به پیشواز مشروطه : مهدی استعدادی شاد


mehdi-estedadi-shad.jpg
برای گروهبندی هایی سیاسی ایرانی که می خواهند در این روزگار ترقیخواهی خود را نمایان سازند، برپایی جشن به یاد سالگرد جُنبش مشروطه در مردادماه به صورت فریضه و آئین­ نامه در آمده است. از این رو فضای رسانه ­ای لبریز می شود از بیانات و اعلامیه ­هایی که در این رابطه صادر می گردد.
البته هم جشن برپا باید ساخت و هم خوشحال باید بود، آن هم برای مشروطه­ خواهی­ ای که به سال های ۱۹۰۳ تا ۱۹۰۶ میلادی در ایران شور و شوقی ایجاد کرد. جُنبشی که در پیامد خود ایدۀ امکان بهبودی وضعیّت را به دغدغۀ جان و جهان جامعۀ ایرانی بدل ساخت.اکنون حدود یک صد و هشت سال از ۱۹۰۶ می گذرد؛ سالی که بنا بر گزارش های تاریخی مظفرالدین قاجار به عنوان شاه مملکت “فرمان مشروطه” را امضاء کرد.

آن امضاء، اما به خودی خود، یکی از میان پرده ­های جاذب در روند گسسته و پیوسته طنز تاریخ سرزمین ما است.

چون آن شخص تسلیم شده، متن خواستۀ مخالفان خود را امضاء کرده است. او که نه فقط نماد تداوم سنت قرون وسطایی و حاکم قدرقدرت بوده بلکه در اسم خود ظفر یافتن و پیروزمندی را به یدک کشیده است.

گزندگی طنزش هم در این امر بوده که تناقض شخصی را با عمل خود به توان دو رسانده است. وقتی، برای تثبیت شدن مشروطه، “فرمان” داده است. فرمانی که به محدودیت دامنه فرمانروایی او منتهی می شد. بر این منوال بوده که “مظفرالدین” شکست خود را با”فرمان”دهی امضاء می کند. قراردادی که، در اولین بیان حضور خود، به انجمن های ایالتی و نمایندگان مجلس اجازۀ ابراز وجود می دهد.

اما پیش از این که قضایا به این جا برسد – سال ها پیشتر- منورالفکران ما به فکر چاره ­جویی شدند. منورالفکر، شخصیتی بود که از اوضاع کشور ناخشنود و وضعیّت مدیریت و تدبیر در مملکت را در شأن خود نمی دید. تاریخنویسی زنده یاد فریدون آدمیت گفتن از جریان منورالفکری و گزارش انگیز ه­هایشان را برای نسل ها به یادگار گذاشته است. ما به سهم خود مدیونش هستیم.

جریان منورالفکری که سرآمدانش را شخصیت هایی چون فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی و… شکل می دادند، متن هایی را به قصد گرهگشایی انسداد سیاسی نوشتند. متن هایی که به “مکتوبات”(حوالی ۱۸۶۹) و “سه مکتوب”(۱۸۹۶) معروفند.
این نوشته ­ها، در تاریخ روشنفکری ما، در حکم “کوکب هدایت” هستند. به هنگامی که ره گُم­کردگان، در پی تمایز راه از چاه، چشم و گوش خود را باز می کنند.

برای همین دیگر نباید از نقطه صفر شروع کنیم. گرچه گاهی برخی از فعالان جُنبش سیاسی مدعی شروع از نقطه صفر می شوند. این مدعا هم می تواند برای بسیج و یارگیری مورد سوء استفاده قرار گیرد و هم نشانه­ ای از بی خبری از تاریخ مبارزاتی باشد. در هر صورت، اما فروتنی کاذبی را وانمود می کند.

به واقع اهمیت انتقادی که این متن ها در رابطه با اوضاع حاکم زمانه ما دارند، هنوز بسیار چشمگیر است. حتا اگر بدانیم که آن ها الهام گرفته از متن های پیش از خود هستند، به هیچ وجه از ارزش و لزوم به کار بستن رهنمودهایشان کاسته نخواهد شد.

این که روایت نگاه انتقادی مسافر ­غریبه به جامعه ­ای مشخص در اثر “نامه ­های ایرانی” منتسکیو و پیش از “مکتوبات” آخوندزاده آمده، توفیری در جایگاه والای اثر میرزا فتحعلی نمی کند.

آخوندزاده که نمایشنامه ­نویس و آشنا با تحولات ادبی زمانه بوده، در آفریدن شاهزاده کمال­الدوله هندی و شاهزاده جلال­الدوله ایرانی آن ایده و طرح روایتی منتسکیو را با مهارت به کار بسته است. افزون بر این که در قیاس با متن مرجع خود وی به تولید اثر پُر جاذبه ­تری رسیده است. جاذبه کارش در همان پرسش و پاسخ با کیفیتی آشکار است که میان قهرمانان روایت خود برقرار کرده است.

آن پرسش و پاسخ، که تنش گیرایی در اثر ایجاد کرده، به کمال الدوله این اجازه و امکان را داده که پدیده ­های ناخوشایند ستم سلطان مستبد و گمراه سازی ملایان خرافه ­پرداز و شیفته قدرت را برملا کند. همچنین جلال الدوله از طریق همان پرسش و پاسخ این امکان را یافته که به وسیله نامه ­ای به مخاطب خود رهنمود حفظ تعادل و رعایت انصاف به هنگام نقد را بدهد.

آن چه اما پیروز از میان این گفت و شنود شاهزادگان و نجبای آن زمان برمی خیزد، همانا ایده حقانیت حاکمیتی است که از رأی مردم نشأت گرفته است. تاکید بر اصل حقوق مساوی افراد کشور دومین ایده چشمگیر این دیالوگ میان فرهیختگان آن زمان است. ایده­ هایی که در چند سال بعد آرمان و هدف جُنبش مشروطه را تشکیل می دهند. گرچه بعدها جُنبش مشروطه در رفع تبعیض به کامیابی نرسید و تاوان ناکامی ­اش را نسل های بعدی هنوز می پردازند.

بنابراین خواست بهبودی اوضاع اجتماعی، بیست و پنج- شش سال پس از درگذشت آخوندزاده و هفت- هشت سال پس از کُشته شدن میرزاآقاخان کرمانی، در یک جُنبش عمومی بازتولید می شود. خواستی که حتا شکل تحقق نیافته ­اش نیز تاریخسازی کرده است. حتا اگر باب میل ما تاریخ حرکت نکرده باشد.

به زمانی با قصۀ “حی بن یقظان” پور سینا در قرن دهم میلادی آن روایتی را برای شکل بخشیدن و آموزش فاعل شناسا داشته ­ایم. فاعل شناسایی که می بایست در تمدن ایران اسلامی شده چاه را از راه تشخیص می داد و به جهان­بینی ژرف تری می رسید. آن روایت سپس درقصۀ “غربت غربیه” سهروردی تداوم می یابد. گرچه به معرفتی متفاوت و به قهرمانان دیگری منتهی می شود. درست بر طبق همین سنت پرورش فاعل شناسا است که امروزه بایست به “مکتوبات” آخوندزاده در قرن نوزده میلادی نگریست. اثری که نه فقط در “سه مکتوب” میرزاآقاخان کرمانی به شکلی آشکار ادامه و گسترش یافته بلکه بر نسل هدایت ها و چوبک ها تاثیر نامرئی خود را داشته است.

در واقع با خوانش “مکتوبات” آخوندزاده در می یابیم که متفکر خواهان بهبودی وضعیّت با چه بغرنج هایی روبرو بوده است. بغرنج هایی که، به رغم گذر ایام و گسترش دامنه ارتباطات زندگانی با کشورهای دور و نزدیک، گریبان جامعه ما را رها نکرده­ اند. چنان که ما هنوز در کشورمان در پی ایجاد عدالتخانه ­ای منصف یا دادگستری کارآمد هستیم که از پایه ­ای ­ترین خواسته ­های جُنبش مشروطه بوده است. اگر به زمانی نیز برای استبداد صفت های صغیر و کبیر می ساختیم، حالا شاید مجبور باشیم که از صفت های حقیر و متکبر بهره گیریم تا خودکامگی امروزی را انگشت نشان کنیم.

“مکتوبات” آخوندزاده با تعریف مفاهیم شروع می شود. توجیه نویسنده برای این کار خلاف آمد عادت آن روزگار به قرار زیر است:” هنگام نوشتن این مکتوبات پاره ­ای الفاظ در السنه فرنگستان پیش آمد که ترجمه مطابق آن ها در زبان اسلام بسیار دشوار می نمود… (بنابراین) همان الفاظ را به عینه با حروف اسلام نقل نموده است. در این صورت لازم آمد که شرح همان الفاظ در ابتدا مرقوم گردد که خوانندگان از اصل مفهوم آن ها مخبر شوند”.

در مجموع بیست و یک مفهوم در دیباچه نامه ­های آخوندزاده معنا می شوند که به قرار زیر هستند: دیسپوت (مستبد)، سیویلیزاسیون (تمدن)، لیتراتر (ادبیات)، فیلوسوف (عالم عقلانی)، روولسیون (شورش)، پروقره(پیشرفت و ترقی)، پوئزی ( شعر)، پاتریوت(میهن دوست)، شانژمان ( دگرگونی و بهبودی)، پولتیک (سیاست)، پروتستانتیسم (رفرم لوتری در مسیحیت)، لیبرال (آزادیخواه)، الکتریسیته (برق)، پنزور(اندیشه ­ورز)، شارلاتان (نیرنگباز)، پارلمان(مجلس)، گزنفون، پطراق و ولتر (گزنفون و پتراچا و ولتر)، شیمی (کیمیا گری یا عنصر شناسی)، یستستوو(علوم طبیعی)، کوپرنیک و نیوتون.

می شود بر نیمی از این مفاهیم مکث کرد. معنا بخشیدن مولف را سبک و سنگین نمود و احیانا تصحیحی در آن ها وارد ساخت. اما به هیچ وجه نمی شود بی اعتنا از از کنار این مجموعه لغت گذشت. اگر که دغدغه بهبودی وضع ایران را داشته یا با مسائلی چون چالش تمدنی، تبادل فرهنگی، رشد علم، آزادی اندیشه و تحول ادبی روبرو باشید. آخوند زاده و پیروانش پیشاپیش سهم خود را در این راه ادا کرده­ اند. در این معنا به پیشواز مشروطه رفتن چیزی نیست جز سراغ گرفتن از متن پیشگامان آن.

asre-nou

 

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است