ایران فردا؛ تمامیت ارضی، ناسیونالیست‌های قومی و حامیان چپ شان- بهروز جهانزاد


بیش از یک دهه اخیر واژه های «حق تعیین سرنوشت» و «فدرالیسم» به جای «خودمختاری» از طرف احزاب کرد و سپس سایر نیروهای متشکل در باصطلاح کنگره ملیت های ایران بکار گرفته شده است و سازمان فداییان اکثریت نیز جزء نیروهایی است که نظر مثبتی به طرح این پروژه ها از خود نشان داده است. اما نیروهای دیگری از جمله راه کارگر و حزب کمونیست جزء نیروهای سیاسی هستند که نگاه ایدئولوژیک به مسئله ملی را کنار گذاشته اند و در برخورد با تغییر و تحولات در منطقه و خواسته های سازمان ها و احزاب قومی براساس تجارب آموخته شده و تاریخی به قضاوت نشسته و مواضع آنها براساس درک و تجربه تاریخی استوار شده است.

برای مثال دو سال پیش در رابطه با برگزاری رفراندوم استقلال کردها در عراق راه کارگر، به استقبال چنین پروژه ای نرفت و واقعیات موجود در کردستان عراق، تاثیر و نتایج این رفراندوم را مد نظر قرار داد.

در همان زمان سازمان اکثریت و برخی اعضایش (۱) ده ها مقاله در قانونی بودن و می بایستی حق تعیین سرنوشت و حق استقلال کردها منتشر کردند.

این دوستان بدون در نظر گرفتن تمامی واقعیات عراق، کردستان، منطقه و جهان بر ماهیت نیروهای غیر مترقی حاکم بر کردستان چشم پوشی کردند. ایشان در هیچ نوشته ای به دلایل دعواهای روز افزون بین دولت مرکزی عراق و دو جریان حاکم بر کردستان، پس از رفتن صدام تا زمان برگزاری رفراندوم توجهی نمی کنند؛ به توافق بر سر فدرالیسم در عراق پس از صدام که خود کردها هم امضا کرده اند؛ به دلایل بر هم خوردن این پیمان و به تفاوت بین خواسته ها و منافع مردم و خواسته ها و منافع کسانی که با اسم مردم سخن می گویند.

این دوستان به نقض حقوق بشر در کردستان عراق اشاره ای نکرده اند، صدها دختر در سال در کردستان عراق بدلیل قوانین اسلامی دست به خود کشی می زنند. ده ها دختر جوان توسط خانوادهایشان سنگسار و یا به شکل فجیعی کشته می شوند. تعداد زیادی روزنامه نگار ناپدید شده اند، مخالفین در پارلمان کتک کاری می کنند. تظاهرکنندگان با سرکوب شدید مواجه می شوند. قدرت و خاک کردستان عراق همچنان بین دو خانواده تقسیم شده است. از آزادی بیان و مطبوعات خبری نیست. و هم اکنون پس از شکست رفراندوم استقلال انگار این مسایل به گذشته دور تعلق دارد. دیگر از کسانی که از برگزاری این رفراندوم حمایت می کردند سخنی شنیده نمی شود.

آیا امروز پس از نزدیک به دو سال کسانی که از این رفراندوم و حق تعیین سرنوشت دفاع می کردند، سخنی برای توضیح ارزیابی های غلط خود دارند؟ آیا سکوت و چشم پوشی آنها در قبال آنچه توضیح دادم اتفاقی است و دلیل این هم خوانی سیاست این بخش از چپ با کومله مهتدی و شاخه های حزب دموکرات در عمل چیست؟

امروز ما درج شعارهاو فرمول های حزب دموکرات و کومله مهتدی را در برنامه های سازمان اکثریت و از آن طریق در برنامه حزب چپ هم می بینیم و از آنجایی که من نشانی از مطالعات و تحقیقات و مباحث در سازمان اکثریت و حزب چپ پیدا نکردم برای نقد این نظرات به برنامه های دموکرات های کردستان ایران و کومله مهتدی، مراجعه کردم.
“فدرالیسم” مورد نظر ناسیونالیست های قومی
نزدیک به بیست سال است که دیگر دموکرات ها برای تعریف هویت خود از تعبیر «شرق کردستان» با اشاره به سرزمین واحد کردستان استفاده می کنند. این خود بدان معنی است که نقشه جغرافیایی کنونی را نمی پذیرند و در جهت تغییر آن هستند. به همین منظور است که از واژه «حق تعیین سرنوشت» استفاده می کنند تا جنبه قانونی و حقوقی این جدایی پذیرفتنی تر شود.

در برنامه حدک مصوب کنگره ۱۳۹۴ آمده است:

ماده ی نخست: آرمان ها و پرنسیپ های اساسی
۱- آرمان حزب دموکرات کردستان تحقق حق تعیین سرنوشت ملت کرد در شرق کردستان (کردستان ایران) می باشد.

نزدیک به بیست سال است که دیگر دموکرات ها برای تعریف هویت خود از تعبیر «شرق کردستان» با اشاره به سرزمین واحد کردستان استفاده می کنند. این خود بدان معنی است که نقشه جغرافیایی کنونی را نمی پذیرند و در جهت تغییر آن هستند. به همین منظور است که از واژه «حق تعیین سرنوشت» استفاده می کنند تا جنبه قانونی و حقوقی این جدایی پذیرفتنی تر شود. بعد از انقلاب بدلیل نبود تجربه و شناخت بسیار کمی که از تاریخ ایران، منطقه و جهان داشتیم همواره یکی از شعارهای سازمان ما و دیگر سازمان های کمونیستی مطرح کردن حق تعیین سرنوشت بود و جالب است که آن زمان حزب دموکرات شعار خودمختاری را مطرح می کرد و ما کمونیست ها که می بایست با تلاش مان در جهت وحدت، پیشرفت و همبستگی ایرانیان باشد، کاسه داغ تر از آش شده بودیم و شعار حق تعیین سرنوشت را سر می دادیم. در نتیجه امروز پس از گذشت چهل سال در پاسخگویی به مسئله ملی هنوز ناتوانیم.

سیاست ما و پیشنهاد ما برای حل مساله ملی

۱- ما خواهان حفظ تمامیت ارضی ایران هستیم. تلاش امریکا، اسراییل و عربستان را در تحریک و تجزیه ایران از طریق نیروهای قومی محکوم می کنیم.

۲- ما هر گونه ارتباط، کمک گرفتن و قرار گرفتن نیروهای قومی در جهت رسیدگی به اهدافشان را محکوم می کنیم.

۳- ما خواسته های احزاب سیاسی قومی را خواسته های همه مردم این مناطق و اقوام ساکن این مناطق نمی دانیم.

۴- در فردای رژیم جمهوری اسلامی تمامی نیروهای سیاسی موافق و مخالف بدون خشونت به مدت دو سال به تبلیغ و تشریح پروژه های مورد نظرشان برای حل مسئله ملی از طرق مختلف خواهند پرداخت.

۵- پس از دوسال نظر سنجی در این مناطق صورت می گیرد و در صورتی که بیش از ۵۰ درصد آراء مردم موافق برگزاری رفراندوم باشند سال سوم رفراندوم برگزار خواهد شد.

۶- در صورت برنده شدن استقلال طلبان باید به آراء مردم احترام گذاشت و زمینه جدایی و احتمال برگشت به عقب را برنامه ریزی کرد.
۲- شعار استراتژیک حزب دموکرات کردستان تاسیس جمهوری کردستان در چارچوب یک ایران دموکراتیک فدرال است.

تاسیس چندین جمهوری، پارلمان، ارتش، پلیس، و وزارت خانه های متعدد، نیاز به توافق همه ایرانیان دارد و احزاب قومی که اقلیت ۲۵ تا ۳۰ درصد ایران را دارا هستند نمی توانند پروژه موردنظرشان را به اکثریت ایرانیان تحمیل کنند.

بنا براین پروژه فدرالیسم از آنجایی که فارس ها در اکثریت هستند حتی شانس به رای گذاشتن را هم نخواهد داشت. تا چه رسد به اینکه فارس ها قبول کنند خرج دم و دستگاه های عریض و طویل متعدد دیگری را هم بدهند.
۳- حزب دموکرات کردستان اتحاد داوطلبانه و عادلانه میان ملیتهای ایران را مبنای تاسیس یک ایران دموکراتیک فدرال می داند.

در ایران، اقوام ایرانی هزاران سال است که به صورت داوطلبانه در کنار همدیگر زندگی می کنند. تاریخ مشترک ما گواه بر این وحدت و یکپارچگی است. اگر کسانی و یا گروه هایی در این زمینه شک دارند و برخلاف تاریخ و واقعیت ها می اندیشند، بصورت دموکراتیک با ارائه مستندات می توانند برنامه های خود را تبلیغ و ترویج کنند.
ماده سوم: چهار چوب جغرافیایی

تاسیس چندین جمهوری، پارلمان، ارتش، پلیس و وزارت خانه های متعدد، نیاز به توافق همه ایرانیان دارد و احزاب قومی که اقلیت ۲۵ تا ۳۰ درصد ایران را دارا هستند نمی توانند پروژه موردنظرشان را به اکثریت ایرانیان تحمیل کنند.

چهار چوب جغرافیایی جمهوری کردستان با توجه به عوامل جغرافیایی و تاریخی و خواست اکثریت ساکنان هر منطقه تعیین می گردد.

چهارچوب جغرافیایی در صورتی قابل بحث خواهد بود که مرحله نظر سنجی و رفراندوم نتایج مورد علاقه استقلال طلبان را با موفقیت پشت سر گذاشته باشند.
ماده چهارم: نمادهای ملی

۱- جمهوری کردستان دارای قانون اساسی، پرچم و سرود و جشن ملی و زبان رسمی خود می باشد.

قانون اساسی نیز یکی خواهد بود مگر اینکه نظر سنجی ها و رفراندوم بنفع استقلال طلبان ختم شود.

فصل سوم
ماده نهم: باز تاب نمادین اتحاد ملیت ها در ایران بدین شیوه خواهد بود:

۱- نمادهای دولت فدرال و ساختار و تصمیمات و برنامه های کلیه ارگان ها و دستگاه های دولت فدرال باید تعبیری از حاکمیت مشترک قواره های درون فدراسیون باشد.

۳- فدراسیون ایران دارای دو انجمن نمایندگان و ملیتها خواهد بود، اعضای انجمن نمایندگان بر اساس جمعیت انتخاب خواهد شد، اعضای انجمن ملیت ها نیز برای هر کدام از ملیت ها ی ایران به یک اندازه خواهد بود.

۳- هیچ تصمیمی که به سرنوشت ملیت های ایران ربط داشته باشد، بدون تصویب انجمن ملیت ها قابل اجرا نخواهد بود.

۴- چنانچه مصوبه ها با منافع ملی هر کدام از ملیت ها در تضاد و ناهمگن باشد، حق وتوی آن در مجلس ملیت ها برای ملت مربوطه تضمین خواهد شد.

در مورد مسائل فوق همانطوری که در بالا اشاره کردم باید قبل از هر چیز فدراتیسم مورد قبول اکثریت مردم ایران قرار بگیرد تا در مرحله بعد بر سر تقسیم قدرت و وظایف آن مباحث آغاز شود. کنگره ملیت ها و احزاب قومی بخوبی میدانند که در اقلیت محض هستند و هیچ شانسی برای هم وزن بودن نخواهند داشت. هیچ اکثریتی در دنیا بدلخواه خود تسلیم اقلیت نخواهد شد.

فصل چهارم

زبان کردی، زبان رسمی دستگاه های اداری جمهوری کردستان است و در کلیه مقاطع تحصیلی از این زبان استفاده خواهد شد.

پیاده کردن چنین پروژه ای نیاز به ۱- ایجاد وزارت خانه آموزش و پرورش دیگری دارد. تا هزاران معلمِ، دبیر و استاد دانشگاه و… آموزش بدهند. برای این کار بودجه هنگفتی مورد نیاز است. این بودجه را از کجا تامین می کنند؟
ماده یازدهم: تقسیم صلاحیت ها
اگر هدف جدایی است، چرا فدرالیسم مطرح می شود؟ آیا طرح فدرالیسم شعار گمراه کننده ای نیست؟ و اگر پاسخ مثبت است که به نظر من چنین است پس چرا واژه های فدرالیسم و حق تعیین سر نوشت همزمان با هم از طرف جریانات ناسیونالیست های قومی مطرح می شوند؟

۱- غیر از مناسبات خارجی، ارتش فدرال. برنامه ریز ی های بلند مدت اقتصادی و سیستم پولی که در صلاحیت دولت فدرال می باشد، تصمیم گیری و برنامه ریزی در کلیه عرصه های دیگر در صلاحیت دستگاه های جمهوری کردستان است.

سیاست خارجی دولت فدرال انعکاسی از موجودیت سیاسی و نهادی و منافع ملل و اعضای تشکیل دهنده ایران خواهد بود. جمهوری کردستان و دیگر اقلیم ها با هماهنگی با دولت فدرال از حق برقراری و پیشبرد مناسبات خارجی خود در عرصه های مربوط به خود برخوردار خواهند بود
این تقسیم وظایف هم نمیتواند مورد قبول هیچ دولت مرکزی در ایران قراربگیرد و تقسیم این وظایف فقط در صورت جدایی امکان پذیر است. چطور ممکن است آموزش، بهداشت، مقررات راهنمایی، تامین اجتماعی و مطالب دیگر از این دست در یک کشور یکسان نباشد؟

تعیین وظایف حکومت مرکزی و اعمال به قانون اساسی از یکطرف و تعیین حدود قانونی حکومت های ملی از جمله مسایلی هستند که با توجه به اکثریت بودن فارس ها هیچ شانسی برای رسیدن به توافق نیست.

این برنامه ریزترین جنبه های مورد توافق دو شاخه حزب دموکرات،کومله و سایر ناسیونالیست های قومی است. به همین دلیل من بدان پرداختم.

این جریان و سایر جریاناتی که از واژه فدرالیسم استفاده می کنند به گواه این برنامه و نوشته ها و گفته هایشان نه اعتقادی به فدرالیسم دارند و نه شانسی برای دسترسی به چنین فدراسیونی قائل هستند. همانطور که مشاهده می شود در این برنامه آرمان حزب دموکرات دسترسی به استقلال است و نه فدرالیسم.
اگر هدف جدایی است، چرا فدرالیسم مطرح می شود؟

آیا طرح فدرالیسم شعار گمراه کننده ای نیست؟ و اگر پاسخ مثبت است که به نظر من چنین است پس چرا واژه های فدرالیسم و حق تعیین سر نوشت همزمان با هم از طرف جریانات ناسیونالیست های قومی مطرح می شوند؟ البته در حزب دموکرات کردستان ایران از همان اوایل تشکیل شدنش و با ورود ارتش شوروی پروژه جدا شدن از ایران و تشکیل کشور کردستان رادنبال کرده اند اما هیچ گاه از واژه «حق تعیین سرنوشت” استفاده نکرده اند. تا کنگره سیزده حزب دموکرات شعار” خودمختاری برای کردستان و دمکراسی برای ایران» را مطرح میکردند. اما پس از این کنگره حق تعیین سرنوشت و فدرالیسم همزمان با هم بکار گرفته می شوند و در طی بیش از ده سال هنوز حزب دموکرات و کومله نتوانسته اند برای پروژه فدرالیسم مورد نظر خود حمایت نیروهای سیاسی مختلف را بدست بیاورند و در این زمینه هم متاسفانه سازمان اکثریت فدرالیسم رابه عنوان یکی از راه های حل مساله ملی تایید کرده است.

حزب دموکرات با کنار گذاشتن شعار خودمختاری و تعریف آنها از حق تعیین سرنوشت به پروژه دوره قاضی محمد در ۷۰ سال پیش بر گشته است. اگر خودمختاری به عنوان دادن حق ویژه ای به مردم کرد در چهارچوب ایران مورد نظر حزب دموکرات بود، امروزه اما حق تعیین سرنوشت مطرح می شود و این هدف هم تعریف شده است و هیچ تفسیر دیگری هم به غیر از تجزیه ایران از بکار گیری این واژه ممکن نیست، هر چند که ناسیونالیست های قومی به کلمه تجزیه طلبی حساس هستند و ترجیح میدهند اhttp://www.zabankadeh.net/default.aspx?co=11ز واژه مورد نظر شان که بار حقوقی هم دارد استفده کنند. این جریانات همزمان بشدت از کسان و جریاناتی که از حفظ تمامیت ارضی ایران دفاع می کنند می هراسند و آنها را شوینیست و حتی فاشیست قلمداد می کنند.

اما اگر این جریانات قومی بپذیرند که هدفشان جداشدن است و بس دیگر نیازی به این مباحث نیست و حداقل از قاضی محمد یاد بگیرند و با صراحت هدف شان را مطرح و بدان عمل کنند.

قاضی محمد آن زمان در شرایطی تشکیل کشور کردستان و تاسیس جمهوری کردستان را به عنوان مرحله آغازین مطرح کرد که در اثر حمله ارتش شوروی و انگلیس حکومت رضا شاه بشدت تضعیف شده بود و مهاباد منطقه بیطرف مابین شوروی و انگلیس بود. خلا ایجاد شده و تحریکات شوروی ها برای باج خواهی از حکومت مرکزی ایران موجب حمایت شوروی از فرقه دموکرات در آذربایجان و حزب دموکرات در کردستان شد.

برنامه حزب دموکرات و اصلاحات طی ۱۱ ماه حول مسایل فرهنگی و آموزشی،اما خواسته اصلی حزب دموکرات رسیدن به استقلال بود. این امر کاملا روشن بود. امروز این انتظار زیادی از حزب دموکرات نخواهد بود که لااقل با استفاده از همین واژه تاریخی استقلال به میدان بیایند و ار آن دفاع کنند.

قاضی محمد در مصاحبه اش در کردستان مورخ ۱۳۲۵-۴-۳۰ می گوید که در سفر تهران با آقای قوام السلطنه بسیار صحبت کردم آقای قوام نظر مساعدی نسبت به کردها دارند. روزی ایشان گفتند ماهم دموکرات شدیم و حزب دموکرات ایران را ایجاد کردیم و مصلحت می دانم که نام حزب دموکرات کردستان را تغییر دهید و آنرا حزب دموکرات ایران بنامید. جواب دادم که من بدون تصویب کمیته مرکزی هیچ ا قدامی نخواهم کرد.
در شرایط امروزه جهان که کشورهای اروپایی با گذشت بیش از ۷۰ سال هنوز در ابعاد وسیع از یکطرف در پی تحکیم و یکسان کردن قوانین، گمرکی، امنیتی، تجاری،اقتصادی، مالی و آموزشی خود هستند واز طرف دیگر با دور کردن سایه جنگ از اروپا در پی تحکیم، توسعه وپیشرفت آن اند؛ در کشورهایی چون ایران ناسیونالیست های قومی با آویزان شدن به سیاست های دشمنان ایران و با طرح های تفرقه افکنانه در پی تجزیه ایران هستند.

منابع زیادی غیر موثق اما متفق القول نوشته اند که قوام به قاضی محمد پیشنهاد کرده است تمامی نواحی کردنشین ایران از مرز شوروی تا کامیاران یک استان شود و قاضی محمد سمت اولین استاندار این منطقه را بعهده گیرد و در قبال این امتیاز قوام خواهان لغو پیمان دوستی کردها با آذربایجان شده است.

قاضی محمد سفرهایش به باکو را پنهان نمی کرد و در سفر دوم به باکو توافقاتش را با باقراوف که نماینده اتحاد شوروی بود را نیز منتشر کرد: ۱ – کمک های مالی در اختیار شان قرارداده شود. ۲- جهت آماده سازی، تعدادی کادر نظامی از جوانان کرد را در دانشکده های خود بپذیرند ۳- چاپخانه در مهاباد دایر شود ۴- سلاح سبک و سنگین به حکومت کردستان داده شود

در سفر اولش به باکو بر این نکته تاکید می کند که برنامه ما تشکیل یک کشور به همراه کردهای عراق و ترکیه است.

انتظار این می رود که احزابی همچون دو شاخه حزب دموکرات و کومله مهتدی به جای پاسخ های خشونت آمیز از همین سنت ها بهره ببرند و بطور شفاف هم خواسته های سیاسی و اهدافشان را مطرح بکنند و هم راه های ممکن و امکاناتی که برای رسیدن به این اهداف در اختیار دارند و یا قول آن را از امریکا و شرکایش در منطقه گرفته اند. اطلاع رسانی دراین زمینه ها در درجه اول به نیروهای شان و سپس به مردم کردستان الزامی است.
برنامه کومله زحمتکشان (مهتدی)(۱۳۸۷ ص ۳۰)

امروز پس از ۳۰ سال خلق کرد بیش از گذشته بر دستیابی به آزادی و حق تعیین سرنوشت خویش مصر و مصمم است.

امروز ملت کرد همبسته تر و متحدتر است و جغرافیای مبارزه سیاسی در کردستان هیچگاه چنین وسیع و گسترده نبوده است.

و در صفحه ۳۶: حزب ما تشکیل دولت مستقل کردستان را همانند سایر ملل جهان حق دموکراتیک و مسلم ملت کرد میداند و برای حاکمیت این مردم بر سرزمین خود در چهارچوب یک نظام فدرال برنامه ریزی کرده و مبارزه مینماید.

صفحه ۴۴: بند ۱- به رسمیت شناسی آزادی و حق تعیین سرنوشت، چه به لحاظ تشکیل دولت مستقل ملی خود و چه به لحاظ تعیین ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی محدوده ایالت های کشور.

عبدالله مهتدی در مصاحبه با روز آنلاین در تاریخ ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۲ در پاسخ به این سوال که آیا شما کلمه ومفهوم حق تعیین سرنوشت رامی توانید به معنی حق جدایی هم تعیین بکنید؟ می گوید: بله این هم تفسیری است که می شود از حق تعیین سرنوشت کرد.

همانطوری که مشاهده می کنید کومله مهتدی هم در برنامه اش از همین دو واژه فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت همزمان استفاده می کند و ظاهرا با ظرافت بیشتری این دو واژه را در کنار هم بکار می برد و سعی در گمراه کردن خواننده دارد.

واقعیت این است که این واژه ها با هم کاملا متفاوت هستند. یکی فدرالیسم به معنای بودن و سرنوشت مشترک داشن با سایر ساکنین ایران است و در مورد دوم حق تعیین سرنوشت مساوی است با جدایی از ایران و تشکیل کشور مستقل.
خطرات پروژه فدرالیسم

در شرایط امروزه جهان که کشورهای اروپایی با گذشت بیش از ۷۰ سال هنوز در ابعاد وسیع از یکطرف در پی تحکیم و یکسان کردن قوانین، گمرکی، امنیتی، تجاری،اقتصادی، مالی و آموزشی خود هستند واز طرف دیگر با دور کردن سایه جنگ از اروپا در پی تحکیم، توسعه وپیشرفت آن اند؛ در کشورهایی چون ایران ناسیونالیست های قومی با آویزان شدن به سیاست های دشمنان ایران و با طرح های تفرقه افکنانه در پی تجزیه ایران هستند.

اگر در آلمان وآمریکا سیستم فدرالی منطقه ای و اقتصادی است، ناسیونالیست های قومی در ایران از فدرالیسم قومی دفاع می کنند. آنها همانطور که در برنامه های شان ذکر شده خواهان جمع آوری کردها یکطرف، ترک ها یکطرف، و بر پا کردن جمهوری های قومی هستند.

اگر در کشورهایی چون آلمان در هر ایالتی کارخانجات و منابع تولیدی و اقتصادی عظیمی وجود دارد تا هزینه های دستگاه ایالتی را تامین کنند، در ایران بلوچ ها و کردها تامین هزینه هایشان را از کدام منابع بدست خواهند آورد؟ در برنامه های ناسیونالیست های قومی هیچ آمار و ارقامی به چشم نمی خورد و یا شاید آنها از منابع مهم زیر زمینی با خبر هستند و بقیه بی خبر.
اگر در آلمان وآمریکا سیستم فدرالی منطقه ای و اقتصادی است، ناسیونالیست های قومی در ایران از فدرالیسم قومی دفاع می کنند. آنها همانطور که در برنامه های شان ذکر شده خواهان جمع آوری کردها یکطرف، ترک ها یکطرف، و بر پا کردن جمهوری های قومی هستند.

تجربه کردستان عراق از این نظر جالب است، کردها پس از سقوط صدام پست ریاست جمهوری را بدست آوردند ودر توافق ذیگر بین دو خانواده بارزانی و طالبانی؛ طالبانی ها پست ریاست جمهوری را به انحصار خود در آوردند و بارزانی ها رهبریت کردستان عراق را. ضمن اینکه ایتن دو جریان دو پایتخت و دو ارتش و دو منطقه جغرافیایی را در اختیار خود گرفته اند. شیعه ها پست نخست وزیری را گرفتند و سر سنی ها هم کلاه گشادی گذاشتند. این طرح امریکا بود و همزمان پیمان نامه ای هم امضا کردند که همین فدرالیسم مورد نظر جریانات قومی است. اما دعواها بلافاصله آغاز شد.

در رابطه با بازرگانی کردها برای خود رهبری تعیین کردند و دفاتری در کشورهای دیگر و شروع به فروش نفت و صادرات و واردات کردند. میزان و ارقام فروش را سری قلمداد کرده و پاسخ به هیچ سئوالی را هم جایز نمی دانستند. از طرف دیگر از دولت مرکزی تقاضای در صدی از درآمد فروش نفت را می کردند که دولت مرکزی در اثر فشارهای متعدد ۱۷ درصد فروش نفت را به کردها می داد و می دهد. کردها خواهان دادن حقوق پیشمرگه های خود شدند که دولت مرکزی این را هم پذیرفت. سپس یک چهارم کردهای ساکن عراق را در لیست استخدامی خود گذاشتند و بابت آن از دولت مرکزی بودجه می خواستندو… . خلاصه این دعواها ادامه داشت تا دو سال پیش که کردها فدرالیسم را به نفع خود نمی دیدند و رفراندوم برگزار کردند تا از عراق جدا شوند.اما در همه زمینه ها این مسایل مورد اختلاف و بی پاسخ مانده اند. خلاصه اینکه بن بست بر سر پیاده کردن مفاد و اجرای فدرالیسم در عراق همچنان پابر جاست و در صورت بیرون رفتن ارتش امریکا از کردستان عراق جنگ مجددا شعله ور خواهد شد.

در نظر گرفتن این تجربه تازه در همسایگی ما بسیار با اهمیت است. اگر در کردستان عراق منابع نفتی موجب حرص سیری ناپذیر دو خانواده حاکم بر کردستان عراق شده است، اما جوانان کردستان هر روز گروه گروه از کردستان برای زندگی بهتر به کشورهای اروپایی پناه می آورند و هیچ سهمی از این منابع سرشار و این دعواها با دولت مرکزی عایدشان نشده است.
خطرات احزاب غیردموکراتیک ناسیونالیستی در کردستان عراق

درگیری و جنگ های طولانی بین طالبانی ها و بارزانی ها تا سال ۱۹۹۶ ادامه داشته است و در نهایت با تقسیم کردستان عراق به دو منطقه همچنان دعواهای دیگری در جریان است و هر از گاهی هر دو جریان برای حفظ قدرت با هم و بر علیه بقیه کنار می آیند و دعواها فروکش می کند ولی حل اختلاف کامل هیچ وقت محقق نشده است و بعید هم بنظر میرسد که چنین شود.

در کردستان ایران نیز علیرغم اینکه دو شاخه حزب دموکرات و کومله امروز به دیدگاه مشترکی رسیده ا ند، اما کسی فراموش نکرده است که جنگ های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۷دموکرات ها با کومله صدها کشته داشته است و اگر در کردستان عراق امروز نفت و ثروت و قدرتی در کار است و تضاد منافع است که جنگ و صلح را توجیه می کند، در کردستان ایران دعوا بر سر هژمونی جنبش شروع شد و سپس با مالیات وضع کردن به کولبران و چاپ کتاب های آموزشی برای مدارس ادامه پیدا کرد. اما اگر این نیروها امروز به هر دلیلی در کنار هم و با آرزوی تکرار سناریوی کردستان عراق در انتظار نشسته اند، اختلافات آنها کم نشده است و تحت شرایط متحول در منطقه دوباره بروز خواهد کرد.

تجربه چهل سال اخیر این دو جریان بالاخص در برخورد با منشعبین درون خود نمایانگر غیر دموکراتیک بودن این جریانات است.

همچنین ادعای آنها در نمایندگی شان از طرف مردم کردستان را نباید جدی گرفت چراکه هیچ انتخاباتی در چهل سال گذشته در کردستان صورت نگرفته است که این ادعای آنها را ثابت کند.

در کشور پهناور ما شاهد گوناگونی های منابع طبیعی، آب و هوایی، جغرافیایی و اقوام مختلف هستیم. اما هیچگاه این مناطق و اقوام را به زور در کنار همدیگر قرار نداده اند. مردم این سرزمین در طول تاریخ از آنچه تمامیت ارضی می نامیم در مقابل تعرضات خارجی حفاظت کرده ا ند.
در هم تنیدگی روابط هزاران ساله بین اقوام ایرانی از جمله مسایل مهمی است که براحتی آنچه طرفداران فدرالیسم از آن سخن میگویند نیست. در شهر تهران میلیون ها نفر ترک زبان زندگی می کنند، صدها هزار کرد وبلوچ در تهران و شهرهای دیگر ایران بسر می برند. از نظر حقوقی و مالیاتی تکلیف این بخش مهم از اقوام ایرانی چیست؟

ایران کشوری است که در آن منابع طبیعی بصورت یکسان یافت نمی شود و بر کسی پوشیده نیست که خوزستان محل درآمد اصلی کشور ماست. در صورت تبدیل شدن این کشور به حکومت های ملی -قومی ما شاهد تشدید بی سابقه نابرابری میان دولت های ملی-قومی جدید خواهیم بود و دعواهای جدیدی بر سر تعیین مرزها و شهر های مرزی، منابع ابی و طبیعی بین این دولت ها بروز خواهد کرد.

کشور ما نیز دشمنان بسیاری در طول تاریخ داشته و دارد.اختلاف بین دولت های ملی –قومی در الگوی فدارلی، نقش های این احزاب برای تشکیل کشورهای بزرگتر قومی و دخالت همسایگان ایران از یکطرف به منظور تضعیف ایران و دخالت های قدرت های بزرگ از طرف دیگر که امروز هم شاهدش هستیم، وقوع جنگ و خونریزی بین اقوام ایرانی را بدنبال خواهد داشت.

از دیگر ایرادات فدرالیسم، یکنواخت نبودن قوانین از جمله سیستم قضایی، قوانین کار، قوانین ازدواج و طلاق، و امنیت اجتماعی است که این امر در درجه اول به همبستگی میان ساکنان ایران لطمه جبران ناپذیری می زند و از طرف دیگر ایجاد، سازمان های جدید و تامین بودجه این سازمان ها بار مالیاتی بر دوش مردم و ساکنان حکومت های ملی می گذارد.

اختلافات بر سر همه موارد ذکر شده و تضاد منافعی که در به اجرا در آوردن برنامه های متفاوت بروز خواهند کرد مسیر پیشرفت در کل ایران را بر همه ساکنان سرزمین مان دشوار تر می سازد.

در هم تنیدگی روابط هزاران ساله بین اقوام ایرانی از جمله مسایل مهمی است که براحتی آنچه طرفداران فدرالیسم از آن سخن میگویند نیست. در شهر تهران میلیون ها نفر ترک زبان زندگی می کنند، صدها هزار کرد وبلوچ در تهران و شهرهای دیگر ایران بسر می برند. از نظر حقوقی و مالیاتی تکلیف این بخش مهم از اقوام ایرانی چیست؟

۱- مانند آقای بهزاد کریمی

۲ ماهنامه میهن ۲۷

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است