جنبش دانشجویی یعنی سیاست رادیکال؛ سیاستی حتی ماوراء قانون ولو اشکال مترقی آن. از همین رو دامگستریهای فراوانی در مقابل این جنبش تدارک دیده شده است که آن را به چهار میخ انحصار به بند کشد. انحصار، صورتکهایی بر چهره دارد که میتواند با تصرف عنوان، قلب ماهیت کند. یکی از کمینگاههای همیشگی، فاشیسم است که پیوسته با طرحافکنیِ نوعی انقلابِ تقلبی و کاذب، نام جنبش را در دست میگیرد و از دل یک انقلاب، ارتجاع را بازتولید میکند.
جنبش دانشجویی شبیه هیچ جنبش دیگری نیست و در دامنه مطالبات محدود، آرام نمیگیرد؛ هرچند که مطالبات محدود نیز از آن دریغ میشود. این بیشباهتی از آنجا ناشی میشود که جنبش، نماینده بیواسطه هیچ گروه یا طبقهای نیست، در عین حال بیان مطالبه هر جنبش و حرکت دیگری است. این دیالکتیک پیچیده، جنبش را به یک خطر دائمی تبدیل میکند که نظم موجود، پیوسته و به ناگزیر، به راههای مهار آن میاندیشد. بنیان جنبش دانشجویی بر تغییر و دگرگونی ساحت زندگی سیاسی استوار شده است و نه درخواست مطالبات محدود. اما مطالبات محدود، آجرهای بنای تدریجی ساختمانی است که حاصل دگرگونی بنیادی ساحت زندگی سیاسی است و از این رو، جنبش دانشجویی با همه جنبشهای اجتماعی دیگر همسویی دارد و از مطالبات آنها نیز دفاع میکند. این خصوصیت است که جنبش دانشجویی را به شکل ویژهای از یک جنبش انقلابی تبدیل میکند ولو آن که مفردات و اجزای جنبش، به این وضع انقلابی خود آگاهی نداشته باشند.
در عین حال این وضع اعتراضی- انقلابی از جنس انقلابهایی با سرفصل مشخص ایدئولوژیک نیست که صرفا در فکر تأسیس نوع دیگری از دولت هستند و چشماندازی محدود دارند، بلکه محتوای جنبش متکی به دینامیسم یک تحول واقعی است.
دانشگاه تأسیس میشود که کارگزاران، مدیران و به طور کلی ساماندهندگان وضع موجود را تربیت کند. تناقض آنگاه ظاهر میشود که بخشهایی از این نهاد علیه خاستگاههای طبیعی خویش قیام میکند و به مجموعهای به لحاظ طبقاتی شناور تبدیل میشوند و به زبان ساده، بنای ناسازگاری میگذارند. متقابلا اهرمهای مهار جنبش با شدت و ضعفهایی دست به اقدام میزند و در دقایق و لحظاتی معین، شکلدهندگان نظم موجود در قامت نمایندگان جنبش جلوه میکنند و در چنین لحظاتی است که در خلوتگاههای خود پایان جنبش را جشن میگیرند. اما دیالکتیک جنبش آمیخته با لایههای تو در تو و چه بسا پوشیده است. درست در لحظاتی که روزمرهگی و تکرار، خود را به مثابه ویژگی درون ماندگار دانشگاه نشان میدهد، تنها، تکانه و ضربهای کافی است که دوباره جنبش از اعماق ظهور کند و برملا شود. برملا شدن به این معناست که در لحظات آرام و ساکن، در لایههای زیرین خبرهایی بوده است.
تغییر ساحت زندگی، مقدماتی دارد که «به نرمی قدمهای کبوتر» گام به گام به پیش میآید، پرجلوهترین آنها سیاست است که منازعات در آن شکل بارز و چشمگیری دارد، اما همه امور به سیاست ختم نمیشود، هرچند که ممکن است سیاست در ثقل این تحول جای گیرد.
جنبش دانشجویی در بسیاری از نقاط دیگر دنیا خفته و چه بسا به راستی به پایان رسیده است، اما این جنبش در ایران همچنان حیات دارد و به زیست خویش ادامه میدهد و نیز همچنان، از مقدمات اساسی تحول و دگرگونی است. تاریخ این دگرگونی و تحول، مستمر خواهد بود و ما به جز چشماندازی، از جزییات بیخبریم، اما در همان چشمانداز است که تا آن تاریخ، جنبش دانشجویی را همچنان «جنبش» و در متن چالشهای ناگزیر میبینیم.
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - اروپا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است