیگر داد؛ و اگر این حق آبه ها رعایت شوند، دیگر آب چندانی برای استفاده دیگران باقی نمی ماند. قطع کردن حق آبه ها هم صدها هکتار زمینهای کشاورزی دو سوی رودخانه را خشکانده و کشاورزان را آواره و خانه بدوش میکند.
رودخانه دارای اکوسیستم بسیار غنی هزاران ساله حاوی انواع آبزیان و گیاهان و پرندگان بود که همه نابود میشدند. دیگر اینکه اگر آب رودخانه به گروه دریاچه های بختگان نرسد، دریاچه ها خشک و نمکزار میشوند و نه تنها مرغان مهاجر مانند لک لک ها و پلیکان ها و غیره کشته می شوند که باد نمک دریاچه را در کشترزارهای پیرامون پراکنده و خاک کشتزارهای منطقه را نابود میکند. شوربختانه صاحبان سد گوششان بدهکار نبود و همه این فجایع که پیش بینی کرده بودم رخ داد.
مسئله دیگری که ذهن من را گرفته بود غرق شدن تنگ چشمه (تنگه بلاغی) یکی از تاریخی ترین منطقه های کشور است که راه شاهی، آبراه سنگی و دهها میراث تاریخی، مانند آثار مسکونی و گورها و دفینه های ۷ تا ۱۰ هزار ساله و غارهای ۷ تا ۷۰ هزار ساله با نقوش تاریخی از پیشینیان ما، و کارگاههای آهنگری و درودگری و اسلحه سازی و شراب سازی و غیره ارتش هخامنشیان. همه اینها زیر آب رفت و این یک فاجعه تاریخی نابخشودنی بود که رخ داد. در غرق کردن تنگ چشمه ما نمیدانیم که آیا و تا چه حد این آثار بی همتای تاریخی در جریان طرح دزدیده شده است. فاصله سد سیوند تا پاسارگاد، از راه تنگه بلاغی، ۱۷ کیلومتر است. هنوز ارزیابی دقیقی از میزان خسارت و خرابی ها نشده، زیرا اجازه نزدیک شدن به سد را نمی دادند.
آنچه میراث فرهنگی از تنگ بلاغی که دهانه آن ۱۸ متر بود آگاهی داشت شامل اقلام زیر بود: خمره سفالی ۱۲۰ کیلویی برای ذخیره آذوقه، دو اسکلت به همراه چیزهایی ارزشمند که فهرست نشده، یک گورستان شش هزار ساله، یک گورستان دوران هخامنشی کلان سنگی، یک حوض از سنگ گچ اندود، یک روستای هخامنشی با با دیوارهای دفاعی و لوله های سفالین فاضل آب، بقایای روستای دوران ایلامی، یک محوطه باستانی ۷ هزار ساله، یک گورستان کلان سنگی دوران ساسانیان، سنگی ۵۵۰۰ ساله قهوه ای رنگ با نقاشی های افقی به اندازه اسکناس، کارگاه شراب سازی، کارگاه سفال سازی ۷۵۰۰ ساله، بیش از ۷ کیلومتر مرز سنگی دوران اشکانی و غارهای متعدد دوران پارینه سنگی. منیرو بوشناکی، معاون فرهنگی یونسکو در آن زمان گفته بود: صدای تنگه بلاغی را به گوش جهانیان برسانید. باستان شناسان برای نجات هر محوطه تنها ۳ روز فرصت داشتند.

همچنین ۸۰۰۰ اصله درخت پانصد ساله، هزاران هکتار زمین مرغوب کشاورزی، بطور کلی ۱۲۹ محوطه تاریخی میراث فرهنگی که ۳۵ عدد آن و شماری دهکده های مسکونی تاریخی در دریاچه پشت سد زیر آب رفتند. جونکو تاینگوچی، کارشناس یونسکو در ایران به روزنامه انگلیسی گاردین گفته بود، “تاسف انگیز است که برای نجات این محوطه‌های تاریخی منطقه سد سیوند وقت زیادی را نداریم. تا آنجایی که می‌‌دانیم بر اثر ساخت این سد، محوطه باستانی پاسارگاد به زیر آب خواهد رفت و ارزش میراث و محوطه‌های احتمالن ارزشمند پیرامون آن برای همیشه در هاله‌ای از راز فرو خواهد رفت”.

کمیته نجات پاسارگاد می ترسید که با بلندای ۵۷ متری سد سیوند دشت پاسارگاد هم زیر آب برود و آرامگاه کورش را ۱۴ تا ۱۷ متر آب بگیرد. ما با فشار برای کاهش بلندای سد در واقع از این فاجعه جهانی جلوگیری کردیم، ولی پیش بینی می کردیم که با ایجاد دریاچه پشت سد و افزایش بخار آب ناشی از تابش خورشید، هوای منطقه سیوند و پاسارگاد را نمناک می سازد. نم افزوده باعث افزایش رویش گیاهی در پاسارگاد می شود و آنهم نم هوا را چند برابر میکند. نم هوا روی سنگهای آهکی سازه های دشت پاسارگاد، مانند آرامگاه کورش، تاثیر می گذارد. نم هوا نه تنها خود باعث سایش سنگهای آهکی میشود، که با ایجاد و گسترش گلسنگ ها سنگهای آرامگاه را به تدریج از میان میبرد.
در پی آبگیری سد سیوند نم هوای پیرامون آرامگاه کورش را که همیشه حدود ۱۵٪ بوده به ۳۰٪ رساند و خطر افزایش آن به ۵۰٪ می رفت. نم هوا روی سنگهای آهکی سازه های دشت پاسارگاد، مانند آرامگاه کورش بزرگ، تاثیر می گذاشت. نم هوا نه تنها خود باعث سایش سنگهای آهکی میشود، که با ایجاد و گسترش گلسنگ ها سنگهای آهکی را به تدریج از میان میبرد. هم اکنون آثار این خرابی ها را میتوان بر روی آرامگاه کورش و دیگر سازه های آهکی دشت پاسارگاد دید. همه این خرابی ها را پیش از پایان ساخت سد کارشناسانه پیش بینی کرده بودیم و اجتناب پذیر بود.
پرسش ۴: شما وزارت نیرو و مشاوران و میراث فرهنگی را به چالش کشیدید. با چه پاسخ هایی از سوی آنها روبه رو شدید. آیا هیچگاه کمیته ای مستقل برای بررسی آثار سد تشکیل شد؟
کورش زعیم: من مستقیم با وزارت نیرو در تماس نبودم، ولی میدانم که وزارت از اقدامات ما آگاه بود و هیچ مخالفتی نشان نمی داد. بنابراین، شاید خود وزارت هم با این طرح مخالف بوده ولی زورشان نمی رسیده. میراث فرهنگی هم در جریان گزارش هایی بود که من به زنده یاد دکتر ورجاوند میدادم و ایشان هم با رییس میراث فرهنگی آن زمان، محمد بهشتی، که شخص آگاهی بود در تماس بود.
ضمن وزارت نیرو هم من را می شناخت. زیرا هم هشت سد خاکی رودخانه لوشان کار من بود که روز آزمایش و تحویل کار را روزی که سیل میامد تعیین کردند و من روی یکی از سد ها که جلوی سیل بود ایستادم تا مطمئن شوند خراب نمیشوند.
دوم اینکه در جریان ساخت سد کارون چهار، یک پیمانکار روسی قرار بود آن را بسازد. شرکت مهندس مشاور مهاب قدس را به من برای نظردهی داد و من در نشستی با حضور همه دست اندرکاران، همچنین دکتر علی رشیدی به عنوان مشاور اقتصادی، گزارش خود را دادم و اعلام کردم که این سد نه تنها ضروری نیست که برای منطقه زیانبار هم خواهد بود. طرح متوقف شد، ولی چند سال بعد آن را ساختند و به حرف ما رسیدند.
پرسش ۵: آیا با وجود عدم شفافیت در ساختار سدسازی در ایران، میتوان از حقوق بشر شهروندان دفاع کرد؟ فرض کنیم سدی باعث بی خانمانی ۶۳ روستا شود و جان حیات وحش و جنگل را گرفته باشد. جای چه فرایندهایی پیش و بعد از ساخت سد خالی بوده است؟
کورش زعیم: یکی از بزرگترین جنایت های زیست محیطی در جمهوری اسلامی که نه تنها بودجه بسیار بسیار کلانی را از اقتصاد کشور خارج و کشور را بسوی فقر اقتصادی، محیط زیست، کشاورزی، دامداری، جلوگیری از سیل و توفان گرد و غبار و خشکی رودخانه ها و دریاچه ها و تالاب ها و جنگلها و حیات وحش هدایت کرده و بطور کلی برای زیست انسان بسیار بسیار زیانبار و خطرآفرین بوده همین سد سازیهای بی دلیل برای سودجویی است. وقتی سامانه های نظارتی و حسابرسی و کنترل در دوران جمهوری نهم بکلی تعطیل شدند و مجلس ها هم که همه فرمایشی و مطیع بودند و جرات اظهار نظر و مخالفت یا حتی تصویب لایحه های ضروری را نداشتند، نسخه نابودی اقتصاد کشور نوشته شد.
آسیب همین سد سیوند را توجه کنید که تماس سطح آبی دریاچه با آفتاب سبب بخار شدن حدود یک سوم آب دریاچه در طول سال می شود. یعنی بجای صرفه جویی در مصرف آب، همین آب اندکی هم که از رود پلوار که هزاران سال است نیاز کشاورزی، انسانی، اکوسیستم و دریاچه های طبیعی پایین دست تامین می کرد کاهش یافت. کاهش آب رودخانه یا خشک شدن آن به علت سد سیوند، باعث محروم شدن دریاچه های بختگان در پایین دست شد. همانگونه گه پیش بینی کرده بودیم، کاهش آب ورودی به افزایش و سرعت خشکی دریاچه ها کمک کرد، سطح نمک ته نشین افزایش یافت، نمک خشک شده با باد به زمینهای حاصلخیز پیرامون پراکنده شد و مساحت زیادی از زمین های کشاورزی را به تدریج از کاربرد کشاورزی انداخت. در اثر کم آبی و افزایش نمک آب، پرندگان مهاجر، مانند لک لک ها و پلیکان های مهاجر مردند یا از آنجا مهاجرت کرده اند.
همین سدسازی های غیر ضروری، زیانبار و بسیار گران بود که باعث اتلاف پول، مصالح، آب رودخانه ها، محیط زیست و دیگر مصائبی که شرح داده ام شده اند. مانند دهها سد که روی رودخانه های منتهی به دریاچه ارومیه که دریاچه را به خشکی و نمکزار کرد. اینکه باران بیاید و دریاچه کمی پر شود دریاچه را احیاء نمی کند. رودخانه های دریاچه باید فعال باشند. کانال کشی های انحراف آب کوهرنگ به قم زایده رود را خشک کرد. مثال ها بسیار زیاد است. بسیاری از سدهای ساخته شده در سی سال گذشته باید روزی تخریب یا دستک دریچه هایشان همیشه باز نگه داشته شوند تا از اتلاف آب و آسیب به کشاورزی و محیط زیست تا حدودی جلوگیری شود. شاید روزی بتوانیم دوباره رودخانه ها و دریاچه ها و تالابها را برای جلوگیری از مرگ زیست بوم کشور برگردانیم. سدهایی مانند مدنی در تبریز، پیشین در بلوچستان، پانزده خرداد در قم، گُتوند در خوزستان، کارون چهار و غیره و غیره. همه بایدخنثی شوند. همه باعت نابودی کشاورزی در بلوچستان و فارس و خوزستان و آذربایجان و غیره شدند و رودخانه های حیاتی زیادی را از جمله زاینده رود خشکاندند، آبهای زیر زمینی را تلف و باعث فرونشست زمین در سراسر ایران شدند، چاهها را خشکاندند و سیستم قنات کشور را نابود ساختند و باعت خشکی زمین و بادهای پخش کننده غبار شدند که بیماری های تنفسی را به چندین استان ما هدیه کردند و با ایجاد بادهای نمک خاک گرانبهای کشاورزی ما را غیرقابل کشت نمودند. همه به خاطر پول .
پرسش ۶: شما بعنوان یک مهندس عمران با آثار بسیاری از سازه ها بر محیط زیست آشنا بوده اید. بخشی از آثار سدسازی در کشور منتهی به از بین رفتن حق آبه مردم، تعادل آبخوان، کشاورزی، و سرمایه های آبا و اجدادی مردم این مناطق شده است. در کشورهای پیشرفته، نسبت فایده به هزینه سد را می سنجند و اگر نتیجه کار مثبت بود (فایده تقسیم برهزینه بزرگتر از یک باشد) سد را می سازند. با عنایت به سوابق این همه سد در ایران، و نقض احتمالی حقوق روستائیان و کشاورزان، چه تغییراتی در ساختار مدیریت آب ایران پیشنهاد می کنید؟
کورش زعیم: ما ایرانیان در دوران کهن بویژه از زمان هخامنشیان پیشگام سدسازی برای کشاورزی و انتقال آب به زمینهای بایر بوده ایم. بندهایی که ما می ساختیم معمولن ده تا ۲۵ متر و آبی که پشت بند جمع می شد برای مصرف کشاورزی و انسانی و هم برای جلوگیری از طغیان رودخانه ها و ایجاد شبکه های آبیاری بود. سدهایی در مصر و میانرودان، سد فرات، سد دیاله، سد اروند، بندهایی روی رود کرُ، سد فیض آباد در تخت جمشید، سدهای شوشتر، عقیلی، خدا آفرین و ماهی بازان، سدهای گرگر، دامغان، شادروان، ایزدخواست و دزفول و خداآفرید اهواز و دهها بند دیگر در سراسر امپراتوری که هنوز آثار آنها هست. افزون بر آن کانال های بسیاری برای انحراف آب و رساندن آن به زمینها و آبادی ها بود.
در کشورهای پیشرفته بویژه امریکا حدود بیست سال است، درست زمانی که جمهوری اسلامی آغاز به ساخت سدهای بزرگ کرد، که از ساختن سدهای بزرگ دست برداشتند و حتی طرح تخریب آنها را داشته اند. آنها دریافته اند که سدهای بزرگ برای محیط زیست و اقتصاد آب بسیار زیانبار هستند. تجربه ما هم بسیار بسیار فاجعه بار بوده است. سد سازی ها در جمهوری اسلامی مطالعه نشده، غیر علمی و غیر ضروری و بسیار گران بوده اند و نتایجی بجز ویران ساختن نداشته اند. در دهه ۸۰، هنگامیکه رییس جمهور وقت اجازه داد هر کس در هر کجا که خواست چاه آب حفر کند، صدها هزار چاه آب باعث پایین رفتن سفره آبهای زیر زمینی و خشک شدن بخش عمده ای از چاههای مجاز آب و در نتیجه تعطیل شدن بسیاری زمین های کشاورزی و فرونشست زمین در سراسر کشور شد. در کشور ما برای دهه ها دانش و اندیشه و خِرَد و دوراندیشی غایب است و سود آنی هدف، حتی به هزینه ویرانی کشور.
ساختار مدیریت آب در کشورمان بد نبود. اغلب کارشناسان و مدیران صنعت آب ما مانند خود ما مردم از این هرج و مرج در رابطه با مدیریت آب رنج میبرند زیرا هیچ اختیاری در این صنعت ندارند. نهاد خاصی تصمیم میگیرد و با کمک مشاوران مطیع خود می بُرد و می دوزد، همه بخاطر سودی که از پروژه ها با هزینه های غیرعادی و متورّم و عدم پاسخگویی می برند. آنها هیچ اعتنایی نه به نیازهای کشور دارند و نه آینده کشور و مردم برایشان اهمیت دارد. سد سیوند تنها یک نمونه از هزاران بود.
کشاورزی ما مانند تولید صنعتی ما به پایین ترین سطح در چهل سال گذشته سقوط کرده و میدان را برای واردات انحصاری همراه با انحصارات ارز دولتی و فروش کالاهای وارداتی بر پایه ارز آزاد هموار کرده است. در طی چند سال آینده، اگر جمهوری اسلامی خدای ناکرده دوام بیاورد همین کشاورزی بیمار ما هم مانند صنایع ما تعطیل خواهد شد. وقتی مافیاهای نظام مقدس، برای مثال، پیاز را از کشاورز کیلویی ۷۰۰ تومان میخرند و در بازار ده برابر میفروشند و کشاورز معترض که توان ادامه کار با این درآمد را ندارد تهدید به بازداشت و زندان میکنند، امیدی به بازگشت به انسانیت نیست.
کورش زعیم
تهران – ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹خ

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است