بیانیه جبهه ملی ایران: تهدیدهای دولت امریکا، تهدید زندگی مردم ایران است


با روی کار آمدن دونالد ترامپ بعنوان رئیس جمهور ایالات متحده امریکا و اتخاذ مواضع خصمانه نسبت به ایران، همراهی و همدلی دشمنان تاریخی ملت ایران در منطقه و دسته بندی‌های آنها را پدیدار ساخته است. در این راستا، سخنرانی جنجالی و تهدیدآمیز آقای پُمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، علیه ایران و صدور دستورالعمل دوازده گانه تبختُرمآبانه او عاری از نزاکت سیاسی و دیپلماتیک، مبتنی بر خواسته انجام اموری متناقض با حاکمیت ملی ایران، پیامدی بس نگران کننده و دور جدیدی از تشنج آفرینی در ابعادی بسیار گسترده‌تر از گذشته برای منطقه را در پیش خواهد داشت.

نکته درخور توجه اینست که این دستورالعمل از سوی دولتی صادر شده که رئیس جمهوری آن با زیرپا گذاشتن تعهدات چند جانبه بین‌المللی، نقض فاحش مصوبه شورای امنیت و نادیده گرفتن تعهدات حقوقی دولت متبوع سابقش، دست به خروج یکجانبه از موافقتنامه چند جانبه بین‌المللی زده که با شرکت پنج عضو دائمی شورای امنیت و آلمان در راستای منافع جامعه بشری و حفظ صلح و امنیت بین‌المللی منعقد گردیده و به تایید شورای امنیت سازمان ملل نیز رسیده بوده است. بی تردید این خروج یکجانبه امریکا نه تنها توافقنامه برجام را متزلزل ساخته، که احتمال اعلام تصمیم‌های سخت افزارانه آتی از سوی امریکا منطقه را با بحرانی در ابعادی بس گسترده‌تر مواجه خواهد کرد.

نکته پرسش برانگیز اینست که آیا دولتی که اقداماتش دائر بر عهدشکنی، نقض فاحش عرف بین‌الملل، حقوق بین‌الملل و منشور سازمان ملل بوده درخور رسیدگی توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد و ارجاع موضوع به دیوان بین‌المللی دادگستری و جبران خساراتهای وارده ناشی از این اقدام خودسرانه علیه ایران که بخاطر حفظ صلح و امنیت بین‌المللی و پایبندی به تصمیمات شورای امنیت، اقدام به تخریب بخش عمده‌ای از دستاوردهای علمی و فنی خود که با هزینه میلیاردها دلار انجام گرفته بوده کرده است نخواهد بود؟

دولت امریکا تنها به خروج و تخریب برجام بسنده نکرده، بلکه تولید سیستم موشکی ایران را که وسیله‌ای برای دفاع متعارف میباشد، با حدس و گمان خود پرسش برانگیز دانسته است. این ادعا در حالیست که امریکا در پایگاههای هوایی و دریایی خود در قرقیزستان، ترکمنستان، پاکستان، افغانستان، عربستان، عمان، امارات، بحرین، کویت، قطر، عراق، ترکیه، جیبوتی، و قبرس، مجهر به جت‌های جنگی و موشکهای پیشرفته، ایران را در محاصره دارد؛ و از سوی دیگر، کشورهای منطقه را در اتحادی خصمانه علیه ایران به پیشرفته‌ترین سلاحهای تهاجمی مجهز ساخته و از پیشرفته‌ترین موشکهای ضد موشک بهره‌مند نموده است. این اقدامات امریکا ایرانی را که در جنگ تحمیلی هشت ساله بارها آماج تهاجمات موشکی و سلاحهای شیمیایی تامین شده از سوی شمار زیادی کشورها از جمله امریکا، اتحادیه اروپا و شوروی بوده نگران می‌کند، و دستیابی به سلاحهای تدافعی متعارف را حق خود می‌داند.

سرانجام، دولت امریکا با بی انصافی تمام عمده رویدادها و بحرانهای جاری منطقه را منتسب به ایران دانسته است؛ در حالیکه ریشه بحران‌های موجود منطقه برگرفته از سوء سیاست و مدیریت امریکا و متحدانش در رابطه با تهاجمات نظامی گسترده در افغانستان و عراق و فرآیند زیانبار و اندوهبار سیاسی و اجتماعی ناشی از آن طی چند دهه این دو کشور را نه تنها دچار پریشانی، ناامنی، ویرانی و تلفات بی‌شمار انسانی نموده، که زمینه مساعدی برای پیدایش و رشد گروههای تروریستی بین‌المللی چون القاعده، داعش، جبهه النصره، طالبان، الشباب و غیره شده است.

اکنون دولت جدید امریکا به بهانه مبارزه با تروریسمی که خودش در ایجاد آن دست داشته، در مقام ائتلاف با برخی از کشورهای منطقه برای رویارویی با گروههای تروریستی، ولی در واقع به منظور مقابله‌جویی با ایران برآمده است.

تهدیدهای امریکا به خطر برخورد نظامی بین دو کشور محدود نمی شود. امریکا شریان حیاتی اقتصاد ایران یا صادرات نفت به دیگر کشورها را هدف قرار داده، که سه سال پس از امضای “برجام” تازه به سطح حداقل امکانات صادراتی و سهمیه ایران رسیده است. امریکا با تسلط بر مکانیزم پرداختهای بین‌المللی جلوگیری از فروش نفت ایران را بیش از پیش نشانه گرفته است. تحریم‌های ثانویه امریکا شرکتهای بزرگ بازرگانی، نفتی و سرمایه‌گذاری جهان را که با ایالات متحده داد و ستد کلان دارند در داد و ستد با ایران دچار تردید کرده است.

نکته درخور توجه اینست که برخی از دولتهای موتلفه مورد بحث، به سبب ساختار قبیله‌ای سنتی و باورمندی به ارزشهای سلفی نه تنها با مفاهیم، ارزشها و اصول دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای اساسی کاملا بیگانه میباشند، بلکه حمایت آنها از گروههای مخالف مبارز نه بخاطر برقراری دموکراسی، که صرفا به منظور کسب جایگاه مسلط و برتر در رقابت منطقه‌ای با دولتهای رقیب وگسترش و تثبیت نفوذ خود هستند. چنانکه اقدامات رهبر این ائتلاف در یمن فرآیندی جز کشتار مردم غیرنظامی، تخریب گسترده این کشور و بروز قحطی، گرسنگی و اشاعه بیماریهای مزمن نداشته است. اگر جنایات مطروحه در یمن همانند ابعاد جنایات انجام گرفته در سوریه نباشد، در آینده نه چندان دور کمتر از آن نخواهد بود.

گو اینکه تهدیدهای ایالات متحده علیه ایران معطوف به عرصه‌های مختلف خواهد بود، ولی پیش از هر چیز و بیش از هر چیز شریان حیاتی اقتصاد ایران یعنی صادرات نفت به سراسر جهان را هدف قرار داده است. این تهدیدات حتی پیش از کاهش صادرات نفت ایران و مسدود شدن دریافتهای دلاری نفتی، موج افزایش نرخ ارز به بیش از پنجاه درصد در کمتر از دو هفته و به دنبال آن بالارفتن سریع بهای همه کالاها، بویژه اقلام وارداتی، مانند دارو، کالاهای صنعتی، حتی پوشاک و خوراک کودک، را ایجاد کرده است.

از سوی دیگر، حکومتگران ایران باید بدانند که عصر ماجراجویی در سرزمین‌های همسایگان، و عصر هجوم و زورآزمایی گذشته است. دخالت ما حتی برای یاری رسانی به درخواست همسایه، فراتر و طولانی‌تر از آنچه ضرورت راهبردی برای امنیت کشور خود ما داشته باشد، بهیچوجه خردمندانه نیست و موجب اتهام دخالت غیرمجاز یا حتی تجاوز توسط جامعه جهانی شده افکار عمومی جهانیان را علیه ما بر می‌انگیزد.

ماجراجویی‌های حاکمیت ایران در منطقه که هرگز مورد خواست و حمایت مردم ایران نیست و طی سه دهه گذشته به بهای از دست رفتن یک سوم درآمد ارزی کشور، بخش مهمی از تولیدات صنعتی داخلی، و کشته و زخمی شدن شمار زیادی از جوانان ایرانی و متحدان مزدور ما تمام شده است. افزون بر آن، بی توجهی به وضعیت داخلی و نیازهای مردم ایران، مانند مشکل بیکاری، بویژه برای زنان و جوانان، اعتیاد گسترده، کمبود خدمات درمانی و بهداشتی، نابودی منابع آبی، قاچاق گسترده کالاهای مصرفی، ناکارآمدی و سوء مدیریت در صنایع و سازمانهای حکومتی، تورم شدید، شدت‌گیری اختلاف درآمدی و طبقاتی، بالارفتن روند افسردگی و خودکشی‌های ناشی از ناامیدی، تداوم و شدت گرفتن مهاجرت و فرار تحصیل کرده‌ها و جوانان نخبه، فرار سرمایه از کشور، نابودی جنگل‌ها و باغها و آلودگی محیط زیست، از دست رفتن ثروت‌های طبیعی و منابع ژنتیکی، خشک شدن رودخانه‌ها و تالاب‌ها و دریاچه‌ها در اثر سد سازی‌های غیر ضروری و سوء استفاده، آلودگی آب و هوا، و از همه مهمتر فساد گسترده و فراگیر در همه ارکان حکومتی، نه تنها ریشه‌های شکوفایی، خلاقیت و نوآوری بلکه بطور کلی امید به آینده را خشکانده است. خمودگی روحی و فکری مردم، سرخوردگی و ناامیدی مردم، بویژه نسل جوان، ناشی از سرکوب مداوم و تسلط فرهنگ حکومتی خفقان، محدود بودن آزادیهای مدنی، عدم آزادی اندیشه، گفتار، نوشتار و تشکلهای مدنی و سیاسی که ابزار شکوفایی هر جامعه می‌باشند، کشور ما را که دوسوم مردم آن را جوانان تشکیل می دهند دچار سقوط اخلاقی، اقتصادی و وفاداری به میهن کرده است.

تجربه ملتهای موفق در پهنه جهانی در هفت دهه پس از جنگ جهانی دوم نشان میدهد که تنها حکومت‌های ملی دانا و آگاه از امکانات و فرصتها در سطح جهانی و منطقه‌ای و داخلی میتوانند خود را از محدودیت‌ها و قیود تاریخی نجات دهند و در زمره کشورهای مرفه، پیشرو، و خوشبخت درآیند. ترکیه، برزیل و مکزیک نشان داده‌اند که چگونه میشود با درایت و مدیریت شایسته از ژرفای عقب‌ماندگی و ذلت به اوج توانمندی و افتخار رسید.

کره جنوبی ویران شده در جنگ داخلی، در سایه درایت و خردگرایی و ملی گرایی، علیرغم تهدیدات خارجی و بودجه عظیم نظامی تحمیلی، امروز به یکی از هشت کشور بزرگ صنعتی جهان تبدیل شده است. بازی در درون نظام جهانی و استفاده از فرصت‌ها و دوستی با همه ملتها، سرمایه‌ها و بازارهای جهانی را در اختیار صنعتگران و تولید کنندگان کره گذاشته است و محیط سیاسی بین‌المللی مساعد برای پیشرفت کشور، همه امکانات علمی، تکنولوژیکی و سرمایه‌ای دنیا را در اختیار دانشگاهها و صنایع کره قرار داده است. ساده‌ترین بهره‌برداری کره از صدها سال تجربه دانشگاهی و علمی و هزاران میلیارد سرمایه‌گذاری آموزشی و اقتصادی ایالات متحده، به دانشگاه رفتن هشت میلیون کره‌ای و بازگشت آنان به کشور خود است؛ که دستگاه دولت، صاحبان صنایع، آزمایشگاهها، بیمارستانها، و دانشگاهها مشتاقانه منتظر و در استقبال از آنان بوده‌اند. برای رهبری سیاسی کره، معیار تصمیم‌گیری درباره هر امر، هر فرد، هر رابطه با هر کشور یا هر سازمان، فقط سودمند بودن آن تصمیم و اقدام برای حفظ و تقویت منافع ملی آن کشور بوده است.

ظهور مجدد موج ملی گرایی در جهان؛ در ایالات متحده، در اروپا، روسیه، خاور میانه و حتی سرزمین‌های بحران زده ای مانند لبنان و عراق نشان میدهد که حکومت‌ها با تحولات روحی و روانی تازه‌ای در سطح جهان بویژه در منطقه خاورمیانه مواجه هستند و هر گونه موفقیت در اجرای سیاست خارجی و برنامه‌های داخلی معطوف به این تحولات و خواسته‌ها است.

جبهه ملی ایران تبلور همبستگی ملی و خواست‌های انسانی مردم ایران برآمده از انقلاب مشروطیت و همه نهضت‌های آزادی خواهانه مردم ایران از جمله نهضت ملی کردن صنعت نفت است، و اعتقاد دارد تنها در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر، منشور ملل متحد و همه میثاق‌های بین‌المللی می‌توان با عقل و درایت و توجه به نیازهای ملی و مردمی در راه ترقی و توسعه ملی در مقیاس جهانی گام برداشت. کلید موفقیت در این راه شناخت آزادی، برابری و حقوق مساوی برای هر شهروند ایرانی جدا از جنسیت، اعتقادات مذهبی و وابستگی‌های قومی و قبیله‌ای و زبانی، و محل تولد یا زندگی است.

مشارکت موثر هر ایرانی در کار بازسازی ایران و بهره‌گیری از همه امکانات ملی مستلزم دادن فرصت برابر به هر فرد ایرانی و رفع موانع دستیابی به فرصت‌ها از راه توزیع بهتر ثروت و درآمد، و سرمایه گذاری در جسم و روح و مغز هر ایرانی است.

جبهه ملی ایران، ضمن هشدار به حاکمیت جمهوری اسلامی که زمان برای بازگشت به خردگرایی و توجه به خواست ملت به سرعت کوتاه میشود و به مرحله بی بازگشت میرسد، تهدیدهای مقامات ایالات متحده امریکا را محکوم می کند و از هر ایرانی در هر کجای جهان درخواست دارد که مخالفت خود را با هرگونه دخالت خارجی در امور ملت ایران ابراز کنند.

جبهه ملی ایران
تهران – ۱۵ خرداد ۱۳۹۷خ

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است