جایگاه نظارت استصوابی در قانون اساسی در گفت و گوی خبرآنلاین با صادق روحانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران


چندی پیش رئیس جمهور در جمع مسئولان وزارت کشور موضوعی را مطرح کرد که همچنان در فضای سیاسی و رسانه ای کشور بازتاب دارد.

سید صادق روحانی: رئیس جمهور از نظارت و اجرا در انتخابات سخن گفت و صراحتا تاکید کرد که “شورای محترم نگهبان ناظر است نه مجری. مجری انتخابات دولت است. دولت مسئول برگزاری انتخابات است و دستگاهی هم پیش‌بینی شده که نظارت کند تا خلاف قانون صورت نگیرد. شورای نگهبان چشم است و چشم نمی‌تواند کار دست را بکند، نظارت و اجرا نباید مخلوط شوند باید به قانون اساسی کاملاً توجه کرده و عمل کنیم.”(ایــنـــجــا)

این سخنان رئیس جمهور باعث شد تا واکنش های مختلفی در عرصه سیاسی کشور ایجاد شود. برخی به استقبال سخنان رئیس جمهور رفتند و برخی هم به انتقاد از او پرداختند. سید رحیم ابولحسنی ، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با حضور در کافه خبر، به بررسی آکادمیک بحث نظارت استصوابی شورای نگهبان از منظر قانون اساسی پرداخته است. او معتقد است که جمهوریت حرف اصلی و اساسی قانون اساسی است و این با روح اسلام نیز سازگار است.

***

یکی دوهفته پیش بحثی در فضای سیاسی کشور درگرفت که مبنی بر اینکه وظیفه شورای نگهبان نظارت است یا اجرا؟ به لحاظ قانون اساسی این بحث چگونه است؟

برای تحلیل قضایا باید مقداری بحث را ریشه ای تر نگاه کرد. اینگونه مسایل هم قابلیت تحلیل حقوقی دارند و هم قابلیت تحلیل جامعه شناختی و هم قابلیت تحلیل کارکردی و پیامدی . سه بحث را باید از هم جدا کنیم.

من دوست دارم که این بحث را در حیطه جامعه شناختی و تحلیل سیاسی نگاه کنیم. در حوزه سیاسی بحث به ما می گوید که انقلاب هایی که در ایران انجام شد، چه انقلاب اسلامی و چه انقلاب مشروطه، یک شعار اصلی داشتند. شعار مشترک این دو انقلاب «آزادی» بود. آزادی به مفهوم دموکراسی، حکومت مردم و مشارکت مردم در قدرت. این را در انقلاب مشروطه داشتیم و در انقلاب اسلامی هم داشتیم. در انقلاب اسلامی گفتند: استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی. استقلال معلوم است. این به معنی رستن از قیودات خارجی در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و احیانا ساختارهای اجتماعی است. اما مفهوم آزادی به معنی حاکمیت مردم در تعیین سرنوشتشان و دخالت در امور جامعه است. دخالت مردم در حوزه سیاست و اداره جامعه معنای مشخصی دارد. مردم باید در انتخاب کارگزاران شرکت کنند. در انتخاب نخبگان مردم باید آزاد باشند. در انتخاب شدن هم باید آزاد باشند.

در فرایند تصمیم سازی و در سیاست گذاری، مردم باید مشارکت داشته باشند. این مشارکت در امور جزئی می تواند به صورت مستقیم باشد و در امورکلی هم باید این مشارکت به صورت واسطه و توسط نمایندگانی که مردم خودشان انتخاب می کنند، باشد. در فرایند اجرا هم باید مردم مشارکت داشته باشند. این به عنوان آزادی در ذهن جامعه بوده است.

منظور از آزادی این نیست که آزاد باشیم که هر امر بی عفتی در جامعه انجام بشود. بحث مشارکت مردم در قدرت است. مردم باید در نظارت بر کار مسئولان هم آزاد باشند. مردم در اینکه مسئولان در عمل به وظایفشان درست رفتار کرده اند یا نه.  معنای مشارکت این است. در حقیقت آزادی خود را در مفهوم جمهوریت نشان می دهد. یعنی آن شعار آزادی که در انقلاب مشروطه داشتیم، به صورت حکومت مشروطه و در نظام پارلمانی خود را نشان داد. اما آزادی ای که در انقلاب اسلامی مطرح شد، به معنی جمهوریت است. اگر این بشود، مشکلات حل می شود. مردم نمی خواهند آزاد باشند که هر کاری دلشان خواست بکنند، بلکه مردم دلشان می خواهد که اداره جامعه با جمهوریت باشد. وقتی شعار مردم، ابتدائا استقلال، آزادی و حکومت اسلامی بود، امام تاکید فرمودند، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی درست است. چراکه حکومت اسلامی تفسیر بردار بود. از درون آن بحث می شد که چه کسی باید حکومت اسلامی را معنا بکند. جمهوریت خود را نشان نمی داد. بنابر این امام تاکید فرمودند که جمهوری اسلامی. یعنی آن آزادی خود را به صورت جمهوریت در آورد. این شعار مردم بود.

جمهوریت یعنی مشارکت مردم در قدرت سیاسی، یعنی مشارکت در انتخاب زمامداران از بالاترین مقام که رهبری است، تا پایین ترین مقام ها که شوراهای روستاهاست. به این می گویند جمهوریت. باید در تصمیم سازی هم دخالت داشته باشند. خواه در شوراهای روستایی و شهری و… .

این دخالت هم می تواند با واسطه باشد و هم بی واسطه باشد. در موارد جزئی بی واسطه است و در مسایل کلان به نمایندگی. این جمهوریت نشاندهنده این است که قدرت باید در جامعه توزیع بشود و از جامعه بالا بیاید و متمرکز شود. این اصل انقلاب اسلامی است. این در روح قانون اساسی است. گفتمان انقلاب اسلامی این را نشان می دهد.  در هیچ یک از شعارهای انقلاب اسلامی شما اقتدار گرایی ندارید، بلکه دموکراسی دارید. منتها آن نوع از دموکراسی که این مردم می فهمند و بر اساس قیودات اسلامی است. اساسا در نظام تفکر دینی ما این مسئله وجود دارد که انسان در مقابل خدای خود مسئول است ولی در جامعه آزاد است. لذا مسلمان مرجع تقلید خود را خود انتخاب می کند. یعنی در مهمترین مسائل امور دینی که تمام واجبات،محرمات ،مستحبات و مکروهات ما بر آن اساس است و تمام زندگی فردی ما بر پایه آن است، ما آزادیم که انتخاب کنیم.

اعتقادات ما می گوید که خداوند به ما آزادی داده، اما تکلیف هم داده است. کسی نمی تواند این آزادی ما در تعیین سرنوشتمان را از ما بگیرد. اگر آزادی را از ما بگیرد تکلیف را از ما برداشته است. این مسئله آزادی که در انقلابات دموکراتیک غربی هست، ما در بطن اسلاممان داشته ایم. در طول تاریخ مردم همواره مرجع خود را آزادانه انتخاب کرده اند.

اما در حیات اجتماعی برای اینکه جامعه شکل بگیرد باید یک سری نرم هایی را بپذیریم. این نرم ها انواعی دارد، مانند سنت، عرف یا قانون. اسلام می گوید که انسان ها خودشان جمع بشوند و برای خود قانون وضع کنند اما این نرم های الهی را رعایت کنند. اگر آن قواعد الهی را رعایت کنید به نفع شماست. وقتی قانون تعیین شد، آزادی ما به حد قانون محدود می شود. روح انقلاب اسلامی، روح جمهوری اسلامی، روح این نظام، مبتنی بر آزادی به معنی جمهوریت است. هرکسی بخواهد این جمهوریت را محدود کند از این روح دور شده است.

حالا چرا این مسئله مطرح می شود؟ ما یک اصل جامعه شناختی داریم. آن اصل می گوید نظامات سیاسی که پس از انقلاب شکل می گیرند گرفتار دو یا سه ویژگی می شوند. این را خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری در قرن ۶ گفته است.  او می گوید که وقتی نظام ها شکل گرفتند به سمت اقتدارگرایی پیش می روند. دوم ، نظام های سیاسی به سمت تجمل پیش می روند. یعنی به سمت اسراف و تبذیر و ثروت اندوزی و… می روند. لذا او می گوید که سیاست با قدرت ، شوکت و ثروت همراه است.

ابن خلدون هم در قرن هشتم می گوید که نظام های سیاسی پس از به قدرت رسیدن، گرفتار سه نوع بیماری می شوند: استبداد، تجمل و تن آسانی و راحت طلبی. این یک بحث جامعه شناختی است. در انقلاب اسلامی هم همینطور است. گروهی که به قدرت رسید، در صدد بر آمد که این قدرت خود را زیاد کند. قرآن می فرماید: أَلْهَیکُمُ التَّکَاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ .( تفاخر به بیشترداشتن شما را غافل داشت،تا کارتان [و پایتان] به گورستان رسید) این ذات آدم هاست. این را خطاب به کفار که نگفته است، خطاب به مسلمانان است. به نظر من این اصل درباره ایران هم رخ داده است. گروهی که قدرت گرفته است، سعی می کند که قدرت خود را افزون کند. یکی از ویژگی های قدرت این است که موجب نفرت نسبت به رقبا می شود. مرحوم علامه طباطبایی این را در تفسیر میزان می گوید. حب قدرت، موجب نفرت نسبت به رقبا می شود. البته خواجه نصیر می گوید که حب قدرت موجب حسادت می شود، حسادت موجب نفرت می شود. نفرت، هرگونه نفی رقیب را مجاز می کند.

این یک مسئله عمومی در همه حکومت هاست. گروهی که در یک جامعه به قدرت و حکومت می رسد ، سعی می کند از قدرت خود صیانت کند. او چند ابزار دارد. اول حقوق. حقوق یک شمشیر دو لبه است. ضمن اینکه جاهایی قدرت را محدود می کند، اما ابزاری در دست قدرت هم هست. دوم،به وسیله تبلیغات و افکار سازی . سوم به وسیله الزام های فیزیکی.

شعار مردم، ابتدائا استقلال، آزادی و حکومت اسلامی بود، امام تاکید فرمودند، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی درست است

در جریان نظارت استصوابی ، اول باید ریشه ی این مسئله را نگاه کرد. یک انحصار قدرتی پس از دوران دفاع مقدس ایجاد شده است، و قواعد خود را هم ایجاد کرده است. حقوق و مقررات خود را هم درست کند. اندیشه های متناسب خود را هم ایجاد می کند. نیروی فیزیکی لازم خود را هم ایجاد کرده است. به این وسیله مانع می شوند که رقبا که رفقای دیروز خودشان هستند به قدرت برسند.

دو دیدگاه وجود دارد. یکی آنکه رئیس جمهور گفتند که بحث  تایید صلاحیت ها باید توسط هیئت های اجرایی باشد و شورای نگهبان باید نظارت بکند. دیگری این است که شورای نگهبان خودش راسا بحث احراز صلاحیت ها را بررسی کند. به لحاظ قانون اساسی کدام یک از این دو نظر صحیح می باشد؟

شما اگر از ب بسم الله قانون اساسی، تا تای تمت قانون اساسی را بخوانید، چیزی جز جمهوریت از آن در نمی آورید. یعنی هرچه که ضد جمهوریت باشد در قانون اساسی نیست.

ما که نمی توانیم به روح قانون اساسی استناد کنیم. باید بگوییم طبق این بند این اتفاق باید بیفتد.

یعنی اگر اعضای شورای نگهبان تغییر کنند و کسانی بیایند که معتقد به گفتمان دیگری باشند، قطعا چنین تفسیری نخواهند داشت.

 

 

شما می گویید که روح قانون اساسی جمهوریت است. پس اسلامی بودن آن چه می شود؟ اتفاقا راهکار قانون اساسی فعلی برای اینکه اسلامی باقی بماند شورای نگهبان است.

من از شما می پرسم. شورای نگهبان ۶ نفر فقیه دارد و ۶ نفر حقوقدان. اما روحانیون دیگری داریم که نظرشان با این فقها یکی نیست. تکلیف مسلمانی آن ها چه می شود؟ اسلامیت نظام را باید این​ها(اعضای شورای نگهبان) تعیین بکنند. من می گویم اگربین تفکر شورای نگهبان و تفکری که در جامعه وجود دارد یک تعارضی وجود داشت چه باید کرد؟

من طرفدار نظام هستم، فرزند انقلاب و جنگ هستم. یک لحظه هم از خط امامی که می فهمیدم، عدول نکردم و می خواهم این نظامی که امام فرمود حفظ آن اوجب واجبات است، باقی و پایدار بماند. از آن طرف به عنوان یک معلم تحصیل کرده می دانم که اندیشه و فکر را با ضرب چماق نمی شود کنترل کرد. اگر شما اندیشه ای را با اقتدارگرایی نگه دارید، در درون خود ممکن است به دوشکل در بیاید. یکی اینکه زیر زمینی می شود و دیگری اینکه رادیکالیزه می شود. یک روزی این سر بر می آورد. وقتی سر بر بیاورد، هزینه آن خیلی بیشتر خواهد شد و این نظام باید تاوان آن را بدهد.  من معتقدم که اگر اندیشه ای آزاد نباشد که رشد کند و در تقابل با اندیشه رقیب صیقل نخورد و رشد نکند و در برابر قضاوت افکار عمومی جامعه قرار نگیرد، به انحراف کشیده می شود.

راهکار چیست؟

من طرفدار نظام هستم، فرزند انقلاب و جنگ هستم. یک لحظه هم از خط امامی که می فهمیدم، عدول نکردم و می خواهم این نظامی که امام فرمود حفظ آن اوجب واجبات است، باقی و پایدار بماند.

راهکار این است که بپذیریم که این نظام جمهوری است. راهکار این است که به این مردم اعتماد کنیم.  من مردم ایران را مردم فهیمی می دانم. معتقدم که کار را به مردم بسپارید. مردم قانون را تصویب کردند. قانون می گوید که این ۴ مرکز باید تشخیص بدهد که چه کسی باید بیاید. این ۴ مرکز تشخیص می دهد که چه افرادی جاسوس اند یا فساد اقتصادی و یا اخلاقی دارند. این افراد حذف می شوند. ما بقی سالم هستند. این انحصار فساد می آورد. فساد نتیجه اقتدارگرایی است. انسان های بزرگ حذف می شوند و جای آن ها را انسان های کوچک و بی هویت می گیرند. اما انسان های بزرگ که از بین نمی روند. آن ها اندیشه تولید می کنند و گروه های قدرت خارج از حکومت تشکیل می شود.

 شورای نگهبان با دادگاه های قانون اساسی در سایر کشورها قابل مقایسه است. آن ها هم وظیفه نظارت را دارند.

ببینید وقتی یک دادگاه تشکیل می شود به این معنی است که یک عملی باید صورت بگیرد و بعد باید منطبق بشود و مورد قضاوت قرار بگیرد. این می شود نظارت. نه اینکه از اول نگذاریم عملی صورت بگیرد. رفتار دادگاه اساسا پسینی است. اما اینجا شورای نگهبان ما نقش ناظر و داور ندارد بلکه خودش نقش یک بازیگر را دارد و رقیب را حذف می کند.

 

پیشنهاد شما برای اینکه هم جمهوریت رعایت شود و هم از دایره اسلام خارج نشویم چیست؟

من معتقدم مبانی اسلامی با جمهوریت در تعارض نیست. اسلام می گوید جاسوس نباید به قدرت برسد . فاسد نبایدبه قدرت برسد. ان الله یامرکم ان تودی الامانات الی اهلها.  اهل کیست؟ اهل کسی است که به دنبال گناهان کبیره نباشد. در دنیای سیاست معلوم است که گناه کبیره چیست. قانون ما هم تعیین کرده است. در قانون اساسی نوشته است. در قانون اساسی شرایط نمایندگی نوشته شده است و همچنین تصریح شده است که هیئت های اجرایی این ها را تطبیق می کنند و شورای نگهبان نظارت می کند که آیا این قواعد رعایت شد یا نشد. نظارت می کند نه اینکه خودش بیاید رد یا تایید صلاحیت بکند.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است