دکتر محمد مصدق مردی که هفتاد سال برای ارجداشت خواست و اعتلای جمهورِ ملت ایران کوشید و هیچ اراده ای را برتر از آن نمی دانست- افشین جعفرزاده


دکتر مصدق:
تنها ملت ایران یعنی به وجود آورندۀ قانون اساسی و مشروطیت و مجلس و دولت است که می­تواند در این باره اظهار نظر کند لاغیر. «قانون­ها»، «مجلس­ها» و «دولت­ها» همه برای خاطر مردم به وجود آمده­ اند نه مردم به خاطر آنها وقتی مردم یکی از آن­ها را نخواستند می­توانند نظر خود را دربارۀ آن ابراز کنند.
در کشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از ارادۀ ملت نیست.
در حکومت مشروطه تنها یک قدرت اصیل و لایزال موجود است و آن نیروی ملت است که اگر به معنای واقعی بروز و ظهور نکند مشروطیت و دموکراسی مفهوم حقیقی خود را از دست می­دهد و زمینه برای حکومت­های فردی فراهم می­شود
امروز ،چهاردهم اسفند ، پنجاه و سومین سالگشت درگذشت سیاست ورز ملی ایرانی ،دکتر محمد مصدق است.زمانی که پیشوند سیاست ورز در کنار نام شخصی مطرح میشود ،نه از نقد گریزی است و نه آن فرد بدور از اشتباه .مصدق را بایستی در یک تابلوی جامع دید و شوربختانه عادت کرده ایم مصدق را نه در قامت یک سیاست ورز که از ۱۲۸۵ تا ۱۳۴۵کوشید، بلکه صرفا در قالب نخست وزیری ببینیم که بیست هشت ماه نخست وزیر بود.افسوس که نام و یاد مصدق همیشه در دگم دشمنی و شیفتگی های افراطی گرفتار آمده و کمتر پژوهش بیطرفانه و روشمندی پیرامون گفتار و کردار او انجام شده است.تا اینجا از دو زاویه مصدق را مظلوم و مغفول می پندارم. زندگانی سیاسی مصدق با تکاپو برای نمایندگی پارلمان ملی در سال ۱۲۸۵ آغاز میشود و او با وجود انتخاب از اصفهان به دلیل نداشتن شرط سی سالگی ،الگویی از اخلاق سیاسی و قانونمندی بر جای می گذارد و بر خلاف سنت زمان که خیلی دربند اخلاق نیست ،داوطلبانه خلعت وکالت مجلس را قبول نمی کند.در سالهای بعد پیشنهاد محمد علی میرزا شاه مستبد قاجاری را نمی پذیرد که در سودای تشکیل مجلسی شه فرموده و نمایشی است .پس از آن در می یابد که بدون علم و دانش ،تکاپو میسر نیست و راهی سویس می شود که درس ناقص مانده را تکمیل کند.آنجاست که سنت قانونمداری اروپایی و سویسی او را شیفته خود می کند بی آنکه از دلبستگی های میهنی و ایرانی اش کاسته شود و این نکته در پایان نامه دکترایش که برگرفته از حکمت ایرانی است متجلی میشود و مصدق میشود نخستین دانش آموخته دکترای حقوق ایرانی.
در بازگشت زندگی اش آمیزه ای است از تکاپور در قامت یک وکیل مجلس و گاهی والی گری ایالت های فارس و آذربایجان و پذیرش وزارت در کابینه های مختلف.

اسناد مسلم تاریخی نشان گر تعهد او به میهن دوستی ایرانی و آزادی خواهی و روح دموکراسی و مشروطیت و دفاع از حقوق و منافع ملی در این سالهاست.هیچ قرینه و سندی که نشان دهد او در آن سالها با بیگانه ای و مستبدی همدلی کرده و حقوق ملت را پاس نداشته وجود ندارد.
اوج سیاست ورزی او در این سالها نمایندگی مجلس پنجم است و مخالفت با پادشاهی نخست وزیری چون رضا خان سردار سپه و مصدق در این روزها شیفته و دلبسته سخت کوش مشروطیت و تشریفاتی دانستن مقام سلطنت است.
نطق او در این زمان بسیار شفاف تر از کسانی چون مدرس و تقی زاده و علا و دولت آبادی است و ضمن نقد قاجاریه ، معتقد است رییس الوزرا شخص اول کشور است.
در زمانه ای مشیرالدوله ها ترجیح می دهند در جلسه مجلس شرکت نکنند.تکاپوی مصدق در قامت نمایندگی مجلس حد اکثر تا مجلس ششم تحمل میشود و کارنامه او در سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۲۰ آمیزه ای است از خانه نشینی و سکوت و تبعید اجباری و گاه زندان.
پس از شهریور بیست و سقوط رضاشاه ،دور دوم تکاپو های سیاسی او در گستره سیاسی ایران آغاز میشود و اوج آن نمایندگی در مجالس چهاردهم و شانزدهم است. من درخشان ترین بخش تکاپو های سیاسی او را حضور و کنش گری در مجلس چهاردهم می دانم…او در این زمان یکتنه در قامت یک سیاست ورز میهن پرست و مدافع حقوق ملی کشورش ظاهر میشود و در هنگامی که کشور در اشغال قوای بیگانه است می کوشد از زیاده خواهی بیگانگان اشغالگر جلوگیری کند.با کوشش او بود که مجلس چهاردهم در یازده آذر ۱۳۲۳ ،قانون ممنوعیت مذاکره با مقامهای بیگانه را دایر بر فروش و واگذاری نفت تصویب می کند.در زمانه ای که پایتخت در اشغال روسهاست و معاون وزیر خارجه شوروی در ایران و برای نهایی کردن واگذاری امتیاز به شوروی و در حالی که نمایندگان حزب توده در مجلس او را دشمن خلق و زحمتکشان می دانند و پیشه وری که سخت مدافع خرس بزرگ شوروی است در روزنانه اش آژیر آشکارا به او دشنام می دهد که با منفعت شوروی و رفیق بزرگ استالین در افتاده است!
همین قانون است که سال بعد ،به اسلحه ای بزرگ در دستان قوام مبدل میشود تا با استناد بدان واگذاری نفت شمال را به روسها موکول به تصویب پارلمان کند.
رویکرد درخشان مصدق در این سالها منحصر به این قانون مهم نیست.او در زمانه ای که بریتانیا و شوروی و سید ضیا برای ایران نسخه فدرالیسم قومی می پیچند آگاهانه با آن مخالفت نموده و این رویه را در مخالفت با ساختار فرهنگی تاریخی ایران می داند و از دشنام های توده ای ها و راستی ها و فرقه های دموکرات پیشه وری و قاضی محمد و مداحان استالین باکی ندارد.
هیمنه قوام مجالی برای مصدق برای حضور در مجلس پانزدهم باقی نمی گذارد و دخالت دولت قوام در انتخابات بدان میزان است که مصدقی که بارها نماینده اول تهران شده ،امکان حضور در مجلس پانزدهم نمی یابد!
پس از سقوط قوام و بی اعتبار شدن فرقه های استالین ساخته و حزب توده مصدق دیگر بار چهره درخشان مجلس شانزدهم است و تکاپو گری برای پیش برد آزادی و دموکراسی و مدافعه از حقوق ملی.
ثمره این کوششها تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت است در اسفند ماه ۱۳۲۹ و نخست وزیری مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰.دولتمردی مصدق تنها بیست و هشت ماه مجال می یابد تا ادامه یابد.
نخستین فرمان او در قامت نخست وزیر ،بیان آزادی مطبوعات در نقد او و این تعهد تا پایان دولتمردی اش پابرجاست و آیینه روزنامه های آن روزهای ایران آکنده از دشنام های راست و چپ به او ،بی آنکه مانعی در کار باشد.تا آنجا که ارگان حزب توده او را قره نوکر پیر استعمار می داند و راست ارتجاعی او را دشمن ایران!
و نخست وزیر ما در زمانه ای که وعده های توخالی سنت زمانه اش بود تنها و تنها با دو وعده وارد گود میشود و بس.. یکی اصلاح قانون انتخابات و دیگری نهایی کردن و اجرایی نمودن قانون ملی شدن صنعت نفت.دومی را با راه اندازی پالایشگاه آبادان محقق می کند و در محقق کردن اولی مواجه است با کارشکنی ها و موانع تا کار به انحلال مجلس هفدهم می کشد.پشتوانه این کردار او اینجا نه تغییر غیر دموکراتیک قانون اساسی در سال ۱۳۲۸ است که اجازه انحلال پارلمان را به شاه داده که این باور است که پشتوانه هر تغییری خواست جمهور ملت است و اینجاست که رفراندوم انحلال مجلس را بر اساس روح دموکراسی منوط به رای ملت می داند.
آیینه دولت ورزی مصدق در این سالها بیان این نکته است که مسوول اجرایی کشور مشروطه ،نخست وزیر است و پادشاه نقشی تشریفاتی و غیر اجرایی و غیر مسوول دارد. و نماد این دولت ورزی کوتاه ملی شدن صنعت نفت و شیلات و اصلاح مدیریت دولتی و اصلاحات در حوزه قضایی و مالی.
در دوران مصدق تورم بصورت تک نرخی باقی ماند. این درحالی بود که نه تنها او از درآمد نفت برای اداره کشور محروم بود بلکه هزینه سنگین حقوق چهل هزار نفر از پرسنل صنعت نفت نیز بر هزینه‌های جاری کشور افزوده شده بود.

در حالیکه ایران در سال ۱۳۲۹ یکی از کشورهای وارد کننده گندم و جو بود با تغییر سیاست‌ها در خصوص کشاورزی توسط دولت ملی این روند صورتی معکوس گرفت و در سال ۱۳۳۲ ایران توانست به صادرات جو و گندم مبادرت ورزد.چهارچوب اصلی سیاست دکتر مصدق در کشاورزی افزایش صادرات از طریق تولید بیشتر و کاهش واردات موادی بود که امکان تولید آن‌ها در داخل کشور وجود داشت. از سوی دیگر با تزریق مالی از طریق بانک ملی و بانک کشاورزی و افزایش سرمایه بانک کشاورزی امکان تأمین اعتبار در مناطق کشاورزی را فراهم آورد و از سوی دیگر با ورود ۲ میلیون و ۴۸۰ هزار دلار از طریق موافقت نامه اصل ۴ ترومن نسبت به سرمایه‌گذاری در این بخش اقدام نمود. جمع بندی اقدامات مصدق در مجموع سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ را چنین می توان برشمرد:
موازنه منفی (قانونی برای ندادن هیچ امتیازی به دولتهای استعماری شوروی و بریتانیا) در زمان نمایندگی در مجلس چهاردهم
ملی شدن شیلات و کشتیرانی در زمان نمایندگی در مجلس چهاردهم
ملی شدن صنعت نفت ایران (اکتشاف، استخراج و بازرگانی) در زمان نمایندگی در مجلس شانزدهم
اجرای قانون خلع ید از بریتانیا در صنایع نفت ایران در زمان نخست وزیری
ملی شدن مخابرات در زمان نخست وزیری
تأسیس بندر آزاد در بوشهر در زمان نخست وزیری
لایحه مجازات دادن پاسخ خلاف واقع (مجازات دروغگویی) در زمان نخست وزیری
قانون استقلال کانون وکلا
قانون استقلال دانشگاه تهران
تأسیس سازمان نقشه‌برداری
قانون صدور چک
ایجاد سازمان تربیت بدنی و پیشاهنگی ایران
طرح‌ها و لوایح مهم دولت مصدق
لغو دادگاه‌های نظامی
قانون دادرسی و کیفر ارتش و متمم آن
لایحه قانون کار و تشکیل بیمه‌های اجتماعی
قانون بازنشستگی کشوری
لایحه تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی
قانون استقلال شهرداری‌ها
اصلاح قانون مطبوعات
لایحه سد سفیدرود
قانون تشکیل اتاق‌های بازرگانی
قانون تشویق صادرات و صدور پروانه بازرگانی
لایحه بانک توسعه صادرات
تشکیل شورای عالی فرهنگ
لایحه و متمم قانون وصول مطالبات غیر مالیاتی دولت
لایحه الغا عوارض در روستاها
قانون بنگاه عمران کشور
لایحه تشکیل پلیس گمرک
بررسی های تاریخی نشان می دهد که این میزان از اصلاحات و تکاپو در کارنامه هیچ سیاست ورزی بجز مصدق نظیر ندارد.
مصدق که در حال نهایی کردن انحلال مجلس هفدهم بود پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد ماه ۱۳۳۲ ،سرانجام در ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ از قدرت کنار رفت.اسناد منتشر شده توسط سازمان های دولتی و امنیتی آمریکا و بریتانیا که به شیوه ای دیرهنگام و قطره چکانی منتشر شدند امروز بر این نکته پافشاری می کنند که هیچ شکی پیرامون ماهیت کودتایی سقوط مصدق در بیست پنج تا بیست هشت مرداد نیست.
سالهای ۱۳۳۲ تا اسفند ماه ۱۳۴۵ ،مصدق درگیر است با محاکمه و زندان سه ساله و تبعید و حصر خانگی در ملک پدری اش روستای احمد آباد و مدیریت غیر مستقیم جبهه ملی دوم و سوم.
او زمان زندان سه ساله و حصر خانگی ده ساله نه امکان معاشرت با کسی را داشت و نه مجال تکاپو و حتی اظهار نظر علنی در حوزه سیاست روز.
سالهایی سخت و تنهایی مداوم تا بیماری سرطان دهان و فکی که فرزندش بدون آگاهی اش تلاش کرد مجوز اعزام به خارج را برای او از نخست وزیر وقت هویدا بگیرد و نتوانست و تنها خانواده مصدق مجاز شدند پزشکی از خارج را به ایران بیاورند که این نیز با مخالفت و واکنش سخت مصدق روبرو شد که گفت :
لعنت بر من و هرکس دیگر که در این روزگار خرج چندین خانوار فقیر ایرانی را صرف آوردن پزشک از خارج کنند من خاک پای این ملتم و مقدرات من از مقدرات ایشان جدا نیست هر امکانی که در داخل کشور برای معالجه وجود داشته باشد برای من کافی است بعلاوه آوردن پزشک خارجی توهین به اطبای ایرانی است و من حاضر به این توهین نیستم.
مصدق پس از تشخیص بیماری اش تحت تدابیر امنیتی به تهران آمد و به دلیل بی نتیجه بودن روند درمانی در چهاردهم اسفند ماه ۱۳۴۵ در تهران درگذشت.
پس از مرگش نه به وصیتش اجازه عمل داده شد که خواسته بود او را در تهران و در کنار مزار شهدای سی تیر به خاک بسپارند و نه خانواده و یارانش مجاز شدند برایش اعلامیه ترحیمی در روزنامه ای بدهند و حتی اجازه یابند برایش مجلس ختمی در مسجدی بر پا دارند.

پیکرش در تنهایی و حضور چند نفر به روستای احمد آباد منتقل شد ،آیه الله زنجانی بر آن نماز خواند و بازرگان و سحابی و طالقانی پیکرش را شستشو دادند و به صورت امانت در طبقه اول خانه اش در تابوتی آهنین ماند تا شاید روزی مجال عمل به وصیتش پیدا شود.
مصدق امروز در حافطه تاریخی ملت ایران باقی است. بی آنکه نه خیابانی بنامش باشد و نه مجسمه ای از او ساخته شود. راز ماندگاری و یا گناهش  چیست ؟ شاید پاسخ این پرسش سخت را بتوان از کلام خود او دریافت: .

به من گناهان زیادی نسبت داده‌اند، ولی من خود می‌دانم که یک گناه بیش‌تر ندارم و آن این است که تسلیم بیگانگان نشده و دست آن‌ها را از منابع طبیعی ایران کوتاه کردم و در تمام مدت زمامداری در سیاست خود یک هدف داشتم و آن این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شود.
مصدق مانده است در ذهن تاریخ معاصر ،با اثر بخشی اش در سیاست منطقه از خاورمیانه تا آفریقا و کشورهای بسیاری که بنامش تمبر زده اند و خیابان ساخته اند.مصدق مانده است بعنوان یک ایرانی که روزی مجله تایم او را مرد سال جهان برگزید.مصدق مانده است در لابلای هزاران مقاله و صدها کتاب که یا پیرامون او نوشته شده و یا نامی از او در آن آمده است.مصدق مانده است در تلنبار دلبستگی ها و دشمنی های افراطی
و شگفتا دشمنان دیروزش امروز همان حرفهایی را می زنند که او هفتاد سال گفت و بر آن پافشاری کرد :
تنها ملت ایران یعنی به وجود آورندۀ قانون اساسی و مشروطیت و مجلس و دولت است که می­تواند در این باره اظهار نظر کند لاغیر. «قانون­ها»، «مجلس­ها» و «دولت­ها» همه برای خاطر مردم به وجود آمده­ اند نه مردم به خاطر آنها وقتی مردم یکی از آن­ها را نخواستند می­توانند نظر خود را دربارۀ آن ابراز کنند
در کشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از ارادۀ ملت نیست
در حکومت مشروطه تنها یک قدرت اصیل و لایزال موجود است و آن نیروی ملت است که اگر به معنای واقعی بروز و ظهور نکند مشروطیت و دموکراسی مفهوم حقیقی خود را از دست می­دهد و زمینه برای حکومت­های فردی فراهم می­شود.
هر چند پای ِباد درین دشت بسته است؛
روزی پرنده ای
خواهد گذشت از سر ِاین خانه های تار،
خواهد شنید قصه ی خاموشی تو را
از زاری ِ خموش ِ درختان ِ سوگوار

بر بال ابرهای مسافـر
خواهد گریست در دشت.
همراه بادهای مهاجر،
خواهد پرید در کوه.
آنگاه، آن پرنده
از چشم های گم شده در اشک
از دست های بسته به زنجیر
از مشت های پر شده از خشم
آوازهای غمگین،
خواهد خواند.
آواز های او را
جنگل برای دریا
دریا برای کوه
تکرار می کنند
وان موج نغمه ها
جان های خفته را
در هر کرانه ای
بیدار می کنند.

البرز،
این شاهد صبور، که آموخت؛
زآن روح استوار تر از کوه،
درس شکوهمندی،
با یاد رنج های تو، سیلاب ِ دَرد را
تا سال های سال
بر گونه های سوخته
خواهد راند.
بعد از تو، تا همیشه،
شب ها و روزها
بی ماه و مهر می گذرند از کنار ما.
اما ،
پشت دریچه ها،
در عمق سینه ها،
خورشید ِ قصه های تو همواره روشن است.

از بانگ راستین تو، ای مرد، ای دلیر
آفاق شرق تا همه اعصار پر صداست.

نام بزرگ تو
این واژه ی منزه ،
نام پیمبرانه
آن «صاد» و «دال» ُمحکم
آن «قاف» آهنین
ترکیب خوش طنین،
تشدید ِ دلپذیر ِ مُصدّق،
مصداق صبح صادق؛
یاد آور طلوع رهایی،
پیشانی سپیده ی فردا است!
نام بزرگ تو
در برگ برگ یاد درختان ِ این دیا
در قصه ها و زمزمه ها و سرود ها
در هر کجا و هر جا
تا جاودان به گیتی
خواهد ماند.
هر چند پای باد درین دشت بسته است!
افشین جعفرزاده_ ۱۴ اسفند ۱۳۹۸

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است