تاریخچه پیدایش آخوند در ایران: مهدی شمشیری


کمتر کسی را می توان سراغ داشت که در زندگی روزمره خود کلمه آخوند را به کار نبرد یا نشنود.آخوند کیست و از کجا وارد فرهنگ ما شد. یک مثال قدیمی طنز در ایران وجود دارد که می گوید اگر ریش هر آخوند را بالا بزنی زیر آن نوشته شده است (ساخت انگلیس).

این ضرب المثل طنز ریشه عمیقی در حقیقت دارد. دو اصل مهم در تشیع عبارتست از اجتهاد و تقلید که تا قبل از زمان قاجار این دو اصل وجود نداشته یا خیلی کمرنگ بوده است. تا پیش از دوره قاجاریه هیچ شخصی را نمی توان یافت که خود راروحانی یا مجتهد معرفی کرده باشد و از مسلمانان بخواهد که مقلد او باشند و اوامر او را اطاعت کنند. بر طبق مدارک اولین بار در زمان صفویه سر و کله انگلیسی ها در ایران پیدا شد.

نام برادران شرلی برای همه آشناست. برادران شرلی در هنگام عزیمت به ایران مترجم در اختیار داشتند که این نشان دهنده آنست که دولت انگلیس از سالها قبل کشور ایران مردم ایران و روحیات آنها را می شناخته است و با قصد و نیت قبلی پا به کشور ایران گذاشته است. در هنگام عزیمت برادران شرلی به ایران یکی از همراهان آنها به اشتباه توسط دولت شاه عباس کشته می شود. شاه عباس از شنیدن این خبر ناراحت می شود و به برادران شرلی می گوید ای کاش به جای این نوکر شماشش ایرانی کشته می شدند ولی هرگز این اتفاق نمی افتاد. برادران شرلی به شاه عباس می گویند زیاد خودتان را ناراحت نکنید این نوکری که کشته شده ایرانی بوده. شاه عباس از شنیدن این خبر خوشحال! میشود و می گوید خوب حالا عوض اون نوکر شما هر کدام از نوکرهای مرا خواستید بردارید.

چند سال قبل از اعزام برادران شرلی به ایران دولت انگلیس یک هندی را در پوشش یک درویش روانه ایران می کند که نام وی مقصود علی بوده است. حدس زده می شود برادران شرلی بر اساس اطلاعات مقصود علی از جامعه ایران به کشور ایران اعزام شده باشند. درویش مقصود علی به زبان فارسی چنان تسلط داشته که حتی شعر فارسی نیز می سروده است. وی اولین ویروس شومی بود که از طرف دولت انگلیس روانه ایران شد و به طوری که در ادامه می بینیم صنعت ملا و آخوند سازی توسط وی در ایران راه انداخته شد.

ورود مقصود علی به ایران به سال نهصد و نود هجری گزارش شده است. در این زمان در ایران خانقاه های زیادی وجود داشت و کسی که مجلس خانقاه را می گرداند به مجلس آرا معروف بود. از آنجا که مقصود علی شغلش درویشی و مجلس آرایی خانقاه ها بود به «مجلسی» معروف شد واین آقا پدر مجلسی های مشهور می باشد. مقصود علی هندی پس از آمدن به ایران ساکن اصفهان می شود و با دختر یک درویش لبنانی جبل آملی به نام درویش ملا محمد ازدواج می کند.

در سال هزارودو (۱۰۰۲) هجری شاه عباس شروع می کند به مبارزه با صوفیان در حالی که پادشاهان صفوی خود در ابتدا از طرفداران صوفیان بودند. ما در کتاب مرتضی راوندی تاریخ اجتماعی ایران جلد سوم صفحه چهارصدوهشتادوسه می خوانیم که در دوران شاه عباس مبارزه با متصوفان برای از بین بردن نفوذ آنان به اندازه ای شدید بود که در عرض سی سال تمام مهر علاقه سیصد ساله نسبت به صوفیه جای خود را کینه و انتقام و تعصب کور داد.

مقصود علی هندی وقتی با برخورد شدید شاه عباس با صوفیان روبرو می شود از ایران فرار می کند. مقصود علی هندی از خود دو پسر در ایران به جا می گذارد یکی محمد تقی و دیگری محمد صادق که این محمد صادق همان علامه مجلسی اول می باشد.

محمد صادق در هنگام فرار پدرش فردی نابالغ بوده اما بعد وقتی بزرگتر می شود به فرقه صوفیان می پیوندد و بدون ترس از شاه عباس به خانقاهها رفت و آمد می کرده است. پس از مرگ شاه عباس شاه صفی جای وی را می گیرد. قابل ذکر است که بعدها وقتی علامه مجلسی دوم پسر مجلسی اول دستور کشتن صوفیان را می دهد مردم به او معترض می شوند که پدر تو نیز درویش بود پس چرا با صوفیان چنین برخوردی می کنی وی در جواب می گوید که پدر من یک درویش واقعی نبوده و برای رسوخ در صوفیان و کسب اخبار از آنها به لباس درویشی در آمده است. در حقیقت علامه مجلسی اول جاسوس شاه عباس بوده است. پس از روی کار آمدن شاه صفی سیاست سرکوب دراویش توسط وی ادامه می یابد اما از بخت بد علامه مجلسی اول وی هیچ مدرکی در دست نداشته که ثابت کند واقعا درویش نبوده و وقتی جان خود را در خطر می بیند از ترس جان همانند پدرش به هندوستان می گریزد. این علامه مجلسی اول هم دو پسر داشته یکی عبدالله که وی را همراه با خود به هندوستان می برد و پسر دیگرش به نام عزیزالله را در ایران باقی می گذارد. پس از فرار محمد تقی پسرش عزیزالله در ایران به ثروتی بسیار زیاد دست می یابد که البته منبع و ریشه این ثروت مشخص نیست.

یکی از نوادگان عزیزالله الماس گرانبهایی را به حرم علی تقدیم می کند که به خاطر این کار این خاندان به الماسی معروف می شوند که هم اکنون نیز خاندان الماسی در اصفهان یکی از خانواده های پولدار می باشند. بعد از مدتی محمد تقی هندی با یک ماموریت جدید همراه با شخصی به نام سید مراد هندی به عراق فرستاده می شود. این اولین برخورد ما با پیشوند سید در تاریخ است. اولین بار مقصود علی هندی با توجه به داغی بازار صوفیان خود را درویش معرفی می کند اما حال که دراویش بازار خود را از دست داده اند مراد هندی خود را سید معرفی می کند. سید مراد هندی سه پسر داشته است.

یکی ابوالمعالی یکی عبدالکریم ویکی هم محمد علی نام داشته است. محمد علی در عراق به شغل طبابت مشغول بوده و به خاطر اطلاعاتی که در زمینه پزشکی داشته به حکیم معروف می شود و هم اکنون تمام کسانی که در عراق فامیل حکیم دارند از نوادگان این محمد علی هستند. محمد تقی هم در عراق دارای ثروت زیادی بوده و فرزند وی به نام محمد باقر در عراق تحصیل می کند. محمد تقی منشی های زیادی داشته است وی به همراه تمام منشی هایش و ابوامعالی و عبداکریم به ایران مهاجرت می کند که مصادف با پادشاهی شاه سلیمان بوده است و با توجه به قدرت مالی فراوانی که در اختیار داشتند مدارس متعددی در ایران به راه می اندازند و طلبه های زیادی را جذب مدارس خود می کنند و آنها را آموزش می دهند. ماموریت آقای محمد تقی رواج خرافات تا سرحد افراط در بین مردم ایران بوده است زیرا دولت انگلیس تنها راه را برای سلطه بر ایرانیان ایجاد جدایی بین آنها دانسته و البته خوب تشخیص داده بود و تا امروز هم از این تفرقه استفاده می کند. منشی های محمد تقی شروع می کنند به کتاب نوشتن که البته تمام کتابها به نام محمدتقی یا همان علامه مجلسی منتشر می شده است. منشی های محمد تقی به سراسر ایران می رفتند و برای او تبلیغ می کردند.

محمد تقی برای تمام کارها و اوقات شیعیان از بدو تولد تا لحظه مرگ دعاهای بخصوصی را ابداع می کند. هر روز هفته یک دعا هر ماه سال یک دعا تمام اداب و کارها یک دعا به نحوی که اگر انسان بخواهد به تمام این دعاها عمل کند از زندگی باز می ماند و تازه یک دهم دعاها را هم نمی تواند بخواند. از نظر علمی محمد تقی پدر گرچه علامه بزرگ است اما از فرزندش محمد باقر در نزد شیعیان کمتر است.

محمد تقی دختری داشته که به همسری شخصی به نام محمد صالح خاتون آبادی درمیآورد از این زوج فرزندی به دنیا می آید به نام میر محمد حسین که محمد باقر یعنی همان مجلسی دوم دخترش را می دهد به میر محمد حسین.

میر محمد حسین پس از ملاباقر مجلسی می شود ملاباشی شاه سلطان حسین. از آن روز تا کنون بیشتر امامان جمعه فرزند زادگان این میر محمد حسین هستند. میرمحمد حسین باعث شکست ایران از افغانها می شود. شاه سلطان حسین یک وزیر با تدبیری به نام فتحعلی خان اعتمادالدوله؛ که این شخص در حقیقت اداره امور مملکت را بر عهده داشته زیرا شاه سلطان حسین شخصی نادان و خرافاتی بوده است.

در شبی امدادهای غیبی (انگلستان) به میر محمد حسین ماموریتی را محول می کند و وی خود را با عجله نزد شاه سلطان حسین می رساند و وی را فریب می دهد که فتحعلی خان اعتمادالدوله قصد کودتا و براندازی حکومت او را دارد و یک سری مدارک جعلی را نیز به سلطان حسین نشان می دهد. سلطان حسین بلافاصله دستور کور کردن وزیر خود را می دهد و خود این میر محمد حسین دستور شاه را اجرا می کند و وزیر بالیاقت شاه نالایق را کور می کند. روز بعد سلطان حسین متوجه اشتباه خود می شود اما دیگر کار از کار گذشته بوده است. دختر محمد باقر مجلسی با شخصی به نام محمد اکمل ازدواج می کند که فرزند آنها وحید بهبهانی نامیده می شود که این وحید بهبهانی ابداع کننده اجتهاد و تقلید در شیعه می باشد. دختر دیگر محمد تقی با شخصی از سادات ازدواج می کند که فرزند آنها طباطبایی نامیده شد و نسل طباطبایی ها از آنجا نشات گرفته است.

یعنی خانواده های طباطبایی حکیم مجلسی بروجردی بحرالعلوم امام جمعه امامی الماسی و خیلی دیگر از خانواده های مذهبی همه از این جا ریشه گرفته اند.

آنچه خواندید گوشه ای از تحقیقات آقای مهدی شمشیری در رابطه با پیدایش آخوند در ایران بوده

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است