با مأموران آینده وزارت اطلاعات آشنا شوید- سام قندچی


 

یکی از مخالفتهای اصلی مردم در ۳۹ سال گذشته در ایران اختناق و رژیم امنیتی در کشور است. یعنی انقلابی که یکی از خواستهایش از بین بردن ساواک شاه بود و حتی پیش از پیروزی انقلاب ۵۷ در ۲۲ بهمن، شادروان شاپور بختیار ساواک را منحل اعلام کرد، اما بعد از انقلاب خیلی زود با استفاده از همان عوامل سابق ساواک، رژیم اسلامی دستگاه امنیتی تازه ای ساخت و بعد هم نه تنها وزارت اطلاعات شکل گرفت بلکه دستگاه های امنیتی موازی دیگری از جمله و شاید مهمتر از همه اطلاعات سپاه بوجود آمد. اینها همه مایه ناراحتی روشنفکران و روزنامه نگاران در داخل کشور است چون این جریانات برخلاف ادعایشان دنبال منافع ملی نیستند بلکه مخالفان را سرکوب می کنند یا هر کسی که از نظر آنها برای رژیم خطر تلقی شود، مورد تعرض این مأموران قرار می گیرد. حالا ممکن است فکر کنید ما که ژورنالیستهای ایرانی در خارج کشور هستیم لابد از این بابت راحت هستیم یا فقط باید نگران اطلاعاتی های رژیم در خارج باشیم که از جمله در اینترنت تلاش می کنند صدای ما را خفه کنند. خیر فقط مشکل ما این نیست. ما با بخشی از اپوزیسیون رژیم اسلامی روبرو هستیم که دست کمی از وزارت اطلاعات رژیم اسلامی ندارد و همانطور که گفته شد به عبارتی مادر همین وزارت اطلاعات رژیم اسلامی است، یعنی بازماندگان و بهتر بگویم ادامه ساواک رژیم شاه در خارج کشور که به برکت وجود شاهزاده رضا پهلوی این دستگاه در خارج بویژه در آمریکا ادامه پیدا کرده است. اجازه دهید برایتان مثالی بزنم. دو سایت فارسی بسیار پربیننده در خارج سایتهای ایران امروز و گویا هستند. اولی سایتی فراحزبی اما متعلق به بخشی از چریکهای اکثریت است و از هر کسی هم که خوششان نیاید، با بهانه های مختلف نوشته های آنها را چاپ نمی کنند یعنی بر مبنای ایدئولوژی عمل می کنند و البته بهانه می آورند که فقط نوشته هایی را چاپ می کنند که به چند سایت داده نشده باشد. اما همه می دانند آنچه دوست دارند را اگر در صد جا هم چاپ شده باشد، درج می کنند یعنی تصمیماتشان خطی است، با اینحال ایران امروز به رغم تبعیض سیاسی، سایتی امنیتی نیست یعنی بر مبنای باج دهی و خودسانسوری به دلیل فشار دستگاهی امنیتی این کارها را نمی کند. اما بیایید سایت گویا را نگاه کنید. آن سایت از نظر کیفیت یکی از بهترین سایتهای خبری و تحلیلی اینترنت است ولی مطالب کسانی را که برای سلطنت طلبان بی خطر تلقی نشوند، درج نمی کند. ممکن است بگویید پس چطور مقالات اکبر گنجی را منتشر می کنند. پاسخ این است که بله اکبر گنجی از نوع مخالفان سلطنت مورد علاقه آنها است چون هر حرفی بزند می گویند ببینید حتی اکبر گنجی فلان حرف رو گفته. اکبر گنجی هیچ تاریخ فعالیت مهمی ضد رژیم شاه نداشته و همه حرفهایش در مورد دوران رژیم شاه حتی بعنوان یک اسلامگرا الکی است چون اصلاً حتی در میان اسلامگرایان در آن دوران فعال در سطحی نبوده که بتواند نظر بدهد. تازه اکبر گنجی مانند بسیاری دیگر از روزنامه نگاران اصلاح طلب جمهوری اسلامی وقتی خارج آمده اند اولین کارشان نوعی ساختن با دارودسته رضا پهلوی است بطور واقعی یا تلویحی و اینها عادت کار کردن با قبول دیکتاتوری را از ایران به خارج آورده اند اما ظاهر سازی می کنند که انگار همه حقایق را می گویند. حتی بدتر از این و البته منظورم در این مورد اکبر گنجی نیست ولی بعضی از این روزنامه نگاران اصلاح طلب به خارج آمده برای دیکتاتور آینده کار می کنند اما در ظاهر مستقل هستند. حالا اینها را فراموش کنیم و به روزنامه نگاران سرشناس نظیر علیرضا نوری زاده نگاه کنیم. همه جا می گویند که او از عربستان سعودی پول گرفته است. روزی پیش خود گفتم ایشان ژورنالیست است و از عربستان پول گرفته باشد مگر بقیه مطبوعات در خارج از کی پول می گیرند، البته بهتر است شفاف باشد اما به هرحال ایشان حزب و سازمان سیاسی نیست که گرفتن کمک مالی از هرجا مسأله ای باشد و تازه کار کردن در هر مؤسسه خبری مثل کار در هر شرکتی است که شغل است و من هم ژورنالیست هستم. با یکی از افرادی که برای آقای علیرضا نوری زاده کار می کند تماس گرفتم و گفتم مایلم برای تلویزیون ایران فردا کار کنم. گفت مسائل استخدامی را آقای نوری زاده مستقیم انجام می دهد و هروقت آمد واشنگتن قرار می گذاریم او را ببینید. ماه ها گذشت و خبری نشد. چرا؟ دوباره همان دستگاه امنیتی ساواک رضا پهلوی است که این قلم را بی خطر نمی شناسد و در لیست سیاه آنها هستم. اینها با اصلاح طلبی، کمونیسم یا هر خط سیاسی کاری ندارند تا وقتی برای دستگاه سلطنت بی خطر تلقی شوید. میخواهند اگر خبرنگار هستید مثل علیرضا میبدی یا مثل خود علیرضا نوری زاده با رضا پهلوی مصاحبه کنید و اصل سؤال درباره مصاحبه رضا پهلوی با جان گمبرل را نپرسید، یعنی مصاحبه قلابی با شخصیتی سیاسی که ادعای رهبری اپوزیسیون را دارد و اینها در آمریکا خود را با سی ان ان مقایسه می کنند پس یاد بگیرند که سی ان ان صبح تا شب یقه ترامپ را می گیرد نه آنکه اصل بحثهایی را که درباره خدعه رضا پهلوی در مصاحبه ۱۰ ماه پیش در زمان انتخابات ریاست جمهوری ایران در مصاحبه با جان گمبرل کرد که باعث شکست جنبش تحریم انتخابات شد، نادیده گیرند (۱). این یعنی مصاحبه فرمایشی از آن نوع که شاه با تلویزیون ملی می گذاشت و امروز سران جمهوری اسلامی با تلویزیون های ایران می گذارند. قبلاً درباره تجربه های خود در صدای آمریکا نوشتم، اما این داستان محدود به صدای آمریکا نیست. کلاً آقای رضا پهلوی یک دستگاه سلطنت کوچولو مشابه دستگاه محمد رضا شاه در آمریکا در این ۳۹ سال گذشته بوجود آورده و اگر قدرت را در ایران بگیرد، همین آدمها که مأمورانش در اینجا هستند ساواک آینده ایران خواهند بود و پادو های امروز شاهزاده در مطبوعات خارج هم می شوند عباس مسعودی های آینده در ایران. اگر برای جمهوری اسلامی دو سال طول کشید تا دوباره رژیم امنیتی در ایران برقرار کند، اینها از همان فردا رژیم خفقان را با مأموران امنیتی خود ایجاد خواهند کرد. ما در این آمریکای دموکراسی از دست اینها راحتی نداریم خدا به داد زمانی برسد که در کشور استبداد زده ایران اینها دوباره به قدرت برسند. برخی دوستان وقتی این حرفها را این قلم می نویسد می گویند نه این حرفها نیست و خودشان را مثال میزنند که مسأله ای ندارند. پاسخ را از خودشان بپرسند چون حتماً کبریت بی خطر برای سلطنت طلبان تلقی می شوند تازه همسر خودشان کمی از خط قرمز سلطنت طلبان یکبار خارج شد و حملات اینترنتی به او شروع شد، حتی خود ایشان یکبار خودسانسوری را کم کرد و حملات شروع شد و از ایشان تصویری ساختند که گویی او بوده که شاه را بیرون کرده و خمینی را غسل تعمید داده چون در مقاله ای در زمان انقلاب از خمینی خوب گفته بوده است. اینها تا وقتی بتوانند از کسانی نظیر آن دوست بهره برداری کنند و خودسانسوری بر مخالفان پادشاهی تحمیل کنند یا تشکیلاتهای مشترک از طریق او با جمهوریخواهان ایجاد کنند که به اعتبار سلطنت طلبان اضافه کند، از ایشان حمایت می کنند وگرنه فردای روزی که ببینند ایشان کبریت بی خطر نیست، مشکلی ندارند که او را هم به دور اندازند همانطور که دوبار با ایشان و همسرش اینگونه کردند. این یعنی مافیای ساواکی های دم و دستگاه پادشاهی و سلطنت ایران در این آمریکا حکمرانی می کنند. البته اگر کبریت بی خطر هستید مشکلی نیست. مثلاً در دوران شاه مجله فردوسی کبریت بی خطر تلقی می شد هرچند انتقادهایی مطرح می کرد یا پرویز صیاد در برنامه هایش همینطور می توانست انتقادهایی مطرح کند. امروز هم در رژیم کنونی مهران مدیری تحمل می شود. حتی خود این قلم زمانهایی که برای دیدار خانواده به ایران رفته ام، تحمل شده ام و کسی مزاحم اینجانب نشده است. ولی واقعاً به این نمی گویند دموکراسی. دموکراسی یعنی ژورنالیستها بتوانند حرفشان را بزنند و بر مبنای کیفیت مقالات قضاوت شوند و مثلاً سایتی نظیر گویا کسی را بخاطر خوش آمدن رضا پهلوی منتشر نکند یا سانسور کند. یعنی تصمیمات یک سایت را دستگاه های امنیتی تحمیل نکنند. اصلاً برای چه ما داریم اینهمه مبارزه می کنیم. در زمان شاه هم می توانستیم کبریت بی خطر باشیم و در همان ایران کار کنیم و امروز هم در رژیم اسلامی می توانیم کبریت بی خطر باشیم و در داخل ایران کار کنیم و بسیاری می کنند، برای چی انقدر بر خود و خانواده مان فشار بگذاریم و دست آخر امنیتی ها برایمان تصمیم بگیرند. واقعاً که عجب اپوزیسیونی برای خودمان ساخته ایم و این قلم که حرف میزند دوستان می گویند که بنده نسبت نادرست به شاهزاده رضا پهلوی می دهم. چرا ایشان در همین شهر واشنگتن من را به دادگاه نمی برد. اینجا که دادگاه کشور دموکراتیک است و جمهوری اسلامی نیست. برویم دادگاه تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. یکی از رهبران چریکهای اکثریت به تازگی نوشته بود که ما انقلابیون سال ۵۷ یک عذرخواهی به شاه بابت مخالفت با انقلاب سفید بدهکاریم. اولاً تا آنجا که به جنبش سیاسی آن دوران مربوط است شعار مخالفان عبارت بود از “اصلاحات آری، دیکتاتوری نه” که یکبار در بحث با فرد دیگری مفصل توضیح دادم (۲). بعد هم که دیکتاتوری ادامه پیدا کرد عده ای رفتند دنبال مشی چریکی و این قلم همیشه با مشی چریکی مخالف بوده و هستم. اما اجازه دهید تجربه شخصی خود را ازآن زمان بنویسم. در دبیرستان البرز بودم و در کلاس پنجم ریاضی و همکاسی ام هم آقای سعید سنجابی پسر دکتر کریم سنجابی بود که کنار هم در کلاس می نشستیم و از آن زمان تا به امروز هم ایشان را ندیده ام و تماسی هم نداشته ام و وقتی به دیدن دکتر کریم سنجابی در کالیفرنیا رفتم سعید در آمریکا نبود (۳)، اما آقای سعید سنجابی می تواند حرفم را تصدیق کند که با هم در کلاس پنجم ریاضی البرز در سال ۱۳۴۷ بودیم. معلم درس انقلاب سفید ما آقای موسوی ماکویی بود که معاون دکتر مجتهدی بود و آنزمان نماینده در مجلس شورای ملی بود و تدریس این کلاس جدید هم نوعی خوش خدمتی او برای رژیم شاه بود وگرنه معاون دبیرستان البرز بود و لازم نبود کلاسی درس دهد. روزی در کلاس انقلاب سفید از نظر حقوقی واگذاری زمین هایی که در تهران بایر خوانده می شوند را به جنگلبانی، مورد سؤال قرار دادم، و آقای موسوی ماکویی از کلاس بخاطر سؤال کردن در این مورد، اخراجم کرد و بعداً هم پیرمردی بنام آقای نجم آبادی که معلم نقاشی ما بود و کسی حرف او را زمین نمیانداخت، واسطه شد تا هفته بعد به کلاس برگشتم. حالا ببینید همانطور که پیشتر اشاره شد، تا آنجا که به اپوزیسیون مربوط می شد که موضع اپوزیسیون ضد اصلاحات نبود و ضد دیکتاتوری بود. اما، تا جایی که به یک نوجوان غیرسیاسی نظیر این قلم در آن روزها مربوط بود که دیکتاتوری رژیم عیان بود و حتی یک انشا انتقادی کافی بود که به ساواک احضار شوی و در واقع سال بعد برادر دکتر آدمیت معلم ادبیات فارسی ما بود و اولین انشائی که نوشته بودم، در کلاس خواندم که بحثی انتقادی بود و همه دانش آموزان کف زدند و معلم ما آقای آدمیت گفت دیگر از این چیزها ننویس دیگرانی بودند که اینگونه می نوشتند و احضار شدند و دیگر به مدرسه برنگشتند. آن موقع به سختی معنای حرف او را می فهمیدم و سال ۱۳۴۸ بود و در آخرین سال دبیرستان. حالا آن رهبر چریکهای اکثریت بگوید چه کسی عذرخواهی بدهکار است. البته شاید بخاطر کار چریکی بخواهند عذرخواهی کنند که در آنصورت بهتر است از اپوزیسیون و مردم ایران عذرخواهی کنند که کار مسلحانه بجای کار سیاسی باعث شد رهبری انقلاب به دست اسلامگرایان افتد، اما این قلم که همه عمرم با تروریسم و مشی چریکی مخالف بوده ام چرا باید عذرخواهی کنم، نمی دانم چرا همش ما مخالفان دیکتاتوری باید همیشه عذرخواهی کنیم در حالیکه مرغ عزا و عروسی در هر دو رژیم بوده ایم و حتی در ۳۵ سال گذشته هم در همین آمریکای دموکراتیک از شر ساواک شاه راحت نبوده ایم. البته اگر بروید از شاهزاده رضا پهلوی و مأمورانش و سایت گویا و علیرضا نوری زاده و همه این دم و دستگاه بپرسید، همه در ظاهر اظهار بی اطلاعی می کنند. دقیقاً این دستگاه خفقانی است که اینها در خارج راه انداخته اند. بدبختی هم این است که همان تلویزیون ایران فردا، تلویزیون اندیشه و تلویزیون ایران اینترنشنال بهترین برنامه های تلویزیونی و اینترنتی در خارج هستند ولی یا مال سلطنت طلبان هستند یا که به هر دلیلی به سلطنت طلبان، باج می دهند. یک برنامه تلویزیونی یا سایت پر قدرت که توان مالی لازم را داشته باشد در خارج نیست که واقعاً بر مبنای کیفیت، برنامه تلویزیونی یا مقاله قبول کند. مایه تأسف است که اگر اینگونه پیش برود شاید ما داریم مأموران آینده وزارت اطلاعات را همین امروز در خارج می بینیم و تغییر رژیم ممکن است دوباره از ما مرغ عزا و عروسی درست کند. متأسفم که امروز با آنچه از رضا پهلوی و سلطنت طلبان بطور سیستماتیک در خارج دیده و می بینم، نمی توانم خوش بین باشم. ضمناً جالب است که اگر با اینها و مأمورانشان حرف بزنید اظهار بی اطلاعی می کنند که حتی این قلم را می شناسند. اما دروغ می گویند. دو سه سال پیش مقاله ای نوشته بودم تحت عنوان “ساواک هنوز در آمریکا زنده است” (۴) و ویدئویی در آن از بی بی سی ضمیمه بود که با آقای احمد فراستی مصاحبه کرده بودند. امروز دیدم که همین آقای احمد فراستی در فیسبوک داشت فیسبوک ایرانسکوپ را که تازه مدتی است فعال نیست، برانداز می کرد. از کجا فهمیدم، سوادم در مورد اینترنت نسبتاً خوب است و این چیزها را می فهمم. به هر حال تو خود حدیث مفصل خوان، لابد اگر از او هم بپرسید می گوید این قلم را نمی شناسد. بابا جمع کنید این دستگاه ساواک را. این ساواک شما باعث سقوط رژیم شاه شد، حالا شما می خواهید این رضا پهلوی را با زور ساواک و با دروغ دوباره به مردم ایران تحمیل کنید. ما جمهوریخواهان که به شما کاری نداریم، بروید و قدرت را در ایران بگیرید. لطف کنید دست از سر ما بردارید (۵). هر دفعه هم که حرفی میزنم می گویند سام قندچی چون پسر عمویش احمد قندچی در ۱۶ آذر توسط رژیم شاه به قتل رسید پدرکشتگی با رژیم پهلوی دارد. چقدر بنویسم که حتی نزدیکترینها به احمد قندچی چنین احساس پدرکشتگی نداشتند و فقط مادر مرحومش وقتی روز عید اگر یادی از پسرش می شد، می گریست اما هم در دوران شاه و هم در دوران جمهوری اسلامی، برادرهایش برای ایران کار مفید کرده اند و کاری هم با سیاست ندارند (۶). اصل بحث این قلم هم با خاندان پهلوی شخصی نیست و با حکومت موروثی مخالفم، هرکه باشد حتی اگر رژیم کمونیستی موروثی کره شمالی باشد، یا رژیم موروثی بعثی بشار اسد در سوریه، یا رژیم موروثی علی اف که طرفدار غرب است درجمهوری آذربایجان. از دیدگاه این قلم از بالاترین تا پایین ترین مقامات کشور باید بر مبنای صلاحیت انتخاب شوند و نه بر مبنای اصل و نسب. این دلیل مخالفت امثال اینجانب با حکومت موروثی است و نه به دلیل پدرکشتگی. حسین فاطمی نیز که با سلطنت مخالف بود و رژیم شاه اعدام کرد، به همین دلیل با سلطنت مخالف بود. یعنی این قلم هوادار شایسته سالاری هستم. حکومت موروثی یعنی عالیترین مقام کشور ارث پدر شما است و جمهوریخواهان با آن مخالفند که تبعیض بر مبنای اصل و نسب است و در همین آمریکا که دم و دستگاه سلطنت طلبان ایران در اینجا در دولت صاحب نفوذ هستند، بنیانگذاران این کشور حتی القابی نظیر شاهزاده را در همان اول کار ممنوع اعلام کردند (۷). حتی با رأی آزاد مردم، بازگرداندن حکومت موروثی به ایران نظیر بازگرداندن حجاب است که با رأی آزاد همه مردم، گامی ارتجاعی و ضد دموکراتیک است برای مشروعیت بخشیدن به یک تبعیض، و در واقع هدف این کار، بازگرداندن یک تبعیض بعد از ۳۹ سال است، و این موضوع به اینکه رژیم حاضر، استبدادی و ارتجاعی است، ربطی ندارد، و رأی گیری برای برقراری تبعیض، اقدامی ضد دموکراسی است و چنین رأی گیری مشروعیت بخشیدن به تبعیض است، و همه جزئیات بحث نیز هزار بار توضیح داده شده است (۸). در نتیجه این بحثی شخصی نیست که می خواهند با خفه کردن این قلم مسأله را حل کنند.

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی

سایت آینده نگر ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com

هفدهم بهمن ماه ۱۳۹۶
February 6, 2018

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است