راهی به جز مقاومت نیست – رامین کامران


بالاخره تکلیف روشن شد و آمریکا از برجام بیرون آمد، البته با گردن‌کلفتی و طلبکاری و امر و نهی که تازه بعد از اینکه من رفتم، ایران باید چنین و چنان بکند. هم این تصمیم قابل حدس بود و هم راه و روش تصمیم گیرنده و هم زبان‌درازی‌های بعدی. حسن جریان این است که گناه کار ماند گردن آمریکا و فرصتی برای خلاصی ایران فراهم آورد که باید از آن درست استفاده کرد. برای ارزیابی درست موقعیت میباید کل وضعیت درگیری حاضر را در نظر گرفت و نه فقط داستان برجام را که از اول هم چیزی نبود. حاشیه‌ای بود بر متنی که سر و تهش جای دیگر است. باید این سر و ته را درست ترسیم کرد.

پهنه و داو بازی
داو تنش بین ایران و آمریکا و اروپا و عربستان و بخصوص اسرائیل که تعزیه گردان اصلی ماجراست، تسلط بر خاورمیانه است، قدرت فائق بودن در این منطقه. جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده است که خواستار ثابت ماندن مرزهای منطقه است و در این جهت هم عمل کرده است. آمریکا در درجۀ اول خواستار پایگاه است و البته صاحب اختیاری، تا صحبت به مرزها برسد. اروپا نظری جدی راجع به وضعیت مرزها ابراز نکرده است و چنین معلوم است که هر وضعیتی پیش بیاید که منافعش را تأمین کند و برای آمریکا قابل قبول باشد، خواهد پذیرفت. عربستان که تا به حال ادعای ارضی مطرح نکرده، ولی مساعی فراوانش برای از هم پاشاندن عراق و سوریه بر کسی پوشیده نیست. میماند اسرائیل که از حمله به عراق به این طرف، همه را به این ماجرا کشانده و هدفش روشن است، از هم پاشاندن ساختار موجود خاورمیانه و درست کردن کشورهای کوچک و بی ثبات و گشودن راه برای توسعۀ ارضی خود که معلوم نیست تا کجا میخواهد برود. طرحی که حدود بیست سال است در دست اجراست، طرحیست اسرائیلی. البته نباید اینرا مترادف داشتن طرح استراتژیک سر و ته دار، دانست. سر طرح روشن است، ولی تهش معلوم نیست کجاست و احتمالاً خود اسرائیلی ها هم نمیدانند. نقداً تا هر جا تیغشان ببرد، میبرند.
در این وضعیت، داستان بمب اتمی ایران که از اول هم چندان جدی نبوده و موشکهایش و حقوق بشرش و… همه و همه دستاویزی است برای پاشاندن ایران که بزرگترین و مهمترین مانع اجرای طرح های اسرائیل است، دشمنی یکسره، دروغ پراکنی و تحریک و توطئه و… همه از اینجا آب میخورد ـ حتی اگر پولش را دیگران بدهند که معمولاً میدهند و اگر هم توسط دیگران عرضه و به اجرا گذاشته شود که میشود. اسرائیل تا به حال همیشه کار خود را به خرج دیگران پیش برده و بهترین آلت دستش هم آمریکاست که بیشتر سیاستمدارانش را اجاره کرده. برای اسرائیل، هدف جنگ است.
هدف مرحله ای، خلع سلاح ایران است تا بعد بشود به آن حمله برد و از همش پاشاند. اگر اینرا در نظر نداشته باشیم نخواهیم توانست تحلیل و برنامۀ عمل درستی عرضه کنیم. در حد برجام ماندن کوته بینی است.

واکنش اولیۀ حکومت
ولی نقداً صحبت از برجام است و خروج آمریکا که با عربده جویی انجام شده.
در مقابل عمل آمریکا، اصلاح طلبان درست همان روشی را تعقیب کردند که از اول مذاکرات برجام به کار بسته بودند. یعنی سستی و مماشات و این حرف که باید بسنجیم و با دیگران مذاکره کنیم و بعد تصمیم بگیریم. خلاصه یعنی همان ترتیب مذاکرات در حد شعور بازاری آنهاست و وعدۀ اینکه صبر کنید تا بعد امتیازات دیگری هم بدهیم و به عنوان نشانۀ قهرمانی به شما عرضه کنیم و خودمان به خودمان مدال بدهیم و رسانه هایمان قربان صدقۀ ما بروند.
جالب این است که خامنه ای هم که عموم اصولگرایان به دستش نگاه میکنند و آشتی ناپذیرش میشمرند و میخواهند، تا اینجا درست به همان ترتیب عمل کرد که در مورد برجام کرده بود. یعنی به رغم اینکه من اعتماد ندارم و کار عاقبت ندارد، در نهایت چراغ سبز داده که بروید ببینید که چه خواهد شد. گفته تضمین مطمئن بگیرید، گویی اصلاً چنین تضمینی در جایی وجود دارد.

دلخوشی به اروپا
در هر صورت، این ترتیب عمل سست ترین ممکن است و اگر همینطور پیش برود، روشن است که نتیجه اش چه خواهد بود. آنچه مستمسک این سستی شده، موضع اروپاست و این توهم که توسط سیاستمداران اروپایی هم دامن زده میشود که اگر ایران در برجام بماند، جبران خواهیم کرد. اول از همه اینکه سیاست اروپا هم از اول جز این نبوده است که با تظاهر به گرفتن میانه جلو بیاید و سیاست مشترکش با آمریکا را پیش ببرد. در برجام، وقتی پای امضأ رسیدیم، دیدیم که چه موضعی اتخاذ کردند و تحمیلاتی در میان آوردند که از خواستهای آمریکا سنگینتر بود. بعد هم که ظرف بیش از دو سال، همه امتیازی از طرف ایرانی گرفتند، به هیچیک از تعهداتشان عمل نکردند و دولت بی جربزه و ترسوی روحانی هم که دندانش را شمرده بودند، هیچ نکرد. بنا بر این دلیل ندارد که بخواهند روششان را عوض کنند، میدانند که هر قدر هم بگیرند و ندهند، کسی طلبکاری نمیکند. وعده دادن و به جا نیاوردن، کارآسانی است، بهانه هم فراوان است. اگر آمریکا اصرار بکند و برای معامله با جمهوری اسلامی جریمه تعیین کند و همانطور که قبلاً چند بار بانکهای اروپایی را نقره داغ کرد، اینبار هم بخواهد چنین کند، همه پا را پس خواهند کشید ـ به سرعت برق. بعد هم خواهند گفت میخواستیم بکنیم ولی حیف، نشد! نظیر همان حرفهای اصلاح طلبان در داخل.
اروپا نه توان این را دارد که مردۀ برجام را زنده کند و و نه اراده اش را، بخصوص که این مرده اصلاً هیچوقت جان به تن نداشته. روش فعلی اروپا متوجه است به خریدن وقت. این کوشش یا باید به ماندن جمهوری اسلامی در برجام ختم شود که از دید آنها بهترین حاصل است و از سوی ایران بدترین، یا اینکه حداقل در خروج این طرف از برجام تأخیر بیاندازد که هر قدر بیاندازد به ضرر طرف ایرانی است، چون خروج ایران را از خروج آمریکا دور میکند و جدا جلوه میدهد و حالتی پیش میاورد که آمریکا رفت و جمهوری اسلامی هم میتوانست نرود، ولی رفت، پس همان اندازه مسئولیت دارد و… با تبلیغاتی که دروغهای از این بزرگتر را به خورد ما داده، خوب آشناییم.

جنگ؟
از جنگ زیاد صحبت میشود. بحثی است هیجان انگیز و آسان، ولی به تصور من احتمال وقوع جنگ بسیار کم است. به رغم درگیری در مرز سوریه که اسرائیل مسئولیتش را، طبق معمول، به گردن طرف مقابل انداخته است. این کشور هر وقت به جایی حمله کرده، با همین کارها اسمش را گذاشته دفاع از خود…
آمریکا توان این کار را ندارد و لشکری ها هم عموماً مخالف جنگند. نکته این است که وزیر دفاع فعلی، خودش ارتشی است و آشنا با امکانات ارتش و خواستها امیرانش. اگر وزیر دفاع غیر نظامی بود، امکان اینکه به سبک رامسفلد یا سالها قبل از او، مک نامارا، دستورات قاطع و پرت صادر کند و بگوید شما بکنید، کم نبود، ولی در وضعیت حاضر، این کار بعید است. این برای ارتشیان آمریکا روشن است که در مقابل ایران یا باید به حملۀ کوبندۀ هوایی قناعت کنند که واکنش ایران در برابر آن روشن خواهد بود: ناوها و پایگاه های آمریکایی در منطقه هدف آتش واقع خواهد شد و کار به جنگ وسیع و لزوم نیرو پیاده کردن در ایران خواهد رسید. این هم چیزی است که آمریکا توانش را ندارد و عاقبتش هم معلوم است: درگیری دراز مدت از نوع ویتنام و شکست تضمین شده در کشوری که اشغالش بسیار خرج و نیرو میبرد. یا اینکه از اول حملۀ وسیع بکنند که حتماً مخالفت بیشتری را از سوی نظامیان برخواهد انگیخت و کار را از همان ابتدا و بدون مقدمه، به مرحلۀ دوم خواهد کشاند که عاقبتش البته ویرانی ایران و شکست برای آمریکا خواهد بود.
غیر از آمریکا هم کسی توان جنگیدن با ایران را ندارد. اسرائیل است که شاخ و شانه میکشد، ولی همه برای درگیر کردن آمریکاست. وگرنه خودش توان چنین کاری را ندارد و اصلاً هم نمیخواهد خرجی برای این کار بکند. نه فقط از بابت تسلیحات، بلکه از بابت نیروی انسانی که کم دارد و با کاهش تمایل به شرکت در جنگ در بین جوانان خود روبروست. بقیه هم به حساب نمیایند.

تکلیف ما چیست
صحبت از جنگ، به قصد تهدید و باجگیری بدون جنگ انجام میشود. باید دست حریف را دید، ابراز آمادگی است که میتواند مانع جنگ بشود، سستی نشان دادن راه جنگ را میگشاید و بس.
از دیدگاه ایراندوستان، این تنش در موقعیتی بسیار بد پیش آمده است. عملاً در وضعیتی که انگار در ایران دولتی وجود ندارد. آنچه اسم دولت دارد دستگاه فاسد و از هم پاشیده ایست که نه خودش را میتواند جمع و جور بکند و نه اینکه از پشتیبانی مردم برخوردار است. خلاصه اینکه تمامی عیوب استبداد را دارد، منهای توان عمل کردن با قاطعیت. زورش مال کتک زدن دختران بی حجاب است و البته عاری هم از این کار ندارد.
تنها شیوۀ عمل منطقی، امید بریدن از خود آمریکا و واسطه هایی است که روانۀ میدان کرده است. هر نوع دل دادن به وعده های اینها خطاست و تاوان را سنگینتر خواهد کرد. باید جداً برای خود معلوم کرد که هدف تیم کشورهایی که مقابل ایران ایستاده اند، چیست. اگر فکر میکنید حسن نیت دارند و میخواهند در جایی به توافقی برسند خیالتان باطل است. امتیاز خواستنشان حد ندارد و در جایی متوقف نخواهد شد ـ گذشته شاهد این مدعاست. وقتی مردید برایتان فاتحه هم نخواهند خواند.
راه دوم و درست این است که مستقیم به واقعیت نگاه کنیم و بالاخره این حقیقت تلخ را بپذیریم که طرف مقابل بدخواه ایران است و هدفش نابودی مملکت و باقی حرفها بهانه. از واداده ها حرفی نمیزنم چون به حسابشان نمیاورم. این قبیل آدمها همیشه پیدا میشوند، این دوره که حقوق هم میگیرند، تعدادشان بیش از پیش شده. آنهایی را هم که به صدق یا به دلیل انجام وظیفه صحبت از این میکنند که آمریکا قرار است ما را آزاد کند، تکلیفشان روشن است. اگر صادقند، کورند، اگر هم که مزدورند که اختیارشان دست کارفرماست. بینا کردن اولی ها پیامبری میخواهد که معجزه بکند، دومی ها که با معجزه هم درست نخواهند شد.
نقداً امکانات در دست دولتی است که درمانده است و سرگردان، نه در خارج پشتیبانی دارد و نه در داخل. ولی به هر صورت هر تصمیمی بگیرد، همۀ ایرانیان را هم درگیرش خواهد کرد. تنها راه چارۀ جدی که دارد، خروج از برجام است و اعلام آمادگی برای مقابله. اگر دنبال مماشات برود که راه جنگ را گشوده و بعد از اغمایی کم یا بیش طولانی، خود و مملکت را به باد خواهد داد. ولی اگر هم به راه مقاومت برود که تنها راه منطقی است، باز کشیدن بار کار بر دوش ایرانیان خواهد بود. تکلیف حکومت روشن است، ولی سهم تحمیل خارجی را نباید فراموش کرد و باید دانست که مشکل با ایرانی است که امربر آمریکا نباشد، نه با نوع حکومت کشور. از دید خارجی که چشم دیدن مملکت ایران را ندارد، نظام سیاسی کشور و رفتارش با مردم خود، مهم نیست. اگر از این ادعاها میکنن دروغ است و دروغ وقیحانه، نباید به این حرفها اعتنا کرد، حال هر قدر فریاد بزند، چه از حنجرۀ خود و چه از گلوی نوکران ایرانیش.

پشتیبانی در مقابل امتیاز
حکومت اسلامی، جنگ قبلی را که با عراق واقع شد، با تشویق کشورهای غربی و در صدرشان آمریکا انجام گرفت و برای هر دو کشور بسیار زیانبار بود، فرصتی شمرد برای تحمیل طرح های ایدئولوژیک خود به ملت ایران و دیدیم که اسلامی کردن جامعه را که تا آن موقع نتوانسته بود انجام بدهد، با چه سرعتی پیش برد، اول از همه داستان حجاب. این بار دیگر توان و حتی انگیزۀ چنان کاری را ندارد. به عبارت دیگر باید جلب موافقت و پشتیبانی ملت را بکند. نباید به نظام فرصت داد که فقط با هوچیگری در باب دفاع از وطن کارش را پیش ببرد. اگر پشتیبانی ملت را میخواهد باید عوضش را هم بدهد و نقد هم بدهد. نسیه از کسی نمیپذیریم، نه از آمریکا، نه از اروپا و نه از خود نظام.
مردم ایران نه طالب جنگ بوده اند و نه هستند. اگر جنگی دربگیرد به آنها تحمیل شده است، از سوی حکومت بی تدبیر و بخصوص از سوی دول خارجی طماع. ولی اگر جنگ واقع شد، فقط یک راه حل دارد و آن پیروزی است. کسی تا به حال از شکست طرفی نبسته است. باید خود را برای مبارزه آماده کرد و چاره ای نیست جز اتکای به خود. ولی از همین حالا باید به دولت اسلامی حالی کرد که میبایست به ملت امتیاز بدهد. اینرا باید از او خواست و در صورت لزوم از حلقومش بیرن کشید. اپوزیسیون اصیل و وطنخواه باید این صدا را بلند کند و این فکر را در بین مردم رواج بدهد که ایستادنتان در مقابل دشمن خارجی بهایی دارد که حکومت باید به شما بدهد. باید به صراحت فهرست خواستها را در میان نهاد، و بخصوص به اصلاح طلبانی که ما را گرفتار این مخمصه کرده اند، فرصت نداد تا خود را در میان بیاندازند و از جانب ملت سخن بگویند و کار خود را پیش ببرند. آزادی پوشش را هم که در جنگ قبلی گرفته شد، بهتر است در نظر داشته باشیم.
در جنگ جهانی اول، دول اروپایی ناچار به دادن وعده برای اصلاحات اجتماعی در داخل و آزادی بیشتر در مستعمرات شدند تا بتوانند از تودۀ مردم تحت حکمشان سربازگیری کنند. در پایان به برخی وعده هایشان عمل کردند، به آنهایی که نکردند بعد از جنگ دوم از حلقومشان بیرون کشیده شد.. سرمشق بدی نیست، بخصوص برای ایرانیان امروز.

۱۰ مه ۲۰۱۸

iranliberal

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است